با سلام خانم خوب مشکل شما در دو مقوله خلاصه میشود .یکی ضعف در مهارتهای ارتباطی و حل مسئله هست . دوم ضعف در اطلاعات روانشناختی شما از یکدیگر هست .برای ارتقاء این دو مقوله هم میتوانید مراجعه حضوری نزد مشاور داشته باشید، مهارتهای زندگی و اطلاعاتی خود را افزایش دهید و هم میتوانید از کتب مختلف کمک بگیرید .در رابطه با کتاب اغلب به زوجین پیشنهاد میکنیم کتابهایی نظیر مردان مریخی و زنان ونوسی .رازهایی درباره مردان و زنان را مطالعه کنند .اما موازی با آن ، این مطلب را هم مورد توجه قرار بدهید .که مشکل جزء لاینفک زندگی ماست ، بهتر هست در زمان بروز مشکل ابتدا آرامش خود را حفظ کنید . سپس وارد حریمهای شخصی هم نشوید و بی حرمتی نداشته باشید . زبان خودتان را کنترل نمایید و به خودتان فرصت بدهید تا عصبانیتتان فروکش کند سپس درباره موضوع فوق صحبت نمایید . در زمانهایی که رابطه خوب هست انتظارات خودتان را بیان نمایید و اجازه دهید زمان به شناخت واقعی شما از هم کمک نماید . کودک درون خودتان را فعال کنید و تنها بر نداشته های خود تمرکز ننمایید . بلکه با بیان نقاط قوت هم و داشته هایتان زندگی را برای خود و همسرتان جذابتر کنید .موفق باشید
سلام من نزدیک 4 ماه ازدواج کردم من وشوهرم بدون هم جایی نمیرویم وهمدیگررا دوست داریم ولی سر کوچکترین چیز بحث میکنیم و من یا شوهرم ناراحت میشویم من برای اینده میترسم که دوست داشتن از بین برود یا کم شود من را راهنمایی کنیدزندگیم را خیلی دوست دارم هرروز ما بحث میکنیم زود اشتی میکنیم ولی کم کم رابطه خوبمان از بین میرود
با سلام خانم خوب مشکل شما در دو مقوله خلاصه میشود .یکی ضعف در مهارتهای ارتباطی و حل مسئله هست . دوم ضعف در اطلاعات روانشناختی شما از یکدیگر هست .برای ارتقاء این دو مقوله هم میتوانید مراجعه حضوری نزد مشاور داشته باشید، مهارتهای زندگی و اطلاعاتی خود را افزایش دهید و هم میتوانید از کتب مختلف کمک بگیرید .در رابطه با کتاب اغلب به زوجین پیشنهاد میکنیم کتابهایی نظیر مردان مریخی و زنان ونوسی .رازهایی درباره مردان و زنان را مطالعه کنند .اما موازی با آن ، این مطلب را هم مورد توجه قرار بدهید .که مشکل جزء لاینفک زندگی ماست ، بهتر هست در زمان بروز مشکل ابتدا آرامش خود را حفظ کنید . سپس وارد حریمهای شخصی هم نشوید و بی حرمتی نداشته باشید . زبان خودتان را کنترل نمایید و به خودتان فرصت بدهید تا عصبانیتتان فروکش کند سپس درباره موضوع فوق صحبت نمایید . در زمانهایی که رابطه خوب هست انتظارات خودتان را بیان نمایید و اجازه دهید زمان به شناخت واقعی شما از هم کمک نماید . کودک درون خودتان را فعال کنید و تنها بر نداشته های خود تمرکز ننمایید . بلکه با بیان نقاط قوت هم و داشته هایتان زندگی را برای خود و همسرتان جذابتر کنید .موفق باشید
- [سایر] سلام خانمی هستم 30ساله متاهل (ازدواج دوم) همسرم 37ساله (ازدواج دوم/همسر سابقش را به علت خیانت و رابطه پنهانی طلاق داده) شوهرم بسیار شکاک و بدبین است،... مدام سر این مساله با هم درگیریم. دیگر تحمل رفتارهای بدبینانه ایشان را ندارم،با توجه به اینکه ازدواج دومم است و طاقت شکست مجدد را ندارم ،می خواستم راهنمایی کنید که چطور برخورد کنم؟
- [سایر] با سلام من یک ماه که ازدواج کردم شوهرم شغل آزاد داره ومن کارمند هستم تحصیلات هم پنجم ابتدای هست ولی من دانشجو لیسانس هستم الان اول خیلی خوب بود ولی الان سر مسایل مالی خیلی با هم بحث میکنیم وانتظار داره من تمام حقوقم را برای زندگی خرج کنم هر چی هم راجب به رابطه عاشقانه ودوست داشتن بگم باز ربط میده به پول ومیگه جشن عروسی نگیریم چون ما تومحضر عقد کردیم قرار شد چند ماه دیگه چشن بگیریم سوال من این که من اصلا به روش نمیارم که چرا بی پولی ، چرا برام خرج نمی کنی یا سواد کمه یا چرا منو نمبری رستوران خرید یا جاهای که همه نامزدها این دوران میرن چون زندگیم دوستدارم ونمی خوام خراب بشه ولی شوهرم آخر اعتماد به نفس هست هی از خودش تعریف میکنه وخودشو دست بالا میگیره ومنو زیرسوال مبری به نظر شما چیکار کنم تا مسلئه حادتر وحلش سخت تر نشده با تشکر از کمک شما
- [سایر] سلام خانم عطاریان خسته نباشید من با شوهرم بعد 8 سال دوستی ازدواج کردم تو این 8 سال دوستیم مشوق درس خوندنم بود تا اینکه دانشجو ترم آخر فوق لیسانس بودم که با شوهرم عقد کردم تحصیلات شوهرم دیپلم هستش ولی اطلاعات عمومی و سیاسی و تاریخی خیلی زیادی داره و من از ایت بابت راضیم الان تشویقم میکنه که برای دکتری بخونم ولی من میترسم این باعث غرور من و فاصله بیشتر من وشوهرم بشه؟ بعد ازدواجم یه حس بدی که دارم اینه که نمیدونم چرا بوجود شوهرم بابت تحصیلاتش نمیتونم افتخار کنم در صورتی که اون مشوقم بود و هست و این قضیه عذابم میده در صورتی گفتم سواد علمیش خیلی زیاده لطفا بمن راهنمایی کنید که چیکار کنم آیا این قضایا باعث میشه که زندگیم خراب بشه؟آیا تفاوت تحصیلاتم بعدها ممکن بینمون فاصله بندازه؟
- [سایر] سلام اقای حجه الاسلام شهاب مرادی امسال پانزدهمین سال برگزاری یک اردوی دانشجویی با نام کبوتر حرم است و ان شاء الله قرار است از تاریخ 30 دیماه لغایت 4 بهمن ماه این اردو با شرکت 400 دانشجو برگزارشود ویکی از هدف های اردو بحث ازدواج است و لذا از شخص شما دعوت به عمل می اوریم که در صورت امکان سخنرانی در رابطه با موضوع فوق داشته باشید با تشکر
- [سایر] سلام 6 ماه است که ازدواج کرده ام..احساس میکنم شوهرم به زندگی دلگرم نیست.یعنی ذوق و شوق و انرژی ندارد.حواسش به من و زندگی و حتی درس خودش نیست.زندگی را فقط میگذرانیم.خیلی از روزها را با جر و بحث و مشاجرات لفظی طی میکنیم.. آدم معتقدی است و مشکل اخلاقی یا مسئله خاصی ندارد، ولی این بی فکری و بی توجهی آزارم میدهد.بدتر اینکه انرژی و انگیزه ای برای تغییر شرایط در خودم نمیبینم..ولی از این شرایط خسته شده ام..دوست ندارم موضوع به بیرون از خانه کشیده شود و از نزدیکان کمک بگیرم.یک بار در دوران عقد به مشاور مراجعه کردم ولی کمک چندانی نکرد..لطفا راهنمایی کنید که چه بکنم...
- [سایر] با سلام وخسته نباشید وضمن تشکر از شما مشاوران که سبب خیر می شوید وبه هر جهت برای بهبود زندگی کمک می کنید . حدود 6 سال است که ازدواج کرده ام یک دختر 2 ساله دارم واز شوهرم 7 سال کوچکتر هستم . شوهرم زیاد فرد احساساتی نیت یا بهتر بگم خودم خیلی احساساتی هستم وخانواده پدری ام را خیلی دوست دارم وهمیشه سر این موضوعات با هم بحث می کنیم . 1- چرا همیشه خونه مامانت می ری 2- چرا این قدر پای تلفن قربون صدقه می ری 3- اگر مهمان از طرف ما باشه اول ناراحت می شه وبعد از رفتنشون حتما دعوا راه می ندازه 4-سر دین ومذهب با من بحث می کنه چون من خودم خیلی معتقد هستم 5- می گه چرا نمی ذاره بچه را بزنم یا دعوا کنم .... البته مشکل بزرگی که دارم اینه که زود از کوره در می رم وسریع جوابش رو می دم که خیلی ناراحت می شه خواهش می کنم کمکم کنید وراه حل جلوی پام بذارید چون همسرم از خلوتی وتنهایی خوشش میاد واز سرو صداوبازی بچه ها زود به هم می ریزه وهر کاری که می گم انجام بده بهونه می اره از خرید خونه گرفته تاکمک در منزل . باتشکر
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما حاج آقامن چند بار نامه فرستادم ولی جوابی دریافت نکردم اما دوباره مطرح میکنم من حدود 11 سال پیش ازدواج کردم خانواده ما اصلا با خانواده شوهرم همخوانی ندارد من در خانواده ای بزرگ شدم که به روابط فامیلی وصله رحم اهمیت میدهند ما چندین سال با عمه هایم همسایه بودیم روابط بسیار خوبی بین مادرم وآنها برقرار بود من با این دیدگاه خوشبینانه ازدواج کردم ولی وقتی با خانواده شوهرم مواجه شدم تا مدتها از برخوردهایشان گیج بودم شوهرم مرد خوب وبا ایمانی است ولی خواهر شوهرهایم بخصوص بزرگترین آنها همیشه میخواستند کاری کنند که برادرشان فقط در حد کنیز زنش را دوست بدارد و علاقه واقعی برای خانواده آنهاباشد بنا بر این به بهانه های مختلف فتنه گری میکردند تا این فاصله را ایجاد کنند بسیار اهل حرف و حدیث اند با توجه به این که برادرشان از بچگی با آنها بزرگ شده بود روی او نفوذ دارند من دو برادر شوهر دیگر دارم که آنها هم خانم هایشان وضعی مشابه با من دارند ما از 4 سال پیش تا اکنون باهم قطع ارتباط کردیم از آن موقع تا بحال زندگی من بهتر شده دخالت آنها وجود ندارد و علاقه شوهرم به من و بچه هایم بیشتر شده . اما مادرشوهر وپدرشوهرم بسیار به من علاقمند ند و من وشوهرم از نظر مالی بسیار به آنها کمک میکنیم من از آنها بدی ندیدم و همیشه به آنها سر میزنیم ولی من از بابت قطع ارتباط با خواهرهایش ناراحتم ازطرفی برایم مثل روز روشن است اگر ارتباط برقرار کنم همان آش وهمان کاسه است چون آنها چنان ماهرانه عمل میکنند که حتی برادرانشان با وجود شناخت آنها باز تحت تاثیر قرار میگیرند آنها چنان ماهرانه ریشه را قطع میکنند که تنه کاملا سالم میگذارند فقط زمانی متوجه میشویم که کار از کار میگذرد من فقط میخواهم بدانم آیا از لحاظ شرعی گناه متوجه ماست یا نه ؟ ما باید چکار کنیم ؟ باتشکر از شما
- [سایر] با سلام من مدت 4 ساله ازدواج کردم و یه بچه 3 ساله دارم یه مدته که با شوهرم دچار اختلاف زیاد شدم تقریبا ما تو هفته 5 روزش با هم قهریم و قهر ما هم نمی دونم از کجا شروع میشه شوهرم وقتی از سر کار میاد خونه بیحوصله است و با من حرف نمیزنه بعد همین حرف نزدنش با من موجب میشه که تا 3 یا 4 روز با هم حرف نزنیم و قهر کردنش مطمئنم که به خاطر مسائل کاریش نیست چون اون کارشو خیلی دوست داره و همیشه تعریفش و میده و بعد که باهاش آشتی میکنم و علتش و جویا میشم میگه تو مشکل داری و تو قهر و شروع کردی و رفتارش خیلی باهام سرد شده هر کاری که میکنم تا اونگرمای اوایل ازدواجمونو برگردونم نمیشه براش کادو میخرم هر کاری تو خونه دوست داره انجام میدم ولی بازم باهام سرد برخورد میکنه هر چی هم باهاش حرف میزنم میگه من مشکلی ندارم ولی مدام از همه چیز من و خونه ایراد میگیره من شاغل هستم و تمام سعیمو میکنم که تو خونه کم نزارم ولی باز یه جای زندگیم میلنگه دیگه خسته شدم مدت زیادیه که دارم فکر میکنم جدا بشم ولی بچمو چیکارکنم تو دو راهی بزرگی افتادم همه چیز زندگی عذابم میدهحتی یه مشاوره هم نمیشناسم که برم باهاش مشورت کنم میترسم باهاش برم مشاوره و بعدا مدام بهم بگه که تویی که مشکل داری رفتی مشاوره موندم تو دو راهی زندگیو نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم راههنمایی کنید
- [سایر] سلام. خسته نباشید<br />بنده در حال سپری کردن دوران پس از شکست عشقی هستم.<br />حدود 3-4 ماه میگذره. وابستگیم کم شده. دیگه حس چندانی وجود نداره. تمایل و امید منطقی به بازگشتش ندارم. چون همه راه ها رو امتحان کردم. و حتی به یادش که می افتم حس تنفر بهم دست میده.<br />اما خب, شدیدا نیاز به یه جایگزین واسه مسائل عاطفی رو حس میکنم.<br />نیاز به یه همراه. و کسی که بودنش مانع بشه حسرت گذشته رو بخورم. میترسم واسه ازدواج اقدام کنم. از این که نتونم کاملا گذشته رو پشت سر بذارم. یا اینکه بعد از مدتی 2باره حسی نسبت به اون درونم زنده بشه...<br />از طرفی تنهایی هم بهم فشار میاره.( رابطه در حد آشنایی "پنهانی"واسه ازدواج بود. مدت 2.5 سال. و تا حد زیادی عاطفی.)<br />ممنون میشم در این مورد راهنمایی کنید.
- [سایر] سلام استاد.خدا فوت.تقریبا همه جوره با کلیدواژه ها جست و جو کردم.ولی بازم جواب کامل پیدا نکردم. 1. 23 سالمه.لیسانسمو تو تهران تموم کردم و دارم برای ارشد تلاش می کنم. 2. تا 4 ماه آینده که مشغول درس خوندنم شغلی ندارم. 3. پدر و مادرم فردیو واسه ازدواج معرفی کردن(دختر دوست پدرم هست که پردم بسیار بر خوبی و سالم بودن دختر و خانوادش داره) که وضع مالیشون بسسسیار خوبه.البته ما خودمون هم وضع مالی نسبتا خوبی داریم. 4. آیا الان شرایطم برای ازدواج مناسبه؟ 5. اگر هست،چجوری میشه فهمید که آیا این دختر خانوم می تونه در آینده تو فضایی غیر از فضای راحت خونشون زندگی کنه؟(منظورم اینکه بالاخره تاحالا هرچی خواسته احتمالا به راحتی واسش فراهم شده ولی خوب در آینده حداقل در اوایل زندگی جدید اینطوری نخواهد بود) ممنون بابت تمام زحماتی که برای نسل ما می کشید.