روزگاری که امام رضا علیه السلام می زیست مسائل علمی خاص رونق یافته و با امور سیاسی و اجتماعی به هم تنیده بود. با توجه به اینکه امام از نظر سیاسی کاملاً محدود و قیام های اجتماعی علیه حاکمان عباسی رو به فزونی گذاشته و بحران های فکری و سیاسی بر جامعه حاکم بود. عوامل مختلفی در نشاط علمی عصر امام رضا علیه السلام موثر بوده، بحران های فکری و ورود ملل مختلف به اسلام وجود فرقه های مذهبی که با افکار مختلف سئوالات خود را به ساحت اسلام عرضه می کردند، از طرفی سرزمین اسلامی وسیع بود مهاجرتها از ملیت های مختلف در این جغرافیای بزرگ آزاد بود که سبب تبادل افکار به شکل گسترده ای می شد. این افکار برای پاسخ یافتن بیشتر به مکتب ائمه علیهم السلام رجوع می کرد و از سر چشمه علوم به تولید علوم مختلف منجر می شد چون پاسخ قانع کننده غیر از این نمی یافتند. چنانکه در صدر اسلام امیر مؤمنان علیه السلام تنها فردی بود که از عهده پاسخ واقعی پرسشگران بر آمد. در دوره عباسیان بیان مسائل کلامی و عقلی و فلسفی پر رونق و گرایش عمومی در جامعه به عقلگرایی بیشتر بود. معتزله در این بستر اجتماعی شکل گرفت، و مورد حمایت خلیفه عباسی واقع شد، این گرایشات جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می داد تا مردم نیز به این علم گرایش داشته باشند. امام رضا علیه السلام نیز در این دوره شیعه را از جهات تعقل تقویت می کرد از عبدالسلام هروی نقل شده که به مامون اطلاع دادند امام رضا مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می شوند مامون به محمد بن عمر طوسی ماموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید پس از این قضیه امام به مامون نفرین کرد و فرمود:[1] (خدایا) ای پدید آورنده زمین و آسمان و... کسی که شیعه مرا از درم راند از او انتقام بگیر. امام رضا علیه السلام در این دوره از اسلام اصیل و اندیشه های ناب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضیات زمان این وظیفه الهی خود را عملی کرد. اندیشه های کلامی در این دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافاتی نیز در آنها وجود داشت که به نام دین تمام می شد، لذا امام علیه السلام با این زمینه می خواست مبارزه و راه روشنی از اسلام ناب برای مردم ارائه کند، که از چند روش بهره برد: 1. روش علمی: 11. پا سخگوئی به شبهات علمی و عقیدتی مردم. 21. برگزاری جلسات علمی برای اصحاب و شاگردان. 31. شرکت در مناظرات علمی و کلامی که با حضور رهبران مذاهب فراهم می شد.[2] 2. روش عملی: 12. دفاع از امامت در برابر واقفه. 22. مواضع کلامی در برابر مامون. 32. ارتباط با مردم. روایات کلامی امام علیه السلام در باب توحید: 11 آفرینش: برخی از مادیون برای آفرینش، آفریننده قائل نیستند. و اساس افکار آنها بر روی همین فکر و اندیشه شکل می گیرد لذا درباره تمام مسائل بر محور مادی بحث و نظر می دهند، مکاتب، سرمایه داری و امپریالیستی نیز چنین تحلیلی از هستی دارند. در عصری که آن حضرت زندگی می کرد عده ای بر این نظریه معتقد بودند لذا مباحثی پیشامد می نمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادی جهان و علل حدوث و آفرینش بیان می فرمودند، این گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند روزی جماعتی از زنادقه به حضور حضرت رسیدند و درباره خداوند سئوال کردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسائل فلسفی نظیر، این و کیف و ادراک و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاکم بر آفرینش و وجود انسان و کهکشان سخن گفتند.[3] فردی درباره حدوث عالم در آفرینش سئوال کرد آن حضرت پاسخ داد، تو پیش از این نبودی و خود می دانی که خودت را هستی ندادی و وجود خود را مدیون کسی هستی که او نیز محتاج به یک آفریننده است.[4] مسائلی از این قبیل درباره آفرینش و خلقت و حدوث و قدم عالم سئوال می کردند و آن حضرت پاسخ می داد: اینها از مسائل عقلی و فلسفی بودند که بر اثر ترجمه دانش های یونانی در جامعه بروز کرده بود و برای مردم تازگی داشت، اگر چه این مباحث در کلام معصومین پیشین وجود داشت ولی چندان مطرح نبود امام همه را احیا کرد. 21 صفات خدا: درباره صفات خداوند مسائل و شبهاتی بین معتزله و اشاعره و اهل حدیث، رواج داشت[5] و شیعه در این بحثها به خطر فکری دچار بود که امام با بیانات روشنگرانه آنها را هدایت و راه روشنی برای شیعه ارائه و از تزلزل نجات داد. 31 رؤیت خدا: درباره رؤیت خداوند نیز که از مباحث داغ فرق مختلف بود روایاتی از حضرت نقل شده ابومره روزی به حضور حضرت رسید و سئوال کرد و گفت ما رویت خداوند و کلام او را تقسیم کردیم بین انبیاء: موسی و محمد. حضرت فرمود: این ایده، هرگز درست نیست او را چشمها نبیند و علوم نتواند احاطه کند. با استناد به آیه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببیند ماهیت باید داشته باشد، یعنی علوم او را احاطه خواهد کرد چشم باید او را هرگز نبیند بلکه با قلبش آیاتی از خداوند را مشاهده نماید. در این بحث آن حضرت به ماهیت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به کیف و این اشاره فرموده است درباره رویت خداوند 6 روایت ذکر شده.[6] 41 مشیت و اراده: این مسئله هم مسئله کلامی و هم مسئله فلسفی است از مباحث مهم بین فرقه های مختلف اسلامی بود از آن حضرت درباره اراده و مشیت 5 روایت نقل شده[7] در حالی که رهبران فرق دیگر این مسائل را بدرستی درک نمی کردند. 51 ابطال جسمانیت و مکان برای خداوند: برخی از فرقه های کلامی اهل سنت، مثل اهل حدیث می گفتند خداوند در عرش نشسته و مقداری نیز جای (به اندازه چهار انگشت) برای پیامبردرکنارخدا باقی می ماند تا در آن بنشیند.[8] این نظریه را ابو مسلم از اهل حدیث ارائه می کرد که نمونه ای از عقاید سخیف بود. درباره عرش خداوند نیز نظریه خاصی داشتند. وقتی این مسائل در محضر آن حضرت مطرح شد. به شدت برخورد کرد و فرمود: من شبه الله بخلقه فهو مشرک و من وصفه بالمکان فهو کافر و من نسب الیه ما نهی عنه فهو کاذب)[9] ترجمه: هر کس خدا را به مردم شبیه کند مشرک است و هر کس او را مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبتهای ناروا بدهد دروغگو است. در پایان کلام نیز به قرآن کریم استناد فرمود و آیه 105 سوره نحل را تلاوت کرد. یکی از شیوه های پاسخگویی به شبهات که امام رضا علیه السلام به کار می گرفت استناد به قرآن و کلمات و سیره پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله )و خطبه های امیر المؤمنین علیه السلام بود که برای سئوال کننده قانع کننده و قابل قبول بود. و امام بدین جهت به سیرهی پیامبر صلی الله علیه و آله استناد میکرد تا بفهماند هر کس به این عقاید معتقد باشد از امت اسلام خارج شده چون قرآن و پیامبر این افکار را مردود میداند. اهل حدیث برای خداوند اعضا تصور می کردند امام علیه السلام تفسیر درستی از آن ارائه کرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نیز مثل دین مسیح منحرف میشد و پیامبر مثل مسیح پسر خدا نامیده میشد.(ریشه های بت پرستی دراسلام توسط ائمه خشکانده شده است) 61 علم و قدرت خداوند: درباره این مسئله که از جمله مسائل مهم دوره امام رضا علیه السلام بود. امام علیه السلام مواضع صریح و هدایتگر و شفاف امام در دفاع از دین اسلام و عقاید توحیدی مسلمانان علاوه بر ترویج تشیع علوم اسلامی را غنا می بخشید. روزی فردی از بلخ به حضور امام آمد و گفت اگر به سئوالم پاسخ دهی، مؤمن به امامت خواهم بود. حضرت درباره خداوند و قدرت او و کیفیت بحث از خداوند مسائلی مطرح کرد و آن مرد شیعه شد، [10] از ماوراء النهر نیز جمعی آمده و در این زمینه سئوال کردند که پاسخ حضرت برای آنها راهنما بود.[11] دهها روایت در زمینه پاسخ به شبهات از حضرت رسیده است.[12] حضور امام در ایران سبب شد که تمام شبهات عقیدتی که توسط فرقههای گمراه منتشر میشد رفع شود و مردم از اسلام ناب آگاهی یابند و با خاندان پیامبر آشنا شوند، بدین ترتیب بنیانهای تشیع اصیل بوجود آمد. 71 قضا و قدر و جبر و اختیار: از جمله مسائل مهم و ریشه دار دوره امام رضا علیه السلام که از صدر اسلام وجود داشت؛ هر یک از فرقه ها به این مسائل توجه خاص داشتند امویان جبر را توسعه می دادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حدیث نیز که ریشه آنها در زمان امویان شکل گرفته بود طرفدار این اندیشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفویض و اختیار کامل بودند، امام علیه السلام در این باب نیز ارائه نظر و ارشاد و هدایت فرمود. آن حضرت همان موضع امام صادق علیه السلام را در مقابل آنان مطرح و مفهوم آنرا برای آنان بیان، و استناد به حدیثی از امام زین العابدین علیه السلام کرد. محمد بن ابی نصر بزنطی پرسید، برخی از شیعه قائل به جبر و برخی به تفویض شده اند (استطاعه) اختیار، حضرت در پاسخ به او فرمود بنویس: به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علی بن الحسین. ای فرزند آدم به مشیت من و به قدرت من فرائض را انجام می دهی و با نعمتی که به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام می کنی تو را بینا و شنوا قرار داده ام گناهان از تو و به اختیار توست نیرویی که به تو دادم حسنات را بوسیله آن انجام می دهی و نسبت دادن کارهای نیک به من شایسته است چون من قدرت را در تو برای اعمال خیر داده ام...[13] امام علیه السلام در مقابل جبریه موضع سر سخت می گرفت و می فرمود: (کسانی که جبری هستند به آنها زکات و صدقات ندهید و شهادتش را نپذیرید.)[14] و در کلامی دیگر می فرماید: هر کس قائل به جبر و تشبیه باشد (مشبهه) کافر و مشرک است ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.[15] به خاطر اینکه اینها فاسد العقیده می شوند لذا شهادتشان مشروع نیست از اینرو امام شهادت آنها را باطل می داند. در زمینه جبر و تفویض نیز دهها روایت مهم و پر مغز از آن حضرت رسیده است.[16] اگر روشنگریهای امام نبود نه تنها اسلام از بین میرفت بلکه با تفاسیر غلط قرآن را نیز در معرض تحریف قرار میدادند. در باب توحید که اساس و پایه علم کلام است 72 روایت از آن حضرت نقل شده است و این موارد غیر از جلساتی است که حضرت با دیگران مناظره نمود. اینها بیشتر در میان اصحاب خود و شیعه مطرح گردیده است، و گاهی نیز افرادی جهت استرشاد به حضور حضرت رسیده و طلب راهنمایی کرده اند، که پاسخ خود را از حضرت رضا علیه السلام گرفته اند. بدین سان میبینیم تمام اصول مسلم اسلام از توحید و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هیچ یک از مدعیان خلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) این وظیفه را انجام نداده و نمیتوانستند انجام بدهند چون توانایی نداشتند، لذا خلیفه واقعی پیامبر ائمه اند.اگردر راس حکومت و سیاست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار این همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نیز ترویج مییافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هیچ کس با آزادی نمیتوانست به حضور آنها برسد و سئوالات دینی خود را پاسخ بگیرد، همه ائمه تحت نظارت شدید و مراقبت خلفای اموی و عباسی بودند. علت غیبت امام زمان(عج) همین جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودی آگاه نشدند. 2 ایمان و کفر و مراتب ایمان: یکی از مباحثی که در عقاید فرقه های مختلف مطرح شده و آنها بدون توجه به فضیلت ایمان با علوم ناقص خود درباره آن نظر داده اند مسئله ایمان است. برخی گفتهاند بین ایمان و کفر جایگاهی است که نه کفر است نه ایمان. برخی گفتهاند ایمان دارای مراتب و برخی آن را غیر قابل ترقی و نقصان دانستهاند. از اینرو ائمه علیهم السلام هر یک به مناسبت ضرورت و اقتضای حال در این باره روایات فراوانی ذکر کرده اند که در منابع شیعه این بحث به عنوان یک باب مجزّا و یک بخش مهم ذکر شده است مرحوم مجلسی بخشهایی از بحار الانوار خود را به این موضوع اختصاص داده است تاریخچه ورود این مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[17] آنها بدون تامل در آیات قرآن گرفتار تناقض در این مسئله شده و به تاخر عمل از ایمان و مباحثی از این قبیل گرفتار شدند، لذا این مسئله بحث دامنه داری در اندیشه اسلامی شد و هر یک از فرقه ها در این زمینه به ارائه نظریات خود پرداختند. روایاتی نیز از امام رضا علیه السلام درباره این بحث وارد شده که شیعه و مسلمانان را به رأی صواب در این مسئله هدایت فرمودند، آن حضرت، ایمان را مقدم و افضل از اسلام و دارای درجاتی دانسته که برای کسب هر یک از درجات، عمل لازم است ذکر خصایص مومن و کسی که به درجه ایمان رسیده از جمله مواردی است که برای تبیین ایمان و درجات آن به کار برده شده، در تعریف ایمان با استناد به روایات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمودند: ایمان شناخت قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان است[18] 3 خلق القرآن: این بحث نیز از جمله مباحث کلامی مهم بود که تاریخچه و پیدایش آن قبل از دوره امام رضا علیه السلام بود. امام علیه السلام جهت مصون ماندن افکار شیعه و پیروان خود در این راستا مواضع روشن و راهنمایی هایی از خود ارائه داد، از جمله، نامه ای به برخی از شیعیان نوشت و هشدار داد که از این مسائل پرهیز کنند و در مناقشات لفظی درباره قرآن وارد نشوند که به گمراهی کشیده می شوند، قرآن کلام الهی است برای هدایت انسان نه مخلوق خدا هر کس ملتزم این قول شود به کفر کشیده خواهد شد، این بحث درباره حادث بودن یا قدیم بودن قرآن بود که بعدها نیز استمرار یافت ولی شیعه به برکت ائمه از این بحران فکری نیز رها شد.[19] بدین ترتیب ، ائمه علیهم السلام دین اسلام را از بحرانهای فکری و اجتماعی مصون داشته و شیعه را حفظ و علوم مختلف اسلامی را تأسیس و استحکام و مبانی رونق و رشد تمدن اسلامی را به وجود آوردهاند. 4 نبوت یکی از موضوعات و مباحث مهم علم کلام پس از مباحث توحید نبوت است، که علمای اسلام در آن آرای مختلف داده اند، مباحث کلامی حضرت در این باب دو دسته است: 1 نبوت عامه 2 نبوت خاصه. در بحث عامه از مسائلی نظیر وجود نبی، تعریف نبی، عصمت نبی، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پیامبران و نسخ ادیان و مسائل دیگر بحث می شود.[20] از مهمترین مسائل کلامی که مورد اختلاف بین فرقه های اسلامی است (عصمت) انبیاء است، معتزله درباره عصمت انبیاء معتقدند که انبیا در دوره قبل از بعثت گناه کبیره انجام می دهند و برخی از معتزله عقیده دارند که گناه صغیره را پس از بعثت نیز مجازند مرتکب شوند. از جمله بزرگان معتزله ابو علی جبائی و قاضی عبدالجبار هستند که طرفدار این نظریه ها هستند.[21] اشاعره که قوشجی از بزرگان آنهاست عقیده دارند انبیا از ارتکاب معاصی کبیره و صغیره منع شده اند پس از بعثت ولی گناهان صغیره غیر عمدی از آنها پس از بعثت از آنها سر می زند.[22] برخی از فرقههای اهل سنت معتقدند که پیامبر پس از بعثت نیز مرتکب گناه میشود. این نظریهها را با قصد تبرئه برخی از صحابه و بنی اسد ارائه دادهاند تا افرادی چون معاویه و... را که مورد نفرین پیامبر بودند تبرئه کنند. شیعه در این باره عقیده دارد که پیامبر اکرم قبل و بعد از بعثت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به این مورد که معتزله و اشاعره به آن راه رفته اند، تالی فاسد فراوان دارد. پیامدهای این نظریات، تمام دست آوردهای انبیاء را می تواند زیر سئوال ببرد. لذا شیعه این عقیده را با توجه به براهین منطقی و عقلی و با استفاده از پشتوانه های نقلی با استدلال قبول و طرفدار آن است ائمه علیهم السلام این راه را در پیش شیعه قرار داده اند. آنها از مفاسدی که بر این اندیشهها مترتب بود آگاه بودند و میدانستند تمام اصول اسلام را با این افکار میتوان به زیر سئوال برد، چنان که میبینیم مستشرقین با این افکار چه اهانتهایی به قرآن و پیامبر میکنند و عدهای مریض و مغرض برای اسلام از این انکار سود میبرند. از امام رضا علیه السلام روایات زیادی در باب نبوت عامه وارد شده که بخشی از آنها درباره اثبات نبوت و ذکر انبیای بزرگ الهی است که به بیان ویژگیها و خصوصیات آنها پرداخته و درباره نسخ کتابهای آسمانی آنها با وجود اسلام و رسالت انبیای اولوالعزم نیز روایاتی وارد شده که از جمله، پیامبران بزرگی چون آدم تا نوح، ابراهیم، اسماعیل، یوسف، موسی یوشع، دانیال، خضر، سلیمان، عیسی و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مورد توجه است. امام رضا علیه السلام به پیامبر اسلام و ویژگیهای آن حضرت بیشتر میپردازد و با طرح مسائلی استمرار نبوت را در خاندان پیامبر تبیین میکند. 14 عصمت انبیاء: درباره عصمت انبیا مباحث مفصلی از امام بصورت پرسش و پاسخ مطرح شده. روزی مامون از امام علیه السلام پرسید: شما که انبیاء را معصوم می دانید، معنای این آیه چیست؟ فعصی آدم ربه فغوی... حضرت فرمود این داستان قبل از پیامبری آدم بوده است و این گناه کبیره نیست. مامون سئوال خود را درباره عصمت ابراهیم، موسی و دیگر انبیاء ادامه داد[23] و از امام رضا علیه السلام پاسخهای بسیار قانع کننده ای شنید با توجه به اینکه مامون گرایش به اعتزال داشت، این سئوال و جواب تمام عقاید معتزله را درباره عدم عصمت انبیاء ابطال نمود و مأمون فهمید آن چه را که بهترین راه برای خود در پیش گرفته باطل و گمراه بود. پاسخهایی که حضرت رضا علیه السلام به مامون داد، مستند به آیات قرآن بود و سئوالات مامون نیز از تفاسیر آیاتی بود که ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پیامبران را نشان می دهد لذا حضرتش آنها را به زیباترین بیان و شیواترین استنادات قرآنی پاسخ فرمودند، و مامون به شگفتی فراوان از پیش حضرت خارج شد. در حالیکه روایتی از پیامبر درباره فضیلت خاندان امامت و رسالت زمزمه می کرد.[24] 5 امامت: اولین اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امامت و خلافت بود و بر سر همین مسئله مردم دو دسته شدند فرقه ای پیروی علی علیه السلام کردند و شیعه علی نامیده شدند، و فرقه ای راه دیگر گرفتند و تابع خلفاء دیگر شدند. پس از گذشت دوران خلفا بر این مسئله اختلاف شد که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله را خلیفه باید دانست یا امام؟ مساله دوم نیز پیش آمد که مرجع مسائل علمی که اختلاف داشت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ آیا خلفا علمای زمانشان بودند، و می توانستند مثل پیامبر صلی الله علیه و آله تمام سئوالات دینی را پاسخ بدهند؟ یا مردم به کسی دیگر مراجعه می کردند؟ و یا اگر خلفا پاسخ می دادند چگونه پاسخ می دادند منبع پاسخگویی آنها چه بود؟ تاریخ نشان میدهد سئوالات علمی را غیر از علی کسی قادر به پاسخگویی نبود. لذا یکی از مباحث اختلاف برانگیز علمی و غیر علمی (سیاسی) این بحث بوده که خونهای بسیاری بر سر این مسئله ریخته شده است. در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بحرانها را پیش بینی و برای آن راهحل نشان داده بود، اهلبیت خود را بهترین راه نجات از تفرقه معرفی کرده بود. اهل سنت عقیده دارند که امامت پس از پیامبر از سه راه ثابت می شود. 1 نص پیامبر 2 نص امام سابق 3 اجماع بیعت، آنها امامت ابوبکر را با بیعت ثابت می کنند و بقیه را با نص ابوبکر و ...[25] این نظریه همان نظریه انتخابات است مثل ریاست جمهوری که با رأی چند نفر یا با اجماع امت انتخاب می شود. عصمت امام نیز از جمله مسائلی بود که بین فرقه های اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علمای بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمی دانند، چون امامانی که آنها به آن قائلند معصوم نیستند، فرقهای از اهل سنت امامت را در قریش و فرقه ای به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[26] تا امامت ابوبکر و دیگران را توجیه کنند (توجیه عقیده غلط) معتزله نیز این نظریه را داشتند. آنها آرایی از خود میدادند که در توجیه ماوقع بود در حالی که اندیشه و افکار اسلام بر اساس آن چه که در قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله ترسیم کردهاند باید تبیین شود. نه بر اساس آن چه که دیگران انجام دادهاند و واقع شده. شیعه عقیده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پیامبر و قرآن کریم می گیرد و ائمه نیز این اندیشه را در طول تاریخ صیانت نموده اند در عصر امام رضا علیه السلام از جمله مباحث مطروحه همین بحث بوده است که امام با توجه به این جوّ با شیوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دین و امامت را پاسخ می فرمودند که نمونه هایی در پی می آید، است و دفاع از آن حضرت از امامت خویش در مقابل واقفه افرادی چون بطائنی و... [27] 25 عصمت امام: یکی از مسائل در باب امامت، که در روایات امام رضا علیه السلام مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشین پیامبر در میان امت است و عصمت نبی ضروری است. جانشین نبی نیز باید مثل خودش با آن ویژگی باشد. از این روی آن حضرت در روایاتی طولانی اوصافی برای امام ذکر می کند که در هیچ مخلوقی یافت نمی شود. کلینی روایت کرده از عبدالعزیز: روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. که حضرت با تبسم وارد شد و شروع کرد به تشریح امامت و مطرح کردن بحث غدیر و اوصاف امامت با این جملات.... الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یقیم حدود الله... البدر المنیر... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العیوب... و احد دهره... ولا یوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب...)[28] اینجا امام به بیان اختیارات و ویژگی های امامت می پردازد: 1 حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام (قدرت تشریع و قانون گذاری). 2 اقامه حدود الهی می کند (برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات لازم برای این امر چون اقامه حدود). 3 امام بسان ماه تابان است. 4 پاک از گناهان (عصمت). 5 نظیری ندارد (هر زمان یک امام وجود دارد). 6 فضایلش اکتسابی از دیگران (غیر امام) نیست. 35 نصب امام توسط پیامبر به دستور خدا: در میان فرقه های اهل سنت این نظریه رواج داشت که خلیفه توسط اجماع امت یا شوری و... از میان قریش یا... انتخاب می شود و فرقه هایی از شیعه نیز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شیعه از دیرباز با استناد به قرآن کریم و آیه (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک... و الیوم اکملتُ لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دینا...) معتقد است که پیامبر در واقعه غدیر این دستور خدا را به اجرا گذاشت. از جمله مسائلی که امام درباره آن مباحثی مطرح می فرماید، تأکید بر واقعه غدیر و امامت و فضایل امیرمؤمنان است، که درباره علوم آن حضرت که در این دوره نیاز به مطرح کردن و تأکید بود از آن جهت که فرصت مناسبی برای امام رضا علیه السلام در میان مردم فضای مناسبی به وجود آمد تا این مسائل مطرح شود. لذا حضرت در این زمینه مباحثی فراوان مطرح می کرد و به اثبات حقانیت خلافت علی علیه السلام در مقابل نظریه تقدم مفضول بر فاضل می پرداخت. چنان که نقل شده مأمون نیز این بحث را با علمای اهل سنت مطرح و آنها را در این زمینه با اقامه ادله محکم ساکت و نظر آنها را باطل کرد و برتری و امامت امیرمؤمنان را بر آنان ثابت کرد.[29] امام رضا علیه السلام در مقابل ناصبین واقفیه زیدیه و فرقه های منحرف از شیعه و فرقه های کلامی اهل سنت مثل اهل حدیث و معتزله اکثر روایاتی را که از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره دوستی و ولایت و امامت و برتری و وجوب اطاعت امیر مؤمنان بود مطرح و تشریح می فرمود و بیشتر این مباحث فرصت استثنایی در مرو به وجود آمد، که حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت خود و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بیان کرد، چنان که در حدیث سلسلة الذهب پس از بیان توحید مساله امامت خویش را مطرح و خود را از شرایط ورود به حصن الهی دانست که مردم گمان می کردند پس از توحید نبوت و بعد از آن خلافت راه درستی است که انتخاب کرده اند. امام این گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلی تحقق توحید و ماندگاری راه رسالت بیان کرد. از امام رضا علیه السلام در زمینه اثبات اساس امامت که از علی آغاز می شود 73 روایت نقل شده[30] علاوه بر آن که در مناظرات و پاسخ به سئوال ها این مساله را مطرح و در هر فرصت این اصل را بیان می فرمود. امام علیه السلام در احادیث خود به ترتیب از امامت عامه و اصل امامت شروع و به امامت خاص و ویژگی های امیر مؤمنان و سایر ائمه از خود می پرداخت و آشکارا خود را امام معرفی می کرد در حالی که زمینه در دوره های قبل به این صراحت روشن نشده بود و لقب رضا به آن حضرت به این مناسبت از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داده شده است چون همه امت راضی شدند و ولایتش حتی مخالف بزرگی چون مأمون به فضلش اعتراف کرد.[31] 45 استمرار امامت: درباره امام موسی بن جعفر علیهم السلام که عده ای گمان می کردند آن حضرت زنده است، امام رضا علیه السلام برای اینکه شبهه آنها را پاسخ دهد فرمود: رسول خدا از دنیا رحلت فرمود، پدرم نیز رحلت فرموده است. واقفه به همین بهانه از قبول امامت امام کاظم طفره می رفتند تا امامت امام رضا علیه السلام را انکار و بدین وسیله به آرزوی مادی خود نایل شوند لذا امام در مقابل آنها جبهه گیری کرد وبه صراحت فرمود که امام بعد از او من هستم چنان که امام پیش از او وفات کرد و خود او نیز وفات کرد.[32] عدهای از واقفه به امامت امام قائل شدند و به عقیدهی خود برگشتند. 55 استمرار امامت (امام زمان و غیبت): روایات مهم آن حضرت درباره غیبت امام دوازدهم نیز از جمله روایات کلامی نقل شده در منابع مهم شیعه است. این مساله نیز که از طرف حضرت برجسته شد به نظر می رسد به خاطر رفع این شبهه بود که عده ای از شیعه قائل به غیبت و زنده بودن امام کاظم علیه السلام شدند. امام رضا علیه السلام جهت دفع این شبهه و پاسخگویی به سئوالاتی که در این زمینه بود، اقدام می فرمود تا بدین وسیله هم غیبت امام زمان(عج) را یادآوری و آن را مهم نشان دهد و هم مدعیان دروغین مهدویت و پیروی امام مهدی(عج) را رسوا نماید، در سرودهی، دئبل خزاعی شاعر اهل بیت نیز این مساله مطرح گردید، که حضرت به شدت گریست و فرمود ای دعبل این بیت شعر را روح القدس به تو الهام کرده است. (خروج امام لامحاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات) پس از آن امام شروع کرد، نام ائمه بعد از خودش را تا حضرت مهدی(عج) ذکر کرده و به حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این مورد اشاره و مشخص کردن وقت (توقیت) (تعیین وقت ظهور) آن را نیز بر اساس حدیث نبوی نهی نمود.[33] روایتی دیگر در پایان ذکر شده که کسی از امام سئوال کرد تو صاحب این امر هستی، حضرت فرمود من صاحب این امرم ولی کسی که جهان را پر از عدل و داد کند فردی است که دارای خصوصیات برجسته از جمله خصوصیات ظاهری که امام به برخی اشاره فرمود: در سن پیران با سیمای جوانان ظهور نماید، دارای هیکلی قوی و قدرتمند است... عصای موسی و انگشتر سلیمان با اوست چهارمین نسل از فرزندان من است غیبت او را خداوند تا هر وقت که اراده فرماید طولانی خواهد کرد.[34] روایاتی که درباره امام زمان (عج) از امام رضا علیه السلام وارد شد ناظر به موضوعات ذیل می باشند: 1. پنهانی ولادت آن حضرت، 2. نسب او روشن و پدر و مادرش کاملاً معلوم، 3. حضرت فرمود به اسم خود معروف نباشد و اسم او برای اکثر مردم مخفی است، 4. اشاره به وضع اجتماعی و فرهنگی عصر غیبت و آشوب های عراق و تقیه شیعه تا عصر ظهور، 5. نامعلوم بودن وقت ظهور.[35] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1.خورشید جان افزا؛جهاد دانشگاهی مشهد. 2.مجموعه مقالات کنگره امام رضا(ع). پی نوشتها: [1] . شیخ صدوق عیون اخبار الرضا (ترجمه) علی اکبر غفاری و حمید رضا مستفید، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380، ج 2 ص 398 401. [2] . از مقالات مجموعهی آثار دومین کنگرهی جهانی حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 ج 1 ص 383 و صفحات 417 و 488 و 416 365. [3] . شیخ صدوق، امالی (پیشین) ج 1 ص 240 کلینی کافی چاپ بیروت، دارالاضواء 1405 ج 1 ص 78. [4] . کلینی همان ج 1 ص 78 و شیخ صدوق، التوحید، با تطبیق سید هاشم حسینی و مقدمه غفاری، چاپ قم، جامعه مدرسین، 1357 ش ص 250 251. [5] . صدوق، توحید ص 124 125 و 140 و امالی 167 و عیون ج 1 ص 119. [6] . عطاردی همان ص 15 20. [7] . همان ص 20. [8] . همان ص20 [9] . شیخ صدوق توحید، تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، چاپ قم، جامعه مدرسین، بیتا، ص 69. [10] . کلینی، کافی، چاپ بیروت، دارالاضواء 1403 ج 1 ص 88. [11] . شیخ صدوق همان توحید، ص 125. [12] . عطاردی پیشین ج 1 ص 32. [13] . کلینی کافی، بیروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160. [14] . صدوق توحید پیشین ص 362. [15] . همان ص 364. [16] . عطاردی پیشین ج 1 ص 35 37. [17] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307. [18] . کلینی پیشین، ج 2 ص 200 و خصال شیخ صدوق ص 178 179 و برقی، محاسن، چاپ دوم قم دارالکتب الاسلامیه ص 131. [19] . صدوق، توحید پیشین ص 224 (ظاهراً بحث خلق قرآن از دوره امویان شروع شد. و تا دوران امامت امام هادی خیلی داغ بود معتزله طرفدار حادث بودن قرآن اشاعره قدیم بودن آن را ترویج میدادند) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام ترجمه جواهر امیر کبیر 1366 ج 3 ص 214. [20] . میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ دوم، قم، مرعشی نجفی 1406 ص 121 171. [21] . جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات چاپ دوم، قم، مدرسین 1415 ص 409. [22] . عطاردی پیشین ج 1 ص 48 و 76. [23] . همان ج 1 ص 410 417. [24] . همان ص 417. [25] . جعفر سبحانی پیشین، ص 506 505. [26] . محمد جواد شکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقی، 1362 ص 46. [27] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج1، ص225. [28] . کلینی، کافی، پیشین، ج1، ص198؛ عیون، پیشین، ج1، ص450. [29] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص74 130. [30] . عطاردی، پیشین، ج1، ص112 138. [31] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص24 26. [32] . همان، ج1، ص225. [33] . شیخ صدوق، اکمال الدین، پیشین، ج2، ص372 و از ص370 376. [34] . همان، ص376 و لطف الله صافی، منتخب الاثر، چاپ دوم، قم، مکتبه الصدر، (چاپ هفتم مکتبه الداوری) ص220. [35] . شیخ صدوق، کمال الدین، پیشین، ج2، ص370 376.برگرفته از مقاله امیر علی حسنلو از مجموعه مقالات کنگره امام رضا (ع)1386دانشگاه زنجان. منبع: اندیشه قم
روزگاری که امام رضا علیه السلام می زیست مسائل علمی خاص رونق یافته و با امور سیاسی و اجتماعی به هم تنیده بود. با توجه به اینکه امام از نظر سیاسی کاملاً محدود و قیام های اجتماعی علیه حاکمان عباسی رو به فزونی گذاشته و بحران های فکری و سیاسی بر جامعه حاکم بود. عوامل مختلفی در نشاط علمی عصر امام رضا علیه السلام موثر بوده، بحران های فکری و ورود ملل مختلف به اسلام وجود فرقه های مذهبی که با افکار مختلف سئوالات خود را به ساحت اسلام عرضه می کردند، از طرفی سرزمین اسلامی وسیع بود مهاجرتها از ملیت های مختلف در این جغرافیای بزرگ آزاد بود که سبب تبادل افکار به شکل گسترده ای می شد. این افکار برای پاسخ یافتن بیشتر به مکتب ائمه علیهم السلام رجوع می کرد و از سر چشمه علوم به تولید علوم مختلف منجر می شد چون پاسخ قانع کننده غیر از این نمی یافتند. چنانکه در صدر اسلام امیر مؤمنان علیه السلام تنها فردی بود که از عهده پاسخ واقعی پرسشگران بر آمد.
در دوره عباسیان بیان مسائل کلامی و عقلی و فلسفی پر رونق و گرایش عمومی در جامعه به عقلگرایی بیشتر بود. معتزله در این بستر اجتماعی شکل گرفت، و مورد حمایت خلیفه عباسی واقع شد، این گرایشات جامعه را نیز تحت تأثیر قرار می داد تا مردم نیز به این علم گرایش داشته باشند. امام رضا علیه السلام نیز در این دوره شیعه را از جهات تعقل تقویت می کرد از عبدالسلام هروی نقل شده که به مامون اطلاع دادند امام رضا مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می شوند مامون به محمد بن عمر طوسی ماموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید پس از این قضیه امام به مامون نفرین کرد و فرمود:[1] (خدایا) ای پدید آورنده زمین و آسمان و... کسی که شیعه مرا از درم راند از او انتقام بگیر.
امام رضا علیه السلام در این دوره از اسلام اصیل و اندیشه های ناب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دفاع کرد، و با استفاده از ابزارها و مقتضیات زمان این وظیفه الهی خود را عملی کرد. اندیشه های کلامی در این دوره رواج و رونق داشت، اما انحرافاتی نیز در آنها وجود داشت که به نام دین تمام می شد، لذا امام علیه السلام با این زمینه می خواست مبارزه و راه روشنی از اسلام ناب برای مردم ارائه کند، که از چند روش بهره برد:
1. روش علمی:
11. پا سخگوئی به شبهات علمی و عقیدتی مردم.
21. برگزاری جلسات علمی برای اصحاب و شاگردان.
31. شرکت در مناظرات علمی و کلامی که با حضور رهبران مذاهب فراهم می شد.[2]
2. روش عملی:
12. دفاع از امامت در برابر واقفه.
22. مواضع کلامی در برابر مامون.
32. ارتباط با مردم.
روایات کلامی امام علیه السلام در باب توحید:
11 آفرینش:
برخی از مادیون برای آفرینش، آفریننده قائل نیستند. و اساس افکار آنها بر روی همین فکر و اندیشه شکل می گیرد لذا درباره تمام مسائل بر محور مادی بحث و نظر می دهند، مکاتب، سرمایه داری و امپریالیستی نیز چنین تحلیلی از هستی دارند.
در عصری که آن حضرت زندگی می کرد عده ای بر این نظریه معتقد بودند لذا مباحثی پیشامد می نمود و آن حضرت نظر خود را درباره مبادی جهان و علل حدوث و آفرینش بیان می فرمودند، این گروه در آن دوره به زنادقه معروف بودند روزی جماعتی از زنادقه به حضور حضرت رسیدند و درباره خداوند سئوال کردند و حضرت آنها را مجاب فرمود و درباره مسائل فلسفی نظیر، این و کیف و ادراک و حس، در مورد خداوند بحث و درباره نظم حاکم بر آفرینش و وجود انسان و کهکشان سخن گفتند.[3]
فردی درباره حدوث عالم در آفرینش سئوال کرد آن حضرت پاسخ داد، تو پیش از این نبودی و خود می دانی که خودت را هستی ندادی و وجود خود را مدیون کسی هستی که او نیز محتاج به یک آفریننده است.[4]
مسائلی از این قبیل درباره آفرینش و خلقت و حدوث و قدم عالم سئوال می کردند و آن حضرت پاسخ می داد: اینها از مسائل عقلی و فلسفی بودند که بر اثر ترجمه دانش های یونانی در جامعه بروز کرده بود و برای مردم تازگی داشت، اگر چه این مباحث در کلام معصومین پیشین وجود داشت ولی چندان مطرح نبود امام همه را احیا کرد.
21 صفات خدا:
درباره صفات خداوند مسائل و شبهاتی بین معتزله و اشاعره و اهل حدیث، رواج داشت[5] و شیعه در این بحثها به خطر فکری دچار بود که امام با بیانات روشنگرانه آنها را هدایت و راه روشنی برای شیعه ارائه و از تزلزل نجات داد.
31 رؤیت خدا:
درباره رؤیت خداوند نیز که از مباحث داغ فرق مختلف بود روایاتی از حضرت نقل شده ابومره روزی به حضور حضرت رسید و سئوال کرد و گفت ما رویت خداوند و کلام او را تقسیم کردیم بین انبیاء: موسی و محمد.
حضرت فرمود: این ایده، هرگز درست نیست او را چشمها نبیند و علوم نتواند احاطه کند.
با استناد به آیه 109 سوره طه، فرمود: اگر چشم او را ببیند ماهیت باید داشته باشد، یعنی علوم او را احاطه خواهد کرد چشم باید او را هرگز نبیند بلکه با قلبش آیاتی از خداوند را مشاهده نماید.
در این بحث آن حضرت به ماهیت با عبارت (صورت البشر) و احاطه علم به کیف و این اشاره فرموده است درباره رویت خداوند 6 روایت ذکر شده.[6]
41 مشیت و اراده:
این مسئله هم مسئله کلامی و هم مسئله فلسفی است از مباحث مهم بین فرقه های مختلف اسلامی بود از آن حضرت درباره اراده و مشیت 5 روایت نقل شده[7] در حالی که رهبران فرق دیگر این مسائل را بدرستی درک نمی کردند.
51 ابطال جسمانیت و مکان برای خداوند:
برخی از فرقه های کلامی اهل سنت، مثل اهل حدیث می گفتند خداوند در عرش نشسته و مقداری نیز جای (به اندازه چهار انگشت) برای پیامبردرکنارخدا باقی می ماند تا در آن بنشیند.[8] این نظریه را ابو مسلم از اهل حدیث ارائه می کرد که نمونه ای از عقاید سخیف بود. درباره عرش خداوند نیز نظریه خاصی داشتند. وقتی این مسائل در محضر آن حضرت مطرح شد. به شدت برخورد کرد و فرمود: من شبه الله بخلقه فهو مشرک و من وصفه بالمکان فهو کافر و من نسب الیه ما نهی عنه فهو کاذب)[9]
ترجمه: هر کس خدا را به مردم شبیه کند مشرک است و هر کس او را مکان قرار دهد کافر و هر کس به او نسبتهای ناروا بدهد دروغگو است.
در پایان کلام نیز به قرآن کریم استناد فرمود و آیه 105 سوره نحل را تلاوت کرد.
یکی از شیوه های پاسخگویی به شبهات که امام رضا علیه السلام به کار می گرفت استناد به قرآن و کلمات و سیره پیامبر اکرم (صل الله علیه وآله )و خطبه های امیر المؤمنین علیه السلام بود که برای سئوال کننده قانع کننده و قابل قبول بود. و امام بدین جهت به سیرهی پیامبر صلی الله علیه و آله استناد میکرد تا بفهماند هر کس به این عقاید معتقد باشد از امت اسلام خارج شده چون قرآن و پیامبر این افکار را مردود میداند. اهل حدیث برای خداوند اعضا تصور می کردند امام علیه السلام تفسیر درستی از آن ارائه کرد که اگر مخالفت امام نبود اسلام نیز مثل دین مسیح منحرف میشد و پیامبر مثل مسیح پسر خدا نامیده میشد.(ریشه های بت پرستی دراسلام توسط ائمه خشکانده شده است)
61 علم و قدرت خداوند:
درباره این مسئله که از جمله مسائل مهم دوره امام رضا علیه السلام بود. امام علیه السلام مواضع صریح و هدایتگر و شفاف امام در دفاع از دین اسلام و عقاید توحیدی مسلمانان علاوه بر ترویج تشیع علوم اسلامی را غنا می بخشید. روزی فردی از بلخ به حضور امام آمد و گفت اگر به سئوالم پاسخ دهی، مؤمن به امامت خواهم بود. حضرت درباره خداوند و قدرت او و کیفیت بحث از خداوند مسائلی مطرح کرد و آن مرد شیعه شد، [10] از ماوراء النهر نیز جمعی آمده و در این زمینه سئوال کردند که پاسخ حضرت برای آنها راهنما بود.[11]
دهها روایت در زمینه پاسخ به شبهات از حضرت رسیده است.[12]
حضور امام در ایران سبب شد که تمام شبهات عقیدتی که توسط فرقههای گمراه منتشر میشد رفع شود و مردم از اسلام ناب آگاهی یابند و با خاندان پیامبر آشنا شوند، بدین ترتیب بنیانهای تشیع اصیل بوجود آمد.
71 قضا و قدر و جبر و اختیار:
از جمله مسائل مهم و ریشه دار دوره امام رضا علیه السلام که از صدر اسلام وجود داشت؛ هر یک از فرقه ها به این مسائل توجه خاص داشتند امویان جبر را توسعه می دادند و طرفدار جبر بودند، لذا اهل حدیث نیز که ریشه آنها در زمان امویان شکل گرفته بود طرفدار این اندیشه بودند. معتزله در مقابل آنها قائل به تفویض و اختیار کامل بودند، امام علیه السلام در این باب نیز ارائه نظر و ارشاد و هدایت فرمود. آن حضرت همان موضع امام صادق علیه السلام را در مقابل آنان مطرح و مفهوم آنرا برای آنان بیان، و استناد به حدیثی از امام زین العابدین علیه السلام کرد. محمد بن ابی نصر بزنطی پرسید، برخی از شیعه قائل به جبر و برخی به تفویض شده اند (استطاعه) اختیار، حضرت در پاسخ به او فرمود بنویس: به نام خداوند بخشنده مهربان. فرمود: علی بن الحسین. ای فرزند آدم به مشیت من و به قدرت من فرائض را انجام می دهی و با نعمتی که به تو داده ام (قدرت) به گناه من اقدام می کنی تو را بینا و شنوا قرار داده ام گناهان از تو و به اختیار توست نیرویی که به تو دادم حسنات را بوسیله آن انجام می دهی و نسبت دادن کارهای نیک به من شایسته است چون من قدرت را در تو برای اعمال خیر داده ام...[13]
امام علیه السلام در مقابل جبریه موضع سر سخت می گرفت و می فرمود: (کسانی که جبری هستند به آنها زکات و صدقات ندهید و شهادتش را نپذیرید.)[14]
و در کلامی دیگر می فرماید: هر کس قائل به جبر و تشبیه باشد (مشبهه) کافر و مشرک است ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.[15] به خاطر اینکه اینها فاسد العقیده می شوند لذا شهادتشان مشروع نیست از اینرو امام شهادت آنها را باطل می داند.
در زمینه جبر و تفویض نیز دهها روایت مهم و پر مغز از آن حضرت رسیده است.[16] اگر روشنگریهای امام نبود نه تنها اسلام از بین میرفت بلکه با تفاسیر غلط قرآن را نیز در معرض تحریف قرار میدادند.
در باب توحید که اساس و پایه علم کلام است 72 روایت از آن حضرت نقل شده است و این موارد غیر از جلساتی است که حضرت با دیگران مناظره نمود. اینها بیشتر در میان اصحاب خود و شیعه مطرح گردیده است، و گاهی نیز افرادی جهت استرشاد به حضور حضرت رسیده و طلب راهنمایی کرده اند، که پاسخ خود را از حضرت رضا علیه السلام گرفته اند.
بدین سان میبینیم تمام اصول مسلم اسلام از توحید و قرآن و نبوت و معاد توسط ائمه حراست شده، هیچ یک از مدعیان خلافت پیامبر(صلی الله علیه وآله) این وظیفه را انجام نداده و نمیتوانستند انجام بدهند چون توانایی نداشتند، لذا خلیفه واقعی پیامبر ائمه اند.اگردر راس حکومت و سیاست بودند، مسلماً جهان اسلام گرفتار این همه معضل و بحران نبود. علوم ائمه نیز ترویج مییافت، چون از طرف حکومت آنها محصور بودند و هیچ کس با آزادی نمیتوانست به حضور آنها برسد و سئوالات دینی خود را پاسخ بگیرد، همه ائمه تحت نظارت شدید و مراقبت خلفای اموی و عباسی بودند. علت غیبت امام زمان(عج) همین جوّ اختناق بود. لذا از ولادتش جز معدودی آگاه نشدند.
2 ایمان و کفر و مراتب ایمان:
یکی از مباحثی که در عقاید فرقه های مختلف مطرح شده و آنها بدون توجه به فضیلت ایمان با علوم ناقص خود درباره آن نظر داده اند مسئله ایمان است. برخی گفتهاند بین ایمان و کفر جایگاهی است که نه کفر است نه ایمان. برخی گفتهاند ایمان دارای مراتب و برخی آن را غیر قابل ترقی و نقصان دانستهاند. از اینرو ائمه علیهم السلام هر یک به مناسبت ضرورت و اقتضای حال در این باره روایات فراوانی ذکر کرده اند که در منابع شیعه این بحث به عنوان یک باب مجزّا و یک بخش مهم ذکر شده است مرحوم مجلسی بخشهایی از بحار الانوار خود را به این موضوع اختصاص داده است تاریخچه ورود این مباحث بصورت مجادله از مرجئه شروع شده،[17] آنها بدون تامل در آیات قرآن گرفتار تناقض در این مسئله شده و به تاخر عمل از ایمان و مباحثی از این قبیل گرفتار شدند، لذا این مسئله بحث دامنه داری در اندیشه اسلامی شد و هر یک از فرقه ها در این زمینه به ارائه نظریات خود پرداختند.
روایاتی نیز از امام رضا علیه السلام درباره این بحث وارد شده که شیعه و مسلمانان را به رأی صواب در این مسئله هدایت فرمودند، آن حضرت، ایمان را مقدم و افضل از اسلام و دارای درجاتی دانسته که برای کسب هر یک از درجات، عمل لازم است ذکر خصایص مومن و کسی که به درجه ایمان رسیده از جمله مواردی است که برای تبیین ایمان و درجات آن به کار برده شده، در تعریف ایمان با استناد به روایات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمودند: ایمان شناخت قلبی و اقرار زبانی و عمل به ارکان است[18]
3 خلق القرآن:
این بحث نیز از جمله مباحث کلامی مهم بود که تاریخچه و پیدایش آن قبل از دوره امام رضا علیه السلام بود. امام علیه السلام جهت مصون ماندن افکار شیعه و پیروان خود در این راستا مواضع روشن و راهنمایی هایی از خود ارائه داد، از جمله، نامه ای به برخی از شیعیان نوشت و هشدار داد که از این مسائل پرهیز کنند و در مناقشات لفظی درباره قرآن وارد نشوند که به گمراهی کشیده می شوند، قرآن کلام الهی است برای هدایت انسان نه مخلوق خدا هر کس ملتزم این قول شود به کفر کشیده خواهد شد، این بحث درباره حادث بودن یا قدیم بودن قرآن بود که بعدها نیز استمرار یافت ولی شیعه به برکت ائمه از این بحران فکری نیز رها شد.[19] بدین ترتیب ، ائمه علیهم السلام دین اسلام را از بحرانهای فکری و اجتماعی مصون داشته و شیعه را حفظ و علوم مختلف اسلامی را تأسیس و استحکام و مبانی رونق و رشد تمدن اسلامی را به وجود آوردهاند.
4 نبوت
یکی از موضوعات و مباحث مهم علم کلام پس از مباحث توحید نبوت است، که علمای اسلام در آن آرای مختلف داده اند، مباحث کلامی حضرت در این باب دو دسته است: 1 نبوت عامه 2 نبوت خاصه. در بحث عامه از مسائلی نظیر وجود نبی، تعریف نبی، عصمت نبی، نبوت عامه و نبوت خاصه معجزات پیامبران و نسخ ادیان و مسائل دیگر بحث می شود.[20]
از مهمترین مسائل کلامی که مورد اختلاف بین فرقه های اسلامی است (عصمت) انبیاء است، معتزله درباره عصمت انبیاء معتقدند که انبیا در دوره قبل از بعثت گناه کبیره انجام می دهند و برخی از معتزله عقیده دارند که گناه صغیره را پس از بعثت نیز مجازند مرتکب شوند.
از جمله بزرگان معتزله ابو علی جبائی و قاضی عبدالجبار هستند که طرفدار این نظریه ها هستند.[21]
اشاعره که قوشجی از بزرگان آنهاست عقیده دارند انبیا از ارتکاب معاصی کبیره و صغیره منع شده اند پس از بعثت ولی گناهان صغیره غیر عمدی از آنها پس از بعثت از آنها سر می زند.[22] برخی از فرقههای اهل سنت معتقدند که پیامبر پس از بعثت نیز مرتکب گناه میشود. این نظریهها را با قصد تبرئه برخی از صحابه و بنی اسد ارائه دادهاند تا افرادی چون معاویه و... را که مورد نفرین پیامبر بودند تبرئه کنند.
شیعه در این باره عقیده دارد که پیامبر اکرم قبل و بعد از بعثت از کبیره و صغیره چه عمداً و چه سهواً معصوم است. چون قائل شدن به این مورد که معتزله و اشاعره به آن راه رفته اند، تالی فاسد فراوان دارد. پیامدهای این نظریات، تمام دست آوردهای انبیاء را می تواند زیر سئوال ببرد. لذا شیعه این عقیده را با توجه به براهین منطقی و عقلی و با استفاده از پشتوانه های نقلی با استدلال قبول و طرفدار آن است ائمه علیهم السلام این راه را در پیش شیعه قرار داده اند. آنها از مفاسدی که بر این اندیشهها مترتب بود آگاه بودند و میدانستند تمام اصول اسلام را با این افکار میتوان به زیر سئوال برد، چنان که میبینیم مستشرقین با این افکار چه اهانتهایی به قرآن و پیامبر میکنند و عدهای مریض و مغرض برای اسلام از این انکار سود میبرند.
از امام رضا علیه السلام روایات زیادی در باب نبوت عامه وارد شده که بخشی از آنها درباره اثبات نبوت و ذکر انبیای بزرگ الهی است که به بیان ویژگیها و خصوصیات آنها پرداخته و درباره نسخ کتابهای آسمانی آنها با وجود اسلام و رسالت انبیای اولوالعزم نیز روایاتی وارد شده که از جمله، پیامبران بزرگی چون آدم تا نوح، ابراهیم، اسماعیل، یوسف، موسی یوشع، دانیال، خضر، سلیمان، عیسی و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مورد توجه است. امام رضا علیه السلام به پیامبر اسلام و ویژگیهای آن حضرت بیشتر میپردازد و با طرح مسائلی استمرار نبوت را در خاندان پیامبر تبیین میکند.
14 عصمت انبیاء:
درباره عصمت انبیا مباحث مفصلی از امام بصورت پرسش و پاسخ مطرح شده. روزی مامون از امام علیه السلام پرسید: شما که انبیاء را معصوم می دانید، معنای این آیه چیست؟ فعصی آدم ربه فغوی...
حضرت فرمود این داستان قبل از پیامبری آدم بوده است و این گناه کبیره نیست. مامون سئوال خود را درباره عصمت ابراهیم، موسی و دیگر انبیاء ادامه داد[23] و از امام رضا علیه السلام پاسخهای بسیار قانع کننده ای شنید با توجه به اینکه مامون گرایش به اعتزال داشت، این سئوال و جواب تمام عقاید معتزله را درباره عدم عصمت انبیاء ابطال نمود و مأمون فهمید آن چه را که بهترین راه برای خود در پیش گرفته باطل و گمراه بود.
پاسخهایی که حضرت رضا علیه السلام به مامون داد، مستند به آیات قرآن بود و سئوالات مامون نیز از تفاسیر آیاتی بود که ظاهر آنها شبهه عدم عصمت پیامبران را نشان می دهد لذا حضرتش آنها را به زیباترین بیان و شیواترین استنادات قرآنی پاسخ فرمودند، و مامون به شگفتی فراوان از پیش حضرت خارج شد. در حالیکه روایتی از پیامبر درباره فضیلت خاندان امامت و رسالت زمزمه می کرد.[24]
5 امامت:
اولین اختلاف در اسلام پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امامت و خلافت بود و بر سر همین مسئله مردم دو دسته شدند فرقه ای پیروی علی علیه السلام کردند و شیعه علی نامیده شدند، و فرقه ای راه دیگر گرفتند و تابع خلفاء دیگر شدند. پس از گذشت دوران خلفا بر این مسئله اختلاف شد که جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله را خلیفه باید دانست یا امام؟
مساله دوم نیز پیش آمد که مرجع مسائل علمی که اختلاف داشت پس از پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی هستند؟ آیا خلفا علمای زمانشان بودند، و می توانستند مثل پیامبر صلی الله علیه و آله تمام سئوالات دینی را پاسخ بدهند؟ یا مردم به کسی دیگر مراجعه می کردند؟ و یا اگر خلفا پاسخ می دادند چگونه پاسخ می دادند منبع پاسخگویی آنها چه بود؟ تاریخ نشان میدهد سئوالات علمی را غیر از علی کسی قادر به پاسخگویی نبود.
لذا یکی از مباحث اختلاف برانگیز علمی و غیر علمی (سیاسی) این بحث بوده که خونهای بسیاری بر سر این مسئله ریخته شده است. در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بحرانها را پیش بینی و برای آن راهحل نشان داده بود، اهلبیت خود را بهترین راه نجات از تفرقه معرفی کرده بود.
اهل سنت عقیده دارند که امامت پس از پیامبر از سه راه ثابت می شود. 1 نص پیامبر 2 نص امام سابق 3 اجماع بیعت، آنها امامت ابوبکر را با بیعت ثابت می کنند و بقیه را با نص ابوبکر و ...[25] این نظریه همان نظریه انتخابات است مثل ریاست جمهوری که با رأی چند نفر یا با اجماع امت انتخاب می شود.
عصمت امام نیز از جمله مسائلی بود که بین فرقه های اسلام مورد بحث و اختلاف بود، علمای بزرگ اهل سنت، عصمت را در امام شرط نمی دانند، چون امامانی که آنها به آن قائلند معصوم نیستند، فرقهای از اهل سنت امامت را در قریش و فرقه ای به امامت مفضول با وجود فاضل قائل شدند[26] تا امامت ابوبکر و دیگران را توجیه کنند (توجیه عقیده غلط) معتزله نیز این نظریه را داشتند. آنها آرایی از خود میدادند که در توجیه ماوقع بود در حالی که اندیشه و افکار اسلام بر اساس آن چه که در قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله ترسیم کردهاند باید تبیین شود. نه بر اساس آن چه که دیگران انجام دادهاند و واقع شده.
شیعه عقیده خود را در امامت از ائمه با استناد به نص پیامبر و قرآن کریم می گیرد و ائمه نیز این اندیشه را در طول تاریخ صیانت نموده اند در عصر امام رضا علیه السلام از جمله مباحث مطروحه همین بحث بوده است که امام با توجه به این جوّ با شیوه و روش ثابت خود شبهات وارده بر دین و امامت را پاسخ می فرمودند که نمونه هایی در پی می آید، است و دفاع از آن حضرت از امامت خویش در مقابل واقفه افرادی چون بطائنی و... [27]
25 عصمت امام:
یکی از مسائل در باب امامت، که در روایات امام رضا علیه السلام مطرح شده عصمت امام است. چون امام جانشین پیامبر در میان امت است و عصمت نبی ضروری است. جانشین نبی نیز باید مثل خودش با آن ویژگی باشد. از این روی آن حضرت در روایاتی طولانی اوصافی برای امام ذکر می کند که در هیچ مخلوقی یافت نمی شود. کلینی روایت کرده از عبدالعزیز: روز جمعه در مسجد جامع مرو بودیم درباره امامت و فرقه فرقه شدن مردم صحبت شد. که حضرت با تبسم وارد شد و شروع کرد به تشریح امامت و مطرح کردن بحث غدیر و اوصاف امامت با این جملات.... الامام یحل حلال الله و یحرم حرام الله و یقیم حدود الله... البدر المنیر... المطهرمن الذنوب و المبراء عن العیوب... و احد دهره... ولا یوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب...)[28] اینجا امام به بیان اختیارات و ویژگی های امامت می پردازد:
1 حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام (قدرت تشریع و قانون گذاری).
2 اقامه حدود الهی می کند (برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات لازم برای این امر چون اقامه حدود).
3 امام بسان ماه تابان است.
4 پاک از گناهان (عصمت).
5 نظیری ندارد (هر زمان یک امام وجود دارد).
6 فضایلش اکتسابی از دیگران (غیر امام) نیست.
35 نصب امام توسط پیامبر به دستور خدا:
در میان فرقه های اهل سنت این نظریه رواج داشت که خلیفه توسط اجماع امت یا شوری و... از میان قریش یا... انتخاب می شود و فرقه هایی از شیعه نیز قائل به امامت مفضول با وجود فاضل بودند. شیعه از دیرباز با استناد به قرآن کریم و آیه (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک... و الیوم اکملتُ لکم دینکم و رضیت لکم الاسلام دینا...) معتقد است که پیامبر در واقعه غدیر این دستور خدا را به اجرا گذاشت.
از جمله مسائلی که امام درباره آن مباحثی مطرح می فرماید، تأکید بر واقعه غدیر و امامت و فضایل امیرمؤمنان است، که درباره علوم آن حضرت که در این دوره نیاز به مطرح کردن و تأکید بود از آن جهت که فرصت مناسبی برای امام رضا علیه السلام در میان مردم فضای مناسبی به وجود آمد تا این مسائل مطرح شود. لذا حضرت در این زمینه مباحثی فراوان مطرح می کرد و به اثبات حقانیت خلافت علی علیه السلام در مقابل نظریه تقدم مفضول بر فاضل می پرداخت. چنان که نقل شده مأمون نیز این بحث را با علمای اهل سنت مطرح و آنها را در این زمینه با اقامه ادله محکم ساکت و نظر آنها را باطل کرد و برتری و امامت امیرمؤمنان را بر آنان ثابت کرد.[29]
امام رضا علیه السلام در مقابل ناصبین واقفیه زیدیه و فرقه های منحرف از شیعه و فرقه های کلامی اهل سنت مثل اهل حدیث و معتزله اکثر روایاتی را که از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره دوستی و ولایت و امامت و برتری و وجوب اطاعت امیر مؤمنان بود مطرح و تشریح می فرمود و بیشتر این مباحث فرصت استثنایی در مرو به وجود آمد، که حضرت توانست اصل امامت را مطرح و امامت خود و حجت بودن خود بر اهل زمان را به صراحت بیان کرد، چنان که در حدیث سلسلة الذهب پس از بیان توحید مساله امامت خویش را مطرح و خود را از شرایط ورود به حصن الهی دانست که مردم گمان می کردند پس از توحید نبوت و بعد از آن خلافت راه درستی است که انتخاب کرده اند. امام این گمان را باطل نمود و امامت را شرط اصلی تحقق توحید و ماندگاری راه رسالت بیان کرد.
از امام رضا علیه السلام در زمینه اثبات اساس امامت که از علی آغاز می شود 73 روایت نقل شده[30] علاوه بر آن که در مناظرات و پاسخ به سئوال ها این مساله را مطرح و در هر فرصت این اصل را بیان می فرمود. امام علیه السلام در احادیث خود به ترتیب از امامت عامه و اصل امامت شروع و به امامت خاص و ویژگی های امیر مؤمنان و سایر ائمه از خود می پرداخت و آشکارا خود را امام معرفی می کرد در حالی که زمینه در دوره های قبل به این صراحت روشن نشده بود و لقب رضا به آن حضرت به این مناسبت از طرف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داده شده است چون همه امت راضی شدند و ولایتش حتی مخالف بزرگی چون مأمون به فضلش اعتراف کرد.[31]
45 استمرار امامت:
درباره امام موسی بن جعفر علیهم السلام که عده ای گمان می کردند آن حضرت زنده است، امام رضا علیه السلام برای اینکه شبهه آنها را پاسخ دهد فرمود: رسول خدا از دنیا رحلت فرمود، پدرم نیز رحلت فرموده است. واقفه به همین بهانه از قبول امامت امام کاظم طفره می رفتند تا امامت امام رضا علیه السلام را انکار و بدین وسیله به آرزوی مادی خود نایل شوند لذا امام در مقابل آنها جبهه گیری کرد وبه صراحت فرمود که امام بعد از او من هستم چنان که امام پیش از او وفات کرد و خود او نیز وفات کرد.[32] عدهای از واقفه به امامت امام قائل شدند و به عقیدهی خود برگشتند.
55 استمرار امامت (امام زمان و غیبت):
روایات مهم آن حضرت درباره غیبت امام دوازدهم نیز از جمله روایات کلامی نقل شده در منابع مهم شیعه است. این مساله نیز که از طرف حضرت برجسته شد به نظر می رسد به خاطر رفع این شبهه بود که عده ای از شیعه قائل به غیبت و زنده بودن امام کاظم علیه السلام شدند. امام رضا علیه السلام جهت دفع این شبهه و پاسخگویی به سئوالاتی که در این زمینه بود، اقدام می فرمود تا بدین وسیله هم غیبت امام زمان(عج) را یادآوری و آن را مهم نشان دهد و هم مدعیان دروغین مهدویت و پیروی امام مهدی(عج) را رسوا نماید، در سرودهی، دئبل خزاعی شاعر اهل بیت نیز این مساله مطرح گردید، که حضرت به شدت گریست و فرمود ای دعبل این بیت شعر را روح القدس به تو الهام کرده است. (خروج امام لامحاله خارج یقوم علی اسم الله و البرکات) پس از آن امام شروع کرد، نام ائمه بعد از خودش را تا حضرت مهدی(عج) ذکر کرده و به حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این مورد اشاره و مشخص کردن وقت (توقیت) (تعیین وقت ظهور) آن را نیز بر اساس حدیث نبوی نهی نمود.[33] روایتی دیگر در پایان ذکر شده که کسی از امام سئوال کرد تو صاحب این امر هستی، حضرت فرمود من صاحب این امرم ولی کسی که جهان را پر از عدل و داد کند فردی است که دارای خصوصیات برجسته از جمله خصوصیات ظاهری که امام به برخی اشاره فرمود: در سن پیران با سیمای جوانان ظهور نماید، دارای هیکلی قوی و قدرتمند است... عصای موسی و انگشتر سلیمان با اوست چهارمین نسل از فرزندان من است غیبت او را خداوند تا هر وقت که اراده فرماید طولانی خواهد کرد.[34]
روایاتی که درباره امام زمان (عج) از امام رضا علیه السلام وارد شد ناظر به موضوعات ذیل می باشند: 1. پنهانی ولادت آن حضرت، 2. نسب او روشن و پدر و مادرش کاملاً معلوم، 3. حضرت فرمود به اسم خود معروف نباشد و اسم او برای اکثر مردم مخفی است، 4. اشاره به وضع اجتماعی و فرهنگی عصر غیبت و آشوب های عراق و تقیه شیعه تا عصر ظهور، 5. نامعلوم بودن وقت ظهور.[35]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.خورشید جان افزا؛جهاد دانشگاهی مشهد.
2.مجموعه مقالات کنگره امام رضا(ع).
پی نوشتها:
[1] . شیخ صدوق عیون اخبار الرضا (ترجمه) علی اکبر غفاری و حمید رضا مستفید، چاپ اول، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1380، ج 2 ص 398 401.
[2] . از مقالات مجموعهی آثار دومین کنگرهی جهانی حضرت رضا، چاپ اول، مشهد انتشارات (آستان قدس) 1365 ج 1 ص 383 و صفحات 417 و 488 و 416 365.
[3] . شیخ صدوق، امالی (پیشین) ج 1 ص 240 کلینی کافی چاپ بیروت، دارالاضواء 1405 ج 1 ص 78.
[4] . کلینی همان ج 1 ص 78 و شیخ صدوق، التوحید، با تطبیق سید هاشم حسینی و مقدمه غفاری، چاپ قم، جامعه مدرسین، 1357 ش ص 250 251.
[5] . صدوق، توحید ص 124 125 و 140 و امالی 167 و عیون ج 1 ص 119.
[6] . عطاردی همان ص 15 20.
[7] . همان ص 20.
[8] . همان ص20
[9] . شیخ صدوق توحید، تعلیق سید هاشم حسینی طهرانی، چاپ قم، جامعه مدرسین، بیتا، ص 69.
[10] . کلینی، کافی، چاپ بیروت، دارالاضواء 1403 ج 1 ص 88.
[11] . شیخ صدوق همان توحید، ص 125.
[12] . عطاردی پیشین ج 1 ص 32.
[13] . کلینی کافی، بیروت دارالاضواء 1405 ج 1 ص 160.
[14] . صدوق توحید پیشین ص 362.
[15] . همان ص 364.
[16] . عطاردی پیشین ج 1 ص 35 37.
[17] . ابن سعد طبقات، ج6، ص307.
[18] . کلینی پیشین، ج 2 ص 200 و خصال شیخ صدوق ص 178 179 و برقی، محاسن، چاپ دوم قم دارالکتب الاسلامیه ص 131.
[19] . صدوق، توحید پیشین ص 224 (ظاهراً بحث خلق قرآن از دوره امویان شروع شد. و تا دوران امامت امام هادی خیلی داغ بود معتزله طرفدار حادث بودن قرآن اشاعره قدیم بودن آن را ترویج میدادند) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام ترجمه جواهر امیر کبیر 1366 ج 3 ص 214.
[20] . میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، چاپ دوم، قم، مرعشی نجفی 1406 ص 121 171.
[21] . جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات چاپ دوم، قم، مدرسین 1415 ص 409.
[22] . عطاردی پیشین ج 1 ص 48 و 76.
[23] . همان ج 1 ص 410 417.
[24] . همان ص 417.
[25] . جعفر سبحانی پیشین، ص 506 505.
[26] . محمد جواد شکور، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام چاپ سوم، تهران، اشراقی، 1362 ص 46.
[27] . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج1، ص225.
[28] . کلینی، کافی، پیشین، ج1، ص198؛ عیون، پیشین، ج1، ص450.
[29] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص74 130.
[30] . عطاردی، پیشین، ج1، ص112 138.
[31] . شیخ صدوق، عیون، ج1، ص24 26.
[32] . همان، ج1، ص225.
[33] . شیخ صدوق، اکمال الدین، پیشین، ج2، ص372 و از ص370 376.
[34] . همان، ص376 و لطف الله صافی، منتخب الاثر، چاپ دوم، قم، مکتبه الصدر، (چاپ هفتم مکتبه الداوری) ص220.
[35] . شیخ صدوق، کمال الدین، پیشین، ج2، ص370 376.برگرفته از مقاله امیر علی حسنلو از مجموعه مقالات کنگره امام رضا (ع)1386دانشگاه زنجان.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] امام رضا (ع ) فرمود: کافر خوش رو از مومن ترش رو نزد خدا محبوبتر است؛ منظور از ترجیح کافر بر مؤمن در کلام امام علیه السلام چیست؟
- [سایر] غدیر در کلام امام صادق(ع) چگونه است؟
- [سایر] نقش شاگردان امام صادق(ع) در پیشرفت و شکوفایی تمدن اسلامی چیست؟
- [سایر] با توجه به کلام امام علی(ع) در نهج البلاغه؛ چگونه عبادتی، عبادت آزادگان خواهد بود؟
- [سایر] امام حسن عسکری ع در کلام شهید مطهری ره چگونه مطرح شده است؟
- [سایر] وضع علم و فرهنگ در عصر امام رضا (ع) چگونه بود؟
- [سایر] آیا نسبت دادن (من علّمنی حرفا کنت له عبدا) به امام علی(ع) درست است یا اینکه کلام مشهوری میباشد؟
- [سایر] ماجرای مسمومیت و به شهادت رسیدن امام رضا(ع) چگونه بوده؟ آیا امام رضا(ع)، با علم ظاهر، به زهرآلود بودن آن نوشیدنی، و با دست و اختیار خود(چه راغبانه، چه إکراهانه) آن شربت زهرآلود را نوشیدند؟ از نظر فقهی، در چه شرایطی، چنین عملکردی، مجاز میشود؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] جایگاه علم در تمدن اسلامی؟
- [آیت الله بهجت] به دست آوردن فتوا ( یعنی دستور مجتهد ) چهار راه دارد: 1 شنیدن از خود مجتهد. 2 شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. 3 شنیدن از کسی که مورد اطمینان و راستگوست، اگر اطمینان به کلام او دارد ، بنا بر احوط. 4 دیدن در رساله مجتهد، در صورتی که به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد ، بنا بر احوط .
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] (اصالة الصحة) اصلی از اصول اسلامی است و معنای آن این است که اگر عملی را از مسلمانی دیدیم که از جهت ظاهر خوب نیست، آن را خوب بدانیم و کار او را به صورت صحیح و خوب توجیه کنیم، حتّی امام صادق(سلاماللهعلیه) فرمودهاند: هفتاد توجیه برای آن بکن تا سوءظن برای تو پیدا نشود.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله علوی گرگانی] خرید وفروش روغن ودواهای روان وعطرهایی که از ممالک غیر اسلامی میآورند، اگر نجس بودن آنها معلوم نباشد اشکال ندارد ولی روغنی را که از حیوان بعد از جان دادن آن میگیرند، چنانچه در شهر کفّار از دست کافر بگیرند، یا در شهر مسلمانان از دست کافر بگیرد که علم نداشته باشد از مسلمان گرفته، و از حیوانی باشد که اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن میکند، نجس است ومعامله آن باطل میباشد مگر این که بداند که کافر آنها را از مسلمان خریده است.
- [آیت الله مظاهری] برای وسواسی حرام است در چیزهایی که وسوسه او مربوط به آنهاست دقّت نماید، بلکه لازم است بدون فکر و بدون تجسّس و بدون تفحّص عمل کند، و بهعبارت دیگر چنانکه گفته شد با بیاعتنایی کامل برخورد با چیزها کند تا به گفته امام صادق(سلاماللهعلیه) شیطان دست از او بردارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.