عمدتا برخورد مناسب و منطقی با مساله است که مشکل را می تواند به مرور مرتفع کند.توصیه می کنم هرگاه همسرتان شروع به فحاشی کرد موقعیت را ترک کنید.مثلا به اتاق دیگری بروید، اگر منزل تان حیاط دارد به حیاط بروید، به بالکن بروید و ...وکلا فضا را ترک کنید. با همسرتان صحبت نکنید تا شرایط و جوی ارام برقرار شود و سپس احساسات منفی خود رادر این مورد با ایشان در میان بگذرید.حتما از وی بخواهید که برای رفع مشکل خود به روان شناس مراجعه کند.عمدتا به افرادی که عصبانیتهای کنترل نشده دارند روشهای تخلیه هیجانی مثل تکنیکهای جیغ در بالش، ضربه زدن به بالش، رفتن به شهربازی و انتخاب بازی های هیجانی، شنا و .. توصیه جدی می شود.ضمنا اعتماد بنفس خود را از دست ندهید.دقت کنید که بر سر چه موضوعات حساس بوده و فحاشی می کند. با شناخت انها این رفتارها را تکرار نکنید تا مشکلات کاسته شود. - تنها به رفتارش اشاره کنید نه خود فرد.- از طعنه زدن بپرهیزید.- از بکارگیری واژه های"همیشه" و "هیچ وقت" بپرهیزید.- انتقاد خود را در قالب پیشنهاد و یا پرسش مطرح سازید.-تعریف و تمجید را فراموش نکنید. مثلا وقتی در مورد فحاشی وی در حال صحبت هستید و او را دعوت به روش حل مساله یا به روشهای دیگر می کنید ابتدا چند نقطه مثبت از رفتارهای وی را متذکر شوید و سپس به بررسی و رفع مشکلات بپردازید.
یک سالی هست ازدواج کرده ام همسرم بد دهن است و فحاشی میکند هرکاری که از دستم برآمده انجام دادم ولی درست نشده. آدم خوب، صادق و مهربونیه ولی خیلی فحش میده چه کار کنم؟
عمدتا برخورد مناسب و منطقی با مساله است که مشکل را می تواند به مرور مرتفع کند.توصیه می کنم هرگاه همسرتان شروع به فحاشی کرد موقعیت را ترک کنید.مثلا به اتاق دیگری بروید، اگر منزل تان حیاط دارد به حیاط بروید، به بالکن بروید و ...وکلا فضا را ترک کنید. با همسرتان صحبت نکنید تا شرایط و جوی ارام برقرار شود و سپس احساسات منفی خود رادر این مورد با ایشان در میان بگذرید.حتما از وی بخواهید که برای رفع مشکل خود به روان شناس مراجعه کند.عمدتا به افرادی که عصبانیتهای کنترل نشده دارند روشهای تخلیه هیجانی مثل تکنیکهای جیغ در بالش، ضربه زدن به بالش، رفتن به شهربازی و انتخاب بازی های هیجانی، شنا و .. توصیه جدی می شود.ضمنا اعتماد بنفس خود را از دست ندهید.دقت کنید که بر سر چه موضوعات حساس بوده و فحاشی می کند. با شناخت انها این رفتارها را تکرار نکنید تا مشکلات کاسته شود. - تنها به رفتارش اشاره کنید نه خود فرد.- از طعنه زدن بپرهیزید.- از بکارگیری واژه های"همیشه" و "هیچ وقت" بپرهیزید.- انتقاد خود را در قالب پیشنهاد و یا پرسش مطرح سازید.-تعریف و تمجید را فراموش نکنید. مثلا وقتی در مورد فحاشی وی در حال صحبت هستید و او را دعوت به روش حل مساله یا به روشهای دیگر می کنید ابتدا چند نقطه مثبت از رفتارهای وی را متذکر شوید و سپس به بررسی و رفع مشکلات بپردازید.
- [سایر] شش ماه است که ازدواج کرده ام و هروقت به خانه مادر خانمم می رویم ، همسرم به مدت زیادی با مادرش خلوت میکند . آیا این کار درست است ؟
- [سایر] سلام من بیست سالمه و حدود دو سالی هست که ازدواج کردم.شغل همسرم مبل فروشیه.ولی مشکل من اینه که شوهرم اخلاق خوبی نداره و سر یه مسئله کوچک عصبانی میشه و با طرف درگیر میشه.هر موقع که با منم حرفش میشه کتکم میزنه.اوایل که میزدم میومد کنارم و خودشم گریه می کرد که معذرت میخوام.ولی دیگه اینجوری نیست.خیلی آدم شوخ و خنده رو ایه ولی خیلی زودم عصبانی میشه.تازگی ها هم به پدر و مادرم فحش میده. می خوام شوهرم رو اصلاح کنم باید چکار کنم؟ تحصیلاتشم ابتداییه.ساعت کارشم 8-13 . 15-21 هست من حتی میترسم باهاش تو ماشین بشینم که بریم تا جایی چون سر مثلا یه بوق با ماشین کناری درگیر میشه.در ضمن از بچگی هم اخلاقش اینجوری بوده.
- [سایر] با سلام 1سال عقد کردیم چکار کنم از عصبانی شدن همسرم تا حدودی کم کنم چون واکنش های بدی مثل جرو بحث , دعوا ,فحاشی و کتک کاری کرده می ترسم حرف دلمو یا چیزی که آزارم میده عنوان کنم برای همین احساس تنهایی و نارضایتی می کنم و خواسته هامو نمی تونم با شوهرم درمیون بزارم و این همیشه آزرم میده اوایل ازدواجمون این طوری نبودم رفته رفته با وجود مشکلات متعدد ظرفیت همسرم کم شده و سریع عصبانی می شه قلب و معده اش درد می گیره و یا سردرد می کنه برای همین سعی می کنم مطرح نکنم اما خودم افسرده می شم با کسی هم نمی تونم درمیون بزارم چون کار درستی نمی دونم لطفا کمکم کنید .
- [سایر] باسلام من 5 سال است که ازدواج کردهام در این پنج سال هروقت با همسرم به مشکلی برمیخورم با هم بحث شدیدی میکنیم و بعد قهر اگر قهر باشیم من پیش قدم نمیشوم چون او بدتر میکند باید صبر کنم تا آرام شود بعد برای آشتی پیش قدم میشود من دوست ندارم با هم قهر کنیم اما او در اینصورت بهتر به حرفهای من گوش میدهد باید حتما به او بی محلی کنم تا بفهمد که من چقدر از کارش ناراحت شدم اوایل در روزهای قهرمان غذا میپختم و تمام کارهایش را هم انجام میدادم اما بعد فهمیدم که او بیشتر سوءاستفاده میکند و ومثل یک خدمتکار با من رفتار میکند میریزد میپاشد خانه را کثیف میکند حسابی خوش میگذراند الان دو روز است که قهریم و من برایش غذا نمی پزم خودش کارهایش را میکند این به من احساس بهتری میدهد حداقل حس میکنم که او ازمن سوء استفاده نمیکند به نظر شما کار من درست است یانه؟
- [سایر] سلام.من ساکن رشتم و 1 ساله ازدواج کردم ولی همیشه با شوهرم بحث داریم اصلا حرفای همو نمیفهمیم.ایشون ادم فحاشی است اصلا ارزشای من براش مهم نیست.ادم بی اعتماد به نفسیه درست عکس من.ادم بی مذهبیه در حالی که من مذهبی ام.بیکاره هرچقدر به این درو اون در میزنیم کاری براش پیدا نمیشه.روز به روز اوضامون داره بدتر میشه.من خیلی احساس پشیمونی میکنم ولی نمیخام صحنه رو خالی کنم .من از اونی که قبل ازدواج بودم خیلی پایین تر اومدم و این احساس بدی و بهم القا میکنه.نمیدونم چیکار کنم.لطفا کمکم کنید.خواهش میکنم
- [سایر] من 4 ماهه که ازدواج کرده ام و به دلیل مشکلات مالی سرکاری هستم که از 7 صبح تا 7 شب است.مشکل خاصی ندارم فقط کمی بی پولی اذیتم میکند حوصله هیچ کس و هیچ چیز و هیچ جا را ندارم احساس میکنم هیچی منو خوشحال نمیکند نه میتونم درست با همسرم رابطه خوبی داشته باشم نه با اطرافیان.احساس افسردگی میکنم میخواهم قرص فلوکستین بخورم تا درمان شوم . میشه منو راهنمایی کنین؟!
- [سایر] با سلام 7 سالی می شود که خانواده خاله ام برای ازدواج پسرشون با من پافشاری میکنن،قبلا از کسانی شنیده بودم که او کسی دیگر را دوست دارد و او را به خانه اشان هم اورده،تو این مدت دوست دختر هم داشته است.من ساکن تهران هستم و تهران بزرگ شده ام،اما او ساکن اهواز است و انجا بزرگ شده و من اختلاف فرهنگی زیادی بینمون احساس میکنم البته سالی یا دو سالی چند ساعت هم را دیدیم.اما جدیدا خودشم برای ازدواج با من پافشاری میکنه و ابراز علاقه شدید میکنه و مرتب به همه چی قسم میده که باهاش ازدواج کنم. چون پسر خاله ، برزگم هستش به احترامش فامیل کسیو برای ازدواج به من معرفی نمیکنن، البته خواستگارانی از همسایه ها داشتم که به دلایلی نشده است. خواستگاری پسر خاله من سالی چند بار اتفاق میفته،چون 26 سال دارم وخانواده ام نگران میباشند ،سری قبل با اصرار خانواده با او صحبت کردم.میگفت با شخصیت من نمیخوات اشنا بشه،چون منو میشناسه!انتظاراتم از زندگی هرچی که باشه براورده میکنه و خودش از من انتظاری نداره!گفته هر چی از شوهر در نظر من باشه،شخصیتش همونه و حرفی نزد!خیلی قسم میده و منو ازار میده. در ضمن من هیچ احساسی نسبت بهش ندارم. از لحاظ مال از خانواده ما پایینتر میباشند. من خودم روحیه تلاشگری دارم و در 24 سالگی فوق لیسانس گرفتم، الان دارم تحصیل زبان انگلیسی میکنم و دنبال کار میگردم پسر خالم ، دو سال از من برزگتر اس و لیسانس گرفته و سرباز می باس و کاری ندارد. حالا دوباره خواستاگاری با فشارهای خانوده اش برمن و خانوده ام مطرح شده،لطفا کمکم کنید که بتونم تا حدودی که برای ازداج لازم است به شناخت برسم و مرحله به مرحله با شما جلو بروم. با تشکر
- [سایر] با سلام 7 سالی می شود که خانواده خاله ام برای ازدواج پسرشون با من پافشاری میکنن،قبلا از کسانی شنیده بودم که او کسی دیگر را دوست دارد و او را به خانه اشان هم اورده،تو این مدت دوست دختر هم داشته است.من ساکن تهران هستم و تهران بزرگ شده ام،اما او ساکن اهواز است و انجا بزرگ شده و من اختلاف فرهنگی زیادی بینمون احساس میکنم البته سالی یا دو سالی چند ساعت هم را دیدیم.اما جدیدا خودشم برای ازدواج با من پافشاری میکنه و ابراز علاقه شدید میکنه و مرتب به همه چی قسم میده که باهاش ازدواج کنم. چون پسر خاله ، برزگم هستش به احترامش فامیل کسیو برای ازدواج به من معرفی نمیکنن، البته خواستگارانی از همسایه ها داشتم که به دلایلی نشده است. خواستگاری پسر خاله من سالی چند بار اتفاق میفته،چون 26 سال دارم وخانواده ام نگران میباشند ،سری قبل با اصرار خانواده با او صحبت کردم.میگفت با شخصیت من نمیخوات اشنا بشه،چون منو میشناسه!انتظاراتم از زندگی هرچی که باشه براورده میکنه و خودش از من انتظاری نداره!گفته هر چی از شوهر در نظر من باشه،شخصیتش همونه و حرفی نزد!خیلی قسم میده و منو ازار میده. در ضمن من هیچ احساسی نسبت بهش ندارم. از لحاظ مال از خانواده ما پایینتر میباشند. من خودم روحیه تلاشگری دارم و در 24 سالگی فوق لیسانس گرفتم، الان دارم تحصیل زبان انگلیسی میکنم و دنبال کار میگردم پسر خالم ، دو سال از من برزگتر اس و لیسانس گرفته و سرباز می باس و کاری ندارد. حالا دوباره خواستاگاری با فشارهای خانوده اش برمن و خانوده ام مطرح شده،لطفا کمکم کنید که بتونم تا حدودی که برای ازداج لازم است به شناخت برسم و مرحله به مرحله با شما جلو بروم. با تشکر
- [سایر] با سلام من همسرم را دوست دارم یکسال است که ازدواج کردیم - او به راحتی محبت و دوست داشتنش را به من ابراز میکند اما من نمیتوانم- ولی بسیار اورا دوست دارم - همیشه با خودم درگیرم که چطور محبتم را به او ثابت کنم ولی همیشه کار برعکس میشود و باعث ناراحتی او میشوم- مرا راهنمایی کنید تا بتوانم به او بفهمانم که دوستش دارم ولی راه ابراز ان را نمیدانم - با تشکر
- [سایر] سلام دختری19 ساله و مجرد هستم فکر خیلی مشغولی دارم احساس میکنم آمادگی ازدواج رو دارم یعنی واقعا لازمه ازدواج کنم خواستگار هم دارم ولی یا در سطحم نیستن یا هیچ علاقه ای بهشون ندارم خودم از نظر ظاهر و اخلاق از دید دیگران خوبم نمیدونم چیکار کنم تا یک فرد مناسب به خواستگاریم بیاد آدم مذهبی هستم و با دوستی جنس مخالف بشدت مخالفم چی کار کنم تا نیمه گم شدم پیدا شه لطفا راهنمایی کنید دوست دارم مورد تایید خودم باشه امیدم به رحمت خدا زیاده همش یه حسی بهم میگه همچی درست میشه ولی نمیدونم چطوری . آیا عضویت در سایت های همسریابی کار درستیه؟؟؟لطفا راهنماییم کنید.