(سماع) که به طور معمول در قالب رقص، موسیقی، شعر و آواز است در نزد تمامی اهل تصوف و عرفان، مورد تایید نیست. برخی از اهل تصوف، با تمسک به بعضی از آیات قران کریم که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته به دنبال مستمسکی برای تایید این موضوع بوده اند. (1) عده ای دیگر این موضوع را به رقص و سماع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مستند ساخته اند. (2) گروهی دیگر از صوفیان ، سماع را علاوه بر آواز خوانی، رقص و پایکوبی با ویژگی های دیگری چون رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جای قرآن، آمیختن سماع با می گساری، سماع با پسرن نوجوان و زیبا و گاهی با بعضی گناهان دیگر مختلط کرده اند!! (3) برخی از اهل تصوف معتقدند: سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگی غفلت نجات می دهد، امری جایز و روا است! (4) گروهی دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرت ها، آرزوها و ناکامی های انسان را آشکار می سازد و با صرف انرژی های روحی و مغزی که در سماع تجلی می یابد کم کم فرو می نشیند و این آرامش برای سالک ضروری و حتمی است! (5) پاره ای دیگر از صوفیان، منشا این مساله را امری مقدس قلمداد کرده، می گویند: سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود! (6) سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز، هر چه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای به زمین می کوبد، خودی خود را که از پایبندی به زمین رشته بود و او را به آن پایبند می داشت زیرلگد خرد می کند و هر چه جسم در طی این حرکات بیشتر خسته می شود، روح بیشتر احساس سبکی و بی وزنی می کند و بیشتر خود را آماده عروج می یابد! (7) در واقع اینان سماع را وسیله ای برای عروج روح تلقی می کردند؛ مانند نماز که دریچه ای برای ورود به عوالم الهی است! برخی نیز سماع راست را با نماز راستین متفاوت نمی دیدند و معتقد بودند: هر کس ذوق و تمیز دارد، در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمی افتد. آنچه را که غذای روح و جان او است در هر ظرف که باشد می شناسد. از این رو، در ورای ظاهر سماع و عبادت که دو ظرف مختلف به نظر می رسد آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحی به او می دهد جز غذای واحد تلقی نمی کند و از همین رو هیچ اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود!! (8) به اعتقاد ما اصل این مساله مخدوش است و با هر رویکردی که به سماع نگریسته می شود چه سماعی که با گناه همراه است و چه بدون آن از دیدگاه تشیع پذیرفتنی نیست؛ زیرا: یکم. برخی از عارفان سماع را امری مردود تلقی کرده و آن را نشانه ناپختگی سالک، سبک عقلی و بی خبری دانسته اند. (9) شخصیتی همچون ابن عربی ، سماع را در هر قالبش ، پدیده ای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وی (سلوک معنوی) وقار و طمانینه می آورد؛ نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک. در نظر گاه او، انفعال و شور حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آواز ها پدید می آید ، ریشه نفسانی دارد. این خود طبیعی و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید؛ نه خود معنوی و الهی. از این رو علاقه و دلبستگی به سماع، نشانه نقص و ناشی از انگیزه های غیر الهی و به نوعی وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربی حتی اگر فردی به بلوغ عرفانی و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانی و غیر الهی خود ، جواب مثبت داده است. (10) برخی از اهل عرفان این گونه بر سماع تاخته اند: (اینان چون نمی توانند که مجلس فسقی بر سازند که سالوس و ناموس ایشان خراب می شود قوالان خوش گوی خوش آواز حاضر کنند و هر چه شان دل آرزو کند و هوی خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال، خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد می بندند و معصیت را عبادت می شمرند، و آن را طریق فقر و مشایخ نام می کنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتی عظیم است که در میان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاده است) (11) دوم. از آیات مربوط به (سمع) نمی توان هیچ استفاده ای برای مستند سازی اعمال و رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهند، اذعان کرده اند. (12) سوم. مساله حرام ریشه در تکوین دارد و نباید محقق شود؛ از این رو چگونه پدیده ای که برای سلوک معنوی و رسیدن به مقصود نباید عملی شود و حتی باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ می توان آدمی را در سلوک مدد رساند؟! آیا می توان خشنودی خداوند را با اعمالی که خو وی حرام کرده است، به دست آورد؟! قرآن مجید به مومنان خاطرنشان می سازد: مراقب شگردهای شیطان باشند؛ چون یکی از شگردهای او برای گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه می دهد. از این رو در اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تاکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکاری های شیطان است. (13) اولیای الهی بنابر مستندات روایی و تاریخی، اگر اندک توجهی به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذت های حلال، مانع از سیر و سلوک آنان می شده، توبه و استغفار می کردند؛ چه رسد به افعال و اعمالی که گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است. (14) چهارم. میزان و معیار در صحت و سقم سیر و سلوک و روش آن، قرآن کریم و اهل بیت (علیه السلام) است و ما در خصوص سماع در قالب های گوناگونش به عنوان ابزاری تایید شده در سلوک معنوی دلیلی از قرآن و اهل بیت (علیه السلام) نیافته ایم. از این رو نمی توان سماع را همچون نماز تلقی کرد و به دلیل همسانی در روح به ظرف آن روی آورد. باید شریعت در مرحله طریقت و نیز حقیقت حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نباید هایی است که شارع مقدس برای ما بیان کرده و نمی توان امری را به دلیل آنکه نتیجه فرضی اش مانند نتیجه نماز (عروج روحی) است به عنوان امری شرعی تلقی کرد! امری مشروع است که یا در قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفی شود و در خصوص سماع چنین چیزی یافت نشده است. پنجم. این واقعیت را می پذیریم که احساس و عواطف، بخش جدا نشدنی از ساختار روانی انسان است و این قوا ابزار و وسیله ای برای رشد و تکامل محسوب می شود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمی کنیم که بعضی از عوامل هنری، می توانند زمینه ساز امور معنوی و سلوک باشند و انسان را به سوی هدف های عرفانی سوق دهند. اما در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرک های آن، توجه به دو نکته بایسته است: 1. هدفی که هنر در راه آن به کار گرفته می شود. 2. میزان و درجه تحریک احساس و نیز نوع محرک. بدون تردید هنر جنبه ابزاری دارد؛ از این رو هم می تواند در راه تعالی هدف های انسانی به کار گرفته شود و هم در راه های ضد انسانی. پس باید قبل از هر چیز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوی دیگر تشدید و تهیج عواطف بدون رعایت اعتدال و ضوابط نه تنها سودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحراف آور و گمراه کننده نیز باشد! تنها داشتن یک هدف متعالی کافی نیست، بلکه باید به دنبال آن از وسایل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد. پیچیدگی و حساسیت ساختار روانی انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون می شود که باید با احتیاط قدم برداریم و در این خصوص به رهنمودهای رهبران الهی که به خوبی به این امر واقف بوده اند توجه کنیم. اگر محرکی بیش از حد عواطف و احساسات را تحریک نمود به شکلی که کارآیی و داوری مدیریت حرکت مختل شود آدمی را در به کارگیری درست از عواطف برای سیر تکاملی خویش، ناکام خواهد ساخت. (سلوک عرفانی) یک سیر صرفا احساسی و انگیزشی نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینی دارد که سرعت بیش از حد در آن، موجب انحراف در آن می شود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهای رهبران الهی سپرد و دانست که با چه ابزاری، می توان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، درسلوک معنوی به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکی است که اعتدال در عواطف، احساسات و هیجانات را از میان می برد و تلقین پذیری و توهم را که موجب انحراف در سلوک معنوی می شود در پی می آورد. (15) صدر المتالهین درباره این مساله می گوید: (نقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان! در صورتی که بیشتر حضار این مجالس سفلگانی از عوام الناس اند با قلب ها آکنده از شهوات و درون هایی از لذت گیری و توجه به صورت های زیبا، جدا نشدنی! به همین سبب خواندن اشعاری چنین با آهنگ های مخصوص، جز بر انگیختن آن شهوت های پنهان و بیماری های مزمن که در درون آنها ریشه دوانیده است کاری نمی کند). (16) پی نوشتها 1- مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 189 ، اسرار التوحید، ص 277. 2- مصباح الهدایة ، ص 201. 3- مناقب العارفین، ج 1، ص 419؛ احیاء علوم الدین، ج 2، صص 327-325؛ ابعاد عرفانی اسلام، ص 535 ؛ نفحات الانس، صص 461-590. 4- سماع نامه های فارسی، صص 83-84. 5- عرفان اسلامی، صص 170-171. 6- معارف، ص 313؛ الفتوحات المکیة، ج 4؛ ص 88؛ طبقات الصوفیه، ص 375. 7- پله پله تا ملاقات خدا، ص 181. 8- همان، صص 178 و 182-183. 9- طبقات الصوفیة ، ص 432؛ اوراد الاحباب، ج 2، ص 229. 10- نگا: الفتوحات المکیة ، ج 1، ص 210 به بعد و ج 2، ص 366 به بعد و ج 3، ص 562 به بعد و ج 4، ص 270. 11- حدیقة الحقیقة، ص 89. 12- عوارف المعارف، ص 205. 13- نگا: انعام (6)، آیه 43؛ توبه (9)، آیه 37؛ عنکبوت (29)، آیه 38؛ فاطر (35)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 14. 14- پژوهشی در عصمت معصومان، صص 330-332. 15- عرفان اسلامی، 167- 171 16- عرفان و عارف نمایان، ص 57؛ برای اطلاع بیشتر در خصوص سماع. ر.ک: سید محمد علی مدرسی طباطبایی سماع؛ عرفان و مولوی، انتشارات یزدان، حسین حیدرخانی، سماع عارفان، انتشارات سنایی؛ هاشم معروف الحسنی، تصوف و تشیع، صص 440-456؛ نقد صوفی، صص 259-295.
(سماع) که به طور معمول در قالب رقص، موسیقی، شعر و آواز است در نزد تمامی اهل تصوف و عرفان، مورد تایید نیست. برخی از اهل تصوف، با تمسک به بعضی از آیات قران کریم که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته به دنبال مستمسکی برای تایید این موضوع بوده اند. (1) عده ای دیگر این موضوع را به رقص و سماع رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مستند ساخته اند. (2) گروهی دیگر از صوفیان ، سماع را علاوه بر آواز خوانی، رقص و پایکوبی با ویژگی های دیگری چون رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جای قرآن، آمیختن سماع با می گساری، سماع با پسرن نوجوان و زیبا و گاهی با بعضی گناهان دیگر مختلط کرده اند!! (3)
برخی از اهل تصوف معتقدند: سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگی غفلت نجات می دهد، امری جایز و روا است! (4) گروهی دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرت ها، آرزوها و ناکامی های انسان را آشکار می سازد و با صرف انرژی های روحی و مغزی که در سماع تجلی می یابد کم کم فرو می نشیند و این آرامش برای سالک ضروری و حتمی است! (5)
پاره ای دیگر از صوفیان، منشا این مساله را امری مقدس قلمداد کرده، می گویند: سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود! (6) سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز، هر چه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای به زمین می کوبد، خودی خود را که از پایبندی به زمین رشته بود و او را به آن پایبند می داشت زیرلگد خرد می کند و هر چه جسم در طی این حرکات بیشتر خسته می شود، روح بیشتر احساس سبکی و بی وزنی می کند و بیشتر خود را آماده عروج می یابد! (7)
در واقع اینان سماع را وسیله ای برای عروج روح تلقی می کردند؛ مانند نماز که دریچه ای برای ورود به عوالم الهی است! برخی نیز سماع راست را با نماز راستین متفاوت نمی دیدند و معتقد بودند: هر کس ذوق و تمیز دارد، در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمی افتد. آنچه را که غذای روح و جان او است در هر ظرف که باشد می شناسد. از این رو، در ورای ظاهر سماع و عبادت که دو ظرف مختلف به نظر می رسد آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحی به او می دهد جز غذای واحد تلقی نمی کند و از همین رو هیچ اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود!! (8)
به اعتقاد ما اصل این مساله مخدوش است و با هر رویکردی که به سماع نگریسته می شود چه سماعی که با گناه همراه است و چه بدون آن از دیدگاه تشیع پذیرفتنی نیست؛ زیرا:
یکم. برخی از عارفان سماع را امری مردود تلقی کرده و آن را نشانه ناپختگی سالک، سبک عقلی و بی خبری دانسته اند. (9) شخصیتی همچون ابن عربی ، سماع را در هر قالبش ، پدیده ای ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وی (سلوک معنوی) وقار و طمانینه می آورد؛ نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک. در نظر گاه او، انفعال و شور حالی که بر اثر شنیدن نغمه ها و آواز ها پدید می آید ، ریشه نفسانی دارد. این خود طبیعی و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز در می آید؛ نه خود معنوی و الهی. از این رو علاقه و دلبستگی به سماع، نشانه نقص و ناشی از انگیزه های غیر الهی و به نوعی وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربی حتی اگر فردی به بلوغ عرفانی و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانی و غیر الهی خود ، جواب مثبت داده است. (10)
برخی از اهل عرفان این گونه بر سماع تاخته اند:
(اینان چون نمی توانند که مجلس فسقی بر سازند که سالوس و ناموس ایشان خراب می شود قوالان خوش گوی خوش آواز حاضر کنند و هر چه شان دل آرزو کند و هوی خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال، خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد می بندند و معصیت را عبادت می شمرند، و آن را طریق فقر و مشایخ نام می کنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتی عظیم است که در میان امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاده است) (11)
دوم. از آیات مربوط به (سمع) نمی توان هیچ استفاده ای برای مستند سازی اعمال و رفتار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می دهند، اذعان کرده اند. (12)
سوم. مساله حرام ریشه در تکوین دارد و نباید محقق شود؛ از این رو چگونه پدیده ای که برای سلوک معنوی و رسیدن به مقصود نباید عملی شود و حتی باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ می توان آدمی را در سلوک مدد رساند؟! آیا می توان خشنودی خداوند را با اعمالی که خو وی حرام کرده است، به دست آورد؟! قرآن مجید به مومنان خاطرنشان می سازد: مراقب شگردهای شیطان باشند؛ چون یکی از شگردهای او برای گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه می دهد. از این رو در اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تاکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکاری های شیطان است. (13) اولیای الهی بنابر مستندات روایی و تاریخی، اگر اندک توجهی به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذت های حلال، مانع از سیر و سلوک آنان می شده، توبه و استغفار می کردند؛ چه رسد به افعال و اعمالی که گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است. (14)
چهارم. میزان و معیار در صحت و سقم سیر و سلوک و روش آن، قرآن کریم و اهل بیت (علیه السلام) است و ما در خصوص سماع در قالب های گوناگونش به عنوان ابزاری تایید شده در سلوک معنوی دلیلی از قرآن و اهل بیت (علیه السلام) نیافته ایم. از این رو نمی توان سماع را همچون نماز تلقی کرد و به دلیل همسانی در روح به ظرف آن روی آورد. باید شریعت در مرحله طریقت و نیز حقیقت حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نباید هایی است که شارع مقدس برای ما بیان کرده و نمی توان امری را به دلیل آنکه نتیجه فرضی اش مانند نتیجه نماز (عروج روحی) است به عنوان امری شرعی تلقی کرد! امری مشروع است که یا در قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفی شود و در خصوص سماع چنین چیزی یافت نشده است.
پنجم. این واقعیت را می پذیریم که احساس و عواطف، بخش جدا نشدنی از ساختار روانی انسان است و این قوا ابزار و وسیله ای برای رشد و تکامل محسوب می شود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمی کنیم که بعضی از عوامل هنری، می توانند زمینه ساز امور معنوی و سلوک باشند و انسان را به سوی هدف های عرفانی سوق دهند. اما در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرک های آن، توجه به دو نکته بایسته است: 1. هدفی که هنر در راه آن به کار گرفته می شود. 2. میزان و درجه تحریک احساس و نیز نوع محرک. بدون تردید هنر جنبه ابزاری دارد؛ از این رو هم می تواند در راه تعالی هدف های انسانی به کار گرفته شود و هم در راه های ضد انسانی. پس باید قبل از هر چیز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوی دیگر تشدید و تهیج عواطف بدون رعایت اعتدال و ضوابط نه تنها سودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحراف آور و گمراه کننده نیز باشد! تنها داشتن یک هدف متعالی کافی نیست، بلکه باید به دنبال آن از وسایل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد.
پیچیدگی و حساسیت ساختار روانی انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون می شود که باید با احتیاط قدم برداریم و در این خصوص به رهنمودهای رهبران الهی که به خوبی به این امر واقف بوده اند توجه کنیم. اگر محرکی بیش از حد عواطف و احساسات را تحریک نمود به شکلی که کارآیی و داوری مدیریت حرکت مختل شود آدمی را در به کارگیری درست از عواطف برای سیر تکاملی خویش، ناکام خواهد ساخت.
(سلوک عرفانی) یک سیر صرفا احساسی و انگیزشی نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینی دارد که سرعت بیش از حد در آن، موجب انحراف در آن می شود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهای رهبران الهی سپرد و دانست که با چه ابزاری، می توان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، درسلوک معنوی به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکی است که اعتدال در عواطف، احساسات و هیجانات را از میان می برد و تلقین پذیری و توهم را که موجب انحراف در سلوک معنوی می شود در پی می آورد. (15)
صدر المتالهین درباره این مساله می گوید:
(نقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان! در صورتی که بیشتر حضار این مجالس سفلگانی از عوام الناس اند با قلب ها آکنده از شهوات و درون هایی از لذت گیری و توجه به صورت های زیبا، جدا نشدنی! به همین سبب خواندن اشعاری چنین با آهنگ های مخصوص، جز بر انگیختن آن شهوت های پنهان و بیماری های مزمن که در درون آنها ریشه دوانیده است کاری نمی کند). (16)
پی نوشتها
1- مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص 189 ، اسرار التوحید، ص 277.
2- مصباح الهدایة ، ص 201.
3- مناقب العارفین، ج 1، ص 419؛ احیاء علوم الدین، ج 2، صص 327-325؛ ابعاد عرفانی اسلام، ص 535 ؛ نفحات الانس، صص 461-590.
4- سماع نامه های فارسی، صص 83-84.
5- عرفان اسلامی، صص 170-171.
6- معارف، ص 313؛ الفتوحات المکیة، ج 4؛ ص 88؛ طبقات الصوفیه، ص 375.
7- پله پله تا ملاقات خدا، ص 181.
8- همان، صص 178 و 182-183.
9- طبقات الصوفیة ، ص 432؛ اوراد الاحباب، ج 2، ص 229.
10- نگا: الفتوحات المکیة ، ج 1، ص 210 به بعد و ج 2، ص 366 به بعد و ج 3، ص 562 به بعد و ج 4، ص 270.
11- حدیقة الحقیقة، ص 89.
12- عوارف المعارف، ص 205.
13- نگا: انعام (6)، آیه 43؛ توبه (9)، آیه 37؛ عنکبوت (29)، آیه 38؛ فاطر (35)، آیه 8؛ محمد (47)، آیه 14.
14- پژوهشی در عصمت معصومان، صص 330-332.
15- عرفان اسلامی، 167- 171
16- عرفان و عارف نمایان، ص 57؛ برای اطلاع بیشتر در خصوص سماع. ر.ک: سید محمد علی مدرسی طباطبایی سماع؛ عرفان و مولوی، انتشارات یزدان، حسین حیدرخانی، سماع عارفان، انتشارات سنایی؛ هاشم معروف الحسنی، تصوف و تشیع، صص 440-456؛ نقد صوفی، صص 259-295.
- [آیت الله سبحانی] آیا ازدواج مسیار که در بین اهل تسنّن رایج شده، جایز است؟
- [سایر] سؤال من این است که نماز تراویح که با تنوع آن در بین اهل سنت رایج است در مذهب اهل بیت (ع) جایگاهی دارد؟
- [سایر] چه اثر و نشانی از عرفان و یا عرفان (تصوف) اسلامی را می توان در نهج البلاغه یافت؟ آیا دیگر عرفا و اهل تصوف برای راهنمایی در خصوص تزکیه و راه رسیدن و ترقی به سوی خداوند، به کتاب نهج البلاغه مراجعه می نمودند؟
- [سایر] آیا این سخن که عزاداری به شیوه سنّتی در زمان صفویّه رایج شده و برگرفته از غرب است، صحیح است؟
- [سایر] جوانی هستم دانشجو و مدتی است به خانمی علاقه مند شده ام ولی نه خود ایشان و نه خانواده شان مذهبی هستند و اهل موسیقی و رقص و... نیز می باشند ولی قانونا ایرانی و شیعه اثنا عشری هستند تکلیف من چیست؟
- [آیت الله مظاهری] آیا عمل به اوقات شرعی که در تقویمهای رایج کشورهای اسلامی اعلام میشود، صحیح است یا نیاز به تفحّص بیشتر دارد؟
- [سایر] سلام حاج آقا. ببخشید از گلایه ام چون می دونم خیلی زحمت می کشید و وقتتون رو برا جواب دادن به سوالات تمام نشدنی ما می ذارید.حاج آقا این مساله رقص برام معضل اساسی شده. خانواده و آشنایان می گن تو این دوره زمونه نمی تونی دختری رو گیر بیاری که اهل رقص و این مسایل نباشه حتی اگه مذهبی ام باشن(البته این مورد در مورد اطرافیانم هم صدق می کنه. با وجود مذهبی بودن مساله رقص براشون از ملزمات زندگیه)موندم حاج آقا من زیادی رو این مساله حساسم یا این حساسیت باید باشه؟ 27 سالمه و از طرف خانواده هم چند دختر برا ازدواج پیشنهاد شده.
- [سایر] سلام.باتوجه ب رواج فراوان طریقتهای صوفی در منطقه قفقاز و با امعان نظر ب اینکه کناره گیری و دوری از دنیا از اصول اساسی عقاید اهل تصوف میباشد، چگونه میتوان مبارزات طریقتهای صوفی در این منطقه را علیه استعمار روسها و تلاش جهت برپایی حکومت مورد نظر آنها را توجیه کرد؟
- [آیت الله سبحانی] سالنی را برای اجرای مراسم عروسی اجاره می دهیم و می دانیم که اغلب این مراسم با موسیقی حرام و رقص همراه است. آیا اجاره، صحیح و اخذ وجه، حلال است؟
- [سایر] آیا ازدواج زن شیعه و مرد سنی صحیح است؟
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نمیتواند جنس معیوب را حتّی به عنوان قیمت فطره بدهد؛ بلکه یا باید جنس صحیح بدهد و یا قیمت آن را با پول رایج بپردازد.
- [آیت الله سیستانی] صحت جُعاله، اجاره، حواله و دیگر معاملات مشروعی که در بانکهای دولتی در کشورهای اسلامی رایج است، نیازمند به اجازه حاکم شرع است، و بدون اجازه او این معاملات صحیح نیست، و همچنین است معاملات مشروعی که در بانکهای مشترک بین دولت و مردم در کشورهای اسلامی رایج است که نسبت به سهم دولت، صحّت معاملات متوقف بر اجازه حاکم شرع (مرجع) است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . وجوب امر به معروف و نهی از منکر، درباره مکلف، نسبت به اهل خودش تأکید بیشتر دارد. پس اگر انسان ببیند که اهل خودش از واجبات، تهاون میورزد، مثلاً نماز نمیخواند، یا اگر بخواند دارای قرائت صحیح نیست، یا وضوی صحیح نمیگیرد، یا آن که با بدن و لباس نجس، نماز میخواند، در این صورت لازم است به ترتیبی که گفته شد، آنها را امر و نهی کند.
- [آیت الله سبحانی] هر گاه برای ضامن شدن خودش شرطی قرار دهد، مثلاً بگوید اگر بدهکار قرض تو را نداد من می دهم تعهد او صحیح است ولی درصورتی قطعی می شود که بدهی او را در موقعش ندهد و ضمانت رایج در بانک ها از این قبیل است و لذا بانک اوّل به بدهکار رجوع می کند و اگر نداد، از ضامن می گیرد و از نظر فقهی این نوع ضمان از قبیل نقل ذمّه نیست بلکه ضم ذمه به ذمه است.
- [آیت الله نوری همدانی] اجاره دادن درخت برای انکه ازمیوه اش استفاده کننددرصورتیکه میوه اش موجود نباشد ،صحیح است ؛ امّا اگر میوة ان فعلاً موجود است ومثل چاهی است که فعلاً اب دارد اجارة ان صحیح نیست ولی به عنوان صلح باشد اشکال ندارد وبعید نیست که فروش میوه بر درخت با تعیین مقدار ان به وسیله مشاهدة اهل خبره صحیح باشد چنانچه نیز بعید نیست که معاملة میوة بر درخت از باب فروش واجاره نباشد وخود یک معاملة مستقل باشد .
- [آیت الله اردبیلی] آنچه اکنون در معاملات رهنی رایج است که مبلغی وام به صاحب خانه میدهند و خانه او را گرو برمیدارند و شرط میکنند قیمت کمتری جهت اجاره بپردازند یا اصلاً اجاره ندهند، شرعا جایز نیست و ربا و حرام میباشد؛ ولی در صورتی که صاحبخانه به قصد اجاره، خانه را به مبلغی هر چند کمتر از قیمت معمول اجاره دهد و در ضمن عقد اجاره شرط کند که مستأجر مبلغی را به او قرض دهد و او نیز خانه را در مقابل آن گرو بگذارد، اشکال ندارد و معامله صحیح است.
- [امام خمینی] ظاهراً تمام اقسام بیمه صحیح باشد، با به کار بردن شرایطی که ذکر شد، چه بیمه عمر باشد، یا بیمه کالاهای تجارتی، یا عمارات یا کشتیها و هواپیماها، و یا بیمه کارمندان دولت یا مؤسسات یا بیمه اهل یک قریه یا شهر، و بیمه عقد مستقلی است و میتوان به عنوان بعض عقود دیگر از قبیل صلح آن را اجرا کرد.
- [آیت الله اردبیلی] ظاهرا با رعایت شرایطی که ذکر شد، تمام اقسام بیمه صحیح میباشد، چه بیمه عمر باشد یا بیمه کالاهای تجارتی یا عمارتها یا کشتیها و هواپیماها و یا بیمه کارمندان دولت یا مؤسّسات یا بیمه اهل یک قریه یا شهر و بیمه عقد مستقلّی است و میتوان به عنوان بعضی از عقود دیگر از قبیل صلح، آن را اجرا کرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (صلح) آن است که انسان با دیگری در امری که مورد اختلاف است یا امکان دارد مورد اختلاف و نزاع واقع شود سازش کند که مقداری از مال یا منفعت یا حق خود را به دیگری واگذار نماید، یا از طلب یا حق خود بگذرد که او هم در عوض مقداری از مال یا منافع خود را به او واگذار نماید، یا از طلب یا حق خود بگذرد و این را (صلح معوض) می نامند و اگر این واگذاری بدون عوض باشد (صلح غیرمعوض) نام دارد و هر دو صحیح است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مأمومین بعد از خطبه یا در اثنای آن متفرق شوند (به طوری که کمتر از 5 نفر باقی بمانند) و سپس برگردند تا عدد لازم کامل شود در صورتی که مسمای خطبه محقق شده باشد اعاده خطبه واجب نیست، گر چه مدت تفرق طولانی باشد. و در صورتی که مسمای خطبه محقق نشده باشد، اگر علت تفرق، انصراف مأمومین از نماز جمعه بوده احتیاط واجب آن است که پس از بازگشت آنها، امام، خطبه ها را از نو بخواند (ولو اینکه مدت تفرق کم باشد) و اگر علت تفرق و پراکندگی امری نظیر باران و غیره بوده در این صورت اگر مدت آن به قدری طولانی شود که عرفاً به یکپارچگی خطبه لطمه بزند واجب است خطبه ها را از نو بخواند و الا خطبه قبلی را ادامه دهد و صحیح است.