آیا رقص و سماع رایج در میان اهل تصوف امری صحیح و موجه می باشد؟
(سماع) که به طور معمول در قالب رقص، موسیقی، شعر و آواز است در نزد تمامی اهل تصوف و عرفان، مورد تایید نیست. برخی از اهل تصوف، با تمسک به بعضی از آیات قران کریم که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته به دنبال مستمسکی برای تایید این موضوع بوده اند. (1) عده ای دیگر این موضوع را به رقص و سماع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مستند ساخته اند. (2) گروهی دیگر از صوفیان ، سماع را علاوه بر آواز خوانی، رقص و پایکوبی با ویژگی های دیگری چون رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جای قرآن، آمیختن سماع با می گساری، سماع با پسرن نوجوان و زیبا و گاهی با بعضی گناهان دیگر مختلط کرده اند!! (3) برخی از اهل تصوف معتقدند: سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگی غفلت نجات می دهد، امری جایز و روا است! (4) گروهی دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرت ها، آرزوها و ناکامی های انسان را آشکار می سازد و با صرف انرژی های روحی و مغزی که در سماع تجلی می یابد کم کم فرو می نشیند و این آرامش برای سالک ضروری و حتمی است! (5) پاره ای دیگر از صوفیان، منشا این مساله را امری مقدس قلمداد کرده، می گویند: سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود! (6) سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز، هر چه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای به زمین می کوبد، خودی خود را که از پایبندی به زمین رشته بود و او را به آن پایبند می داشت زیرلگد خرد می کند و هر چه جسم در طی این حرکات بیشتر خسته می شود، روح بیشتر احساس سبکی و بی وزنی می کند و بیشتر خود را آماده عروج می یابد! (7) در واقع اینان سماع را وسیله ای برای عروج روح تلقی می کردند؛ مانند نماز که دریچه ای برای ورود به عوالم الهی است! برخی نیز سماع راست را با نماز راستین متفاوت نمی دیدند و معتقد بودند: هر کس ذوق و تمیز دارد، در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمی افتد. آنچه را که غذای روح و جان او است در هر ظرف که باشد می شناسد. از این رو، در ورای ظاهر سماع و عبادت که دو ظرف مختلف به نظر می رسد آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحی به او می دهد جز غذای واحد تلقی نمی کند و از همین رو هیچ اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود!! (8) به اعتقاد ما اصل این مساله مخدوش است و با هر رویکردی که به سماع نگریسته می شود چه سماعی که با گناه همراه است و چه بدون آن از دیدگاه تشیع پذیرفتنی نیست؛ زیرا: یکم. برخی از عارفان سماع را امری مردود تلقی کرده و آن را نشانه ناپختگی سالک، سبک عقلی و بی خبری دانسته اند. (9) شخصیتی همچون ابن عربی ، سماع را در هر قالبش ، پدیده ای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وی (سلوک معنوی) وقار و طمانینه می آورد؛ نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک. در نظر گاه او، انفعال و شور حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آواز ها پدید می آید ، ریشه نفسانی دارد. این خود طبیعی و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید؛ نه خود معنوی و الهی. از این رو علاقه و دلبستگی به سماع، نشانه نقص و ناشی از انگیزه های غیر الهی و به نوعی وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربی حتی اگر فردی به بلوغ عرفانی و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانی و غیر الهی خود ، جواب مثبت داده است. (10) برخی از اهل عرفان این گونه بر سماع تاخته اند: (اینان چون نمی توانند که مجلس فسقی بر سازند که سالوس و ناموس ایشان خراب می شود قوالان خوش گوی خوش آواز حاضر کنند و هر چه شان دل آرزو کند و هوی خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال، خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد می بندند و معصیت را عبادت می شمرند، و آن را طریق فقر و مشایخ نام می کنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتی عظیم است که در میان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاده است) (11) دوم. از آیات مربوط به (سمع) نمی توان هیچ استفاده ای برای مستند سازی اعمال و رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهند، اذعان کرده اند. (12) سوم. مساله حرام ریشه در تکوین دارد و نباید محقق شود؛ از این رو چگونه پدیده ای که برای سلوک معنوی و رسیدن به مقصود نباید عملی شود و حتی باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ می توان آدمی را در سلوک مدد رساند؟! آیا می توان خشنودی خداوند را با اعمالی که خو وی حرام کرده است، به دست آورد؟! قرآن مجید به مومنان خاطرنشان می سازد: مراقب شگردهای شیطان باشند؛ چون یکی از شگردهای او برای گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه می دهد. از این رو در اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تاکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکاری های شیطان است. (13) اولیای الهی بنابر مستندات روایی و تاریخی، اگر اندک توجهی به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذت های حلال، مانع از سیر و سلوک آنان می شده، توبه و استغفار می کردند؛ چه رسد به افعال و اعمالی که گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است. (14) چهارم. میزان و معیار در صحت و سقم سیر و سلوک و روش آن، قرآن کریم و اهل بیت (علیه السلام) است و ما در خصوص سماع در قالب های گوناگونش به عنوان ابزاری تایید شده در سلوک معنوی دلیلی از قرآن و اهل بیت (علیه السلام) نیافته ایم. از این رو نمی توان سماع را همچون نماز تلقی کرد و به دلیل همسانی در روح به ظرف آن روی آورد. باید شریعت در مرحله طریقت و نیز حقیقت حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نباید هایی است که شارع مقدس برای ما بیان کرده و نمی توان امری را به دلیل آنکه نتیجه فرضی اش مانند نتیجه نماز (عروج روحی) است به عنوان امری شرعی تلقی کرد! امری مشروع است که یا در قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفی شود و در خصوص سماع چنین چیزی یافت نشده است. پنجم. این واقعیت را می پذیریم که احساس و عواطف، بخش جدا نشدنی از ساختار روانی انسان است و این قوا ابزار و وسیله ای برای رشد و تکامل محسوب می شود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمی کنیم که بعضی از عوامل هنری، می توانند زمینه ساز امور معنوی و سلوک باشند و انسان را به سوی هدف های عرفانی سوق دهند. اما در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرک های آن، توجه به دو نکته بایسته است: 1. هدفی که هنر در راه آن به کار گرفته می شود. 2. میزان و درجه تحریک احساس و نیز نوع محرک. بدون تردید هنر جنبه ابزاری دارد؛ از این رو هم می تواند در راه تعالی هدف های انسانی به کار گرفته شود و هم در راه های ضد انسانی. پس باید قبل از هر چیز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوی دیگر تشدید و تهیج عواطف بدون رعایت اعتدال و ضوابط نه تنها سودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحراف آور و گمراه کننده نیز باشد! تنها داشتن یک هدف متعالی کافی نیست، بلکه باید به دنبال آن از وسایل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد. پیچیدگی و حساسیت ساختار روانی انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون می شود که باید با احتیاط قدم برداریم و در این خصوص به رهنمودهای رهبران الهی که به خوبی به این امر واقف بوده اند توجه کنیم. اگر محرکی بیش از حد عواطف و احساسات را تحریک نمود به شکلی که کارآیی و داوری مدیریت حرکت مختل شود آدمی را در به کارگیری درست از عواطف برای سیر تکاملی خویش، ناکام خواهد ساخت. (سلوک عرفانی) یک سیر صرفا احساسی و انگیزشی نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینی دارد که سرعت بیش از حد در آن، موجب انحراف در آن می شود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهای رهبران الهی سپرد و دانست که با چه ابزاری، می توان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، درسلوک معنوی به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکی است که اعتدال در عواطف، احساسات و هیجانات را از میان می برد و تلقین پذیری و توهم را که موجب انحراف در سلوک معنوی می شود در پی می آورد. (15) صدر المتالهین درباره این مساله می گوید: (نقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان! در صورتی که بیشتر حضار این مجالس سفلگانی از عوام الناس اند با قلب ها آکنده از شهوات و درون هایی از لذت گیری و توجه به صورت های زیبا، جدا نشدنی! به همین سبب خواندن اشعاری چنین با آهنگ های مخصوص، جز بر انگیختن آن شهوت های پنهان و بیماری های مزمن که در درون آنها ریشه دوانیده است کاری نمی کند). (16) پی نوشتها 1- مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 189 ، اسرار التوحید، ص 277. 2- مصباح الهدایة ، ص 201. 3- مناقب العارفین، ج 1، ص 419؛ احیاء علوم الدین، ج 2، صص 327-325؛ ابعاد عرفانی اسلام، ص 535 ؛ نفحات الانس، صص 461-590. 4- سماع نامه های فارسی، صص 83-84. 5- عرفان اسلامی، صص 170-171. 6- معارف، ص 313؛ الفتوحات المکیة، ج 4؛ ص 88؛ طبقات الصوفیه، ص 375. 7- پله پله تا ملاقات خدا، ص 181. 8- همان، صص 178 و 182-183. 9- طبقات الصوفیة ، ص 432؛ اوراد الاحباب، ج 2، ص 229. 10- نگا: الفتوحات المکیة ، ج 1، ص 210 به بعد و ج 2، ص 366 به بعد و ج 3، ص 562 به بعد و ج 4، ص 270. 11- حدیقة الحقیقة، ص 89. 12- عوارف المعارف، ص 205. 13- نگا: انعام (6)، آیه 43؛ توبه (9)، آیه 37؛ عنکبوت (29)، آیه 38؛ فاطر (35)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 14. 14- پژوهشی در عصمت معصومان، صص 330-332. 15- عرفان اسلامی، 167- 171 16- عرفان و عارف نمایان، ص 57؛ برای اطلاع بیشتر در خصوص سماع. ر.ک: سید محمد علی مدرسی طباطبایی سماع؛ عرفان و مولوی، انتشارات یزدان، حسین حیدرخانی، سماع عارفان، انتشارات سنایی؛ هاشم معروف الحسنی، تصوف و تشیع، صص 440-456؛ نقد صوفی، صص 259-295.
عنوان سوال:

آیا رقص و سماع رایج در میان اهل تصوف امری صحیح و موجه می باشد؟


پاسخ:

(سماع) که به طور معمول در قالب رقص، موسیقی، شعر و آواز است در نزد تمامی اهل تصوف و عرفان، مورد تایید نیست. برخی از اهل تصوف، با تمسک به بعضی از آیات قران کریم که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته به دنبال مستمسکی برای تایید این موضوع بوده اند. (1) عده ای دیگر این موضوع را به رقص و سماع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مستند ساخته اند. (2) گروهی دیگر از صوفیان ، سماع را علاوه بر آواز خوانی، رقص و پایکوبی با ویژگی های دیگری چون رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جای قرآن، آمیختن سماع با می گساری، سماع با پسرن نوجوان و زیبا و گاهی با بعضی گناهان دیگر مختلط کرده اند!! (3)
برخی از اهل تصوف معتقدند: سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگی غفلت نجات می دهد، امری جایز و روا است! (4) گروهی دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرت ها، آرزوها و ناکامی های انسان را آشکار می سازد و با صرف انرژی های روحی و مغزی که در سماع تجلی می یابد کم کم فرو می نشیند و این آرامش برای سالک ضروری و حتمی است! (5)
پاره ای دیگر از صوفیان، منشا این مساله را امری مقدس قلمداد کرده، می گویند: سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود! (6) سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز، هر چه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای به زمین می کوبد، خودی خود را که از پایبندی به زمین رشته بود و او را به آن پایبند می داشت زیرلگد خرد می کند و هر چه جسم در طی این حرکات بیشتر خسته می شود، روح بیشتر احساس سبکی و بی وزنی می کند و بیشتر خود را آماده عروج می یابد! (7)
در واقع اینان سماع را وسیله ای برای عروج روح تلقی می کردند؛ مانند نماز که دریچه ای برای ورود به عوالم الهی است! برخی نیز سماع راست را با نماز راستین متفاوت نمی دیدند و معتقد بودند: هر کس ذوق و تمیز دارد، در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمی افتد. آنچه را که غذای روح و جان او است در هر ظرف که باشد می شناسد. از این رو، در ورای ظاهر سماع و عبادت که دو ظرف مختلف به نظر می رسد آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحی به او می دهد جز غذای واحد تلقی نمی کند و از همین رو هیچ اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود!! (8)
به اعتقاد ما اصل این مساله مخدوش است و با هر رویکردی که به سماع نگریسته می شود چه سماعی که با گناه همراه است و چه بدون آن از دیدگاه تشیع پذیرفتنی نیست؛ زیرا:
یکم. برخی از عارفان سماع را امری مردود تلقی کرده و آن را نشانه ناپختگی سالک، سبک عقلی و بی خبری دانسته اند. (9) شخصیتی همچون ابن عربی ، سماع را در هر قالبش ، پدیده ای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وی (سلوک معنوی) وقار و طمانینه می آورد؛ نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک. در نظر گاه او، انفعال و شور حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آواز ها پدید می آید ، ریشه نفسانی دارد. این خود طبیعی و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید؛ نه خود معنوی و الهی. از این رو علاقه و دلبستگی به سماع، نشانه نقص و ناشی از انگیزه های غیر الهی و به نوعی وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربی حتی اگر فردی به بلوغ عرفانی و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانی و غیر الهی خود ، جواب مثبت داده است. (10)
برخی از اهل عرفان این گونه بر سماع تاخته اند:
(اینان چون نمی توانند که مجلس فسقی بر سازند که سالوس و ناموس ایشان خراب می شود قوالان خوش گوی خوش آواز حاضر کنند و هر چه شان دل آرزو کند و هوی خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال، خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد می بندند و معصیت را عبادت می شمرند، و آن را طریق فقر و مشایخ نام می کنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتی عظیم است که در میان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاده است) (11)
دوم. از آیات مربوط به (سمع) نمی توان هیچ استفاده ای برای مستند سازی اعمال و رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهند، اذعان کرده اند. (12)
سوم. مساله حرام ریشه در تکوین دارد و نباید محقق شود؛ از این رو چگونه پدیده ای که برای سلوک معنوی و رسیدن به مقصود نباید عملی شود و حتی باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ می توان آدمی را در سلوک مدد رساند؟! آیا می توان خشنودی خداوند را با اعمالی که خو وی حرام کرده است، به دست آورد؟! قرآن مجید به مومنان خاطرنشان می سازد: مراقب شگردهای شیطان باشند؛ چون یکی از شگردهای او برای گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه می دهد. از این رو در اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تاکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکاری های شیطان است. (13) اولیای الهی بنابر مستندات روایی و تاریخی، اگر اندک توجهی به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذت های حلال، مانع از سیر و سلوک آنان می شده، توبه و استغفار می کردند؛ چه رسد به افعال و اعمالی که گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است. (14)
چهارم. میزان و معیار در صحت و سقم سیر و سلوک و روش آن، قرآن کریم و اهل بیت (علیه السلام) است و ما در خصوص سماع در قالب های گوناگونش به عنوان ابزاری تایید شده در سلوک معنوی دلیلی از قرآن و اهل بیت (علیه السلام) نیافته ایم. از این رو نمی توان سماع را همچون نماز تلقی کرد و به دلیل همسانی در روح به ظرف آن روی آورد. باید شریعت در مرحله طریقت و نیز حقیقت حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نباید هایی است که شارع مقدس برای ما بیان کرده و نمی توان امری را به دلیل آنکه نتیجه فرضی اش مانند نتیجه نماز (عروج روحی) است به عنوان امری شرعی تلقی کرد! امری مشروع است که یا در قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفی شود و در خصوص سماع چنین چیزی یافت نشده است.
پنجم. این واقعیت را می پذیریم که احساس و عواطف، بخش جدا نشدنی از ساختار روانی انسان است و این قوا ابزار و وسیله ای برای رشد و تکامل محسوب می شود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمی کنیم که بعضی از عوامل هنری، می توانند زمینه ساز امور معنوی و سلوک باشند و انسان را به سوی هدف های عرفانی سوق دهند. اما در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرک های آن، توجه به دو نکته بایسته است: 1. هدفی که هنر در راه آن به کار گرفته می شود. 2. میزان و درجه تحریک احساس و نیز نوع محرک. بدون تردید هنر جنبه ابزاری دارد؛ از این رو هم می تواند در راه تعالی هدف های انسانی به کار گرفته شود و هم در راه های ضد انسانی. پس باید قبل از هر چیز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوی دیگر تشدید و تهیج عواطف بدون رعایت اعتدال و ضوابط نه تنها سودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحراف آور و گمراه کننده نیز باشد! تنها داشتن یک هدف متعالی کافی نیست، بلکه باید به دنبال آن از وسایل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد.
پیچیدگی و حساسیت ساختار روانی انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون می شود که باید با احتیاط قدم برداریم و در این خصوص به رهنمودهای رهبران الهی که به خوبی به این امر واقف بوده اند توجه کنیم. اگر محرکی بیش از حد عواطف و احساسات را تحریک نمود به شکلی که کارآیی و داوری مدیریت حرکت مختل شود آدمی را در به کارگیری درست از عواطف برای سیر تکاملی خویش، ناکام خواهد ساخت.
(سلوک عرفانی) یک سیر صرفا احساسی و انگیزشی نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینی دارد که سرعت بیش از حد در آن، موجب انحراف در آن می شود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهای رهبران الهی سپرد و دانست که با چه ابزاری، می توان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، درسلوک معنوی به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکی است که اعتدال در عواطف، احساسات و هیجانات را از میان می برد و تلقین پذیری و توهم را که موجب انحراف در سلوک معنوی می شود در پی می آورد. (15)
صدر المتالهین درباره این مساله می گوید:
(نقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان! در صورتی که بیشتر حضار این مجالس سفلگانی از عوام الناس اند با قلب ها آکنده از شهوات و درون هایی از لذت گیری و توجه به صورت های زیبا، جدا نشدنی! به همین سبب خواندن اشعاری چنین با آهنگ های مخصوص، جز بر انگیختن آن شهوت های پنهان و بیماری های مزمن که در درون آنها ریشه دوانیده است کاری نمی کند). (16)
پی نوشتها
1- مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 189 ، اسرار التوحید، ص 277.
2- مصباح الهدایة ، ص 201.
3- مناقب العارفین، ج 1، ص 419؛ احیاء علوم الدین، ج 2، صص 327-325؛ ابعاد عرفانی اسلام، ص 535 ؛ نفحات الانس، صص 461-590.
4- سماع نامه های فارسی، صص 83-84.
5- عرفان اسلامی، صص 170-171.
6- معارف، ص 313؛ الفتوحات المکیة، ج 4؛ ص 88؛ طبقات الصوفیه، ص 375.
7- پله پله تا ملاقات خدا، ص 181.
8- همان، صص 178 و 182-183.
9- طبقات الصوفیة ، ص 432؛ اوراد الاحباب، ج 2، ص 229.
10- نگا: الفتوحات المکیة ، ج 1، ص 210 به بعد و ج 2، ص 366 به بعد و ج 3، ص 562 به بعد و ج 4، ص 270.
11- حدیقة الحقیقة، ص 89.
12- عوارف المعارف، ص 205.
13- نگا: انعام (6)، آیه 43؛ توبه (9)، آیه 37؛ عنکبوت (29)، آیه 38؛ فاطر (35)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 14.
14- پژوهشی در عصمت معصومان، صص 330-332.
15- عرفان اسلامی، 167- 171
16- عرفان و عارف نمایان، ص 57؛ برای اطلاع بیشتر در خصوص سماع. ر.ک: سید محمد علی مدرسی طباطبایی سماع؛ عرفان و مولوی، انتشارات یزدان، حسین حیدرخانی، سماع عارفان، انتشارات سنایی؛ هاشم معروف الحسنی، تصوف و تشیع، صص 440-456؛ نقد صوفی، صص 259-295.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین