من مایل نیستم در آینده دارای فرزندی باشم آیا می توانم زنم را وادار کنم که لوله هایش را ببندد؟
حرام است.
حرام است.
عنوان سوال:
من مایل نیستم در آینده دارای فرزندی باشم آیا می توانم زنم را وادار کنم که لوله هایش را ببندد؟
پاسخ:
حرام است.
پرسشهای مرتبط از این مرجع
سوال مرتبط یافت نشد
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [سایر] سلام خانمی 26ساله هستم متاهل دارای همسری به مراتب خوب و فرزندی سالم 3-با همسرم بینهایت تفاهم دارم تا حدیکه یه موقعهایی احساس میکنم این تفاهم نیست بی تفاوتی به همدیگست 4- بیشتر اطرافیانم به حالم غبطه میخورندبه خاطر همسرم 5-اما حاج اقا حال بدی دارم نمدونم چرا احساس خوبی ندارم افکارم بینهایت مغشوشه میترسم خدا منو به خاطر این افکار پریشون که به سراغم میاد و نمذاره تو واقعیت زندگی کنم توبیخ کنه و تمام چیزهایی که بهم داده رو ازم بگیره چون لایقشون نیستم از صبح تا شب عین دیوانها با خودم حرف میزنم هر چی هم از خدا میخوام کمکم کنه که این افکار درهم ازم دور بشن تا منم مثل یه مادر خوب و یه همسر خوب تو واقعت کنار خانوادم باشم باز نمیشه و همش تو اوهام خودمم نمیدونم چه کار کنم لطفا کمکم کنید از تمام زحماتتون ممنون
- [سایر] با سلام و احترام شاید خیلی دیر به فکر چاره افتاده باشم اما باز هم خوب است اضطراب شدیدی دارم و همیشه داشته ام شاید منشأ ژنتیک داشته باشد مادرم هم همینطور است تازگی ها یاد مرگ و لحظه جان دادن بیچاره ام کرده است نمی دانم چگونه می میرم توی آب خفه می شوم توی آتش می سوزم سرطان حنجره من را ذره ذره خفه می کند هواپیما سقوط می کند و توی کوههای پر از برف تکه تکه می شوم سرم را دارند می برند و من دست و پا می زنم با ماشینم تصادف می کنم و تکه تکه های بدنم لای پاره های آهن پخش می شود و .... این ها افکاری است که شب و روز ذهن مرا به خود مشغول داشته است لحظه ای مرا رها نمی کند گاهی نفسم به شماره می افتد تازه حساب و کتاب بعد از مرگ خودش دنیای دیگری دارد دارم دیوانه می شوم چند روز دیگر باید با هواپیما بروم به یک سفر افکار منفی در مورد سقوط هواپیما بیچاره بیچاره ام کرده زندگی خود و زنم مختل شده است اصلا به من خوشی نیامده است از عملکردم هم در زندگی راضی نیستم لطفا کمکم کنید کتاب معرفی کنید اگر لازم است دارو معرفی کنید برای تپش قلب گاهی پروپانالول استفاده می کنم لطفا ظرف دو سه روز آینده یک پاسخ سریع به من بدهید تا بروم به مسافرتم و بعد بقیه راهنمایی را ادامه دهید ممنونم
- [سایر] با سلام من و همسرم 2سال و هفت ماه ازدواج کردیم ما 4تا مشکل اساسی به شرح زیر داریم ممنون می شم اگه راهنماییم کنید 1- همسر من خیلی یه دنده و لجبازه سر هر کار کوچیکی لج می کنه تا منو وادار کنه کاری که می خواد رو انجام بدم اینو خودشم قبول داره 2- من هر حرف ساده ای که می زنم همسرم یه برداشتی برای خودش می کنه و من باید 1 ساعت توضیح بدم که منظورم چیه البته فکر کردم مشکل منه اما اون حرفا رو حتی به خواهرش که می گم اون این برداشتا رو نمی کنه 3- همسرم میگه من تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم بچه دار بشم اگه تو بچه می خوای باید منو طلاق بدی به همین خاطر حتی با خانواده من هم به مشکل خوردن 4- همسرم به شدت فیمینسته و می خواد تمام حقایی که به قول خودش از زنها ضایع شده رو یکجا از من بگیره البته مشکل سوم باعث خیلی مشکلهای دیگه شده در پایان هم از لطفتون صمیمانه سپاسگذارم
- [سایر] سلام آقای دکتر <br />می خواستم من را درباره شناسایی مزاجم راهنمایی کنید. من مطالب مربوط به شناسایی مزاج را مطالعه کردم ولی آخرش نفهمیدم چه نوع مزاجی دارم من از بچگی چاق بودم به شدت به غذاها ومیوه های گرم حساس بودم مثلا هروقت خورشت بادمجان می خوردم دهنم زخم می شد یا خربزه می خوردم بدنم دچار خارش می شد یا گردو یا غذاهای گرم می خوردم صورت وبدنم جوش می زد ولی مثلا ماست و غذاهاهای سرد هم می خوردم اذیتم نمی کرد و بیشتر بدنم با غذاهای سرد میانه خوبی داره در ضمن گوشهام در فصل تابستان داغ می کنه یه مدت لاغر هم کردم ولی همین مشکلات رو داشتم پوستم زرد مایل به سفید و به شدت حساس است،بیشتر وقت ها بدنم خسته و کسل است موهام نازکه و کم پشت هست پوست بدنم هم نرم و لطیفه بدنم هم کم مو است دهانم صبح ها بی مزه است در وعده ها غذا کم می خورم، ترشیجات را بیشتر از شیرینی جات دوست دارم باعرض پوزش مدفوع هم کم وتقریبا بی بو است یعنی کلا تو روز یک بار اون هم به مقدار کم از من دفع می شه .<br />بعضی وقت ها اگر چیزی نخورم اصلا احساس گرسنه گی نمی کنم ولی بعضی وقت ها هم گرسنگی کاذب پیدا می کنم و هرچی می خورم سیر نمی شم. هفته ای 5 رو زهم به مدت نیم ساعت پیاده روی باسرعت نسبتا تند انجام می دهم ولی الان با کم غذا خوردن و پیاده روی هم دوباره چاق شدم ،خوابم هم زیاد نیست ولی مثلا اگر 10 ساعت یا 6 ساعت بخوابم برام یکی است یعنی هیچ احساسی ندارم که زیاد تر یا کم تر خوابیده ام. فردی خجالتی نیستم حرف دلم رو رک می زنم فردی احساسی هستم و خیلی زود رنج هستم آدم کینه ای نیستم ولی اگر از کسی کینه به دل بگیرم دست بردار نیستم. تو جمع بیشتر وقت ها پرحرف و شوخ طبع هستم ولی تو خلوت گوشه گیر و کمی افسرده ام تقریبا اهل ریسک هستم مثلا تا پولی دستم میاد دوست دارم خرج کنم و لذت ببرم تا اینکه پس انداز کنم ،در کار کردن هم خیلی وسواس به خرج می دهم و سعی می کنم دقیق کار را انجام دهم. (لطفا هم مزاجم را مشخص کنید وهم برای کنترل وزنم راهی پیشنهاد دهید ).
- [سایر] سلام و سال نو مبارک هفته اخر اسفند پیامی برایتان فرستادم و چون مستاصل هستم هر روز پیگیری کردم ولی الان می بینم پاسخ پیامهایی جدید آمده ولی من پاسخ پیام خود را پیدا نکردم خواهش می کنم راهنمایی کنید چون واقعا فکرم را مشغول کرده دختری هستم 37 ساله و مجرد دارای بالاترین مدرک تحصیلی از بهترین دانشگاه کشور یک شغل خیلی خوب دارم و استقلال مالی در زندگی شغلی و درسی آدم موفقی بوده و هستم با پدرو مادر پیرم زندگی میکنم و از نظر خانوادگی زندگی سطح متوسط رو به پایینی داریم خانواده ای مذهبی و مقید دارم هیچگاه در رفتار و گفتار و ظاهر به طریقی عمل نکردم که جلوه گری باشد یا جلب توجه جنس مخالف را بکند از دوران نوجوانی تا اکنون که شاغل و در دهه سی زندگی هستم (اصلا این کارها را بلد نیستم) همیشه با اقوام، همکلاسیهای دانشگاهی و حالا با همکاران و مراجعان مرد خیلی سنگین و جدی و بدون هیچ ترنم زنانه برخورد کرده ام حتی نمونه هایی از همکاران بودند که فکر می کردم آدم مناسبی برای ازدواج هستند و به انها علاقه داشتم اما به خودم اجازه ندادم طوری رفتار کنم که آنها متوجه تمایل و احساس من بشوند ... از زمان دبیرستان خواستگارانی داشتم ولی به دلایل زیر هنوز ازدواج نکردم: - اوایل می گفتم می خوام برم دانشگاه و رد می کردم - کمی بعد تر به دلایل بچه گانه آنها را رد می کردم - چند سال بعد جدی تر به مساله ازدواج فکر کردم اما خیلی از آنها از نظر معیارهای اصلی و مهم با من همخوان نبودند - البته مواردی هم بودند که خودشان دیگر پیگیری نمی کردند - کمی که سنم بالاتر رفت تعداد خواستگارها کم شد بویژه از زمانی که آخرین خواهر کوچکم ازدواج کرد اغلب اطرافیان فکر می کنند من واقعا قصد ازدواج ندارم شاید به دلیل اینکه در دوران نوجوانی می گفتم از مردها خوشم نمی آید استقلال خوب است و .... الان خیلی احساس تنهایی می کنم و واقعا نیاز عاطفی دارم که ازدواج کنم اما نمی توانم از معیارهایم پایین بیایم که مهمترین آنها ایمان، شخصیت، اخلاق، تطابق فرهنگی، تناسب سنی و تا حدودی تحصیلی، مجرد بودن و خانواده خوب داشتن است. در سالهای اخیر مواردی بوده اند اما یا سنشان از من کمتر بوده یا قبلا ازدواج کرده بودند و این مسایل باعث شد انها را نپذیرم. چند سالی است که هیچ پیشنهادی نداشتم در حالیکه خیلی نیاز دارم احساس تنهایی شدید می کنم و فکر می کنم دارم دچار افسردگی می شوم مجبورم از بسیاری از علایق و تفریحات صرف نظر کنم چون بعضی از آنها برای یک دختر تنهای مجرد محجبه با مخاطرات و مشکلاتی همراه است اما کسی به عنوان همراه و همپا و همصحبت و همدل ندارم والدین که پیر و ناتوانند، خواهران و برادران مشغول زندگی و خانواده و همسر خود هستند، دوستان و سایر همسالان هم که همگی ازدواج کرده اند و با همسر و فرزندان خود هستند غرور و عزت نفس و فطرت زنانه اجازه نمی دهد نیاز خود را با کسی مطرح کنم برای آرامش خاطر پدرو مادرم که نگران آینده من هستند (اگر چه هیچگاه اشکارا به رویم نمی آورند) مجبورم در ظاهر اظهار راحتی و خوشنودی از وضع موجود (عدم ازدواج) بکنم شما راهنمایی کنید چه کنم؟ من که به عنوان یک خانم نمی توانم پا پیش بگذارم و خودم دنبال همسر بگردم حتی غرورم اجازه نمی دهد با کسی از اطرافیان مطرح کنم و مثلا بگویم کیس مناسب می شناسند یا خیر، عزت نفسم چه می شود؟ پس چه کنم؟ شما راهنمایی کنید فقط تو را بخدا راهکار عملی بدهید نه توصیه به صبر و توکل چون در تمام این سالها همین کار را کرده ام اعتقاد دارم هیج کاری بدون خواست خدا محقق نمی شود اما با توجه به شرایط فرهنگی جامعه ما می دانید که دختران مجرد در سنین بالا چه مشکلات و ناملایمات اجتماعی زیادی را متحمل می شوند آنقدر زیاد که اغلب از ظرفیت صبر و تحمل یک فرد خارج است بخصوص اگر از قشر مدهبی باشی این ناملایمات و محدودیتها بیشتر هم می شود شاید یک فرد غیر مذهبی لااقل نیاز عاطفی خود را به نحوی برآورده سازد ولی ما به علت تقیداتی که داریم نمی توانیم همسریابی اینترنتی را هم با توجه به پیامدهای احتمالی کار درست و معقولانه ای نمی دانم اگر چه از سر استیصال چند بار این فکر به ذهنم رسیده... نظر شما چیه؟ در هر حال بگویید چه کنم؟ همین و متشکرم ...ممنون
- [سایر] این جانب دختری 23 ساله ،ساکن قم ، دارای مدرک کارشناسی در رشته ریاضی از دانشگاه تهران و بزرگ شده در خانواده ای مذهبی هستم و البته چند ماهی است که نامزد کرده ام . قبلا از راهنمایی و کمک شما نهایت تشکر و سپاس را دارم . اما مادرم اگرچه شخصی است که مسائل پاکی و نجسی را به دقت مراعات می کند ، اما به هیچ وجه در این زمینه وسواس ندارد و اگر جایی یا چیزی نجس باشد به سرعت و البته به طور صحیح آن را آب می کشد و هیچ وقت در این زمینه سخت گیری نمی کند . خود من هم تا قبل از ورود به دانشگاه و قرار گرفتن در محیط خوابگاه وضعی شبیه مادرم داشتم . یعنی خیلی به خوبی و به دقت این مسائل را رعایت می کردم و اگر چیزی نجس می شد یا برای مثال قسمتی از بدنم نجس بود ، خیلی به راحتی و به سرعت آن را آب می کشیدم و به هر حال در برخورد با این مسائل راحت بودم و به هیچ وجه وسواس نداشتم . اما زمانی که وارد دانشگاه شدم و در محیط خوابگاه قرار گرفتم ، همه چیز عوض شد . در خوابگاه با کسانی هم اتاق شدم که افرادی بی بند و بار بودند و اصلا اهل نماز و روزه نبودند و به طور کلی می دیدم که مسائل مربوط به نجاست و پاکی را به هیچ وجه رعایت نمی کنند . همین موضوع باعث شد که از آنها کناره گیری کنم . برای مثال تا جایی که امکان داشت با آنها هم غذا نمی شدم و اگر هم با آنها غذا می خوردم ، حتما دهانم را آب می کشیدم . چون به چشم خودم می دیدم که اصلا این مسائل برایشان مهم نیست و رعایت نمی کنند یا تا جایی که امکان داشت در خوابگاه لباس نمی شستم و اگر هم گاهی مجبور می شدم در خوابگاه لباس بشویم ، روی بندی که آنها لباسهایشان را پهن می کردند ، لباسهایم را پهن نمی کردم . همین طور برای وضو گرفتن و ظرف شستن همیشه مشکل داشتم . چون با خودم می گفتم آنها هم از همین ظرف شویی ها و دست شویی ها استفاده می کنند و لذا صد در صد اینها نجس هستند و مثلا اگر موقع وضو گرفتن از داخل دست شویی به لباسم آب می پاشید ، دیگر آن لباس را نجس می دانستم و یا موقع نماز خواندن در خوابگاه اگر چه روی سجاده نماز می خواندم ، اما از پرزها و موهایی که به هر حال به چادر نمازم می چسبید اجتناب می کردم و به طور کلی اگر لباسی نجس باشد خیلی با احتیاط آن را جا به جا می کنم و از پرزهای آن و یا حتی اگر ذرات گرد و غباری روی آن باشد از آن دوری می کنم .در دانشگاه هم وضعیتم تا حدود زیادی به همین شکل بود و چون این افراد در دانشگاه هم رفت و آمد می کردند آن جا را هم نجس می دانستم و مثلا موقع وضو گرفتن در دانشگاه هم همین مشکل را داشتم . همین طور موقع غذا خوردن در دانشگاه ؛ برای مثال اگر گوشه ای از میز غذا کمی خیس بود و آستین مانتویم به آن برخورد می کرد ، آستین مانتویم را آب می کشیدم و .... و البته من هر هفته روزهای آخر هفته به قم ( خانه ) می آمدم و زمانی که به خانه می آمدم تمام بدن و لباس ها و حتی گاهی اوقات کیف و کفش و مداد و خودکارهایم را هم آب می کشیدم . اما باز هفته بعد وضع به همین منوال بود و دوباره وقتی به خانه می آمدم همه چیز را آب کشی می کردم . اما اواخر سال دوم بود که پدر و مادرم فهمیدند که دچار وسواس شده ام . خلاصه به یک مرکز مشاوره در قم که البته وابسته به حوزه بود مراجعه کردم . در آن جا مرا به یک متخصص اعصاب و روان معرفی کردند . ایشان هم قرص های فلوکستین را برایم تجویز کرد . حدود یک سال این قرص ها را مصرف کردم . در طول مدتی که قرص ها را مصرف می کردم احساس کردم که وضعیتم خیلی بهتر شده و هم به نظر خودم و هم به نظر پدر و مادرم دیگر حالت وسواس در من وجود نداشت و حالتی شبیه گذشته پیدا کرده بودم و دیگر این مسائل تقریبا برایم عادی بود و وسواس نداشتم . خلاصه بعد از یک سال که دوباره به پزشک مراجعه کردم ، ایشان از من خواست تا چند ماه دیگر هم مصرف قرص ها را ادامه دهم و اگر هم چنان وضعیتم خوب بود ، قرص ها را قطع کنم . من هم مدتی مصرف قرص ها را ادامه دادم و البته زودتر از موعدی که دکتر گفته بود ، آنها را قطع کردم . بعدا از قطع قرص ها تا حدود 2-3 ماهی وضعیتم مانند قبل بود، اما بعد از 2-3 ماه احساس کردم که دوباره همان حالات دارد به سراغم می آید و همین اتفاق هم افتاد و به تدریج وسواس در من شدید تر شد . البته چون باز هم با محیط خوابگاه و دانشگاه سروکار داشتم فکر می کردم با تمام شدن درسم و نبودن در محیط خوابگاه و دانشگاه مشکلم هم حل خواهد شد اما الان حدود یک سالی است که درسم تمام شده و دیگر با محیط خوابگاه و دانشگاه در ارتباط نیستم ؛ اما هم چنان مشکل وسواس در من وجود دارد و حتی نسبت به قبل شاید شدیدتر هم شده باشد . البته من در خانه خودمان خیلی راحت ترم . چون در خانه خودمان همه چیز و همه جا پاک است . مثلا دست شویی خانه ما کاملا پاک است ؛ به طوری که اگر برای مثال گوشه لباسم به زمین برخورد کند و تر شود ؛ نمی گویم نجس است . به هر حال در خانه خودمان وضعیتم خیلی بهتر است و خیلی راحت تر هستم و به همه جا دست تر می زنم و اصلا احساس بدی ندارم . البته در آب کشیدن جای نجس یا لباس نجس خیلی مشکل دارم و هم وقت زیاد و هم آب زیادی برای این کار صرف می کنم و در آخر هم انواع و اقسام سوالات برایم پیش می آید که آیا لباسم کاملا پاک شد ؟ آیا به فلان جا آب نپاشید ؟ آیا آن قسمت را آب کشیدم ؟ و هزاران سوال دیگر و خلاصه ذهنم به شدت مشوش می شود . به طوری که همان طور که گفتم اگر لباس نجسی را بشویم و بعد بخواهم لباس و به هر حال زمینی را که لباس را آن جا شسته ام و یا به آن جا آب پاشیده است آب بکشم ، معمولا اضطراب دارم و وقت بسیار زیادی و هم چنین آب زیادی صرف این کار می کنم وگاهی آخر سر هم خیلی اطمینان به پاک شدن آن پیدا نمی کنم و انواع سوالات به ذهنم خطور می کند و ذهنم را مشوش می کند . و یک مسئله دیگر هم که برای من به شدت ایجاد مشکل کرده مسئله برفی است که در زمستان گذشته آمد . با توجه به این که در زمستان گذشته برف شدیدی آمد و من بارها دیدم که افراد مسائل پاکی و نجسی را رعایت نمی کنند و مثلا روی برف گوسفند می کشتند و خونش را رها می کردند و گاهی آدم در جایی قرار می گرفت که مجبور می شد روی این خون ها هم پا بگذارد و خلاصه با این کفش به همه جا می رفت و همه جا به این ترتیب نجس می شد . حتی چند بار اتفاق افتاد که در حالی که برف آمده بود ، از داخل کوچه یمان سگ رد شده بود و به هر حال بعد هم که خواستیم از خانه بیرون برویم ته کفش ها و لاستیک های ماشین با این برف ها برخورد کرد و خلاصه جاهای دیگر را هم نجس کرد و همین طور خیلی اوقات این برف ها و آب و گلی که در خیابان جمع می شد به لباسهایم می پاشید و خلاصه وضعیت طوری بود که همه جا نجس می شد و اگر انسان واقعا می خواست رعایت کند ، خیلی سخت بود و یا حتی غیر ممکن . البته من و هم چنین پدر و مادرم تا جایی که امکان داشت مراقب بودیم و رعایت می کردیم ؛ اما دیگران که مثل ما رعایت نمی کردند و در واقع این برای من مشکل ساز بود . البته زمانی هم که من نامزد کردم زمانی بود که وضعیتم خیلی بهتر شده بود و فکر نمی کردم که دوباره این مشکل برایم ایجاد شود ؛ وگرنه اگر در آن زمان هم مشکلم به این شکل و به این شدت بود مطمئنا ازدواج نمی کردم . چون من اصلا دوست ندارم که با این کارم باعث ناراحتی و سختی دیگران شوم. لطفا در این زمینه مرا راهنمایی بفرمایید .
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد