شیعیان باطنیه چه کسانی هستند؟
فرقه باطنیه الحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب می­‌نماید. بدون شک تحقیق در مسأله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده می­‌شود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته می­‌شود. انشعابات درونی اسماعیلیه با وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور می‌‌کند و همان مهدی موعود است و معتقدند که استشهاد امام صادق(ع) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عده‌ای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام می‌‌باشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.[1] علت نامگذاری به باطنیه با رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده می­‌شدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند.[2] لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه می­شود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام می­‌دانستند و نیز معتقدند که قرآن و أحادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است. موسسین و تاریخچه ای ازباطنیه به معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی می­گویند.[3] این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعد از شهادت امام صادق(ع) به طور عام مطرح می­شود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر می­شود.[4] اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد.[5] اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند.[6] میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شده‌­اند.[7] ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت می­نمود با باطنیه هم ­پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد.[8] این حمایت نشان­ دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر می­شود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوج­گیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبد الله بن میمون بن دیصان می­دانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد.[9] در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش می­دادند. برخی عقاید باطنیه برخی این فرقه را توبیخ می­‌کنند و به تکفیر هم می­رسانند و برای خود ادله­‌ای بیان می‌­کنند­. این بیانات را با عقاید و مبانی باطنیه ذکر می‌کنیم: 1. مالک بن انس گفته که توبه فرقه باطنیه مقبول نباشد. چرا که توبه ایشان را هم باطنی خواهد بود. 2. عده‌­ای از نویسندگان معتقدند که باطنیه را عده­ای از اولاد مجوسیان وضع کردند. زیرا باطنیه حقیقتی جز دین مجوس ندارد و با همین اعتقاد به تأویل شریعت دست زدند و مبانی مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره می­‌گردد:[10] الف. همانطور که مجوس نور و ظلمت را خدایان خویش می‌­دانستند این فرقه خدا را فاعل خیرات و شیطان را فاعل شرور معرفی می‌‌کنند که در واقع تاویل معارف دینی به مبانی مجوس می‌­باشد. ب. تقدس آتش توسط مجوس باعث این شد که باطنیه در مساجد به سوزاندن عود روی بیاورد و حتی برامکه زمان هارون، مجمری بزرگ از عود را داخل کعبه گذاشتند. ج .همانطور که مجوس ازدواج با محارم را جایز می­دانست، باطنیه نیز هر فسق و فحشایی را مباح می‌­دانستند. 3. معتقدند که ائمه ایشان بر روال عدد هفت محقق می­شوند ولی نقباء ایشان بر عدد دوازده می­‌باشند.[11] 4. هفتمین امام را به محمد بن اسماعیل تمام نموده و بعد از وی قائل به امامت ائمه مستور شده‌­اند. این افراد بطور مخفیانه به حفظ شخصیت خویش می­پردازند ولی افرادی به عنوان داعی بطور آشکار برای یاری و بیعت با این ائمه مستور فعالیت می­کنند. ایشان معتقدند با خفاء امام باید داعیان ظاهر باشند. بعد از اینکه با فعالیت بسیار، این پیشوایان به حکومت رسیدند دوران امامان ظاهر شروع می­شود و این در حالی است که داعیان در این زمان می­توانند مخفی و مستور شوند و می­توانند ظاهر باشند. بطور کلی معتقدند که زمین از امام زنده و قائم خالی نیست؛ چه اینکه ظاهر باشد و یا مستور.[12] 5.معتقدند که هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و یا با او بیعت نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.[13] افتراء به شیعه عبدالله بن میمون قداح و پدرش میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد امام باقر و امام صادق علیهما السلام می­‌باشند.[14] نقل روایات بسیار او شاهد این مدعی است و انتساب ایشان به باطنیه بلاشک از افترائات اهل سنت است؛ همانطور که به زراره و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع و عبدالله بن یعفور و یونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلی باطلی را به ایشان منتسب نمودند.[15] علت این افتراء فقط برای دشمنی با تشیع است و إلا این عقایدی که به باطنیه منسوب می­باشد برگرفته از تفکرات بدترین زنادقه است.[16] این افراد قبل از اسلام تابع شخصی به نام دیصان بوده­اند و مکتب خویش را دیصانیه معرفی می­کنند.[17] این فرقه از منشعبات ثنویه می­باشد و عقایدی شبیه مانویه و مزدکیه و مجوسیه و مرقیونیه دارد.[18] این ادعا از زبان نویسندگان اهل سنت نیز بیان شده و معتقدند که باطنیه را عده ای از اولاد مجوسیان وضع کردند.[19] به تصریح ابومنصور بغدادی باطنیه از فرق امت اسلام محسوب نمی­شوند بلکه از فرق مجوس می­باشد.[20] با این حال با کدام توجیه اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام را از سران باطنیه می‌دانند؟[21] این انتساب جز جهل و عدم دقت یا خصومت مذهبی این نویسندگان را نمی‌­رساند.[22] سوء برداشت بطلان عقاید و مرام باطنیه بر کسی از مسلمین مخفی نیست اما عده‌­ای نابخردانه با اینکه می­‌دانند این فرقه از منشعبات اسماعیلیه است ولی با اطلاق شیعه و رافضه به آنها همه شیعیان و اسماعیلیان را کافر می­‌دانند در حالی­که شیعه در عقاید و عمل با باطنیه و اسماعیلیه بسیار تفاوت دارد. اما زخمی که اهل سنت از حکومت اسماعیلیه و باطنیه دیدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مبانی و معارف شیعی، باد اهانت و تکفیر را به سوی تشیع نیز بگشایند. این در حالی است که علماء شیعه به مخالفت با باطنیه اقدام نموده و با بیان علمی به نقد مبانی و معارف باطنیه می­‌پرداختند. أبوعبدالله الحسین بن المظفر بن علی الحمدانی از شاگردان شیخ طوسی کتاب هتک استار الباطنیه را در رد مبانی باطنیه می­نویسد[23] و علماء دیگری مانند فضل بن شاذان نیشابوری نیز رد علی الباطنیه را در مجموعه کتب علمی خویش آورده‌­اند.[24] علاوه بر اینکه تمام معارف تشیع که در رد کفار و زنادقه و منحرفین صادر شده، افکار و عقاید باطنیه را هم به بطلان کشانده است. پی نوشتها: [1] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری‌، 110 جلدی،ج 37، ص 10 البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص46 [2] - پیشین،ص267 الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1، ص191 [3] - پیشین،ص46 [4] - پیشین،ص268 [5] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 168 [6] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص16 [7] - پیشین،ص266 [8] - پیشین،ص266و268 [9] - پیشین،ص266و267 [10] - پیشین،ص 269 و270 [11] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص191 [12] - پیشین [13] - پیشین،ص 192 [14] - علامه حلی, حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی , قم, دار الذخائر، 1411 هجری قمری‌، 1 جلدی، ص 108 [15] - محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجری شمسی، 1 جلدی، ص 269 و266و265 [16] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری‌، 110 جلدی، ج3،ص 209 [17] - پیشین،ج 3، ص211 [18] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 249 [19] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص 269 [20] - پیشین،ص 11و16و265 [21] - پیشین،ص 266 [22] - اعیان الشیعه، ج 8، ص87 [23] - الرازی، شیخ منتجب الدین علی بن عبید الله؛ الفهرست، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، 1366 هجری شمسی،یک جلد،ص47 [24] - شیخ طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف‌، المکتبة المرتضویة، 1 جلد،ص 124 منبع: پژوهشکده باقر العلوم(ع)/ نویسنده سید حسین میرنور الهی.
عنوان سوال:

شیعیان باطنیه چه کسانی هستند؟


پاسخ:

فرقه باطنیه
الحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب می­‌نماید. بدون شک تحقیق در مسأله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده می­‌شود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته می­‌شود.

انشعابات درونی اسماعیلیه
با وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور می‌‌کند و همان مهدی موعود است و معتقدند که استشهاد امام صادق(ع) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عده‌ای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام می‌‌باشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.[1]

علت نامگذاری به باطنیه
با رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده می­‌شدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند.[2] لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه می­شود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام می­‌دانستند و نیز معتقدند که قرآن و أحادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است.

موسسین و تاریخچه ای ازباطنیه
به معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی می­گویند.[3] این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعد از شهادت امام صادق(ع) به طور عام مطرح می­شود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر می­شود.[4] اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد.[5] اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند.[6] میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شده‌­اند.[7] ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت می­نمود با باطنیه هم ­پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد.[8] این حمایت نشان­ دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر می­شود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوج­گیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبد الله بن میمون بن دیصان می­دانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد.[9]
در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش می­دادند.

برخی عقاید باطنیه
برخی این فرقه را توبیخ می­‌کنند و به تکفیر هم می­رسانند و برای خود ادله­‌ای بیان می‌­کنند­. این بیانات را با عقاید و مبانی باطنیه ذکر می‌کنیم:
1. مالک بن انس گفته که توبه فرقه باطنیه مقبول نباشد. چرا که توبه ایشان را هم باطنی خواهد بود.
2. عده‌­ای از نویسندگان معتقدند که باطنیه را عده­ای از اولاد مجوسیان وضع کردند. زیرا باطنیه حقیقتی جز دین مجوس ندارد و با همین اعتقاد به تأویل شریعت دست زدند و مبانی مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره می­‌گردد:[10]
الف. همانطور که مجوس نور و ظلمت را خدایان خویش می‌­دانستند این فرقه خدا را فاعل خیرات و شیطان را فاعل شرور معرفی می‌‌کنند که در واقع تاویل معارف دینی به مبانی مجوس می‌­باشد.
ب. تقدس آتش توسط مجوس باعث این شد که باطنیه در مساجد به سوزاندن عود روی بیاورد و حتی برامکه زمان هارون، مجمری بزرگ از عود را داخل کعبه گذاشتند.
ج .همانطور که مجوس ازدواج با محارم را جایز می­دانست، باطنیه نیز هر فسق و فحشایی را مباح می‌­دانستند.
3. معتقدند که ائمه ایشان بر روال عدد هفت محقق می­شوند ولی نقباء ایشان بر عدد دوازده می­‌باشند.[11]
4. هفتمین امام را به محمد بن اسماعیل تمام نموده و بعد از وی قائل به امامت ائمه مستور شده‌­اند. این افراد بطور مخفیانه به حفظ شخصیت خویش می­پردازند ولی افرادی به عنوان داعی بطور آشکار برای یاری و بیعت با این ائمه مستور فعالیت می­کنند. ایشان معتقدند با خفاء امام باید داعیان ظاهر باشند. بعد از اینکه با فعالیت بسیار، این پیشوایان به حکومت رسیدند دوران امامان ظاهر شروع می­شود و این در حالی است که داعیان در این زمان می­توانند مخفی و مستور شوند و می­توانند ظاهر باشند. بطور کلی معتقدند که زمین از امام زنده و قائم خالی نیست؛ چه اینکه ظاهر باشد و یا مستور.[12]
5.معتقدند که هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و یا با او بیعت نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.[13]

افتراء به شیعه
عبدالله بن میمون قداح و پدرش میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد امام باقر و امام صادق علیهما السلام می­‌باشند.[14] نقل روایات بسیار او شاهد این مدعی است و انتساب ایشان به باطنیه بلاشک از افترائات اهل سنت است؛ همانطور که به زراره و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع و عبدالله بن یعفور و یونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلی باطلی را به ایشان منتسب نمودند.[15] علت این افتراء فقط برای دشمنی با تشیع است و إلا این عقایدی که به باطنیه منسوب می­باشد برگرفته از تفکرات بدترین زنادقه است.[16] این افراد قبل از اسلام تابع شخصی به نام دیصان بوده­اند و مکتب خویش را دیصانیه معرفی می­کنند.[17] این فرقه از منشعبات ثنویه می­باشد و عقایدی شبیه مانویه و مزدکیه و مجوسیه و مرقیونیه دارد.[18] این ادعا از زبان نویسندگان اهل سنت نیز بیان شده و معتقدند که باطنیه را عده ای از اولاد مجوسیان وضع کردند.[19] به تصریح ابومنصور بغدادی باطنیه از فرق امت اسلام محسوب نمی­شوند بلکه از فرق مجوس می­باشد.[20] با این حال با کدام توجیه اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام را از سران باطنیه می‌دانند؟[21] این انتساب جز جهل و عدم دقت یا خصومت مذهبی این نویسندگان را نمی‌­رساند.[22]

سوء برداشت
بطلان عقاید و مرام باطنیه بر کسی از مسلمین مخفی نیست اما عده‌­ای نابخردانه با اینکه می­‌دانند این فرقه از منشعبات اسماعیلیه است ولی با اطلاق شیعه و رافضه به آنها همه شیعیان و اسماعیلیان را کافر می­‌دانند در حالی­که شیعه در عقاید و عمل با باطنیه و اسماعیلیه بسیار تفاوت دارد. اما زخمی که اهل سنت از حکومت اسماعیلیه و باطنیه دیدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مبانی و معارف شیعی، باد اهانت و تکفیر را به سوی تشیع نیز بگشایند. این در حالی است که علماء شیعه به مخالفت با باطنیه اقدام نموده و با بیان علمی به نقد مبانی و معارف باطنیه می­‌پرداختند. أبوعبدالله الحسین بن المظفر بن علی الحمدانی از شاگردان شیخ طوسی کتاب هتک استار الباطنیه را در رد مبانی باطنیه می­نویسد[23] و علماء دیگری مانند فضل بن شاذان نیشابوری نیز رد علی الباطنیه را در مجموعه کتب علمی خویش آورده‌­اند.[24] علاوه بر اینکه تمام معارف تشیع که در رد کفار و زنادقه و منحرفین صادر شده، افکار و عقاید باطنیه را هم به بطلان کشانده است.

پی نوشتها:
[1] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری‌، 110 جلدی،ج 37، ص 10
البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص46
[2] - پیشین،ص267
الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1، ص191
[3] - پیشین،ص46
[4] - پیشین،ص268
[5] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 168
[6] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص16
[7] - پیشین،ص266
[8] - پیشین،ص266و268
[9] - پیشین،ص266و267
[10] - پیشین،ص 269 و270
[11] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص191
[12] - پیشین
[13] - پیشین،ص 192
[14] - علامه حلی, حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی , قم, دار الذخائر، 1411 هجری قمری‌، 1 جلدی، ص 108
[15] - محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجری شمسی، 1 جلدی، ص 269 و266و265
[16] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری‌، 110 جلدی، ج3،ص 209
[17] - پیشین،ج 3، ص211
[18] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 249
[19] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص 269
[20] - پیشین،ص 11و16و265
[21] - پیشین،ص 266
[22] - اعیان الشیعه، ج 8، ص87
[23] - الرازی، شیخ منتجب الدین علی بن عبید الله؛ الفهرست، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، 1366 هجری شمسی،یک جلد،ص47
[24] - شیخ طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف‌، المکتبة المرتضویة، 1 جلد،ص 124
منبع: پژوهشکده باقر العلوم(ع)/ نویسنده سید حسین میرنور الهی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین