پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی: این به بحث گفتگوی خانم ها برمیگردد . این نیاز خانم ها به گفتگو است . وقتی با مادر و خواهرش خلوت می کند ، علاوه بر این بحث گفتگو ، بحث درد دل هم هست . چون کسی بهتر از مادر و خواهر برای درد دل نیست . خانم ها یک ویژگی بنام همدردی دارند و دراینجا بحث همدلی مطرح است . یک موقع درد دل های مادرش را هم گوش می کند و بع تعبیر مولانا : همدلی از هم زبانی هم خوش تر است . آقا یان توجه کنند وقتی خانم به خانه برادرش می رود و یا با پدرش این خلوت ها را ندارد . چون این خانم شش ماه است که از مادرشان جدا شده اند ، خیلی ما را نگران نمی کند . هر قدر فاصله دیدارها بیشتر بشود ، مدت گفتگوهایشان بیشتر میشود ولی کم کم تعدیل میشود . عدم آگاهی آقا به این مسائل باعث میشود که آقا تلقی کند که خانم به ایشان بی اعتنایی میکند . به خانم ها هم توصیه میکنیم که این کار ، برای شما پیامد منفی دارد . مثلا وقتی شما با مادرتان خلوت می کنید به آقا این پیام را میدهید که خانواده تان را بیشتر از این آقا دوست دارید . او برای شما مهم نیست و شما خانواده تان را به او ترجیح می دهید . ممکن است آقا فکر کند که مادرتان ، شما را شارژ می کند . خلوت های طولانی برای خانمهایی که فرزند دارند ، مشکل درست می کند . خانم ها این خلوت ها را تعدیل کنند . این خلوتها را زمانی انجام دهید که شوهرتان نیست . گاهی از شوهرتان بپرسید که چیزی لازم دارد یا نه و یا مقداری هم پیش آقا با مادرتان صحبت کنید . اینها موضوع کوچکی است و بعدها این ها مشکل میشود و به متارکه کشیده میشود . www. ch3.iribtv.ir
شش ماه است که ازدواج کرده ام و هروقت به خانه مادر خانمم می رویم ، همسرم به مدت زیادی با مادرش خلوت میکند . آیا این کار درست است ؟
پاسخ از حجت الاسلام حسین دهنوی:
این به بحث گفتگوی خانم ها برمیگردد . این نیاز خانم ها به گفتگو است . وقتی با مادر و خواهرش خلوت می کند ، علاوه بر این بحث گفتگو ، بحث درد دل هم هست . چون کسی بهتر از مادر و خواهر برای درد دل نیست . خانم ها یک ویژگی بنام همدردی دارند و دراینجا بحث همدلی مطرح است . یک موقع درد دل های مادرش را هم گوش می کند و بع تعبیر مولانا : همدلی از هم زبانی هم خوش تر است . آقا یان توجه کنند وقتی خانم به خانه برادرش می رود و یا با پدرش این خلوت ها را ندارد . چون این خانم شش ماه است که از مادرشان جدا شده اند ، خیلی ما را نگران نمی کند . هر قدر فاصله دیدارها بیشتر بشود ، مدت گفتگوهایشان بیشتر میشود ولی کم کم تعدیل میشود . عدم آگاهی آقا به این مسائل باعث میشود که آقا تلقی کند که خانم به ایشان بی اعتنایی میکند . به خانم ها هم توصیه میکنیم که این کار ، برای شما پیامد منفی دارد . مثلا وقتی شما با مادرتان خلوت می کنید به آقا این پیام را میدهید که خانواده تان را بیشتر از این آقا دوست دارید . او برای شما مهم نیست و شما خانواده تان را به او ترجیح می دهید . ممکن است آقا فکر کند که مادرتان ، شما را شارژ می کند . خلوت های طولانی برای خانمهایی که فرزند دارند ، مشکل درست می کند . خانم ها این خلوت ها را تعدیل کنند . این خلوتها را زمانی انجام دهید که شوهرتان نیست . گاهی از شوهرتان بپرسید که چیزی لازم دارد یا نه و یا مقداری هم پیش آقا با مادرتان صحبت کنید . اینها موضوع کوچکی است و بعدها این ها مشکل میشود و به متارکه کشیده میشود .
www. ch3.iribtv.ir
- [سایر] یک سالی هست ازدواج کرده ام همسرم بد دهن است و فحاشی میکند هرکاری که از دستم برآمده انجام دادم ولی درست نشده. آدم خوب، صادق و مهربونیه ولی خیلی فحش میده چه کار کنم؟
- [سایر] باسلام من 5 سال است که ازدواج کردهام در این پنج سال هروقت با همسرم به مشکلی برمیخورم با هم بحث شدیدی میکنیم و بعد قهر اگر قهر باشیم من پیش قدم نمیشوم چون او بدتر میکند باید صبر کنم تا آرام شود بعد برای آشتی پیش قدم میشود من دوست ندارم با هم قهر کنیم اما او در اینصورت بهتر به حرفهای من گوش میدهد باید حتما به او بی محلی کنم تا بفهمد که من چقدر از کارش ناراحت شدم اوایل در روزهای قهرمان غذا میپختم و تمام کارهایش را هم انجام میدادم اما بعد فهمیدم که او بیشتر سوءاستفاده میکند و ومثل یک خدمتکار با من رفتار میکند میریزد میپاشد خانه را کثیف میکند حسابی خوش میگذراند الان دو روز است که قهریم و من برایش غذا نمی پزم خودش کارهایش را میکند این به من احساس بهتری میدهد حداقل حس میکنم که او ازمن سوء استفاده نمیکند به نظر شما کار من درست است یانه؟
- [سایر] با سلام , از طرف مادر خانمم سوال میکنم : ما نسبتا در خانواده ای مذهبی زندگی میکنیم و پوشش اکثریت خانمها چادر میباشد , ولی برادر خانمم با خانمی که حجاب ضعیفتری دارد ازدواج کرده , اکنون پس از 3 سال مادر خانمم ورود انها را با این وضعیت حجاب ممنوع کرده , و ایشان هم حاضر به تغییر در رفتار خود ندارد تکلیف و کار صحیح در این مورد چیست؟
- [سایر] کمک: خواهش میکنم 26 سالمه - در دوران عقد هستم - داماد چهارم خانواده هستم- چون مثل اون سه تای دیگه (باجناق هایم ) نیستم همیشه از سمت مادر خانمم متلک میشنوم- فکر می کنم چون از لحاظ مالی وضعیت خوبی نسبت به اون سه تای دیگه ندارم این جوری متلک میشنوم- خانم من هم تحت تاثیر حرف های مادرش قرار میگیرد- حتی پدر خانمم نیز از آنها طرف داری میکند- راستش وقتی میرم به خونشون مادر خانمم ناراحت میشه ولی وقتی دامادهای دیگه رو میبینه خوشحال هم میشه - یادم آخرین دفعه ای که زنم رو دیدم اینقدر از من بد گفته بود که حتی حاضر نشدند یک چایی به من بدهند- اما واسه اون سه تای دیگه شربت میاره - زنم خوبه فقط تحت تاثیر حرف های مادرش قرار میگیره خواهش میکنم کمکم کنید!!!!!!! بگین چکار کنم ؟؟؟
- [سایر] با سلام بنده دو سال پیش عروسی کردهام و چهار سال پیش عقد نموده ام متاسفانه متوجه شدهام که مادر خانمم با کسانی که دعا میدهند در ارتباط است یعنی اگر مشکلی برای اعضا خانواده پیش بیاید به سراغ این افراد رفته و با هزینه کردن دعا می گیردو... حالا این رفتار مادر خانم من به زن من هم سرایت کرده است چرا که برای خانم من هم دعا می گرد که برای حل مشکپلات زندگی ما به کار بندد و این رفتار طوری شده است که خانمم دیگر با خانواده مادر من رفت و امد نمی کند و پشست سرشان هم حرفهای بد می زند پدر خانمم هم از این رفتار زنش شاکی است اما چه کار کند بنده خدا؟هر از چند گاهی هم بنده با خانمم سر این موضوع و تفکری که نسبت به ملدرم دارد دچار کنتاکت می شویم که باعث می شود چند روزی من با خانم قهر کنم ونیز چند ماهی است که به خانه پدر خانمم نمی روم چرا که احساس میکنم در زندگی ما شدید دخالت دارد مادر خانمم. بهتر است بگویم که ما در طبقه پایین خانه پدر خانمم زندگی می کنیم و به دلیل درآمد کم بنده اکثر خرج زندگی مارا اعم از غذا،میوه و امکانات رفاهی ما از خرج پدر خانم است و نیز خانم من دختر اول خانواده و تنها دختر آنه است و یک پسر 17 ساله نیز دارند.شغل خانم من خانه داری است و تحصیلات فوق دیپلم حسابداری دارد.هر دفعه که با خانمم راجع به اینکه چرا مادرت دعا می گیرد و... بحث می کنیم او این کارها را به مادر من نسبت می دهد و می گوید سلام بهشون برسون یعنی ما اهل دعا نیستیم بلکه این مادر شما است که در زندگی ما دخالت دارد در صورتیکه من بارها دیده ام که دعا گرفته و در آب یا چیز دیگری حل کرده و به خورد من می دهند تازه پدر خانمم هم اعتراف کرده است.خلاصه موقعی که مادرم علت نیامدن عروسش را از من پرسید بعد از مدتی قضیه را گفتن و به شدت عصبانی شد و موقعی که به خانواده آنها تماس گرفت گوشی تلفن را بر نمی داشتند و اصلا خانمم به من گفت به آنها بگو دیگر خانه ما نیاییند! لطفا بگویید من چه کنم؟در ضمن فعلا برای جدا شدن از خانه پدر خانمم پس انداز کافی ندارم.محل سکونت من با محل کارم یک ساعت فاصله دارد و خانمم می گوید حتما باید شهرکرد یعنی محل کارم خانه بخری!
- [سایر] سلام من مدت 11 سال است که ازدواج کردم و پسری 8 ساله دارم. همسرم با من و پسرم رفتار مناسبی ندارد. شکایت من از این است که ایشان با دیگران و مخصوصا با پدر و مادرش رفتار بسیار مناسب و آرامی دارد. ولی در خانه به من و پسرم پرخاش میکند. تا الآن با چند مشاور صحبت کردم. همگی میگن تنها راه شما طلاقه. از این رفتار شوهرم خسته شدم و دیگه نمی تونم تحمل کنم. خواهش می کنم راهنماییم کنید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید من و همسرم حدود 1.5 ازدواج کردیم و قبل از آن حدود 2 سال عقد بودیم. در این مدت همسرم به خانه مادرم عادت کرده و اصلا در خانه ای که بعد از ازدواج اجاره کرده ایم نمی ماند و به بهانه های مختلف و ایرادات متنوع اصرار دارد که به خانه مادرم برویم و اگر به هر دلیلی نشود به خانه دوستش می رویم و آنقدر آنجا می ماند تا مادرم و خواهر و برادرم به خانه بیایند و ما به آنجا برویم. من نمیدانم چه کار کنم که او به محیط خانه خودش عادت کند و از این رفت و آمدهای بیش از حد دست بردارد و موجب مزاحمت خانواده من نشود. ممنون از راهنمایی شما
- [سایر] شوهر لجباز و کله شقی دارم اینقدر سر هرچیزی لج کرده که خودم هم لجباز شدم و باکوچکترین مورد عصبی میشوم. در خانه پدری ایشان مادرسالاری است. بیشتر وقت خود را آنجا میگذراند (در زیرزمین خانه مادرش کارگاهی دارد) حتی روزهای تعطیل، 5سال است ازدواج کرده ایم اما هیچ جایی بدون مادرش نرفته ایم حتی خرید لباس برای من یا همسرم. کلا در تمام مسائل ما مادرشان حضور دارند و از نظر ایشان هیچ مشکلی نیست. همسرم مرد تحصیلکرده ای است اما واقعا افکار عجیبی دارد. با این نوع زندگی اصلا نمی توانم فکر فرزند را بکنم چون می ترسم باعث بدبختی انسان دیگری شوم.
- [سایر] باسلام واحترام من 9ساله ازدواج کردم در این مدت بعداز سال اول مشکلات خانوادگی ام شروع شد (یک دخترهم دارم8ساله)وهر از چندگاهی هم خانمم(شغلش پرستاره)خانه را ترک میکرد وبا بهانه ای به خانه مادرش میرفت(از 5سالگی پدر نداشته)ودوباره میرفتم یه جوری می اوردمش احساس میکردم وابستگی شدید داره به خانواده اش. بالاخره دوماه سه ماه یک بار این اتفاق می افتاد.چندبارهم خانواده اش وارد شدند تو قضیه وحادتر شد که به دادگاه و... هم کشید.واجبارا سه باری هم مشاوره اومد اما هردفعه گفت من مشاورها را قبول ندارم و.. الان
- [سایر] با سلام حدود 14 ماه است که ازدواج کرده ام و بعد از ازدواج فهمیدم که همسرم اعتیاد دارد تا حالا چهار بار به خانه پدرم برگشتم ولی هر بار ترک میکند و من بر میگردم و تا دو هفته خوب است اما بعد از آن روز از نو و روزی هم از نو این بار تصمیم گرفتم از ایشان جدا شوم ولی هنوز بعد از گذشت یکماه اقدامی نکرده ام .خوشبختانه فرزندی هم ندارم خانواده اش هم باز از من توقع همکاری دارند آخه تا کی نمیدانم چه کار کنم لطفا مرا راهنمایی فرمایید . خیلی ممنون