باسلامکاربر گرامی در مورد اضطراب امتحان انچه که مهمتر از همه به نظر می رسد این است که اگر افراد در هنگام امتحان آمادگی لازم را داشته باشند و برخی اصول را هم رعایت کنند میزان اضطراب در جریان امتحان به حداقل ممکن می رسد. دانش آموزان و دانشجویان در طول دوران تحصیل خود بارها و بارها امتحان خواهند داد با این حال علی رغم گذشت زمانهای طولانی باز هم درگیر نگرانی ایام امتحان می شوند. لذا در روز امتحان این مراحل را انجام دهید:- زمان کافی برای امتحان پیش بینی کنید. درس خواندن دقیقه نود و یا بیش از حد در شب امتحان سطح نگرانی را افزایش خواهد داد.- قبل از انجام هر کاری ابتدا نفس عمیقی بکشید اگر تنش موجود در شما رو به افزایش نهاد یک عبارت تصدیقی مانند" من کاملا متمرکز و آرام هستم" را چند بار تکرار کنید- تمام سوالات امتحان را مرور کنید و مشخص کنید کدام سوالات را با توجه به آمادگی تان باید پاسخ دهید.- مشخص کنید که برای هر سوال چه مدت زمان باید اختصاص داده شود- تمام اطلاعات و نکات ریزی را که خیلی زود فراموش می شود و برای امتحان ضروری هستند را روی یک کاغد چک نویس یادداشت کنید.- در هر سوال زیر کلمات کلیدی خط بکشید حتی اگر مطمئن شدید که منظور سوال را فهمیده اید حتما آن را بازخوانی کنید تا اطمینان کامل کسب نمایید.- ابتدا سراغ سوالاتی بروید که پاسخ صحیح آنها را می دانید و به خاطر دارید. همیشه حواس تان به ساعت باشد تا زمان مخصوص هر سوال را به سوالات دیگر اختصاص ندهید.- هنگامی که زمان شما در حال اتمام است پاسخ سوالاتی را که به طور کامل نوشته اید یک بار بخوانید در صورتی که غلط املایی و یا هر گونه اشتباه ناخواسته باعث کاهش نمره شما می شود بهتر است این مرور پایانی را انجام دهید تا از صحت پاسخ خود مطمئن شوید.ضمنا اطلاعات موجود در حافظه کوتاه مدت پس از چند لحظه زوال می یابند مگر آنکه سعی کنید آن اطلاعات را در حافظه بلند مدت جای دهید. پژوهش ها نشان می دهد اگر طی 24 ساعت دست به مرور مطالب فرا گرفته شده نزنید 80 درصد مطالب فراموش می شود. از طریق مرور اطلاعات در سریع ترین زمان ممکن، شما نه تنها میزان مطالبی را که حفظ می کنید، افزایش می دهید بلکه همچنین ساعات مورد نیاز قبل از امتحان برای مطالعه را کاهش می دهید. شما می توانید در برنامه درسی خود زمانهایی را به مرور مطالب اختصاص دهید. این کار با گامهای ساده زیر برداشته می شود: اول، بعد از هر کلاس به برنامه ریزی برای آن درس بپردازید. زمانی را بین کلاس ها به مرور یادداشتهای خود اختصاص دهید. از مخفف نویسی استفاده کنید. این کار تنها چند دقیقه وقت شما را می گیرد ولی به ذخیره سازی مطالب کمک خواهد کرد. دوم، دوره های کوتاه مدت، مطالب را مرور کنید. از انباشتن وبعد به یکباره مطالعه کردن تمام مطالب (ماراتون مطالعاتی) پرهیز کنید چون این شیوه مطالعه فرساینده است و موجب می شود دانش آموز یا دانشجو از مطالعه مطالب درس هر چه بیشتر طفره بروند. سوم، زمانی را که در صف اتوبوس، کتابفروشی و .... تلف می کنید می توانید به مرور و سازماندهی یادداشتها اختصاص دهید. امر مهم وکلیدی، اداره زمان ( تدبیر وقت) است. فراگیری تنظیم و تدبیر وقت، زمان بیشتری برای مرور مکرر در اختیار شما می گذارد طوریکه زمان کمتری برای با عجله برای امتحان آماده شدن اختصاص می یابد.این مطالب را اجرا کنید اگر باز هم دچار مشکل بودید مجددا با من در تماس باشید.با تشکر از تماس شما
با سلام و عرض خسته نباشید
من در امتحانات استرس زیادی دارم یعنی سر جلسه بیشتر اون اطلاعاتی هم که خوندم یادم میره و باعث افت تحصیلی هم شده دست هام هم میلرزه سر جلسه و مثلا در جمع میخوام یک چای بخورم لیوان میلرزه تو دستام رراه حل این مشکلات چیست
و همچنین راه بدست اوردن اعتماد به نفس و جلئگیری از این نوع استرس و شرایط با تشکر
باسلامکاربر گرامی در مورد اضطراب امتحان انچه که مهمتر از همه به نظر می رسد این است که اگر افراد در هنگام امتحان آمادگی لازم را داشته باشند و برخی اصول را هم رعایت کنند میزان اضطراب در جریان امتحان به حداقل ممکن می رسد. دانش آموزان و دانشجویان در طول دوران تحصیل خود بارها و بارها امتحان خواهند داد با این حال علی رغم گذشت زمانهای طولانی باز هم درگیر نگرانی ایام امتحان می شوند. لذا در روز امتحان این مراحل را انجام دهید:- زمان کافی برای امتحان پیش بینی کنید. درس خواندن دقیقه نود و یا بیش از حد در شب امتحان سطح نگرانی را افزایش خواهد داد.- قبل از انجام هر کاری ابتدا نفس عمیقی بکشید اگر تنش موجود در شما رو به افزایش نهاد یک عبارت تصدیقی مانند" من کاملا متمرکز و آرام هستم" را چند بار تکرار کنید- تمام سوالات امتحان را مرور کنید و مشخص کنید کدام سوالات را با توجه به آمادگی تان باید پاسخ دهید.- مشخص کنید که برای هر سوال چه مدت زمان باید اختصاص داده شود- تمام اطلاعات و نکات ریزی را که خیلی زود فراموش می شود و برای امتحان ضروری هستند را روی یک کاغد چک نویس یادداشت کنید.- در هر سوال زیر کلمات کلیدی خط بکشید حتی اگر مطمئن شدید که منظور سوال را فهمیده اید حتما آن را بازخوانی کنید تا اطمینان کامل کسب نمایید.- ابتدا سراغ سوالاتی بروید که پاسخ صحیح آنها را می دانید و به خاطر دارید. همیشه حواس تان به ساعت باشد تا زمان مخصوص هر سوال را به سوالات دیگر اختصاص ندهید.- هنگامی که زمان شما در حال اتمام است پاسخ سوالاتی را که به طور کامل نوشته اید یک بار بخوانید در صورتی که غلط املایی و یا هر گونه اشتباه ناخواسته باعث کاهش نمره شما می شود بهتر است این مرور پایانی را انجام دهید تا از صحت پاسخ خود مطمئن شوید.ضمنا اطلاعات موجود در حافظه کوتاه مدت پس از چند لحظه زوال می یابند مگر آنکه سعی کنید آن اطلاعات را در حافظه بلند مدت جای دهید. پژوهش ها نشان می دهد اگر طی 24 ساعت دست به مرور مطالب فرا گرفته شده نزنید 80 درصد مطالب فراموش می شود. از طریق مرور اطلاعات در سریع ترین زمان ممکن، شما نه تنها میزان مطالبی را که حفظ می کنید، افزایش می دهید بلکه همچنین ساعات مورد نیاز قبل از امتحان برای مطالعه را کاهش می دهید. شما می توانید در برنامه درسی خود زمانهایی را به مرور مطالب اختصاص دهید. این کار با گامهای ساده زیر برداشته می شود: اول، بعد از هر کلاس به برنامه ریزی برای آن درس بپردازید. زمانی را بین کلاس ها به مرور یادداشتهای خود اختصاص دهید. از مخفف نویسی استفاده کنید. این کار تنها چند دقیقه وقت شما را می گیرد ولی به ذخیره سازی مطالب کمک خواهد کرد. دوم، دوره های کوتاه مدت، مطالب را مرور کنید. از انباشتن وبعد به یکباره مطالعه کردن تمام مطالب (ماراتون مطالعاتی) پرهیز کنید چون این شیوه مطالعه فرساینده است و موجب می شود دانش آموز یا دانشجو از مطالعه مطالب درس هر چه بیشتر طفره بروند. سوم، زمانی را که در صف اتوبوس، کتابفروشی و .... تلف می کنید می توانید به مرور و سازماندهی یادداشتها اختصاص دهید. امر مهم وکلیدی، اداره زمان ( تدبیر وقت) است. فراگیری تنظیم و تدبیر وقت، زمان بیشتری برای مرور مکرر در اختیار شما می گذارد طوریکه زمان کمتری برای با عجله برای امتحان آماده شدن اختصاص می یابد.این مطالب را اجرا کنید اگر باز هم دچار مشکل بودید مجددا با من در تماس باشید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] من در زمان امتحانات و سر جلسه امتحان استرس شدید دارم بطوری که سر جلسه دستام میلرزه و درتس نمی تونم داده ها را به برگه انتقال بدم و باعث افت تحصیلی و کاهش 4 نمره ای معدلم شده لطفا بفرمایید برای رفع چکار باید بکنم با تشکر روش که به نتیجه برسم را ذکر کنید
- [سایر] با سلام.من تو دوران کودکی دختر با اعتماد به نفسی بودم اما از نوجونی یعنی 13 سالگی در اثر مرگ یکی از اقوام هم اعتماد به نفسمو از دست دادم هم اضطراب پیدا کردم هم وسواس فکری و عملی هم خیلی ترسو شدم از نوجوونی تا الان به روانپزشک و مشاورین زیادی مراجعه کردم که وسواسم خوب شد الان تا حد کمی وسواس فکری دارم.ولی تو زمینه اضطرابیم که خیلی دل شوره داشتم همش احساس میکردم میخواد اتفاق بدی بیفته اینا برطرف شد اما نه با داروهایی که روانپزشک داده بلکه با ورزش دارو های روانپزشکو که مصرف میکنم فقط خوابم بیش تر میشه هیچ تاثیری رو اضطرابم نداره تشخیص ایشون رفتار درمانی بود گفتن که به دارو نیازی نداری اما ترس زیاد دارم که یکیش ترس از تو جمع بودنه واکنش های بدنیم هم اول طپش قلبم خیلی میره بالا دستام یخ میکنه دهنم خشک میشه همه بدنم هم میلرزه لرزشش بیرونیه وقتی از اون موقعیت بیرون بیام همه حالت هام سریع از بین میره ولی این حالت ها باعث میشه خیلی تو جمع نباشم و احساس خجالت کنم یه قرص ایندرال10 که مال طپش قلبه میخورم وقتی اونو میخورم خوبم ولی چون طولانی مدت مصرف کردم یه روز نخورم همه بدنم میلرزه حالا دارم مصرف قرصو کم میکنم مثلا از یکی در روز شده یک چهارم در روز ولی باز این حالت های لرزش و اینام برگشته الان از همه اضطرابم فقط همین مونده من باید تا آخر عمر ایندرال10 مصرف کنم؟ چون عوارضم داره..تمرینای آرمیدگی رو یه روز انجام میدم بعد ول میکنم اونو باید چند بار در روز انجام بدم؟یه مدت که این تمرینارو 1 بار در روز انجام دادم باز لرزش داشتم میشه راهنمایی کنید؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید حقیقتش من انقدر موانع بر سر ازدواج دارم که همیشه از نوشتن آنها احساس خستگی می کردم و مشکلم را مطرح نمی کردم. همه ی این موانع تقصیر خودم است اما نمی توانم آنها را حل کنم. من دختری هستم که از نظر بقیه کمرویی و خجالتی بودنم افراطی است. حتی موقع حرف زدن با شخص مقابل نمی توانم به او نگاه کنم و دست و پایم را گم می کنم. به همین خاطر از شرکت در جمع واهمه دارم و اصلا اعتماد به نفس ندارم. شاید مشکلات زندگیم باعث از بین رفتن اعتماد به نفسم شده باشد و فکر می کنم در هرجا باشم همه از من گریزانند. وقتی سوم رهنمایی هم بودم از همکلاسی ساده لوحم سوء استفاده کردند و از آن موقع تا الان همش فکر می کنم مردها فقط برای نیاز جنسی به سراغ دخترها می روند. به خصوص که اطرافم را همه آدم هایی پر کرده اند که بعد از سالها زندگی هیچ کدام از زندگیشان راضی نیستند و در تمام آنها هم مرد اخلاقش عوض شده. از ازدواج می ترسم از اینکه من هم مثل آنها شوم، از اینکه کاری کند تا من او را هوسباز بدانم. از اینکه اصلا نتوانم ازدواج کنم... کمکم کنید
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. <div>با عرض سلام و خسته نباشید...</div> <div>اول از شرایط خودم بگم:پسری هستم 19 ساله با قد 184 و وزن 77 کیلو.اهل خوزستان.دارای طبعی گرم.توی این یک سال اخیر،اصلا توی معرض آفتاب قرار نگرفتم،تحت هیچ عنوانی.پوستم فوق العاده چربه،به خصوص صورتم.بدنی با استخوان بندی درشت و تقریبا متعادل(نه چاق و نه لاغر)دارم ولی صورتم خیلی لاغره.صورت و بدنم موهای زیاد داره که سیاه پررنگ هستند.چند ماهی میشه که با رعایت کردن خورد و خوراکم،حرارت بدنم کمتر شده.البته هنوز گاهی جوش هایی میزنم که از حرارت بدنم نشآت میگیره(مثلا داخل دهانم،روی سینه هام و بازوهام).جدیدا چند تار (حدودا 8 تا)از موهای چانم(ته ریش) از سیاهی به رنگ بور تبدیل شدن.البته تا یادم نرفته بگم که من لوزه و لوزه سوم دارم(اگه اشتباه نگفته باشم).</div> <div>واما مشکل بزرگ من که باعث افسردگیم شده و باعث شده که یه بار به روانشناس مراجعه کنم:من حدود دو سالی هست که بعضی از قسمت های بدنم مثل باسن،پایین کمر،پیشانی،پشت و جلوی گردنم ونیز روی بازوهام لک سیاه پررنگ زده.به متخصص داخلی هم که مرجعه کردم،واسم آزمایش چربی،قند،کم خونی،کلیه و کبد نوشت که الحمدالله گفت سالم سالم هستم.چند روز پیش رفتم پیش متخصص پوست و مو،تشخیص ایشون هم این بود که هیچ بیماری درونی نداری و این لکه ها بخاطر ملانین هست و فقط برام چندتا کرم موضعی نوشت.از ایشون پرسیدم که چی بخورم و چی نخورم،ولی ایشون گفتن هیچ فرقی نمیکنه و خوردنی ها هیچ تأثیری نداره!!!!!</div> <div>1)خواهشا بفرمایید چی باعث افزایش ملانین میشه تا نخورم و چی باعث کاهش اون میشه تا بیشتر بخورم.</div> <div>2)با توجه به اینکه توی ایام مبارک رجب هستیم،به نظر شما روضه گرفتن میتونه به کم شدن ملانین های پوست بدنم کمک کنه؟</div> <div>3)چیکار کنم تا صورتم،حتی اگه شده یکم پر و چاقتر بشه؟</div> <div>تو رو خدا تا جایی که ممکنه جواب همه سوالاتمو با صبر و حوصله و توضیح کامل بدین.دستتون درد نکنه.</div> <div>یا علی،حق نگهدار...</div>
- [سایر] سلام حاج آقا .من 19 سالمه و دانشجوی رشته داروسازی هستم .چند تاعبارت رو جستجو کردم درمورد سوالم ولی هیچ نتیجه ای به دست نیومد.شاید سوال من یه سوال تازه باشه و کسی از شما درموردش نپرسیده باشه . حدود 5 سال پیش دچار یه بیماری شدم که به احتمال خیلی زیاد ژنتیکی هستش .نمیدونم اسمش به گوش شما خورده یا نه ،دیستروفی عضلانی که انواع مختلف و علایم مختلفی هم داره علایمی که در من ایجاد کرد مهمترینش ضعف درراه رفتن وحرکت وکاهش قدرت جسمی بود ،زود خسته میشم ،از پس بعضی کارام به تنهایی برنمیام ، حالا بیماریم متوقف شده اگه پیشرفت میکرد شاید دیگه اصلا نمی تونستم راه برم .خودتون که خبر دارید شرایط خیلی از دانشگاهها برای افرادی که سلامتی کامل ندارند مناسب نیست.پله تا دلتون بخواد تو دانشگاه هست وآسانسور اکثراوقات یه رویای دست نیافتنی برای امثال منه .گاهی امتحانا طبقه ی سومه ، اسانسور نیست یا خرابه .فکرشو بکنید وقتی پاهات یاری نمی کنن، وقتی میرسی بالا اول خوشحال میشی فکر میکنی اورست رو فتح کردی بعد میبینی پاهات داره میلرزه وحالا باید بشینی سر امتحان و با سوالای عجیب و غریب سروکله بزنی . خیلی دوست دارم نماز جماعت دانشگاه شرکت کنم اما رو زمین برام سخته نماز خوندن . تا نماز خونه هم یه مقداری راه هست که راهش کمه ولی برا من سخته .اگه اتوبوس هم باشه من نمیتونم استفاده کنم چون پله اش خیلی بلنده. تو تمام سال های دبیرستانم هم مشکلاتی داشتم .می دونید سخته که هم سن وسالات پله ها رو دوتا یکی برن بالا ولی تو همش تو فکر این هستی که یعنی این جایی که دارم میرم پله داره یا نه ،سریالاییه یا سرازیری و وو. اینا درد ودل بود حالا حرف اصلیم .خدا تو تمام این سالها به طور ویژه هوای منو داشت منم برای هرچیز وهرلحظه ازش کمک میخوام ،جایی تنهام نذاشت ،کمکم کرد تو کنکور وکلا همه لحظه های زندگیم وتوی ان پله ها .تو این سالها من معنای توکل رو به طور واقعی فهمیدم .سعی کردم هرگز به خدا نگم چراوهمیشه شاکر خداوند باشم . سعی کردم همیشه بگم خدایا راضی ام به رضای تو .هیچ وقت دعا نکردم که خوب بشم .یه جایی خوندم که خدایا به داده ونداده و گرفته ات شکر ،که داده ات نعمت است ،نداده ات حکمت و گرفته ات امتحان .هیچ وقت از خدا نخواستم شفام بده چون میخواستم والان هم میخوام که از امتحان خدا سربلند بیرون بیام .دلم میخواد همونی بشه که خدا خودش میخواد اگر برام بیماری رو میخواد منم همون رو میخوام وراضی ام وسختی هاشو به جون میخرم واگر هم خدا برام سلامتی رو بخواد من هم همون رو میخوام وراضی ام .به خاطر همین چیزا هم هرگز دعا نکردم برای بهبودی .فقط همیشه ازش خواستم کمکم کنه که جایی کم نیارم و هرگز ناشکری نکنم .حاج اقا من تمام سالها دلم نمیخواست وهنوز هم دلم نمیخواد که خدا ازم تو این موضوع ناراضی بشه .گاهی وقتها فکرمیکنم نکنه من طاقت امتحان سخت تر از این رو نداشتم که به اینجا ختم شده..چیزهای زیادی درمورد این مطالب شنیدم :من از درمان ودرد ووصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد. هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ،من فکرمیکنم این یکی درمورد من صدق نمیکنه. جایی هم شنیدم که روزی یکی ازامامان معصوم به شخصی میگن که اگرخدا برای ما سلامتی رو بخواد ما همون رو دوست داریم واگرهم برای ما بیماری رو بخواد همون رو دوست داریم . نمی دونم حاج آقا اصلا نمیدونم میخوام چی بپرسم: مادروپدرم میگن اشتباه میکنی که دعا نمیکنی باید ازخدا بخوای که خوب بشی اما من نمیتونم دعاکنم ،میترسم اگه خوب بشم دیگه خدا ازم راضی نباشه وتو امتحان خدا موفق نشم .حاج آقا من می دونم که اگه از خدا بخوام که شفام بده باز همونی میشه که خدا میخواد پس چه نیازی به دعا هست .حاج اقا من میترسم از خدا بخوام که خوب بشم بعد دعامو قبول کنه اما به خاطر دعای من باشه ،اخه میدونید فکرمیکنم هرچی از خدا میخوام بهم میده اگه این طورباشه آیا من تو امتحان خدا موفق میشم یا نه ؟.حاج اقا اصلا من گیجم نمیدونم چی کارکنم .فعلا هیچ راه درمانی برای بیماریم نیست .تازگی ها دکتری رو شناختیم که درمان قرانی برای بیماریها میدن البته قبلش باید مطمین بشن که راه درمان علمی برای این بیماری نیست وهمه ی راهها رو رفتی واین خیلی خوبه چون ما باید اول ازراه واسطه هایی که خدا برامون قرارمیده مثلا همون راههای علمی درمان بیماری ها دنبال حل مشکلمون باشیم .چون برای من این راهها وجود نداشت ،ایشون به من گفتند که سوره ی حمد رو چهل روز هرروز هفتاد بار بخونم با هفتاد صلوات ایشون پشت تلفن اینو به من گفتند وهیچ مبلغی هم ازما نگرفتند اینو میگم تا ثابت بشه ایشون ازاین ادمهای دروغگو نیستند که تازگی ها خیلی زیاد شدندومردم رو گول میزنند. من اعتقاددارم به اینکه قرآن و سوره ی حمد حتما اگه خدا بخواد میتونه کسی رو شفا بده اما من نمیدونم بخونم یا نه .اگه بخونم یعنی از خدا خواستم که خوب بشم یعنی گفتم من اینو بیشتر دوست دارم نه اونی رو که تو میخوای .حاج اقا من تمام این سالها رو با این فکر گذروندم که خدا درمورد بیماریم وعکس العمل من به اون ازم راضیه و حالا اگه اشتباه کرده باشم چی ! حاج اقا امیدوارم متوجه منظورم شده باشید .لطفا برام توضیح بدیدچی کارکنم ؟چه طورمیشه که ازامتحان خدا حالا هرموقع که قراره تموم بشه یا تموم نشه سربلندبیرون بیام ،دعابکنم با نکنم ،اگه دعاکنم چی میشه ؟به هرجا ایمیل وپیام میدم کسی جوابمو نمیده کاشکی شما جوابمو خیلی قابل درک بدید . برام دعاکنید...دعاکنید
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند