سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری از جمله نگرش در مورد ازدواج ناموفق، شخصیت فرد و محیط اجتماعی و ... بستگی دارد. بسیاری از افراد، طلاق را معادل با مرگ میدانند. فقدان فردی (همسر) که زمانی دوستتان داشته و شما دوستش داشتید، میتواند این احساس را در شما ایجاد کند که دیگری فردی دوست داشتنی نیستید و بخش مهمی از زندگیتان را از دست دادهاید.یادگیری این مساله که به زندگی فعلیتان سر و سامان دهید و دوباره بیاموزید که به سبک و روش دیگری زندگی کنید، به شما کمک بسیاری خواهد کرد.- شما باید بپذیرید که بخشی از زندگی شما (زندگی زناشویی) دچار وقفه شده است ولی این رویداد بدان معنا نیست که شما از جنبههای دیگر زندگی خود غافل شوید لذا تغییرات اساسی در روند زندگی خود ایجاد کنید. با اعضای خانوادهتان که مورد علاقه و اعتمادتان هستند، در ارتباط باشید. صحبت کردن با این افراد (در مورد احساسات و مشکلاتی که با آن مواجه هستید) نقش سوپاپ اطمینان را بازی کرده و موجب تخلیه هیجانی شما میشود.به این مساله توجه داشته باشید که هیچکس کامل و بدون نقص نیست. اگر زندگی زناشویی شما با شکست مواجه شد. و مجبور به طلاق شدهاید، این مساله نشاندهنده نقص یا ناکارآمدی شما نیست. بسیاری از زوجین بر اثر عدم دقت در انتخاب درست، مشکلات ارتباطی، عدم هماهنگی و... ممکن است مجبور به طلاق شوند، بنابراین شما تنها نیستید و این تجربه منحصر به شما نمیگردد، لذا خودتان را مقصر ندانسته و به سرزنش خویشتن نپردازید. اطمینان داشته باشید که طلاق پایان راه نیست. به خودتان فرصت دهید تا این شرایط سخت را پشت سر بگذارید و به این امید باشید که در آینده دور یا نزدیک، خواهید توانست بنای یک زندگی زناشویی موفق را پایهریزی کنید.از زمان های تنهایی خود نهایت استفاده را بکنید. بهتر است در مورد تنهایی همیشه تفکر منفی نداشته باشید. شما این شانس را دارید که در این زمان به انجام کارهایی بپردازید که در اوقات دیگر قادر به انجام آن نیستید.برنامه ای منظم برای ملاقات دوستان خود داشته باشید.در این دوران می توانید برنامه ای منظم برای رفت و آمد با دوستان قدیمی خود داشته باشید. این دید و بازدیدهای دوستانه، هم تنهایی های شما را پر می کند و هم فرصتی برای تجدید خاطرات قدیمی است.5- فراموش نکنید که تنهایی می تواند الیتام بخش بوده و موجب خلاقیت شود. هر فرد می تواند استفاده از اوقات تنهایی خود را برای دنبال کردن سرگرمی ها، انجام کارهای مورد علاقه و سایر فعالیت ها بیاموزد و از آن جهت رشد شخصی خود استفاده کند. حتی می توان گفت افراد خلاق یاد گرفته اند که اوقات تنهایی خود را دوست بدارند؛ زیرا از آن به عنوان زمانی که می توانند با خود خلوت کنند و به فعالیت های خود کام بخش بپردازند، استفاده می کنند.بنابراین از تنهایی تان فرار نکنید، نترسید و یا آن را یک تجربه منفی قلمداد نکنید. واقعیت این است که بهترین دوست هر کس، خود آن فرد است. بنابراین بهتر است به تنهایی به عنوان زمان خلوت با خود نگریسته و آن را فرصتی برای دوست داشتن خود تلقی کنید.با تشکر از تماس شما
در شرف طلاق گرفتن هستم و با فکر به جدا شدنم از الان احساس تنهایی میکنم میترسم این احساس کار دستم بده کمکم کنید.
سازگاری با طلاق به عوامل بسیاری از جمله نگرش در مورد ازدواج ناموفق، شخصیت فرد و محیط اجتماعی و ... بستگی دارد. بسیاری از افراد، طلاق را معادل با مرگ میدانند. فقدان فردی (همسر) که زمانی دوستتان داشته و شما دوستش داشتید، میتواند این احساس را در شما ایجاد کند که دیگری فردی دوست داشتنی نیستید و بخش مهمی از زندگیتان را از دست دادهاید.یادگیری این مساله که به زندگی فعلیتان سر و سامان دهید و دوباره بیاموزید که به سبک و روش دیگری زندگی کنید، به شما کمک بسیاری خواهد کرد.- شما باید بپذیرید که بخشی از زندگی شما (زندگی زناشویی) دچار وقفه شده است ولی این رویداد بدان معنا نیست که شما از جنبههای دیگر زندگی خود غافل شوید لذا تغییرات اساسی در روند زندگی خود ایجاد کنید. با اعضای خانوادهتان که مورد علاقه و اعتمادتان هستند، در ارتباط باشید. صحبت کردن با این افراد (در مورد احساسات و مشکلاتی که با آن مواجه هستید) نقش سوپاپ اطمینان را بازی کرده و موجب تخلیه هیجانی شما میشود.به این مساله توجه داشته باشید که هیچکس کامل و بدون نقص نیست. اگر زندگی زناشویی شما با شکست مواجه شد. و مجبور به طلاق شدهاید، این مساله نشاندهنده نقص یا ناکارآمدی شما نیست. بسیاری از زوجین بر اثر عدم دقت در انتخاب درست، مشکلات ارتباطی، عدم هماهنگی و... ممکن است مجبور به طلاق شوند، بنابراین شما تنها نیستید و این تجربه منحصر به شما نمیگردد، لذا خودتان را مقصر ندانسته و به سرزنش خویشتن نپردازید. اطمینان داشته باشید که طلاق پایان راه نیست. به خودتان فرصت دهید تا این شرایط سخت را پشت سر بگذارید و به این امید باشید که در آینده دور یا نزدیک، خواهید توانست بنای یک زندگی زناشویی موفق را پایهریزی کنید.از زمان های تنهایی خود نهایت استفاده را بکنید. بهتر است در مورد تنهایی همیشه تفکر منفی نداشته باشید. شما این شانس را دارید که در این زمان به انجام کارهایی بپردازید که در اوقات دیگر قادر به انجام آن نیستید.برنامه ای منظم برای ملاقات دوستان خود داشته باشید.در این دوران می توانید برنامه ای منظم برای رفت و آمد با دوستان قدیمی خود داشته باشید. این دید و بازدیدهای دوستانه، هم تنهایی های شما را پر می کند و هم فرصتی برای تجدید خاطرات قدیمی است.5- فراموش نکنید که تنهایی می تواند الیتام بخش بوده و موجب خلاقیت شود. هر فرد می تواند استفاده از اوقات تنهایی خود را برای دنبال کردن سرگرمی ها، انجام کارهای مورد علاقه و سایر فعالیت ها بیاموزد و از آن جهت رشد شخصی خود استفاده کند. حتی می توان گفت افراد خلاق یاد گرفته اند که اوقات تنهایی خود را دوست بدارند؛ زیرا از آن به عنوان زمانی که می توانند با خود خلوت کنند و به فعالیت های خود کام بخش بپردازند، استفاده می کنند.بنابراین از تنهایی تان فرار نکنید، نترسید و یا آن را یک تجربه منفی قلمداد نکنید. واقعیت این است که بهترین دوست هر کس، خود آن فرد است. بنابراین بهتر است به تنهایی به عنوان زمان خلوت با خود نگریسته و آن را فرصتی برای دوست داشتن خود تلقی کنید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] سلام .لطفا سوال من عمومی باشد.من گاهی اوقات احساس میکنم اعصابم ناراحت است .به طوری که احساس میکنم حالم خیلی بداست .وفقط دوست دارم تنها باشم وازجمع دور باشم .ایا دارویی هست؟ ضمنا من 3سال است طلاق گرفته ام .به اینده وگذشته خیلی فکر میکنم وخیلی تنها هستم 0ولی بیشتر این اعصاب ناراحت اذیتم میکند واعتماد به نفس ازدست رفته ام ..داروهای خواب اور مثل الپرازولام چند بار خوردم ولی چون سر کار میروم کارم مختل میشود کمکم کنید خواهش میکنم
- [سایر] سلام دختری 26 ساله هستم ک تقریبا 7 ساله دستم ب شدت میلرزه و. دکتر هم رفتم چند نوع قرص تجویز کردن ک فقط ارومم میکرد احساس کرختی و خواب بهم دست میداد. اما وقتی بعد 1 سال مصرف دیدم هیچ تغییری نکرده و مدام گوشه گیر تر میشم مصرف دارو رو قطع کردم . حالا لرزش دستم بیشترتر شده و گاهی احساس میکنم سرم هم میلرزه . خیلی حال روحیم بده و گاهی فکر خودکشی ب سرم میزنه تا از این وضعیت راحت شم . شمارو بخدا کمکم کنید.
- [سایر] سلام خانم دکتر من خیلی وقته براتون مینویسم اما شما جواب نمیدید !! خانم دکتر کمکم کنید خسته شدم! زندگیم بی تکلیف شده .بعضی موقع ها اصلا نمیدونم الان باید چه کار کنم ! دوستای زیادی دارم اما احساس تنهایی میکنم .توی خونه کارم راه رفتنه! نمیدونم باید چکار کنم.
- [سایر] مدتی است دچار اضطرابم از فردا می ترسم، از طرف دیگر چون کسی در زندگی من نیست احساس تنهایی میکنم؟
- [سایر] سلام آقای دکتر دمن شوهرم بهم خیانت کرده. تروخدا کمکم کنید. احساس می کنم بین زمین و آسمون معلق هستم دارم دیوونه می شم :(( حالم خیلی بده
- [سایر] با سلام- حدود 1سالی می شه که دچار افسردگی شدم.در اوج جوانی با اینکه تلاشمو در هر زمینه ای میکنم،ناکام می مانم.چه در کنکور ارشد و هر کنکوری مثل آزمون استخدامی،چه در یافتن کار و ... خواهر کوچکترم زودتر از من ازدواج کرد و کاری خوب پیدا کرد.در هیچ زمینه ای به نتیجه نرسیدم.حتی در مواردی که دیگر کاری از دستم بر نمیاد و باید منتظر نتیجه تلاشم بمانم،هم احساس میکنم خدا کمکم نمیکند.کم کم احساس حسادت به اطرافیانم در من به وجود آمده.احساس می کنم اضافه هستم و مایه سر افکندگی اطرافیانم.چه کنم؟
- [سایر] سلام خانم کهتری خواهش میکنم به سوال من جواب کامل بذید من شهرستان زندگی میکنم مشاور خوبی نداره برم پیشش بزرگترین مشکل من اضطراب و استرس من خیلی ادم استرسی هستم هر روز استرس دارم وقتی تلفن زنگ میزنه احساس میکنم میخان خبر بدی بدن وقتی 2 نفر با هم حرف میزنن احساس میکنم راجب من حرف میزنن تورو خدا کمکم کنین
- [سایر] سلام خسته نباشید حاج آقا من نماز شب میخونم وکاملا احساس میکنم که با غفلته این خیلی بده نمیدونم خواهش میکنم راه حل بدید؟ وپرسشهای مربوط به روزخواستگاری تو وبلاگتون نبود کجا میتونم پیدا کنم؟ البته ایمیلم غیر فعاله
- [سایر] با سلام من حدود 1سال است ازدواج کرده ام احساس تنهایی میکنم حوصله ندارم دائم احساس دلتنگی میکنم باهمه رفتار خوبی دارم و از اینکه مادرشوهرم غیرمستقیم با حرفاش منو میرنجونه خیلی ناراحتم ایشون همیشه منو دست کم میگیره و خودشا خیلی بالا میبره من فکر میکنم بی حوصلگی من به دلیل رفتار مادرشوهرم است لطفا به من بگوئید با او چطور رفتار کنم که منو باور کنه واقعا از رفتارش خسته شدم خیلی وقتا وقتی یادم به رفتارش می افتد بی اختیار گریه میکنم آیا افسردگی نگرفته ام؟ کمکم کنید باتشکر از شما
- [سایر] با سلام وخسته نباشید. بنده دانشجوی ارشد هستم .دو هفته دیگه ارائه دارم از همین حالا میترسم و دستم پا بی حس و کرخت میشه.ترسم هم از اینه که نکنه رفتم بالا برا ارائه دستام شروع کنه به لرزیدن چون خیلی بدم میاد دستام بلرزه!!دیروز گفتم خودم رو کنترل میکنم که دستام نلرزه ولی تا استاد درمورد موضوع ارائه ازم سوال کرد دستام به شدت شروع کرد به لرزیدن درضمن آدم خیلی کم رویی هستم درمواجه شدن با دیگران ترس دارم وقتی با کسی صحبت میکنم درست نمیتونم با طرف حرف بزنم وقاطی میکنم . خواهش میکنم کمکم کنید