غریب الغربا به معنای غریب غریبان است و کسی را گویند که از همه غریب تر است. در خصوص علت بروز و شیوع این لفظ(غریب الغربا) در مورد امام رضا( در لسان عامة مردم پس از شهادت ایشان، اساس آن همان روایاتی است که در خصوص شهادت و مکان دفن ایشان وارد شده است. از رسول خدا( روایت گردیده : "پاره ای از تن من در خراسان مدفون خواهد شد و هر غمناکی که او را زیارت کند، خداوند غمش رابرطرف گرداند وهرگناهکاری که او را زیارت کند،البته گناهانش را بیامرزد."(1) امیرالمؤمنین علی( نیز در این باره می فرماید : "به زودی مردی از فرزندان من در خراسان بوسیله زهر کشته خواهد شد، که نام او همنام من و نام پدرش نام پسر عمران(موسی() است، آگاه باشید کسی که او را درغربتش زیارت کند،خداوند گناهان او را بیامرزد."(2) در حدیث معتبر از امام رضا( روایت گردیده که فرمود : "زود باشد که کشته شوم به زهر، به ظلم و ستم و مدفون شوم در کنار هارون الرشید، و بگرداند خداوند تربت مرا محل تردد شیعیان و دوستان من، پس هر که مرا در این غربت زیارت کند، واجب شود بر او که من او را زیارت کنم در روز قیامت."(3) هنگامی که مأمون قصد خود را آشکار و پیشنهاد ولایت عهدی امام را مطرح کرد، امام نپذیرفت. تا آنکه اصرار کرد و عاقبت امام را تهدید به کشتن کرد. امام فرمود : حال که چنین است، خداوند مرا از اینکه خود را با دست خود به نابودی کشانم، بازداشته، ناگزیر می پذیرم، بشرط اینکه هیچ عزل و نصبی به دست من صورت نگیرد.(4) مأمون با اینکار می خواست از قیام و شورش علویان که حکومت او را تهدید می کردند، جلوگیری کند و علاوه بر آن به گمان باطن خویش، واقعیّت امام را به مردم نشان دهد. در حالی که خود بیش از همه به زهد و تقوی و قداست امام رضا( اعتراف داشت، می خواست به مردم وانمود کند که قضیه زهد و تقوای ایشان، آن گونه که می پندارید نیست، زیرا امام برای رسیدن به حکومت، تظاهر به زهد می کند. او قصد داشت با بدنام کردن امام(، چنین وانمود کند که پیشوای مکتبی شما، با پذیرفتن ولایت عهدی قصد رسیدن به حکومت و قدرت را دارد. در عین حال خود مأمون در انظار مردم، به شدّت تظاهر به دین و علاقه مندی به اهل بیت می کرد. و امام ( از نفاق و مکر و فریب او آگاه بود. یکی از دلایل پذیرش ولایت عهدی از سوی امام، در حقیقت بر ملا کردن چهرة واقعی مأمون برای مردم بود. خضوع و خشوع و متانت امام در میان مردم و عمل به سیره و سنت رسول خدا، حقیقت باطنی امام را بیش از پیش برای مردم آشکار ساخت، و حسادت مأمون به امام، در مدّت کوتاه ولایت عهدی ایشان و عاقبت به شهادت رساندن این امام هُمام، نقاب از نفاق و ایمان دروغین مأمون برگرفت. طبق روایت، امام طی اقامت کوتاه خویش در خراسان، پیوسته دچار درد و رنج و اندوه بود و آرزوی مرگ می کرد. و نیز نقل گردیده که روزهای جمعه، هرگاه از مسجد بازمی گشت، می فرمود : "پروردگارا اگر گشایش کارم از آنچه در آن قرار دارم، مرگ است، هر چه زوتر مرگم را فرا برسان." تحمل مأمون و اطرافیانش و آمد و شد میان آنها و نشست و برخاست با آنان و سوء استفاده مأمون از وجود مقدس امام، در جهت اغراض و مصالح حکومت، همه اینها مایة دل آزردگی و ناراحتی و ناخشنودی امام، تا سرحدّ مرگ بود. امام(ع) در موقعیتی قرار داشت، که هم از بُعد مکانی غریب بود و هم از بُعد عقیدتی. هم مجبور بود از دوری خانواده و یاران و مکانی که به آن علاقه مند بود(مدینه)، دلتنگ باشد، و هم در میان گروهی بسر برد، که هیچ سنخیّتی از نظر فکر و مرام و عقیده به آنان احساس نمی کرد و در عین حال ناظر اعمال ریاکارانةشان بود، و از نیرنگ و نفاق درونی آنان نیز به خوبی آگاه بود. اینها وجود مقدس امام را بشدت آزار می داد. لذا عنوان غریب الغربا، مصداق چنین غربتی است. پی نوشت ها : 1. تحفة الزائر، بنقل از مفاتیح الجنان 2. کامل الزیارات، باب 101،ص919 3. مفاتیح الجنان 4. بحارالانوار، ج49،ص144، بنقل از امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، علامه مدرّسی، ص263.
غریب الغربا به معنای غریب غریبان است و کسی را گویند که از همه غریب تر است. در خصوص علت بروز و شیوع این لفظ(غریب الغربا) در مورد امام رضا( در لسان عامة مردم پس از شهادت ایشان، اساس آن همان روایاتی است که در خصوص شهادت و مکان دفن ایشان وارد شده است.
از رسول خدا( روایت گردیده : "پاره ای از تن من در خراسان مدفون خواهد شد و هر غمناکی که او را زیارت کند، خداوند غمش رابرطرف گرداند وهرگناهکاری که او را زیارت کند،البته گناهانش را بیامرزد."(1)
امیرالمؤمنین علی( نیز در این باره می فرماید : "به زودی مردی از فرزندان من در خراسان بوسیله زهر کشته خواهد شد، که نام او همنام من و نام پدرش نام پسر عمران(موسی() است، آگاه باشید کسی که او را درغربتش زیارت کند،خداوند گناهان او را بیامرزد."(2)
در حدیث معتبر از امام رضا( روایت گردیده که فرمود : "زود باشد که کشته شوم به زهر، به ظلم و ستم و مدفون شوم در کنار هارون الرشید، و بگرداند خداوند تربت مرا محل تردد شیعیان و دوستان من، پس هر که مرا در این غربت زیارت کند، واجب شود بر او که من او را زیارت کنم در روز قیامت."(3)
هنگامی که مأمون قصد خود را آشکار و پیشنهاد ولایت عهدی امام را مطرح کرد، امام نپذیرفت. تا آنکه اصرار کرد و عاقبت امام را تهدید به کشتن کرد. امام فرمود : حال که چنین است، خداوند مرا از اینکه خود را با دست خود به نابودی کشانم، بازداشته، ناگزیر می پذیرم، بشرط اینکه هیچ عزل و نصبی به دست من صورت نگیرد.(4)
مأمون با اینکار می خواست از قیام و شورش علویان که حکومت او را تهدید می کردند، جلوگیری کند و علاوه بر آن به گمان باطن خویش، واقعیّت امام را به مردم نشان دهد. در حالی که خود بیش از همه به زهد و تقوی و قداست امام رضا( اعتراف داشت، می خواست به مردم وانمود کند که قضیه زهد و تقوای ایشان، آن گونه که می پندارید نیست، زیرا امام برای رسیدن به حکومت، تظاهر به زهد می کند. او قصد داشت با بدنام کردن امام(، چنین وانمود کند که پیشوای مکتبی شما، با پذیرفتن ولایت عهدی قصد رسیدن به حکومت و قدرت را دارد. در عین حال خود مأمون در انظار مردم، به شدّت تظاهر به دین و علاقه مندی به اهل بیت می کرد. و امام ( از نفاق و مکر و فریب او آگاه بود. یکی از دلایل پذیرش ولایت عهدی از سوی امام، در حقیقت بر ملا کردن چهرة واقعی مأمون برای مردم بود.
خضوع و خشوع و متانت امام در میان مردم و عمل به سیره و سنت رسول خدا، حقیقت باطنی امام را بیش از پیش برای مردم آشکار ساخت، و حسادت مأمون به امام، در مدّت کوتاه ولایت عهدی ایشان و عاقبت به شهادت رساندن این امام هُمام، نقاب از نفاق و ایمان دروغین مأمون برگرفت.
طبق روایت، امام طی اقامت کوتاه خویش در خراسان، پیوسته دچار درد و رنج و اندوه بود و آرزوی مرگ می کرد. و نیز نقل گردیده که روزهای جمعه، هرگاه از مسجد بازمی گشت، می فرمود : "پروردگارا اگر گشایش کارم از آنچه در آن قرار دارم، مرگ است، هر چه زوتر مرگم را فرا برسان." تحمل مأمون و اطرافیانش و آمد و شد میان آنها و نشست و برخاست با آنان و سوء استفاده مأمون از وجود مقدس امام، در جهت اغراض و مصالح حکومت، همه اینها مایة دل آزردگی و ناراحتی و ناخشنودی امام، تا سرحدّ مرگ بود.
امام(ع) در موقعیتی قرار داشت، که هم از بُعد مکانی غریب بود و هم از بُعد عقیدتی. هم مجبور بود از دوری خانواده و یاران و مکانی که به آن علاقه مند بود(مدینه)، دلتنگ باشد، و هم در میان گروهی بسر برد، که هیچ سنخیّتی از نظر فکر و مرام و عقیده به آنان احساس نمی کرد و در عین حال ناظر اعمال ریاکارانةشان بود، و از نیرنگ و نفاق درونی آنان نیز به خوبی آگاه بود. اینها وجود مقدس امام را بشدت آزار می داد. لذا عنوان غریب الغربا، مصداق چنین غربتی است.
پی نوشت ها :
1. تحفة الزائر، بنقل از مفاتیح الجنان
2. کامل الزیارات، باب 101،ص919
3. مفاتیح الجنان
4. بحارالانوار، ج49،ص144، بنقل از امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، علامه مدرّسی، ص263.
- [سایر] آیا لقب غریب الغربا برای امام رضا(ع) در روایات ذکر شده است؟
- [سایر] چرا به امام رضا علیه السلام غریب الغربا گفته می شود؟
- [سایر] چرا گفته اند امام رضا علیه السلام غریب تراز سیدالشهداء علیه السلام است؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] چرا امام رضا (ع) را ابوالحسن می نامند؟
- [سایر] دلیل فرمایش امام حسن عسگری (ع) که ثواب زیارت امام رضا (ع)بیشتر از زیارت امام حسین (ع) است، چیست؟
- [سایر] کیفیت زیارت امام رضا(ع) چگونه است؟
- [سایر] آداب زیارت امام رضا(ع) چیست؟
- [سایر] شعر در مدح امام رضا ع بفرمایید؟
- [سایر] امام رضا ع چگونه به شهادت رسیدند؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.