حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام در سال 148 ه ق دیده به جهان گشودند، آن حضرت تا سال 183 ه ق در خدمت پدر گرانقدر خود بودند و در این سال بود که بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سن 35 سالگی به امامت رسیدند.[1] از این رو باید دوران امام رضا علیه السّلام از سال 183 ه ق تا سال 203 ه ق که سال شهادت ایشان است، دانست. سه تن از خلیفههای عباسی دوران امامت آن حضرت را درک کردند که عبارتند از هارون الرشید، محمّد امین، عبدالله مأمون.[2] در بررسی ابعاد وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر نکاتی قابل توجّه میباشد: الف: وسعت قلمرو خلافت عباسی: در زمان هارون به واسطهی گسترش فتوحات مناطق بسیاری تحت سلطهی عباسیان درآمد، گوستاو لوبون مینویسد: اسلام در عصر هارون و پسرش مأمون به اوج گسترش خود رسید چه اینکه کشور آنها تا سر حدّ چین اتصال پیدا کرد و در آفریقا هم بربرها در برابر حملات عرب تا حبشه و یونانیان تا بسفور متواری شدند. از سمت مغرب دامنه آن تا اقیانوس اطلس وسعت پیدا کرده بود.[3] اولین موردی که از این تنوع ملیّتها در قلمرو اسلامی میتوان حدس زد، تبادل فرهنگ اجتماعی میان مسلمانان و مردم مناطق مفتوحه است که موجب تضارب افکار و اعتقادات میگردد. ب: ادعای خلافت الهی: تمام خلفای عباسی ادعای خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله را داشتند. امّا هارون الرشید در این ادعا قدمی فراتر نهاد و گفت: ما از رسول خدا صلّی الله علیه و آله ارث بردیم، امّا خلافت الهی در ما باقی میماند. چون امین بر تخت خلافت تکیه زد گفت: من بر خلافت خداوند دست یافتم و ارث پیامبر خدا از آن پدرم بود.[4] میتوان گفت آنان با این حیله میخواستند تا با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مقایسه نشوند و هر کاری که آنها انجام میدهند مؤید من عند الله تلقی گردد. ج: مهمترین چالش درون حاکمیت: هارون قبل از مرگ خود ابتدا برای پسرش امین و سپس با مأمون به عنوان خلیفههای بعدی بیعت گرفت. امّا با مرگ پدر نزاع بین دو برادر گرفت و سرانجام مأمون که همراه سپاه پدرش در مرو بود توانست بر امین چیره گردد. امّا اطرافیان مأمون حتی دبیر و کاردار او، فضل بن سهل همه ایرانی بودند. عدهای از مورخین معتقدند که حمایت ایرانیان از مأمون که مادر و مربیاش ایرانی بودهاند به خاطر این بوده است که در سایهی او بتوانند عنصر ایرانی را بر عرب ترجیح داده و بر قلمرو اسلامی مسلّط نمایند.[5] و به سلطهی اعراب بر ایران پایان دهند که نمونهی آن حکومت طاهریان بود. در هر صورت باعث گردید نهضت شعوبیه در عصر عباسی، رونق بیشتر میگیرد، نهضتی اجتماعی ادبی که از عهد اموی بر علیه تفاخر نژادی اعراب شکل گرفته و بعدها بر ترجیح عجم بر عرب پای فشرد، و کتب زیادی در این باره نوشته شد از قبیل فضل العرب علی العجم تألیف ابو عثمان بختکان و المثالب العرب تألیف میثم بن عدی.[6] د: جنبشهای سیاسی و اجتماعی: 1. علویان: مهمترین گروهی که در دوران اموی عباسی نسبت به حاکمیت موجود معترض بود، علویان بودند. که به تعدادی از آنها در این مقطع زمانی اشاره میکنیم: حرکت ابن منصور شیبانی (ابو السرایا) در کوفه به سال 199 ه ق او بر سپاه عباسی غلبه کرده و سکه ضرب نمود.[7]البته در علوی بودن او تردید شده است و در هر صورت او توانست برای مدتی بر بصره و حجاز و یمن مسلّط گردد. محمّد دیباج بن جعفر صادق علیه السّلام او به سال 200 در مکه به پا خاست و به نام امیرالمؤمنین با او بیعت کردند.[8] امّا دیباج چون در کار خود تردید داشت در انظار مردم خود را خلع نمود.[9] خروج ابراهیم بن موسی: او برادر ناتنی امام رضا علیه السّلام بود . نخست از داعیان ابن طباطبا بود. او از سوی ابن طباطبا و ابوالسرایا به ولایت یمن منصوب شد، با کشته شدن ابو السرایا، خروج کرد و مردم صنعاء با او بیعت کردند.[10] خروج زید النار در بصره علی رغم اینکه اهالی آنجا متمایل به عثمانیان بودند امّا از او حمایت کردند. قیام محمّد بن سلیمان در مدینه. قیام جعفر بن زید بن علی و نیز حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط. قیام محمّد بن اسماعیل بن محمّد در مدائن.[11] 2. خوارج: اینان از زمان هارون و به سرکردگی حمزه بن آذرک در سیستان شوریده و بر عمّال آنان غلبه یافتند. چندان کار آنها بالا گرفت که هارون خود در رأس سپاه در سال 192به خراسان آمد، حمزه تا دوران مأمون سیستان را در دست داشت.[12] 3. دیگر حرکتها: جنبش بابک: اینان ایرانی بودند. که از سال 201 در کوههای آذربایجان و ارّان حرکت خود را آغاز کردند و در مناطقی مثل جبال و همدان و اصفهان، طبرستان و ارمنستان و خراسان نفوذ پیدا کردند که قائل به تناسخ واشتراک در زنان بودند و مدتها پس از مأمون باقی بودند.[13] از جمله شورشها، تحرکات نصر بن شبث بود که نسبت به امین، به عنوان عنصر عربی تعصب میورزید. او در سال 198 ه ق در شمال حلب شورید و تا 209 مناطقی را در دست داشت.[14] تحرکات اقوام هندی آسیایی (زط) این اقوام توانستند تا روزگار معتصم بر سر راه بغداد و بصره به راهزنی بپردازند.[15] و: فرجام برامکه در این دوران: یحیی بن خالد برمکی که در دورهی خلافت هارون وزارت داشت توانسته بود در دورهی هارون به همراه دو پسرش فضل و جعفر از سال (170 تا 178 ه ق) ادارهی حکومت عباسی را به دست بگیرد. از خاندان اینان که اصالت ایرانی داشتهاند، افراد دیگری نیز به مناصب مهمی چون استانداری شام، پردهداری خلیفه دست یافته بودند.[16] این نفوذ به حدّی بود که هارون الرشید دستور داد نام جعفر را بر سکهها ضرب کنند و استانداری مغرب خلافت انبار تا افریقیه و خراسان و سیستان و طبرستان و ارمنستان و آذربایجان و غیره را به او بسپارد.[17] امّا به ناگاه در سال 187 ه ق هارون تمام این خاندان را قلع و قمع نمود. در علّت این تغییر نگرش هارون عواملی از قبیل ارتباط جعفر با عباسه، خواهر هارون،[18] تمایل آنان به علویان[19] و ... ذکر شده است. ه : فراگیرترین حادثهی سیاسی این دوران: با توجّه به آنچه بیان گردید معلوم میگردد که حاکمیت دچار تزلزل بوده است. لذا مأمون آخرین خلیفهی دوران امام رضا علیه السّلام سعی کرد با شرکت دادن امام رضا علیه السّلام در حکومت، علویان را در مقابل خویش خلع سلاح سازد و محبوبیتشان را در میان تودهی مردم مورد سؤال قرار دهد. از طرف دیگر او از طرف ایرانیان که طرفدار اهل بیت علیهم السّلام بودند مورد تأیید واقع میشد و چنین وانمود میکرد که قصد او از برادرکشی، تفویض حکومت به اهل آن بوده است. اما وقتی او خواست به بغداد برگردد، مجبور بود که دو عامل نارضایتی اعراب از خویش را از میان بردارد و آن فضل بن سهل ایرانی و علی بن موسی الرضا علیه السّلام بود.[20] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. حیات سیاسی امام رضا (ع) جعفر مرتضی. 2.پژوهشی در سیره امام رضا(ع) باقرشریف قرشی. پی نوشتها: [1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار صادر، ج 49، ص 90 95، [2] . گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، چاپ سوم، 1358، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ص 211. [3] . ر.ک: مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، 1365، تهران، علمی فرهنگی، ص 327. [4] . جعفر مرتضی العاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیه السّلام ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص 59. [5] . محمد سهیل طقوش، دولت عباسیان، قم، پژوهشکدهی حوزه و دانشگاه، 1380، چاپ اول، ص 118. [6] . مجموعه آثار دومین کنگره جهانی امام رضا علیه السّلام ، مشهد مقدس، 1365، ص 116. [7] . طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمّد ابراهیم، مصر، دار المعارف، 1960 م، ج8، ص 530 536. [8] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة الاسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، بیتا، ج2، ص 113 214. [9] . طبری، پیشین، ج 8، ص 538. [10] . ابو الحسن اشعری، المقالات الاسلامیین، مصر، بیجا، 1950 م، ج1، ص 148. [11] . جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیه السّلام ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص 70. [12] . مجموعه مقالات کنگرهی جهانی امام رضا علیه السّلام ، پیشین، ص 115. [13] . طبری، پیشین، ج9، ص81. [14] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1892 م، ج 2، ص 398 . [15] . طبری، پیشین، ج 8، ص 580. [16] . جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ اول، قاهره، مطبعه مصطفی البابی، 1938 م، ص 187. [17] . طبری، پیشین، ج 8، ص 242 252. [18] . ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ج4، ص 46، به نقل از مروج الذهب، مسعودی. [19] . طبری، پیشین، ج8، ص 289. [20] . ر.ک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار الجیل، 1408 ه ق، ص 366. منبع: اندیشه قم
حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام در سال 148 ه ق دیده به جهان گشودند، آن حضرت تا سال 183 ه ق در خدمت پدر گرانقدر خود بودند و در این سال بود که بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سن 35 سالگی به امامت رسیدند.[1]
از این رو باید دوران امام رضا علیه السّلام از سال 183 ه ق تا سال 203 ه ق که سال شهادت ایشان است، دانست. سه تن از خلیفههای عباسی دوران امامت آن حضرت را درک کردند که عبارتند از هارون الرشید، محمّد امین، عبدالله مأمون.[2]
در بررسی ابعاد وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر نکاتی قابل توجّه میباشد:
الف: وسعت قلمرو خلافت عباسی:
در زمان هارون به واسطهی گسترش فتوحات مناطق بسیاری تحت سلطهی عباسیان درآمد، گوستاو لوبون مینویسد: اسلام در عصر هارون و پسرش مأمون به اوج گسترش خود رسید چه اینکه کشور آنها تا سر حدّ چین اتصال پیدا کرد و در
آفریقا هم بربرها در برابر حملات عرب تا حبشه و یونانیان تا بسفور متواری شدند. از سمت مغرب دامنه آن تا اقیانوس اطلس وسعت پیدا کرده بود.[3] اولین موردی که از این تنوع ملیّتها در قلمرو اسلامی میتوان حدس زد، تبادل فرهنگ اجتماعی میان مسلمانان و مردم مناطق مفتوحه است که موجب تضارب افکار و اعتقادات میگردد.
ب: ادعای خلافت الهی:
تمام خلفای عباسی ادعای خلافت و جانشینی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله را داشتند. امّا هارون الرشید در این ادعا قدمی فراتر نهاد و گفت: ما از رسول خدا صلّی الله علیه و آله ارث بردیم، امّا خلافت الهی در ما باقی میماند. چون امین بر تخت خلافت تکیه زد گفت: من بر خلافت خداوند دست یافتم و ارث پیامبر خدا از آن پدرم بود.[4] میتوان گفت آنان با این حیله میخواستند تا با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مقایسه نشوند و هر کاری که آنها انجام میدهند مؤید من عند الله تلقی گردد.
ج: مهمترین چالش درون حاکمیت:
هارون قبل از مرگ خود ابتدا برای پسرش امین و سپس با مأمون به عنوان خلیفههای بعدی بیعت گرفت. امّا با مرگ پدر نزاع بین دو برادر گرفت و سرانجام مأمون که همراه سپاه پدرش در مرو بود توانست بر امین چیره گردد. امّا اطرافیان مأمون حتی دبیر و کاردار او، فضل بن سهل همه ایرانی بودند. عدهای از مورخین معتقدند که حمایت ایرانیان از مأمون که مادر و مربیاش ایرانی بودهاند به خاطر این بوده است که در سایهی او بتوانند عنصر ایرانی را بر عرب ترجیح داده و بر قلمرو اسلامی مسلّط نمایند.[5] و به سلطهی اعراب بر ایران پایان دهند که نمونهی آن حکومت طاهریان بود.
در هر صورت باعث گردید نهضت شعوبیه در عصر عباسی، رونق بیشتر میگیرد، نهضتی اجتماعی ادبی که از عهد اموی بر علیه تفاخر نژادی اعراب شکل گرفته و بعدها بر ترجیح عجم بر عرب پای فشرد، و کتب زیادی در این باره نوشته شد از قبیل فضل العرب علی العجم تألیف ابو عثمان بختکان و المثالب العرب تألیف میثم بن عدی.[6]
د: جنبشهای سیاسی و اجتماعی:
1. علویان: مهمترین گروهی که در دوران اموی عباسی نسبت به حاکمیت موجود معترض بود، علویان بودند. که به تعدادی از آنها در این مقطع زمانی اشاره میکنیم:
حرکت ابن منصور شیبانی (ابو السرایا) در کوفه به سال 199 ه ق او بر سپاه عباسی غلبه کرده و سکه ضرب نمود.[7]البته در علوی بودن او تردید شده است و در هر صورت او توانست برای مدتی بر بصره و حجاز و یمن مسلّط گردد.
محمّد دیباج بن جعفر صادق علیه السّلام او به سال 200 در مکه به پا خاست و به نام امیرالمؤمنین با او بیعت کردند.[8] امّا دیباج چون در کار خود تردید داشت در انظار مردم خود را خلع نمود.[9]
خروج ابراهیم بن موسی: او برادر ناتنی امام رضا علیه السّلام بود . نخست از داعیان ابن طباطبا بود. او از سوی ابن طباطبا و ابوالسرایا به ولایت یمن منصوب شد، با کشته شدن ابو السرایا، خروج کرد و مردم صنعاء با او بیعت کردند.[10]
خروج زید النار در بصره علی رغم اینکه اهالی آنجا متمایل به عثمانیان بودند امّا از او حمایت کردند.
قیام محمّد بن سلیمان در مدینه.
قیام جعفر بن زید بن علی و نیز حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط.
قیام محمّد بن اسماعیل بن محمّد در مدائن.[11]
2. خوارج: اینان از زمان هارون و به سرکردگی حمزه بن آذرک در سیستان شوریده و بر عمّال آنان غلبه یافتند. چندان کار آنها بالا گرفت که هارون خود در رأس سپاه در سال 192به خراسان آمد، حمزه تا دوران مأمون سیستان را در دست داشت.[12]
3. دیگر حرکتها:
جنبش بابک: اینان ایرانی بودند. که از سال 201 در کوههای آذربایجان و ارّان حرکت خود را آغاز کردند و در مناطقی مثل جبال و همدان و اصفهان، طبرستان و ارمنستان و خراسان نفوذ پیدا کردند که قائل به تناسخ واشتراک در زنان بودند و مدتها پس از مأمون باقی بودند.[13]
از جمله شورشها، تحرکات نصر بن شبث بود که نسبت به امین، به عنوان عنصر عربی تعصب میورزید. او در سال 198 ه ق در شمال حلب شورید و تا 209 مناطقی را در دست داشت.[14]
تحرکات اقوام هندی آسیایی (زط) این اقوام توانستند تا روزگار معتصم بر سر راه بغداد و بصره به راهزنی بپردازند.[15]
و: فرجام برامکه در این دوران:
یحیی بن خالد برمکی که در دورهی خلافت هارون وزارت داشت توانسته بود در دورهی هارون به همراه دو پسرش فضل و جعفر از سال (170 تا 178 ه ق) ادارهی حکومت عباسی را به دست بگیرد. از خاندان اینان که اصالت ایرانی داشتهاند، افراد دیگری نیز به مناصب مهمی چون استانداری شام، پردهداری خلیفه دست یافته بودند.[16] این نفوذ به حدّی بود که هارون الرشید دستور داد نام جعفر را بر سکهها ضرب کنند و استانداری مغرب خلافت انبار تا افریقیه و خراسان و سیستان و طبرستان و ارمنستان و آذربایجان و غیره را به او بسپارد.[17] امّا به ناگاه در سال 187 ه ق هارون تمام این خاندان را قلع و قمع نمود. در علّت این تغییر نگرش هارون عواملی از قبیل ارتباط جعفر با عباسه، خواهر هارون،[18] تمایل آنان به علویان[19] و ... ذکر شده است.
ه : فراگیرترین حادثهی سیاسی این دوران:
با توجّه به آنچه بیان گردید معلوم میگردد که حاکمیت دچار تزلزل بوده است. لذا مأمون آخرین خلیفهی دوران امام رضا علیه السّلام سعی کرد با شرکت دادن امام رضا علیه السّلام در حکومت، علویان را در مقابل خویش خلع سلاح سازد و محبوبیتشان را در میان تودهی مردم مورد سؤال قرار دهد. از طرف دیگر او از طرف ایرانیان که طرفدار اهل بیت علیهم السّلام بودند مورد تأیید واقع میشد و چنین وانمود میکرد که قصد او از برادرکشی، تفویض حکومت به اهل آن بوده است.
اما وقتی او خواست به بغداد برگردد، مجبور بود که دو عامل نارضایتی اعراب از خویش را از میان بردارد و آن فضل بن سهل ایرانی و علی بن موسی الرضا علیه السّلام بود.[20]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. حیات سیاسی امام رضا (ع) جعفر مرتضی.
2.پژوهشی در سیره امام رضا(ع) باقرشریف قرشی.
پی نوشتها:
[1] . علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار صادر، ج 49، ص 90 95،
[2] . گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، چاپ سوم، 1358، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ص 211.
[3] . ر.ک: مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ دوم، 1365، تهران، علمی فرهنگی، ص 327.
[4] . جعفر مرتضی العاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیه السّلام ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص 59.
[5] . محمد سهیل طقوش، دولت عباسیان، قم، پژوهشکدهی حوزه و دانشگاه، 1380، چاپ اول، ص 118.
[6] . مجموعه آثار دومین کنگره جهانی امام رضا علیه السّلام ، مشهد مقدس، 1365، ص 116.
[7] . طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمّد ابراهیم، مصر، دار المعارف، 1960 م، ج8، ص 530 536.
[8] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینة الاسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، بیتا، ج2، ص 113 214.
[9] . طبری، پیشین، ج 8، ص 538.
[10] . ابو الحسن اشعری، المقالات الاسلامیین، مصر، بیجا، 1950 م، ج1، ص 148.
[11] . جعفر مرتضی عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا علیه السّلام ، قم، مؤسسة نشر اسلامی، چاپ دوم، 1403، ص 70.
[12] . مجموعه مقالات کنگرهی جهانی امام رضا علیه السّلام ، پیشین، ص 115.
[13] . طبری، پیشین، ج9، ص81.
[14] . یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1892 م، ج 2، ص 398 .
[15] . طبری، پیشین، ج 8، ص 580.
[16] . جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ اول، قاهره، مطبعه مصطفی البابی، 1938 م، ص 187.
[17] . طبری، پیشین، ج 8، ص 242 252.
[18] . ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ج4، ص 46، به نقل از مروج الذهب، مسعودی.
[19] . طبری، پیشین، ج8، ص 289.
[20] . ر.ک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار الجیل، 1408 ه ق، ص 366.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا علیه السّلام را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [سایر] شرایط سیاسی اجتماعی امام حسن مجتبی (ع) را ذکر کنید؟
- [سایر] کلیاتی از زندگانی سیاسی امام رضا ع بیان کنید؟
- [سایر] وضعیت سیاسی اجتماعی عصر غیبت امام مهدی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] چند تا از کارهای سیاسی، اجتماعی و دینی امام صادق(ع) چیست؟
- [سایر] قیام هایی در عصر امام رضا(ع) علیه خلافت عباسیان رخ داده است؟
- [سایر] وضع علم و فرهنگ در عصر امام رضا (ع) چگونه بود؟
- [سایر] فضای کلی فکری، سیاسی و اجتماعی دوران امام رضا علیهالسلام؟ مقابلهی امام رضا علیهالسلام با تحریفات به چه شکلی و در چه محورهایی انجام گرفت؟رهبر انقلاب در یکی از سخنرانیهای خود دربارهی زندگی اهل بیت علیهمالسلام و بهخصوص زندگی امام رضا علیهالسلام بیان میکنند که این حرکتها اثر بلندمدت داشت و یک حرکت آیندهنگرانه بود. این آیندهنگری چگونه بوده است؟
- [سایر] سوال 1 . دلایل سیاسی و اجتماعی عدم پذیرش رهبری قیام (مخصوصا قیام خراسان) و عدم اقدام مستقیم به قیام از سوی امام صادق (ع) چه بوده است ؟ سوال 2 .نتایج و تاثیرات ترویج علوم اسلامی توسط امام صادق (ع) در دوره انتقال خلافت از امویان به عباسیان به چه کیفیتی بوده و دلیل سیاسی و اجتماعی ترویج علوم اسلامی چه بوده است ؟
- [سایر] علل سیاسی- اجتماعی غیبت امام زمان(علیه السلام) چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغة عقد غیر دائم را بخوانند ، بعد از آنکه مدّت و مَهر را معیّن کردند ، چنانچه زن بگوید : زَوَجْتُکَ نَفْسی فٍی الْمُدَّهٍ الْمَعْلُومَهٍ عَلَی الْمَهْرٍ الْمَعْلُومٍ ، بعد بدون فاصله مرد بگوید قَبٍلْتُ صحیح است . و اگر دیگری را وکیل کنند و اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید : مَتَّعْتُ مُوَکِلَّتی مُوَکِلَّکَ فِی الْمُدَّهِ الْمَعْلُومَهِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ ، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید : قَبِلْتُ لِمُوَکِلی هکَذا صحیح میباشد . شرائط عقد :
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند، چنانچه زن بگوید: زَوَّجْتُکَ نَفْسی فِی المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعلُوم، بعد بدون فاصله مرد بگوید: قَبِلْتُ، صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند اوّل وکیل زن به وکیل مرد بگوید: مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی هکَذَا، صحیح می باشد. شرایط عقد
- [آیت الله سیستانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد غیر دائم را بخوانند ، بعد از آنکه مدّت و مهر را معیّن کردند ، چنانچه زن بگوید : (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ) ، بعد بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید : (قَبِلْتُ) ، صحیح است . واگر دیگری را وکیل کنند ، و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید : (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکِّلَکَ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَةِ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ) پس بدون فاصله قابل توجهی وکیل مرد ، بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلِی هکَذا) ، صحیح میباشد . شرائط عقد
- [آیت الله سبحانی] اگر خود زن و مرد بخواهند صیغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن که مدت و مهر را معین کردند، چنانچه زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، بعد بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التزویجَ الی الاجلِ المعلومِ علی المهرِ المعلومِ)، صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند و اول وکیل زن به وکیل مرد بگوید: (مَتَّعْتُ مُوَکِّلَتِی مُوَکّلَکَ الی الاجل المعلوم عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ ذلک لِمُوَکِّلِی) صحیح می باشد. شرائط عقد:
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] بعد از نماز مغرب و عشاء شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نماز عید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید: (اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ وَللَّهِِالْحَمْدُ اَللَّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا).
- [آیت الله نوری همدانی] بعد از نماز مغرب و عشا شب عید فطر و بعد از نماز صبح و ظهر و عصر روز عید و نیز بعد از نمازعید فطر مستحب است این تکبیرها را بگوید : الله اکبرُ الله اکبرُ لا اله الا الله و اله اکبرُ الله اکبرُ و لله الحمدُ الله اکبر علی ما هدانا .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بعد از نماز مغرب و عشا شب عید فطر و بعد از نماز صبح آن و بعد از نماز عید فطر بلکه بعد از نماز ظهر و عصر روز عید نیز مستحب است این تکبیرها را بگوید: الله اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لاَ اِلَهَ إلاَّ اللهُ واللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ وللهِ الْحَمْدُ، اللهُ اَکْبَرُ عَلی مَا هَدَانا
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در رکعت دوّم تمام نمازهای واجب و رکعت سوّم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا باید انسان بعد از سجده دوّم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند یعنی بگوید: اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ اَللّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد.