بررسی عملکرد حاکمان و رفتار متناقص آنها با مسأله فدک نمایانگر این است که بعضی از آنها سرزمین فدک را جزء اموال دولت و حکومت دانسته، نه مال خصوصی دختر پیامبر و برخی نیز فدک را جز اموال، فاطمه(س) و فرزندان او می دانستند، بنابراین هر کدام با سلیقه شخصی با آن رفتار کرده اند. رفتار و عملکرد زمامداران اسلامی در طول تاریخ به سه دوره تقسیم می شود: الف) دوران سه خلیفه اول ب) دوران بنی امیه ج) دوران بنی عباس فدک در دوران خلفای سه گانه: 1- خلیفه اول (ابوبکر) سرزمین فدک را از دست زهرا دختر پیامبرگرفت و او را از ملک خویش محروم ساخت و آن را جزء درآمد عمومی دولت و بیت المال قرار داد و از ثروت عظیم آن در ایام سلطنت خویش استفاده کرد.[1] 2- خلیفه دوم (عمر بن خطاب) با اینکه در سمت مشاوری ابوبکر، اصرار زیاد بر تصرف فدک و ممانعت از ارجاع آن به دختر پیامبر داشت و نگذاشت ابوبکر آن را به صاحبش برگرداند،[2] ولی در ایام زمامداریش آن را به وارثان و فرزندان زهرا s برگرداند.[3] به نظر می رسد این تصمیم خلیفه دوم در بازگرداندن سرزمین فدک به خاندان پیامبر و وارثان دخترش - با اینکه خودش در ماجرای غصب آن نقش اساسی ایفا کرد - از روی ناچاری و تعدیل افکار عمومی باشد. چون در زمان خلافت ابوبکر به دلیل ظلم و ستمی که در حق خاندان پیامبر ص بعمل آمد و مال شخصی آنها را غصب کردند، افکار عموم مردم که از طرفی ناظر بر این اذیت و آزارها و از طرفی هم متوجه حقیقت و واقعیت مطلب بودند، نسبت به خلیفه بدبین گشت. 3- خلیفه سوم (عثمان بن عفان) نیز در ایام خلافتش دوباره این سرزمین را غصب کرده و در باره آن حتی از روش خلیفه اول هم تعدی کرده و آن را به مروان بن حکم واگذار کرد، مروان هم تا پایان خلافت عثمان از آن استفاده می کرد. بعد از پایان یافتن ایام خلافت عثمان، آنچه که از مجموع کتابهای تاریخ برداشت می شود این است که، علی بن ابیطالب علیه السلام سرزمین فدک را از دست مروان بن حکم گرفت و با اقتدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از اموال شخصی فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر به شمار آورد و به عنوان میراث، خود و اولادش آن را در اختیار گرفتند و درآمدش را به صلاحدید مصرف می نمودند.[4] فدک در دوران خلافت حاکمان بنی امیه: 1- معاویه بن ابوسفیان در دوران زمامداریش سرزمین فدک را از فرزندان زهرا سلام الله علیها گرفته و به تصرف خویش درآورد و آنرا بین سه نفر تقسیم کرد؛ یک سوم آن را به مروان بن حکم و یک سوم آن را به عمر بن عثمان و یک سوم آن را به پسرش یزید بخشید، بعد از آنها به مرور زمان همه آن سرزمین در اختیار عمر بن عبدالعزیز درآمد.[5] 2- عمر بن عبدالعزیز در دوران سلطنتش، تصمیم گرفت این سرزمین را به صاحبانش برگرداند. به استاندارش در مدینه نامه ای نوشت که فدک را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها تحویل نماید، اما متأسفانه اطرافیانش در این تصمیم بر او ایراد گرفته و او را تحت فشار قرار دادند که این عمل بر خلاف روش خلیفه اول و دیگر خلفاء گذشته است و تهدید کردند که عدول از طریقه آنها جایز نیست. پس به ناچار سرزمین فدک را نگه داشت ولی درآمد آن را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها تحویل می داد.[6] 3- بعد از عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک در زمان حکومتش، چشم طمع به درآمد فدک انداخته و آن را در اختیار گرفته و از سودهای بدست آمده آن، استفاده می کرد و بر خلاف عمر بن عبدالعزیز راضی نشد درآمد آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برساند و آنها را از حقشان محروم کرد و این ظلم و تعدی به عترت پیامبر و غصب حق آنها تا پایان حکومت بنی امیه ادامه پیدا کرد.[7] فدک در دوران خلافت حاکمان بنی عباس: 1- ابوالعباس سفاح هنگامی که به حکومت رسید شاید بخاطر تثبیت موقعیت خود و جلب نظر بعضی از هاشمیین، یا بدلایلی دیگر فدک را به عبدالله بن حسن از نوادگان امام حسن علیه السلام رد کرد.[8] 2- منصور عباسی در ایام زمامداریش فدک را از اولاد امام مجتبی علیه السلام گرفته و به تصرف خویش درآورد.[9] 3- پس از منصور، مهدی عباسی فدک را به صاحبان آن بر گرداند. 4- موسی بن مهدی عباسی بعد از پدرش متأسفانه بناء را بر ظلم و تعدی گذاشته و سرزمین فدک را غصب کرد پس از او هم ماجرای فدک به همین منوال توسط دیگر خلفاء بنی عباس ادامه پیدا کرد تا اینکه زمان حکومت مأمون فرا رسید.[10] 5- مأمون عباسی یکی از حاکمان بنی عباس است که در ماجرای فدک به راه صواب رفته، چون حقیقت مطلب را می دانست و از اساس ماجرا اطلاع داشت به استاندارش در مدینه نوشت:[11] فدک از آنِ فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده که پدرش به او بخشیده بود و حق او ضایع شد. تا اینکه گفته: این مطلب روشن و مسلم است و تاریخ آن را گواهی می دهد. پس الان لازم است به صاحبانش برگردد و به دستور او بازگردانده شد.[12] 6- متوکل عباسی در ایام حکومت ظالمانه اش، این سرزمین را از وارثان دختر پیامبر گرفته به شخصی به نام عبدالله بن عمر بازیار واگذار کرد عبدالله بن عمر هم به مردی به نام بشر بن بنی امیه دستور داد یازده درختی که در این سرزمین توسط پیامبر غرس شده را قطع کند پس بشر هم آنها را قطع کرد و اعضایش فلج شد. بعد از متوکل هم هیچ یک از حاکمان آن را به اولاد فاطمه برنگرداند و این ماجرا به صورت ظلم و تعدی ادامه پیدا کرد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16. 2. فدک فی التاریخ، صدر، ص 20 الی 25. 3. الفدک، موسوی القزوینی. پی نوشتها: [1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 16 - صدر، فدک فی التاریخ، ص 21. [2]. سیره حلبی، ج 3، ص 391 – موسوی قزوین، فدک، ص175. [3]. صدر، فدک فی التاریخ، ص21. [4]. همان، ص 22. [5]. ابن ابی الحدید، نهج البلاغه، ج 16، ص 216. [6]. صدر، فدک در تاریخ، ص23. [7]. همان، ص23. [8]. همان، ص23. [9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص217. [10]. فدک در تاریخ، ص24. [11]. فدک در تاریخ ص24. [12]. شرح نهج البلاغه، ج16، ص217. منبع: اندیشه قم
بررسی عملکرد حاکمان و رفتار متناقص آنها با مسأله فدک نمایانگر این است که بعضی از آنها سرزمین فدک را جزء اموال دولت و حکومت دانسته، نه مال خصوصی دختر پیامبر و برخی نیز فدک را جز اموال، فاطمه(س) و فرزندان او می دانستند، بنابراین هر کدام با سلیقه شخصی با آن رفتار کرده اند.
رفتار و عملکرد زمامداران اسلامی در طول تاریخ به سه دوره تقسیم می شود: الف) دوران سه خلیفه اول ب) دوران بنی امیه ج) دوران بنی عباس
فدک در دوران خلفای سه گانه:
1- خلیفه اول (ابوبکر) سرزمین فدک را از دست زهرا دختر پیامبرگرفت و او را از ملک خویش محروم ساخت و آن را جزء درآمد عمومی دولت و بیت المال قرار داد و از ثروت عظیم آن در ایام سلطنت خویش استفاده کرد.[1]
2- خلیفه دوم (عمر بن خطاب) با اینکه در سمت مشاوری ابوبکر، اصرار زیاد بر تصرف فدک و ممانعت از ارجاع آن به دختر پیامبر داشت و نگذاشت ابوبکر آن را به صاحبش برگرداند،[2] ولی در ایام زمامداریش آن را به وارثان و فرزندان زهرا s برگرداند.[3]
به نظر می رسد این تصمیم خلیفه دوم در بازگرداندن سرزمین فدک به خاندان پیامبر و وارثان دخترش - با اینکه خودش در ماجرای غصب آن نقش اساسی ایفا کرد - از روی ناچاری و تعدیل افکار عمومی باشد. چون در زمان خلافت ابوبکر به دلیل ظلم و ستمی که در حق خاندان پیامبر ص بعمل آمد و مال شخصی آنها را غصب کردند، افکار عموم مردم که از طرفی ناظر بر این اذیت و آزارها و از طرفی هم متوجه حقیقت و واقعیت مطلب بودند، نسبت به خلیفه بدبین گشت.
3- خلیفه سوم (عثمان بن عفان) نیز در ایام خلافتش دوباره این سرزمین را غصب کرده و در باره آن حتی از روش خلیفه اول هم تعدی کرده و آن را به مروان بن حکم واگذار کرد، مروان هم تا پایان خلافت عثمان از آن استفاده می کرد.
بعد از پایان یافتن ایام خلافت عثمان، آنچه که از مجموع کتابهای تاریخ برداشت می شود این است که، علی بن ابیطالب علیه السلام سرزمین فدک را از دست مروان بن حکم گرفت و با اقتدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را از اموال شخصی فاطمه سلام الله علیها دختر پیامبر به شمار آورد و به عنوان میراث، خود و اولادش آن را در اختیار گرفتند و درآمدش را به صلاحدید مصرف می نمودند.[4]
فدک در دوران خلافت حاکمان بنی امیه:
1- معاویه بن ابوسفیان در دوران زمامداریش سرزمین فدک را از فرزندان زهرا سلام الله علیها گرفته و به تصرف خویش درآورد و آنرا بین سه نفر تقسیم کرد؛ یک سوم آن را به مروان بن حکم و یک سوم آن را به عمر بن عثمان و یک سوم آن را به پسرش یزید بخشید، بعد از آنها به مرور زمان همه آن سرزمین در اختیار عمر بن عبدالعزیز درآمد.[5]
2- عمر بن عبدالعزیز در دوران سلطنتش، تصمیم گرفت این سرزمین را به صاحبانش برگرداند. به استاندارش در مدینه نامه ای نوشت که فدک را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها تحویل نماید، اما متأسفانه اطرافیانش در این تصمیم بر او ایراد گرفته و او را تحت فشار قرار دادند که این عمل بر خلاف روش خلیفه اول و دیگر خلفاء گذشته است و تهدید کردند که عدول از طریقه آنها جایز نیست. پس به ناچار سرزمین فدک را نگه داشت ولی درآمد آن را به فرزندان فاطمه سلام الله علیها تحویل می داد.[6]
3- بعد از عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک در زمان حکومتش، چشم طمع به درآمد فدک انداخته و آن را در اختیار گرفته و از سودهای بدست آمده آن، استفاده می کرد و بر خلاف عمر بن عبدالعزیز راضی نشد درآمد آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برساند و آنها را از حقشان محروم کرد و این ظلم و تعدی به عترت پیامبر و غصب حق آنها تا پایان حکومت بنی امیه ادامه پیدا کرد.[7]
فدک در دوران خلافت حاکمان بنی عباس:
1- ابوالعباس سفاح هنگامی که به حکومت رسید شاید بخاطر تثبیت موقعیت خود و جلب نظر بعضی از هاشمیین، یا بدلایلی دیگر فدک را به عبدالله بن حسن از نوادگان امام حسن علیه السلام رد کرد.[8]
2- منصور عباسی در ایام زمامداریش فدک را از اولاد امام مجتبی علیه السلام گرفته و به تصرف خویش درآورد.[9]
3- پس از منصور، مهدی عباسی فدک را به صاحبان آن بر گرداند.
4- موسی بن مهدی عباسی بعد از پدرش متأسفانه بناء را بر ظلم و تعدی گذاشته و سرزمین فدک را غصب کرد پس از او هم ماجرای فدک به همین منوال توسط دیگر خلفاء بنی عباس ادامه پیدا کرد تا اینکه زمان حکومت مأمون فرا رسید.[10]
5- مأمون عباسی یکی از حاکمان بنی عباس است که در ماجرای فدک به راه صواب رفته، چون حقیقت مطلب را می دانست و از اساس ماجرا اطلاع داشت به استاندارش در مدینه نوشت:[11] فدک از آنِ فاطمه دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده که پدرش به او بخشیده بود و حق او ضایع شد. تا اینکه گفته: این مطلب روشن و مسلم است و تاریخ آن را گواهی می دهد. پس الان لازم است به صاحبانش برگردد و به دستور او بازگردانده شد.[12]
6- متوکل عباسی در ایام حکومت ظالمانه اش، این سرزمین را از وارثان دختر پیامبر گرفته به شخصی به نام عبدالله بن عمر بازیار واگذار کرد عبدالله بن عمر هم به مردی به نام بشر بن بنی امیه دستور داد یازده درختی که در این سرزمین توسط پیامبر غرس شده را قطع کند پس بشر هم آنها را قطع کرد و اعضایش فلج شد. بعد از متوکل هم هیچ یک از حاکمان آن را به اولاد فاطمه برنگرداند و این ماجرا به صورت ظلم و تعدی ادامه پیدا کرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16.
2. فدک فی التاریخ، صدر، ص 20 الی 25.
3. الفدک، موسوی القزوینی.
پی نوشتها:
[1]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 16 - صدر، فدک فی التاریخ، ص 21.
[2]. سیره حلبی، ج 3، ص 391 – موسوی قزوین، فدک، ص175.
[3]. صدر، فدک فی التاریخ، ص21.
[4]. همان، ص 22.
[5]. ابن ابی الحدید، نهج البلاغه، ج 16، ص 216.
[6]. صدر، فدک در تاریخ، ص23.
[7]. همان، ص23.
[8]. همان، ص23.
[9]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج16، ص217.
[10]. فدک در تاریخ، ص24.
[11]. فدک در تاریخ ص24.
[12]. شرح نهج البلاغه، ج16، ص217.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] رفتار زمامداران اسلامی در طول تاریخ با فدک چگونه بوده است؟
- [سایر] رفتار زمامداران اسلامی در طول تاریخ با فدک چگونه بوده است؟
- [سایر] چرا حاکمان و زمامداران با توجیهات و یا تمهیدات، سرزمین فدک را از عترت پیامبر(ص) گرفتند؟
- [سایر] چرا حاکمان و زمامداران با توجیهات و یا تمهیدات، سرزمین فدک را از عترت پیامبر(ص) گرفتند؟
- [سایر] سرگذشت فدک در طی تاریخ چه بوده است؟
- [سایر] در جریان شکل گیری (فقه سیاسی اسلامی) در طول تاریخ، چه بهره ای از (سیره نبوی) برده شده است؟بازخوانی سیره نبوی با چه رویکردی صورت گرفت؟ چرا فقهالسیره مورد نیاز شد؟ در انقلاب اسلامی چگونه؟
- [سایر] فلسفه تاریخ یعنی چه؟
- [سایر] وهابیان چه جنایاتی در طول تاریخ کرده اند؟
- [سایر] وهابیت در طول تاریخ دست به چه جنایاتی زدند؟
- [سایر] مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ چه کسانی بودند؟
- [آیت الله اردبیلی] نیکویی رفتار، منش و حسن سلوک مسلمانان خصوصا عالمان، فرهیختگان و سرشناسان از بهترین وسایل امر به معروف و نهی از منکر است و بر همه واجب است با روش و منش پسندیده خود عملاً جامعه اسلامی را به انجام معروف و ترک منکر رهنمون بسازند.
- [آیت الله بهجت] طول دادن رکوع و سجود و خواندن سورههای بزرگ، موالات را بههم نمیزند، مگر آنقدر طول بدهد که وقت نماز فوت شود. مثل عمداً خواندن سوره بزرگ در نماز صبح.
- [آیت الله نوری همدانی] طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره های موالات را به هم نمی زند . قنوت
- [امام خمینی] طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ موالات را به هم نمی زند.
- [آیت الله سیستانی] طول دادن رکوع و سجود ، و خواندن سورههای بزرگ ، موالات را بهم نمیزند . قنوت
- [آیت الله اردبیلی] اگر مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در بین سال بالغ شود، اوّل سال او برای تعلّق زکات، از تاریخ بلوغ او حساب میشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] طول دادن رکوع وسجود وخواندن سورههای بزرگ، موالات را به هم نمیزند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] طول دادن رکوع و سجود و خواندن سورههای بزرگ موالات را بهم نمیزند. قنوت
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ، موالات را به هم نمی زند.
- [آیت الله سبحانی] طول دادن رکوع و سجود و خواندن سوره های بزرگ، موالات را به هم نمی زند.