1-اخباری که به نوعی القاء کننده دستبرد عبدالله بن ابی السرح، در قرآن و تغییر بعضی از آیات آن است، با ادله ای بسیار مستحکم تر تعارض دارد. و تمام ادله مصون بودن قرآن از تحریف این اخبار را نفی می کند و چگونه می توان باور کرد در حالی که فصیحان عرب قادر به ارائه نظیر قرآن نبوده اند، کسی قرآن را به سلیقه خود می نوشته است، در حالی که سایر هم نوعان او از این کار عاجز بوده اند! أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (38 یونس) آیا آنها می گویند: (او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است)؟! بگو: (اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را می توانید (به یاری) طلبید! 2-بر خلاف آنچه اسلام ستیزان دوست دارند، القاء کنند، عبدالله بن ابی السرح، کشته نشد. بلکه حتی در زمان معاویه نیز در لشگر اسلام حضور داشته و در زمان عثمان نیز حکومت مصر را به دست داشته است. اسلام ستیزان می خواهند القا کنند که صندوقچه سری وجود داشته که می دانسته قرآن، الهی نیست و برای همین پیامبر (ص) در صدد کشتن فوری او بوده، در حالی که این شخص سالهای سال پس از پیامبر (ص) نیز زنده بود و نه تنها کلامی علیه قرآن نگفت، بلکه در سپاه اسلام نیز مشغول جنگ بوده است. (الاستیعاب، ج 3، ص 318) 3-اخبار مربوط به عبدالله بن ابی السرح نیز دارای تعارضات فراوانی است و خود آنها نیز یک دست نیستند. و حتی بعضی از آنها دلالتی بر تحریف قرآن توسط او ندارد. (معانی الاخبار، ص347) از جمله آنکه آیاتی که مورد دست برد وحی توسط او معرفی شده اند، آیاتی مکی است در حالی که عبدالله بن ابی السرح، تا زمان صلح حدیبیه در نزد پیامبر (ص) بوده است و حتی در جنگ بدر و ... نیز حضور داشته است. پس نمی توان خبر تحریف و بعد فرار او را باور کرد. 4-بعضی از محققین تمام ماجرای دست بردن در وحی، توسط عبدالله بن ابی السرح را دروغی می دانند که در زمان عثمان ساخته و پرداخته شده است و دلیل آن جایگزینی او با عمر عاص در حکومت مصر است. که مخالفان بسیاری داشت و مخالفین او برای تخریب وجهه عبدالله تلاش کردند او را تحریف کننده وحی، جا بزنند تا با نسبت دادن این گناه بزرگ به او، مقدمات خلع او را فراهم کنند. (سید جعفر شهیدی - یغما سال بیست و پنجم بهمن 1351 شماره 11)
ماجرای عبدالله بن ابی السرح کاتب وحی که پیامبر (ص) فرمان قتلش را به دلیل ادعای مشارکت در تنظیم قرآن داد، چیست؟
1-اخباری که به نوعی القاء کننده دستبرد عبدالله بن ابی السرح، در قرآن و تغییر بعضی از آیات آن است، با ادله ای بسیار مستحکم تر تعارض دارد. و تمام ادله مصون بودن قرآن از تحریف این اخبار را نفی می کند و چگونه می توان باور کرد در حالی که فصیحان عرب قادر به ارائه نظیر قرآن نبوده اند، کسی قرآن را به سلیقه خود می نوشته است، در حالی که سایر هم نوعان او از این کار عاجز بوده اند!
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ (38 یونس) آیا آنها می گویند: (او قرآن را بدروغ به خدا نسبت داده است)؟! بگو: (اگر راست می گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را می توانید (به یاری) طلبید!
2-بر خلاف آنچه اسلام ستیزان دوست دارند، القاء کنند، عبدالله بن ابی السرح، کشته نشد. بلکه حتی در زمان معاویه نیز در لشگر اسلام حضور داشته و در زمان عثمان نیز حکومت مصر را به دست داشته است. اسلام ستیزان می خواهند القا کنند که صندوقچه سری وجود داشته که می دانسته قرآن، الهی نیست و برای همین پیامبر (ص) در صدد کشتن فوری او بوده، در حالی که این شخص سالهای سال پس از پیامبر (ص) نیز زنده بود و نه تنها کلامی علیه قرآن نگفت، بلکه در سپاه اسلام نیز مشغول جنگ بوده است. (الاستیعاب، ج 3، ص 318)
3-اخبار مربوط به عبدالله بن ابی السرح نیز دارای تعارضات فراوانی است و خود آنها نیز یک دست نیستند. و حتی بعضی از آنها دلالتی بر تحریف قرآن توسط او ندارد. (معانی الاخبار، ص347) از جمله آنکه آیاتی که مورد دست برد وحی توسط او معرفی شده اند، آیاتی مکی است در حالی که عبدالله بن ابی السرح، تا زمان صلح حدیبیه در نزد پیامبر (ص) بوده است و حتی در جنگ بدر و ... نیز حضور داشته است. پس نمی توان خبر تحریف و بعد فرار او را باور کرد.
4-بعضی از محققین تمام ماجرای دست بردن در وحی، توسط عبدالله بن ابی السرح را دروغی می دانند که در زمان عثمان ساخته و پرداخته شده است و دلیل آن جایگزینی او با عمر عاص در حکومت مصر است. که مخالفان بسیاری داشت و مخالفین او برای تخریب وجهه عبدالله تلاش کردند او را تحریف کننده وحی، جا بزنند تا با نسبت دادن این گناه بزرگ به او، مقدمات خلع او را فراهم کنند. (سید جعفر شهیدی - یغما سال بیست و پنجم بهمن 1351 شماره 11)
- [سایر] اگر قرآن تحریف نشده است پس چرا در تاریخ آمده که پیامبر(ص) هنگام خواندن قرآن بعضی وقتها کلمات را عوض میکرد. حتی در تاریخ آمده که کسی از وحی نویسان به خاطر این کار، مرتد شد و توسط پیامبر(ص) اعدام گردید. آیا این روایات درست است؟
- [سایر] 1. آیاجبرئیل فقط در هنگام وحی به پیامبر اکرم (ص) نازل می شد و یا همیشه با پیامبر بود؟ 2. اگر همیشه با پیامبر بود، پس پیامبر ملکی است، به صورت انسان و نقض قرآن است: "انا بشر مثلکم". 3. اگر فقط در هنگام وحی نازل می شد، پس سنت های نبی از جمله ریش داشتن بدون آبخور و سایر سنت ها استحکام نداشته و قابل تجدید نظر است.
- [سایر] رسول خدا(ص) از مردی اعرابی شتری به چهارصد درهم خریداری کرد. چون اعرابی پول را تحویل گرفت بانگ برآورد درهمها و شتر مال من است و پیامبر حقی بر من ندارد. اتفاقاً ابوبکر از راه میگذشت، پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: بین من و اعرابی قضاوت کن، ابوبکر گفت: اعرابی از شما گواه میخواهد. عمر نیز از راه گذشت و سخنان ابوبکر را تکرار کرد. در این موقع علی(ع) از دور نمایان شد، پیامبر(ص) به اعرابی فرمود: قبول داری این جوان بین ما قضاوت کند؟ گفت: بله! چون علی(ع) آمد اعرابی ادعای خود را اظهار کرد، امیرالمؤمنین به اعرابی گفت: شتر را به پیامبر تسلیم کن، اعرابی اعتنا نکرد تا اینکه آنحضرت سخن خود را سه مرتبه تکرار فرمود، ولی نتیجهای نداشت، در این هنگام حضرت علی(ع) اعرابی را با یک ضربت شمشیر دور کرد. و آنگاه خدمت پیامبر(ص) عرضه داشت: یا رسول الله! ما شما را در وحی تصدیق میکنیم چگونه ممکن است در چهارصد درهم تکذیب نماییم؟! و در خبری آمده است پیامبر(ص) به ابوبکر و عمر رو کرد و به آنها فرمود: این حکم خداست نه آنچه شما حکم کردید! آیا این روایت حقیقت دارد؟
- [سایر] کلینی در کتابش (کافی، ج 1، ص 239) میگوید: (شماری از اصحاب ما از احمد بن محمد، از عبدالله بن حجال، از احمد بن عمر حلبی، از ابی بصیر روایت میکنند که گفت: پیش امام صادق(ع) آمدم و به او گفتم: فدایت شوم! میخواهم از تو مسئلهای بپرسم. آیا کسی اینجا هست که صدایم را بشنود؟ میگوید: آنگاه ابو عبدالله پردهای را بین دو خانه کنار زد و نگاهی کرد و گفت: هر چه میخواهی بپرس، میگوید: گفتم فدایت شوم ... آنگاه او لحظهای سکوت کرد و سپس گفت: مصحف فاطمه پیش ماست، مردم چه میدانند مصحف فاطمه چیست! میگوید: گفتم مصحف فاطمه چیست؟ گفت: مصحفی است سه برابر قرآنی که در دست شماست، به خدا حتی یک حرف قرآن که در دست شماست، هم در آن نیست، میگوید: گفتم: به خدا علم کامل این است، فرمود: این هم علم است، ولی علم کامل نیست). آیا پیامبر (ص) و اصحاب او قرآن فاطمه را میدانستند و از آن خبر داشتند؟! اگر پیامبر آنرا نمیدانست و از آن خبر نداشت؟ چگونه اهل بیت از آن با خبر بودند؟! در حالی که او پیامبر بود، و اگر آنرا میدانست و از آن خبر داشت چرا آنرا از امت پنهان کرد؟! و حال آنکه خداوند متعال میفرماید: (ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر چنین نکنی، رسالت او را انجام ندادهای).
- [سایر] لطفا در باب سند و صحت روایات وارده زیر که در باره دیه بیضتین است و در کتب اربعه آمده است، توضیح دهید: علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن أحمد بن محمد بن أبی نصر، عن عبدالله بن سنان، عن أبی عبدالله (ع) قال: "ما کان فی الجسد منه اثنان ففی الواحد نصف الدیة مثل الیدین والعینین، قال: فقلت: رجل فقئت عینه؟ قال: نصف الدیة، قلت: فرجل قطعت یده؟ قال: فیه نصف الدیة، قلت: فرجل ذهبت إحدی بیضتیه؟ قال: إن کانت الیسار ففیها الدیة، قلت: و لم؟ ألیس قلت: ما کان فی الجسد اثنان ففی کل واحد نصف الدیة؟ قال: لان الولد من البیضة الیسری". (کافی، ج 7، ص 315، ح 430، 22-14) علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی نصر عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (ع) قال: "ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة مثل الیدین والعینین، قلت: فرجل فقئت عینه قال: نصف الدیة قلت: رجل قطعت یده قال: فیه نصف الدیة، قلت: فرجل ذهبت احدی بیضتیه قال: ان کان الیسار ففیها ثلثا الدیة، قلت: و لم الیس قلت ما کان فی الجسد منه اثنان ففیه نصف الدیة!!؟ قال: لان الولد من البیضة الیسری". (تهذیب الاحکام، ج 10، ص 250، 22 (989).
- [سایر] کلینی در کافی باب مستقلی با عنوان "زنان از زمین ارث نمیبرند" آورده است. وی در این مورد از ابی جعفر؛ روایت کرده است که گفت: (زنان از زمین سهمیه ارث ندارند) و طوسی در تهذیب از میسر نقل کرده که گفت: (از أبا عبدالله ؛ در مورد حق ارث زنان پرسیدم؟ او فرمود: قیمت خشت و بنا و چوب و نی به زنان داده میشود، ولی از زمین ارث نمیبرند)، و محمد بن مسلم از ابی جعفر؛ روایت کرده است که گفت: (زنان از زمین ارث نمیبرند)، هم چنین عبدالملک بن اعین از ابو جعفر یا از ابو عبدالله (ع) روایت میکند که گفت: (زنان از خانه، ملک، و زمین سهمیه ارث ندارند). در این روایت فاطمه یا کسی دیگر استثنا نشده است. پس بنابراین طبق روایات مذهب شیعه فاطمه حق ندارد خواهان ارث از پیامبر (ص) باشد. همچنین همه داراییهای پیامبر از آن امام است، محمد بن یحیی از احمد بن محمد و از عمرو بن شمر، از جابر از ابی جعفر؛ روایت میکند که گفت: پیامبر خدا (ص) فرمود: (خداوند آدم را آفرید و دنیا را به عنوان ملک به او داد، پس آنچه از آدم بوده است به پیامبر خدا تعلق دارد و آنچه از آنِ پیامبر خدا است به ائمه آل محمد تعلق دارد). طبق عقیده شیعه اولین امام بعد از پیامبر خدا علی (ع) است، بنابر این علی به مطالبه زمین فدک مستحقتر است نه فاطمه، و علی چنین نکرد، بلکه او گفت: اگر بخواهم راه رسیدن به عسل ناب و گندم و پارچههای ابریشمی را بلدم، ولی هرگز چنین نیست که هوای نفس من بر من غالب آید و آز و طمع مرا به انتخاب خوراکیها بکشاند، در حالی که شاید در حجاز و یمامه افرادی هستند که یک تکه نان گیرشان نمیآید و هرگز سیر نشدهاند).
- [سایر] در یک سایت سنی خواندم که، وقتی پیامبر اسلام(ص) با ابوبکر در غار بودند و آیه مربوطه نازل شد که خدا از قول پیامبر(ص) میفرماید: (ان الله معنا) و این فضیلتی برای ابوبکر است؛ زیرا خدا در قرآن میفرماید: (ان الله مع المتقین) به این مطلب چگونه میتوان پاسخ داد؟
- [سایر] در منابع معتبر اهل سنت از جمله در کتاب "وفاءالوفاء" تألیف سمهودی می خوانیم: مدد گرفتن و شفاعت خواستن از پیامبر اکرم (ص) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم قبل از رحلت او و هم بعد از رحلت او، در عالم برزخ و در قیامت. او بعد از این جملات، روایتی درباره توسل حضرت آدم به پیامبر اکرم (ص) از عمر بن خطاب نقل کرده است که: "آدم از روی اطلاعی که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پروردگار عرض کرد: "یا رب اسئلک بحق محمد (ص) لما غفرت لی". خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا می کنم که مرا ببخشی. همچنین حدیث دیگری را از جماعتی از راویان سنی از جمله نسائی و ترمذی نقل می کند که: مرد نابینایی تقاضای دعا از پیامبر (ص) برای شفای بیماری اش کرد، پیامبر (ص) دستور داد که چنین دعا کند: پروردگارا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا می کنم و به تو روی می آورم، ای محمد (ص) من در پیشگاه خداوند به تو توجه کرده ام که حاجتم را برآورده سازی، پروردگارا پیامبر را شفیع من قرار بده . و از بیهقی نقل می کند که در زمان خلافت خلیفه دوم، دو سال قطحی شد. بلال به همراهی عده ای از صحابه بر سر قبر پیامبر آمد و چنین گفت: ای پیامبر برای امت خودت طلب باران کن زیرا (از بی آبی) در حال هلاکت هستند... ) بنا براین خلیفه دوم عمر بن خطاب به توسل به پیامبر چه در زمان حیات و چه بعد از رحلت آن بزرگوار معتقد بوده و بدان عمل می کرده است، پس چرا امروزه پیروان محمد بن عبدالوهاب به مسلمانانی را که در کنار تربت پاک آن حضرت به ایشان متوسل می شوند نسبت شرک می دهند ؟ یا طبق عقاید آنان عمر بن خطاب هم مشرک بوده است؟
- [سایر] به روایت ابن هشام: به هنگام مرگ حضرت محمد(ص)، عباس (عموی پیامبر) از حضرت علی(ع) خواست که نزد پیامبر(ص) برود و درباره جانشین آینده وی، نظر خواهی کند، اما حضرت علی از اینکار پرهیز کرد و گفت: (مرا با این سؤال کاری نیست و اگر سید(حضرت محمد) ما را منع کند یقین میباید دانست که هیچکس بعد از وی چیزی به ما ندهد). (سیرت رسول الله، ج 2، ص 1112). سؤال این است که؛ اگر حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع) را به جانشینی خود در غدیر خم انتخاب کرده بود، دلیل این سؤال چه بوده است؟ چرا حضرت علی در پاسخ اشارهای به ماجرای غدیر خم نکرد؟
- [سایر] با توجه به روایت زیر، (مستأثر) و (مستحل) فیء را توضیح دهید. عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ مُیسِّرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) خَمْسَةٌ لَعَنْتُهُمْ وَ کلُّ نَبِی مُجَابٍ الزَّائِدُ فِی کتَابِ اللَّهِ وَ التَّارِک لِسُنَّتِی وَ الْمُکذِّبُ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَحِلُّ مِنْ عِتْرَتِی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ الْمُسْتَأْثِرُ بِالْفَیءِ الْمُسْتَحِلُّ لَهُ.