منبع عقاید اسلامی تنها قران کریم نیست بلکه سنت رسول الله (ص) نیز به عنوان عِدل قرآن معتبر و مبین آیات قران کریم است. چه اینکه از شما سوال می شود آیا در قران آمده که در شبانه روز باید پنج نوبت نماز واجب خوانده شود ؟ در حالی که درقران کریم فقط سخن از وجوب نماز است ونه تعداد ویا مقدار رکعات آن. حال باید گفت : نه تنها شیعه بلکه اکثر دانشمندان اهل سنت جریان و حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کردهاند، که به بعضی از آنها اشاره می شود : حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (به نقل از خصائص ،صفحه 29). و ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول ،صفحه 150. و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( به نقل از کتاب طرائف). و ابن عساکر شافعی ( بنا به نقل درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298). و فخر رازی در تفسیر کبیر خود ،جلد 3 ،صفحه 636. و ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین. و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ،صفحه 27. و جلال الدین سیوطی در درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298. و قاضی شوکانی در فتح القدیر ،جلد سوم ،ص 57. و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی ،جلد 6 ،صفحه 172. و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة ،صفحه 120. و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری ،جلد 8، صفه 584. و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار ،جلد 6 ،صفحه 463. به طور کلی جریان غدیر هم در منابع اهل سنت وهم شیعه چنین آمده است: در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذیحجه رسول خدا (ص) در محل غدیرخم به کاروانیان دستور توقف داد. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند .آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار- که در باره تعداد آن اختلاف است- جمع شوند . حضرت بعد از ادای نماز ظهور به سخنرانی پرداخت. در آغاز حمد و ثنای خدا به جای آورد و در پند و نصیحت و ذکر و موعظه همگان پر داخت. در آن روز حضرت بیش از یک ساعت از فضایل علی(ع) سخن گفت و دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد تا آن جا که همه مردم سپیدی زیر بغل آن حضرت را دیدند. سپس فرمود: (من کنت مولاه فهذا علی مولاه)، هر کس که من مولی و سرپرست او هستم ،پس علی هم مولی و سرپرست او است. بعد از آن در حق حضرت علی(ع) دعا کرد: (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله)، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست میدارد . دشمن باش با دشمنان علی. یاری کن کسی را که یار و یاور علی است . واگذار کسی که علی را واگذارد. همه حاضران آمین گفتند. بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند که حدیث (مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه)(1) مربوط به امام علی(ع) است. علامه امینی اسامی تعداد زیادی از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را ذکر کرده و آن را مربوط به امام علی(ع) دانسته اند.(2) برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه 67 مائده (یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیک...) یادآورد شده اند که شأن نزول آن امام علی(ع) بوده و حدیث (من کنت مولاه...) در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،(3) ابوالحسن واحدی نیشابوری،(4) حافظ حکانی،(5) شهاب الدین آلوسی،(6) ابن صباغ مالکی(7)، قاضی شوکانی(8) و ... تصریح کرده اند که این آیه و حدیث مذکور مربوط به حضرت علی(ع) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث (من کنت مولاه...) ظهور می کند. شیعیان باور دارند که ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(ص) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است. قراین و شواهد به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد. شیعیان دلائل متعددی بر امامت علی(ع) بیان کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود: 1 لغت شناسان لفظ (ولی) را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا کرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری کردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.(9) ابن اثیر می نویسد: (ولیّ یعنی یاور، و هر کس امری را بر عهده گیرد) سپس می افزاید: (از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلیٌ مولاه) و سخن عمر که به علی(ع) گفت: (تو مولای هر مؤمن شدی) یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.(10) صاحب صحاح اللغه(11) و مقایس اللغه نیز (ولیّ) را به معنای سرپرستی دانسته اند.(12) بر این اساس نگرش اندیشمندان اهل سنت (که ولایت را تنها به معنای دوستی معنا کرده اند) قابل قبول نیست. 2 اگر معنای (ولیّ) به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست که پیامبر اسلام(ص) بیش از یکصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشک و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: (هر که من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد)، زیرا دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(ص) مردم را به دوستی امام علی(ع) فرا خوانده بود.(13) 3 خطاب تند و قاطع خداوند بیانگر آن است که حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(ع) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت که خداوند خطاب به پیامبرش وحی می کند که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود: (... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته) 4 خداوند در آیه 67 مائده به پیامبرش دلداری می دهد: (والله یعصمک من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد).(14) آیا این مسئله نشان نمی دهد که مأموریت، مسئله مهمی بوده است که پیامبر(ص) بیم آن داشته برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟ آنچه که موجب خطر برای پیامبر(ص) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(ع) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این که بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت. 5 بعد از آن که پیامبر(ص) علی(ع) را به عنوان رهبر تعیین کرد، مردم با علی بیعت کردند. ابوبکر و عمر نیز به علی تبریک گفته، با حضرت بیعت کردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.(15) همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله (امامت) علی(ع) را فهمیدند، از این رو با او بیعت کرده و برخی از آنان در ستایش علی شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود: قم یا علی فإنّنی رضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً ؛ای علی، برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من باشی.(16) 6) بعد از آن که پیامبر(ص) علی (ع) را به عنوان زمامدار معرفی کرد، این آیه نازل شد: (الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً)؛(17) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم). بعد از نزول آیه پیامبر فرمود: (خداوند بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت).(18) به رغم آن که محبت علی(ع) جایگاه بلند دارد و یکی از نشانه های ایمان است؛ لیکن آیه دلالت ندارد که مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) (نه رهبری او) دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟ اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه (قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودة فی القربی)(19) قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اکمال دین پیام دیگری دارد. با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد. یکی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(ع) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی که سقیفه را تشکیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند که خود به قدرت برسند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند که علی(ع) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم کردند. شکل گیری سقیفه موجب شد که در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید که پیامبر(ص) امر امامت را به مردم وا گذار کرده و کسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملکرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث (من کنت مولاه...) را توجیه کنند. البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(ع) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه کرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(ع) را قبول نکردند که باید در جای دیگر بدان پرداخته شود. بر این اساس مخالفت اهل سنت با امام علی(ع) ریشه و مبنای علمی نداشته و بلکه بر اساس دنیاگرایی و تعصبات مذهبی .... بوده است. پی نوشت ها: 1. تفسیر نمونه، ج 5، ص 11 به بعد. 2. علامه امینی، ج 1، ص 196 209. 3. الدرالمنثور، ج 2، ص 636. 4. اسباب النزول، ص 150. 5. شواهد التنزیل، ج 1، ص 188. 6. روح المعانی، ج 6، ص 172. 7. فصول المهمه، ص27. 8. فتح الغدیر، ج 3، ص 57. 9. المفردات، ص 570. 10. النهایه، ج 5، ص 227. 11. الصحاح فی لغه العرب، ج 6، ص 2528. 12. معجم مقایس اللغه، ج 6، ص 141. 13. تفسیر نمونه، ج 5، ص 16. 14. فروغ ولایت، ص 135. 15. تفسیر نمونه، ج 5، ص 12. 16. همان. 17. مائده (5) آیه 70. 18. تفسیر نمونه، ج 5، ص 12. 19. شوری (42) آیة 23.
منبع عقاید اسلامی تنها قران کریم نیست بلکه سنت رسول الله (ص) نیز به عنوان عِدل قرآن معتبر و مبین آیات قران کریم است.
چه اینکه از شما سوال می شود آیا در قران آمده که در شبانه روز باید پنج نوبت نماز واجب خوانده شود ؟
در حالی که درقران کریم فقط سخن از وجوب نماز است ونه تعداد ویا مقدار رکعات آن.
حال باید گفت :
نه تنها شیعه بلکه اکثر دانشمندان اهل سنت جریان و حدیث غدیر را در کتاب های خود با صراحت بیان کردهاند، که به بعضی از آنها اشاره می شود :
حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب ما نزل من القرآن فی علی (به نقل از خصائص ،صفحه 29).
و ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول ،صفحه 150.
و حافظ ابوسعید سجستانی در کتاب الولایه ( به نقل از کتاب طرائف).
و ابن عساکر شافعی ( بنا به نقل درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298).
و فخر رازی در تفسیر کبیر خود ،جلد 3 ،صفحه 636.
و ابواسحاق حموینی در فرائد السمطین.
و ابن صباغ مالکی در فصول المهمة ،صفحه 27.
و جلال الدین سیوطی در درالمنثور ،جلد 2 ،صفحه 298.
و قاضی شوکانی در فتح القدیر ،جلد سوم ،ص 57.
و شهاب الدین آلوسی شافعی در روح المعانی ،جلد 6 ،صفحه 172.
و شیخ سلیمان قندوزی حنفی در ینابیع المودة ،صفحه 120.
و بدر الدین حنفی در عمدة القاری فی شرح صحیح البخاری ،جلد 8، صفه 584.
و شیخ محمد عبده مصری در تفسیر المنار ،جلد 6 ،صفحه 463.
به طور کلی جریان غدیر هم در منابع اهل سنت وهم شیعه چنین آمده است:
در سال دهم هجری در روز هیجدهم ذیحجه رسول خدا (ص) در محل غدیرخم به کاروانیان دستور توقف داد. فرمود تا پیش رفتگان را فراخوانده و منتظر بمانند تا واپس ماندگان نیز از راه برسند .آن گاه فرمان داد تا آن جمعیت بسیار- که در باره تعداد آن اختلاف است- جمع شوند .
حضرت بعد از ادای نماز ظهور به سخنرانی پرداخت. در آغاز حمد و ثنای خدا به جای آورد و در پند و نصیحت و ذکر و موعظه همگان پر داخت. در آن روز حضرت بیش از یک ساعت از فضایل علی(ع) سخن گفت و دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد تا آن جا که همه مردم سپیدی زیر بغل آن حضرت را دیدند. سپس فرمود:
(من کنت مولاه فهذا علی مولاه)، هر کس که من مولی و سرپرست او هستم ،پس علی هم مولی و سرپرست او است.
بعد از آن در حق حضرت علی(ع) دعا کرد: (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله)، خدایا دوست بدار کسی را که علی را دوست میدارد . دشمن باش با دشمنان علی. یاری کن کسی را که یار و یاور علی است . واگذار کسی که علی را واگذارد.
همه حاضران آمین گفتند.
بیشتر اندیشمندان اهل سنت قبول دارند که حدیث (مَن کنتُ مولاه فهذا علی مولاه)(1) مربوط به امام علی(ع) است. علامه امینی اسامی تعداد زیادی از محدثان اهل سنت را آورده است که این حدیث را ذکر کرده و آن را مربوط به امام علی(ع) دانسته اند.(2)
برخی از مفسران اهل سنت در هنگام تفسیر آیه 67 مائده (یا ایّها الرّسول بَلِّغ ما أنزل إلیک...) یادآورد شده اند که شأن نزول آن امام علی(ع) بوده و حدیث (من کنت مولاه...) در جریان غدیر بیان شده است. سیوطی در الدرالمنثور،(3) ابوالحسن واحدی نیشابوری،(4) حافظ حکانی،(5) شهاب الدین آلوسی،(6) ابن صباغ مالکی(7)، قاضی شوکانی(8) و ... تصریح کرده اند که این آیه و حدیث مذکور مربوط به حضرت علی(ع) است. از این جهت برخی از دانشمندان اهل سنت با شیعیان اختلاف ندارند. اختلاف آنان در معنای ولایت و پیام حدیث (من کنت مولاه...) ظهور می کند.
شیعیان باور دارند که ماهیت حادثه غدیر و سخنان پیامبر(ص) نصی صریح و قاطع بر امامت و پیشوایی حضرت علی(ع) است. قراین و شواهد به گونه ای است که هرگز نمی توان آن را تنها به دوستی و محبت تفسیر کرد.
شیعیان دلائل متعددی بر امامت علی(ع) بیان کرده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1 لغت شناسان لفظ (ولی) را به معنای سرپرستی، عهده داری امور، چیرگی و رهبری معنا کرده اند. راغب اصفهانی می نویسد: ولایت یعنی یاری کردن، زمامداری و حقیقت آن سرپرستی است.(9)
ابن اثیر می نویسد: (ولیّ یعنی یاور، و هر کس امری را بر عهده گیرد) سپس می افزاید: (از همین قبیل است حدیث (من کنت مولاه فعلیٌ مولاه) و سخن عمر که به علی(ع) گفت: (تو مولای هر مؤمن شدی) یعنی ولیّ مؤمنان گشتی.(10)
صاحب صحاح اللغه(11) و مقایس اللغه نیز (ولیّ) را به معنای سرپرستی دانسته اند.(12) بر این اساس نگرش اندیشمندان اهل سنت (که ولایت را تنها به معنای دوستی معنا کرده اند) قابل قبول نیست.
2 اگر معنای (ولیّ) به معنای دوست و دوستی باشد، عاقلانه نیست که پیامبر اسلام(ص) بیش از یکصد هزار نفر را در هوای گرم و در وسط بیابان های خشک و سوزان متوقف سازد تا به مردم بگوید: (هر که من دوست او هستم، علی هم دوست او است و او را دوست بدارد)، زیرا دوستی مسلمانان با یکدیگر یکی از بدیهی ترین مسایل اسلامی است که از آغاز اسلام وجود داشته و بارها پیامبر(ص) مردم را به دوستی امام علی(ع) فرا خوانده بود.(13)
3 خطاب تند و قاطع خداوند بیانگر آن است که حادثه غدیر صرفاً اعلام دوستی علی(ع) نبوده است. مسئله آن قدر اهمیت داشت که خداوند خطاب به پیامبرش وحی می کند که اگر آن را ابلاغ نکنی، رسالت الهی را انجام نداده ای! خداوند فرمود:
(... و إنْ لم تفعل فما بلغت رسالته)
4 خداوند در آیه 67 مائده به پیامبرش دلداری می دهد: (والله یعصمک من النّاس؛ خداوند تو را از خطرات احتمالی مردم نگاه می دارد).(14) آیا این مسئله نشان نمی دهد که مأموریت، مسئله مهمی بوده است که پیامبر(ص) بیم آن داشته برخی بر اثر هواهای نفسانی به مقابله برخاسته و توطئه کنند؟
آنچه که موجب خطر برای پیامبر(ص) به حساب می آمد، طرح ولایت و رهبری امام علی(ع) بود، نه دوستی حضرت ، مضافاً بر این که بارها پیامبر از محبت امام علی(ع) سخن گفته بود و بیان آن، چالش های جدی را در پی نداشت.
5 بعد از آن که پیامبر(ص) علی(ع) را به عنوان رهبر تعیین کرد، مردم با علی بیعت کردند. ابوبکر و عمر نیز به علی تبریک گفته، با حضرت بیعت کردند و گفتند: مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.(15)
همه حاضران، از خطابه پیامبر مسئله (امامت) علی(ع) را فهمیدند، از این رو با او بیعت کرده و برخی از آنان در ستایش علی شعر سرودند. حسان بن ثابت انصاری از پیامبر(ص) اجازه گرفت و اشعار زیبا سرود:
قم یا علی فإنّنی رضیتُک من بعدی اماماً و هادیاً
؛ای علی، برخیز، خرسندم که تو امام و هادی بعد از من باشی.(16)
6) بعد از آن که پیامبر(ص) علی (ع) را به عنوان زمامدار معرفی کرد، این آیه نازل شد:
(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً)؛(17) امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم). بعد از نزول آیه پیامبر فرمود:
(خداوند بزرگ است؛ همان خدایی که آیین خود را کامل و نعمت خود را بر ما تمام کرد و از نبوّت و رسالت من و ولایت علی پس از من راضی و خشنود گشت).(18) به رغم آن که محبت علی(ع) جایگاه بلند دارد و یکی از نشانه های ایمان است؛ لیکن آیه دلالت ندارد که مسئله بالاتر از محبت است. آیا فقط با دوستی حضرت علی(ع) (نه رهبری او) دین کامل شد و خداوند اسلام را پسندید؟
اگر مسئله فقط محبّت بود، در این باره قبلاً آیه نازل شده و از این جهت نقصی در دین نبود، زیرا آیه (قل لا أسئلکم علیه اجراً إلاّ المودة فی القربی)(19) قبلاً نازل گشته بود. بر این اساس آیه اکمال دین پیام دیگری دارد.
با توجه به دلایل فوق جانشینی بلافصل علی(ع) قطعی است و عدم قبولی ولایت امام علی(ع) به عنوان جانشین بلافصل پیامبر ریشه در عوامل دیگر دارد.
یکی از عوامل مهم در مخالفت با ولایت امام علی(ع) دنیاگرایی و حُبّ ریاست بود. آنانی که سقیفه را تشکیل دادند و سفارش پیامبر را نادیده گرفتند، بر آن بودند که خود به قدرت برسند. بنیانگذاران سقیفه می دانستند که علی(ع) لایق ترین فرد برای رهبری جهان اسلام است، ولی آنان با انحراف امامت و خلافت، زمینه مخالفت های عقیدتی و سیاسی بعد از خود را فراهم کردند.
شکل گیری سقیفه موجب شد که در حوزه اندیشه سیاسی این نگرش به وجود آید که پیامبر(ص) امر امامت را به مردم وا گذار کرده و کسی را بعد از خود به عنوان جانشین منصوب ننموده است. برخی از اندیشمندان اهل سنت آگاهانه و یا ناآگاهانه عملکرد بنیانگذاران سقیفه را معیار قرار داده و در صدد برآمدند حدیث (من کنت مولاه...) را توجیه کنند.
البته برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبان مذهبی به مخالفت رهبری علی(ع) برخاسته و حدیث غدیر را توجیه کرده اند. عده ای نیز با انگیزه های دیگر، ولایت امام علی(ع) را قبول نکردند که باید در جای دیگر بدان پرداخته شود.
بر این اساس مخالفت اهل سنت با امام علی(ع) ریشه و مبنای علمی نداشته و بلکه بر اساس دنیاگرایی و تعصبات مذهبی .... بوده است.
پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ج 5، ص 11 به بعد.
2. علامه امینی، ج 1، ص 196 209.
3. الدرالمنثور، ج 2، ص 636.
4. اسباب النزول، ص 150.
5. شواهد التنزیل، ج 1، ص 188.
6. روح المعانی، ج 6، ص 172.
7. فصول المهمه، ص27.
8. فتح الغدیر، ج 3، ص 57.
9. المفردات، ص 570.
10. النهایه، ج 5، ص 227.
11. الصحاح فی لغه العرب، ج 6، ص 2528.
12. معجم مقایس اللغه، ج 6، ص 141.
13. تفسیر نمونه، ج 5، ص 16.
14. فروغ ولایت، ص 135.
15. تفسیر نمونه، ج 5، ص 12.
16. همان.
17. مائده (5) آیه 70.
18. تفسیر نمونه، ج 5، ص 12.
19. شوری (42) آیة 23.
- [سایر] در صورت امکان متن کامل خطبه پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر خم را بیان کنید. و آنحضرت به چند آیه از آیات قرآن در خطبه غدیر اشاره نمود؟
- [سایر] نام عید غدیر خم در ملکوت چیست؟
- [سایر] نام عید غدیر خم در ملکوت چیست؟
- [سایر] آیا حضرت علی (ع) به حدیث غدیر و ماجرای غدیر خم استدلال کرده است؟
- [سایر] اجتماع بزرگ مردم در غدیر خم چه ویژگیهایی داشت ؟
- [سایر] حادثه عظیم غدیر خم در چه روزی تحقق یافت ؟
- [سایر] مطلب یا شعر درباره عید سعید غدیر خم بصورت خلاصه.
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] در روز عید غدیر خم، تا چه زمانی از روز می شود صیغه برادری خواند؟
- [آیت الله خوئی] هرگاه نتواند به انداز رکوع خم شود، باید به چیزی تکیه دهد و رکوع کند، و اگر موقعی هم که تکیه داده نتواند بهطور معمول رکوع کند بنابر احتیاط باید به هر اندازه میتواند خم شود و اشاره به رکوع نیز بنماید و اگر هیچ نتواند خم شود، باید برای رکوع با سر اشاره نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید، و در هردو صورت احتیاط آن است که اگر می تواند مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد، و اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره کند باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر میتواند قدری مهر را بلند کند و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر با سر یا چشمها نیز نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن، برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشمها اشاره نماید و در هر صورت احیتاط واجب آن است که اگر میتواند مهر را بلند و به پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست ومانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله بروجردی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر میتواند مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیت سجده کند و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله مظاهری] کسی که نمیتواند پیشانی را به زمین برساند، باید به قدری که میتواند خم شود و مُهر یا چیز دیگری را که سجده بر آن صحیح است روی چیز بلندی گذاشته و طوری پیشانی را بر آن بگذارد که بگویند سجده کرده است و اگر اصلاً نمیتواند خم شود باید به نیّت سجده ذکر سجده را بگوید و مستحب است برای سجده با سر یا چشم هم اشاره کند چنانکه خوب است مُهر را بر پیشانی هم بگذارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که هیچ نمی تواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشم ها اشاره نماید، و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند مهر را بلند کند، و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر ممکن نیست مهر را به پیشانی بگذارد، و اگر با سر یا چشم ها هم نمی تواند اشاره کند، باید در قلب نیت سجده کند، و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن هم برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند بقدری مُهر را بلند کند که پیشانی را بر آن بگذارد و اگر نمی تواند احتیاط مستحب آن است که مهر را بلند کند و به پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره کند ، باید در قلب نیت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده ، اشاره نماید .
- [آیت الله سبحانی] کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیندو با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشم ها اشاره نماید یعنی چشم ها را به قصد سجده ببندد و به نیت سربرداشتن باز کند و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند به قدری مهر را بلند کند که پیشانی را بر آن بگذارد و اگر نمی تواند احتیاط مستحب آن است که مهر را بلند کند و به پیشانی بگذارد، و اگر با سر یا چشم ها هم نمی تواند اشاره کند، باید در قلب نیت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [امام خمینی] کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند، و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر می تواند بقدری مهر را بلند کند که پیشانی را بر آن بگذارد و اگر نمی تواند احتیاط مستحب آن است که مهر را بلند کند و به پیشانی بگذاردو اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره کند باید در قلب نیت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.