فرقه باطنیه الحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب مینماید. بدون شک تحقیق در مسأله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده میشود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته میشود. انشعابات درونی اسماعیلیه با وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور میکند و همان مهدی موعود است و معتقدند که استشهاد امام صادق(ع) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عدهای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام میباشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.[1] علت نامگذاری به باطنیه با رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده میشدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند.[2] لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه میشود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام میدانستند و نیز معتقدند که قرآن و أحادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است. موسسین و تاریخچه ای ازباطنیه به معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی میگویند.[3] این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعد از شهادت امام صادق(ع) به طور عام مطرح میشود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر میشود.[4] اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد.[5] اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند.[6] میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شدهاند.[7] ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت مینمود با باطنیه هم پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد.[8] این حمایت نشان دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر میشود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوجگیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبد الله بن میمون بن دیصان میدانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد.[9] در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش میدادند. برخی عقاید باطنیه برخی این فرقه را توبیخ میکنند و به تکفیر هم میرسانند و برای خود ادلهای بیان میکنند. این بیانات را با عقاید و مبانی باطنیه ذکر میکنیم: 1. مالک بن انس گفته که توبه فرقه باطنیه مقبول نباشد. چرا که توبه ایشان را هم باطنی خواهد بود. 2. عدهای از نویسندگان معتقدند که باطنیه را عدهای از اولاد مجوسیان وضع کردند. زیرا باطنیه حقیقتی جز دین مجوس ندارد و با همین اعتقاد به تأویل شریعت دست زدند و مبانی مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد:[10] الف. همانطور که مجوس نور و ظلمت را خدایان خویش میدانستند این فرقه خدا را فاعل خیرات و شیطان را فاعل شرور معرفی میکنند که در واقع تاویل معارف دینی به مبانی مجوس میباشد. ب. تقدس آتش توسط مجوس باعث این شد که باطنیه در مساجد به سوزاندن عود روی بیاورد و حتی برامکه زمان هارون، مجمری بزرگ از عود را داخل کعبه گذاشتند. ج .همانطور که مجوس ازدواج با محارم را جایز میدانست، باطنیه نیز هر فسق و فحشایی را مباح میدانستند. 3. معتقدند که ائمه ایشان بر روال عدد هفت محقق میشوند ولی نقباء ایشان بر عدد دوازده میباشند.[11] 4. هفتمین امام را به محمد بن اسماعیل تمام نموده و بعد از وی قائل به امامت ائمه مستور شدهاند. این افراد بطور مخفیانه به حفظ شخصیت خویش میپردازند ولی افرادی به عنوان داعی بطور آشکار برای یاری و بیعت با این ائمه مستور فعالیت میکنند. ایشان معتقدند با خفاء امام باید داعیان ظاهر باشند. بعد از اینکه با فعالیت بسیار، این پیشوایان به حکومت رسیدند دوران امامان ظاهر شروع میشود و این در حالی است که داعیان در این زمان میتوانند مخفی و مستور شوند و میتوانند ظاهر باشند. بطور کلی معتقدند که زمین از امام زنده و قائم خالی نیست؛ چه اینکه ظاهر باشد و یا مستور.[12] 5.معتقدند که هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و یا با او بیعت نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.[13] افتراء به شیعه عبدالله بن میمون قداح و پدرش میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد امام باقر و امام صادق علیهما السلام میباشند.[14] نقل روایات بسیار او شاهد این مدعی است و انتساب ایشان به باطنیه بلاشک از افترائات اهل سنت است؛ همانطور که به زراره و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع و عبدالله بن یعفور و یونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلی باطلی را به ایشان منتسب نمودند.[15] علت این افتراء فقط برای دشمنی با تشیع است و إلا این عقایدی که به باطنیه منسوب میباشد برگرفته از تفکرات بدترین زنادقه است.[16] این افراد قبل از اسلام تابع شخصی به نام دیصان بودهاند و مکتب خویش را دیصانیه معرفی میکنند.[17] این فرقه از منشعبات ثنویه میباشد و عقایدی شبیه مانویه و مزدکیه و مجوسیه و مرقیونیه دارد.[18] این ادعا از زبان نویسندگان اهل سنت نیز بیان شده و معتقدند که باطنیه را عده ای از اولاد مجوسیان وضع کردند.[19] به تصریح ابومنصور بغدادی باطنیه از فرق امت اسلام محسوب نمیشوند بلکه از فرق مجوس میباشد.[20] با این حال با کدام توجیه اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام را از سران باطنیه میدانند؟[21] این انتساب جز جهل و عدم دقت یا خصومت مذهبی این نویسندگان را نمیرساند.[22] سوء برداشت بطلان عقاید و مرام باطنیه بر کسی از مسلمین مخفی نیست اما عدهای نابخردانه با اینکه میدانند این فرقه از منشعبات اسماعیلیه است ولی با اطلاق شیعه و رافضه به آنها همه شیعیان و اسماعیلیان را کافر میدانند در حالیکه شیعه در عقاید و عمل با باطنیه و اسماعیلیه بسیار تفاوت دارد. اما زخمی که اهل سنت از حکومت اسماعیلیه و باطنیه دیدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مبانی و معارف شیعی، باد اهانت و تکفیر را به سوی تشیع نیز بگشایند. این در حالی است که علماء شیعه به مخالفت با باطنیه اقدام نموده و با بیان علمی به نقد مبانی و معارف باطنیه میپرداختند. أبوعبدالله الحسین بن المظفر بن علی الحمدانی از شاگردان شیخ طوسی کتاب هتک استار الباطنیه را در رد مبانی باطنیه مینویسد[23] و علماء دیگری مانند فضل بن شاذان نیشابوری نیز رد علی الباطنیه را در مجموعه کتب علمی خویش آوردهاند.[24] علاوه بر اینکه تمام معارف تشیع که در رد کفار و زنادقه و منحرفین صادر شده، افکار و عقاید باطنیه را هم به بطلان کشانده است. پی نوشتها: [1] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری، 110 جلدی،ج 37، ص 10 البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص46 [2] - پیشین،ص267 الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1، ص191 [3] - پیشین،ص46 [4] - پیشین،ص268 [5] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 168 [6] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص16 [7] - پیشین،ص266 [8] - پیشین،ص266و268 [9] - پیشین،ص266و267 [10] - پیشین،ص 269 و270 [11] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص191 [12] - پیشین [13] - پیشین،ص 192 [14] - علامه حلی, حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی , قم, دار الذخائر، 1411 هجری قمری، 1 جلدی، ص 108 [15] - محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجری شمسی، 1 جلدی، ص 269 و266و265 [16] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری، 110 جلدی، ج3،ص 209 [17] - پیشین،ج 3، ص211 [18] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 249 [19] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص 269 [20] - پیشین،ص 11و16و265 [21] - پیشین،ص 266 [22] - اعیان الشیعه، ج 8، ص87 [23] - الرازی، شیخ منتجب الدین علی بن عبید الله؛ الفهرست، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، 1366 هجری شمسی،یک جلد،ص47 [24] - شیخ طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، 1 جلد،ص 124 منبع: پژوهشکده باقر العلوم(ع)/ نویسنده سید حسین میرنور الهی.
فرقه باطنیه
الحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب مینماید. بدون شک تحقیق در مسأله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده میشود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته میشود.
انشعابات درونی اسماعیلیه
با وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور میکند و همان مهدی موعود است و معتقدند که استشهاد امام صادق(ع) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عدهای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام میباشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.[1]
علت نامگذاری به باطنیه
با رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده میشدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند.[2] لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه میشود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام میدانستند و نیز معتقدند که قرآن و أحادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است.
موسسین و تاریخچه ای ازباطنیه
به معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی میگویند.[3] این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعد از شهادت امام صادق(ع) به طور عام مطرح میشود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر میشود.[4] اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد.[5] اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند.[6] میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شدهاند.[7] ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت مینمود با باطنیه هم پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد.[8] این حمایت نشان دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر میشود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوجگیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبد الله بن میمون بن دیصان میدانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد.[9]
در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش میدادند.
برخی عقاید باطنیه
برخی این فرقه را توبیخ میکنند و به تکفیر هم میرسانند و برای خود ادلهای بیان میکنند. این بیانات را با عقاید و مبانی باطنیه ذکر میکنیم:
1. مالک بن انس گفته که توبه فرقه باطنیه مقبول نباشد. چرا که توبه ایشان را هم باطنی خواهد بود.
2. عدهای از نویسندگان معتقدند که باطنیه را عدهای از اولاد مجوسیان وضع کردند. زیرا باطنیه حقیقتی جز دین مجوس ندارد و با همین اعتقاد به تأویل شریعت دست زدند و مبانی مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد:[10]
الف. همانطور که مجوس نور و ظلمت را خدایان خویش میدانستند این فرقه خدا را فاعل خیرات و شیطان را فاعل شرور معرفی میکنند که در واقع تاویل معارف دینی به مبانی مجوس میباشد.
ب. تقدس آتش توسط مجوس باعث این شد که باطنیه در مساجد به سوزاندن عود روی بیاورد و حتی برامکه زمان هارون، مجمری بزرگ از عود را داخل کعبه گذاشتند.
ج .همانطور که مجوس ازدواج با محارم را جایز میدانست، باطنیه نیز هر فسق و فحشایی را مباح میدانستند.
3. معتقدند که ائمه ایشان بر روال عدد هفت محقق میشوند ولی نقباء ایشان بر عدد دوازده میباشند.[11]
4. هفتمین امام را به محمد بن اسماعیل تمام نموده و بعد از وی قائل به امامت ائمه مستور شدهاند. این افراد بطور مخفیانه به حفظ شخصیت خویش میپردازند ولی افرادی به عنوان داعی بطور آشکار برای یاری و بیعت با این ائمه مستور فعالیت میکنند. ایشان معتقدند با خفاء امام باید داعیان ظاهر باشند. بعد از اینکه با فعالیت بسیار، این پیشوایان به حکومت رسیدند دوران امامان ظاهر شروع میشود و این در حالی است که داعیان در این زمان میتوانند مخفی و مستور شوند و میتوانند ظاهر باشند. بطور کلی معتقدند که زمین از امام زنده و قائم خالی نیست؛ چه اینکه ظاهر باشد و یا مستور.[12]
5.معتقدند که هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و یا با او بیعت نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است.[13]
افتراء به شیعه
عبدالله بن میمون قداح و پدرش میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد امام باقر و امام صادق علیهما السلام میباشند.[14] نقل روایات بسیار او شاهد این مدعی است و انتساب ایشان به باطنیه بلاشک از افترائات اهل سنت است؛ همانطور که به زراره و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع و عبدالله بن یعفور و یونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلی باطلی را به ایشان منتسب نمودند.[15] علت این افتراء فقط برای دشمنی با تشیع است و إلا این عقایدی که به باطنیه منسوب میباشد برگرفته از تفکرات بدترین زنادقه است.[16] این افراد قبل از اسلام تابع شخصی به نام دیصان بودهاند و مکتب خویش را دیصانیه معرفی میکنند.[17] این فرقه از منشعبات ثنویه میباشد و عقایدی شبیه مانویه و مزدکیه و مجوسیه و مرقیونیه دارد.[18] این ادعا از زبان نویسندگان اهل سنت نیز بیان شده و معتقدند که باطنیه را عده ای از اولاد مجوسیان وضع کردند.[19] به تصریح ابومنصور بغدادی باطنیه از فرق امت اسلام محسوب نمیشوند بلکه از فرق مجوس میباشد.[20] با این حال با کدام توجیه اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام را از سران باطنیه میدانند؟[21] این انتساب جز جهل و عدم دقت یا خصومت مذهبی این نویسندگان را نمیرساند.[22]
سوء برداشت
بطلان عقاید و مرام باطنیه بر کسی از مسلمین مخفی نیست اما عدهای نابخردانه با اینکه میدانند این فرقه از منشعبات اسماعیلیه است ولی با اطلاق شیعه و رافضه به آنها همه شیعیان و اسماعیلیان را کافر میدانند در حالیکه شیعه در عقاید و عمل با باطنیه و اسماعیلیه بسیار تفاوت دارد. اما زخمی که اهل سنت از حکومت اسماعیلیه و باطنیه دیدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مبانی و معارف شیعی، باد اهانت و تکفیر را به سوی تشیع نیز بگشایند. این در حالی است که علماء شیعه به مخالفت با باطنیه اقدام نموده و با بیان علمی به نقد مبانی و معارف باطنیه میپرداختند. أبوعبدالله الحسین بن المظفر بن علی الحمدانی از شاگردان شیخ طوسی کتاب هتک استار الباطنیه را در رد مبانی باطنیه مینویسد[23] و علماء دیگری مانند فضل بن شاذان نیشابوری نیز رد علی الباطنیه را در مجموعه کتب علمی خویش آوردهاند.[24] علاوه بر اینکه تمام معارف تشیع که در رد کفار و زنادقه و منحرفین صادر شده، افکار و عقاید باطنیه را هم به بطلان کشانده است.
پی نوشتها:
[1] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری، 110 جلدی،ج 37، ص 10
البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص46
[2] - پیشین،ص267
الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1، ص191
[3] - پیشین،ص46
[4] - پیشین،ص268
[5] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 168
[6] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص16
[7] - پیشین،ص266
[8] - پیشین،ص266و268
[9] - پیشین،ص266و267
[10] - پیشین،ص 269 و270
[11] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص191
[12] - پیشین
[13] - پیشین،ص 192
[14] - علامه حلی, حسن بن یوسف؛ رجال العلامة الحلی , قم, دار الذخائر، 1411 هجری قمری، 1 جلدی، ص 108
[15] - محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348 هجری شمسی، 1 جلدی، ص 269 و266و265
[16] - علامه مجلسی، محمد باقر؛ بحار الأنوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404 هجری قمری، 110 جلدی، ج3،ص 209
[17] - پیشین،ج 3، ص211
[18] - الشهرستانی،عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة،1404، 2مجلد، ج 1،ص 249
[19] - البغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد؛ الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، 1977،الطبعةالثانیة، 1مجلد,ص 269
[20] - پیشین،ص 11و16و265
[21] - پیشین،ص 266
[22] - اعیان الشیعه، ج 8، ص87
[23] - الرازی، شیخ منتجب الدین علی بن عبید الله؛ الفهرست، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی، 1366 هجری شمسی،یک جلد،ص47
[24] - شیخ طوسی، محمد بن الحسن؛ الفهرست، نجف اشرف، المکتبة المرتضویة، 1 جلد،ص 124
منبع: پژوهشکده باقر العلوم(ع)/ نویسنده سید حسین میرنور الهی.
- [سایر] باطنیه، قرامطه، دروزیه و اسماعیلیه چهار گرایش مختلف است از یک فرقه یا صرفاً نامهای یک فرقه خاص است؟
- [سایر] باطنیه، قرامطه، دروزیه و اسماعیلیه چهار گرایش مختلف است، از یک فرقه یا صرفاً نامهای یک فرقه خاص است؟
- [سایر] احد سودانی چگونه شیعه شد؟
- [سایر] چرا شیعیان به هنگام سجده از مهر استفاده میکنند؟ تفاوت نظر اهل سنت و تشیع چیست؟
- [سایر] چرا شیعیان روی مهر نماز می خوانند؟
- [سایر] چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟
- [سایر] چرا شیعه برای نماز از مهر استفاده می کند؟
- [سایر] به چه کسی شیعه می گویند؟ تمام خصوصیات یک فرد شیعی چیست؟ آیا کسی که نماز نافله نمی خواند شیعه نیست؟
- [سایر] چرا شیعیان در نماز از مُهر استفاده می نمایند؟
- [سایر] آیا ماجرای غدیر حقانیت شیعه را اثبات می کند؟
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله بروجردی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.
- [آیت الله بهجت] مسلمانی که مستبصر (شیعه) شد عباداتی که موافق مذهب خودش انجام داده اعاده ندارد، مگر زکات که باید آن را به فقیر شیعه بدهد، ولی اگر از اول آن را به فقیر شیعه و با قصد قربت داده باشد، اعاده ندارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر وارث میّت جد یا جده باشد تمام مال به او میرسد، خواه پدری باشد یا مادری، و اگر جد و جده باهم باشند چنانچه هردو مادری باشند مال را به طور مساوی تقسیم میکنند و اگر پدری باشند جد دو برابر جده میبرد، و اگر هم پدری و هم مادری باشند یک قسمت به جدّ و جدّه مادری میرسد که به طور مساوی تقسیم میکنند و دو قسمت دیگر به جدّ و جدّه پدری میرسد که جد دو برابر جده میبرد، و اگر یک جد یا جده پدری و یک جد یا جده مادری باشد دو قسمت را جد یا جده پدری و یک قسمت را جد یا جده مادری میبرد.
- [آیت الله سبحانی] کسی که زکات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر با حجت شرعی، شیعه بودن کسی ثابت و به او زکات بدهد، و زکات تلف شود بعد معلوم شود شیعه نبوده لازم نیست دوباره زکات بدهد. و در عین حال در صورتی که مصلحت شرعی ایجاب کند می توان از سهم (سبیل الله) به غیر شیعه امامی زکات داد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که زکاْ میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکاْ بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکاْ بدهد با تفصیلی که در )مسأله 1951) گذشت.
- [آیت الله علوی گرگانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکاْ فطره را بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کافری که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شود، فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه، شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کافری که بعد از مغرب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نیست، ولی مسلمانی که شیعه نبوده، اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] :اگرچه امامان (ع) ،انفال را برای شیعیان حلال کرده اند؛ ولی تصرف در آن باید به اذن ولیّ مسلمین باشد . ولیّ مسلمین گاهی مجانی اذن می دهد و گاهی برای رعایت حال محرومان جامعه، با دریافت عوض , اجازه میدهد.