باسلام. پاسخ شما در چند بند ارائه می شود : الف) امامت اشخاص خاص، مثلا خصوص امام باقر و امام صادق و امام زمان ، پس از اثبات اصل توحید و نبوت و خصوص نبوت پیامبر اکرم و حقانیت قرآن است . لذا اینکه فرموده اید(بدون سود جستن از روایات و احادیث) سخنی بی معناست اگر کسی آیات و روایات را قبول ندارد دیگر اثبات وجود امام زمانی که امامتش در ادامه ی هدایت پیامبر و قرآن کریم است چه سودی دارد و چه معنایی؟! بله اصل امامت و لزوم امام با دلیل عقلی قابل اثبات است اما نه خصوص امامی با مشخصات خاص ( فرزند امام عسکری متولد نیمه شعبان 255 هجری و ...) امامت امامی خاص، پس از پذیرش حقانیت قرآن و روایات پیامبر اکرم است. ب) امام غایب هر چند مردم از بهره ی بسیاری از منافعش محرومند اما منشأ آثار بسیاری است و مردم از هدایت های او در پس پرده غیبت هم بهره مندند و مراجعه به مراجع ( در خصوص احکام شرعی) هم از تدابیر خود امام زمان است.(( مقصود از غیبت عدم حضور در جامعه نیست بلکه مقصود این است که امام در بین مردمند و با آنان زندگی میکنند لیکن کسی ایشان را نمی شناسد. بنابر این غیبت به معنای عدم ظهور است نه عدم حضور. برخی از آثار امام غائب :1- امام واسطه ی فیض الهی است (بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء) 2- اثر تربیتی : وجود امام ناظر آثار بزرگ تربیتی در مراعات دستورات الهی در مردم دارد 3- انتفاع از دعا و عنایات حضرت در هدایت و نجات از گرفتاری ها 4- دفع بلایا و خطرات و کید دشمنان. خود حضرت در نامه ای می فرمایند ما شما را به حال خود رها نکرده ایم اگر نبود عنایت ما هر آینه دشمنانتان شما را خرد و نابود می کردند 5- حضور امام زنده در متن مردم (هر چند به صورت ناشناس) مایه ی امید و دلگرمی مؤمنان و کسانی است که با ایشان رابطه ی روحی و عاطفی دارند. 6- حضور حضرت در جوامع (در طول دوره ی غیبت ) و نظارت حضرت بر آمد و شد حکومت ها و تحولات اجتماعی و کمبودها و نقصان ها و نقاط ضعف و قوت ملل و جوامع ، قبل از ظهور و قیام.))ج) تقلید به معنای رجوع غیر متخصص به متخصص است که هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی دارد. الف) دلیل عقلی : برای شناخت احکام شرعی، آگاهیهای فراوانی، از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات، و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها نیازمند سالها تلاش جدی است. در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه میبیند: نخست اینکه راه تحصیل این علم را -که همان اجتهاد است- پیش گیرد؛ دوم اینکه در هر کاری آرای موجود را مطالعه کرده، به گونهای عمل کند که طبق همه آرا عمل او صحیح باشد (یعنی احتیاط کند)؛ و سوم اینکه از رأی کسی که این علوم را کاملاً آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس است، بهره جوید. بیشک، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی خواهد شد و از دو راه دیگر بینیاز، امّا تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است. راه دوم نیازمند اطلاعات کافی از آرای موجود در هر مسأله و روشهای احتیاط است و در بسیاری از موارد، به دلیل سختی احتیاط، زندگی عادی او را مختل میکند. این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام شرعی ندارد و در هر مسأله تخصصی دیگر وجود دارد. مثلاً یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار میشود. او برای درمان بیماری خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشکی بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده، و به گونهای عمل کند که بعداً پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند. راه اول او را به درمان سریع نمیرساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است، و او را از کار تخصصی خود، که مهندسی است، باز میدارد. لذا او بیدرنگ از یک پزشک متخصص کمک میگیرد و رأی او را عمل میکند. او در عمل به رأی پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات میدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز میشود. مکلف نیز در عمل به رأی مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات میدهد، بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست مییابد مردم به طوری عادی، در زندگی روزمره خود، هر جا به کاری نیاز پیدا کنند که تخصص کافی را در آن ندارند، به رجوع میکنند. پزشک برای تعمیر ماشین خود به مهندس و مکانیک رجوع میکند و مهندس برای درمان به پزشک و هیچ یک از آنها، جهل خود در آن زمینه را اهانت به خود حساب نمیکنند؛ زیرا رجوع به خبره یعنی دنبال علم و تخصصِ متخصصان رفتن. در جهان امروز، تحقیق در همه علوم برای یک نفر کاری است غیر ممکن و غیر ضرور. امروز اکثر قریب به اتّفاق روحانیون در مسائل شرعی تقلید میکنند؛ زیرا یا هنوز مقدمات اجتهاد را تحصیل نکردهاند، و یا نیازی به اجتهاد در احکام شرعی احساس نمیکنند، و به جای آن وقت خود را در تخصصهای دیگر علوم دینی صرف کردهاند این گروه خودشان در احکام شرعی تقلید می کنند. ب)دلیل نقلی یعنی آیات و روایات به لزوم تقلید دستور دادهاند مانند آیه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید)، و سخن امام علیهالسلام: (و امّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه ؛ هر کس از فقهای امّت ماکه نفس خود را مواظبت کند و از دینش پاسداری نماید، با هوای نفس مخالفت و فرمان مولای خود را اطاعت کند؛ سزاوار است که غیر فقها از او تقلید کنند) لذا رجوع به مراجع تقلید ( در خصوص احکام شرعی) هم از تدابیر خود امام زمان است.د) اما در خصوص اختلاف نظر مراجع : مراجع تقلید بر سر اصول و اعتقادات اختبلاف نظر ندارند اساسا مراجع تقلید متخصص در زمینه احکام شرعی اند و با مراجعه به منابع شرعی (قرآن و روایات ) احکام را استنباط و استخراج میکنند یعنی با تلاش علمی و فکری بر اساس قواعد و ضوابط خاص احکام را استخراج و برداشت میکنند بنابر این مرجع تقلید ، متخصص و خبره در استخراج احکام شرعی از روی منابع و ادله شرعی میباشد ، همانند سایر متخصصین (چشم پزشک ، مکانیک و . . .) و تقلید به معنای رجوع به متخصص است. و طبیعی است نتیجه ای که یک متخصص پس از طی مسیر استدلال به آن می رسد و برداشتی که میکند گاهی با متخصص دیگر متفاوت است ، به عنوان مثال پزشکان امروزه اختلاف نظر دارند که آیا برای کودکی که یک بار دچار تشنج همراه با تب شده ، خوردن قرص فنوباربیتال در جلوگیری از تشنج مجدد موثر است یا خیر. برخی معتقدند موثر نیست و برخی معتقدند موثر است. اختلاف نظر مراجع (نظر تخصصی در برخی احکام ) نیز چنین است نه اینکه خداوند دو حکم دارد حکم خداوند یکی است( همچنانکه در واقع آن قرص یا مفید است یا نیست) اما در تشخیص واقع گاه به دو نتیجه ی متفاوت می رسند. موفق باشید.
سلام
من این سوال وپاسخ آن را اینجا مطالعه کردم ولی به مورد 3 که علت برخی اختلافات میان مراجع با وجود امام زمان (عج) پاسخ صریحی ندادید لطفا توضیح دهید:
((سوال : بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام. برای یکی از دوستان بنده سوالاتی پیش می آید که در ذیل عرض می کنم. 1. اصلا آیا امام زمان (عج) وجود دارد ؟ چه دلیل منطقی و عقلی برای این مدعا وجود دارد ؟ (بدون سود جستن از روایات و احادیث). 2. اگر بر اساس هدایت مداوم بخواهیم اثبات کنیم که آقا وحود دارند ، پس چرا نزدیک به هزار سال است که آقا خود را نشان نداده که اصل هدایت رعایت شود و ما نخواهیم به مراجع مراجعه کنیم ؟ 3. چرا ما به مراجع رجوع می کنیم و چرا در برخی مسائلشان با هم اختلاف نظر دارند ؟ و اگر اختلافی هست ، این مدعا را اثبات نمی کند که اصل هدایت رعایت نشده و شاید عده ای بتوانند بگویند امام زمان (عج) ساخته شیعیان است ؟))
باسلام. پاسخ شما در چند بند ارائه می شود : الف) امامت اشخاص خاص، مثلا خصوص امام باقر و امام صادق و امام زمان ، پس از اثبات اصل توحید و نبوت و خصوص نبوت پیامبر اکرم و حقانیت قرآن است . لذا اینکه فرموده اید(بدون سود جستن از روایات و احادیث) سخنی بی معناست اگر کسی آیات و روایات را قبول ندارد دیگر اثبات وجود امام زمانی که امامتش در ادامه ی هدایت پیامبر و قرآن کریم است چه سودی دارد و چه معنایی؟! بله اصل امامت و لزوم امام با دلیل عقلی قابل اثبات است اما نه خصوص امامی با مشخصات خاص ( فرزند امام عسکری متولد نیمه شعبان 255 هجری و ...) امامت امامی خاص، پس از پذیرش حقانیت قرآن و روایات پیامبر اکرم است. ب) امام غایب هر چند مردم از بهره ی بسیاری از منافعش محرومند اما منشأ آثار بسیاری است و مردم از هدایت های او در پس پرده غیبت هم بهره مندند و مراجعه به مراجع ( در خصوص احکام شرعی) هم از تدابیر خود امام زمان است.(( مقصود از غیبت عدم حضور در جامعه نیست بلکه مقصود این است که امام در بین مردمند و با آنان زندگی میکنند لیکن کسی ایشان را نمی شناسد. بنابر این غیبت به معنای عدم ظهور است نه عدم حضور. برخی از آثار امام غائب :1- امام واسطه ی فیض الهی است (بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء) 2- اثر تربیتی : وجود امام ناظر آثار بزرگ تربیتی در مراعات دستورات الهی در مردم دارد 3- انتفاع از دعا و عنایات حضرت در هدایت و نجات از گرفتاری ها 4- دفع بلایا و خطرات و کید دشمنان. خود حضرت در نامه ای می فرمایند ما شما را به حال خود رها نکرده ایم اگر نبود عنایت ما هر آینه دشمنانتان شما را خرد و نابود می کردند 5- حضور امام زنده در متن مردم (هر چند به صورت ناشناس) مایه ی امید و دلگرمی مؤمنان و کسانی است که با ایشان رابطه ی روحی و عاطفی دارند. 6- حضور حضرت در جوامع (در طول دوره ی غیبت ) و نظارت حضرت بر آمد و شد حکومت ها و تحولات اجتماعی و کمبودها و نقصان ها و نقاط ضعف و قوت ملل و جوامع ، قبل از ظهور و قیام.))ج) تقلید به معنای رجوع غیر متخصص به متخصص است که هم دلیل عقلی و هم دلیل نقلی دارد. الف) دلیل عقلی : برای شناخت احکام شرعی، آگاهیهای فراوانی، از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات، و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها نیازمند سالها تلاش جدی است. در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه میبیند: نخست اینکه راه تحصیل این علم را -که همان اجتهاد است- پیش گیرد؛ دوم اینکه در هر کاری آرای موجود را مطالعه کرده، به گونهای عمل کند که طبق همه آرا عمل او صحیح باشد (یعنی احتیاط کند)؛ و سوم اینکه از رأی کسی که این علوم را کاملاً آموخته و در شناخت احکام شرعی کارشناس است، بهره جوید. بیشک، او در راه اول اگر به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی خواهد شد و از دو راه دیگر بینیاز، امّا تا رسیدن به آن، ناگزیر از دو راه دیگر است. راه دوم نیازمند اطلاعات کافی از آرای موجود در هر مسأله و روشهای احتیاط است و در بسیاری از موارد، به دلیل سختی احتیاط، زندگی عادی او را مختل میکند. این سه راه اختصاص به برخورد انسان با احکام شرعی ندارد و در هر مسأله تخصصی دیگر وجود دارد. مثلاً یک مهندس متخصص را فرض کنید که بیمار میشود. او برای درمان بیماری خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشکی بپردازد، یا تمام آرای پزشکان را مطالعه کرده، و به گونهای عمل کند که بعداً پشیمان نشود، و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند. راه اول او را به درمان سریع نمیرساند. راه دوم نیز بسیار دشوار است، و او را از کار تخصصی خود، که مهندسی است، باز میدارد. لذا او بیدرنگ از یک پزشک متخصص کمک میگیرد و رأی او را عمل میکند. او در عمل به رأی پزشک متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات میدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز میشود. مکلف نیز در عمل به رأی مجتهد متخصص، نه تنها خود را از پشیمانی آخرت و عذاب الهی نجات میدهد، بلکه به مصالح احکام شرعی نیز دست مییابد مردم به طوری عادی، در زندگی روزمره خود، هر جا به کاری نیاز پیدا کنند که تخصص کافی را در آن ندارند، به رجوع میکنند. پزشک برای تعمیر ماشین خود به مهندس و مکانیک رجوع میکند و مهندس برای درمان به پزشک و هیچ یک از آنها، جهل خود در آن زمینه را اهانت به خود حساب نمیکنند؛ زیرا رجوع به خبره یعنی دنبال علم و تخصصِ متخصصان رفتن. در جهان امروز، تحقیق در همه علوم برای یک نفر کاری است غیر ممکن و غیر ضرور. امروز اکثر قریب به اتّفاق روحانیون در مسائل شرعی تقلید میکنند؛ زیرا یا هنوز مقدمات اجتهاد را تحصیل نکردهاند، و یا نیازی به اجتهاد در احکام شرعی احساس نمیکنند، و به جای آن وقت خود را در تخصصهای دیگر علوم دینی صرف کردهاند این گروه خودشان در احکام شرعی تقلید می کنند. ب)دلیل نقلی یعنی آیات و روایات به لزوم تقلید دستور دادهاند مانند آیه (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید)، و سخن امام علیهالسلام: (و امّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه ؛ هر کس از فقهای امّت ماکه نفس خود را مواظبت کند و از دینش پاسداری نماید، با هوای نفس مخالفت و فرمان مولای خود را اطاعت کند؛ سزاوار است که غیر فقها از او تقلید کنند) لذا رجوع به مراجع تقلید ( در خصوص احکام شرعی) هم از تدابیر خود امام زمان است.د) اما در خصوص اختلاف نظر مراجع : مراجع تقلید بر سر اصول و اعتقادات اختبلاف نظر ندارند اساسا مراجع تقلید متخصص در زمینه احکام شرعی اند و با مراجعه به منابع شرعی (قرآن و روایات ) احکام را استنباط و استخراج میکنند یعنی با تلاش علمی و فکری بر اساس قواعد و ضوابط خاص احکام را استخراج و برداشت میکنند بنابر این مرجع تقلید ، متخصص و خبره در استخراج احکام شرعی از روی منابع و ادله شرعی میباشد ، همانند سایر متخصصین (چشم پزشک ، مکانیک و . . .) و تقلید به معنای رجوع به متخصص است. و طبیعی است نتیجه ای که یک متخصص پس از طی مسیر استدلال به آن می رسد و برداشتی که میکند گاهی با متخصص دیگر متفاوت است ، به عنوان مثال پزشکان امروزه اختلاف نظر دارند که آیا برای کودکی که یک بار دچار تشنج همراه با تب شده ، خوردن قرص فنوباربیتال در جلوگیری از تشنج مجدد موثر است یا خیر. برخی معتقدند موثر نیست و برخی معتقدند موثر است. اختلاف نظر مراجع (نظر تخصصی در برخی احکام ) نیز چنین است نه اینکه خداوند دو حکم دارد حکم خداوند یکی است( همچنانکه در واقع آن قرص یا مفید است یا نیست) اما در تشخیص واقع گاه به دو نتیجه ی متفاوت می رسند. موفق باشید.
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام. برای یکی از دوستان بنده سوالاتی پیش می آید که در ذیل عرض می کنم. 1. اصلا آیا امام زمان (عج) وجود دارد ؟ چه دلیل منطقی و عقلی برای این مدعا وجود دارد ؟ (بدون سود جستن از روایات و احادیث). 2. اگر بر اساس هدایت مداوم بخواهیم اثبات کنیم که آقا وحود دارند ، پس چرا نزدیک به هزار سال است که آقا خود را نشان نداده که اصل هدایت رعایت شود و ما نخواهیم به مراجع مراجعه کنیم ؟ 3. چرا ما به مراجع رجوع می کنیم و چرا در برخی مسائلشان با هم اختلاف نظر دارند ؟ و اگر اختلافی هست ، این مدعا را اثبات نمی کند که اصل هدایت رعایت نشده و شاید عده ای بتوانند بگویند امام زمان (عج) ساخته شیعیان است ؟
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام، درمورد خمس پاسخ شما به این روایت از امام زمان (عج) که میفرمایند در دوره غیبت خمس از شیعیان من برداشته شده چیست؟
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سوال: 1-اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد چه حکمی بر او مترتب است آیا جزء کفار محسوب می شود یا خیر؟ 2-اگر عدم قبول ولایت فقیه منجر به عدم قبول ولایت آقا امام زمان و بطور کلی ائمه اطهار سلام الله علیهم گردد چه حکمی برآن شخص مترتب می گردد ؟ لطفاً بطور کلی توضیح دهید همراه با ذکر کتب سندی آن . 3- اگر کسی شخص ولی فقیه را قبول نداشته باشد ولی اصل ولایت را قبول داشته باشد چه حکمی بر او مترتب است و چطور باید با او برخورد نمود؟
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید من سوالاتی در مورد آقا امام زمان(عج)دارم که برایم مبهم است لطفا به آنها پاسخ دهید: 1-ایا آقا نیاز به امورات مادی مانند نیاز به غذا پوشاک و مسکن در این دوران دارند یا نه؟ 2-آیا با گذشت زمان آقا تغییرات جسمانی مانند پیر شدن نسبت به قبل پیدا می کنند یا نه؟ 3-آیا کسی میداند که ایشان کجا زندگی می کند یا نه؟و آیا یارانی دارد که با ایشان ارتباط دارد؟ 4-این که می گویند ایشان از جمکران ظهور می کنند درست است یا نه اگرنه محل ظهور کجاست؟ 5-آیا ایشان کارهای ما را نظارت می کنند یا فقط به افراد خاصی که بی گناهند عنایت دارتد؟ 6-این که می گویند آقا میان مردم راه می روند و به مردم سلام می کنند ولی مردم ایشان را نمی شناسند درست است یا نه؟و اگر درست است ایشان بیشتر در کدام منطقه میان مردم میباشند؟ 6-شرایط ظهور آقا دقیقا چیست و ما به نوببه ی خودمان چه سهمی در تعجیل ظهور می توانیم داشته باشیم؟ بسیار سپاسگزارم
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] به نام خدا سلام ممنونم از پاسخ (دلشکسته) 1-مطلب با این افراد اصلا ازدواج نکنید رو خوندم حاج آقا! اما اون تو هیچ یک از این لیست ده تایی نیست... 2-مثل خیلی از جوانهای دیگه ای که از دین دور شده بودن اما دین و اهل بیت (علیهم السلام) رو دوست دارند... 3-حاج آقامن دور برم زیاد بودن دختر خانم هایی که مستقیم و غیر مستقیم به من ابراض علاقه کردند که به بعضی هاش هم فکر کردم اما گمشدمم نبودند... 1-3) چه تو دانشگاه و چه غیر دانشگاه با وجود اینکه اکثرا خوش تیپ نبودم و خیلی ساده حتی تو جلسات مهم خیلی ساده و البته حتی گاهی کمی نا مرتب بودم بطوری که بعضی از دوستان به من انتقاد هم میکردند... 4-من از روز اول و حتی دیدار اول علاقه مندش نشدم یه جورایی بعد از مدتی که صحبت هایی داشتیم اون هم اکثرا با محوریت اهل بیت و امام زمان(علیهم السلام) محبتش تو دلم رفت ... (یعنی عاشق چشم و ابرو و قیافش نشدم ، باطن وجودیش من رو علاقه مند کرد) 5- انگار که نیمه گمشده من باشه حاج آقا نمیه گمشده که نباید صد در صد شبیه آدم باشه؟ آدمها باید همدیگر رو کامل کنن درسته؟ 6-اما سوال اصلیه من از شما این هست که؟ 1-6)خدا گاهی راهی رو به روی آدم باز میکنه فرصتی رو در اختیارش میده و فردای قیامت هم در قبال این فرصت ها مسئوله(درسته) 7- اگر این کسی که به ظاهر از دین دور بود... خدا اتفاقی در مسیر زندگی من قرارش داد.. من از امام حسین (ع) و نماز بهش گفتم و اون هم قلبش برای امام حسین (ع) تپید... حاضر شد به خاطر من و البته به خواسته من به خاطر امام زمان (عج) تعغیر کنه و از من کمک خواست که کمکش کنم... 1-7) راهی بود که خدا به روی من باز کرده بود آیا من مسئول نیستم فردای قیامت ؟ 8- حاج آقا من به یه نتیجه رسیدم... لطفا راهنمایی کنید درست فکر میکنم با معیارهای مذهبی یا نه...! 1-8) و اون اینه که: اگر واقعا این دوست داشتن دوست داشتن واقعی و دو طرفه باشه وبا این توافق مهم که همه خط قرمزها و تعغیرهای دو طرف نهایتا تا رضایت اهل بیت(علیهم السلام)باشه این ازدواج میتونه ازدواج غلطی نباشه و اتفاقا شاید به کمال رسیدن قابل لمس تر باشه؟ 9- ببخشید که طولانی شد اما انشاءالله که خدا شما و ما رو از زمینه سازان ظهور حضرت ولی عصر (عج) قرار بدهد... التماس دعا و منتظرم
- [سایر] با سلام خدمت شما مشاور ارجمند و تبریک نیمه شعبان بنده کد885356 هستم.پیرو راهنمایی قبلی شما این جانب به استادم جواب منفی دادم و گفتم که نمی خوام باهاشون رابطه ای داشته باشم. جناب بنده جدیدا 2 تا خواستگار داشتم که یکیشون 12 سال از من بزرگتر بودند و ارشد مکانیک داشتند و یک کارگاه شخصی داشتند و وضع مالی خیلی خوبی هم داشتند.خانواده ی نسبتا خوب و مومنی هم دارند ولی به خاطر اختلاف سن زیاد بنده می خوام با اینکه با اون اقا صحبتی نداشتم بهشون جواب منفی بدم. خواستگار بعدی من 9 سال از من بزرگترند و ما جلسه ی معارفه با ایشون ومادرشون داشتیم و حدودا ما نیم ساعت با هم صحبت کردیم من از طرز صحبتشون خوشم امد و حس خیلی خوبی به این اقا در وهله ی اول پیدا کردم و تمایل دارم به این اشنایی ادامه بدم ولی در مورد ایشون چندتا مطلب هست که من رو در مورد ایشون مردد می کنه البته من خودم این مطلب رو می دونم که همه ی ادمها کامل نیستند ؛ولی باید بگم یکی از مشکلات این اقا که زیاد هم تقصیر خودشون نیست اینه که پدرشون دوتا همسر داشتند که همسر اولشون دو تا دختر داشتند که ظاهرا بچه های اون دختر ها هم ازدواج کردند و مادر این اقا همسر دومشون هستند که 5 تا پسر دارند و 3 تا برادرشون ازدواج کردند پدرشون هم سن زیادی دارند و متولد 1313 هستند تا حالا من با همچین موردی برخورد نداشتم به هر حال درسته که این اقا مقصر نیستند که پدرشون 2 تا همسر داشتند ولی فرزند همون پدرند و من از این بابت نگرانم به نظر شما من باید با این قضیه چطور برخورد کنم ؟چه سوالهایی باید بپرسم که مطمئن بشم این اقا در اینده مثل پدرشون نباشند؟لطفا چیزهایی که در این زمینه لازمه تا من از این اقا بپرسم رو بهم بگید؟ممنون چیز دیگه ای که می خواستم بپرسم ابنه که این اقا مادرشون مانتویی بودند ولی پو شیده ولی من خانواده ی خیلی مذهبی دارم و خودم هم چادری هستم البته من راجع به این مطلب از اقا پرسیدم که ایشون گفتند هیچ مشکلی ندارن و خیلی هم چادر رو می پسندند و دوست دارند خانواده ی همسرشون مذهبی تر باشند و ضاهرا خودشون پسر با ایمانی اومدند البته من نمی خوام بگم خیلی مذهبی بود ولی به گفته ی خودش احکامی مثل نماز؛روزه ؛حلال و حرام؛حق وناحق؛؛رو بهش اعتقاد دارند وانجامش میدند حتی می گفتند تا جایی که بتونند روزه ی مستحبی می گیرند هر روز صبح قران می خونند البته به فارسی تا معنیش رو هم متوجه بشن.من یک کم به این تفاوت مذهبی نگرانم باید چه طور برخورد کنم تا مطمئن بشم؟لطفا راهنماییم کنید که من چه طور می تونم به ایمان این اقا با توچه به خانوادش مطمئن بشم و بدونم قلبا مومن هستند؟من توکل کردم به امام زمان (عج)تا هر چی ایشون صلاح می دونند رو برام قرار بدند ممنون می شم راهنمایین کنید
- [سایر] الا بذکر الله تطمئن القلوب. با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت حاج آقای مرادی. نمی خوام زیاد وقت شریفتون رو بگیرم ، سر ِ یه دوراههیه بزرگم و به این امید که دری به روم باز کنین مزاحمتون شدم . 23 سال از خدای مهربونم عمر گرفتم. توی یه خونواده ی متدین و با ایمان بزرگ شدم . خونواده ای که سرمایشون مهر و محبت و عاطفه ایه که نسبت به همدیگه دارن و هر گز ، هرگز اونو از هم دریغ نمی کنن.نمی گم تمام عمرمو و نمی گم خیلی خوب و کامل ولی سعی کردم بیشتر وقتمو صرف عبادت همون خدایی بکنم که همیشه بهترینهاشو برام خواسته . و همیشه از بابت چیزایی که بهم داده ممنون دارش بودم و بابت چیزایی که از سر حکمتش نداده ، شکر گذارش . دو سال از تحصیلم توی دانشگاه میگذره.توی این 2 سال خیلی عوض شدم، سعی کردم هر روز خودمو بیشتر به خدا نزدیک کنم تا صداشو بشنوم، تا بتونم راهی رو که توش قدم گذاشتم به سر منزل مقصود برسونم. هیچ وقت چه توی این 2سال و چه قبل از اون به هیچ پسری هم صحبت نشدم ، نه اینکه موقعیتش برام پیش نیاد ، نه ، همیشه باورم بر این بوده که ارزش احساساتم خیلی بیشتر از این حرفاس که بخوام اونو بدم به دست کسی که معلوم نیست قدرش رو بدونه یا نه تا اینکه یکی از همکلاسی های پسرم نظرم به خودش جلب کرد ، من با وجود اینکه توی شهر کاملاً مذهبی و خونواده ی خیلی متدینی بزرگ شدم و لی کمتر پسری رو دیدم با این اعتقادات، پاک ، ساده ، با ایمان ، با خدا، سر به زیر .از طریق اون با مسجد و مراسم امام زمان انس گرفتم ، ازم نخواس که چادر بزنم ولی وقتی برام از خوبی های چادر گفت ، با عشق به بی بی فاطمه چادری شدم . اینقدر برام از ارزش زن گفت که حتی الان دیگه حاضر نیستم یک تار از موهام رو هم نا محرم ببینه حاج آقا منو دلبسته ی اعتقاداتش کرد. تا اینکه تقریباً یکسال پیش به من پیشنهاد ازدواج داد ، با تمام مشکلاتی که داشتیم . اون 1.5 از من کوچیکتره و خونوادش هم نسبت به خونواه ی من نسبتاً مذهبی تر. وقتی که خونوادش رو در جریان قرار داد تقریباً همه مخالفت کردن ، به خاطر اختلاف سن و .. ولی ما تصمیممون واسه ازدواج بر مبنای 2-3 سال آینده بود ، چون ایشون واقعاً الان شرایط ازدواج رو ندارن ، سربازی ، کار و .. ولی خدایی داره که وقتی بهش توکل میکنه هر چیزی رو که بخواد بهش میده و این برای من خیلی مهمه .این ایمانی که داره برام قابل ِ ستایشه . ارتباط زیادی با هم نداشتیم گاهی تلفنی به خاطر اینکه از حال همدیگه با خبر بشیم . و گاهی ایمیل. یه رابطه ی کاملاً سالم بر پایه ی اعتقادات دینیمون برای شناخت بیشتر همدیگه . ما حتی همدیگه رو با اسم کوچیک هم صدا نزدیم . یه بار هم تو چشمای همدیگه نگاه نکردیم . نیت ما از اول با همدیگه به خدا رسیدن بود . ولی اون همش میگه که از این ارتباط احساس گناه میکنه ، حاج آقا ما هیچ کاری نکردیم که حتی زمینه ای برای ارتکاب به گناه باشه . به من بگید کجای این رابطه گناهه؟ آیا گناه که انسان با انگیزه برای رسیدن به کسی که قلباً دوسِش داره تلاش کنه و به هدفش برسه؟ کجای قرآن نوشته شده اگه یکی رو دوس داشته باشی و برای رسیدن بهش تلاش کنی گناه کردی؟ تا اینکه چند روز پیش تماس گرفته و با بغض میگه که یه اتفاقی افتاده که باید همدیگه رو فراموش کنیم . هرچه اصرار میکنم که چی شده جواب نمیده و میگه نمیشه بگم.قسمم میده که بدون اینکه چیزی بپرسم فراموشش کنم. من میدونم ، میدونم که اون اگر خواستار جدایی شده فقط به خاطر خودمه . چون همیشه میگه که ارزش تو بیشتر از منه ... به نظر شما من باید چیکار کنم ؟ مگه 2سال حرف کمیه ؟ مگه احساس چیز بی ارزشیه؟ حاج آقا من نمی تونم . من توی عمرم هیچ کسی رو به اندازه ی ایشون دوس نداشتم . به خاطرش پا روی خیلی چیزا گذاشتم . تمام سختیها رو حاضرم به جون بخرم ولی بدونم اون در کنارمه . به نظرتون اگه اختلاف سن 1.5 خیلی مهمه پس چطور بی بی فاطمه ثمره ی یه ازدواج با اختلاف سن 25 ساله؟ اکثر جوابهایی رو که به پیامهای مشابه داده بودین مطالعه کردم . میدونم که شما هم بر این عقیده هستین که اختلاف سن ممکنه دردسر ساز بشه ولی حاج آقا وقتی یکی عاقله و منطقی چه فرقی میکنه کوچیکتر باشه یا بزرگتر ؟ وقتی دو نفر در کنار هم میتونن به آرامش برسن و در سایه ی آرامش به اوج کمال ، چرا اینقدر مسئله ی اختلاف سن باید مهم باشه؟ چرا خونواده ها این چیزا رو درک نمیکنن ؟ چرا به جای اینکه دست جوونا رو بگیرن و کمکشون کنن اینقدر سر هر مسئله ای بهانه میگیرن و مخالفت میکنن ؟ حاج آقا کمکم کنید. یا علی .
- [سایر] به نام خدا با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. ¬¬¬اگر فکر می کنید مطلب من برای دیگران خوب است که بخوانند و مشکلی از آنها بر طرف شود برای آنها نمایش دهید ولی نام شهر را پاک کنید(لطفاً) ، در غیر اینصورت خصوصی باشد. من جوان 22 ساله ای هستم که حدود 3 سال است جذب مسجد شده ام. حدود یک سالی است که توهماتی به ذهن من خطور می کند که نمی دانم چگونه آنها را از ذهنم پاک کنم ، در حالی که آنها بیشتر اوقات (مخصوصاً موقع نماز و دعا) با من هستند. اگر بخواهم برای درمان بهتر توضیح بدهم باید بگویم ، با معذرت: 1. گاهی مثلاً ... مدام احساس می کنم و این مرا کلافه کرده . نمی خواهم ولی به ذهنم خطور می کند. برای اینکه به آن فکر نکنم با خودم حرف زده ام که نباید فکر کنی ، به بی اهمتی آن و با اهمیت بودن خیلی مسائل دیگر فکر کرده ام ولی یک سال است مرا واقعاً آزار می دهد. به خدا و به اهل بیت متوسل شده ام ولی شاید به پزشک هم باید مراجعه می کردم که به شما می گویم . 2. گاهی وقتی به آدم ها نگاه می کنم مثلاً در خیابان یا هر جای دیگری، خانه ، به پسر ، دختر ووو ، نمی خواهم ولی نگاهم به جایی که می افتد جای مناسبی نیست و از این کلافه می شوم چون آن را نمی خواهم، یا هوای آن به سر ندارم. 3. گاهی بین دوستان که هستم مثلاً اگر با هم دست می دهیم یا روبوسی می کنیم و همدیگر را تحویل می گیریم ، پیش هم هستیم ، به ذهنم فکرهای زشتی خطور می کند در صورتی که نمی خواهم. فکری شبیه به اینکه مثلاً (انگار کسی درون من می گوید \"تو از دست دادن این احساس را کردی!!!\" ) در صورتی که اینگونه نیست. در حالی که من این احساس را نمی خواهم و از آن متنفرم. شاید مجبور باشم این حرفها را بگویم هرچند می شد این درمان من دو سال پیش باشد ، زمانی که دوستی از برادر متعهد تر و از پدر دلسوزتر مرا جذب اخلاقش کرد و مرا با آن نگاه قشنگش و صدای دلنشینش با خدا و صاحب الزمان و مسجد رفیق کرد، وقتی پیش او کلی اشک ریختم ، از من خواست به او بگویم چه گذشته ای داشته ام اما من از خجالت نگفتم--- فقط می دانم ریشه این بدی ها در تفکراتم است و مرتبط با گذشته. با این تفاسیر شما چه تجویز می کنید؟، من با تلاش و تفکر خودم تا حدودی سعی کرده ام ولی دیگر خسته شده ام. گاهی برای اینکه اینگونه نباشم از جو دوستان خارج شده ام ، یا آنها را تحویل نگرفتم، نه اینکه بد رفتاری کنم. البته تمام دوستان دوره گذشته را ترک کرده ام. مسجد هم مدام می روم. گاهی از بس که فکرهای زشت و نفرت آور به مغزم خطور می کند خسته می شوم و به مرز ناامیدی می رسم ولی باز به خودم می گویم که شیطان می خواهد مرا ناامید گیر بیاورد و باز به خودم لبخندی می زنم و سعی می کنم شاد باشم و امیدوار که خدا نظر به من کند و این گناه برطرف شود. می دانم که وقتتان خیلی کمتر از آنست که بخواهید این همه را بخوانید، خدا شما را توفیق بدهد که دلسوزانه به فکر جوانها هستید. شما مرا به یاد آن دوست می اندازید که حالا مدتی است از من جدا شده است و به دیار باقی شتافته و می دانم او زنده است و من مرده. سالم و سلامت باشید زیر سایه مولا.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.