اعتقاد مشرکین و بت پرستان دوران جاهلیت چه بود؟
آیاتی از قرآن بیانگر اعتقادات بت پرستان دوره جاهلیت است. و در بعضی آیات قسمتی از اعتقادات صحیح آنها بیان شده که همان پذیرش "الله" به عنوان خالق جهان است. و با نتیجه گیری از این اعتقاد صحیح در صدد اصلاح انحرافات آنها بوده است: (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الارْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ؛[عنکبوت/61] و اگر از ایشان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و چه کسی آفتاب و ماه را به فرمان خود درآورده قطعا می ‌گویند اللَّه با این حال از خداپرستی یک جا برگردانده می ‌شوند) (وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحْمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛[لقمان/25] اگر از آنان بپرسی آسمانها و زمین را کی آفریده؟ گویند: خدا، بگو پس ستایش هم خاص خداست، ولی بیشترشان نمی ‌دانند) (وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنیَ‌ یُؤْفَکُونَ؛[زخرف/87] و اگر از مشرکین بپرسی چه کسی ایشان را خلق کرده به یقین خواهند گفت اللَّه، (بگو با این حال) به کجا منحرف می ‌شوید) و داشتن اعتقاد صحیح در یک مرتبه از توحید، منافاتی با انحراف عقیدتی در سایر مراتب توحید ندارد. همانگونه که در آیات قبل نیز اشاره به بعضی از انحرافات آنها شده است. و در آیات دیگری انحرافات آنها مشخص تر ذکر شده است: (وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی؛[زمر/3] کسانی هم که به جای خدا اولیایی می ‌گیرند منطقشان این است که ما آنها را بدین منظور می‌ پرستیم که قدمی به سوی خدا نزدیکمان کنند) (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَصِفُونَ؛[زمر/100] برای خدا از جنیان که آنها را نیز خدا آفریده شریکانی انگاشتند و از روی بی دانشی برای او پسران و دخترانی ساختند، خدا منزه است و از آنچه وصف می ‌کنند برتر است) (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ؛[رعد/33] آنان برای خدا شریکانی قرار دادند، بگو نام آنها را بگویید، آیا می ‌خواهید خدا را از شریکان زمینی که آنان را نمی‌شناسد خبر دهید) (وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِه؛[ابراهیم/33] آنها برای خدا مانندهایی قرار دادند تا (مردم را) از راه وی گمراه کنند) (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛[یونس/18] (شگفتا که) این بت‌پرستان به جای خدا چیزی را می ‌پرستند که نه ضرری دارد و نه سودی، و می ‌گویند: این بت‌ها واسطه‌های ما در درگاه خدایند.) به هر حال مشرکان اعتقادات باطلی در شفیع دانستن بت ها، شریک دانستن جن و فرشته و ... داشته اند که خدا (عز وجل) در قرآن این اعتقادات باطل را بیان کرده است. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که همه مشرکان در یک سطح و با یک نوع اعتقاد نبوده اند. بلکه انواع و اقسام اعتقادها در بین آن ها دیده می شود. برای نشان دادن تنوع اعتقات فقط در میان بت پرستان، قسمتی از مناظره رسول خدا(ص) با آن ها را بیان می کنیم: پیامبر(ص) سپس رو به مشرکان عرب (بت پرستان) کرده و فرمود: چرا بتان را پرستش کرده و از پروردگار جهان دست کشیده ‌اید؟ گفتند: با این کار به خداوند تقرّب می‌ جوییم. فرمود: مگر این بتان شنوا بوده و از خدایشان اطاعت نموده و او را عبادت می‌ کنند تا شما بواسطه تعظیم آنها به خداوند تقرّب جویید؟ گفتند: نه. فرمود: مگر شما خودتان آنها را نتراشیده ‌اید؟ گفتند: آری. فرمود: باین ترتیب اگر آنها شما را عبادت کنند شایسته ‌تر است تا شما آنها را. (چون بتان مخلوق و شما خالقید) در این صورت خدایی که عارف به مصالح و عواقب، و حکیم در تعیین تکلیفتان می ‌باشد آیا شما را به این عبادت امر کرده است؟! بت پرستان پس از این کلام باهم اختلاف کرده و گروهی گفتند: خداوند در پیکرهای مردانی حلول کرده که به شکل این بتان بودند. و بر این اساس آنها را صورتگری نمودیم. و منظور ما از توجّه به این بتان تعظیم همان هیاکل است. و جمعی دیگر گفتند: این بتان مطابق صورت اقوام گذشته‌ای هستند که پرهیزگار و عابد بودند، و نظر ما از عبادت آنها تعظیم و تجلیل خداوند می ‌باشد. و گروه دیگری گفتند: آنگاه که خداوند آدم را آفریده و فرشتگان را امر نمود تا او را سجده کنند ما از این امر که وسیله تقرّب به پیشگاه خداوند بود محروم شدیم، پس برای جبران آن صورت آدم را به شکل های مختلفی ساختیم و در مقابلش به قصد تقرّب بخداوند سجده می ‌کنیم. همچون سجده فرشتگان بر آدم، که به قصد تقرّب به خدا بود، چنان که سجده شما در محرابهای مسجد، به قصد آن است که به محاذات کعبه ‌اید. و در مقابل کعبه‌ نیز به نیّت پروردگار با عظمت و جلال عبادت و سجده می‌ کنید، نه خود کعبه. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: همه شما راه خطا پیموده و از راه حقیقت منحرف شده ‌اید. سپس رو به گروه نخست کرده و فرمود: این سخن شما که خداوند در پیکرهای جمعی که به شکل این بتان بودند حلول کرده، در نهایت ضعف است، چرا که با این کلام می ‌باید خداوند مانند مخلوقات: محتاج، محدود و حادث باشد. و با این حلول، آیا خداوند جهان در چیزی محدود و محاط نخواهد شد؟ و در صورت حلول هیچ وجه تمایزی میان پروردگار و سایر خصوصیاتی که در اجسام حلول می ‌کند: همچون رنگ و طعم و بو و نرمی و زبری و سنگینی و سبکی، پدیدار خواهد شد؟ و چگونه می ‌شود که آن جسم محیط: حادث، و آنچه در محیط او واقع شده قدیم باشد؟ و باید بعکس باشد، یعنی محیط قدیم و محاط [همان که محدود به او شده‌] حادث باشد. و چگونه می ‌شود پروردگاری که آفریننده همه موجودات است، محتاج به محلّ (جای حلول) باشد؟ در حالی که خداوند با عظمت و جلال، ازلی و ابدی است، (یعنی: خداوند پیش از محلّ و پیش از موجودات جهان، برخوردار از هستی و غنا بوده است)، و چون خداوند را به واسطه حلول کردن او با صفات پروردگار در معرض زوال و حدوث قرار دهید، و در نتیجه معلوم است آنچه زائل و حادث شود فانی است. آری حالّ و محالّ (هر چه در چیزی حلول می ‌کند و آنچه در آن حلول می ‌شود) با این صفات (حدوث، تغییر، زوال و فناء) متّصف می‌ شود، و اینها همه کاشف از تغییر ذات شی‌ء است.و اگر شما بر این اعتقادید که حلول موجب تغییر نیست، باید حرکت و سکون، و سیاه شدن و سفید و رنگارنگ شدن را نیز موجب تغییر ندانید و عارض شدن هر یک از حالات را تجویز نموده، و خداوند را با صفات ممکنات وصف کنید، در نتیجه از ابراز این عقیده که پروردگار جهان حادث و محدود و محتاج و ضعیف است هیچ ابائی نخواهید داشت. هر چند عزّت و عظمت خداوند از این پیرایه ‌ها برتر و متعالی است. سپس فرمود: بنا بر این وقتی اعتقاد (حلول خدا در چیزی باطل شود، پایه و اساس گفتارتان رو به فساد و تباهی گراید. گروه نخست از بت پرستان با شنیدن استدلال پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ساکت شده و گفتند: در این موضوع خوب فکر می‌کنیم [آنگاه پاسخ شما را می‌ دهیم‌]. سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روی به گروه دوم کرده و فرمود: اگر شما معتقدید که به نیّت صورتهای گذشتگان خداپرست خود سر بر آستان بتها گذاشته و آنها را تعظیم می‌ کنید، پس دیگر چه جایی برای اظهار بندگی پروردگار جهانیان باقی می ‌نهید!؟ مگر نمی ‌دانید که از جمله اسباب و لوازم تعظیم و عبادت خداوند این است که او را در این صفات با بندگان مساوی ندانیم؟! مثلا اگر شما از سلطان مقتدری به اندازه تعظیم و خضوعی که از نوکران او بجا می ‌آورید تجلیل کنید، به او اهانت نموده ‌اید، و اگر فرد بزرگی را از نظر احترام و تعظیم با فرد کوچکی برابر بدانید، آیا به آن شخص توهین نکرده ‌اید؟! گفتند: آری. فرمود: پس شما با برابر قراردادن خضوع و عبادت خداوند با بتان آیا به مقام عظمت و جلال پروردگار توهین نکرده ‌اید؟! آنان گفتند: در کار خود اندیشه خواهیم کرد. و سپس ساکت شدند. سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به گروه سوم از بت پرستان فرمود: شما جماعت مسلمان را با خودتان مقایسه نمودید، در حالی که ما همچون شما نیستیم. زیرا ما بندگان خدا، آفریده و دست پرورده اوئیم، گوش بفرمان و تسلیم نواهی او هستیم، و خداوند را همان گونه که اراده فرموده عبادت می‌کنیم، و چون ما را به کاری امر فرمود همان را انجام دهیم و نباید از آن اوامر تجاوز کرده و بنا بر میل و تشخیص خودمان عمل کنیم، زیرا در این صورت ممکن است با آن خصوصیات پسندیده واقع شود ولی امکان دارد با نحوه دیگر در نهایت درجه کراهیت یا حرمت قرار گیرد. با اینکه ما را از اظهار نظر در مقابل دستوراتش نهی فرموده است. آری چون فرموده است هنگام عبادت به جانب کعبه متوجّه باشیم، امتثال امر نموده و اطاعت می ‌کنیم، سپس فرموده در سایر شهرها نیز به محاذات کعبه او را عبادت کنیم ما نیز پذیرفتیم و از حدود اوامر او تجاوز نکردیم. و در مسأله سجده فرشتگان بر آدم، خداوند متعال سجده را بر خود آدم امر فرمود نه بر صورت او، و از آنجا که سجده را بر فرشتگان فرض نموده این تکلیف بر آنان بوده نه بنی آدم، پس هر مقایسه ‌ای بیجا است. و چه می‌ دانید شاید از این عمل خودسرانه شما ناراضی باشد. آنگاه پیامبر فرمود: اگر کسی شما را در روز معیّنی به خانه ‌اش دعوت کند، آیا این حقّ را دارید که پس از قبول دعوت در روز دیگری به خانه او بروید؟ و یا به خانه دیگر او بی ‌دعوت بروید؟ و یا اگر کسی به شما لباس، یا برده، یا مرکبی عطا کند می ‌توانید برگیرید؟ گفتند: آری. فرمود: آیا می ‌شود لباس، برده، یا مرکب دیگر او را تصرّف خیر، زیرا معلوم نیست در قسمت دوم مانند قسمت نخست مجاز باشیم. فرمود: آیا تصرّف بی ‌اجازه در امور خداوند بدتر است، یا در امور بندگان خدا؟ گفتند: بلکه خداوند مقدّم و اولی است که بی‌اجازه او در امورش تصرّف نکنیم. فرمود: پس برای چه این گونه عمل می‌ کنید و چه زمان شما را امر به سجده این صورتها نمود؟! بت پرستان گفتند: در کار خود بدقّت می‌ اندیشیم، و لب فرو بستند.[1] [1]. احتجاج-ترجمه جعفری ج‌1 – ص 33.
عنوان سوال:

اعتقاد مشرکین و بت پرستان دوران جاهلیت چه بود؟


پاسخ:

آیاتی از قرآن بیانگر اعتقادات بت پرستان دوره جاهلیت است. و در بعضی آیات قسمتی از اعتقادات صحیح آنها بیان شده که همان پذیرش "الله" به عنوان خالق جهان است. و با نتیجه گیری از این اعتقاد صحیح در صدد اصلاح انحرافات آنها بوده است:
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الارْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ؛[عنکبوت/61] و اگر از ایشان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و چه کسی آفتاب و ماه را به فرمان خود درآورده قطعا می ‌گویند اللَّه با این حال از خداپرستی یک جا برگردانده می ‌شوند)
(وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الحْمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ؛[لقمان/25] اگر از آنان بپرسی آسمانها و زمین را کی آفریده؟ گویند: خدا، بگو پس ستایش هم خاص خداست، ولی بیشترشان نمی ‌دانند)
(وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنیَ‌ یُؤْفَکُونَ؛[زخرف/87] و اگر از مشرکین بپرسی چه کسی ایشان را خلق کرده به یقین خواهند گفت اللَّه، (بگو با این حال) به کجا منحرف می ‌شوید)

و داشتن اعتقاد صحیح در یک مرتبه از توحید، منافاتی با انحراف عقیدتی در سایر مراتب توحید ندارد. همانگونه که در آیات قبل نیز اشاره به بعضی از انحرافات آنها شده است. و در آیات دیگری انحرافات آنها مشخص تر ذکر شده است:
(وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی؛[زمر/3] کسانی هم که به جای خدا اولیایی می ‌گیرند منطقشان این است که ما آنها را بدین منظور می‌ پرستیم که قدمی به سوی خدا نزدیکمان کنند)
(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ وَ خَلَقَهُمْ وَ خَرَقُوا لَهُ بَنینَ وَ بَناتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا یَصِفُونَ؛[زمر/100] برای خدا از جنیان که آنها را نیز خدا آفریده شریکانی انگاشتند و از روی بی دانشی برای او پسران و دخترانی ساختند، خدا منزه است و از آنچه وصف می ‌کنند برتر است)
(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِما لا یَعْلَمُ فِی الْأَرْضِ؛[رعد/33] آنان برای خدا شریکانی قرار دادند، بگو نام آنها را بگویید، آیا می ‌خواهید خدا را از شریکان زمینی که آنان را نمی‌شناسد خبر دهید)
(وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِه؛[ابراهیم/33] آنها برای خدا مانندهایی قرار دادند تا (مردم را) از راه وی گمراه کنند)
(وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ؛[یونس/18] (شگفتا که) این بت‌پرستان به جای خدا چیزی را می ‌پرستند که نه ضرری دارد و نه سودی، و می ‌گویند: این بت‌ها واسطه‌های ما در درگاه خدایند.)

به هر حال مشرکان اعتقادات باطلی در شفیع دانستن بت ها، شریک دانستن جن و فرشته و ... داشته اند که خدا (عز وجل) در قرآن این اعتقادات باطل را بیان کرده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، این است که همه مشرکان در یک سطح و با یک نوع اعتقاد نبوده اند. بلکه انواع و اقسام اعتقادها در بین آن ها دیده می شود. برای نشان دادن تنوع اعتقات فقط در میان بت پرستان، قسمتی از مناظره رسول خدا(ص) با آن ها را بیان می کنیم:
پیامبر(ص) سپس رو به مشرکان عرب (بت پرستان) کرده و فرمود: چرا بتان را پرستش کرده و از پروردگار جهان دست کشیده ‌اید؟ گفتند: با این کار به خداوند تقرّب می‌ جوییم.
فرمود: مگر این بتان شنوا بوده و از خدایشان اطاعت نموده و او را عبادت می‌ کنند تا شما بواسطه تعظیم آنها به خداوند تقرّب جویید؟ گفتند: نه.
فرمود: مگر شما خودتان آنها را نتراشیده ‌اید؟ گفتند: آری. فرمود: باین ترتیب اگر آنها شما را عبادت کنند شایسته ‌تر است تا شما آنها را. (چون بتان مخلوق و شما خالقید) در این صورت خدایی که عارف به مصالح و عواقب، و حکیم در تعیین تکلیفتان می ‌باشد آیا شما را به این عبادت امر کرده است؟! بت پرستان پس از این کلام باهم اختلاف کرده و گروهی گفتند: خداوند در پیکرهای مردانی حلول کرده که به شکل این بتان بودند. و بر این اساس آنها را صورتگری نمودیم. و منظور ما از توجّه به این بتان تعظیم همان هیاکل است.

و جمعی دیگر گفتند: این بتان مطابق صورت اقوام گذشته‌ای هستند که پرهیزگار و عابد بودند، و نظر ما از عبادت آنها تعظیم و تجلیل خداوند می ‌باشد.
و گروه دیگری گفتند: آنگاه که خداوند آدم را آفریده و فرشتگان را امر نمود تا او را سجده کنند ما از این امر که وسیله تقرّب به پیشگاه خداوند بود محروم شدیم، پس برای جبران آن صورت آدم را به شکل های مختلفی ساختیم و در مقابلش به قصد تقرّب بخداوند سجده می ‌کنیم. همچون سجده فرشتگان بر آدم، که به قصد تقرّب به خدا بود، چنان که سجده شما در محرابهای مسجد، به قصد آن است که به محاذات کعبه ‌اید. و در مقابل کعبه‌ نیز به نیّت پروردگار با عظمت و جلال عبادت و سجده می‌ کنید، نه خود کعبه.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: همه شما راه خطا پیموده و از راه حقیقت منحرف شده ‌اید.

سپس رو به گروه نخست کرده و فرمود: این سخن شما که خداوند در پیکرهای جمعی که به شکل این بتان بودند حلول کرده، در نهایت ضعف است، چرا که با این کلام می ‌باید خداوند مانند مخلوقات: محتاج، محدود و حادث باشد. و با این حلول، آیا خداوند جهان در چیزی محدود و محاط نخواهد شد؟ و در صورت حلول هیچ وجه تمایزی میان پروردگار و سایر خصوصیاتی که در اجسام حلول می ‌کند: همچون رنگ و طعم و بو و نرمی و زبری و سنگینی و سبکی، پدیدار خواهد شد؟ و چگونه می ‌شود که آن جسم محیط: حادث، و آنچه در محیط او واقع شده قدیم باشد؟ و باید بعکس باشد، یعنی محیط قدیم و محاط [همان که محدود به او شده‌] حادث باشد. و چگونه می ‌شود پروردگاری که آفریننده همه موجودات است، محتاج به محلّ (جای حلول) باشد؟ در حالی که خداوند با عظمت و جلال، ازلی و ابدی است، (یعنی: خداوند پیش از محلّ و پیش از موجودات جهان، برخوردار از هستی و غنا بوده است)، و چون خداوند را به واسطه حلول کردن او با صفات پروردگار در معرض زوال و حدوث قرار دهید، و در نتیجه معلوم است آنچه زائل و حادث شود فانی است. آری حالّ و محالّ (هر چه در چیزی حلول می ‌کند و آنچه در آن حلول می ‌شود) با این صفات (حدوث، تغییر، زوال و فناء) متّصف می‌ شود، و اینها همه کاشف از تغییر ذات شی‌ء است.و اگر شما بر این اعتقادید که حلول موجب تغییر نیست، باید حرکت و سکون، و سیاه شدن و سفید و رنگارنگ شدن را نیز موجب تغییر ندانید و عارض شدن هر یک از حالات را تجویز نموده، و خداوند را با صفات ممکنات وصف کنید، در نتیجه از ابراز این عقیده که پروردگار جهان حادث و محدود و محتاج و ضعیف است هیچ ابائی نخواهید داشت. هر چند عزّت و عظمت خداوند از این پیرایه ‌ها برتر و متعالی است. سپس فرمود: بنا بر این وقتی اعتقاد (حلول خدا در چیزی باطل شود، پایه و اساس گفتارتان رو به فساد و تباهی گراید. گروه نخست از بت پرستان با شنیدن استدلال پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ساکت شده و گفتند: در این موضوع خوب فکر می‌کنیم [آنگاه پاسخ شما را می‌ دهیم‌].

سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله روی به گروه دوم کرده و فرمود: اگر شما معتقدید که به نیّت صورتهای گذشتگان خداپرست خود سر بر آستان بتها گذاشته و آنها را تعظیم می‌ کنید، پس دیگر چه جایی برای اظهار بندگی پروردگار جهانیان باقی می ‌نهید!؟ مگر نمی ‌دانید که از جمله اسباب و لوازم تعظیم و عبادت خداوند این است که او را در این صفات با بندگان مساوی ندانیم؟! مثلا اگر شما از سلطان مقتدری به اندازه تعظیم و خضوعی که از نوکران او بجا می ‌آورید تجلیل کنید، به او اهانت نموده ‌اید، و اگر فرد بزرگی را از نظر احترام و تعظیم با فرد کوچکی برابر بدانید، آیا به آن شخص توهین نکرده ‌اید؟! گفتند: آری. فرمود: پس شما با برابر قراردادن خضوع و عبادت خداوند با بتان آیا به مقام عظمت و جلال پروردگار توهین نکرده ‌اید؟! آنان گفتند: در کار خود اندیشه خواهیم کرد. و سپس ساکت شدند.

سپس رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله به گروه سوم از بت پرستان فرمود: شما جماعت مسلمان را با خودتان مقایسه نمودید، در حالی که ما همچون شما نیستیم. زیرا ما بندگان خدا، آفریده و دست پرورده اوئیم، گوش بفرمان و تسلیم نواهی او هستیم، و خداوند را همان گونه که اراده فرموده عبادت می‌کنیم، و چون ما را به کاری امر فرمود همان را انجام دهیم و نباید از آن اوامر تجاوز کرده و بنا بر میل و تشخیص خودمان عمل کنیم، زیرا در این صورت ممکن است با آن خصوصیات پسندیده واقع شود ولی امکان دارد با نحوه دیگر در نهایت درجه کراهیت یا حرمت قرار گیرد. با اینکه ما را از اظهار نظر در مقابل دستوراتش نهی فرموده است.

آری چون فرموده است هنگام عبادت به جانب کعبه متوجّه باشیم، امتثال امر نموده و اطاعت می ‌کنیم، سپس فرموده در سایر شهرها نیز به محاذات کعبه او را عبادت کنیم ما نیز پذیرفتیم و از حدود اوامر او تجاوز نکردیم. و در مسأله سجده فرشتگان بر آدم، خداوند متعال سجده را بر خود آدم امر فرمود نه بر صورت او، و از آنجا که سجده را بر فرشتگان فرض نموده این تکلیف بر آنان بوده نه بنی آدم، پس هر مقایسه ‌ای بیجا است.

و چه می‌ دانید شاید از این عمل خودسرانه شما ناراضی باشد. آنگاه پیامبر فرمود: اگر کسی شما را در روز معیّنی به خانه ‌اش دعوت کند، آیا این حقّ را دارید که پس از قبول دعوت در روز دیگری به خانه او بروید؟ و یا به خانه دیگر او بی ‌دعوت بروید؟ و یا اگر کسی به شما لباس، یا برده، یا مرکبی عطا کند می ‌توانید برگیرید؟ گفتند: آری. فرمود: آیا می ‌شود لباس، برده، یا مرکب دیگر او را تصرّف خیر، زیرا معلوم نیست در قسمت دوم مانند قسمت نخست مجاز باشیم. فرمود: آیا تصرّف بی ‌اجازه در امور خداوند بدتر است، یا در امور بندگان خدا؟
گفتند: بلکه خداوند مقدّم و اولی است که بی‌اجازه او در امورش تصرّف نکنیم.
فرمود: پس برای چه این گونه عمل می‌ کنید و چه زمان شما را امر به سجده این صورتها نمود؟! بت پرستان گفتند: در کار خود بدقّت می‌ اندیشیم، و لب فرو بستند.[1]

[1]. احتجاج-ترجمه جعفری ج‌1 – ص 33.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین