بسم الله الرحمن الرحیم سوال: 1-اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد چه حکمی بر او مترتب است آیا جزء کفار محسوب می شود یا خیر؟ 2-اگر عدم قبول ولایت فقیه منجر به عدم قبول ولایت آقا امام زمان و بطور کلی ائمه اطهار سلام الله علیهم گردد چه حکمی برآن شخص مترتب می گردد ؟ لطفاً بطور کلی توضیح دهید همراه با ذکر کتب سندی آن . 3- اگر کسی شخص ولی فقیه را قبول نداشته باشد ولی اصل ولایت را قبول داشته باشد چه حکمی بر او مترتب است و چطور باید با او برخورد نمود؟
با عرض سلامدر هر نوبت به یک سوال جواب داده میشود:مسأله ولایت و اعتقاد به آن، دارای مراتب و انواعی است. اصل مسأله ولایت، به ولایت خدا و رسول و ائمه (ع) باز می‌گردد وروشن است که هیچ مسلمانی نمی‌تواند بدون پذیرش این مسأله خود را مسلمان بداند إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا/،(1). در مورد ولایت فقیه، گرچه این موضوع دارای جایگاه رفیعی در مجموعه معارف دینی و نظام آن است، ولی عدم اعتقاد به آن ضرری به مسلمانی کسی نمی‌زند. گرچه التزام عملی به آن ضروری است. ولایت‌فقیه جانشین امام معصوم (ع) است که امامت آن امام معصوم (ع) جزء اصول مذهب است نه اصول دین، متفکران اسلامی اگر ولایت‌فقیه را به عنوان یک مسأله کلامی مطرح کرده‌اند، براساس نیابت فقیه از امام معصوم (ع) است نه این که خود ولایت‌فقیه. در حد توحید و نبوت و معاد جزء اصول دین یا در حد امامت جزء اصول مذهب باشد اما اگر مسأله‌ای ضروری دین باشد و انکار آن به انکار رسالت و دین بیانجامد و انسان هم به استلزام انکار رسالت توجه داشته باشد و با علم و عمد آن مطلب ضروری دین را انکار کند از دین خارج می‌شود در اصول مذهب هم همین‌گونه است یعنی انکار عمدی ضروری مذهب که انسان بداند چیزی ضروری مذهب است وانکارش به انکار و نفی یکی از اصول مذهب می‌انجامد و با علم و عمد آن را تکذیب کند از مذهب خارج است ولی از دین خارج نمی‌شود اما یک مسأله عمیق نظری و پیچیده چنین نیست و بر فرض هم که ضروری باشد باید به تلازم انکار آن به انکار رسالت توجه داشته باشد. بنابراین ولایت‌فقیه نه مانند نبوت است و نه مانند امامت. البته اگر ولایت‌فقیه به وسیله برهانی برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین غیر از انکار توحید یا نبوت است بلکه باید استلزام انکار یکی از آن‌ها باشد وانکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین مایه خروج از آن خواهد بود پس صرف ثبوت ولایت‌فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن موجب نمی‌شود که این حکم همتای حکم توحید و معاد و مانند آن باشد)،(2). بنابراین هر چند که ولایت‌فقیه یک بحث کلامی است و کلامی بودن آن از کلامی بودن امامت سرچشمه می‌گیرد. اما خودش نه جزء اصول دین است و نه اصول مذهب در عین حال بحثی است کلامی مانند سایر بحث‌های کلامی دیگر که عدم اعتقاد به آن بر اعتقاد و مسلمانی انسان ضرر نمی‌زند،(3). پی‌نوشت‌ (1)) مائده، آیه 55) (2)) ولایت‌فقیه، جوادی آملی، ص 351 و 352) (3)) جوادی آملی، ولایت‌فقیه، ص 144) موفق باشید
عنوان سوال:

بسم الله الرحمن الرحیم
سوال:
1-اگر کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد چه حکمی بر او مترتب است آیا جزء کفار محسوب می شود یا خیر؟
2-اگر عدم قبول ولایت فقیه منجر به عدم قبول ولایت آقا امام زمان و بطور کلی ائمه اطهار سلام الله علیهم گردد چه حکمی برآن شخص مترتب می گردد ؟ لطفاً بطور کلی توضیح دهید همراه با ذکر کتب سندی آن .
3- اگر کسی شخص ولی فقیه را قبول نداشته باشد ولی اصل ولایت را قبول داشته باشد چه حکمی بر او مترتب است و چطور باید با او برخورد نمود؟


پاسخ:

با عرض سلامدر هر نوبت به یک سوال جواب داده میشود:مسأله ولایت و اعتقاد به آن، دارای مراتب و انواعی است. اصل مسأله ولایت، به ولایت خدا و رسول و ائمه (ع) باز می‌گردد وروشن است که هیچ مسلمانی نمی‌تواند بدون پذیرش این مسأله خود را مسلمان بداند إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا/،(1). در مورد ولایت فقیه، گرچه این موضوع دارای جایگاه رفیعی در مجموعه معارف دینی و نظام آن است، ولی عدم اعتقاد به آن ضرری به مسلمانی کسی نمی‌زند. گرچه التزام عملی به آن ضروری است. ولایت‌فقیه جانشین امام معصوم (ع) است که امامت آن امام معصوم (ع) جزء اصول مذهب است نه اصول دین، متفکران اسلامی اگر ولایت‌فقیه را به عنوان یک مسأله کلامی مطرح کرده‌اند، براساس نیابت فقیه از امام معصوم (ع) است نه این که خود ولایت‌فقیه. در حد توحید و نبوت و معاد جزء اصول دین یا در حد امامت جزء اصول مذهب باشد اما اگر مسأله‌ای ضروری دین باشد و انکار آن به انکار رسالت و دین بیانجامد و انسان هم به استلزام انکار رسالت توجه داشته باشد و با علم و عمد آن مطلب ضروری دین را انکار کند از دین خارج می‌شود در اصول مذهب هم همین‌گونه است یعنی انکار عمدی ضروری مذهب که انسان بداند چیزی ضروری مذهب است وانکارش به انکار و نفی یکی از اصول مذهب می‌انجامد و با علم و عمد آن را تکذیب کند از مذهب خارج است ولی از دین خارج نمی‌شود اما یک مسأله عمیق نظری و پیچیده چنین نیست و بر فرض هم که ضروری باشد باید به تلازم انکار آن به انکار رسالت توجه داشته باشد. بنابراین ولایت‌فقیه نه مانند نبوت است و نه مانند امامت. البته اگر ولایت‌فقیه به وسیله برهانی برای کسی ثابت شود و پس از ثبوت برهانی و قطعیت استناد آن به شارع مقدس آن را انکار کند، حکم انکار ضروری را دارد و انکار ضروری دین غیر از انکار توحید یا نبوت است بلکه باید استلزام انکار یکی از آن‌ها باشد وانکار آگاهانه یک مطلب ضروری دین مایه خروج از آن خواهد بود پس صرف ثبوت ولایت‌فقیه و وجوب ایمان قلبی به آن و لزوم تعهد عملی برابر آن موجب نمی‌شود که این حکم همتای حکم توحید و معاد و مانند آن باشد)،(2). بنابراین هر چند که ولایت‌فقیه یک بحث کلامی است و کلامی بودن آن از کلامی بودن امامت سرچشمه می‌گیرد. اما خودش نه جزء اصول دین است و نه اصول مذهب در عین حال بحثی است کلامی مانند سایر بحث‌های کلامی دیگر که عدم اعتقاد به آن بر اعتقاد و مسلمانی انسان ضرر نمی‌زند،(3). پی‌نوشت‌ (1)) مائده، آیه 55) (2)) ولایت‌فقیه، جوادی آملی، ص 351 و 352) (3)) جوادی آملی، ولایت‌فقیه، ص 144) موفق باشید





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین