من دچار وسواس در خوردن شدم با این که 10 کیلو کمبود وزن دارم بازم از غذا خوردن میترسم در واقع من دچار آنوورکسی هستم تنها اگر باشم هیچی نمیخورم
اشتغال ذهنی با غذا، رژیم غذایی و تصویر تن، غذا را در مقام کنترل کننده زندگی شخص قرار می دهد و نتیجه آن آسیب دیدن سلامتی و قیافه ظاهری است. این امر توانایی شخص برای لذت بردن و داشتن احساس خوب را به شدت مختل می کند. بهر حال، شناخت احساسهایی که به رفتارهای خوردن ناسالم منتهی می گردد گام اول در تغییر این رفتارها می باشد طوری که غذا دیگر مشکلی برای فرد نباشد. اگر به اختلال خوردن مبتلا هستید از گامهای زیر برای کمک به خودتان استفاده کنید: 1) انتظارات اجتماعی در مورد عادات خوردن و ظاهر شخصی را مورد بی اعتنایی قرار دهید. 2) به سلامتی خود به اندازه قیافه ظاهریتان ارزش دهید. 3) از یک متخصص رسمی تغذیه اطلاعات لازم را دریافت کنید. 4) به آرامی غذا بخورید، از غذا لذت ببرد و هر گاه سیر شدید خوردن را قطع کنید. 5) به غذا به عنوان سوخت مورد نیاز جهت کار کردن نگاه کنید نه به عنوان یک دشمن و یا دوستی تسلی بخش 6) وقتی دلتان خوردن افراطی، دفع غذا و یا خودداری از خوردن را می خواهد سعی کنید احساسات همزمان از قبیل "غمگینی ه" و یا کاهش احساس ارزشمندی را در خود مشخص نمایید.7) بعد از شناخت احساسات خود می توانید شیوه های بهداشتی اداره کردن آنها را بیابید. ضمن اینکه نمی دانم تا به حال مشکل تان را چگونه مورد کنترل قرار داده اید ولی مراجعه حضوری نزد متخصص به شما اکیدا توصیه می شود. مراجعه نزد متخصص تغذیه و از طرف دیگر روان شناس برای شما ضروری به نظر می رسد.در اختلالاتی مثل بی اشتهایی روانی چون سلامتی جسمی هم به شدت درگیر است لازم است که هر چه زودتر برای اقدامات تخصصی تلاش شود و از طریق اینترنت و فضای مجازی و .. در صدد در یافت کمک نباشید.شناخت منبع مشکل شما ضروری است مثلا اینکه ایا این مشکل فیزیولوژیکی است یا تحت تاثیر شرایط اجتماعی یا استرسهای محیطی؟مسلما شناخت منبع مشکل شما در درمان ان بسیار موثر است پس حتما مراجعه حضوری داشته باشید. با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

من دچار وسواس در خوردن شدم با این که 10 کیلو کمبود وزن دارم بازم از غذا خوردن میترسم در واقع من دچار آنوورکسی هستم تنها اگر باشم هیچی نمیخورم


پاسخ:

اشتغال ذهنی با غذا، رژیم غذایی و تصویر تن، غذا را در مقام کنترل کننده زندگی شخص قرار می دهد و نتیجه آن آسیب دیدن سلامتی و قیافه ظاهری است. این امر توانایی شخص برای لذت بردن و داشتن احساس خوب را به شدت مختل می کند. بهر حال، شناخت احساسهایی که به رفتارهای خوردن ناسالم منتهی می گردد گام اول در تغییر این رفتارها می باشد طوری که غذا دیگر مشکلی برای فرد نباشد. اگر به اختلال خوردن مبتلا هستید از گامهای زیر برای کمک به خودتان استفاده کنید: 1) انتظارات اجتماعی در مورد عادات خوردن و ظاهر شخصی را مورد بی اعتنایی قرار دهید. 2) به سلامتی خود به اندازه قیافه ظاهریتان ارزش دهید. 3) از یک متخصص رسمی تغذیه اطلاعات لازم را دریافت کنید. 4) به آرامی غذا بخورید، از غذا لذت ببرد و هر گاه سیر شدید خوردن را قطع کنید. 5) به غذا به عنوان سوخت مورد نیاز جهت کار کردن نگاه کنید نه به عنوان یک دشمن و یا دوستی تسلی بخش 6) وقتی دلتان خوردن افراطی، دفع غذا و یا خودداری از خوردن را می خواهد سعی کنید احساسات همزمان از قبیل "غمگینی ه" و یا کاهش احساس ارزشمندی را در خود مشخص نمایید.7) بعد از شناخت احساسات خود می توانید شیوه های بهداشتی اداره کردن آنها را بیابید. ضمن اینکه نمی دانم تا به حال مشکل تان را چگونه مورد کنترل قرار داده اید ولی مراجعه حضوری نزد متخصص به شما اکیدا توصیه می شود. مراجعه نزد متخصص تغذیه و از طرف دیگر روان شناس برای شما ضروری به نظر می رسد.در اختلالاتی مثل بی اشتهایی روانی چون سلامتی جسمی هم به شدت درگیر است لازم است که هر چه زودتر برای اقدامات تخصصی تلاش شود و از طریق اینترنت و فضای مجازی و .. در صدد در یافت کمک نباشید.شناخت منبع مشکل شما ضروری است مثلا اینکه ایا این مشکل فیزیولوژیکی است یا تحت تاثیر شرایط اجتماعی یا استرسهای محیطی؟مسلما شناخت منبع مشکل شما در درمان ان بسیار موثر است پس حتما مراجعه حضوری داشته باشید. با تشکر از تماس شما





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین