عصبانیت و تحریک پذیری زیاد می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد. اضطراب زیاد، تنش های درونی، افسردگی، پرتوقعی، کم خونی و ... بنابراین همزمان با ریشه یابی های روانی لازم است از نظر جسمی هم مورد چکاپ قرار بگیرید. گاه وجود کم خونی و فقر آهن تاثیر زیادی بر کاهش آستانه تحمل می گذارد.از طرفی دیگر موقعیت زندگی و نوع ارتباطات، افکار و ذهنیات نیز بسیار تاثیر گذار است. در مجموع باید خوب تامل کنید و دلیل این عصبی بودن را بشناسید. همزمان لازم است تا روش های مدیریت خشم را هم بیاموزید. ابراز خشم تا حدودی می تواند به عادات شما برگردد. در مقابل موقعیت های مختلف واکنشها ی مختلفی از ما بروز می کند و ما به این واکنش ها عادت می کنیم. لذا اگر در هنگام مواجه شدن با موقعیت های تنش زا و عدم دلخواه به رفتارهای پرخاشگرانه و غیر صبورانه روی آویرم می توانیم به این رویه عادت کنیم.پس در تمرین برای مدیریت خشم باید آرام آرام از این رفتارها دوری کنیم. آسان ترین و ساده ترین کار این است که در هنگام عصبانیت پیش از هر رفتاری اندکی سکوت کنید و واکنش خود را به تاخیر بیاندازید. در این تاخیر باید ذهنیت و افکار خود را نیز تغییر دهید. مسلما اگر در این فاصله زمانی باز هم به عوامل محرک و ناراحت کننده فکرکنید هیچ تغییری در هیجان شما رخ نمی دهد. در این زمان سعی کنید چند نفس عمیق بکشید. نگاه خود را به سمت بالا ببرید و اعضای بدن خود را ریلکس و شل کنید و به موضوع هایی متفاوت فکرکنید. تمرین دیگر دوری از موقعیت های خشم آور است. شما باید آستانه خشم را در خود بشناسید و به محض این که به این آستانه نزدیک شدید خود را از موقعیت دور کنید. تا زمانی که به آستانه نزدیک نشدید قادر هستید رفتار خود را مدیریت کنید اما در زمان قرار گرفتن در عصبانیت شدید این کنترل بسیار دشوار است. بحث ها و گفتگو ها و زمینه هایی که احساس می کنید خشم شما را بر می انگیزد کاهش دهید و یا به محض احساس عصبانیت آن را متوقف کنید. فعالیت های جایگرین را جدی بگیرید. فعالیت های ورزشی مستمر، برنامه های ملاقات با دوستان و یا فعالیت های تفریحی منظم می تواند تاثیر بسیاری در خلق شما و البته در میزان آرامش شما دارد. هر روز تمرین ریلکسیشن داشته باشید. با تنفس های آرام و عمیق شروع کنید. به مدت یک ربع تمامی اعضا و عضلات بدن خود را در راحت ترین وضعیت وجود قرار دهید و سپس به تصویر سازی یک منظره یا موقعیت آرامش بخش، لذت بخش و ... بپردازید.در مواقعی که احساس می کنید حال خوبی ندارید و تحملتون کم شده، برای ده دقیقه بدوید و یا با یک فعالیت دوست داشتنی خود را از این فاز منفی خارج کنید.
من به شدت عصبی هستم و اصلا نمیتونم عصبانیتمو کنترل کنم یک مسئله کوچک به شدت میتونه منو عصبانی کنه تمام راه هایی که برای آرامش هست هم رفتم اما بی فایده بوده لطفا راهنماییم کنید.
عصبانیت و تحریک پذیری زیاد می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد. اضطراب زیاد، تنش های درونی، افسردگی، پرتوقعی، کم خونی و ... بنابراین همزمان با ریشه یابی های روانی لازم است از نظر جسمی هم مورد چکاپ قرار بگیرید. گاه وجود کم خونی و فقر آهن تاثیر زیادی بر کاهش آستانه تحمل می گذارد.از طرفی دیگر موقعیت زندگی و نوع ارتباطات، افکار و ذهنیات نیز بسیار تاثیر گذار است. در مجموع باید خوب تامل کنید و دلیل این عصبی بودن را بشناسید. همزمان لازم است تا روش های مدیریت خشم را هم بیاموزید. ابراز خشم تا حدودی می تواند به عادات شما برگردد. در مقابل موقعیت های مختلف واکنشها ی مختلفی از ما بروز می کند و ما به این واکنش ها عادت می کنیم. لذا اگر در هنگام مواجه شدن با موقعیت های تنش زا و عدم دلخواه به رفتارهای پرخاشگرانه و غیر صبورانه روی آویرم می توانیم به این رویه عادت کنیم.پس در تمرین برای مدیریت خشم باید آرام آرام از این رفتارها دوری کنیم. آسان ترین و ساده ترین کار این است که در هنگام عصبانیت پیش از هر رفتاری اندکی سکوت کنید و واکنش خود را به تاخیر بیاندازید. در این تاخیر باید ذهنیت و افکار خود را نیز تغییر دهید. مسلما اگر در این فاصله زمانی باز هم به عوامل محرک و ناراحت کننده فکرکنید هیچ تغییری در هیجان شما رخ نمی دهد. در این زمان سعی کنید چند نفس عمیق بکشید. نگاه خود را به سمت بالا ببرید و اعضای بدن خود را ریلکس و شل کنید و به موضوع هایی متفاوت فکرکنید. تمرین دیگر دوری از موقعیت های خشم آور است. شما باید آستانه خشم را در خود بشناسید و به محض این که به این آستانه نزدیک شدید خود را از موقعیت دور کنید. تا زمانی که به آستانه نزدیک نشدید قادر هستید رفتار خود را مدیریت کنید اما در زمان قرار گرفتن در عصبانیت شدید این کنترل بسیار دشوار است. بحث ها و گفتگو ها و زمینه هایی که احساس می کنید خشم شما را بر می انگیزد کاهش دهید و یا به محض احساس عصبانیت آن را متوقف کنید. فعالیت های جایگرین را جدی بگیرید. فعالیت های ورزشی مستمر، برنامه های ملاقات با دوستان و یا فعالیت های تفریحی منظم می تواند تاثیر بسیاری در خلق شما و البته در میزان آرامش شما دارد. هر روز تمرین ریلکسیشن داشته باشید. با تنفس های آرام و عمیق شروع کنید. به مدت یک ربع تمامی اعضا و عضلات بدن خود را در راحت ترین وضعیت وجود قرار دهید و سپس به تصویر سازی یک منظره یا موقعیت آرامش بخش، لذت بخش و ... بپردازید.در مواقعی که احساس می کنید حال خوبی ندارید و تحملتون کم شده، برای ده دقیقه بدوید و یا با یک فعالیت دوست داشتنی خود را از این فاز منفی خارج کنید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من خیلی زود عصبانی میشم مثلا من یک پسر کوچک دارم 2 ساله پر جنب وجوش و شیطون بیشتر از 2 تا 3 بار نمیتونم شیطنتهاشو تحمل کنم واز کوره در میرم وهمین باعث شده که از من بترسه چی کار یا کارهایی کنم تا بتونم خودمو کنترل کنم
- [سایر] خانم ابوالحسنی ضمن تشکر از توضیحاتتون میخواستم بدونم مسئله سن رو چقدر ملاک قرار بدهم یه سوال مهم اینکه موقع تصمیم گیری چطور احساسی نشوم و با منطق و تدبیر تصمیم بگیرم چون همونطور که میدونید تو شرایط ازدواج ادم خیلی سخت میتونه احساساتشو کنترل کنه
- [سایر] سلام خسته نباشید پسری 25 ساله هستم مجرد وقتی خیلی سردم بشه یا عصبانی بشم یا استرس بهم وارد بشه یا اب انگو خربزه و هندوانه بخورم و یا وقتی ماینوکسیدیل به بدنم برخورد کنه و یا وقتی ورزش کنم یا فعالیت بدنی داشته باشم باعت میشه حالات عصبی و پرخاشگری بی حوصلگی بهم دست بده جوری که معده عصبی میگیرم روده عصبی میگیرم طوری که ممکنه سه یا چهار روز اجابت مزاج نداشته باشم وقتی اینجوری میشم میل جنسیم به شدت کم میشه یعنی کلا از بین میره و یه طپش توی شکمم ایجاد میشه که دائمی هستش و ریزش مو میگیرم نه فقط جلوی سر تمام نقط سرم ریزش پیدا میکنه بنظر شما مشکل از کجاست اکوی قلب انجام دادم نرمال بوده .بنظر شما چه ازمایشی باید انجام بدم یا بنظر شما علت از کدوم قسمت بدن میتونه باشه؟ممنون
- [سایر] با سلام وخسته نباشید. بنده دانشجوی ارشد هستم .دو هفته دیگه ارائه دارم از همین حالا میترسم و دستم پا بی حس و کرخت میشه.ترسم هم از اینه که نکنه رفتم بالا برا ارائه دستام شروع کنه به لرزیدن چون خیلی بدم میاد دستام بلرزه!!دیروز گفتم خودم رو کنترل میکنم که دستام نلرزه ولی تا استاد درمورد موضوع ارائه ازم سوال کرد دستام به شدت شروع کرد به لرزیدن درضمن آدم خیلی کم رویی هستم درمواجه شدن با دیگران ترس دارم وقتی با کسی صحبت میکنم درست نمیتونم با طرف حرف بزنم وقاطی میکنم . خواهش میکنم کمکم کنید
- [سایر] 4ماهه تو دانشگاه با یه دختر همسن خودم اشنا شدم.روز به روز بیشتر به هم وابسطه شدیم.قصدم ازدواجه ولی نه کار درست و حسابی دارم نه سربازی رفتم و نه فعلا مدرک تحصیلی به مادرم میگم تلفنی با مادر دختر حرف بزنه و بگه که خانواده ها در جریان دوستی باشن ولی مخالفت میکنه و میگه من تا 5-6 سال دیکه که تو از سربازی بیای هیچ قدمی برنمیدارم دختر میگه خانوادشو میتونه راضی کنه که با شرایط فعلی من نامزد کنیم ولی خانواده من حتی زنگم نمیزنن. ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید علی از اصفهان-وضع اقتصادی معمولی-خیلیم مذهبی نیستیم
- [سایر] من خیلی حسودم! و این مسئله باعث مشکلات زیادی در زندگیم شده ولی نمی تونم حلش کنم (با وجودی که همسرم خیلی به من توجه می کنه ولی دائما ازش می خوام که بهم توجه کنه!). دلم می خواد همیشه بهترین باشم تا حدی بودم شاگرد اول دانشگاه و ... ولی جاهایی که نبودم یا اینکه بهم به دیده آدم قوی نگاه نکردن نابود شدم مثلا سرکارم که باعث شد استعفا بدم! خیلی عذاب میکشم نمی دونم چرا این قدر زیاد تر شده من تو خونواده ای بزرگ شدم که پسر سالار بوده و این مسئله از بچگی من رو می آزرده. دچار پرخوری عصبی شدم. لطفا راهنماییم کنین... تهران زندگی میکنم.الن که از کارم اومدم بیرون دارم واسه کنکور دکتری میخوونم.بچه ندارم و سردردها شدید هم معمولا دارم.(مخصوصا صبح ها)
- [سایر] با سلام من یک سال و نیم هست که نامزد هستم دوران دانشگاه هم همسرم را میشناختم حدود شش سال که همدیگرو میشناسیم . الان من یک مشکلی برام پیش اومده دقیقا دو هفته مونده به عروسیم . اینکه من هر وقت طول این یکسال ونیم هر وقت از مادر شوهرم ناراحت شدم همسرم بهم اجازه حرف زدن نداده میگه تو به من نگو حرفی داری به مامانم بگو. من فقط میخوام در مورد اینکه از چه موردی از دست مامانش ناراحت شدم بهش بگم اون فقط گوش کنه اگه حق با من بود حمایتم کنه اصلا انتظار ندارم بره با مامانش حرف بزنه نه ، فقط میخوام من بهش بگم آروم شم اجازه نمیده همین باعث میشه خیلی حرفا تو دلم بمونه وقتی هم دلیل ناراحتمو میگم عصبی میشه( همسرم سر هر چی زود عصبی میشه ) همه چی بهم میریزه ترجیح میدم اصلا نگم ولی وقتی اون از دست مامان من ناراحته میگه من نباید چیزی بگم انتظار داره همیشه از همسرم دفاع کنم وقتی از مامانم دفاع میکنم یا حرفی میزنم که مربوط به چند ماهه پیشه میگم که کاره خانوادمو توجیه کنم چون میبینه حق با منه عصبی میشه تو حرف نگه میداری تودلت بهش میگم تو اجازه نمیدی حرف بزنم وقتی ناراحتم واسه همینه در ضمن هر وقتم از دست خانوادم یا من ناراحته تهدیدم میکنه که پامو خونتون نمیزارم پشت گوشتو دیدی منو دیدی من خیلی بهم میرزیم اینجور وقتا ، همسرم فرداش شاید جوری رفتار کنه که اصلا هیچی نشده یام چند روز یه جوری میشه منم سعی میکنم بیخیال شم کوتاه میام تا اینجوری پیش نره ظاهرم خوبه اونجور وقتا ولی دلم ناراحته بعضی وقتا یک هفته طول میکشه برگردم به حالت قبلی ،من میخام این مشکلو حل کنم چکار باید رفتار کنم همسرم به حرفایی که منو ناراحت کرده گوش کنه عصبی نشه راهنماییم کنین خواهش میکنم
- [سایر] با عرض سلام ،من دختری هستم تقریبا سنتی و معتقدم باید به مسائل ازدواج همان گونه که ائمه گفته اند پرداخت و تا 4 تا5 سال پیش مسئله ازدواج برام خیلی مهم بود و چند تا شکست عاطفی هم داشتم . و الان هم برام این مسئله مهم است ولی الان به مدت 3-4 سال است به بیماری کولیت عصبی دچار شدم . و هر گاه اسمی از ازدواج و خواستگاری پیش میاد به شدت حالم بد میشه دچار تهوع و بی اشتهایی شدید میشم تا حدی که این مسئله روی کارم تاثیر منفی گذاشته وحتی اگر لحظه ای به کسی که حتی شک دارم به من علاقه داره فکر کنم حالم بد میشه ،مشاوره رفتم گفتن اول باید به روانپزشک مراجعه کنی . ولی من امکان نداره این کاررو انجام بدم چرا که خواهری دارم که مشکلات عصبی زیادی داشت و از رفتن پیش روانپزشک غیر از سخت شدن زندگیش وزندگی ما هیچی دیگر نداشت .البته من در مورد مشکلات خواهرم خیلی سختی کشیدم ودر منزل هم به گونه ای حدود ده سال نقش مادر دوم خانواده رو داشتم و خواهرم که از من بزرگت است ازدواج کرده و همسر خوبی دارد به طوری که خواهر من معمولا خواب است ولی همسرش هیچ اعتراضی نداره وهمه کارهای منزل رو خودش انجام میده ولی من با خواهرم خیلی فرق دارم نمیتونم تو زندگی زناشویی آدم بی تفاوتی باشم .و نقش خودم رو تو زندگی دوست دارم پر رنگ ببینم چه در خانه پدرم و چه در خانه همسرم و حالا نمی دانم چرا از ازدواج با اینکه برایم همیشه مهم بوده به شدت واهمه دارم .ناگفته نماند که مقدار کمی داروی اعصاب استفاده می کنم فقط برای ناراحتی کولیت عصبی که دارم . لطفا کمکم کنید باتشکر
- [سایر] با سلام و خسته نباشید خدمت خانم عطاریان در واقع من به فردی علاقه مندم و قراره با هم ازدواج کنیم اما طی روابطی که زیر نظر خانواده هامون داشتیم فردی که من بهش علاقه دارم از علاقه ی شدید خودش نسبت به خواهرش حرف میزنه و من چون علاقه ی شدیدی به این فرد دارم نمیتونم تحمل کنم که اون فردی به من جز من رو دوست داشته باشه وقتی از علاقش به خواهرش حرف میزنه قلبم درد میگیره و اشکم در میاد من یه بار این موضوع رو به خودش گفتم بهش گفتم که به خواهرش حسادت میکنم به این دلیل که اونو خیلی دوست داره و اون قسم خورد که منو بیشتر از خواهرش دوست داره اما من نمیتونم تحمل کنم که یکی دیگه رو به جز من دوست داشته باشه لطفا من رو کمک کنید و بگید باید چی کار کنم ایا این میتونه تاثیری در زندگی اینده من با فرد مورد علاقم داشته باشه و زندگیمونو خراب کنه
- [سایر] باسلام. من مدت یکسال هست که ازدواج کرده ام تقریبا ماهی یکبار سر مسئله خیلی جزئی با شوهرم بحث میکنیم و فرق نمیکنه حق باکی باشه ، اون همیشه من رو مقصر میدونه و من باید برا معذرت خواهی پیش قدم بشم اصلا حاضر نیست خودش حرف زدن رو شروع کنه چه برسه به اینکه عذرخواهی کنه واقعا موندم باید چی کارکنم ؟ طرز تفکرش اینجوریه که اگه دوستی بهش زنگ زد اون بهش زنگ میزنه و درغیراینصورت هرگز تماس نمیگیره با دوستش ، در مورد منم اینجوریه اگه من قهر کرده ام حاضر نیست بیاد از دلم بیرون بیاره یه جورایی غرورش خیلی زیاده منم از این بابت خیلی رنج می برم ، درضمن 6 سال از من بزرگتره و میخواد منو کنترل کنه ، خیلی خوب و بد را برام تعریف میکنه .خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید که چیکار کنم.