چرا گفته اند امام رضا علیه السلام غریب تراز سیدالشهداء علیه السلام است؟
غریبی تنها برخلاف آنچه که مردم تصور می کنند دوری از خانه وکاشانه نیست گاهی انسان در خانه خود به خاطر نا اهل بودن خانواده غریب است گاهی عالمی در شهر خود وبین خویشاوندان غریب است ؛ بنابر این غربت معنای وسیعتر از آنچه در اذهان عامه مردم است دارد ؛ اگر درباره امام رضا(ع) این لقب گفته شده به دلایل از این قبیل است : 1- امام حسین (ع) این فرصت را داشت که دربرابر حاکم فاسقی چون یزید که آشکارا به هر جنایتی دست بزند ودشمنی خود را به اهل بیت آشکار می داشت قیام نماید ؛ اما امام رضا(ع) با حاکم عباسی که تظاهر به دوستی اهل بیت داشت مواجه بود که امام را بعنوان جانشین خود به مردم معرفی نمود وبه این منظور طی طرحی امام را تحت الحفظ از مقرّ و وطن وجوار قبرجدّش به اجبار به سوی مرو فرا خواند تا تحت نظر داشته وارتباط اورا باشیعه قطع واورا از شیعه وبنی هاشم جدا کرده، و در مَرو حبس نماید ؛ در ظاهر آن حضرت را به خلعت حکم و ولایت مزین ، و در باطن آن حضرت را از همه شؤون منع نمود ، همین مسئله نمایانگر مظلومیت وغربت فزاینده امام رضا (ع) است که با چنین فردی مواجه شد. 2- مامون به امام اجازه برگذاری جلسات درس و خواندن نماز جمعه و عید را نداد ؛ دراطراف منزل ومحل اقامت امام جاسوس گماشته بود؛ درحالی که مردم می‌پنداشتند مامون درمقابل امام خاضع ومطیع وارادتمند اوست ؛ 3- امام را از آوردن اهل و عیال و فرزند منع کرده تا امام مانوسی نداشته وتنها در منزلی محصور باشد ؛ مامون جهت تظاهر وتبرئه ی خود از اتهام قتل امام (ع) در تشییع جنازه پیرهن خود را چاک ‌زده وبه شدت گریست ، و مجالس تعزیه دائر و بطور معروف برای بزرگداشت و تجلیل از آن حضرت عزای عمومی‌ و تعطیل رسمی‌ اعلام کرد ؛ 4- مردم با دیدن این تظاهر وریاکاری از مامون فریفته ی رفتار اوشده وگمان داشتند که امام در آسودگی بوده وبه مرگ طبیعی از دنیارفته است. 5- ازسوی دوستان نیز نسبت به امام ظلم بزرگ روا داشته شد چون نمایندگان امام موسی بن جعفر بعد از شهادتش گفتند : امامت به همین امام ختم شده است و دیگر امامی‌ نیست . آنها ( واقفیّه) اند که ازروی کبر وعناد وهوای نفس امامت حجّت خدا علیّ بن موسی الرّضا را انکار کردند و او را که والی این ولایت بود تکذیب نمودند؛ 6- افزون بر آن ،آنها شیعیان پدرش حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام را نیز به خود دعوت نموده و از پیروی حضرت ثامن الأئمّه منع کردند ؛ و برای خود حزب و دسته‌ای تشکیل داده و بدعت در دین گذارده ، و جماعت واقفیّه از اسلام فرقه خاصّی تشکیل دادند ( از یونس بن عبدالرّحمن که گفت: من بر حضرت رضا علیه‌السّلام وارد شدم . فرمود : علیّ بن أبی حمزه مُرد ؟! گفتم : آری !‌ فرمود :داخل در جهنّم شد . من از این کلام حضرت به دهشت افتادم . فرمود : آگاه باش که چون از امام پس از موسی علیه‌السّلام از وی پرسیدند گفت :‌ من امامی‌ را پس از او نمی‌شناسم ، لهذا یک ضربه‌ای به قبرش زدند که از آن آتش بالا گرفت .) 7- روایت است از أحمد بن محمّد بن أبی نصر که گفت: حضرت امام أبوالحسن الرّضا علیه‌السّلام در میان طائفه بنی زُرَیق ایستادند ، و در حالی که صدای خود را بلند نموده بودند به من گفتند : ای احمد ! گفتم : لبّیک ! فرمود : چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رحلت نمودند ، مردم برای خاموش کردن نور خدا کوشیدند ؛ امّا خداوند إبا نمود مگر از اینکه نور خود را تمام کند به أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام . و چون أبوالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام وفات نمود ، علیّ بن أبی حمزه در خاموش کردن نور خدا کوشید ، امّا خداوند چنین خواست که نور خود را تمام کند . دراین قضایا وپیش آمد ها امام بسیار غمگین می شد که دوستان وشیعیان دراین آزمایش ها ازدست می روند ؛ احساس غم به غربت امام می افزود می شد؛ 8- انکار امامت فرزندش محمّد بن علیّ (جواد) ازسوی برخی از شیعیان . بلکه انکار فرزندی او آنها تا حدی به امام جسارت کرده وگفتند علی بن موسی فرزند پسر ندارد تا جانشین داشته باشد ؛پس امام نیست ؛خویشان وعمو ها وفرزندان عموها امامت و وصایت امام جواد را انکار کردند ، مانند مخالفت هائی که با خود آن حضرت می‌نمودند؛ علیّ بن جعفر گفت : برادران امام رضا و همچنین ما عموهایش ، همگی به او گفتیم : تا به حال در میان ما امامی‌ با چهره تند و سیاه رنگ نیامده است؛ امام رضا به آنها گفت : او پسر من است . آنها گفتند : رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کار قیافه‌شناسان را قبول کرد؛. حضرت قبول کرد تا قیافه شناس دراین باره داوری نماید چون قیافه‌شناسان آمدند ، و ما در بستان نشستیم و عموهای حضرت و برادرانش و خواهرانش صفّ بستند ، و به حضرت امام رضا علیه‌السّلام جُبّه‌ای پشمینه پوشاندند و یک کلاه ( قَلَنْسُوَه ) برزگری و کار بر سرش نهادند و برگردنش یک بیل نهادند ، و به او گفتند : تو داخل بستان برو بطوری که خود را نشان دهی که چون کارگر عمله در آنجا به کار اشتغال داری ! و سپس حضرت أبوجعفر امام محمّد تقی را آوردند و به قیافه‌شناسان گفتند : پدر این طفل را مشخص کنید ! آنها گفتند : از میان این جمعیّت هیچکس پدر او نیست ؛ ولیکن این عموی پدر اوست ؛ این عموی اوست ؛ این عمّه اوست . و اگر در اینجا پدری برای او باشد همانا صاحب بستان است ؛ به علّت اینکه قدمهای او با قدمهای وی یکسان است . و چون حضرت أبوالحسن امام رضا علیه‌السّلام از میان باغ آمد ، گفتند : این است پدر این طفل . علیّ بن جعفر گفت : من که این واقعه را مشاهده کردم برخاستم و آب دهان حضرت أبوجعفر را مکیدم و به او گفتم : شهادت می‌دهم که تو امام من هستی . پس حضرت رضا علیه‌السّلام گریستند و گفتند : ای عمو جان ! آیا نشنیدی که پدرم می‌گفت : رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌گفت : پدرم به فدای پسر بهترین کنیزان باد ! [1] 9- یکی دیگر از علل غربت امام رضا( ع) نسبت به امام حسین (ع) این است که :نقشی که حضرت دررونق دادن ورشد علو اسلامی داشته مغفول مانده ؛دفاعی که حضرت از ساحت دین کردبی نظیربود؛تمدن اسلامی با تزریق ودفاع امام ازعلم اسلامی جهشی بزرگ به خود گرفت [2]؛ چون امام دردوره ی شکوفایی تمدن اسلامی می زیست وجلساتی که مامون با دانشمندان ادیان مختلف برگزار کرد امام دراین مناظرات برهمگان چیره شد؛ این نمود علمی امام طبعا درتمام اندیشه ها وعلوم تاثیرگذرار بود؛اما این برجستگی هرگز درمیان آثارمورخین عهد عباسی به طورمحسوس ومشخص گزارش نشده است؛ این نوع رویکرد درباره ی خدمات علمی نهایت ظلم به امام وغربت آن حضرت است؛ بنابراین غربت امام رضا (ع)به علل مختلف است از جمله هم عصری با حاکم حیله گر وحسودی چون مامون عباسی ، اگرچه امام حسین (ع) نیز درزیارت ناحیه غریب لقب گرفت.[3]؛ به یک معنا همه ی ائمه از آن جهت قدر ومنزلتشان بین مردم آنگونه که باید شناخته نشدند غریب اند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 حضرت رضا ، فضل الله کمپانی. 2 زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا ، ابوالقاسم سحاب. پی نوشتها: [1]. مجلسی، بحار الأنوار) طبع کمپانی ، ج 12 ، در تاریخ أبی جعفر حضرت جواد علیه‌السّلام ، بابٌ فی فَضآئِلهِ و أحْوالِ خُلَفآءِ زَمانِهِ و أصْحابِه ، ص 124 عن ( عیون المعجزات ) : لَمّا قُبِضَ الرِّضا عَلَیهِ‌السَّلاَمُ کانَ سِنُّ أبی جَعْفَرٍ عَلَیهِ‌السَّلاَمُ نَحْوَ سَبْعِ سِنینَ ، فَاخْتُلِفَ الْکَلِمَةُ مِنَ النّاسِ بِبَغْدادَ وَ فی ألأمْصار الرّوایةَ و کانتْ طَویلةً . ( ترجمة این روایت بطورل دمل در جلد سوّم ( امام شناسی) از دورة علوم و معارف اسلام ، در ضمن بحث لزوم متابعت از أعلم در درس سی و یکم آمده است . [2] .برگرفته از کتاب روح مجرد؛نوشته ی مرحوم تهرانی . [3] . اقتباس از مقاله امیرعلی حسنلو. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا گفته اند امام رضا علیه السلام غریب تراز سیدالشهداء علیه السلام است؟


پاسخ:

غریبی تنها برخلاف آنچه که مردم تصور می کنند دوری از خانه وکاشانه نیست گاهی انسان در خانه خود به خاطر نا اهل بودن خانواده غریب است گاهی عالمی در شهر خود وبین خویشاوندان غریب است ؛ بنابر این غربت معنای وسیعتر از آنچه در اذهان عامه مردم است دارد ؛ اگر درباره امام رضا(ع) این لقب گفته شده به دلایل از این قبیل است :
1- امام حسین (ع) این فرصت را داشت که دربرابر حاکم فاسقی چون یزید که آشکارا به هر جنایتی دست بزند ودشمنی خود را به اهل بیت آشکار می داشت قیام نماید ؛ اما امام رضا(ع) با حاکم عباسی که تظاهر به دوستی اهل بیت داشت مواجه بود که امام را بعنوان جانشین خود به مردم معرفی نمود وبه این منظور طی طرحی امام را تحت الحفظ از مقرّ و وطن وجوار قبرجدّش به اجبار به سوی مرو فرا خواند تا تحت نظر داشته وارتباط اورا باشیعه قطع واورا از شیعه وبنی هاشم جدا کرده، و در مَرو حبس نماید ؛ در ظاهر آن حضرت را به خلعت حکم و ولایت مزین ، و در باطن آن حضرت را از همه شؤون منع نمود ، همین مسئله نمایانگر مظلومیت وغربت فزاینده امام رضا (ع) است که با چنین فردی مواجه شد.
2- مامون به امام اجازه برگذاری جلسات درس و خواندن نماز جمعه و عید را نداد ؛ دراطراف منزل ومحل اقامت امام جاسوس گماشته بود؛ درحالی که مردم می‌پنداشتند مامون درمقابل امام خاضع ومطیع وارادتمند اوست ؛
3- امام را از آوردن اهل و عیال و فرزند منع کرده تا امام مانوسی نداشته وتنها در منزلی محصور باشد ؛ مامون جهت تظاهر وتبرئه ی خود از اتهام قتل امام (ع) در تشییع جنازه پیرهن خود را چاک ‌زده وبه شدت گریست ، و مجالس تعزیه دائر و بطور معروف برای بزرگداشت و تجلیل از آن حضرت عزای عمومی‌ و تعطیل رسمی‌ اعلام کرد ؛
4- مردم با دیدن این تظاهر وریاکاری از مامون فریفته ی رفتار اوشده وگمان داشتند که امام در آسودگی بوده وبه مرگ طبیعی از دنیارفته است.
5- ازسوی دوستان نیز نسبت به امام ظلم بزرگ روا داشته شد چون نمایندگان امام موسی بن جعفر بعد از شهادتش گفتند : امامت به همین امام ختم شده است و دیگر امامی‌ نیست . آنها ( واقفیّه) اند که ازروی کبر وعناد وهوای نفس امامت حجّت خدا علیّ بن موسی الرّضا را انکار کردند و او را که والی این ولایت بود تکذیب نمودند؛
6- افزون بر آن ،آنها شیعیان پدرش حضرت موسی بن جعفر علیهماالسّلام را نیز به خود دعوت نموده و از پیروی حضرت ثامن الأئمّه منع کردند ؛ و برای خود حزب و دسته‌ای تشکیل داده و بدعت در دین گذارده ، و جماعت واقفیّه از اسلام فرقه خاصّی تشکیل دادند ( از یونس بن عبدالرّحمن که گفت: من بر حضرت رضا علیه‌السّلام وارد شدم . فرمود : علیّ بن أبی حمزه مُرد ؟! گفتم : آری !‌ فرمود :داخل در جهنّم شد . من از این کلام حضرت به دهشت افتادم . فرمود : آگاه باش که چون از امام پس از موسی علیه‌السّلام از وی پرسیدند گفت :‌ من امامی‌ را پس از او نمی‌شناسم ، لهذا یک ضربه‌ای به قبرش زدند که از آن آتش بالا گرفت .)
7- روایت است از أحمد بن محمّد بن أبی نصر که گفت: حضرت امام أبوالحسن الرّضا علیه‌السّلام در میان طائفه بنی زُرَیق ایستادند ، و در حالی که صدای خود را بلند نموده بودند به من گفتند : ای احمد ! گفتم : لبّیک ! فرمود : چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رحلت نمودند ، مردم برای خاموش کردن نور خدا کوشیدند ؛ امّا خداوند إبا نمود مگر از اینکه نور خود را تمام کند به أمیرالمؤمنین علیه‌السّلام . و چون أبوالحسن موسی بن جعفر علیهما السّلام وفات نمود ، علیّ بن أبی حمزه در خاموش کردن نور خدا کوشید ، امّا خداوند چنین خواست که نور خود را تمام کند .
دراین قضایا وپیش آمد ها امام بسیار غمگین می شد که دوستان وشیعیان دراین آزمایش ها ازدست می روند ؛ احساس غم به غربت امام می افزود می شد؛
8- انکار امامت فرزندش محمّد بن علیّ (جواد) ازسوی برخی از شیعیان .
بلکه انکار فرزندی او آنها تا حدی به امام جسارت کرده وگفتند علی بن موسی فرزند پسر ندارد تا جانشین داشته باشد ؛پس امام نیست ؛خویشان وعمو ها وفرزندان عموها امامت و وصایت امام جواد را انکار کردند ، مانند مخالفت هائی که با خود آن حضرت می‌نمودند؛
علیّ بن جعفر گفت : برادران امام رضا و همچنین ما عموهایش ، همگی به او گفتیم : تا به حال در میان ما امامی‌ با چهره تند و سیاه رنگ نیامده است؛
امام رضا به آنها گفت : او پسر من است . آنها گفتند : رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کار قیافه‌شناسان را قبول کرد؛. حضرت قبول کرد تا قیافه شناس دراین باره داوری نماید
چون قیافه‌شناسان آمدند ، و ما در بستان نشستیم و عموهای حضرت و برادرانش و خواهرانش صفّ بستند ، و به حضرت امام رضا علیه‌السّلام جُبّه‌ای پشمینه پوشاندند و یک کلاه ( قَلَنْسُوَه ) برزگری و کار بر سرش نهادند و برگردنش یک بیل نهادند ، و به او گفتند : تو داخل بستان برو بطوری که خود را نشان دهی که چون کارگر عمله در آنجا به کار اشتغال داری ! و سپس حضرت أبوجعفر امام محمّد تقی را آوردند و به قیافه‌شناسان گفتند : پدر این طفل را مشخص کنید ! آنها گفتند : از میان این جمعیّت هیچکس پدر او نیست ؛ ولیکن این عموی پدر اوست ؛ این عموی اوست ؛ این عمّه اوست . و اگر در اینجا پدری برای او باشد همانا صاحب بستان است ؛ به علّت اینکه قدمهای او با قدمهای وی یکسان است .
و چون حضرت أبوالحسن امام رضا علیه‌السّلام از میان باغ آمد ، گفتند : این است پدر این طفل .
علیّ بن جعفر گفت : من که این واقعه را مشاهده کردم برخاستم و آب دهان حضرت أبوجعفر را مکیدم و به او گفتم : شهادت می‌دهم که تو امام من هستی . پس حضرت رضا علیه‌السّلام گریستند و گفتند : ای عمو جان ! آیا نشنیدی که پدرم می‌گفت : رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌گفت : پدرم به فدای پسر بهترین کنیزان باد ! [1]
9- یکی دیگر از علل غربت امام رضا( ع) نسبت به امام حسین (ع) این است که :نقشی که حضرت دررونق دادن ورشد علو اسلامی داشته مغفول مانده ؛دفاعی که حضرت از ساحت دین کردبی نظیربود؛تمدن اسلامی با تزریق ودفاع امام ازعلم اسلامی جهشی بزرگ به خود گرفت [2]؛ چون امام دردوره ی شکوفایی تمدن اسلامی می زیست وجلساتی که مامون با دانشمندان ادیان مختلف برگزار کرد امام دراین مناظرات برهمگان چیره شد؛ این نمود علمی امام طبعا درتمام اندیشه ها وعلوم تاثیرگذرار بود؛اما این برجستگی هرگز درمیان آثارمورخین عهد عباسی به طورمحسوس ومشخص گزارش نشده است؛ این نوع رویکرد درباره ی خدمات علمی نهایت ظلم به امام وغربت آن حضرت است؛
بنابراین غربت امام رضا (ع)به علل مختلف است از جمله هم عصری با حاکم حیله گر وحسودی چون مامون عباسی ، اگرچه امام حسین (ع) نیز درزیارت ناحیه غریب لقب گرفت.[3]؛ به یک معنا همه ی ائمه از آن جهت قدر ومنزلتشان بین مردم آنگونه که باید شناخته نشدند غریب اند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 حضرت رضا ، فضل الله کمپانی.
2 زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا ، ابوالقاسم سحاب.

پی نوشتها:
[1]. مجلسی، بحار الأنوار) طبع کمپانی ، ج 12 ، در تاریخ أبی جعفر حضرت جواد علیه‌السّلام ، بابٌ فی فَضآئِلهِ و أحْوالِ خُلَفآءِ زَمانِهِ و أصْحابِه ، ص 124 عن ( عیون المعجزات ) : لَمّا قُبِضَ الرِّضا عَلَیهِ‌السَّلاَمُ کانَ سِنُّ أبی جَعْفَرٍ عَلَیهِ‌السَّلاَمُ نَحْوَ سَبْعِ سِنینَ ، فَاخْتُلِفَ الْکَلِمَةُ مِنَ النّاسِ بِبَغْدادَ وَ فی ألأمْصار الرّوایةَ و کانتْ طَویلةً . ( ترجمة این روایت بطورل دمل در جلد سوّم ( امام شناسی) از دورة علوم و معارف اسلام ، در ضمن بحث لزوم متابعت از أعلم در درس سی و یکم آمده است .
[2] .برگرفته از کتاب روح مجرد؛نوشته ی مرحوم تهرانی .
[3] . اقتباس از مقاله امیرعلی حسنلو.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین