اسلام دینی است که با سرشت متعادل انسان سازگار است، (بخش عمده دین که مجموعه ای از باید و نبایدها است برای تأمین و حفظ حقوق انسان است، بایدها، طرق تأمین حقوق و نبایدها نشان دهنده موانع و آفات تأمین حقوق هستند،[1] بنابراین (غرض از تکلیف در دین،فراهم ساختن منافع دنیوی و اخروی انسان است.)[2] شخصی از امام باقر علیه السّلام پرسید: چرا چیزهایی مانند خمر، مردار، خون و گوشت خوک حرامند؟ امام علیه السّلام فرمود: حلال و حرام و باید و نباید بر اساس رغبت خداوند به حلال ها و نفرت او از حرام ها نیست، خداوند بشر را آفریده است و می داند چه چیزی مایه قوام بدن وی و به مصلحت او است از این رو آنها را حلال کرده است و می داند چه چیزی به زیان او است بدان لحاظ آنها را حرام شمرده است.[3] مطلب دیگر این است که درباره هر حکم شرعی دو گونه پرسش را می توان مطرح کرد؛ نخست این که دلیل یا مستند آن چیست؟ و دوم این که به چه علتی آن حکم وضع شده است و به عبارت دیگر فلسفه وضع چنین حکمی برای مردم چیست؟ مثلاً از نظر شرعی، وجوب نفقه زن بر شوهر در ازدواج دائم به تمکین مشروط است یعنی اگر زن به شوهرش تمکین کرد، او باید نفقه اش را بدهد اما چنانچه زن، بی عذر شرعی به شوهرش تمکین نکند، بر او واجب نیست نفقه اش را بدهد. یا مثلاً هر مردی به شرط آن که بتواند عدالت را رعایت کند، مجاز است چهار زن را برای خود عقد دائم کند.[4] درباره هر یک از این دو مسئله شرعی، به گونه کلی، دو پرسش را می توان مطرح کرد یکی این که دلیل و مستند هر یک از آنها چیست؟ و دیگر این که اسلام بر چه اساسی و بنا بر چه مصلحتی یا به چه علت و فلسفه ای چنین احکامی را وضع کرده است؟ هر چند شیوه تحقیق در پاسخگویی به هر یک از این پرسشها ممکن است با دیگری متفاوت باشد اما بی شک منبع تحقیق درباره آنها یکی است یعنی برای پاسخ دادن به آنها باید نظر دین را بیان کرد و پرسشها را از همین جایگاه پاسخ داد. زیرا خدای هستی آفرین که دین را برای به تکامل رساندن انسان به او عطا فرمود، کاملاً می داند که چه چیزی به مصلحت بشر است و چه امری برای او ضرر دارد. بنابراین هر کس انسان را بیشتر بشناسد، احکام خداوند درباره او را بهتر می فهمد و در غیر این صورت چه بسا برخی احکام الهی را خلاف مصلحت آدمی بدانند و به آن اعتراض کنند. در این مقاله دو مورد از این انتقادها را ذکر می کنیم سپس به پاسخ آنها می پردازیم. برخی می گویند: (در فقه موجود، نفقه به تمکین مشروط می شود در حالی که انفاق به لحاظ قرآنی، اصلاً مشروط نیست ولی نفقه در برابر تمکین مطرح می شود و این یعنی کالایی کردن زن یعنی یک معامله و خرید و فروش... همین بحث ... در ذهن زن روشنفکر امروز مسئله ایجاد می کند تمکین جنسی در مقابل پول را کدام زنی می پذیرد.)[5] دو شبهه در سخن مذکور علیه مشروط بودن نفقه به تمکین مطرح است. اول این که در قرآن کریم صریحاً آیه ای وجود ندارد که وجوب نفقه زن بر شوهر را به تمکین مشروط کرده باشد و دوم این که چنین شرطی که در فقه موجود بیان شده است، نوعی توهین به مقام زن و تحقیر شخصیت او به شمار می آید تو گویی او موجودی است که اگر بخواهد در خانه شوهرش هزینه زندگیش فراهم شود باید غریزه جنسی او را ارضا کند. در پاسخ به این دو شبهه می توان گفت: اولاً این که به چه دلیلی فقهای اسلام، وجوب نفقه زن را به تمکین مشروط دانسته اند بحثی اجتهادی است که این مقاله گنجایش پرداختن به آن را ندارد اما با وجود این می توان گفت: قرآن کریم تنها منبع استنباط احکام نیست تا اگر مسئله ای صریحاً در آن یافت نشد آن را انکار کنیم بلکه باید از منابع دیگر مانند سنت معصومان علیهم السّلام و... بهره برد. و چون مشروط بودن وجوب نفقه زن بر شوهر به تمکین، در احادیث اسلامی بیان شده است،[6] برای درست یا نادرست بودن این مسئله باید مجتهدانه به بررسی آنها پرداخت و ثابت کرد که نفقه به تمکین مشروط نیست بنابراین صرفاً به ادعای این که چنین مسئله ای صریحاً در قرآن مجید وجود ندارد نمی توان آن را رد کرد. ممکن است گفته شود ما قبول داریم نفقه به تمکین مشروط است اما چرا اسلام چنین حکم تحقیرآمیزی را برای زنان وضع کرده است؟ در پاسخ به این شبهه یا سؤال ناچاریم مقدمه ای را با ذکر چند مطلب بیان کنیم اول این که قرآن کریم زن و مرد را یک سرشتی می داند نه دو سرشتی چنان که می فرماید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت او را از جنس خودش قرار دادیم.[7] و نیز می فرماید: خداوند از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید.[8] دوم این که اسلام هیچ گاه نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است بلکه قرآن مجید می فرماید: زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند. زنان زینت و پوشش شما مردانند و شما نیز پوشش و زینت آنهایید.[9] بنابراین زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق متساوی برخوردارند. سومین مطلب این است که زن و مرد هر دو از حقوق لازمه انسانی برخوردارند اما این حقوق در مواردی با همدیگر متفاوت است جهان برای آنان یکجور نیست،خلقت آنها را یکنواخت نخواسته است از این رو به لحاظ مختلفی، حقوق و تکالیف مشابهی ندارند. چهارمین مطلب این است که مرد به لحاظ روانی، طالب و زن، مطلوب آفریده شده است میل مردان به کارهای پر حرکت از علاقه زنان به این گونه کارها بیشتر است در مقابل احساسات زن از مرد جوشان تر است. به لحاظ جسمی نیز زنان ظریف تر از مردانند. در مسائل جنسی نیز هر چند انگیزه زنان نسبت به آن بیشتر است اما درخواست مردان برای این کار بسیار افزون تر بر زنان است.[10] با توجه به این مطالب می توان گفت: اگر زن و مردی زندگی مشترک دائمی آغاز کردند، برای تأمین هزینه های زندگی چه باید بکنند. آیا هر یک آنها جدای از دیگری برای خودش کار کند؟ یا آن که زن کار اقتصادی کند و مرد به انجام دادن کارهای منزل بپردازد یا به عکس، هزینه زندگی بر دوش مردان باشد و زنان مسئولیت های ظریف و مهم درون خانه و بخصوص تربیت فرزندان را بر عهده بگیرند؟ حقیقت این است که اسلام نخواسته است جانب زن یا مرد را بگیرد بلکه سعادت زن و مرد و فرزندان آنان را می خواهد . اسلام می خواهد هر یک از زن و مرد در زندگی مشترک در نقش طبیعی خود ظاهر شوند. قوانین دینی به گونه ای وضع شده است که مرد مظهر نیاز و زن مظهر بی نیازی باشد این مرد است که باید خود را به عنوان بهره گیر بشناسد و هزینه این کار را تحمل کند. علت دیگری که برای لزوم نفقه زن بر مرد این است که مسؤولیت رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل به لحاظ طبیعی بر عهده زن است آنچه در این کار از نظر طبیعی بر عهده مرد است یک عمل لذت بخش آنی بیش نیست، این زن است که باید سختی بارداری،زایمان، و عوارض آن را تحمل کند. علاوه بر این باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن مستلزم آسایش بیشتر و تلاش کمتر است اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائماً در تلاش برای پول در آوردن باشد، غرورش در هم می شکند و زود پیر می شود از این رو نه فقط مصلحت زن بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در این است که زن از تلاش های اجباری خرد کننده معاش معاف باشد.[11] اما در مقابل آن باید کانون زندگی مشترک را به محیطی آرام و با آسایش مبدل کند. به یقین بخشی از این آرامش از طریق پاسخ دادن به نیازهای شهوانی مرد حاصل می شود حال اگر زنی، شوهرش را بدین لحاظ در تنگنا قرار دهد و با این کار بخواهد کانون گرم خانوادگی را به مسیر غیر طبیعی بکشاند چه باید کرد؟ آیا می توان به مرد گفت: در این تنگنا بسوز و بساز؟ آیا همه کس تا آخر عمر، چنین تحملی دارد یا خیر؟ آیا مردان در چنین اوضاعی، برای ارضای غریزه جنسی اشان،به روابط نامشروع با زنان دیگر روی نمی آورند؟ یا دست کم برای ازدواج دائم یا موقت با زنان دیگر به تکاپو نمی افتند؟ و آیا این گونه مسائل پایه های زندگی مشترک را لرزان یا متلاشی نمی کند؟ به یقین عدم تمکین زن به شوهرش نتیجه ای جز به سردی گراییدن روابط خانوادگی یا سست شدن یا فرو ریختن پایه های آن ندارد. حال برای این که چنین نشود اسلام، با وضع یک قانون بازدارنده به مرد اجازه داده است اگر زنش تمکین نکرد به او نفقه ندهد و نگذارد جز در موارد واجب از منزل بیرون برود تا آسایش و آرامش را دوباره به خانه برگرداند و سلامت روابط خانوادگی و حتی اجتماعی را حفظ کند. اما پرسش یا شبهه دیگری که درباره برخی احکام شرعی مطرح است، مسئله تعدد زوجات است یعنی اگر محور و اساس تشکیل خانواده، امنیت و تسکین است، وقتی ازدواج دیگری صورت می گیرد، اساس تشکیل خانواده را که آسایش و امنیت است تحت الشعاع قرار می دهد.[12] در پاسخ به مطلب مذکور می توان گفت:درباره تعدد زوجات به گونه کلی سه فرضیه مطرح است یکی این که مطلقاً آن را ممنوع بدانیم دوم این همیشه آن را مجاز بشماریم و سوم این که به گونه مشروط، یعنی در شرایط خاصی آن را بپذیریم. نخستین فرض، تفریط آمیز و دومین فرض، افراط گرایانه است و هیچ یک با فطرت انسانی که از افراط و تفریط گریزان است نمی سازد از این رو اسلام که دینی متعادل به شمار می آید تعدد زوجات را بنابر مصالحی پذیرفته و برای آن نیز شروطی قرار داده است و به عبارت دیگر اسلام، تعدد زوجات را اختراع نکرد بلکه بر عکس برای آن حدود و قیودی قرار داد ازا ین رو برای این که بدانیم چرا اسلام تعدد زوجات را به رسمیت شناخته اسلام باید علل تاریخی پدید آمدن این سنت را در بسیاری ملل جهان به ویژه ملل شرقی بررسی کرد. برخی می پندارند تنها علت به وجود آمدن تعدد زوجات در جوامع بشری، زورگویی مردان به زنان بوده است، اما این سخن پذیرفتنی نیست زیرا هر چند مردان در طول تاریخ از قدرت خود علیه زنان سوء استفاده کردند اما منحصر کردن علت تعدد زوجات به زور و قدرت، به ویژه در توضیح و توجیه روابط خانوادگی درست نیست بلکه علت های دیگری نیز باید به آن افزود مانند: نازا بودن برخی زنان، یائسه شدن بعضی آنان، احتیاج مرد به فرزند، علل طبیعی ای که زن و مرد را به لحاظ ارضای غریزه جنسی یا تولید فرزند در وضعیت نامساوی قرار می دهد و فزونی عدد زنان بر مردان. ما برای این که از درازی سخن بپرهیزیم از بحث درباره علت هایی که ممکن است مجوز تعدد زوجات برای مرد شود خودداری می کنیم و منحصراً، به علتی می پردازیم که اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات (حقی) برای زنان به شمار می آید زیرا اگر ثابت شود تعداد زنان آماده ازدواج از تعداد مردان آماده ازدواج بیشتر است، زنان بی شوهر، حقی بر عهده مردان متأهل دارند تا به عقد آنان در آیند و این گونه مردان در برابر آنان احساس وظیفه کنند. زیرا حق تأهل مانند دیگر حقوق طبیعی بشر، بین زن و مرد مشترک است بنابراین اگر تک همسری، تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملاً گروه بسیاری از زنان،از حق تأهل محروم می مانند فقط با تجویز تعدد زوجات البته با شروط خاصی که دارد می توان این حق طبیعی را احیا کرد زیرا در غیر این صورت جامعه بشری به ولنگاری اخلاقی و روابط نامشروط جنسی کشیده می شود و آثار زیانباری می بیند. گفتنی است تعدد زوجات را نباید با تک همسری بسنجیم بلکه باید از جانبی ضرورت های شخصی یا اجتماعی آن را لحاظ کنیم و ببینیم،مخالفت با تعدد زوجات حتی در فرض ضرورت، چه آثاری دارد و از جانب دیگر به مفاسد و معایب مجاز دانستن آن توجه کنیم سپس محاسبه ای کلی درباره آثار مثبت و منفی موافقت یا مخالفت با تعدد زوجات انجام دهیم تا واقع بینانه نتیجه بگیریم. از این رو در فرهنگ اسلامی، با این موضوع، موافقت یا مخالفت مطلق نشده است بلکه اولا جز در موارد ضروری که بیان کردیم،به آن سفارش نمی کند ثانیاً برای آن حد و مرز خاصی قرار داده است یعنی هیچ کس حتی در موارد ضروری، مجاز نیست با بیشتر از چهار زن، ازدواج دائمی بکند ثالثاً تعدد زوجات مشروط به رعایت عدالت بین زنان است بنابراین مردی که نمی تواند، عدالت را بین آنان رعایت کند، مجاز نیست با بیشتر از یک زن ازدواج دائم کند.[13] بنابراین، در باب همسرگزینی،نخستین مطلوب اسلام، تک همسری است اما چنانچه ضرورت شخصی یا اجتماعی ای پیش آمد باید سنجید آیا مانع شدن از تعدد زوجات آثار نامطلوب تری دارد یا انجام دادن آن؟ به یقین اگر مخالفت با چند همسری آثار زیانبارتری از تحقق آن داشته باشد از نظر اسلام به اقتضای قاعده اهم و مهم باید تعدد زوجات را به گونه محدود و به شرط رعایت کردن عدالت پذیرفت و چنین فرهنگی عین اعتدال و دور از هرگونه افراط و تفریط است. پینوشتها [1] . جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، ص 40، مرکز نشر اسراء، چاپ اول اردیبهشت 1384 ه . ش. [2] . جرجانی، سید شریف، اقبال الاعمال، ص 248. [3] . جوادی آملی،عبدالله حق و تکلیف در اسلام ، ص 40. [4] . نساء/ 3. [5] . داودی مهاجر، فریبا، نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122. [6] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 509، ابواب النقات، چ مؤسسه آل البیت. [7] . نساء/1. [8] . شوری/11، روم / 21. [9] . بقره / 187. [10] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 129، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، اردیبهشت 1383. [11] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 220. [12] . نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122. [13] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 347 365 و بلاغی صدرالدین،برهان قرهان، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ص 117 166.
اسلام دینی است که با سرشت متعادل انسان سازگار است، (بخش عمده دین که مجموعه ای از باید و نبایدها است برای تأمین و حفظ حقوق انسان است، بایدها، طرق تأمین حقوق و نبایدها نشان دهنده موانع و آفات تأمین حقوق هستند،[1] بنابراین (غرض از تکلیف در دین،فراهم ساختن منافع دنیوی و اخروی انسان است.)[2]
شخصی از امام باقر علیه السّلام پرسید: چرا چیزهایی مانند خمر، مردار، خون و گوشت خوک حرامند؟
امام علیه السّلام فرمود: حلال و حرام و باید و نباید بر اساس رغبت خداوند به حلال ها و نفرت او از حرام ها نیست، خداوند بشر را آفریده است و می داند چه چیزی مایه قوام بدن وی و به مصلحت او است از این رو آنها را حلال کرده است و می داند چه چیزی به زیان او است بدان لحاظ آنها را حرام شمرده است.[3]
مطلب دیگر این است که درباره هر حکم شرعی دو گونه پرسش را می توان مطرح کرد؛ نخست این که دلیل یا مستند آن چیست؟ و دوم این که به چه علتی آن حکم وضع شده است و به عبارت دیگر فلسفه وضع چنین حکمی برای مردم چیست؟ مثلاً از نظر شرعی، وجوب نفقه زن بر شوهر در ازدواج دائم به تمکین مشروط است یعنی اگر زن به شوهرش تمکین کرد، او باید نفقه اش را بدهد اما چنانچه زن، بی عذر شرعی به شوهرش تمکین نکند، بر او واجب نیست نفقه اش را بدهد. یا مثلاً هر مردی به شرط آن که بتواند عدالت را رعایت کند، مجاز است چهار زن را برای خود عقد دائم کند.[4] درباره هر یک از این دو مسئله شرعی، به گونه کلی، دو پرسش را می توان مطرح کرد یکی این که دلیل و مستند هر یک از آنها چیست؟ و دیگر این که اسلام بر چه اساسی و بنا بر چه مصلحتی یا به چه علت و فلسفه ای چنین احکامی را وضع کرده است؟
هر چند شیوه تحقیق در پاسخگویی به هر یک از این پرسشها ممکن است با دیگری متفاوت باشد اما بی شک منبع تحقیق درباره آنها یکی است یعنی برای پاسخ دادن به آنها باید نظر دین را بیان کرد و پرسشها را از همین جایگاه پاسخ داد. زیرا خدای هستی آفرین که دین را برای به تکامل رساندن انسان به او عطا فرمود، کاملاً می داند که چه چیزی به مصلحت بشر است و چه امری برای او ضرر دارد. بنابراین هر کس انسان را بیشتر بشناسد، احکام خداوند درباره او را بهتر می فهمد و در غیر این صورت چه بسا برخی احکام الهی را خلاف مصلحت آدمی بدانند و به آن اعتراض کنند. در این مقاله دو مورد از این انتقادها را ذکر می کنیم سپس به پاسخ آنها می پردازیم. برخی می گویند:
(در فقه موجود، نفقه به تمکین مشروط می شود در حالی که انفاق به لحاظ قرآنی، اصلاً مشروط نیست ولی نفقه در برابر تمکین مطرح می شود و این یعنی کالایی کردن زن یعنی یک معامله و خرید و فروش... همین بحث ... در ذهن زن روشنفکر امروز مسئله ایجاد می کند تمکین جنسی در مقابل پول را کدام زنی می پذیرد.)[5]
دو شبهه در سخن مذکور علیه مشروط بودن نفقه به تمکین مطرح است. اول این که در قرآن کریم صریحاً آیه ای وجود ندارد که وجوب نفقه زن بر شوهر را به تمکین مشروط کرده باشد و دوم این که چنین شرطی که در فقه موجود بیان شده است، نوعی توهین به مقام زن و تحقیر شخصیت او به شمار می آید تو گویی او موجودی است که اگر بخواهد در خانه شوهرش هزینه زندگیش فراهم شود باید غریزه جنسی او را ارضا کند.
در پاسخ به این دو شبهه می توان گفت: اولاً این که به چه دلیلی فقهای اسلام، وجوب نفقه زن را به تمکین مشروط دانسته اند بحثی اجتهادی است که این مقاله گنجایش پرداختن به آن را ندارد اما با وجود این می توان گفت: قرآن کریم تنها منبع استنباط احکام نیست تا اگر مسئله ای صریحاً در آن یافت نشد آن را انکار کنیم بلکه باید از منابع دیگر مانند سنت معصومان علیهم السّلام و... بهره برد. و چون مشروط بودن وجوب نفقه زن بر شوهر به تمکین، در احادیث اسلامی بیان شده است،[6] برای درست یا نادرست بودن این مسئله باید مجتهدانه به بررسی آنها پرداخت و ثابت کرد که نفقه به تمکین مشروط نیست بنابراین صرفاً به ادعای این که چنین مسئله ای صریحاً در قرآن مجید وجود ندارد نمی توان آن را رد کرد. ممکن است گفته شود ما قبول داریم نفقه به تمکین مشروط است اما چرا اسلام چنین حکم تحقیرآمیزی را برای زنان وضع کرده است؟
در پاسخ به این شبهه یا سؤال ناچاریم مقدمه ای را با ذکر چند مطلب بیان کنیم اول این که قرآن کریم زن و مرد را یک سرشتی می داند نه دو سرشتی چنان که می فرماید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت او را از جنس خودش قرار دادیم.[7] و نیز می فرماید: خداوند از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید.[8]
دوم این که اسلام هیچ گاه نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است بلکه قرآن مجید می فرماید: زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند. زنان زینت و پوشش شما مردانند و شما نیز پوشش و زینت آنهایید.[9] بنابراین زن و مرد هر دو انسانند و از حقوق متساوی برخوردارند.
سومین مطلب این است که زن و مرد هر دو از حقوق لازمه انسانی برخوردارند اما این حقوق در مواردی با همدیگر متفاوت است جهان برای آنان یکجور نیست،خلقت آنها را یکنواخت نخواسته است از این رو به لحاظ مختلفی، حقوق و تکالیف مشابهی ندارند.
چهارمین مطلب این است که مرد به لحاظ روانی، طالب و زن، مطلوب آفریده شده است میل مردان به کارهای پر حرکت از علاقه زنان به این گونه کارها بیشتر است در مقابل احساسات زن از مرد جوشان تر است. به لحاظ جسمی نیز زنان ظریف تر از مردانند. در مسائل جنسی نیز هر چند انگیزه زنان نسبت به آن بیشتر است اما درخواست مردان برای این کار بسیار افزون تر بر زنان است.[10] با توجه به این مطالب می توان گفت: اگر زن و مردی زندگی مشترک دائمی آغاز کردند، برای تأمین هزینه های زندگی چه باید بکنند. آیا هر یک آنها جدای از دیگری برای خودش کار کند؟ یا آن که زن کار اقتصادی کند و مرد به انجام دادن کارهای منزل بپردازد یا به عکس، هزینه زندگی بر دوش مردان باشد و زنان مسئولیت های ظریف و مهم درون خانه و بخصوص تربیت فرزندان را بر عهده بگیرند؟
حقیقت این است که اسلام نخواسته است جانب زن یا مرد را بگیرد بلکه سعادت زن و مرد و فرزندان آنان را می خواهد . اسلام می خواهد هر یک از زن و مرد در زندگی مشترک در نقش طبیعی خود ظاهر شوند. قوانین دینی به گونه ای وضع شده است که مرد مظهر نیاز و زن مظهر بی نیازی باشد این مرد است که باید خود را به عنوان بهره گیر بشناسد و هزینه این کار را تحمل کند. علت دیگری که برای لزوم نفقه زن بر مرد این است که مسؤولیت رنج و زحمات طاقت فرسای تولید نسل به لحاظ طبیعی بر عهده زن است آنچه در این کار از نظر طبیعی بر عهده مرد است یک عمل لذت بخش آنی بیش نیست، این زن است که باید سختی بارداری،زایمان، و عوارض آن را تحمل کند. علاوه بر این باقی ماندن جمال و نشاط و غرور در زن مستلزم آسایش بیشتر و تلاش کمتر است اگر زن مجبور باشد مانند مرد دائماً در تلاش برای پول در آوردن باشد، غرورش در هم می شکند و زود پیر می شود از این رو نه فقط مصلحت زن بلکه مصلحت مرد و کانون خانوادگی نیز در این است که زن از تلاش های اجباری خرد کننده معاش معاف باشد.[11] اما در مقابل آن باید کانون زندگی مشترک را به محیطی آرام و با آسایش مبدل کند. به یقین بخشی از این آرامش از طریق پاسخ دادن به نیازهای شهوانی مرد حاصل می شود حال اگر زنی، شوهرش را بدین لحاظ در تنگنا قرار دهد و با این کار بخواهد کانون گرم خانوادگی را به مسیر غیر طبیعی بکشاند چه باید کرد؟ آیا می توان به مرد گفت: در این تنگنا بسوز و بساز؟ آیا همه کس تا آخر عمر، چنین تحملی دارد یا خیر؟ آیا مردان در چنین اوضاعی، برای ارضای غریزه جنسی اشان،به روابط نامشروع با زنان دیگر روی نمی آورند؟ یا دست کم برای ازدواج دائم یا موقت با زنان دیگر به تکاپو نمی افتند؟ و آیا این گونه مسائل پایه های زندگی مشترک را لرزان یا متلاشی نمی کند؟ به یقین عدم تمکین زن به شوهرش نتیجه ای جز به سردی گراییدن روابط خانوادگی یا سست شدن یا فرو ریختن پایه های آن ندارد. حال برای این که چنین نشود اسلام، با وضع یک قانون بازدارنده به مرد اجازه داده است اگر زنش تمکین نکرد به او نفقه ندهد و نگذارد جز در موارد واجب از منزل بیرون برود تا آسایش و آرامش را دوباره به خانه برگرداند و سلامت روابط خانوادگی و حتی اجتماعی را حفظ کند. اما پرسش یا شبهه دیگری که درباره برخی احکام شرعی مطرح است، مسئله تعدد زوجات است یعنی اگر محور و اساس تشکیل خانواده، امنیت و تسکین است، وقتی ازدواج دیگری صورت می گیرد، اساس تشکیل خانواده را که آسایش و امنیت است تحت الشعاع قرار می دهد.[12]
در پاسخ به مطلب مذکور می توان گفت:درباره تعدد زوجات به گونه کلی سه فرضیه مطرح است یکی این که مطلقاً آن را ممنوع بدانیم دوم این همیشه آن را مجاز بشماریم و سوم این که به گونه مشروط، یعنی در شرایط خاصی آن را بپذیریم. نخستین فرض، تفریط آمیز و دومین فرض، افراط گرایانه است و هیچ یک با فطرت انسانی که از افراط و تفریط گریزان است نمی سازد از این رو اسلام که دینی متعادل به شمار می آید تعدد زوجات را بنابر مصالحی پذیرفته و برای آن نیز شروطی قرار داده است و به عبارت دیگر اسلام، تعدد زوجات را اختراع نکرد بلکه بر عکس برای آن حدود و قیودی قرار داد ازا ین رو برای این که بدانیم چرا اسلام تعدد زوجات را به رسمیت شناخته اسلام باید علل تاریخی پدید آمدن این سنت را در بسیاری ملل جهان به ویژه ملل شرقی بررسی کرد.
برخی می پندارند تنها علت به وجود آمدن تعدد زوجات در جوامع بشری، زورگویی مردان به زنان بوده است، اما این سخن پذیرفتنی نیست زیرا هر چند مردان در طول تاریخ از قدرت خود علیه زنان سوء استفاده کردند اما منحصر کردن علت تعدد زوجات به زور و قدرت، به ویژه در توضیح و توجیه روابط خانوادگی درست نیست بلکه علت های دیگری نیز باید به آن افزود مانند: نازا بودن برخی زنان، یائسه شدن بعضی آنان، احتیاج مرد به فرزند، علل طبیعی ای که زن و مرد را به لحاظ ارضای غریزه جنسی یا تولید فرزند در وضعیت نامساوی قرار می دهد و فزونی عدد زنان بر مردان.
ما برای این که از درازی سخن بپرهیزیم از بحث درباره علت هایی که ممکن است مجوز تعدد زوجات برای مرد شود خودداری می کنیم و منحصراً، به علتی می پردازیم که اگر وجود داشته باشد تعدد زوجات (حقی) برای زنان به شمار می آید زیرا اگر ثابت شود تعداد زنان آماده ازدواج از تعداد مردان آماده ازدواج بیشتر است، زنان بی شوهر، حقی بر عهده مردان متأهل دارند تا به عقد آنان در آیند و این گونه مردان در برابر آنان احساس وظیفه کنند. زیرا حق تأهل مانند دیگر حقوق طبیعی بشر، بین زن و مرد مشترک است بنابراین اگر تک همسری، تنها صورت قانونی ازدواج باشد عملاً گروه بسیاری از زنان،از حق تأهل محروم می مانند فقط با تجویز تعدد زوجات البته با شروط خاصی که دارد می توان این حق طبیعی را احیا کرد زیرا در غیر این صورت جامعه بشری به ولنگاری اخلاقی و روابط نامشروط جنسی کشیده می شود و آثار زیانباری می بیند.
گفتنی است تعدد زوجات را نباید با تک همسری بسنجیم بلکه باید از جانبی ضرورت های شخصی یا اجتماعی آن را لحاظ کنیم و ببینیم،مخالفت با تعدد زوجات حتی در فرض ضرورت، چه آثاری دارد و از جانب دیگر به مفاسد و معایب مجاز دانستن آن توجه کنیم سپس محاسبه ای کلی درباره آثار مثبت و منفی موافقت یا مخالفت با تعدد زوجات انجام دهیم تا واقع بینانه نتیجه بگیریم. از این رو در فرهنگ اسلامی، با این موضوع، موافقت یا مخالفت مطلق نشده است بلکه اولا جز در موارد ضروری که بیان کردیم،به آن سفارش نمی کند ثانیاً برای آن حد و مرز خاصی قرار داده است یعنی هیچ کس حتی در موارد ضروری، مجاز نیست با بیشتر از چهار زن، ازدواج دائمی بکند ثالثاً تعدد زوجات مشروط به رعایت عدالت بین زنان است بنابراین مردی که نمی تواند، عدالت را بین آنان رعایت کند، مجاز نیست با بیشتر از یک زن ازدواج دائم کند.[13]
بنابراین، در باب همسرگزینی،نخستین مطلوب اسلام، تک همسری است اما چنانچه ضرورت شخصی یا اجتماعی ای پیش آمد باید سنجید آیا مانع شدن از تعدد زوجات آثار نامطلوب تری دارد یا انجام دادن آن؟ به یقین اگر مخالفت با چند همسری آثار زیانبارتری از تحقق آن داشته باشد از نظر اسلام به اقتضای قاعده اهم و مهم باید تعدد زوجات را به گونه محدود و به شرط رعایت کردن عدالت پذیرفت و چنین فرهنگی عین اعتدال و دور از هرگونه افراط و تفریط است.
پینوشتها
[1] . جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، ص 40، مرکز نشر اسراء، چاپ اول اردیبهشت 1384 ه . ش.
[2] . جرجانی، سید شریف، اقبال الاعمال، ص 248.
[3] . جوادی آملی،عبدالله حق و تکلیف در اسلام ، ص 40.
[4] . نساء/ 3.
[5] . داودی مهاجر، فریبا، نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122.
[6] . شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص 509، ابواب النقات، چ مؤسسه آل البیت.
[7] . نساء/1.
[8] . شوری/11، روم / 21.
[9] . بقره / 187.
[10] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 129، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، اردیبهشت 1383.
[11] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 220.
[12] . نشریه چشم انداز، شهریور 1384، شماره 33، ص 122.
[13] . شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 19، ص 347 365 و بلاغی صدرالدین،برهان قرهان، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم، ص 117 166.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا نفقه زوجه مشروط به تمکین است یا مشروط به عدم تحقق نشوز؟
- [آیت الله سبحانی] آیا زوجه می تواند تمکین را مشروط به داشتن منزل مستقل کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] عدم تمکین زن، در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] عدم تمکین زن، در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله سبحانی] اگر مردی نفقه ی همسرش را نپردازد، آیا زن موظّف به تمکین است؟
- [آیت الله بهجت] زنی که برای وصول مهریه تمکین نمی کند، آیا مستحقّ نفقه می باشد؟
- [آیت الله سیستانی] در صورت جواز عدم تمکین زوجه آیا در غیر تمکین حق دارد از شوهر اطاعت نکند و هر جا خواست برود و درخواست نفقه کند ؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا پرداخت نفقه زوجهای که در عقد بستگی تمکین تامّ نمیکند بر زوج لازم است؟
- [آیت الله علوی گرگانی] معقوده غیر مدخولهای از حقّ حبس خود استفاده نموده و اظهار داشته تا تمام مهریهام را استیفاء نکنم حاضر به تمکین نیستم حال سئوال این است که زوجه مزبور چنانچه از زوج تمکین عامّ نداشته باشد مثلابدون اجازه اذن زوج از منزل خارج شود مستحقّ نفقه خواهد بود یا به دلیل آنکه در خصوص تمکین عامّ ناشزه محسوب بوده مستحقّ نفقه نمیباشد؟
- [سایر] چرا نفقه زن فقط در شرایطی خاص تعلق میگیرد؟ مگر یک زن مسلمان خود دارای روزی نیست؟ مثلاً اگر تمکین خاص داشته باشد، در حالیکه این امر مسئلهی مهمی نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پدر یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر باید بعد از بالغشدن خرج آن زن را بدهد، و همچنین پیش از بلوغ با قابلیت پسر برای استمتاع از او، و تمکین زوجه، باید از مال پسر، نفقه او داده شود.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر همسر سیده کسی به عللی از واجب النفقه بودن خارج شد، آن شخص می تواند به این همسر خمس (سهم سادات) بپردازد . چنانچه همسرش ناشزه شد، نمی تواند به او خمس بپردازد، چون آن زن می تواند با تمکین، نفقه اش را بگیرد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پدر، یا جد پدری برای پسر نابالغ خود زن بگیرد، پسر باید بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد. و هم چنین پیش از بلوغ با قابلیت پسر برای استمتاع از او، و تمکین زوجه، باید از مال پسر نفقه او داده شود.
- [آیت الله جوادی آملی] .داد و ستد گوشت , پیه و پوستِ واردشده از کشور غیراسلامی یا گرفته شده از دست غیر مسلمان، اگر هیچ منفعت عقلایی که مشروط به پاک بودن نیست ندارد، باطل است و اگر معلوم باشد که آن ها از حیوان ی است که به دستور اسلام, هرچند با نظارت مسلمان مسئول، کشته شده باشد، صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] بچه کافر به تبعیّت در دو مورد پاک میشود : 1 کافری که مسلمان شود ، طفل او در پاکی تابع اوست ، و همچنین اگر جدّ طفل یا مادر یا جدّه او مسلمان شوند . ولی حکم به طهارت در این مورد مشروط به آن است که بچّه همراه آن تازه مسلمان و در کفالت او باشد ، و همچنین کافری نزدیکتر از او همراه آن بچّه نباشد . 2 طفل کافری که به دست مسلمانی اسیر گردد ، و پدر یا یکی از اجداد همراه او نباشد . در این مورد پاکی طفل به تابعیّت مشروط به این است که طفل در صورت ممیّز بودن ، اظهار کفر ننماید .
- [آیت الله جوادی آملی] .داد و ستد گوشت , پیه و پوستی که از دست مسلمان در سرزمین اسلامی گرفته شود , صحیح است و اگر معلوم باشد که مسلمان آن را از کافر بدون بررسی گرفته است , چون کشته شدن آن به دستور اسلامی ثابت نشده، صحیح نیست . البته اگر منفعتی داشته باشد که کاربرد آن , مشروط به پاک بودن نباشد, اشکال ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند به عنوان نفقه همسر، به زن سیّده خود خمس بدهد که به مصرف مخارج خودش برساند، ولی اگر زن سیّده به خاطر نداشتن شوهر یا ندادن نفقه از سوی شوهر، یا داشتن هزینههایی که پرداخت آن بر شوهر وی واجب نیست، فقیر باشد، میتواند برای تأمین نفقه خود یا هزینههایی که شوهر وی نمیپردازد، از شوهر خود یا دیگران خمس دریافت کند، البتّه شوهر نمیتواند خمسی را که میپردازد به عنوان حقّ نفقه زن به شمار آورد، بلکه نفقه زن را به وی بدهکار است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شخصی نتواند نفقه کسانی را که نفقه آنان بر وی واجب است بدهد و یا کمتر از حدّ مورد نیاز آنان را بتواند بدهد، چنانچه زکات بر وی واجب شود و آنان نیز از مستحقین زکات باشند، میتواند نفقه آنان یا کسری آن را از زکات مال خود بپردازد.
- [آیت الله اردبیلی] به کسانی که نفقه آنان بر شخص دیگری واجب است، اگر فقیر باشند میتوان زکات داد، هرچند کسی که نفقه آنها بر او واجب است، خرجی آنها را بدهد؛ ولی به زنی که همسرش نفقه او را میپردازد، هرچند فقیر باشد، نمیتوان زکات داد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شخص متمکّن از دادنِ نفقه واجب النّفقه خودداری نماید، حاکم شرع او را مجبور میکند تا نفقه او را بدهد و اگر ممکن نشد، حاکم شرع از مال او برداشته و هزینه زندگی آنان را تأمین میکند.