در بررسی انقلاب ها مطالعه دو رکن اساسی انقلاب (رهبری و مردم) و تعامل این دو رکن از اهمیت خاصی برخوردار است، با توجه به اعتراف اکثر محققین و ناظران، انقلاب اسلامی از مردمیترین و در واقع مردمیترین انقلابها بوده است[1] و از طرف دیگر نقش رهبری امام خمینی نیز در این انقلاب غیرقابل انکار است و همانطور که حضرت آیتالله خامنهای مطرح کردند (این انقلاب بینام خمینی درهیچ جای جهان شناخته شده نیست). فلذا آگاهی از چگونگی رابطه مردم و رهبری حائز اهمیت میباشد. برای پاسخ دادن به اینکه چرا علیرغم مردمی بودن تحولات سیاسی اجتماعی ایران در گذشته مانند نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت سرانجام این تحولات به ناکامی کشیده شد و مردم از صحنه خارج شدند اما در انقلاب اسلامی علیرغم همه حمایتهای جهانی از رژیم شاه مردم توانستند بدون دست بردن به اسلحه قدرت عظیم پادشاهی را سرنگون نموده بلکه بمدت بیست و پنج سال در قبال همه توطئهها و بحرانهای عظیم همچنان و به صورتی استوار حضور خود را در صحنه حفظ کنند. در اینجا باید ضمن شناخت چگونگی ارتباط امام و مردم، برداشت امام از نحوه مشارکت و حضور مردم و برخوردهای او با مردم مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد. با مطالعه در زندگی امام و رابطه او با مردم در دورانهای قبل و بعد از انقلاب به این نکته مهم برمیخوریم که امام در بیشتر مواقع نه فقط بعنوان یک رهبر کاریزما و نه تنها به عنوان یک مرجع تقلید بلکه به عنوان یک معلم و مرشد نیز عمل میکرده است. وی در وادی تعلیم و تربیت هم از لحاظ عملی و هم در وادی نظری، استادی نمونه بود. او با روشهای تربیتی خویش موفق شد جامعهای را که سالها بلکه در دو سه قرن اخیر در خمودی و ضعف و جهالت بسر برده و به نوعی بیتفاوتی سوق داده شده بود پیشگام نهضت بزرگ دینی ساخته و تحولی عظیم در آن بوجود آورد. حضرت امام در برخورد با مردم بر نقش زیربنایی فرهنگ تأکید مکرر داشت و میفرمود: (فرهنگ مبدأ همه خوشبختیهای ملت است. . . آن چیزی که ملتها را میسازد فرهنگ صحیح است. ) و برای آموزش این فرهنگ صحیح به مردم روشهای خاصی داشت که به آنها اشاره میکنیم. شناخت عمیق نسبت به توده مردم امام با شناخت عمیقی که از متن تودههای جامعه ایران داشت به نحو فوقالعاده موفقیت آمیزی آنها را در جهت خواستهها و اهداف خود به حرکت درآورد. به عنوان مثال تودههاییکه بخاطر اعتقادات عمیق مذهبی خود و پایبندی به مراسم سنتی در بزرگداشت ایام سوگواری بویژه ایام محرم بصورتی بالقوه آماده فداکاری و خیزش در جهت اعتقادات خود بودند، آنها که سالها بلکه قرنها نسل اندر نسل از مظلومیت امام حسین (ع) شکوه و ناله کرده و بر سر و سینه خود زدند و یزید را لعن و نفرین کردند و آرزو میکردند که در زمان قیام امام حسین زنده بودند تا با ایثار جان و مال و فرزندان خود مراتب ارادت و محبت خود را به اهل بیت به اثبات میرساندند. امام آنها را در مساجد، تکایا و حسینیهها یافته و با ارشادات و تعالیم خود به آنها فهماند که اگرچه قرنها از زمان قیام حسینی میگذرد ولی امروز هم میتوان مصادیق آنرا مشاهده کرد. او به آنها نشان داد که حسین زمان و یزید زمان چه کسانی هستند و او به مردم آموخت که امروزه هزارها هزار مشت گره خورده با یکدیگر را باید بر سر و صورت و اندام یزید زمان یعنی پهلوی بکوبند و او بود که با درایت خاص خود انرژی عظیمی را که سالها در دل تودهها عقده شده بود آزاد کرده و در خدمت انقلاب اسلامی قرار داد. این در حقیقت چیزی بود که در گذشته هم لیبرالها و هم مارکسیستها از آن غافل بوده و یا درک درستی از آن نداشتند و حتی زمانیکه لیبرالها شناخت محدودی از این امر پیدا کردند چون قادر به بسیج این نیروی عظیم نبودند بصورت تاکتیکی با روحانیت کنار آمده و لکن زمانیکه قدرت گرفتند آنها را کنار زدند. غافل از آنکه با این اقدام حمایت تودهها را هم از دست میدهند. امام حتی در برخورد با ساختار نظام حکومت معتقد بودند بدنه نظام از متن همین جامعه برخاسته و با سایر اقشار جامعه تفاوتی ندارند و تنها تفاوت آنها در نوع اشتغال و احیاناً درجه آگاهی آنها میباشد. لذا با آگاهی دادن به همین اقشار جامعه موفق شد ساختار نظام حاکم را از قاعده هرم سست و متزلزل نموده و آنرا شکست دهد و در واقع با استفاده از همین شیوه استثنایی توانست در اواخر حکومت پهلوی به ناگهان یک اعتصاب همگانی و تقریباً بیبدیل در کلیه ادارات و وزارتخانهها و بویژه در صنعت نفت یعنی شریان حیاتی تأمین اقتصادی رژیم ایجاد نموده در نتیجه نظام حاکم را فلج کند. با بررسی تحولات دوران انقلاب و همچنین دوران حیات سیاسی امام و مطالعه سخنرانیها و وقایع تاریخی میتوان چند اصل مهم را در برداشت امام از نحوه مشارکت مردم دریافت که به آنها میپردازیم. تقسیمبندی مردم از دیدگاه امام در اغلب مکاتبی که انقلاب را ثمره تلاش مردم میدانند و نقش عمده را در انقلاب به عهده مردم میگذارند، تنها بر بخشی از مردم تأکید و تکیه دارند که از دیدگاه آنها نقش فعال و مؤثر در پیشبرد انقلاب را برعهده داشته ودر نتیجه این طرز تفکر ضرورتاً تمام مردم یک کشور را در انقلاب دخیل ندانسته و در عمل آنها را محرک و صاحب انقلاب نمیدانند و اما اینکه امام نیز مانند رهبران سایر انقلابهای جهان به تقسیمبندی مردم قائل بوده و یا همه مردم را صاحب انقلاب میداند و یا اگر به تقسیم بندی قائل است معیار این تقسیم بندی چگونه میباشد سئوالی است که با غور در آثار امام و برخوردهای ایشان با اقشار مختلف جامعه معین میگردد. 1. تقسیمبندی ارزشی مهمترین تقسیمبندی که در آثار امام مشاهده میگردد تقسیمبندی ارزشی است بدین معنا که امام جامعه را به دو دسته مستضعف و مستکبر تقسیم میکند. مستکبرین در دیدگاه امام کسانی هستند که به نحوی خواهان ایجاد سلطه مادی، اقتصادی، فرهنگی و یا سیاسی بوده و به بهرهکشی از اقشار محروم جامعه میپردازند و این تنها دستهای میباشد که امام آنها را از مردم مستثنی میکند و در قطب مخالف و دشمن قرار میدهد. در دیدگاه امام (سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بیفرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمیرسند. )[2] هم چنین امام (ره) فرمودند: (آن روز مبارک است برما که سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهای مستضعف شکسته شود و تمام سرنوشت خودشان را بدست خودشان بگیرند. )[3] به همین خاطر همیشه میدانند که مسئولین کشور، مستضعفین را فراموش نکنند. امام (ره) هم این موضوع را تأکید می کنند: (خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور با پشت کردن به دفاع از محرومین در رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیاء و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام سازگار نیست دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است).[4] متقابلاً مستضعفین از دیدگاه امام کسانی هستند که مورد ظلم و استثمار اعم از فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی واقع شدهاند و از آنجا که اسلام دین عدالت و حامی مستضعفین است با آن همنوا هستند و ارزشهای آنرا درک کرده و بدان معتقدند. امام پیروزی انقلاب را بطور عمده مدیون فداکاری و از خودگذشتگی این قشر عظیم از جامعه میداند و معتقد است که با آگاهی دادن و آموزش این دسته از مردم میتوان نیروی عظیمی را که بصورت بالقوه در ایشان موجود است به صورت بالفعل درآورد. لذا همواره به نقش مستضعفین در انقلاب اشاره میکند و میفرماید: (ما مجدداً میگوئیم یک موی سر این کوخنشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخنشینان جهان شرف و برتری دارد).[5] و یا می فرماید: (تمام ادیان آسمانی از بین تودهها برخاستهاند و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند مستضعفین به اسلام حق دارند نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت).[6] لذا همچنین فرمودند: (تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند، فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. )[7] امام نیز اظهار داشتند: (همین محرومین به مملکت خدمت کردند و قیام کردند و با دست همین طبقه این نهضت به این جا رسید اینها بودند که توانستند این قدرت شیطانی را بشکنند و این سد را خرد کنند. )[8] و برای همین خاطر است که ایشان تأکید می کنند: (آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنهها است. چرا که هرکسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. )[9] و چه زیبا بیان داشتند: ( این پائین شهریها و این پابرهنهها به اصطلاح شما اینها ولی نعمت ما هستند. )[10] با توجه به مطالب فوق و از آنجا که اکثریت مردم جامعه بلکه جهان را مستضعفین تشکیل میدهند امام به استثنای مستکبرین که عموماً از میان سرمایهداران و مرفهین بیدرد هستند هیچیک از گروهها و اقشار را نادیده نگرفته و مستثنی نمیکند و در نتیجه میتوان گفت از نظر امام تمامی افراد جامعه جزء نیروی بالقوه انقلاب اسلامی ایران بشمار میروند محدود به طبقه یا قشر خاصی نیست. امام در عین حال که به ملتها و قومیتهای مختلف بها میداد و آنها را نیز بخشی از تودههای مستضعف میدانست که باید دست به دست یکدیگر و برعلیه ظلم و سلطه استکبار و عوامل استکبار قیام کنند با پدیده ملیگرایی یا ناسیونالیسم و قومیتگرایی به همین دلیل شدیداً مقابله میکرد و آنرا دست آورد وترفند عوامل سلطه میدانست که موجب تفرقه و تشتت جوامع اسلامی و مستضعفین گردیدهاند تا زمینهساز تداوم سلطه استکبار باشند. ایشان در این زمینه اظهار میدارند: (نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که این قشرهای مسلم را که خدای تبارک و تعالی بین آنها اخوت ایجاد کرده است و مؤمنان را بنام اخوه یاد فرموده است از هم جدا کنند و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس، جدا از هم کنند بلکه با هم دشمن کنند و این درست برخلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن کریم).[11] وی علیرغم اینکه خود مرجع شیعیان بود و در اعتقادشان مستحکم و پابرجا، و اهل تسامح و تساهل نبود. معهذا روی وحدت شیعه و سنی تکیه اساسی داشت, ایجاد هفته وحدت، دفاع از مسلمانان سراسر جهان به خصوص مسلمانان فلسطین از جمله این تلاشها بود. امام حتی، اقلیتهای مذهبی را نادیده نگرفته و به آنها اطمینان میدهد که در جامعه اسلامی آنها از آزادی بیشتری برای انجام تعالیم مذهبی خود بهرهمند خواهند شد. نکته جالب اینکه حتی رهبران مذهبی سیاسی در گذشته به این نیروی عظیم و شگرف توجه کافی مبذول نداشته و حرکتهای سیاسی اجتماعی خود را برپایههای دیگری بجز حرکت تودهها قرار داده بودند و عملاً هم با شکست مواجه شدند. سیدجمال الدین اسدآبادی وحدت جهان اسلام را در ارشاد و نصیحت پادشاهان و حکام بلاد اسلامی و ایجاد اتحاد میان آنها میدید. رهبران نهضت مشروطه به قشر روشنفکر غربزده امید بسته بودند و آیت الله کاشانی نیز تنها موارد اتکایش بازاریان و طبقه متوسط و بازهم روشنفکران بودند و تاریخ نشان داد که همه آنها در رسیدن به هدف متعالی خود ناکام و ناموفق ماندند. قیام اصلاح طلبانه امام و پیامهای او تنها به جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی محدود نمیشد او معتقد بود که فطرت تمامی انسانها براساس گرایش به توحید و خیر و حقیقت جوئی و عدالت خواهی سرشته شده است و اگر آگاهیهای عمومی افزایش یابد و شیطان نفس اماره و شیاطین بیرونی مهار و تضعیف شوند آحاد جامعه بشری راه خداجویی و زیستن در محیطی آکنده از عدالت و صلح را پیشه خواهند کرد. از اینرو امام خمینی در اغلب پیامهای خویش مستضعفین و ملتهای دربند جهان سوم را به قیام علیه مستکبران فرا میخواند و در روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آشکارا ایده تشکیل حزب جهانی مستضعفین را مطرح مینماید و به صراحت می فرمایند: (مستضعفین همه بلاد همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند، منتظر نباشند که آنها حق آنها را بدهند مستکبرین حق کسی را نخواهند داد. )[12] 2. تقسیم بندی کاربردی امام خمینی جامعه را متشکل از مردم محرومی میدانست که باید به آنها در گرفتن حقشان کمک کرد و تقسیم بندی را اعم از ملیت، مذهب و. . . برای این قشر مستضعف قائل نبود. اما برای آنکه تمامی مردم را به این خودآگاهی و وحدت برساند که باید برای گرفتن حق خود قیام کنند و با توجه به حرفه و تخصص و یا جنسیت خود جایگاه و نقش خود را در نهضت بیابند جامعه را براساس کارکردشان به اقشار مختلف تقسیم بندی کرده و با هر قشر خاص به زبان خودش صحبت مینمود تا همگی اقشار جامعه راه چگونه سهیم شدن خود را در انقلاب بیابند. این بینش امام موجب میشد که اقشار مختلف جامعه جایگاه جدیدی در پیروزی و پیشبرد اهداف انقلاب برای خود یافته و در نتیجه برای تحقق آرمانهای انقلاب تمامی سعی و تلاش خود را بنمایند. در اینجا به گوشهای از این شیوه برخورد با اقشار مختلف جامعه میپردازیم. کارگران و کشاورزان امام گرچه از کارگران و کشاورزان به عنوان گروه مولد اصلی در جامعه با احترام و قدردانی یاد میکند و آنها را ولی نعمت جامعه میداند و در سخنانشان به نقش کارگران این چنین اشاره میکنند: (کشاورزان و کارگران اساس استقلال کشورند. همانطور که سرحدات را قوای مسلح نگهداری میکنند شما متن کشور را از وابستگی حفظ میکنید آنها مجاهد فی سبیل الله هستند و شما هم مجاهد فی سبیل الله هستید. )[13] امام در بیاناتشان خطاب به این دو قشر اظهار میدارند شما باید به حرفه خود نه تنها بعنوان یک شغل و حرفه درآمدزا برای خود و خانواده بلکه خدمتگذار و تأمینکننده نیازهای جامعه و بالاتر از آن بعنوان گروهها و قشری که با تلاش و کوشش خود بندهای وابستگی به اجانب را قطع نموده و استقلال و عدم وابستگی برای کشور تأمین مینمایند، نگاه کنید. بازاریان امام همه جا بازاریان مؤمن و متعهد را یاور انقلاب معرفی کرده میگوید: (تجار و کسبه کسب صحیح کنند، گرانفروشی نکنند، از قراری که گفته میشود اشخاصی خیلی گرانفروشی و بیانصافی میکنند میدانند اینها که ملت ما الان بسیاری از آنها ضعیف هستند بسیاری از آنها در این قضایا ضرر بردند بسیاری از آنها از پا درآمدند. اگر بنا باشد که کاسبها باز گرانفروشی راه بیندازند و بیانصافی بکنند ممکنست که اینها صدمه بخورند من خواهش میکنم از تمام اقشار ملت که انصاف را نصبالعین خودشان قرار بدهند رضای خدا را نصبالعین خودشان قرار بدهند. )[14] زنان امام زنان را که نیمی از جامعه را تشکیل داده و تا این زمان در جوامع اسلامی به آنها کمتوجهی شده و از آنها انتظاری جز خانهداری و بچهداری نمیرفت به ناگهان به میدان کشاند و به آنها شخصیتی مضاعف داد. امام برای زنان دو رسالت اجتماعی قائل شد، اول آنکه خود بعنوان نیمی از نیروی خلاق جامعه وارد میدان مبارزه گردیده و دوش به دوش مردان در تظاهرات، اعتصابات، و هم فعالیتهای سیاسی مشارکت داشته باشند و علاوه بر آن بعنوان نیروی محرکه مردان در ترغیب و تشویق شوهران و فرزندان و برادران خود نقش فعالی داشته باشند و بدینسان ملاحظه میگردد که چه احترام فوقالعادهای برای مادران و همسران شهدا قائل است. (در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ میکنند و قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسانساز. اگر زنان شجاع و انسانساز از ملتها گرفته شوند ملتها به شکست و انحطاط کشیده میشوند قوانین اسلام همه به صلاح زن و مرد است. زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند. شما همانگونه که در نهضتها نقش اساسی داشتهاید و سهیم بودهاید. اکنون هم باز باید در پیروزی سهیم باشید و فراموش نکنید که هر موقع که اقتضاء کند نهضت کنید و قیام کنید مملکت از خود شماست ان شاء الله شما باید مملکت را بسازید. )[15] دانشگاهیان و روشنفکران و روحانیون امام رهبری واقعی جامعه را از آن ملت و تودههای آگاه و محروم میداند و در این راستا نقشی که برای علما و روشنفکران و روحانیون جامعه قائل است معلمی و آموزش و تعلیم و آگاهی دادن به مردم است نه نمایندگی و وکالت از طرف مردم. لذا بسیار بر وحدت حوزه و دانشگاه تأکید داشته و نسبت به دانشگاهی که متأثر از تعالیم فکری غرب و جدا از حوزه و معارف اسلامی باشد نگران بود و انقلاب فرهنگی را هم در همین راستا برنامهریزی کرد. (باید همه بهم دست بدهیم و شما آقایان محترم مردم مردم را موعظه کنید و مردم همه با هم دست بهم بدهند و این ویرانه را بسازند. )[16] (چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانیون، این دو قشر هستند که تربیت امت به عهده این دو قشر است این دو قشر از همه قشرها عملشان شریفتر و از همه قشرها مسئولیتشان بیشتر است عمل شریف برای اینکه مرکز انسان درست کردن است، دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما و این یک امری بوده است که انبیا علیهمالسلام مأمور بر همین امر بودهاند که انسان درست کنند.)[17] (شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات میدهید. اگر انسان متعهد درست کردید انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات میدهد.)[18] نیروهای مسلح علیرغم آنکه قبل از پیروزی انقلاب نیروهای مسلح جزئی از نظام ضد مردمی تلقی و مأموریت سرکوب انقلاب را برعهده داشت و عموماً با آنها به عنوان ابزار اصلی قدرت دشمن برخورد میگردد. معذلک امام حتی همان قبل از انقلاب نیز با طرح این مسئله که نیروهای مسلح برادران ما بوده و مقابله با آنها به معنای ایجاد و تشدید نوعی برادرکشی است از مردم خواست که در مقابل گلوله به سربازان گل تقدیم نموده! و از طرفی با فراهم نمودن زمینه و آگاهی لازم فرمان صادر کرد که سربازان، پادگانها را تخلیه و به مردم بپیوندند. این امر آنچنان مؤثر و مفید بود که نه تنها فرماندهان بدون فرمانبر شدند بلکه در مواردی نیز سربازان دست به شورش زده و علیه فرماندهان خود قیام کردند. بعبارت دیگر به جای مقابله مسلحانه با سربازان قلبهای آنها را تسخیر کرد. جالب توجه آنکه بعد از پیروزی انقلاب و سقوط رژیم پهلوی وعلیرغم اینکه بخاطر کشتارهای صورت گرفته توسط نیروهای مسلح، مردم نسبت به آنها خوشبین نبودند و براساس همین زمینه مساعد گروهکها پیشنهاد انحلال ارتش و ایجاد ارتش خلقی را میکردند امام با تکیه بر همان منطق نه تنها اجازه انحلال نیروهای مسلح را نداد بلکه سریعاً در جهت احیاء و بازسازی آنها که در خدمت نظام انقلابی قرار گرفته بودند همت گماشتند و زمینه آشتی ملی والحاق قلبی و روحی نیروهای مسلح را به مردم انقلابی فراهم آوردند. معذلک نسبت به کسانی که به کشتار مردم دست زده یا مرتکب خیانت های دیگری شده بودند از طریق دادگاههای انقلاب با آنها برخورد نمودند. (و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش یک قشرهایی از ارتش. اما نصیحتی که میکنم این است که میخواهیم شما مستقل باشید. . . )[19] (اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظایف ارتشی خودشان، به وظایف دولتی خودشان، به وظایف اسلامی عمل کنند محیط در یک کشور محیط محبت میشود، محیط آرامش روحی میشود و این هم برای ملت مفید است و هم برای دولت و هم برای ارتش.)[20] بینش امام نسبت به حکومت ودولتمردان در بینش امام حکومت اسلامی صرفنظر از تفاوتهای ظاهری در هدفها و آرمانها، از نظر تشکیلات و ارکان نیزتفاوتهای اساسی با نظامهای سیاسی معاصر دارد در این نظریه اکثریت تنها بر مدار حق، مشروعیت مییابد و به تبع آن وجوب اعمال ولایت منوط به فراهم بودن شرایط آن و از آن جمله پذیرش عمومی مردم است که در جریان انتخاب طبیعی مستقیم و یا از طریق انتخاب خبرگان منتخب ملت جلوهگر میشود. بنابراین پیوند رهبری با مردم به طور طبیعی، پیوندی اعتقادی بنیادی و عمیق است و به همین سبب بود که امام یکی از مردمیترین نوع حکومتها را پایهریزی و رهبری کرد. در این حکومت برخلاف همه نظامهای سیاسی موجود جهان مردم پس از تعیین رهبری و برگزاری انتخابات از خود سلب مسئولیت نکرده و به خود وانهاده نمیشوند بلکه حضور آنان در صحنه اداره جامعه ا سلامی و مشارکت در سرنوشت نظام اسلامی بعنوان یک تکلیف شرعی تضمین میشود. از نظر امام حکومت اسلامی پایهاش بر عشق و اعتماد متقابل مردم و رهبری صالح و عادل است ولذا میفرمود: (اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند از ولایت میافتد. )[21] (رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلامی بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای ناخواسته به غرور و بزرگ اندیشی وادارد. )[22] و با چنین برداشتی بود که میفرمود: (اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبری مطرح نیست. خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده است که خدمت بکنیم. )[23] (من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان میدانم. )[24] امام خطاب به دولتهایی که خود را فرمانفرما و برتر از مردم میدانستند میفرمود: (دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است باید خدمتگزار ملت باشد. )[25] (آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان. خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه میباشد. )[26] تفاوت این نظریه در باب حکومت و امنیت ملی و اجتماعی با نظریهای که در دمکراتیکترین نظامهای سیاسی، دولت و حکومت را تنها در پهنه (قدرت) و ابزار و لوازم آن تعریف میکند و بر همین مبنا مهمترین رکن امنیت اجتماعی را در قوه قهریه میداند، آشکار است. امام میفرماید: (یک قدرت بزرگ وقتی پایگاه ملی ندارد این قدرت نمیتواند بایستد. )[27] ایجاد خودآگاهی و خودباوری امام برخلاف نظریهپردازان غربی اعم از لیبرالها و مارکسیستها که معتقد هستند از آنجا که تودهها نا آگاه هستند طبقه روشنفکر و نخبه باید به نمایندگی آنها و در قالب احزاب مهار آنها را بدست گرفته و در جهت آنچه که بعنوان سعادت و تعالی ایشان تشخیص میدهند آنها را هدایت نمایند، معتقد بود رسالت رهبران جامعه این است که با آموزش کافی، تودههای مردم را از شرایط حاکم و حقوق و تکالیف آنها آگاه نموده و در نتیجه این باور را در آنها به وجود آورند که آنها نه تنها میتوانند خود سرنوشت خود را به دست گیرند بلکه مکلف نیز هستند که با قیام خود حق خویش را از ظالمین بازستانند. به همین جهت امام در رهبری جامعه اسلامی بیش از آنکه به هدایت و نمایندگی اعتقاد داشته و به آن بپردازد و نیز با وجود مشروعیت و مقبولیتی که داشت جلوتر از مردم حرکت نمیکرد بلکه مهمترین رسالتی که برای خود قائل بود ارشاد و تعلیم و آگاهی دادن لازم به مردم بود تا خود تصمیم بگیرند و خود حرکت کنند. امام قبل از آنکه معتقد به تحولات سیاسی در مردم باشد معتقد به تحول فرهنگی در آنها بود. براین اساس امام اصولاً نهضت خویش را از آغاز براساس آیه شریفه ”ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم“ قرار داده و بر تقدم انقلاب فرهنگی تکیه داشت و از طرف دیگر دست زدن به انقلاب و تحولات اجتماعی بوسیله مردم را ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و معتقد بود که مبارزات حزبی و پارلمانی نتیجهای نداشته و حتی مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمی در شرایطی که آمادگی لازم در تودههای جامعه فراهم نشده است بیثمر و بی فایده خواهد بود. در حالیکه احترام به رأی و خواسته مردم در نظام رهبری حضرت امام جایگاه فوقالعادهای داشت ایشان آنچنان به اصل آموزش پایبند بود که حتی در حساسترین مسئله نیز حاضر به اعمال نظر شخصی خود نبود هرچند که چنین دخالتی به دلیل محبوبیت و مقبولیت ایشان نزد مردم و مسئولین نظام عادی بوده و نه فقط مشکلی را بوجود نمیآورد بلکه مورد قبول و اجرا صمیمانه آنها نیز قرار میگرفت. این نکته جالب در بررسی سیره سیاسی امام و در برخورد با مردم به اثبات میرسد که ایشان هرگز تلاش نمیکرد مطابق تشخیص و نظر خود مردم را بدون آنکه آمادگی پذیرش داشته باشند به سمت معینی سوق دهد بلکه به خواست آنها تا حدی که خطری جدی و بنیادین برای اسلام وانقلاب بوجود نمیآورد احترام میگذاشت. در عین حال با بیانات و پیامهای خود تلاش میکرد که آگاهی لازم را در مردم بوجود آورده تا زمینه پذیرش حقیقت را داشته باشند. برای مثال اسناد و مدارک و خاطرات کسانیکه از نزدیک با ایشان در تماس بودند نشان میدهد که در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری علیرغم اقبالی که نیروهای انقلاب از بنیصدر کرده بودند ایشان با انتخاب وی موافق نبوده و به او رأی نیز ندادند. معهذا به خواست مردم احترام گذارده و ریاست جمهوری او را تنفیذ کرده و در عین حال در پیامهای خود آگاهی لازم را به مردم میدادند و آنگاه زمانیکه رأی دهندگان به بنیصدر واقعاً پی به ماهیت او برده و از رهگذر تظاهرات و راهپیمائیها عدم اعتماد خود را به وی ابراز یا به بیانی روشنتر رأی خود را پس گرفتند امام نیز مخالفت خود را علنی کرده نسبت به عزل وی از فرماندهی کل قوا اقدام و نهایتاً نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر عزل بنیصدر از ریاست جمهوری رأی دادند. همانطور که مشخص است مکتب تربیتی امام با آنچه که تحت عناوین جامعهشناسی و انسانشناسی در دانشگاههای جهان سوم و ممالک اسلامی تدریس میشود هیچ سنخیتی ندارد. اساس نهضت امام بر روش انبیاء استوار بود. این روش در عصر حاضر فراموش شده بود و آنچه که اکنون به نام علوم انسانی مطرح است تعریف انسان و روابط انسانی در مقولههای مختلف لیبرالیسم، سوسیالیسم و یا اومانیسم میباشد که آن نیز خود برآیند عصر رنسانس و نتیجه خود فراموشی و پذیرش اصالت و حاکمیت ماشین بر انسان است. در حالیکه شیوه تربیت امام براساس بازگشت انسان به خویشتن خویش و قرار گرفتن در مسیر الهی بود امری که به تودههای جامعه آنچنان قدرت و شجاعتی میدهد که هیچ قدرتی قادر به مقابله با آن نیست. تحقیر و ناچیز شمردن دشمن یکی از ابزار مهم و روانی برای ایجاد رعب و وحشت در دل ملتها القاء قدرقدرتی دشمن و تسخیر ناپذیر بودن قلاع و استحکامات آنها است. بعد از جنگ جهانی دوم و اختراع و انحصار سلاحهای هستهای در دست ابرقدرتها بویژه آمریکا این ذهنیت در ملتهای جهان سوم ایجاد شده بود که نه تنها با قدرتهای بزرگ دارای سلاح اتمی نمیتوان مقابله نمود بلکه برای ادامه بقاء و حیات چارهای جز تکیه بر آنها نمیباشد. دوران جنگ سرد و قانونمندی حاکم بر آن دارای چنین خصیصهای بود و از طرف ملتها و دولتهای کوچک و ضعیف هم پذیرفته شده بود. بارها اتفاق افتاد که به محض حرکت ناوگانهای آمریکا به طرف یک منطقه از جهان دولتهای کوچک منطقهای در مقابل خواستهای آنها تسلیم و از خواستها و مواضع خود عدول میکردند. امام از آنجا که به نیروی لایزال ملت براساس باورها و اعتقادات الهی خود اطمینان قلبی داشت این قانونمندی را زیر سئوال برده زمانیکه میگوید: (آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. )[28] (ما آمریکا را زیر پای خود میگذاریم. )[29] ترس و دلهره را از دل تودههای مردم خارج و آنها را به سمت این باور سوق داده که عظمت سلاح های هستهای و زرادخانههای عظیم، معیار قدرت یک کشور نیست بلکه بالاتر از آن عزم ملتهاست که میتواند بر آن فائق آید. (ابرقدرتها محتاج به شما (کشورهای اسلامی) هستند اگر یک روز از سلاح خود استفاده کنید آنها مطیع شما میشوند معالاسف هم ذخایر ما را میبرند و هم حکومتها اطاعت از آنها میکنند.)[30] (آمریکا که سیلی خورده است از شما، آمریکایی که دل بسته بود به ایران و نفت ایران و ذخایر ایران، این آمریکا را بیرونش کردید.)[31] تکیه بر سلاح ایثار و شهادت امام با توجه به تعالیم عالیه اسلامی معتقد بودند که اگر جامعهای و ملتی مسئله مرگ را برای خود حل کرد و به این باور رسید که مرگ پایان زندگی نیست بلکه مرگ شرافتمندانه توأم با شهادت آغاز زندگی نوین و درخشانتری میباشد از برخورد با دشمن نه تنها هراس نداشته بلکه در مقابل این سلاح، دشمن را عاجز و ناتوان ساخته و نهایتاً سر تسلیم فرود خواهد آورد. و بدین ترتیب و با این شیوه بود که امام علیرغم برخورداری از قدرت فوقالعاده کاریزماتیک و علیرغم برخورداری از اختیارات و قدرت مرجعیت راه طولانی و سخت ارشاد و آگاهی دادن را انتخاب کرده و با این شیوه توانست ملتی را آنچنان تربیت کند که خود امامگونه حرکت نموده و قدرتی را ایجاد کند که اساس و رکن اصلی ثبات و اقتدار نظام جمهوری اسلامی گردد. اینک نیز که سالیانی از رحلت جانسوز ایشان میگذرد این ملت همچنان و به همان شیوه در صحنه انقلاب حضور داشته و از آنجا که شامهای قوی نیز پیدا کرده است بمحض احساس خطر برای انقلاب و نظام اسلامی حاکم فوراً به صحنه آمده و شعله نفاق و الحاد را خاموش میکند. پی نوشتها: [1]. Theda seocopel, Renter State and Shia Islam in the Iranian Revolution. Theory& Socity 1982. 11No. 3: 265-304. [2]. آئین انقلاب اسلامی: گزیدهای از اندیشه و آراء امام خمینی، ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1377، تألیف حمید انصاری، صفحه 188. [3]. همان منبع، صفحه 188. [4]. صحیفه امام، جلد 20، صفحه 24. [5]. صحیفه امام، جلد 20، پیام برائت از مشرکین به تاریخ 6/5/66، ص24. [6]. صحیفه امام، جلد 7، صفحه 32. [7]. صحیفه امام، جلد 21، صفحه 86. [8]. همان منبع، جلد 7، صفحه 47. [9]. همان منبع، جلد 21، صفحه 99. [10]. همان منبع، جلد 16، صفحات 25 19. [11]. انصاری، صفحه 187، آئین انقلاب اسلامی، گزیدهای از اندیشه و آراء امام خمینی، ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373. [12]. صحیفه امام، جلد 12، صفحه 143. [13]. صحیفه امام، جلد 14، صفحه 329. [14]. سخنرانی امام در جمع پاسداران و اقشار مختلف مردم 28/12/57. [15]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 301. [16]. بیانات امام خمینی در جمع روحانیت غرب تهران 11/12/57. [17]. صحیفه امام، جلد 8، صفحه 61. [18]. صحیفه امام، جلد8، صفحه 67. [19]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 17. [20]. صحیفه امام، جلد 8، صفحه 86. [21]. صحیفه امام، جلد9، سخنرانی امام در جمع انجمن اسلامی به تاریخ 30/6/58. [22]. صحیفه امام، جلد 18، صفحه؟. [23]. صحیقه امام، جلد10، صفحه463. [24]. صحیفه امام، جلد 5، صفحه 354. [25]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 463. [26]. صحیفه امام، جلد4، صفحه 248. [27]. صحیفه امام، جلد 7، صفحه 511. [28]. صحیفه امام، جلد 10، صفحه 516. [29]. صحیفه امام، جلد 17، سخنرانی به تاریخ 21/1/62. [30]. سخنرانی در جمع نمایندگان سازمانهای آزادیبخش جهان 20/10/58، ج12، ص111. [31]. سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران و روزنامه اطلاعات 28/5/60، صحیفه امام، جلد 15، ص115. منبع: اندیشه قم
در بررسی انقلاب ها مطالعه دو رکن اساسی انقلاب (رهبری و مردم) و تعامل این دو رکن از اهمیت خاصی برخوردار است، با توجه به اعتراف اکثر محققین و ناظران، انقلاب اسلامی از مردمیترین و در واقع مردمیترین انقلابها بوده است[1] و از طرف دیگر نقش رهبری امام خمینی نیز در این انقلاب غیرقابل انکار است و همانطور که حضرت آیتالله خامنهای مطرح کردند (این انقلاب بینام خمینی درهیچ جای جهان شناخته شده نیست). فلذا آگاهی از چگونگی رابطه مردم و رهبری حائز اهمیت میباشد. برای پاسخ دادن به اینکه چرا علیرغم مردمی بودن تحولات سیاسی اجتماعی ایران در گذشته مانند نهضت مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت سرانجام این تحولات به ناکامی کشیده شد و مردم از صحنه خارج شدند اما در انقلاب اسلامی علیرغم همه حمایتهای جهانی از رژیم شاه مردم توانستند بدون دست بردن به اسلحه قدرت عظیم پادشاهی را سرنگون نموده بلکه بمدت بیست و پنج سال در قبال همه توطئهها و بحرانهای عظیم همچنان و به صورتی استوار حضور خود را در صحنه حفظ کنند. در اینجا باید ضمن شناخت چگونگی ارتباط امام و مردم، برداشت امام از نحوه مشارکت و حضور مردم و برخوردهای او با مردم مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد.
با مطالعه در زندگی امام و رابطه او با مردم در دورانهای قبل و بعد از انقلاب به این نکته مهم برمیخوریم که امام در بیشتر مواقع نه فقط بعنوان یک رهبر کاریزما و نه تنها به عنوان یک مرجع تقلید بلکه به عنوان یک معلم و مرشد نیز عمل میکرده است. وی در وادی تعلیم و تربیت هم از لحاظ عملی و هم در وادی نظری، استادی نمونه بود. او با روشهای تربیتی خویش موفق شد جامعهای را که سالها بلکه در دو سه قرن اخیر در خمودی و ضعف و جهالت بسر برده و به نوعی بیتفاوتی سوق داده شده بود پیشگام نهضت بزرگ دینی ساخته و تحولی عظیم در آن بوجود آورد.
حضرت امام در برخورد با مردم بر نقش زیربنایی فرهنگ تأکید مکرر داشت و میفرمود: (فرهنگ مبدأ همه خوشبختیهای ملت است. . . آن چیزی که ملتها را میسازد فرهنگ صحیح است. ) و برای آموزش این فرهنگ صحیح به مردم روشهای خاصی داشت که به آنها اشاره میکنیم.
شناخت عمیق نسبت به توده مردم
امام با شناخت عمیقی که از متن تودههای جامعه ایران داشت به نحو فوقالعاده موفقیت آمیزی آنها را در جهت خواستهها و اهداف خود به حرکت درآورد. به عنوان مثال تودههاییکه بخاطر اعتقادات عمیق مذهبی خود و پایبندی به مراسم سنتی در بزرگداشت ایام سوگواری بویژه ایام محرم بصورتی بالقوه آماده فداکاری و خیزش در جهت اعتقادات خود بودند، آنها که سالها بلکه قرنها نسل اندر نسل از مظلومیت امام حسین (ع) شکوه و ناله کرده و بر سر و سینه خود زدند و یزید را لعن و نفرین کردند و آرزو میکردند که در زمان قیام امام حسین زنده بودند تا با ایثار جان و مال و فرزندان خود مراتب ارادت و محبت خود را به اهل بیت به اثبات میرساندند. امام آنها را در مساجد، تکایا و حسینیهها یافته و با ارشادات و تعالیم خود به آنها فهماند که اگرچه قرنها از زمان قیام حسینی میگذرد ولی امروز هم میتوان مصادیق آنرا مشاهده کرد. او به آنها نشان داد که حسین زمان و یزید زمان چه کسانی هستند و او به مردم آموخت که امروزه هزارها هزار مشت گره خورده با یکدیگر را باید بر سر و صورت و اندام یزید زمان یعنی پهلوی بکوبند و او بود که با درایت خاص خود انرژی عظیمی را که سالها در دل تودهها عقده شده بود آزاد کرده و در خدمت انقلاب اسلامی قرار داد.
این در حقیقت چیزی بود که در گذشته هم لیبرالها و هم مارکسیستها از آن غافل بوده و یا درک درستی از آن نداشتند و حتی زمانیکه لیبرالها شناخت محدودی از این امر پیدا کردند چون قادر به بسیج این نیروی عظیم نبودند بصورت تاکتیکی با روحانیت کنار آمده و لکن زمانیکه قدرت گرفتند آنها را کنار زدند. غافل از آنکه با این اقدام حمایت تودهها را هم از دست میدهند.
امام حتی در برخورد با ساختار نظام حکومت معتقد بودند بدنه نظام از متن همین جامعه برخاسته و با سایر اقشار جامعه تفاوتی ندارند و تنها تفاوت آنها در نوع اشتغال و احیاناً درجه آگاهی آنها میباشد. لذا با آگاهی دادن به همین اقشار جامعه موفق شد ساختار نظام حاکم را از قاعده هرم سست و متزلزل نموده و آنرا شکست دهد و در واقع با استفاده از همین شیوه استثنایی توانست در اواخر حکومت پهلوی به ناگهان یک اعتصاب همگانی و تقریباً بیبدیل در کلیه ادارات و وزارتخانهها و بویژه در صنعت نفت یعنی شریان حیاتی تأمین اقتصادی رژیم ایجاد نموده در نتیجه نظام حاکم را فلج کند.
با بررسی تحولات دوران انقلاب و همچنین دوران حیات سیاسی امام و مطالعه سخنرانیها و وقایع تاریخی میتوان چند اصل مهم را در برداشت امام از نحوه مشارکت مردم دریافت که به آنها میپردازیم.
تقسیمبندی مردم از دیدگاه امام
در اغلب مکاتبی که انقلاب را ثمره تلاش مردم میدانند و نقش عمده را در انقلاب به عهده مردم میگذارند، تنها بر بخشی از مردم تأکید و تکیه دارند که از دیدگاه آنها نقش فعال و مؤثر در پیشبرد انقلاب را برعهده داشته ودر نتیجه این طرز تفکر ضرورتاً تمام مردم یک کشور را در انقلاب دخیل ندانسته و در عمل آنها را محرک و صاحب انقلاب نمیدانند و اما اینکه امام نیز مانند رهبران سایر انقلابهای جهان به تقسیمبندی مردم قائل بوده و یا همه مردم را صاحب انقلاب میداند و یا اگر به تقسیم بندی قائل است معیار این تقسیم بندی چگونه میباشد سئوالی است که با غور در آثار امام و برخوردهای ایشان با اقشار مختلف جامعه معین میگردد.
1. تقسیمبندی ارزشی
مهمترین تقسیمبندی که در آثار امام مشاهده میگردد تقسیمبندی ارزشی است بدین معنا که امام جامعه را به دو دسته مستضعف و مستکبر تقسیم میکند.
مستکبرین در دیدگاه امام کسانی هستند که به نحوی خواهان ایجاد سلطه مادی، اقتصادی، فرهنگی و یا سیاسی بوده و به بهرهکشی از اقشار محروم جامعه میپردازند و این تنها دستهای میباشد که امام آنها را از مردم مستثنی میکند و در قطب مخالف و دشمن قرار میدهد. در دیدگاه امام (سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است و تا این سلطه طلبان بیفرهنگ در زمین هستند مستضعفین به ارث خود که خدای تعالی به آنها عنایت فرموده نمیرسند. )[2]
هم چنین امام (ره) فرمودند: (آن روز مبارک است برما که سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سایر ملتهای مستضعف شکسته شود و تمام سرنوشت خودشان را بدست خودشان بگیرند. )[3]
به همین خاطر همیشه میدانند که مسئولین کشور، مستضعفین را فراموش نکنند.
امام (ره) هم این موضوع را تأکید می کنند: (خدا نیاورد آن روزی را که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور با پشت کردن به دفاع از محرومین در رو آوردن به حمایت از سرمایهدارها گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیشتری برخوردار شوند. معاذالله که این با سیره و روش انبیاء و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام سازگار نیست دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است تا ابد هم باید منزه باشد و این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است).[4]
متقابلاً مستضعفین از دیدگاه امام کسانی هستند که مورد ظلم و استثمار اعم از فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی واقع شدهاند و از آنجا که اسلام دین عدالت و حامی مستضعفین است با آن همنوا هستند و ارزشهای آنرا درک کرده و بدان معتقدند.
امام پیروزی انقلاب را بطور عمده مدیون فداکاری و از خودگذشتگی این قشر عظیم از جامعه میداند و معتقد است که با آگاهی دادن و آموزش این دسته از مردم میتوان نیروی عظیمی را که بصورت بالقوه در ایشان موجود است به صورت بالفعل درآورد. لذا همواره به نقش مستضعفین در انقلاب اشاره میکند و میفرماید:
(ما مجدداً میگوئیم یک موی سر این کوخنشینان و شهید دادگان به همه کاخ و کاخنشینان جهان شرف و برتری دارد).[5]
و یا می فرماید: (تمام ادیان آسمانی از بین تودهها برخاستهاند و با کمک مستضعفین بر مستکبرین حمله برده است. مستضعفین بر تمام ادیان حق دارند مستضعفین به اسلام حق دارند نهضت ما هم با مستضعفین پیش رفت).[6] لذا همچنین فرمودند:
(تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند، فقرا و متدینین بیبضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. )[7]
امام نیز اظهار داشتند: (همین محرومین به مملکت خدمت کردند و قیام کردند و با دست همین طبقه این نهضت به این جا رسید اینها بودند که توانستند این قدرت شیطانی را بشکنند و این سد را خرد کنند. )[8] و برای همین خاطر است که ایشان تأکید می کنند:
(آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنهها است. چرا که هرکسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. )[9] و چه زیبا بیان داشتند:
( این پائین شهریها و این پابرهنهها به اصطلاح شما اینها ولی نعمت ما هستند. )[10]
با توجه به مطالب فوق و از آنجا که اکثریت مردم جامعه بلکه جهان را مستضعفین تشکیل میدهند امام به استثنای مستکبرین که عموماً از میان سرمایهداران و مرفهین بیدرد هستند هیچیک از گروهها و اقشار را نادیده نگرفته و مستثنی نمیکند و در نتیجه میتوان گفت از نظر امام تمامی افراد جامعه جزء نیروی بالقوه انقلاب اسلامی ایران بشمار میروند محدود به طبقه یا قشر خاصی نیست. امام در عین حال که به ملتها و قومیتهای مختلف بها میداد و آنها را نیز بخشی از تودههای مستضعف میدانست که باید دست به دست یکدیگر و برعلیه ظلم و سلطه استکبار و عوامل استکبار قیام کنند با پدیده ملیگرایی یا ناسیونالیسم و قومیتگرایی به همین دلیل شدیداً مقابله میکرد و آنرا دست آورد وترفند عوامل سلطه میدانست که موجب تفرقه و تشتت جوامع اسلامی و مستضعفین گردیدهاند تا زمینهساز تداوم سلطه استکبار باشند. ایشان در این زمینه اظهار میدارند:
(نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که این قشرهای مسلم را که خدای تبارک و تعالی بین آنها اخوت ایجاد کرده است و مؤمنان را بنام اخوه یاد فرموده است از هم جدا کنند و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس، جدا از هم کنند بلکه با هم دشمن کنند و این درست برخلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن کریم).[11]
وی علیرغم اینکه خود مرجع شیعیان بود و در اعتقادشان مستحکم و پابرجا، و اهل تسامح و تساهل نبود. معهذا روی وحدت شیعه و سنی تکیه اساسی داشت, ایجاد هفته وحدت، دفاع از مسلمانان سراسر جهان به خصوص مسلمانان فلسطین از جمله این تلاشها بود. امام حتی، اقلیتهای مذهبی را نادیده نگرفته و به آنها اطمینان میدهد که در جامعه اسلامی آنها از آزادی بیشتری برای انجام تعالیم مذهبی خود بهرهمند خواهند شد.
نکته جالب اینکه حتی رهبران مذهبی سیاسی در گذشته به این نیروی عظیم و شگرف توجه کافی مبذول نداشته و حرکتهای سیاسی اجتماعی خود را برپایههای دیگری بجز حرکت تودهها قرار داده بودند و عملاً هم با شکست مواجه شدند. سیدجمال الدین اسدآبادی وحدت جهان اسلام را در ارشاد و نصیحت پادشاهان و حکام بلاد اسلامی و ایجاد اتحاد میان آنها میدید. رهبران نهضت مشروطه به قشر روشنفکر غربزده امید بسته بودند و آیت الله کاشانی نیز تنها موارد اتکایش بازاریان و طبقه متوسط و بازهم روشنفکران بودند و تاریخ نشان داد که همه آنها در رسیدن به هدف متعالی خود ناکام و ناموفق ماندند.
قیام اصلاح طلبانه امام و پیامهای او تنها به جامعه ایران و دیگر جوامع اسلامی محدود نمیشد او معتقد بود که فطرت تمامی انسانها براساس گرایش به توحید و خیر و حقیقت جوئی و عدالت خواهی سرشته شده است و اگر آگاهیهای عمومی افزایش یابد و شیطان نفس اماره و شیاطین بیرونی مهار و تضعیف شوند آحاد جامعه بشری راه خداجویی و زیستن در محیطی آکنده از عدالت و صلح را پیشه خواهند کرد. از اینرو امام خمینی در اغلب پیامهای خویش مستضعفین و ملتهای دربند جهان سوم را به قیام علیه مستکبران فرا میخواند و در روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آشکارا ایده تشکیل حزب جهانی مستضعفین را مطرح مینماید و به صراحت می فرمایند:
(مستضعفین همه بلاد همه ممالک باید حق خودشان را با مشت محکم بگیرند، منتظر نباشند که آنها حق آنها را بدهند مستکبرین حق کسی را نخواهند داد. )[12]
2. تقسیم بندی کاربردی
امام خمینی جامعه را متشکل از مردم محرومی میدانست که باید به آنها در گرفتن حقشان کمک کرد و تقسیم بندی را اعم از ملیت، مذهب و. . . برای این قشر مستضعف قائل نبود. اما برای آنکه تمامی مردم را به این خودآگاهی و وحدت برساند که باید برای گرفتن حق خود قیام کنند و با توجه به حرفه و تخصص و یا جنسیت خود جایگاه و نقش خود را در نهضت بیابند جامعه را براساس کارکردشان به اقشار مختلف تقسیم بندی کرده و با هر قشر خاص به زبان خودش صحبت مینمود تا همگی اقشار جامعه راه چگونه سهیم شدن خود را در انقلاب بیابند. این بینش امام موجب میشد که اقشار مختلف جامعه جایگاه جدیدی در پیروزی و پیشبرد اهداف انقلاب برای خود یافته و در نتیجه برای تحقق آرمانهای انقلاب تمامی سعی و تلاش خود را بنمایند. در اینجا به گوشهای از این شیوه برخورد با اقشار مختلف جامعه میپردازیم.
کارگران و کشاورزان
امام گرچه از کارگران و کشاورزان به عنوان گروه مولد اصلی در جامعه با احترام و قدردانی یاد میکند و آنها را ولی نعمت جامعه میداند و در سخنانشان به نقش کارگران این چنین اشاره میکنند:
(کشاورزان و کارگران اساس استقلال کشورند. همانطور که سرحدات را قوای مسلح نگهداری میکنند شما متن کشور را از وابستگی حفظ میکنید آنها مجاهد فی سبیل الله هستند و شما هم مجاهد فی سبیل الله هستید. )[13]
امام در بیاناتشان خطاب به این دو قشر اظهار میدارند شما باید به حرفه خود نه تنها بعنوان یک شغل و حرفه درآمدزا برای خود و خانواده بلکه خدمتگذار و تأمینکننده نیازهای جامعه و بالاتر از آن بعنوان گروهها و قشری که با تلاش و کوشش خود بندهای وابستگی به اجانب را قطع نموده و استقلال و عدم وابستگی برای کشور تأمین مینمایند، نگاه کنید.
بازاریان
امام همه جا بازاریان مؤمن و متعهد را یاور انقلاب معرفی کرده میگوید:
(تجار و کسبه کسب صحیح کنند، گرانفروشی نکنند، از قراری که گفته میشود اشخاصی خیلی گرانفروشی و بیانصافی میکنند میدانند اینها که ملت ما الان بسیاری از آنها ضعیف هستند بسیاری از آنها در این قضایا ضرر بردند بسیاری از آنها از پا درآمدند. اگر بنا باشد که کاسبها باز گرانفروشی راه بیندازند و بیانصافی بکنند ممکنست که اینها صدمه بخورند من خواهش میکنم از تمام اقشار ملت که انصاف را نصبالعین خودشان قرار بدهند رضای خدا را نصبالعین خودشان قرار بدهند. )[14]
زنان
امام زنان را که نیمی از جامعه را تشکیل داده و تا این زمان در جوامع اسلامی به آنها کمتوجهی شده و از آنها انتظاری جز خانهداری و بچهداری نمیرفت به ناگهان به میدان کشاند و به آنها شخصیتی مضاعف داد. امام برای زنان دو رسالت اجتماعی قائل شد، اول آنکه خود بعنوان نیمی از نیروی خلاق جامعه وارد میدان مبارزه گردیده و دوش به دوش مردان در تظاهرات، اعتصابات، و هم فعالیتهای سیاسی مشارکت داشته باشند و علاوه بر آن بعنوان نیروی محرکه مردان در ترغیب و تشویق شوهران و فرزندان و برادران خود نقش فعالی داشته باشند و بدینسان ملاحظه میگردد که چه احترام فوقالعادهای برای مادران و همسران شهدا قائل است.
(در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ میکنند و قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسانساز. اگر زنان شجاع و انسانساز از ملتها گرفته شوند ملتها به شکست و انحطاط کشیده میشوند قوانین اسلام همه به صلاح زن و مرد است. زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند. شما همانگونه که در نهضتها نقش اساسی داشتهاید و سهیم بودهاید. اکنون هم باز باید در پیروزی سهیم باشید و فراموش نکنید که هر موقع که اقتضاء کند نهضت کنید و قیام کنید مملکت از خود شماست ان شاء الله شما باید مملکت را بسازید. )[15]
دانشگاهیان و روشنفکران و روحانیون
امام رهبری واقعی جامعه را از آن ملت و تودههای آگاه و محروم میداند و در این راستا نقشی که برای علما و روشنفکران و روحانیون جامعه قائل است معلمی و آموزش و تعلیم و آگاهی دادن به مردم است نه نمایندگی و وکالت از طرف مردم. لذا بسیار بر وحدت حوزه و دانشگاه تأکید داشته و نسبت به دانشگاهی که متأثر از تعالیم فکری غرب و جدا از حوزه و معارف اسلامی باشد نگران بود و انقلاب فرهنگی را هم در همین راستا برنامهریزی کرد.
(باید همه بهم دست بدهیم و شما آقایان محترم مردم مردم را موعظه کنید و مردم همه با هم دست بهم بدهند و این ویرانه را بسازند. )[16]
(چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانیون، این دو قشر هستند که تربیت امت به عهده این دو قشر است این دو قشر از همه قشرها عملشان شریفتر و از همه قشرها مسئولیتشان بیشتر است عمل شریف برای اینکه مرکز انسان درست کردن است، دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما و این یک امری بوده است که انبیا علیهمالسلام مأمور بر همین امر بودهاند که انسان درست کنند.)[17]
(شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید اگر انسان درست کردید مملکت خودتان را نجات میدهید. اگر انسان متعهد درست کردید انسان امین، انسان معتقد به یک عالم دیگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر این انسان در دانشگاههای شما و ما تربیت شد مملکتتان را نجات میدهد.)[18]
نیروهای مسلح
علیرغم آنکه قبل از پیروزی انقلاب نیروهای مسلح جزئی از نظام ضد مردمی تلقی و مأموریت سرکوب انقلاب را برعهده داشت و عموماً با آنها به عنوان ابزار اصلی قدرت دشمن برخورد میگردد. معذلک امام حتی همان قبل از انقلاب نیز با طرح این مسئله که نیروهای مسلح برادران ما بوده و مقابله با آنها به معنای ایجاد و تشدید نوعی برادرکشی است از مردم خواست که در مقابل گلوله به سربازان گل تقدیم نموده! و از طرفی با فراهم نمودن زمینه و آگاهی لازم فرمان صادر کرد که سربازان، پادگانها را تخلیه و به مردم بپیوندند. این امر آنچنان مؤثر و مفید بود که نه تنها فرماندهان بدون فرمانبر شدند بلکه در مواردی نیز سربازان دست به شورش زده و علیه فرماندهان خود قیام کردند. بعبارت دیگر به جای مقابله مسلحانه با سربازان قلبهای آنها را تسخیر کرد.
جالب توجه آنکه بعد از پیروزی انقلاب و سقوط رژیم پهلوی وعلیرغم اینکه بخاطر کشتارهای صورت گرفته توسط نیروهای مسلح، مردم نسبت به آنها خوشبین نبودند و براساس همین زمینه مساعد گروهکها پیشنهاد انحلال ارتش و ایجاد ارتش خلقی را میکردند امام با تکیه بر همان منطق نه تنها اجازه انحلال نیروهای مسلح را نداد بلکه سریعاً در جهت احیاء و بازسازی آنها که در خدمت نظام انقلابی قرار گرفته بودند همت گماشتند و زمینه آشتی ملی والحاق قلبی و روحی نیروهای مسلح را به مردم انقلابی فراهم آوردند. معذلک نسبت به کسانی که به کشتار مردم دست زده یا مرتکب خیانت های دیگری شده بودند از طریق دادگاههای انقلاب با آنها برخورد نمودند.
(و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یکی از ارکان ارتش یک قشرهایی از ارتش. اما نصیحتی که میکنم این است که میخواهیم شما مستقل باشید. . . )[19]
(اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظایف ارتشی خودشان، به وظایف دولتی خودشان، به وظایف اسلامی عمل کنند محیط در یک کشور محیط محبت میشود، محیط آرامش روحی میشود و این هم برای ملت مفید است و هم برای دولت و هم برای ارتش.)[20]
بینش امام نسبت به حکومت ودولتمردان
در بینش امام حکومت اسلامی صرفنظر از تفاوتهای ظاهری در هدفها و آرمانها، از نظر تشکیلات و ارکان نیزتفاوتهای اساسی با نظامهای سیاسی معاصر دارد در این نظریه اکثریت تنها بر مدار حق، مشروعیت مییابد و به تبع آن وجوب اعمال ولایت منوط به فراهم بودن شرایط آن و از آن جمله پذیرش عمومی مردم است که در جریان انتخاب طبیعی مستقیم و یا از طریق انتخاب خبرگان منتخب ملت جلوهگر میشود. بنابراین پیوند رهبری با مردم به طور طبیعی، پیوندی اعتقادی بنیادی و عمیق است و به همین سبب بود که امام یکی از مردمیترین نوع حکومتها را پایهریزی و رهبری کرد. در این حکومت برخلاف همه نظامهای سیاسی موجود جهان مردم پس از تعیین رهبری و برگزاری انتخابات از خود سلب مسئولیت نکرده و به خود وانهاده نمیشوند بلکه حضور آنان در صحنه اداره جامعه ا سلامی و مشارکت در سرنوشت نظام اسلامی بعنوان یک تکلیف شرعی تضمین میشود.
از نظر امام حکومت اسلامی پایهاش بر عشق و اعتماد متقابل مردم و رهبری صالح و عادل است ولذا میفرمود:
(اگر فقیهی یک مورد دیکتاتوری بکند از ولایت میافتد. )[21]
(رهبر و رهبری در ادیان آسمانی و اسلامی بزرگ چیزی نیست که خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خدای ناخواسته به غرور و بزرگ اندیشی وادارد. )[22]
و با چنین برداشتی بود که میفرمود:
(اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبری مطرح نیست. خدمتگزاری مطرح است. اسلام ما را موظف کرده است که خدمت بکنیم. )[23]
(من با مردم ایران برادر هستم و خود را خادم و سرباز آنان میدانم. )[24]
امام خطاب به دولتهایی که خود را فرمانفرما و برتر از مردم میدانستند میفرمود:
(دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است باید خدمتگزار ملت باشد. )[25]
(آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان. خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه میباشد. )[26]
تفاوت این نظریه در باب حکومت و امنیت ملی و اجتماعی با نظریهای که در دمکراتیکترین نظامهای سیاسی، دولت و حکومت را تنها در پهنه (قدرت) و ابزار و لوازم آن تعریف میکند و بر همین مبنا مهمترین رکن امنیت اجتماعی را در قوه قهریه میداند، آشکار است.
امام میفرماید:
(یک قدرت بزرگ وقتی پایگاه ملی ندارد این قدرت نمیتواند بایستد. )[27]
ایجاد خودآگاهی و خودباوری
امام برخلاف نظریهپردازان غربی اعم از لیبرالها و مارکسیستها که معتقد هستند از آنجا که تودهها نا آگاه هستند طبقه روشنفکر و نخبه باید به نمایندگی آنها و در قالب احزاب مهار آنها را بدست گرفته و در جهت آنچه که بعنوان سعادت و تعالی ایشان تشخیص میدهند آنها را هدایت نمایند، معتقد بود رسالت رهبران جامعه این است که با آموزش کافی، تودههای مردم را از شرایط حاکم و حقوق و تکالیف آنها آگاه نموده و در نتیجه این باور را در آنها به وجود آورند که آنها نه تنها میتوانند خود سرنوشت خود را به دست گیرند بلکه مکلف نیز هستند که با قیام خود حق خویش را از ظالمین بازستانند.
به همین جهت امام در رهبری جامعه اسلامی بیش از آنکه به هدایت و نمایندگی اعتقاد داشته و به آن بپردازد و نیز با وجود مشروعیت و مقبولیتی که داشت جلوتر از مردم حرکت نمیکرد بلکه مهمترین رسالتی که برای خود قائل بود ارشاد و تعلیم و آگاهی دادن لازم به مردم بود تا خود تصمیم بگیرند و خود حرکت کنند. امام قبل از آنکه معتقد به تحولات سیاسی در مردم باشد معتقد به تحول فرهنگی در آنها بود. براین اساس امام اصولاً نهضت خویش را از آغاز براساس آیه شریفه ”ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما به انفسهم“ قرار داده و بر تقدم انقلاب فرهنگی تکیه داشت و از طرف دیگر دست زدن به انقلاب و تحولات اجتماعی بوسیله مردم را ضرورتی اجتناب ناپذیر دانسته و معتقد بود که مبارزات حزبی و پارلمانی نتیجهای نداشته و حتی مبارزات مسلحانه بدون پشتوانه مردمی در شرایطی که آمادگی لازم در تودههای جامعه فراهم نشده است بیثمر و بی فایده خواهد بود.
در حالیکه احترام به رأی و خواسته مردم در نظام رهبری حضرت امام جایگاه فوقالعادهای داشت ایشان آنچنان به اصل آموزش پایبند بود که حتی در حساسترین مسئله نیز حاضر به اعمال نظر شخصی خود نبود هرچند که چنین دخالتی به دلیل محبوبیت و مقبولیت ایشان نزد مردم و مسئولین نظام عادی بوده و نه فقط مشکلی را بوجود نمیآورد بلکه مورد قبول و اجرا صمیمانه آنها نیز قرار میگرفت. این نکته جالب در بررسی سیره سیاسی امام و در برخورد با مردم به اثبات میرسد که ایشان هرگز تلاش نمیکرد مطابق تشخیص و نظر خود مردم را بدون آنکه آمادگی پذیرش داشته باشند به سمت معینی سوق دهد بلکه به خواست آنها تا حدی که خطری جدی و بنیادین برای اسلام وانقلاب بوجود نمیآورد احترام میگذاشت. در عین حال با بیانات و پیامهای خود تلاش میکرد که آگاهی لازم را در مردم بوجود آورده تا زمینه پذیرش حقیقت را داشته باشند. برای مثال اسناد و مدارک و خاطرات کسانیکه از نزدیک با ایشان در تماس بودند نشان میدهد که در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری علیرغم اقبالی که نیروهای انقلاب از بنیصدر کرده بودند ایشان با انتخاب وی موافق نبوده و به او رأی نیز ندادند. معهذا به خواست مردم احترام گذارده و ریاست جمهوری او را تنفیذ کرده و در عین حال در پیامهای خود آگاهی لازم را به مردم میدادند و آنگاه زمانیکه رأی دهندگان به بنیصدر واقعاً پی به ماهیت او برده و از رهگذر تظاهرات و راهپیمائیها عدم اعتماد خود را به وی ابراز یا به بیانی روشنتر رأی خود را پس گرفتند امام نیز مخالفت خود را علنی کرده نسبت به عزل وی از فرماندهی کل قوا اقدام و نهایتاً نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر عزل بنیصدر از ریاست جمهوری رأی دادند.
همانطور که مشخص است مکتب تربیتی امام با آنچه که تحت عناوین جامعهشناسی و انسانشناسی در دانشگاههای جهان سوم و ممالک اسلامی تدریس میشود هیچ سنخیتی ندارد. اساس نهضت امام بر روش انبیاء استوار بود. این روش در عصر حاضر فراموش شده بود و آنچه که اکنون به نام علوم انسانی مطرح است تعریف انسان و روابط انسانی در مقولههای مختلف لیبرالیسم، سوسیالیسم و یا اومانیسم میباشد که آن نیز خود برآیند عصر رنسانس و نتیجه خود فراموشی و پذیرش اصالت و حاکمیت ماشین بر انسان است. در حالیکه شیوه تربیت امام براساس بازگشت انسان به خویشتن خویش و قرار گرفتن در مسیر الهی بود امری که به تودههای جامعه آنچنان قدرت و شجاعتی میدهد که هیچ قدرتی قادر به مقابله با آن نیست.
تحقیر و ناچیز شمردن دشمن
یکی از ابزار مهم و روانی برای ایجاد رعب و وحشت در دل ملتها القاء قدرقدرتی دشمن و تسخیر ناپذیر بودن قلاع و استحکامات آنها است. بعد از جنگ جهانی دوم و اختراع و انحصار سلاحهای هستهای در دست ابرقدرتها بویژه آمریکا این ذهنیت در ملتهای جهان سوم ایجاد شده بود که نه تنها با قدرتهای بزرگ دارای سلاح اتمی نمیتوان مقابله نمود بلکه برای ادامه بقاء و حیات چارهای جز تکیه بر آنها نمیباشد. دوران جنگ سرد و قانونمندی حاکم بر آن دارای چنین خصیصهای بود و از طرف ملتها و دولتهای کوچک و ضعیف هم پذیرفته شده بود. بارها اتفاق افتاد که به محض حرکت ناوگانهای آمریکا به طرف یک منطقه از جهان دولتهای کوچک منطقهای در مقابل خواستهای آنها تسلیم و از خواستها و مواضع خود عدول میکردند.
امام از آنجا که به نیروی لایزال ملت براساس باورها و اعتقادات الهی خود اطمینان قلبی داشت این قانونمندی را زیر سئوال برده زمانیکه میگوید:
(آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. )[28] (ما آمریکا را زیر پای خود میگذاریم. )[29]
ترس و دلهره را از دل تودههای مردم خارج و آنها را به سمت این باور سوق داده که عظمت سلاح های هستهای و زرادخانههای عظیم، معیار قدرت یک کشور نیست بلکه بالاتر از آن عزم ملتهاست که میتواند بر آن فائق آید.
(ابرقدرتها محتاج به شما (کشورهای اسلامی) هستند اگر یک روز از سلاح خود استفاده کنید آنها مطیع شما میشوند معالاسف هم ذخایر ما را میبرند و هم حکومتها اطاعت از آنها میکنند.)[30]
(آمریکا که سیلی خورده است از شما، آمریکایی که دل بسته بود به ایران و نفت ایران و ذخایر ایران، این آمریکا را بیرونش کردید.)[31]
تکیه بر سلاح ایثار و شهادت
امام با توجه به تعالیم عالیه اسلامی معتقد بودند که اگر جامعهای و ملتی مسئله مرگ را برای خود حل کرد و به این باور رسید که مرگ پایان زندگی نیست بلکه مرگ شرافتمندانه توأم با شهادت آغاز زندگی نوین و درخشانتری میباشد از برخورد با دشمن نه تنها هراس نداشته بلکه در مقابل این سلاح، دشمن را عاجز و ناتوان ساخته و نهایتاً سر تسلیم فرود خواهد آورد.
و بدین ترتیب و با این شیوه بود که امام علیرغم برخورداری از قدرت فوقالعاده کاریزماتیک و علیرغم برخورداری از اختیارات و قدرت مرجعیت راه طولانی و سخت ارشاد و آگاهی دادن را انتخاب کرده و با این شیوه توانست ملتی را آنچنان تربیت کند که خود امامگونه حرکت نموده و قدرتی را ایجاد کند که اساس و رکن اصلی ثبات و اقتدار نظام جمهوری اسلامی گردد. اینک نیز که سالیانی از رحلت جانسوز ایشان میگذرد این ملت همچنان و به همان شیوه در صحنه انقلاب حضور داشته و از آنجا که شامهای قوی نیز پیدا کرده است بمحض احساس خطر برای انقلاب و نظام اسلامی حاکم فوراً به صحنه آمده و شعله نفاق و الحاد را خاموش میکند.
پی نوشتها:
[1]. Theda seocopel, Renter State and Shia Islam in the Iranian Revolution. Theory& Socity 1982. 11No. 3: 265-304.
[2]. آئین انقلاب اسلامی: گزیدهای از اندیشه و آراء امام خمینی، ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی1377، تألیف حمید انصاری، صفحه 188.
[3]. همان منبع، صفحه 188.
[4]. صحیفه امام، جلد 20، صفحه 24.
[5]. صحیفه امام، جلد 20، پیام برائت از مشرکین به تاریخ 6/5/66، ص24.
[6]. صحیفه امام، جلد 7، صفحه 32.
[7]. صحیفه امام، جلد 21، صفحه 86.
[8]. همان منبع، جلد 7، صفحه 47.
[9]. همان منبع، جلد 21، صفحه 99.
[10]. همان منبع، جلد 16، صفحات 25 19.
[11]. انصاری، صفحه 187، آئین انقلاب اسلامی، گزیدهای از اندیشه و آراء امام خمینی، ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373.
[12]. صحیفه امام، جلد 12، صفحه 143.
[13]. صحیفه امام، جلد 14، صفحه 329.
[14]. سخنرانی امام در جمع پاسداران و اقشار مختلف مردم 28/12/57.
[15]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 301.
[16]. بیانات امام خمینی در جمع روحانیت غرب تهران 11/12/57.
[17]. صحیفه امام، جلد 8، صفحه 61.
[18]. صحیفه امام، جلد8، صفحه 67.
[19]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 17.
[20]. صحیفه امام، جلد 8، صفحه 86.
[21]. صحیفه امام، جلد9، سخنرانی امام در جمع انجمن اسلامی به تاریخ 30/6/58.
[22]. صحیفه امام، جلد 18، صفحه؟.
[23]. صحیقه امام، جلد10، صفحه463.
[24]. صحیفه امام، جلد 5، صفحه 354.
[25]. صحیفه امام، جلد 6، صفحه 463.
[26]. صحیفه امام، جلد4، صفحه 248.
[27]. صحیفه امام، جلد 7، صفحه 511.
[28]. صحیفه امام، جلد 10، صفحه 516.
[29]. صحیفه امام، جلد 17، سخنرانی به تاریخ 21/1/62.
[30]. سخنرانی در جمع نمایندگان سازمانهای آزادیبخش جهان 20/10/58، ج12، ص111.
[31]. سخنرانی در جمع فرماندهان سپاه پاسداران و روزنامه اطلاعات 28/5/60، صحیفه امام، جلد 15، ص115.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] امام خمینی (ره) چه نقشی در روز 15 خرداد 42 ایفا کردند؟
- [سایر] امام خمینی (ره) چه نقشی در روز 15 خرداد 42 ایفا کردند؟
- [سایر] آیا امام خمینی (ره) در کتاب "کشف الاسرار" قائل به تحریف قرآن است؟
- [سایر] مرجعیت و به طور خاص مرجعیت امام خمینی (ره) چه نقشی در آغاز و انجام پیروزی انقلاب اسلامی داشت ؟
- [سایر] مرجعیت و به طور خاص مرجعیت امام خمینی (ره) چه نقشی در آغاز و انجام پیروزی انقلاب اسلامی داشت ؟
- [سایر] چه رابطه ای در عرفان و سیاست امام خمینی ره وجود دارد؟
- [سایر] نظر امام خمینی (ره) در رابطه با مراتب وحی و تفسیر قرآن کریم چیست؟ توضیح دهید؟
- [سایر] استادان امام خمینی (ره) چه کسانی بودند؟
- [سایر] استادان امام خمینی (ره) چه کسانی بودند؟
- [سایر] شیوه مدیریتی امام خمینی ره چه بود؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله بهجت] کسی که منکر خدا یا برای خدا شریک قائل است یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله وسلم را قبول ندارد و همین طور کسی که ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نداشته باشد، کافر و نجس می باشد . همچنین کسی که یکی از ضروریّات دین اسلام مثل نماز یا روزه را با علم به اینکه ضروری دین است انکار نماید ، نجس می باشد . و اگر از روی تقصیر نداند و انکار نماید ، احتیاطا باید از او اجتناب کرد .
- [آیت الله خوئی] مسافر میتواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بلکه در تمام شهر مکه و مدینه و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند. و نیز مسافر میتواند در حرم حضرت سید الشهدا علیه السلام نماز را تمام بخواند. اگرچه دورتر از اطراف ضریح مقدس نماز بخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] جمعی از فقهاء اعلی الله مقامهم فرموده اند انسان می تواند از زکات زمینی را وقف کند یا قران یا کتاب دینی یا کتاب دعا بخرد و وقف نماید و می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد ولی ولایت مالک بر وقف و تعیین متولی بدون مراجعه به حاکم شرع محل اشکال است
- [آیت الله سبحانی] مسافر می تواند در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند و تمام افضل و شکسته احوط است. ولی اگر بخواهد در جائی که اول، جزء این مساجد نبوده و بعد از زمان ائمه(علیهم السلام) به این مساجد اضافه شده نماز بخواند، باید شکسته بخواند و نیز مسافر می تواند در حرم حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)در شعاع 25 ذراع(تقریباً 11متر) از ضریح مقدس نماز را تمام بخواند.
- [امام خمینی] مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند. ولی اگر بخواهد در جایی که اول جزو این مساجد نبوده و بعد به این مساجد اضافه شده نماز بخواند احتیاط مستحب آن است که شکسته بخواند اگر چه اقوی، صحت تمام است و نیز مسافر می تواند در حرم و رواق حضرت سید الشهدا علیه السلام بلکه در مسجد متصل به حرم نماز را تمام بخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] کافر یعنی کسی که منکر خدا یا رسالت حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم یا معاد است یا شاک در خدا و رسول است یا برای خدا شریک قرار می دهد یا در و حدانیت خدا شک دارد نجس است و همچنین است خوارج یعنی کسانی که بر امام معصوم علیه السلام خروج کنند و غلات یعنی انهایی که قایل به خدایی یکی از ایمه علیهم السلام می باشند یا بگویند خدا در او حلول کرده است و نواصب یعنی کسانی که دشمن یکی از ایمه علیهم السلام یا حضرت فاطمه زهراء علیها السلام باشند و کسی که یکی از ضروریات دین را مثل نماز و روزه با علم به این که ضروری دین است منکر شود و اما اهل کتاب یعنی یهود و نصاری اقوی طهارت انها است هر چند احوط اجتناب است
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله نوری همدانی] مسافر می تواند در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم )بلکه در تمام شهر مکه و مدینه و مسجد کوفه نمازش را تمام بخواند . ولی اگر بخواهد در جائی که اول جزء مسجد کوفه نبوده و بعد به این مسجد ا ضافه شده نماز بخواند ، احتیاط واجب آن است که شکسته بخواند و نیز مسافر می تواند در حائز حضرت سیدالشهداء (علیه السلام ) نماز را تمام بخواند ولی احتیاط واجب آن است که اگر دورتر از اطراف ضریح مقدس نماز بخواند شکسته بجا آورد .
- [آیت الله بهجت] خوردن کمی از تربت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام برای شفا به اندازه یک نخود، که از قبر مطهر آن حضرت یا از اطراف آن برداشته باشند، اشکال ندارد، و مظنون این است که خوردن تربت حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و سایر ائمه طاهرین علیهمالسلام برای شفا، در این حکم مثل تربت امام حسین علیهالسلام باشد؛ اگرچه احوط این است که آن را در آب مخلوط کنند بهطوریکه مستهلک شود، و خوردن گِل داغستان و گِل اَرمَنی برای معالجه، اگر علاج منحصر به خوردن آنها باشد، بنابر اظهر اشکال ندارد.