سؤال در مورد طرح نقش جهان است و شکل آن مانند طرح الماس است با این تفاوت که در این طرح جنسی در کار نیست.
این گونه معاملات که مرتّب رنگ عوض میکند از جهاتی حرام است و من جمله اکل مال به باطل است
این گونه معاملات که مرتّب رنگ عوض میکند از جهاتی حرام است و من جمله اکل مال به باطل است
عنوان سوال:
سؤال در مورد طرح نقش جهان است و شکل آن مانند طرح الماس است با این تفاوت که در این طرح جنسی در کار نیست.
پاسخ:
این گونه معاملات که مرتّب رنگ عوض میکند از جهاتی حرام است و من جمله اکل مال به باطل است
پرسشهای مرتبط از این مرجع
- با توجّه به این که اعمال و رفتار ائمّه اطهار علیهم السلام برای ما حجّت است و باید آن را برای خود الگو قرار دهیم. سؤال این است که کیفیّت و نحوه برگزاری مجلس جشن و عروسی حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا علیهم السلام از نظر شادی و سرور چگونه بوده است؟
- اخیراً قالیچههایی تولید و پخش میشود که بر روی آن عکس زنان به صورت بدحجاب یا در حال ناز و عشوه و یا همراه با آلات لهو و لعب مانند طنبور و زدن آن آلات نقش بسته است، که نصب این قالیچهها در خانهها یا مغازهها نوعی ترویج فرهنگ ضدّ دینی یا اشاعه فساد محسوب میشود، آیا خرید و فروش این قالیچهها چه صورت دارد و پولی که تولید کنندگان یا کسبه از این راه به دست میآورند چگونه است؟
- هر گاه کسی وقف را معلّق بر شرطی کند که در حال وقف نمودن حاصل نیست ولی انتظار حصول آن هست یا این که یقینی است که در آینده حاصل میشود، مثلاً بگوید این ملک را وقف نمودم در صورتی که پدرم از سفر بیاید، یا وقتی که اوّل ماه برسد، چه صورتی دارد؟
- یکی از مراحلی که یک کارخانه برای استخدام نیرو عمل میکند معاینه بدنی است که قسمتی از آن ، معاینه عورت است که میبینند و گاهی هم دست میگذارند اگر شخصی با این که میدانسته این کار خلاف شرع میباشد ولی به دلیل بیکار بودن حاضر شده این مرحله که کشف عورت میباشد را انجام دهد تا از سلامت عورت او توسّط پزشک معاینه کننده اطمینان حاصل شود، آیا این کار گناه بوده است و اگر گناه بوده است حقوقی که فعلاً میگیرد آیا حلال است یا شبهه ناک یا حرام؟
- خانمی که زیورآلات گران قیمت دارد و اگر آنها را به ارزان قیمت تبدیل کند میتواند با تفاوت قیمت آنها حجّ بجا آورد، آیا این خانم مستطیع است؟
- دختری هستم 19 ساله، که مدّتی است در مورد مسأله جنابت به حسّاسیّت زیادی گرفتار شدهام، و در این زمینه چند سؤال دارم.
- دختری هستم 19 ساله، که مدّتی است در مورد مسأله جنابت به حسّاسیّت زیادی گرفتار شدهام، و در این زمینه چند سؤال دارم.
- نقل شده است که در آغاز نهضت پیامبر کسانی از مذاهب مختلف به دین اسلام گرویدند، یهود و نصارا، و نقل قول از تاریخ آن زمان هست که شخصی یهودی (دانشمند) احتمالاً یهودا در دین اسلام نفوذ کرده و با جاسوسی از پیامبر جملاتی نقل قول میکرده که پس از کشف موضوع اقرار میکند که بیش از سه هزار حدیث جعل نموده و در جامعه آن زمان پخش نموده، نقل قول فوق نموداری از نفوذ بیگانگان در دین و نقش ایشان در تحریف دین میباشد و بنا بر این باید با هر نقل قولی عقلانی برخورد نمود، صحّت این مطلب چقدر است؟
- ست با نام (طرح کوشش و همیاری کارگشا) متعلّق به گروه کارگشایان انصار الموحّدین. گردانندگان این طرح اذعان دارند که این فرم با فرمهای قبلی متفاوت و مقداری از مبالغ آن برای کمک به مؤسّسات خیریه هزینه میشود. استدعا دارم نظر مبارک را مرقوم فرمائید.
- احتراماً، حدیثی که حضرت عالی در باب غصب در رساله توضیح المسائل خود آوردهاید با حدیثی که سایر مراجع آوردهاند تفاوت دارد. شما این طور نوشتهاید که: هر کس چیزی را غصب کند در قیامت آن چیز مثل طوق بر گردن او آویخته میشود. امّا در رسالههای سایر مراجع این طور نوشته شده است: در روایتی از پیغمبر(ص) آمده است هر کس یک وجب زمین دیگری را غصب کند در قیامت آن زمین را از هفت طبقه آن مثل طوق به گردن او میاندازند. اینک بفرمایید لفظ (چیزی) که شما نوشتهاید شامل چه چیزهایی میشود؟ و آیا در حدیث پیغمبر فقط (زمین) قید شده است؟ کدام یک از احادیث صحیح است؟ آیا آنچه شما در رساله نوشتهاید یا آنچه سایر مراجع نوشتهاند یا هر دو صحیح است؟
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [آیت الله اردبیلی] قطعه زمینی را طی قولنامۀ عادی با واسطۀ بنگاه معاملاتی به شخصی فروختهام و عمدۀ ثمن آن را نیز دریافت نمودهام لکن مدتی بعد (کمتر از دو ماه) متوجه شدم که قیمت واقعی زمین بیشتر از قیمت مورد معامله است، به خریدار معترض و خواستار فسخ معامله و یا اخذ مابه التفاوت قیمت زمین شدم و بیان نمودم حاضرم خسارات احتمالی خریدار را هم بدهم، امّا خریدار به هیچ وجه حاضر به قبول یکی از دو طریق فوق نمیباشد، در این صورت 1) حال که من مغبون شدهام، از نظر شرعی میتوانم بگویم من ناراضی هستم و با این عدم رضایت معامله را فسخ نمایم؟ 2) اگر خریدار حاضر به فسخ و یا پرداخت مابهالتفاوت قیمت زمین نباشد با این عدم رضایت من صورت معامله چه حکمی پیدا میکند؟ 3) با وجود غبن در معامله، آیا خریدار شرعاً موظّف است رضایت فروشنده را به دست آورد یا خیر؟
- [سایر] قرآن، همه مردم را به تحدی فراخوانده است، مگر الفاظ قرآن همین الفاظ عربی نیست؟ پس چگونه است که دیگران از مانند آوردن برای قرآن عاجزند؟
- [سایر] سند روایت تاریخ طبری درباره هجوم به خانه حضرت زهرا(س) به این صورت است: (حَدَّثنا ابنُ حُمَیْد، قال: حَدَّثَنا جَرِیر، عَنْ مُغِیرَة، عَنْ زِیَادِ بْنِ کُلَیْبٍ). ابن حُمید - راوی اول - چه کسی است؟ در جوابیه یورش به خانه وحی که اهل سنت نوشتهاند، چنین آمده است: راوی اول: ابن حمید، ابو عبدالله الرازی، متوفای سال 248ه.ق است. این شخص متهم به دروغگو بودن است. (ذهبی، شمس الدین، محمد بن احمد، میزان الاعتدال ج 3، ص 530، شماره شرح حال: 7453). اما در مقالهای از شیعه خواندم که: مُحَمَّد بن حمید بن حیان التمیمی است که در کتاب (تهذیب الکمال) خیلی توثیق شده است. حال بفرمایید این راوی کدام یکی است؟ اولی که دروغگو است یا دومی؟ همچنین مطرح کردهاند که آخرین راوی خود شاهد این ماجرا نبوده است. بنابراین، روایت منقطع است. پس آخرین راوی که به نقل داستان پرداخته است، وی گرچه مورد توثیق علمای جرح و تعدیل قرار گرفته است، اما خود شخصاً شاهد ماجرای سقیفه و جریان رفتن عمر بن خطاب به خانه فاطمه زهرا(س) نبوده است. وی از تابعینی؛ مانند ابراهیم نخعی، سعید بن جبیر، عامر شعبی و فضیل بن عمرو فقیمی روایت کرده است. (تهذیب الکمال من اسماء الرجال، ج 9، ص 504، شماره شرح حال 2065). و در زمان حکومت یوسف بن عمرو در سال 120 قمری وفات نموده است. (الطبقات الکبری، ج 6، ص 330؛ تهذیب التهذیب، ج 3، ص 334).
- [سایر] شیعه بعضی از افراد برجسته اهل بیت را به صراحت کافر قرار داده اند؛ مانند عباس عموی پیامبر (ص) که شیعه می گوید که این آیه درباره او نازل شده است که: "وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبیلاً" ؛ و هر که در این دنیا کور باشد (یعنی: کوردل و فاقد بصیرت معنوی باشد به طوری که توان نگرش در حجت ها، آیات و برهان های خداوند را نداشته باشد) پس او در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است. الإسراء: 72. و پسر عباس، عبدالله بن عباس که دانشمند امت و مفسّر قرآن بود را کافر قرار داده اند؛ در الکافی جملهای درباره عبدالله بن عباس آمده که به کفر او اشاره می کند و می گوید: که او جاهل و بی عقل بوده است! و در رجال الکشی آمده است: (اللهم العن ابنی فلان و أعم أبصارهما، کما عمیت قلوبهما)! (بار خدایا فرزندان فلانی را لعنت کن و چشمهایشان را کور کن چنان که دل هایشان را کور کردهای....). شیخ و عالم شیعیان حسن المصطفوی در توضیح این عبارت می گوید: آنها عبدالله بن عباس و عبیدالله بن عباس هستند.
- [سایر] خداوند در چندین جا در قرآن کریم اصحاب را ستوده است، او تعالی می فرماید: ﴿وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ فَسَأَکْتُبُهَا لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالَّذِینَ هُمْ بِآیاتِنَا یُؤْمِنُونَ * الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْأِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾. (الأعراف: 156 157). (و رحمتم همه چیز را فراگرفته؛ و آن را برای آنها که تقوا پیشه کنند، و زکات را بپردازند، و آنها که به آیات ما ایمان میآورند، مقرر خواهم داشت! همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر (امی) پیروی می کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می یابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد، و از منکر باز می دارد؛ اشیا پاکیزه را برای آنها حلال می شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند). و می فرماید: ﴿الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ * الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ﴾. (آل عمران: 172 173). و می فرماید: ﴿وَإِنْ یُرِیدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ * وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مَا أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾. (الأنفال: 62 63). و می فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ﴾. (الأنفال: 64). و خداوند می فرماید: ﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾. (آل عمران: 110). و می فرماید: ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْأِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَی عَلَی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً﴾. (الفتح: 29). (محمد –صلی الله علیه وآله وسلم- فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند (تا آنان را به بهشت وارد نماید)؛ نشانه (اطاعت) آنها (از خداوند) در صورتشان از اثر سجده (و عبادت) نمایان است مراد این است که اثر عبادت و صلاح و اخلاص برای خداوند متعال، بر چهره مؤمن آشکار می شود؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وا می دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد، (یعنی: حق تعالی مسلمانان را بسیار نیرومند می گرداند تا مایه خشم و غیظ کافران گردند، ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی (که بهشت است) داده است. (البته این مثل، شامل صحابه رسول الله -صلی الله علیه وآله وسلم- و همه کسانی از افواج ایمان و لشکریان اسلام در گذار عصرها و نسلها می شود که نقش قدمشان را دنبال، و بر راه و روش ایشان رهرو باشند.)) و آیات زیاد دیگری هست که خداوند در آن اصحاب را میستاید. و شیعیان می گویند اصحاب در دوران حیات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- مؤمن بوده اند، اما بعد از وفات او مرتد شده اند، عجیب است! چگونه همه اصحاب بعد از وفات پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به اتفاق همه مرتد شدند؟! و چرا آنها باید از دین بر گردند و مرتدّ شوند؟! مگر آن که شما شیعیان بگویید که آنها با خلیفه کردن ابوبکر مرتد شدند، پس ما به شما می گوییم: چرا اصحاب به اتفاق همه با ابوبکر بیعت کردند؟ آیا از ابوبکر می ترسیدند؟ و آیا ابوبکر دارای قدرت بود و از آنها به زور بیعت گرفت؟ ابوبکر از قبیلة بنی تیم قریش بود که افراد این قبیله از افراد دیگر قبیله های قریش کمتر بودند و از میان قبایل قریش بنی هاشم و بنی عبدالدار و بنی مخزوم افرادشان بیشتر و مهم تر بودند. پس وقتی ابوبکر توانایی نداشت که به زور از اصحاب بیعت بگیرد، چرا اصحاب به خاطر او جهاد می کردند آیا این به خاطر ایمان و یاری کردن و پیشگام بودنش در اسلام نبود؟!
- [آیت الله اردبیلی] من برای ادامة تحصیل در یکی از دانشگاههای آمریکا ثبتنام کردم اما بعد از 4 هفته (کمتر از یک ماه) به دلیل هزینههای بالا و اینکه نتوانستم بورس تحصیلی از دانشگاه پیدا کنم و امیدی هم به آن حتی برای ترم بعد نداشتم، تصمیم به انصراف و بازگشت به ایران گرفتم اما طبق قانون دانشگاه باید 75 درصد کل شهریه را به دانشگاه پرداخت کنم. شهریه را دانشگاه در 4 قسط از حساب من کم میکند و فقط اولین قسط از حساب من کم شده بود. چون من پیش از موعد قسط دوم تصمیم به انصراف گرفتم، تمام پولم را از حسابم برداشت کردم. با توجه به این که من باید پول در حسابم بگذارم تا دانشگاه در سررسید قسطها آن را از حسابم کم کند (البته در این حالت خود دانشگاه 75 درصد را حساب میکند) و با توجه به این که من فقط یک ماه در دانشگاه بودم و از امکانات آن استفاده کردم (کل ترم حدود 4 ماه و نیم است) حال سؤال من این است که این کار ایراد شرعی ندارد؟
- [آیت الله اردبیلی] من برای ادامة تحصیل در یکی از دانشگاههای آمریکا ثبتنام کردم اما بعد از 4 هفته (کمتر از یک ماه) به دلیل هزینههای بالا و اینکه نتوانستم بورس تحصیلی از دانشگاه پیدا کنم و امیدی هم به آن حتی برای ترم بعد نداشتم، تصمیم به انصراف و بازگشت به ایران گرفتم اما طبق قانون دانشگاه باید 75 درصد کل شهریه را به دانشگاه پرداخت کنم. شهریه را دانشگاه در 4 قسط از حساب من کم میکند و فقط اولین قسط از حساب من کم شده بود. چون من پیش از موعد قسط دوم تصمیم به انصراف گرفتم، تمام پولم را از حسابم برداشت کردم. با توجه به این که من باید پول در حسابم بگذارم تا دانشگاه در سررسید قسطها آن را از حسابم کم کند (البته در این حالت خود دانشگاه 75 درصد را حساب میکند) و با توجه به این که من فقط یک ماه در دانشگاه بودم و از امکانات آن استفاده کردم (کل ترم حدود 4 ماه و نیم است) حال سؤال من این است که این کار ایراد شرعی ندارد؟
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد