باسلامکاربر گرامی از توضیحات تان مشخص است که هر دو شما دارای سن و سال بسیار کمی هستید و همین مساله فرایند ازدواج را دشوار می کند چون هنوز احتمالا بلوغ فکری و شناختی لازم برای ازدواج صورت نگرفته است.ضمن اینکه مچ گیری کردن در جریان انتخاب همسر چندان توصیه نمی شود بلکه بهتر است که شما شناختی واقعی از این خانم به دست اورید.قطعا با توجه به بار هیجانی رابطه در این دوران، شما هر چه بگویید این خانم قبول می کنند ولی اگر سعی کنید ایشان را ر زندگی طبیعی کامل بشناسید، ببینید در شرایط مختلف چگونه رفتار می کنند و تصمیم می گیرند و به حل مساله می پردازند و . ...خود می تواند نقشه راه مطمئنی در اختیارتان قرار دهد.لذا اولا رسمی کردن این ربطه لازم است تا شما این خانم را در بستر خانواده شناسایی کنید و ببینید در خانواده چه طرز تعامل هایی برقرار است.در میان دوستان و همسالان این خانم بررسی کنید و ببینید که طرز برخورد و رفتارشان در زمان سختی ها، در زمان عصبانیت، در زمان مشکلات و کاستیهای مالی و .. چگونه است؟وقتی رابطه رسمی باشد و نظارت خانوداه ها هم وجود داشته باشد می توانید چند مهمانی خانوادگی ترتیب دهید، به صورت خانوادگی سفر کنید و .. و یکدیگر را بهتر بشناسید نه اینکه دایما در فضای دانشگاه و به دور از هرگونه شرایط طبیعی و واقعی با هم تعامل داشته و ابراز علاقه کنید و در نهایت هم شناختی ایجاد نشودبا تشکر از تماس شما
با سلام خدمت مشاور گرامی و عرض خسته نباشید.بنده حدود 1.5 سال هست که با دختر مورد علاقه ام در دانشگاه رابطه دارم. ما قصدمون ازدواج هست و خیلی دوست دارم این دختر خانوم رو امتحانش کنم مخصوصا در این زمینه که بدانم در مشکلات چقدر در کنار من میتواند باشد و باعث دلگرمی من شود.با سپاس
باسلامکاربر گرامی از توضیحات تان مشخص است که هر دو شما دارای سن و سال بسیار کمی هستید و همین مساله فرایند ازدواج را دشوار می کند چون هنوز احتمالا بلوغ فکری و شناختی لازم برای ازدواج صورت نگرفته است.ضمن اینکه مچ گیری کردن در جریان انتخاب همسر چندان توصیه نمی شود بلکه بهتر است که شما شناختی واقعی از این خانم به دست اورید.قطعا با توجه به بار هیجانی رابطه در این دوران، شما هر چه بگویید این خانم قبول می کنند ولی اگر سعی کنید ایشان را ر زندگی طبیعی کامل بشناسید، ببینید در شرایط مختلف چگونه رفتار می کنند و تصمیم می گیرند و به حل مساله می پردازند و . ...خود می تواند نقشه راه مطمئنی در اختیارتان قرار دهد.لذا اولا رسمی کردن این ربطه لازم است تا شما این خانم را در بستر خانواده شناسایی کنید و ببینید در خانواده چه طرز تعامل هایی برقرار است.در میان دوستان و همسالان این خانم بررسی کنید و ببینید که طرز برخورد و رفتارشان در زمان سختی ها، در زمان عصبانیت، در زمان مشکلات و کاستیهای مالی و .. چگونه است؟وقتی رابطه رسمی باشد و نظارت خانوداه ها هم وجود داشته باشد می توانید چند مهمانی خانوادگی ترتیب دهید، به صورت خانوادگی سفر کنید و .. و یکدیگر را بهتر بشناسید نه اینکه دایما در فضای دانشگاه و به دور از هرگونه شرایط طبیعی و واقعی با هم تعامل داشته و ابراز علاقه کنید و در نهایت هم شناختی ایجاد نشودبا تشکر از تماس شما
- [سایر] سلام خدمت مشاور گرامی عرض کنم من پیش دانشگاهی رشته ریاضی فیزیک هستم و خیلی علاقه مندم به رشته فقه و حقوق و علاقه مندم به این که در اینده قاضی بشم سوال من از شما این است اگر برای هدف قضاوت وارد حوزه ی علمیه بشوم ایا میتوانم پیشرفت کنم یا حوزه ی علمیه فقط برای اهداف معنوی است؟
- [سایر] سلام خدمت مشاور گرامی ، زنی هستم 24 ساله که مدت 5 سال است که ازدواج کرده ام در زمان ازدواج همسرم دانشجو بود و از نظر مالی در مضیغه ، ابتدا بدخلقی هایش را به مشکلات مالی نسبت میدادم ، بعد از اینکه درس همسرم تمام شد و در انتظار کار بود بدرفتاری هایش بیشتر شد لازم به ذکر است که ما تا سه سال بعد از ازدواج در دوران عقد بودیم یعنی من در خانه پدری به سر میبردم ولی از نظر دیدار و حتی روابط زناشویی کاملا آزاد بودیم و چون او شرعا همسر من بود هیچگونه منع رابطه ای نداشتیم. همسر من 2 سال از من بزرگتر است و
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما مشاور گرامی من در خانواده پدری خود تک دختر بودم و از همه امکانات مالی ومعنوی بر خوردار بوده ام.الان حدود یک سال و چند ماه است که عقد کرده ام ولی شوهرم نمی تواند آن امکانات را برای من فراهم کند و چون حقوق او کم است ومشغول ساختن خانه است من مجبور هستم با نداشته های او بسازم من قبلا با دوستانم رابطه خوبی داشتم با انها رفت و امد وخریدهای مختلفی داشتم چون امکانات مالیم اجازاه این کار را می داد ولی الان هیچ کدام از این کارها را نمی توانم انجام دهم و احساس سر خوردگی و افسردگی می کنم در مقابل شوهرم را بسیار دوست دارم او هم به من بسیار علاقه دارد به نظر شما من چگونه باید با این مشکلات کنار بیایم که احساس پوچی وبدبختی نکنم لطفا کمکم کنید با تشکر
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید؛ من پسری 21 ساله هستم به خانمی علاقمند شدم. اما تا 2-3 سال دیگه شرایط ازدواج را ندارم. از طرفی هم می ترسم فرد مورد علاقه ام را از دست بدهم. آیا من می توانم ایشان را در جریان این قضیه قرار بدهم و برنامه ایشان را برای آینده شان بدانم و خیال خودم را راحت کنم؟
- [سایر] با سلام خدمت شما مشاور محترم بنده فارغ التحصیل کارشناسی ارشد با سن 27 سال هستم. مدتی است سوالی در مورد ازدواج برایم پیش آمده که لازم دیدم با مشاوری آن را در میان بگذدارم. یکی از دوستان بنده عقیده دارد دوست داشتن قبل از ازدواج هم میتواند نقش مهمی در استحکام زندگی و محبت بین زن و شوهر داشته باشد. البته لازم است بیان کنم که خود بنده به مسائلی مثل دوست پسر/دختر اعتقاد ندارم و هرگز به دنبال داشتن دوست جنس مخالف نبوده ام. از آنجا که دوستم، آدم عاقل و دور اندیشی هست لازم دیدم سوال او را از جانب خودم از شما بپرسم. اما سوال بنده. دوست من عقیده دارد اگر کسی فکر میکند به دختری علاقه دارد و این علاقه دو طرفه است می تواند در این مورد از او سوال کند و در صورت وجود این علاقه و منطقی بودن آن برای خواستگاری پا پیش بگذارد. البته علاقه ای که در طول چند سال و در بررسی شرایط مختلف بدون روابط نامعقول و تنها به دلیل شناخت مناسب به وجود آمده باشد. می خواهم نظر شما را نیز جویا شوم. با تشکر.
- [سایر] با عرض سلام خدمت جنابعالی دیشب بعد از مراسم... من همونم که عرض کردم با دختر خانومی دو روز قبل از عقد به هم زدم . به خاطر دخالت های خونواده ها و سنگ اندازیهاشون گول خوردم حاجی. اما چند روزی بعد از به هم خوردن ماجرا منو دختر خانوم به هم پیام دادیم و رابطه شکل گرفت . الان دو ماهی میگذره و ما مخفیانه با هم رابطه داریم. ... نداریما . با هم بیرون میریم و ... البته خودمون صیغه میخونیماااا (زرنگیم). همه اجدادمون مخالف این ازدواجن غیر از خودمون که عاشق همیمو واقعا همدیگرو دوست داریم و جدایی دیگه محاله.وقتی عقد به هم خورد رفتم التماس باباش کردم که پشیمونمو بهم فرصت بده ، بنده خدا گفت برو مشکلتو با خونوادت حل کن بعد بیا ، . شرایط سختی شده حاجی . راضی کردن بابام کار خداست ، از اون نظامی های سر سخته که جون ادمو به لب میاره تا راضی شه. نمیدونم چطور به مامانم بگم. اخه بیماری قند داره. عصبی شه بدبختم شبی هم که عقدو به هو زدیم به خاطر مادرم بود داشت سکته میکرد که من از این دختر خوشم نمیاد و ... میگفت دختره نمیخنده شاد نیست و به دلمون نمیشینه و.... جان مولا راهنماییم کنید. دیگه بریدم.گفتم نامه ندم چون انقدر مشغله دارید ج نمیدید . ... راهنمایی کنید الان باید چطور اصلا خونواده هارو در جریان بذاریم. بابامو چطور راضی کنم ؟ اگه متوجه شه کشته منو. من 23 سالمه و دختر خانوم 18 سالشه. من دانشجوی ارشد ... و ایشون ترم اول ... .بخدا خسته شدیم، ... وااااااااااای خدا. راهنماییمون کنید. ممنون التماس دعا
- [سایر] سلام خدمت شما بزرگوار: 4 ساله که با 1 دختر خانوم أشنا شدم. خانواده ها بجز پدرامون خبر دارن. ... اینم بگم چند وقته با این خانوم خیلی کنتاکت دارم و رومون بهم حسابی باز شده و من ،اون علاقه قبلی که هیج اصلا علاقه ای ندارم(یا شاید دارم واز نشونه هاش اینه که تمام افکارم به ایشون معطوف هست) و قصد اتمام رابطه را دارم ولی بدلیل أبروی این خانوم و مسایل دیگه تصمیمم جدی نشده و فقط در حد قهرهای 10 روزه و بیشتره که با تماسهای مکرر خانوم به آشتی ختم میشه و اکثر تماسها در مورد خودکشی ایشونه که ...(البته خودمم دلم میخواد و گاها به خاطر اینکه اعصابم از شنیدن صدای تلفن بهم میریزه) و نهایتا بعد از 2 روز باز همون آشه و همون کاسه(قهر کردن). در ضمن این خانوم 2 سال از من بزرگتره (ایشون الان در مرز 27 سالگیه)و من خودم را مسبب از دست دادن موقعیتهای ازدواج ایشون میدونم. نمیدونم گفتن این موضوع صحیحه یا نه ولی میگم : این خانوم قبلا ... ... خیلی به راهنماییتون احتیاج دارم. خیلی ممنون از توجهتون و این که مطلب به درازا کشیده شد. فقط حاج آقا این مطلب کاملا محرمانه بین من و شما برادر بزرگوار بمونه.
- [سایر] با سلام دوباره پیروی مشاوره قبلی با کد شماره 720243 خواستم بگم که این نامزدی بین من و این آقا پسر بین خودمان است و کسی خبر نداره ما در مشهد با همدیگر آشنا شدیم و تنها راه ما برای قبول کردن خانواده آقا پسر این است که دختر از مشهد انتخاب کند_وتنها راهی که دختر بیرون از خراسان نباشه این است که عاشق یک دانشجویی بشه که نمیدونسته از مشهد نیست حالا که عاشق این خانوم شده راه دیگه ای نداره و باید برود شهرستان این خانوم خاستگاری واینکه این آشنایی از دانشگاه باشه یا از راهی که مورد رضایت خانواده پسر باشه.مثل قوم و خویشان اگه خانواده پسر بفهمه که ما با همدیگه تو مشهد دوست شدیم و برود به خانوادش بگوید که من دختری میخوام که دوست منه و خونه اش بروجنه و دانشگاهش اهوازه اصلا قبول نمیکنن واسه ی همین تنها راه ما واسه ازدواج این است که من (دختر خانوم) در مشهد قبول بشوم اگه میشه به قضیه روانشناسی این مطالب نگاه نکنید و فقط راهی جلوی من قرار بدید که یا مشهد قبول بشم و یا اینکه اینکه این همه ترم را الاف و بیکار نباشم اگه میشه واسه ی چند رتبه ی خوب در دانشگاه فردوسی با این وجود که من اهل استان چهارمحال و بختیاری هستم را پیشنهاد بدید اگه میشه رتبه ای که بشود این رشته ها را (روزانه و شبانه ) در دانشگاه فردوسی مشهد قبول بشوم را برام بفرستید اگه لطف کنید هر چه سریعتر جواب بدید با تشکر از زحمات شما خسته نباشید
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید پسری 22 ساله هستم فردی مغرور اهل درس و کتاب و نه اهل دوست دختر و ازدواج مدتیه در دانشگاه از دختری خوشم آمده است با او ترم های گذشه هم کلاسی هم بوده ام و با هم یک بار راجع به درس صحبت کردیم من بدجوری ازش خوشم اومده خیلی بهش فکر میکنم خیلی اعصابمو ریخته به هم اصلا حالم خوب نیست نمی توانم خوب درس بخونم لطفا راهنمایی بفرمایید هیچ جوری نمی تونم کنترل کنم. با تشکر
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما . من یک بار دیگر هم سوالم را مطرح کردم ولی هنوز پاسخی دریافت نکردم - من 25 ساله هستم و تازه ازدواج کردم همسر من قبلاً یک ازدواج ناموفق با دختر عمویشان داشتند که پس از یک سال در دوران عقد منجر به طلاق شده است- به گفته خود ایشان و اطرافیان دلیل جدائی از همسر قبلیشان این بوده که با هم تفاهم اخلاقی نداشتند و همدیگر را درک نمی کردند و اینکه همسرشان پس از مدتی اظهار کردند که به یک نفر دیگر علاقه مندند - الان حدود 2 سال از ازدواج قبلی ایشان گذشته و نزدیک یک ماه است که ما با هم ازدواج کردیم رابطه خانواده همسرم با خانواده عمویش کلا بعد از این اتفاق قطع شده و همسر قبلیشون هم با همون کسی که دوست داشتند ازدواج کردند . می خواستم لطف کنید راهنمایی کنید که من باید چه رفتارهایی با همسرم داشته باشم که منجر به تنش و مشکلات در زندگیم نشود و چگونه با ایشان رفتار کنم که خاطرات گذشته را فراموش کنند و چه رفتارهایی را داشته باشم که به خانواده خودم لطمه ای وارد نکنم چون پدر و مادرم به همین دلیل خیلی با این ازواج موافق نبودند ولی وقتی نظر من رو دیدند موافقت کردند و حتی هنوز هم گاهی مشکلاتی در خانواده خودم بخاطر این جریان دارم. همسرم هنوز در بعضی مواقع من رو با همسر قبلیشون مقایسه می کنند و همش یادآوری می کنند که چقدر آدمها با هم فرق دارند مثلاً اون اینکار رو می کرده ولی شما بخاطر من نمی کنی یا خیلی چیزهای دیگه و من دوست ندارم که اصلا هیچ حرفی از زندگی قبلی ایشون داشته باشیم . خواهش می کنم من رو راهنمایی کنید که چه مسیری را برم که زندگیم از همین اول محکم و پر از عشق و علاقه باشد . متشکرم