باسلامدوست گرامی محتواهایی از خواب که توام با اضطراب و استرس است تحت تاثیر شرایط بیداری شما و حالات روحی است که در زمان بیداری دارید. مثلا اگر شب قبل ازخواب با نگرانی بخوابید ، مکان خواب تان مناسب نباشد، پر خوری کرده باشید، با فکر و خیال خوابیده باشید و .. این حالات روحی منفی می تواند در محتوای خواب شما موثر باشد در حالی که اگر قبل زا خواب جوی ارام برای خود مهیا کنید و با ارامش بخوابید احتمال این دست خوابها کاهش می یابد.بعضی از افراد پی بردهاند که اگر همیشه، قبل از رفتن به تختخواب، برای چند دقیقه به نرمش کردن بپردازید درایجاد خواب ارام، مؤثر واقع میشود.یک لیوان شیرگرم هنگام خواب به بعضی از افراد کمک میکند . شیر حاوی آمینو اسید و ترپیتو فان ضروری میباشد که سروتونین، ماده شیمیایی، مغز را تحریک میکند که یک نقش کلیدی در ایجاد خواب را بازی میکند. یک قطعه نان گندمی خالص به تاثیر آن میافزاید یا میتوانید آنرا با خوردن قبل از خواب امتحان کنید. یک قطعه نان گندمی به جذب ترپیتقان کمک خواهد کرد. از کافئین وغذاهای حاوی تیروزین زیاد از لحظات پایانی بعد ازظهر به بعد اجتناب کنید با تشکر از تماس شما
با اینکه تقریبا 6 یا 7 ساله که درسم تموم شده بعضی شبها خواب می بینم که امتحان دارم ولی بری امتحان اماده نیستم .تو خواب خیلی استرس دارم و از خواب که بیدار میشم خیلی خوشحالم که همش خواب بوده .لطفا بگید چی کار کنم از این خوابها کمتر ببینم چون در هفته 1 یا 2 بار از این خوابها می بینم.
با تکر
باسلامدوست گرامی محتواهایی از خواب که توام با اضطراب و استرس است تحت تاثیر شرایط بیداری شما و حالات روحی است که در زمان بیداری دارید. مثلا اگر شب قبل ازخواب با نگرانی بخوابید ، مکان خواب تان مناسب نباشد، پر خوری کرده باشید، با فکر و خیال خوابیده باشید و .. این حالات روحی منفی می تواند در محتوای خواب شما موثر باشد در حالی که اگر قبل زا خواب جوی ارام برای خود مهیا کنید و با ارامش بخوابید احتمال این دست خوابها کاهش می یابد.بعضی از افراد پی بردهاند که اگر همیشه، قبل از رفتن به تختخواب، برای چند دقیقه به نرمش کردن بپردازید درایجاد خواب ارام، مؤثر واقع میشود.یک لیوان شیرگرم هنگام خواب به بعضی از افراد کمک میکند . شیر حاوی آمینو اسید و ترپیتو فان ضروری میباشد که سروتونین، ماده شیمیایی، مغز را تحریک میکند که یک نقش کلیدی در ایجاد خواب را بازی میکند. یک قطعه نان گندمی خالص به تاثیر آن میافزاید یا میتوانید آنرا با خوردن قبل از خواب امتحان کنید. یک قطعه نان گندمی به جذب ترپیتقان کمک خواهد کرد. از کافئین وغذاهای حاوی تیروزین زیاد از لحظات پایانی بعد ازظهر به بعد اجتناب کنید با تشکر از تماس شما
- [سایر] سلام استاد مهربانم خوشحالم که الان آنلاین هستید.خیلی وقته منتظرم خدا قوت تازه امروز من هوس کردم دعای ابوحمزه ثمالی رو بخونم،راستش تا حالا فقط تعریفشو شنیده وبودم ولی تنبلی کردم و نرفتم دنبالش . . . ولی ممنون که خوندید. 1. 5سال پیش با خانواده ماشینمون چپ کرد(خدا رحم کرد یعنی گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگنگه میدارد) 2.الان خیلی فکرها و خوابهای وحشتناکی میاد سراغم.(آخه من خواب تصادف رو یک سال قبلش دیده بودم) 3.مضمون بیشترشم در مورد مرگه اعضای خونوادمه. 4.تو خواب همش به من میگن تو خواب نیستی و بیداری. 5.خیلی چهار قل و آیت الکرسی می خونم ولی بازم بعضی وقتا نگرانم و فکرای بد میاد سراغم. 6.شبها قرآن خودم همیشه بالای سرمه، و از شر خواب بد راحت شدم (مگه یادم بره که اگه اینطور شه خواب بد می بینم. 7. ولی ازتفکرات؛نه! 8.چیکار کنم؟.
- [سایر] متأسفانه بنده خیلی وقت است که علیرغم خواسته خودم بسیار درگیر خواب هستم، و بیش از اندازه می خوابم. گاهی اوقات علیرغم اینکه شبها دیر می خوابم ولی صبح ها به راحتی برای نماز بیدار می شوم (اما خیلی کم اینچنین اتفاق می افتد) و تا شب اصلا ً نمی خوابم. ولی برعکس هم هست که یکمرتبه تا یک هفته صبح تا ساعت 10 شاید هم 11 خواب هستم. می خواستم به من راهکار عملی دهید که در شبانه روز بیش از 6 یا 7 ساعت نخوابم و دیگر اوقات را به فعالیت (درس، کار و ورزش) بپردازم؟
- [سایر] سلام حاج آقا خیلی دوستتون دارم. تورو خدا به سوالم جواب بدید. من یه پسر 20ساله هستم تازه ترم 2 دانشگاه عاشق یه دختری شدم که 3_2 سال از خودم بزرگتره. بهش گفتم که با هم بیشتر آشنا بشیم گفت من تا تموم شدن درسم اصلا نمیخوام به ازدواج فکر کنم. حاج آقا جون بچه هاتون بگید من باید چی کار کنم دارم دیوونه میشم از درسام عقب موندم. با پدر و مادرم هم متاسفانه اصلا صمیمی نیستم که باهاشون در میون بذارم. هیچ پول و کاری هم ندارم. تورو خدا نگید که این توهم عشقه و هوسه و... به امام رضا من عاشق شدم وقتی میبینمش دلم هورری میریزه پایین. شما جای پدرم من باید چی کار کنم؟؟؟
- [سایر] 1.سلام آقای مرادی- خدا قوت 2.توی سایت گشتم جوابمو پیدانکردم 3.من یک دختر 23 ساله 4.حدود دو سال پیش پسر خاله م ازمن خواستگاری کرده 5.ولی هنوز به خانواده هامون نگفته 6.میگه باید شرایط مالیم مهیا باشه تا اقدام کنم 7.البته شاغله حقوقشم حدود هفتصده 8.میدونم سخته ولی بالاخره باید اقدام کنه 9.من به مادرم جریانو گفتم.میگه باید رسما خواستگاری کنه ماهم شرایطشو میدونیم. بهش مهلت میدیم 10.پسر خاله م میگه نهایتا شش ماه صبر میکنن بعدش میگن بسه 11.من از بلا تکلیفی خسته شدم 12.توروخدا شما بگید من چی بگم که زودتر تکلیفمو روشن کنه
- [سایر] سلام حاج آقا 23 سالمه مدرک کاردانی دارم 2-سربازی نرفتم 3-سر دو راهی ام که سربازی برم یا مدرک کارشناسی بگیرم(باید کنکور کاردانی به کارشناسی شرکت کنم که امسال تابستون برگزار میشه) خودمو یه مقدار آماده کردم 4-دانشگاه های ما مطالب تدریسی شون کاربردی نیست و به درد بازار کار نمی خوره 5-مدرک کارشناسی 2 سال طول می کشه، 2 سال هم واسه سربازی ، تا اون موقع 27 ساله میشم تازه اون موقع شروع کنم واسه کار تا یه پولی جمع کنم بعد هم اگه بشه واسه ازدواج اقدام کنم. 6-ولی اگه اون زمان وهزینه ایی که برای مدرک کارشناسی صرف میشه ، بزارم برای آموزشگاه تخصصی ،که مطالب رو به صورت حرفه ایی تدریس می کنن ، برم اونجا آموزش ببینم مطمئن هستم که می تونم کار کنم 7-حالا مشکل من اینجاست مادر میگه مدرک داشته باشی بد نیست 8-بدتریم مشکل اینه که جامعه ما مدرک گراست مادرم میگه پس فردا که خواستی ازدواج کمکت می کنه خودم هم 2دلم اگه راهنمایی ام کنید من ممنون میشم
- [سایر] با سلام من 25 ساله ام و 1 ساله که لیسانس گرفتم ام هنوز سر کار نمیرم مشکل من اینه که دیگه نمیتونم با کسی ارتباط برقرار کنم در دوران مدرسه دوستای زیادی داشتم اما از وقتی که به دانشگاه رفتم توی ارتباط برقرار کردن خیلی مشکل پیدا کردم و حتی به درسامم خیلی لطمه زد و خیلی تنها بودم این مشکل با وجود اینکه 1ساله که درسم تموم شده هم هنوز وجود داره و خیلی خجالتی شدم و نمیتونم دنبال کار بگردم من توی شهر دیگه ای درس میخوندم البته چند تا دوست در دوران دانشگاه داشتم که خیلی زود قطع رابطه کردم چون به من حسودی میکردن و میخواستن ضربه به من بزنن چون از لحاظ درسی و قیافه از اوناه بهتر بودم البته تا مدتی. الان خیلی احساس تنهایی میکنم و خانوادمم اصلا به من کمک نمیکنن و دوست ندارن از خونه نه بیرون برم ونه دوست پیدا کنم فقط میخوان بدون اینکه دنبال کار بگردم کار آماده ای پیدا بشه و سر کار برم واصلا به من آزادی نمیدن وفقط برای دانشگاه رفتن گذاشتن به یه شهر دیگه برم اونم خودم راضی نبودم. به من کمک کنید و بگید چطوری با خانوادم رفتار کنم و چه طوری با دیگران ارتباط برقرار کنم. متشکرم
- [سایر] حدوادا از 4-5 سال پیش افکاری در رابطه با مرگ و جزئیات اون مثل کفن و داخل قبر و اسکلت و روح و برزخ و خیلی موارد جزئی و کلی دیگه به ذهنم میومد و هر وقت که این افکار به ذهنم خطور میکرد باعث اذیتم میشد چون خیلی موشکافانه همه چیو بررسی میکردم و الان حدودا 1-2 ماه هست که به شدت این افکار زیاد شده و واقعا روحم رو آزار میده مثلا خیلی وقتا شبها که از خواب بیدار میشم اولین چیزی که به ذهنم میاد همین فکراست .حتی در طول روز هم همینطوره حتی مواقعی که شدیدا مشغول کاری هستم یک دفعه این افکار به ذهنم میاد و خیلی حال روحیم بد میشه. میخواستم بدونم علتش چیه و باید چی کار کنم که مثل خیلی از آدما معمولی به این قضایا فکر کنم زیاده از حد به فکر مرگ و جزئیاتش نباشم و نترسم. این نکته رو هم باید ذکر کنم که بنده دلبستگی و تعلقات دنیوی مثل مال و منال ندارم و بیشتر ترسم از لحظه ی جون دادن و موقعی هست که دیگه روح از بدنم خارج شده و بعدشم کفن و قبر و تبیدیل شدن به اسکلت و موارد دیگه. همش با خودم میگم یعنی چه؟ برای چی باید مرد؟ خدا برای چی اینو گذاشته؟ بیشتر از مسائل اولیه ی مرگ میترسم. لازم به ذکره که از لحاظ مذهبی هم آدم مقیدی هستم و امید به رحمت خداوند دارم ولی از خارج شدن روح و داخل قبر و تبدیل شدن به اسکلت و وارد شدن به یه دنیای دیگه خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مترسم. این مسئله زندگیمو تحت الشعاع قرار داده. مشکل دیگه ای هم که دارم این هست که چند ساله دچار وسواس شدم. وسواس در شستشو وطهارت. منتظر راهنمایی شما هستم.
- [سایر] سلام و خسته نباشید من پسری 21 ساله هستم که متاسفانه در سن 6 سالگی پدرم را از دست دادم. در خانواده ای زندگی کردم مدام بین آنها دعوا بوده و من چون فرزند کوچک بودم همه اینها را شاهد و زجر کشیدم. متاسافه در این سال ها دچار مشکلاتی از لحاظ روانی شده ام. در محل کار که هستم در بعضی مواقع حالم خوب است ولی پیش میاد که استرس بدی روی من غلبه می کنه. نا خودآگاه احساس لرز بهم دست میده. دست هام و کف پاهام احساس سردی و عرق دارن. احساس باد معده و دل پیچه و اسهال کل بدن من رو فرا میگیره. با این شرکت خیلی وقت است که کار می کنم ولی هنوز این مشکلات و استرس رو دارم. بعد توی جمع هم بعضی وقتها می خوام صحبت کنیم و با بچه ها گپ و گفت داریم اینجوری میشم. در ضمن خیلی عصبانی ام و کوچکترین صداها مثلا صدای دهان کسی رو بشنوم عصبانی میشم جوری که دوست دارم شدیدا باهاش برخورد کنم. مثلا شدیدا از برادرم متنفرم و اگر صدایی ازش در بیاد دوست دارم بهش حمله ور بشم. متاسافنه اینجوری شدم , البته این رو توی خانواده بیشتره , یعنی توی خیابان به مردم اینجوری نیستم. دوست دارم بیشتر توی محیط ساکت بشینم فکر کنم و داخل دستشویی پیش میاد که به خودم میام میبینم 1 ربع فقط فکر کردم. متاسفانه کار من با روانشناسی و گفتاردرمانی حل نمیشه. باید دارو مصرف کنم. اگر میشه من رو راهنمایی کنید. ممنون
- [سایر] سلام حاج آقا تو رو خدا حوصله کنید و همشو بخونید. خیلی ممنون میشم چند سوال داشتم. ممنون میشم اگه راهنماییم کنید. من دانشجو سال آخر فوق لیسانس هستم. 25 سالمه. تا آخر شهریور درسم تموم میشه. میخوام برای خوندن دکترا برم خارج البته اگه بتونم بورس بگیرم. اگه هم نتونم باید برم سربازی. خودم الان چون کارت پایان خدمت ندارم کار پروژه¬ای میگیرم که درآمدش نسبتا خوبه. وضعیت مالی پدرم هم خوبه و خیلی دوست داره از لحاظ مالی کمکم کنه اما من تا به حال از سره غرور 1 ریال هم از ایشون نگرفتم البته با حفظ احترام. چون دوست دارم رو پای خودم باشم. تا به حال هم از جنس مخالف دوستی نداشتم. میخواستم راهنماییم کنید که 1- به نظر شما من در شرایط ازدواج هستم؟ 2- اختلاف سنی در ازدواج مهمه؟ چقدر باشه؟ 3- کدوم کاراکترها در طرف مقابل به نظر شما از اهمیت بیشتری برخورداره؟ 4- آیا در انتخاب طرف مقابل به تحصیلاتشون توجه کنم؟ 5- من کار درستی میکنم که از پدرم کمک مالی نمیگیرم در حالی که ایشون خیلی تمایل به کمک کردن به من دارن؟ 6- اگه منبع خوبی برای مطالعه هست به من معرفی کنید. همه شاد باشید. در پناه خدا
- [سایر] <p>با عرض سلام و خسته نباشید</p> <p>من چند ماه است که با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنم که خیلی آزارم میدن:</p> <p>1- نمیتونم دست به خاک بزنم حتی نمی تونم روی مهر گلی نماز بخونم چون به شدت چندشم میشه و انگار برق از بدنم رد میشه.</p> <p>2- نمیتونم سیب خوردن یا گاز زدن کسی به میوه ها رو ببینم باز چون چندشم میشه.</p> <p>3- به شدت نسبت به همبستر شدن با شوهرم سرد شده ام و علاقه ای به این کار حتی تا ماه ها ندارم.</p> <p>4- عصبی ام ، اصلا نمی فهمم کی عصبانی میشم که بخوام خشمم رو کنترل کنم.</p> <p>5- دائما احساس خستگی دارم و بی حوصله هستم.</p> <p>6- سرگیجه دارم و بسیار چشمام سیاهی میرن بخصوص اول صبح که از خواب بیدار میشم.</p> <p>7- دائما در دهانم بزاق ترشح می شود و آب در دهانم جمع می شود</p> <p>خانم دکتر ضمن اینکه در خانواده ام سابقه کم و پر کاری تیروئید هست (خواهرانم و پدرم) ممکن است من هم مبتلا باشم؟ البته دو سال پیش آزمایش دادم مشکلی نداشتم. خواهش می کنم کمکم کنید که هم بچه هام و هم شوهرم از دست من کلافه و خسته شده اند؛ راستی باردار هم نیستم. </p> <p> </p>