سحر و جادو و بستن بخت، از اموری است که واقعیت دارد؛ البته یادگیری و یاد دادن آن حرام است. وجود چنین نیروهایی به مقتضای نظام دنیا می‌باشد که تزاحم میان زشتی‌ها و پلیدی‌ها وجود دارد و همچنان که انسان‌های شیطان‌صفت و زشت‌کار وجود دارد، جن‌های پلید و آزاردهنده نیز وجود دارد. گرچه سحر و جادو واقعیت دارد، ولی نیامدن خواستگار برای دختر، اصلاً دلیل بسته شدن بخت نمی‌باشد و غالب آن چه امروزه در میان مردم در این باره شایع است، بی‌اساس می‌باشد و اکثر کسانی که به این امور می‌پردازند، کلاه‌بردارانی هستند که از این طریق، قصد اخاذی و پرکردن جیب خود را دارند و اگر بر فرض، موردی پیدا شد که سحری در کار بود، راهکارهایی برای بطلان آن وجود دارد که عبارتند از: 1. استعاذه به خداوند و خواندن سوره‌های فلق و ناس. 2. خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس. 3. دعا وتضرع به درگاه خداوند. 4. درخواست دعا از اولیای واقعی خداوند. 5. صدقه دادن. در مورد دعانویسی، برخی از مدعیان آن، افرادی حرفه‌ای هستند که چندان اعتمادی به گفته‌هایشان نیست. اگر کسی خواهان دعاست، باید با زبان خویش و با کمال توجه به مفاهیم و مضامین آن، به درگاه خداوند دعا کند و از او حوایج خویش را طلب نماید یا از اهل دانش و بصیرت در دین، دعاها و اذکاری را بپرسد. آگاهی به غیب در مرحله اول، اختصاص به خداوند عالم دارد و در مرحله دوم، از آن انبیا و ائمه و اولیای اوست و آنها نیز از خودشان استقلالاً چیزی ندارند؛ بلکه خداوند عالم طبق مصالح، به اندازه‌ای که صلاح می‌داند، آگاهی از غیب را در اختیار آنها قرار می‌دهد. از این رو، فالگیری، کف‌بینی و طالع‌شماری که نوعاً کار افراد شیاد است، هیچ مستند شرعی ندارد و اعتقاد به آن صحیح نیست. این گونه کارها، علم شمرده نمی‌شود؛ البته سحر و ارتباط با اجنّه، علمی است که از گذشته تا کنون بوده است و الان هم کسانی دارای این علم هستند؛ ولی شرعاً یاد گرفتن سحر و استعمال آن حرام است. یادگرفتن این علوم، برای‌کسانی که هدفشان ابطال سحر و یا مبارزه با مدعیان دروغین نبوت است، اشکال ندارد. برای غلبه بر ترس، سعی کنید که جای ترس را به اعتماد بدهید و برای این کار، ابتدا ترس واقعی نهفته در پشت ترس فعلی‌تان را بشناسید و آن وقت، ترس اصلی خود را به عنوان افسانه‌ای از بین ببرید و هر وقت که بدان فکر می‌کنید، بگویید این ترس پنهانی در واقع افسانه است و نه واقعیت و در این صورت، ترس شما هر اندازه که شدید باشد، باز به صورت یک دروغ در نظرتان جلوه‌گر خواهد شد؛ زیرا واقعیتی ندارد. همچنین باید با ترس یا واقعه ترسناک، خودتان را مواجه کنید؛ مثلاً در زمان دعوا باید بدانید که درگیری، یک امر غیرقابل تصور نیست و باید سعی در مقابله با آن داشته باشید. ترس، موجب بی‌قراری می‌شود و شخص اگر موردی برای ترسیدن هم نداشته باشد ولی نسبت به چیزی و کاری اضطراب داشته باشد و همواره آن را تصور کند، برای خودش ترس می‌تراشد. بنابراین، باید سعی کنید در چنین مواقعی، دراز بکشید و همه قسمت‌های بدنتان را به حال خود رها کنید و عضلاتتان را شل نمایید. فکرتان را به هیچ چیز متوجه نکنید و یا اگر متوجه کردید، خاطرات خوش زندگی‌تان را مرور کنید. روزی دوسه‌بار به همین شکل، روح و جسمتان را استراحت دهید. از جملات خودآموزی استفاده کنید؛ مثلاً با خود بگویید هر وقت دچار وحشت شوم، این امر، نشانه آن است که خود را آدم خوبی بدانم و یقین داشته باشم که به زودی آرامش به دست خواهم آورد. سعی کنید کلمات مثبت را همواره تکرار کنید.
آیا درست است فردی که میترسد، برای غلبه بر ترس خود به دعانویس مراجعه کند و آیا کسی میتواند بخت کسی را از طریق دعا ببندد؟
سحر و جادو و بستن بخت، از اموری است که واقعیت دارد؛ البته یادگیری و یاد دادن آن حرام است. وجود چنین نیروهایی به مقتضای نظام دنیا میباشد که تزاحم میان زشتیها و پلیدیها وجود دارد و همچنان که انسانهای شیطانصفت و زشتکار وجود دارد، جنهای پلید و آزاردهنده نیز وجود دارد.
گرچه سحر و جادو واقعیت دارد، ولی نیامدن خواستگار برای دختر، اصلاً دلیل بسته شدن بخت نمیباشد و غالب آن چه امروزه در میان مردم در این باره شایع است، بیاساس میباشد و اکثر کسانی که به این امور میپردازند، کلاهبردارانی هستند که از این طریق، قصد اخاذی و پرکردن جیب خود را دارند و اگر بر فرض، موردی پیدا شد که سحری در کار بود، راهکارهایی برای بطلان آن وجود دارد که عبارتند از:
1. استعاذه به خداوند و خواندن سورههای فلق و ناس.
2. خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس.
3. دعا وتضرع به درگاه خداوند.
4. درخواست دعا از اولیای واقعی خداوند.
5. صدقه دادن.
در مورد دعانویسی، برخی از مدعیان آن، افرادی حرفهای هستند که چندان اعتمادی به گفتههایشان نیست. اگر کسی خواهان دعاست، باید با زبان خویش و با کمال توجه به مفاهیم و مضامین آن، به درگاه خداوند دعا کند و از او حوایج خویش را طلب نماید یا از اهل دانش و بصیرت در دین، دعاها و اذکاری را بپرسد.
آگاهی به غیب در مرحله اول، اختصاص به خداوند عالم دارد و در مرحله دوم، از آن انبیا و ائمه و اولیای اوست و آنها نیز از خودشان استقلالاً چیزی ندارند؛ بلکه خداوند عالم طبق مصالح، به اندازهای که صلاح میداند، آگاهی از غیب را در اختیار آنها قرار میدهد. از این رو، فالگیری، کفبینی و طالعشماری که نوعاً کار افراد شیاد است، هیچ مستند شرعی ندارد و اعتقاد به آن صحیح نیست. این گونه کارها، علم شمرده نمیشود؛ البته سحر و ارتباط با اجنّه، علمی است که از گذشته تا کنون بوده است و الان هم کسانی دارای این علم هستند؛ ولی شرعاً یاد گرفتن سحر و استعمال آن حرام است. یادگرفتن این علوم، برایکسانی که هدفشان ابطال سحر و یا مبارزه با مدعیان دروغین نبوت است، اشکال ندارد.
برای غلبه بر ترس، سعی کنید که جای ترس را به اعتماد بدهید و برای این کار، ابتدا ترس واقعی نهفته در پشت ترس فعلیتان را بشناسید و آن وقت، ترس اصلی خود را به عنوان افسانهای از بین ببرید و هر وقت که بدان فکر میکنید، بگویید این ترس پنهانی در واقع افسانه است و نه واقعیت و در این صورت، ترس شما هر اندازه که شدید باشد، باز به صورت یک دروغ در نظرتان جلوهگر خواهد شد؛ زیرا واقعیتی ندارد. همچنین باید با ترس یا واقعه ترسناک، خودتان را مواجه کنید؛ مثلاً در زمان دعوا باید بدانید که درگیری، یک امر غیرقابل تصور نیست و باید سعی در مقابله با آن داشته باشید. ترس، موجب بیقراری میشود و شخص اگر موردی برای ترسیدن هم نداشته باشد ولی نسبت به چیزی و کاری اضطراب داشته باشد و همواره آن را تصور کند، برای خودش ترس میتراشد. بنابراین، باید سعی کنید در چنین مواقعی، دراز بکشید و همه قسمتهای بدنتان را به حال خود رها کنید و عضلاتتان را شل نمایید. فکرتان را به هیچ چیز متوجه نکنید و یا اگر متوجه کردید، خاطرات خوش زندگیتان را مرور کنید. روزی دوسهبار به همین شکل، روح و جسمتان را استراحت دهید. از جملات خودآموزی استفاده کنید؛ مثلاً با خود بگویید هر وقت دچار وحشت شوم، این امر، نشانه آن است که خود را آدم خوبی بدانم و یقین داشته باشم که به زودی آرامش به دست خواهم آورد. سعی کنید کلمات مثبت را همواره تکرار کنید.
- [آیت الله بهجت] عدّه ای از افراد به نام دعانویس از برخی کتاب ها، برای رفع امراض و اصلاح اختلاف زن و شوهر دعاهایی می نویسند و عدّه ای برای گرفتن دعا به آن ها مراجعه کرده و به عنوان هدیه مقداری پول پرداخت می کنند. از نظر شارع مقدّس اسلام، این کار چه صورتی دارد و پولی که آن ها از این راه به دست می آورند، حلال است یا حرام؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر مرد مسلمانی نیمه شب به منزل مسکونی خود وارد شود، و بدون قصد قتل، و بی اطّلاع از این که فردی اجنبی در داخل خانه است، با فردی مواجه شود که دو بار مزاحمت ناموسی برای همسرش داشته، و در دادگاه محکومیّت پیدا کرده، و از شرایط موجود خانه، و وجود فیزیکی متجاوز، و دیگر قرائن معقول علم پیدا کند که برای تجاوز به ناموسش به حریم خانه او وارد شده، لذا با او درگیر شده و در یک وضعیّت خاص و بحرانی و غافلگیر کننده، که ترس فوت وقت و غلبه متجاوز بوده، و امکان توسّل به نیروی انتظامی نداشته، و نتواند به طریق آسانتر متجاوز را دفع کند، و پس از درگیری کوتاهی ناچاراً با کارد آشپزخانه به دفاع از ناموس و جانش می پردازد، که در نهایت منتهی به قتل زانی می گردد. سپس شخصاً به نیروی انتظامی رفته و خود را تسلیم قانون می کند. آیا دیه ای به شخص زانی و اولیای دم او تعلّق می گیرد؟
- [سایر] خواهشمند است بنده را در رابطه با طلسم (دعاهای منفی) راهنمایی فرمایید. توضیح این که این جانب احساس می کنم که کارهایم با توجه به فعالیت زیاد، به کندی و بدون این که کارهای مثبت من در نظر کسی باشد پیش می رود و در سال 84 به یکی از دعا نویس ها مراجعه کردم که ایشان جواب داد که 9 ساله توسط خانمی قد بلند طلسم شده ام که 3 سال آن گذشته و خودم نیز احساس کردم درست می گوید. به خاطر این موضوع دچار افسردگی روحی شدید شده ام، لذا خواهشمندم مرا از این افسردگی روحی نجات دهید.
- [سایر] دختری هستم دانشجو که یکی از دوستانم به مدت 4.5 سال است که با یکی از همکلاسیهایمان رابطه دارد قصد خیر هم دارند خانواده پسر مطلع اند اما دوستم به علت سختگیری های خانواده اش و ترس از آنها موضوع را مخفی میکند انها بدون مراجعه به مکان معتبری بین خودشان صیغه خوانده اند تا ملاقات هاشون مشکلی نداشته باشد آیا این صیغه درست است؟ موضوعی که مرا بسیار رنج میدهد این است که دوستم هرگاه به ملاقات دوست پسرش میرود به خانواده اش به دروغ میگوید که به دیدن من می آید هر اتفاقی که به دوست پسرش ختم میشود (کادو خریدن یا گرفتن، دیر به خانه رسیدن، بیرون رفتن و ...) همه را به نام من تمام میکند من از این دروغ به خانواده اش و اینکه به نام من ختم میشود خیلی ناراحتم آیا این کار او گناه است؟ من باید چه کار کنم؟
- [سایر] سؤال بنده این است که چرا در بسیاری از موارد اختلاف شیعه با اهلسنت در برخی آیات قرآن، ظاهر آیه و محل قرار گرفتن آیه به گونهای است که معمولاً اگر یک نفر عادی رجوع کند بیشتر دیدگاه اهلسنت را نزدیک میبیند، ولی شیعه برای اثبات دیدگاه خود نیاز به دلیل، حدیث و... دارد. با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت همه است، آیا نباید به گونهای باشد که هر کس مراجعه نمود بتواند برداشت درست از آیات داشته باشد؟ تمام مردم حدیثشناس نیستند و شأن نزول آیات را نمیدانند تا در این موارد بتوانند متوجه شوند و در این صورت آیا اینگونه نیست که نظر اهلسنت معمولاً با ظاهر آیات همخوانی بیشتری دارد؟ لطفاً ضمن پاسخ به سؤال بالا، اگر موردی هست که نظر اهل سنت با ظاهر آیه و یا نحوه قرارگیری آیه در میان آیات قبل و بعد سازگاری ندارد، بیان فرمائید. مثالها: آیه 3 سوره مائده: (الیوم اکملت لکم دینکم...)، با دیدگاه شیعه، در نظر اول و بدون مراجعه به حدیث و شأن نزول آیه و... چندان همخوانی ندارد. آیهای که در آن خمس ذکر شده، به گفته اهل سنت، غنیمت در آن فقط غنیمت جنگی است و این از نظر ظاهر و بدون مراجعه به منابع دیگر، با آیات قبل و بعد که در مورد جنگ است همخوانی بیشتری دارد. آیه تطهیر به نحوی آمده که هر فرد عادی ظاهر آیات را بخواند با توجه به آیات قبل و بعد، زنان رسول الله را در این زمره خواهد آورد، و حتی اگر با کمی دقت ضمیر مذکر را هم مدنظر قرار دهد که استدلال شیعیان است، با توجه به ظاهر میتواند در نظر بگیرد که حداقل زنان رسول الله هم در میان این گروه باشند. و احتمالاً موارد دیگری از این قبیل آیات.
- [سایر] من اهل شهر سورات هندوستان هستم. به بازار کتاب شما مراجعه نمودم هر چند که خوب بود ولی آنها من را تحت تأثیر قرار ندادند. سؤالات زیادی در خصوص دین و فلسفه شما دارم که یکی از این سؤالات در خصوص ترور هست که ترور چیست؟ شما راه کاری برای آنها دارید؟ تصور نکنید که بچه ام. من به آنها گفتم که دیگر این دوران تمام شده است. اما خواهشی که از شما دارم این است که از مردمتان بخواهید که دین خودشان را گسترش و ترقی ندهند. و همچنین می خواهم که ترکیب کلی خود را تغییر بدهید. کشور هندوستان مسلمانان زیادی دارد که بدون ترس داخلی با هم زندگی می کنند، اما زمانی که تروری در کشور ما بوقوع بپیوندد این رؤیایی برای مردم کشورمان خواهد بود و ما به هر یک حسادت می ورزیم. از صمیم دل دعا می کنم و خواهش دارم که دست از سر ما بردارید. همان طور که می دانید در سالهای 1947، 1965، 1971، 1999 و نیز سال دیگری که در حال آمدن است که حالات و گرایشات شما در لیست قرمز قرار بگیرد.
- [سایر] خواهشا کمکم کنیید سلام من اواخر سال 89 برج 12 در یک مهمانی کباب کوبیده خوردم و دچار مسمومیت شدید غذایی شدم که دو روز منو عذاب داد. بعد از اون نسبت به هر غذایی بدبین شدم حس میکردم اگر این غذا رو بخورم مسموم میشم این باعث کاهش اشها و لاغری مفرط من شد.ولی برای زنده ماندن مجبور به خوردن غذا بودم ولی به محض خوردن غذا اضطراب بر من غلبه میکرد و همش فک میکردم که الااان مسموم میشم اوایل این حس اضطاب رو درک نمیکردم و با دلپیچه و تهوع و اشتباه میگرفتم کم کم حالت بغض و گریه بی علت به این حالات من اضافه شد که متوجه شدم دچار افسردگی شدم به پزشک مراجعه کردم و تشخیص افسردگی و اضطراب رو داد. برام فلوواکسامین و آلپرازالوم تجویز کرد. کم کم بعد یک ماه بهتر شدم و برای ریشه کن کردنش به مسافرت رفتم.ولی در مسافرت دوباره حالت اضطراب من با شدت بیشتری برگشت به طوری که سفر را نیمه تمام گذاشته و برگشتم به همان پزشک مراجعه کردم قرص بوسپیرون 10 هم اضافه کرد.بعد از 2 هفته تحمل طاقتم تمام شو و دکترم رو عوض کردم.دکتر دوم سیتالوپرام20هگزال-کلونازپام 1 میلی-نور تریپتلین+همان بوسپیرون تجویز کرد به محض شروع دارو ها خوب شدم. اما در همین حال اون حس بد نسبت به غذا کمتر شد و بیشتر به غذاهای بیرون و فست فود وسواس پیدا کردم.در کل حال عمومیم خوب بود.مگر این که مشکلی پیش میومد مثل درگیری لفظی یا ...که دوباره اون حال اضطراب شدید بهم دست میداد و با ارام شدنم خوب میشد.ولی الان چند روزه که بی دلیل دوباره اضطراب دارم اما خفیفه و بدتر این که فک میکنم دوباره دارم مریض میشم و ترس از مریضی دارم. حالا چکار کنم هی حس میکنم این درمان ها موقتیه و حالا که بی دلیل برگشت میکنه اگر یه روز مشکلی برام پیش بیاد مثل مشکل مالی یا عاطفی یا حتی از دست دادن عزیزی دوباره منو فلج میکنه.کمکم کنید تا علت لین اضطراب بی دلیل رو بفهمم.لطفا به ایمیلم جواب بدین.ممنونم
- [سایر] سلام. روزگارتان خوش. نمی دانم مرا یادتان هست یا نه. ننوشتنم دلیل نخواندم نیست که این مدت مثل همیشه از خواندن پیام های دوستان و پاسخ های شما درس گرفته ام. اما پیام خانم ستاره ب.ح بهانه ای شد تا نکاتی را اشاره کنم. با پیگیری یادداشت هاو پاسخ هایتان به افراد متوجه شده ام که هدف شما از انتشار سوال ها و پاسخ ها به صورت آشکار و علنی, استفاده افراد دیگر و کسب تجربه برای عموم کسانی است که به سایت شما مراجعه می کنند. اما متأسفانه افراد کمی به این موضوع توجه می کنند. احساس می کنم ما جوانها از مهربانی شما سوءاستفاده می کنیم. به این صورت که آنقدر لوس شده ایم که فقط وقتی مشکل داریم به شما مراجعه می کنیم و منتظریم تا شما راهکاری بگویید که اگر خوشمان آمد به آن عمل کنیم و اگر خوشمان نیامد از آن می گذریم و تمام. بارها و بارها خطرات و مضرات چت را در سخنرانی ها, یادداشت و پاسخ هایتان توضیح داده اید و باز ... یا از چت که بگذریم همین توهم عاشقی که بارها تأکید کرده اید. چرا به خودمان زحمت نمی دهیم و روی لینک خطاهای راهبردی یک دختر که در کنار سایتتان است کلیک نمی کنیم؟ چرا انقدر راحت طلب شده ایم که فقط به غر زدن اکتفا می کنیم. بهتر نبود که همین دختر خانم قبل از اینکه برای شما پیام بگذارد, کمی وقت می گذاشت و پیام ها و پاسخ ها و یادداشت های شما را مطالعه می کرد و خودش دنبال راه چاره می گشت؟ بهتر نبود که ذهن خلاق خودش این راه ها را پیدا می کرد؟ قشنگ تر نبود که چند ماه بعد با مطالعه فرمایشات و نصایح شما بیاید و بنویسد که این مشکل بود و من با کمک سایت شما و خواندن آن, توانستم آن را حل کنم؟ استاد گرامی! معذرت می خواهم اما باور کنید ناراحت و دلخور می شوم از اینگونه جوانی کردن. یادم هست در (تا نیایش) از درست جوانی کردن می گفتید. کاش باز هم برایمان توضیح بدهید. فکر می کنم واقعاً نیاز داریم تا بازنگری کلی روی رفتار جوانیمان بکنیم و دست از لجبازی ها و کودکانه نگاه کردن ها برداریم. نکته دوم امکانات سایت و امتیازدهی است. این پیام خاص و پاسخ شما یک راهکار عملی است. اما همیشه فراموش می کنیم بعد از اینکه از یک پیام و پاسخ آن استفاده کردیم, جهت استفاده راحت تر بقیه کار کوچکی انجام دهیم که شاید یک ثانیه هم زمان نبرد: فشردن دکمه مثبت سبز امتیاز دهی تا دیگران در قسمت بالاترین امتیاز پاسخ های کلیدی را راحت تر پیدا کنند. این هم از همان خصوصیت های غریب جوانی است: بی مسئولیتی در برابر دیگران. طولانی شد. معذرت می خواهم. همین. یا علی
- [سایر] سلام حاج آقا! خدا قوت! خواستگاری دارم 37 ساله لیسانس حسابداری دارد و کارمند بانک است. وضع کار و تحصیلات و ظاهرش خوب و مورد پسند است اما--- تا حالا دو بار با هم صحبت کردیم. ظاهر قضیه این بود که خانواده مذهبی ای هستند و دنبال دختر مذهبی هم می گردند اما وقتی با ایشان صحبت کردم به چند نکته اشاره کرد: ... ... 12. خیلی خیلی صادق بود و به نظر می رسید درون پاکی دارد و این حرف ها و افکار را از چند مسلمان نما و کسانی که به اسلام درست عمل نمی کنند گرفته است و فکر کرده اسلام همین است و دنبال اصلاح افکار خود هم نرفته است. خود را معتدل و بقیه را خشک مذهب می نامید. 13. به نظر می رسید به نوعی دچار کمبود عاطفه بوده است و شدیدا نیاز به محبت دارد. گفت اهل ابراز عاطفه هم هست. ... حالا هم که موردی پیش آمده این جوری است؟ !!! آخه من باید چه کار کنم؟ چقدر دیگه باید صبر کنم که یه آدم درست و حسابی از نظر ایمان و اخلاق سراغم بیاد. مامان و بابام که کلید کردند که دیگه ما خسته شدیم . برو دیگه!!!! حاج آقا به خدا اونا دیگه تحمل ندارن ؟ من چه کار کنم؟ تازه حال روحی ام کمی خوب شده بود اما حالا کم کم صدای اعتراضم داره به سمت خدا بلند میشه. ناسپاسی نمی کنم اما بعد از این همه دعا برای این که همسری صالح داشته باشم، انتظار موردی بهتر از این را داشتم. تقریبا جواب خودم منفی است اما گاهی این در ذهنم می آید که شاید خدا این فرد را سر راهم قرار داده تا من وسیله ای برای هدایتش باشم. برادرم می گوید از طریق شخص ثالثی که او هم قبولش دارد( خانم برادرش که واسطه ما بود و دوست دوستم است و من تقریبا ایشان را نمی شناسم و از افکار مذهبی ایشان اطلاعی نداریم) مسلمانی را در قالب همین اختلافاتی که با او داری برایش تعریف کن. شاید دادن آگاهی به او باعث تغییر عقیده اش شود. البته من ترجیحم این است که به یک مشاور مراجعه کنیم. آقای مرادی! با توجه به سن و سال و افکار این آقا و حساسیت خودم روی مسایل دینی آیا اصلا صلاح هست این جریان ادامه پیدا کند و اگر صلاح است به چه روشی و چگونه؟ آیا شروع زندگی با چنین تفاوت هایی محلی از اعراب دارد( بر فرض هدایتگری) . دیگران می گویند اگر زن زندگی هستی برو و او را به راه بیاور!!!
- [سایر] در کتاب نظام حقوق زن در اسلام استاد مطهری نوشته شده که (فردی که شرایط ازدواج دائم را دارد صد در صد خودش را با یک امر موقتی و متعه سرگرم نمیکند)؛ در صورتی که من با این نظر مخالفم. به نظرم کاملاً عکس این نظر وجود دارد؛ چون در صورتی که جوانها بتوانند بدون پذیرش هیچ مسئولیتی ازدواج موقت داشته باشند صد در صد سراغ ازدواج دائم نمیروند؛ یعنی هر چند شرایط ازدواج دائم فراهم باشد ولی باز هم به خاطر اینکه از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند به سراغ ازدواج موقت میروند و ترویج ازدواج موقت صد در صد باعث منسوخ شدن ازدواج دائم میشود. به طور مثال؛ در قدیم عرف اینگونه بود که دختر و پسری که عقد دائم کردهاند در زمان عقدشان رابطه جنسی نداشته باشند و این امر باعث میشد جوانها هر جور که شده مراسم عروسی را برگزار کنند ولی امروزه در اطرافمان میبینیم به خاطر اینکه زوجها در زمان عقد ارتباط کامل دارند پسر به هیچ عنوان در صورت فراهم بودن شرایط زیر بار عروسی نمیرود؛ چون همه چیز در اختیارش و همه نیازش برطرف میشود وقتی که نیازهایش برطرف شد نیازی به تشکیل زندگی نیست میتواند عقد بماند و بدون هیچ مسئولیتی نیازهایش را بر طرف کند؛ مثلاً دوست خودم با وجود فراهم بودن همه شرایط 4 سال است که عقد است و شوهرش حاضر به عروسی گرفتن نیست پس قطعاً این ایراد وارد است که وقتی جوانی راه ازدواج موقت برایش باز باشد صدر در صد خودش را به زحمت نمیاندازد و ازدواج دائم نمیکند. اگر به نظرتان اشتباه میگویم جواب درست و قانع کنندهای برایم ارسال کنید.