در پاسخ به این سئوال لازم است در ابتدا تعریفی از سیاست ارائه دهیم مرحوم امام خمینی در باره سیاست چنین می فرمایند: سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست [1] هم چنین می فرماید: سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند؛ خدعه و فریب نیست [2] روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سایر حکومت ها [ و] جلوگیری از مفاسدی که هست، همه این ها سیاست است [3] در مجموع و بطور کلی می توان ساست را به معنای اصلاح امور، ریاست و حکومت کردن دانست یعنی از تعریف و مفهوم سیاست، اداره و تدبیر عمومی جامعه فهمیده می شود لذا با توجه به این شناخت اجمالی از سیاست باید گفت آن اداره و تدبیر جامعه جهت اصلاح و تعالی آن بوده و این امر شایسته کسانی است که اهلیت و توانایی آن را دارند و در این راستا آن یک وظیفه دینی به حساب می آید البته این را هم باید مورد توجه قرار دهیم که بطور کلی سیاست و دانایی و عمل سیاسی مراتب و سطوح مختلفی دارد که به اقتضای هر فردی چه روحانی و چه غیر روحانی با توجه به دانایی و توانایی های روحی و معنوی و نیز ظرفیت هایی که در زمینه بصیرت و بینش سیاسی برخوردار است می تواند به آن بپردازد و یا وارد آن شود حالا این ورود در سیاست را حق وی بدانیم ویا وظیفه آن در هر صورت به میزان ورود در آن، به اقتضای آن سطح دانایی و توانایی و ظرفیت ها لازم است البته می توان آن را همان وظیفه و مسئولیت دینی در حدّ مقدور و میسور دانست که کوتاهی و قصور در این امر آن هم در حدّ دانایی و توانایی که انسان دارد جایز نیست به همین خاطر امام خمینی در این باره می فرمایند: روحانیون همه، ملت همه باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند[4] با این اوصاف ممکن است این ذهنیت پیش آید که سیاست یک موقعیتی است که آسیب ها و آفت های خود را دارد امّا همانطور که اشاره کردیم سیاست و عمل سیاسی سطوح و مراتبی دارد که با لحاظ توانایی و دانایی و ظرفیت ها باید در آن ورود پیدا کرد یعنی به همان اندازه توانایی و آگاهی و ظرفیت ها وظیفه برعهده انسان می باشد قرآن می فرماید: لایکلف الله نفساً الّا وسعها[5] لذا اگر از خاطر عدم شناخت و یا پائین بودن ظرفیت های روحی و معرفتی و معنوی بیم آفت یا آسیبی می رود در واقع باید انسان در سطح و رتبه پائین تری از مسئولیت را بر دوش و بر عهده بگیرد و از این رو وظیفه سبک تری دارد ایراد دیگری را که گاهی اوقات مطرح می شود این است که با ورود روحانیون و دیگر متدینین در سیاست و یا عمل سیاسی ممکن است به قداست و جایگاه معنوی آنان خدشه وارد شود و این حرف ها آنقدر مطرح می شود که امام (ره) دراین باره می فرمایند: بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده است که مثلاً اگر یک ملّایی(روحانی) در مسائل سیاسی وارد شود به او ضربه می خورد این یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که بعضی باور کردند[6] شاید بعضی الآن هم دخالت در امور سیاست را عیب بدانند و می گویند که چرا فلانی در امور سیاسی دخالت می کند و به ما چه که در دنیا چه می گذرد، بلااشکال این نقشه ای بود که بر ما تحمیل شد [7] البته همانطوریکه یادآور شدیم ورود در سیاست و عمل سیاسی بنا به اقتضای دانایی و توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی به عنوان یک حق و یک وظیفه دینی به حساب می آید در هر صورت اگر به قداست فرد هم خدشه وارد کند به هر حال آن یک وظیفه دینی است و به نوعی بیشتر این ذهنیت آفرینی ها و مدّعیات، از آن ناحیه استعمارگران و دنیاطلبان مستبد و مفسد که نگران ازدست دادن قدرت و موقعیت آلوده به فسادشان هستند نشر داده می شود بنابر این امام (ره) با یک کلام شیوایی تکلیف را مشخص کرده است ایشان می فرمایند: حرف ما این است که نه روحانی تنها، همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند سیاست یک ارثی نیست که... مال افراد خاصی باشد،... همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند، خانم ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیفشان این است، روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت بکنند تکلیف آن هاست دین اسلام یک دین سیاسی است [8] امام خمینی در جای دیگر در همین خصوص و مقاصدی که در این باره دنبال می شود می فرمایند : قدرت های بزرگ امروز لمس کردند که سیلی از اسلام خوردند... اینها می خواهند این اسلام را کنار بگذارند... و حیله های مختلف یکی هم این که شما (روحانیون) را وادار کنند که وارد نشوید... همه باید توجه به این مسائل داشته باشید، مسائل سیاسی مال همه است( کُلُّکم راع) همه باید ملّت را توجه کنید که چه می کنند[9] در پایان یادآوری این نکته ضروری است که البته روحانیت از مسئولیت فرهنگی و ارشادی خویش نباید غافل شود زیرا اولاً؛ همواره باید در جهت تعالی معنوی و روحی خودشان و دیگران بکوشند چون رسالت اصلی و اولی آنها همین است و آنان در جهت کسب معرفت و تعالی روحی و معنوی خویش و دیگران باید مجاهدت وافری نمایند و در این باره از هر کوششی در حدّ توان نباید دریغ نمایند. ثانیاً؛ این که تا بسترها و زمینه های فرهنگی شکل نگیرد و یا مهیا نگردد ادای مسئولیت های سیاسی و اجتماعی به سختی و صعوبت و یا اصلاً قابل تحقق نخواهد بود بنا بر این مسئولیت اولی آن ها فرهنگی و ارشادی است که در حال حاضر؛ غالب و عمده اموری که روحانیون در جامعه و کشور برعهده دارند نوعاً مسئولیت های فرهنگی است که وظیفه اولیه آنهاست لکن دخالت آنها و یا ورود آنها در امور سیاسی در سطوح و مراتب مختلف هم همانطوریکه اشاره کردیم اگر برحسب توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی آنها باشد در واقع آن هم وظیفه دینی آنها می باشد و عیبی وایرادی در آن نیست. پی نوشتها: [1] - صحیفه امام، ج13ص432 [2]- همان ج10 ص125 [3]- صحیفه نور، ج1ص239-240 [4] - همان، ج12 ص228 [5] -سوره بقره ، آیه آخر [6] - صحیفه نور، ج16 ص 248 [7] - همان، ج17 ص53 [8] - همان ، ج9 ص136 [9] - همان ، ج18 ص 245-247 منبع: اندیشه قم
در پاسخ به این سئوال لازم است در ابتدا تعریفی از سیاست ارائه دهیم مرحوم امام خمینی در باره سیاست چنین می فرمایند:
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست [1] هم چنین می فرماید: سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند؛ خدعه و فریب نیست [2] روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سایر حکومت ها [ و] جلوگیری از مفاسدی که هست، همه این ها سیاست است [3] در مجموع و بطور کلی می توان ساست را به معنای اصلاح امور، ریاست و حکومت کردن دانست یعنی از تعریف و مفهوم سیاست، اداره و تدبیر عمومی جامعه فهمیده می شود لذا با توجه به این شناخت اجمالی از سیاست باید گفت آن اداره و تدبیر جامعه جهت اصلاح و تعالی آن بوده و این امر شایسته کسانی است که اهلیت و توانایی آن را دارند و در این راستا آن یک وظیفه دینی به حساب می آید
البته این را هم باید مورد توجه قرار دهیم که بطور کلی سیاست و دانایی و عمل سیاسی مراتب و سطوح مختلفی دارد که به اقتضای هر فردی چه روحانی و چه غیر روحانی با توجه به دانایی و توانایی های روحی و معنوی و نیز ظرفیت هایی که در زمینه بصیرت و بینش سیاسی برخوردار است می تواند به آن بپردازد و یا وارد آن شود حالا این ورود در سیاست را حق وی بدانیم ویا وظیفه آن در هر صورت به میزان ورود در آن، به اقتضای آن سطح دانایی و توانایی و ظرفیت ها لازم است البته می توان آن را همان وظیفه و مسئولیت دینی در حدّ مقدور و میسور دانست که کوتاهی و قصور در این امر آن هم در حدّ دانایی و توانایی که انسان دارد جایز نیست
به همین خاطر امام خمینی در این باره می فرمایند: روحانیون همه، ملت همه باید حاضر باشند در مسائل سیاسی، حضور داشته باشند[4]
با این اوصاف ممکن است این ذهنیت پیش آید که سیاست یک موقعیتی است که آسیب ها و آفت های خود را دارد امّا همانطور که اشاره کردیم سیاست و عمل سیاسی سطوح و مراتبی دارد که با لحاظ توانایی و دانایی و ظرفیت ها باید در آن ورود پیدا کرد یعنی به همان اندازه توانایی و آگاهی و ظرفیت ها وظیفه برعهده انسان می باشد قرآن می فرماید: لایکلف الله نفساً الّا وسعها[5] لذا اگر از خاطر عدم شناخت و یا پائین بودن ظرفیت های روحی و معرفتی و معنوی بیم آفت یا آسیبی می رود در واقع باید انسان در سطح و رتبه پائین تری از مسئولیت را بر دوش و بر عهده بگیرد و از این رو وظیفه سبک تری دارد
ایراد دیگری را که گاهی اوقات مطرح می شود این است که با ورود روحانیون و دیگر متدینین در سیاست و یا عمل سیاسی ممکن است به قداست و جایگاه معنوی آنان خدشه وارد شود و این حرف ها آنقدر مطرح می شود که امام (ره) دراین باره می فرمایند:
بعضی از اشخاص متدین و روحانیون متعهد هم باورشان آمده است که مثلاً اگر یک ملّایی(روحانی) در مسائل سیاسی وارد شود به او ضربه می خورد این یکی از نقشه های بزرگ استعمار است که بعضی باور کردند[6] شاید بعضی الآن هم دخالت در امور سیاست را عیب بدانند و می گویند که چرا فلانی در امور سیاسی دخالت می کند و به ما چه که در دنیا چه می گذرد، بلااشکال این نقشه ای بود که بر ما تحمیل شد [7]
البته همانطوریکه یادآور شدیم ورود در سیاست و عمل سیاسی بنا به اقتضای دانایی و توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی به عنوان یک حق و یک وظیفه دینی به حساب می آید در هر صورت اگر به قداست فرد هم خدشه وارد کند به هر حال آن یک وظیفه دینی است و به نوعی بیشتر این ذهنیت آفرینی ها و مدّعیات، از آن ناحیه استعمارگران و دنیاطلبان مستبد و مفسد که نگران ازدست دادن قدرت و موقعیت آلوده به فسادشان هستند نشر داده می شود بنابر این امام (ره) با یک کلام شیوایی تکلیف را مشخص کرده است ایشان می فرمایند: حرف ما این است که نه روحانی تنها، همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند سیاست یک ارثی نیست که... مال افراد خاصی باشد،... همه اهالی این کشور در این معنا حق دارند، خانم ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیفشان این است، روحانیون هم حق دارند در سیاست دخالت بکنند تکلیف آن هاست دین اسلام یک دین سیاسی است [8]
امام خمینی در جای دیگر در همین خصوص و مقاصدی که در این باره دنبال می شود می فرمایند : قدرت های بزرگ امروز لمس کردند که سیلی از اسلام خوردند... اینها می خواهند این اسلام را کنار بگذارند... و حیله های مختلف یکی هم این که شما (روحانیون) را وادار کنند که وارد نشوید... همه باید توجه به این مسائل داشته باشید، مسائل سیاسی مال همه است( کُلُّکم راع) همه باید ملّت را توجه کنید که چه می کنند[9]
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که البته روحانیت از مسئولیت فرهنگی و ارشادی خویش نباید غافل شود زیرا اولاً؛ همواره باید در جهت تعالی معنوی و روحی خودشان و دیگران بکوشند چون رسالت اصلی و اولی آنها همین است و آنان در جهت کسب معرفت و تعالی روحی و معنوی خویش و دیگران باید مجاهدت وافری نمایند و در این باره از هر کوششی در حدّ توان نباید دریغ نمایند. ثانیاً؛ این که تا بسترها و زمینه های فرهنگی شکل نگیرد و یا مهیا نگردد ادای مسئولیت های سیاسی و اجتماعی به سختی و صعوبت و یا اصلاً قابل تحقق نخواهد بود
بنا بر این مسئولیت اولی آن ها فرهنگی و ارشادی است که در حال حاضر؛ غالب و عمده اموری که روحانیون در جامعه و کشور برعهده دارند نوعاً مسئولیت های فرهنگی است که وظیفه اولیه آنهاست لکن دخالت آنها و یا ورود آنها در امور سیاسی در سطوح و مراتب مختلف هم همانطوریکه اشاره کردیم اگر برحسب توانایی و ظرفیت های روحی و معنوی آنها باشد در واقع آن هم وظیفه دینی آنها می باشد و عیبی وایرادی در آن نیست.
پی نوشتها:
[1] - صحیفه امام، ج13ص432
[2]- همان ج10 ص125
[3]- صحیفه نور، ج1ص239-240
[4] - همان، ج12 ص228
[5] -سوره بقره ، آیه آخر
[6] - صحیفه نور، ج16 ص 248
[7] - همان، ج17 ص53
[8] - همان ، ج9 ص136
[9] - همان ، ج18 ص 245-247
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا اندیشه سیاسی امام خمینی ره دچار تحول بود؟
- [سایر] اندیشه سیاسی امام خمینی ره چه ماهیت و اصولی دارد؟
- [سایر] چرا امام خمینی(رحمة الله علیه) معتقد بودند که روحانیون نباید در کارهای اجرایی دخالت کنند و به ویژه با رئیس جمهور شدن روحانیون مخالف بودند؟( روزنامه کیهان در مورخه 9 دیماه 1358 تیتری با عنوان (امام: رو
- [سایر] آیا امام خمینی (ره) معتقد بودند که روحانیت نباید وارد سیاست شود؟
- [سایر] امام خمینی به کدام کاندیداها توصیه به حضور یا عدم حضور در انتخابات کردند؟
- [سایر] در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) اصالت با سازش است یا مقاومت؟
- [سایر] دوره اول زندگی سیاسی امام خمینی(ره) از کجا و تا چه سالی ادامه داشت؟
- [سایر] بین امام خمینی و مردم چه رابطه ای حاکم بود و امام خمینی برای مردم چه نقشی قائل بودند؟
- [سایر] امام خمینی در وصیت نامه سیاسی الهی شان برای پیشرفت و عزت کشور چه توصیه ای دارند؟
- [سایر] چرا امام خمینی(ره) در وصیت نامه الهی سیاسی خود از حدیث ثقلین استفاده و نام برده اند؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازجمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) و نایب خاص او واجب عینی است، اما در زمان غیبت کبری واجب تخییری است، یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیر است، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد احتیاط آن است که ترک نشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] الف: نمازجمعه دو رکعت است و در روز جمعه جانشین نماز ظهر می شود و در زمان حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) و نایب خاصّ او واجب عینی است، امّا در زمان غیبت کبری واجب تخییری است، یعنی میان نماز جمعه و نماز ظهر مخیّر است، ولی در زمانی که حکومت عدل اسلامی باشد احتیاط آن است که ترک نشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . شرایط امر به معروف و نهی از منکر پنج چیز است: اول آن که آمر و ناهی، معروف و منکر را بشناسد، و یقین داشته باشد به وجوب معروف و حرمت منکر، و ایمن باشد از اشتباه خودش. دوم آن که احتمال بدهد که امر و نهی او تأثیر داشته باشد. پس اگر احتمال عقلایی ندهد که امر و نهی او اثر دارد، وجوب آن ساقط میشود. سوم آن که کسی که واجب را ترک نموده و یا فعل حرام را به جا آورده، اصرار به آن داشته باشد. پس اگر بداند که مرتدع شده و بعد مرتکب نمیشود، ساقط میشود. چهارم آن که واجببودن معروف و حرامبودن منکر در حق فاعل، منجَّز و ثابت باشد، و در ترک واجب و فعل حرام عذری نداشته باشد. پس اگر فاعل، معتقد باشد به مباحبودن فعل حرامی، و یا به جواز ترک واجبی، در این صورت، امر به معروف و نهی از منکر، ساقط میشود؛ و همینطور است در هر موردی که تارک واجب و فاعل حرام عذر داشته باشد. بلی، از راه تنبیه غافل و ارشاد جاهل، تنبیه و ارشاد، لازم است. پنجم آن که در امر و نهی او مفسده و ضرری نباشد. پس با احتمال عقلایی به ضرر و مفسده، ساقط میشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پیش از داخل شدن در حرم مکه، شهر مکه، مسجدالحرام، خانه کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه و مسجد پیغمبر و حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است انسان غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرّف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود، اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است. و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)شود، یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیدالشّهداء(علیه السلام) مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسأله گفته شد بجا آورد و بعد کاری که وضو را باطل می نماید مرتکب شود مثلاً بخوابد، غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.
- [امام خمینی] پیش از داخل شدن در حرم مکه شهر مکه مسجدالحرام خانه کعبه حرم مدینه شهر مدینه مسجد پیغمبر مستحب است انسان غسل کند و برای داخل شدن در حرم امامان علیهم السلام رجاءا غسل کند و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است و کسی که می خواهد در یک روز داخل حرم مکه و مسجدالحرام و خانه کعبه شود اگر به نیت همه یک غسل کند کافی است و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله شود یک غسل برای همه کفایت می کند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصا سفر زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگریکی از غسلهایی را که در این مساله گفته شد بجا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل می نماید مثلا بخوابد غسل او باطل می شود و مستحب است دوباره غسل را بجاآورد.
- [آیت الله مظاهری] نماز جمعه علاوه بر شرایط عمومی نماز شش شرط دیگر هم دارد: اوّل: وقت آن، و آن از اوّل ظهر شرعی است تا وقتی که سایه شاخص دوهفتم شاخص شود (تقریباً یک ساعت و نیم بعد از ظهر) و اگر از این مقدار گذشت باید نماز ظهر خوانده شود. دوّم: خواندن دو خطبه پیش از نماز و آن دو خطبه باید مشتمل بر حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و دعوت مردم به تقوا و پرهیزکاری و یک سوره کامل و استغفار برای مؤمنین باشد و لازم نیست دو خطبه به عربی خوانده شود بلکه اگر مستمعین اهل زبانهای مختلف باشند خوب است به همه آن زبانها خوانده شود چنانکه خوب است حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر و آل پیامبر به عربی و با ذکر نام آنها باشد و خوب است دعوت به تقوا با لفظ تقوا و استغفار برای مؤمنین با لفظ استغفار باشد و باید خطبهها را خود امام و ایستاده بخواند و میان دو خطبه به نشستن مختصری فاصله شود و باید خطبهها را بلند بخواند و خوب است به نحوی بلند خوانده شود که همه حاضرین بشنوند و خوب است خطبهها بعد از ظهر شرعی خوانده شود و اگر هر دو خطبه قبل از ظهر خوانده شود به طوری که بین دو خطبه و نماز فاصله نشود مانعی ندارد و مستحب است امام جمعه در حال خطبه با طهارت باشد و عمامه بر سر داشته باشد و بر عصا یا سلاحی تکیه کند و خوب است در خطبهها مسائل اجتماعی و سیاسی و مصالح مسلمین مطرح شود، و مستحب مؤکّد است که حاضرین مثل حالِ نماز باشند و خطبهها را گوش دهند و صحبت نکنند حتّی نافله نخوانند و به طرف خطیب بنشینند و به راست و چپ نگاه نکنند و جابه جا نشوند. سوّم: به جماعت خوانده شود پس فرادی صحیح نیست. ولی اگر در رکوع رکعت دوّم نماز جمعه به امام برسد مجزی خواهد بود و رکعت دوّم را خودش میخواند بنابراین اگر کسی به رکعت اوّل یا به خطبهها نرسد گرچه بدون عذر باشد نمازش صحیح است. چهارم: امام و مأموم حدّاقلّ پنج نفر باشند و حتّی اگر چهار نفر مأموم غیربالغ یا مسافر و یا زن باشند کفایت میکند. پنجم: امام جمعه علاوه بر دارا بودن شرایطی که امام جماعت باید داشته باشد، باید یا مجتهد جامع الشرایط و یا منصوب از طرف او باشد و اگر مجتهدی متصدّی شؤون اداری و سیاسی مسلمین است باید منصوب از طرف او باشد. و باید قادر به خواندن خطبه در حال قیام باشد و شایسته است امام جمعه مردی با ورع، شجاع، قاطع، سخنگو و دارای فصاحت و بلاغت و با وقار و آشنا به مصالح اسلام باشد. ششم: بین دو نماز جمعه حدّاقلّ یک فرسخ شرعی (تقریباً 5/5 کیلومتر) فاصله باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است