(قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیمُ. قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ)؛ انبیاء (21)، آیه 63 - 62.؛ (بت پرستان گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با بت های ما کرده ای؟ (ابراهیم) گفت: بلکه آن کار شکستن را بت بزرگ کرده، از آنها بپرسید؛ اگر می توانند سخن گویند). برخی از مفسرین تقدیراتی در نظر گرفته اند؛ تا کلام حضرت ابراهیم علیه السلام را از دروغ خارج کنند؛ مثلاً می گویند: فاعل (بل فَعَلَ)، در تقدیر است و آن، (مَن فَعَله) است؛ یعنی (بل فَعَلَه من فَعَلَه؛ بلکه آن کار را کسی انجام داده که به انجام رسانیده است). طبق این بیان، کبیرُهم فاعل نیست که دروغ شود؛ بلکه مبتداست و خبرش هذا می باشد مجمع البیان، ج 7، سوره انبیاء.. از این تقدیرات فراوان نقل شده است؛ ولی به نظر ما حق این است که هیچ تقدیری نیاز نیست و جمله با همین شکلش هم دروغ نیست؛ زیرا این جمله در مقام مناظره استعمال شده است و در مقام مناظره، گاهی انسان مطلبی را قبول ندارد؛ ولی از آن جا که طرف مقابل آن مطلب را قبول دارد، برای محکوم نمودنش آن را بیان می کند. در علم معانی و بیان، به این نوع استدلال، جدل گفته می شود؛ یعنی در استدلال، انسان از مقدمه ای استفاده کند که مورد قبول طرف مخالف است؛ نه مورد قبول خود او. حضرت ابراهیم علیه السلام می خواست به مشرکان بفهماند که بت ها هیچ تأثیری در سرنوشت بشر ندارند و بارها این مطلب را به آنها گفته بود؛ ولی مشرکان زیر بار حرف های او نمی رفتند. حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از آن که بت ها را بشکند، با مشرکان بحث و مناظره کرده بود و آنها را از بت پرستی نهی کرده بود صافات (37)، آیه 85 و 86؛ انبیاء (21)، آیه 52 57. و استدلال کرده بود که بت ها هیچ تأثیری بر سرنوشت بشر ندارند؛ ولی آنها حاضر به فکر کردن درباره سخنان حضرت ابراهیم علیه السلام نبودند و می گفتند: ما پیرو پدرانمان هستیم. در چنین وضعی، حضرت ابراهیم علیه السلام صحنه ای را طراحی کرد؛ تا آنها را به تفکر وادارد و از خود آنها اعتراف بگیرد که بت ها قادر به هیچ کاری نیستند. او بتها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت و ادعا کرد که بت بزرگ، بت ها را شکسته است. این جمله در واقع، یک استدلال است که بخشی از مقدمات آن در ذهن مشرکان است. صورت منطقی این استدلال، چنین است: 1. شما مشرکان مدعی هستید که بت ها در سرنوشت بشر مؤثرند. 2. اگر بت ها در سرنوشت بشر مؤثر باشند، لازم می آید که بر انجام امور قادر باشند. 3. اگر بت ها دارای قدرت باشند، بت بزرگ از همه آنها قدرتمندتر خواهد بود. 4. بنابراین، اگر بت ها نابود شده اند و تبر بر دوش بت بزرگ است، پس شما باید نتیجه بگیرید که بت بزرگ، آنها را نابود ساخته است؛ زیرا بشر نمی تواند بت ها را نابود کند؛ چون به عقیده شما بر بشر تسلط دارند. وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام آن جمله را گفت، در واقع، این استدلال را در ذهن مشرکان زنده کرد و آنها با این سخن به درون خود رجوع کردند و متوجه شدند که عقیده شان باطل است و به همین دلیل، همدیگر را ملامت نمودند؛ (فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ)؛ انبیاء (21)، آیه 64.؛ (آنها به وجدان خویش بازگشتند و (به خود) گفتند: حقّاً که شما ستم گرید). (آن گاه سرهای خود را پایین انداختند و گفتند: تو می دانی که این بت ها نمی توانند سخن بگویند) انبیاء (21)، آیه 65.. بنابراین، جمله (بل فعله کبیرهم هذا) لازمه عقیده مشرکان بود که حضرت ابراهیم علیه السلام آن را در مقام مناظره با آنها بیان کرد؛ یعنی از مسلمات خود مشرکان استفاده کرد؛ تا آنها را محکوم کند و این، روشی است که همه عقلا در مناظرات به کار می برند. حضرت ابراهیم علیه السلام از این شیوه مناظره در جاهای دیگری نیز استفاده کرده است انعام (6)، آیه 74 - 81. و در هیچ کدام از این موارد، خداوند متعال روش حضرت ابراهیم را مذمت نکرده است؛ بلکه آن را به عنوان روش جدال احسن پذیرفته است. علت این که این گونه حرف زدن در مقام مناظره، دروغ نیست، نکات زیر است: اولاً، مخاطب می داند که این حرف، عقیده متکلم نیست. ثانیاً، بطلان آن برای هر دو طرف مناظره، کاملاً روشن است. ثالثاً، متکلم می داند که مخاطب هم به بطلان این مطلب آگاه است. بنابراین، متکلم در چنین مقامی، به هیچ وجه انتظار ندارد که حرف او مورد پذیرش مخاطب قرار گیرد؛ بلکه برعکس، غرضش این است که حرف او مورد انکار مخاطب واقع شود؛ تا او بتواند از این انکار استفاده کند و او را محکوم کند؛ در حالی که در دروغ، قصد متکلم این است که حرف او مورد قبول مخاطب واقع شود. افزون بر اینها، حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از این که بت ها را بشکند، به بت پرستان گفت: من بت ها را خواهم شکست. ر.ک: انبیاء (21)، آیه 57. بنابراین، هم بت پرستان می دانستند که او بت ها را شکسته است و هم خودش می دانست که بت پرستان این مطلب را می دانند و روشن است که در چنین وضعی، کسی دروغ نمی گوید و اگر در چنین وضعی شخصی واقعیت مطلب را انکار کند، حتماً منظوری غیر از معنی ظاهری جمله دارد؛ به ویژه، اگر متکلم حکیم باشد و به عبارت دیگر، برای مخاطبان حضرت ابراهیم علیه السلام، هفت نشانه وجود داشت که او از این جمله، هدفی دیگر دارد. اما آیات ستاره و خورشید درباره سخن حضرت ابراهیم علیه السلام درباره خورشید و ماه، در قرآن چنین آمده است: (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ. فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ. فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ)؛ انعام (6)، آیه 76 77.؛ (پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره ای دید؛ گفت: این، پروردگار من است. و آن گاه چون غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: این، پروردگار من است؛ آن گاه چون ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان بودم). این عبارت نیز مانند آیات شکستن بت ها، جدل است؛ یعنی ابراهیم از شیوه جدل، برای بحث با بت پرستان استفاده کرده است. حال باید دید که حضرت ابراهیم علیه السلام چگونه از غروب آفتاب و ماه و ستارگان بر نفی ربوبیت آنها استدلال کرد؟ این استدلال، ممکن است از سه راه زیر باشد: 1. پروردگار و مربی موجودات، باید همیشه ارتباط نزدیک با مخلوقات خود داشته باشد و لحظه ای نیز از آنها جدا نشود. بنابراین، چگونه موجودی که غروب می کند و ساعت ها نور خود را می چیند و از بسیاری موجودات به کلی بیگانه می شود، می تواند پروردگارت و رب آنها باشد؟ 2. موجودی که دارای غروب و طلوع است، اسیر چنگال قوانین است و چیزی که خود محکوم این قوانین است، چگونه می تواند حاکم بر آنها و مالک آنها باشد؟ او خود مخلوق ضعیفی است که باید در چارچوب قوانینی که کمترین تخلف در آنها راه ندارند، حرکت کند. 3. موجودی که دارای حرکت است، حتماً موجود حادثی خواهد بود؛ زیرا همان طور که مشروحاً در فلسفه اثبات شده، حرکت، همه جا دلیل بر حدوث است؛ زیرا حرکت خود یک نوع وجود حادث است و چیزی که در معرض حوادث است، یعنی دارای حرکت است و نمی تواند یک وجود ازلی و ابدی باشد. تفسیر نمونه، ج 5، ص 313 و 314. همین مطلب را (که حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام احتجاج بیان فرموده)، امام رضاعلیه السلام در قالب استفهام انکاری بیان فرمود؛ یعنی (هذا ربّی)، جمله ای سؤالی است و معنای آن این است که (آیا این خدای من است؟) و سؤال نیز به جهت انکار صورت گرفته است. حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود: ابراهیم علیه السلام در میان سه گروه واقع شده بود؛ گروهی که (ستاره) زهره را می پرستیدند؛ گروهی که ماه را ستایش می کردند و گروهی که خورشید را پرستش می کردند و این در زمانی بود که از مخفیگاهش در زیر زمین که او را نهان داشته بودند، خارج شد. وقتی شب او را فراگرفت و زهره را دید، از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ وقتی ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کننده ها را دوست ندارم؛ زیرا افول و غروب از صفات پدیده ها است؛ نه از صفات موجود قدیم و ازلی و وقتی ماه را در آسمان دید، با حالت انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ وقتی غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، گمراه خواهم شد و منظورش این بود که اگر پروردگارم هدایتم نمی کرد، گمراه شده بودم و فردا صبح که خورشید را دید، باز از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ این از ماه و زهره بزرگ تر است و وقتی خورشید هم غروب کرد، به آن سه گروه رو کرده، گفت: (یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ. إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)؛ انعام (6)، آیه 78 - 79.؛ (ای مردم! من از آن چه شما آنها را شریک خدا قرار می دهید، دور و برکنار هستم. من روی خود را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، برمی گردانم (-(و از باطل به سوی حق می روم )-) و مشرک نیستم). حضرت ابراهیم علیه السلام با این گفته های خود، خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن کند و برایشان ثابت کند که عبادت کردن چیزهایی که مثل زهره و ماه و خورشید هستند، صحیح نیست؛ بلکه شایسته عبادت تنها خالق آنها و خالق آسمان و زمین است و آن دلیل هایی که برای قوم خود آورد، الهام خدا و از داده های او بود؛ همان طور که خداوند می فرماید: (وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ)؛ انعام (6)، آیه 78 - 79.؛ (و آنها دلیل ها و حجت های ما بود که به ابراهیم دادیم؛ تا در مقابل قوم خود به آنها استدلال کند). عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ترجمه غفاری و مستفید، ج 1، ص 400. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/500037)
(قالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إِبْراهِیمُ. قالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ)؛ انبیاء (21)، آیه 63 - 62.؛ (بت پرستان گفتند: ای ابراهیم! آیا تو این کار را با بت های ما کرده ای؟ (ابراهیم) گفت: بلکه آن کار شکستن را بت بزرگ کرده، از آنها بپرسید؛ اگر می توانند سخن گویند).
برخی از مفسرین تقدیراتی در نظر گرفته اند؛ تا کلام حضرت ابراهیم علیه السلام را از دروغ خارج کنند؛ مثلاً می گویند: فاعل (بل فَعَلَ)، در تقدیر است و آن، (مَن فَعَله) است؛ یعنی (بل فَعَلَه من فَعَلَه؛ بلکه آن کار را کسی انجام داده که به انجام رسانیده است). طبق این بیان، کبیرُهم فاعل نیست که دروغ شود؛ بلکه مبتداست و خبرش هذا می باشد مجمع البیان، ج 7، سوره انبیاء..
از این تقدیرات فراوان نقل شده است؛ ولی به نظر ما حق این است که هیچ تقدیری نیاز نیست و جمله با همین شکلش هم دروغ نیست؛ زیرا این جمله در مقام مناظره استعمال شده است و در مقام مناظره، گاهی انسان مطلبی را قبول ندارد؛ ولی از آن جا که طرف مقابل آن مطلب را قبول دارد، برای محکوم نمودنش آن را بیان می کند. در علم معانی و بیان، به این نوع استدلال، جدل گفته می شود؛ یعنی در استدلال، انسان از مقدمه ای استفاده کند که مورد قبول طرف مخالف است؛ نه مورد قبول خود او.
حضرت ابراهیم علیه السلام می خواست به مشرکان بفهماند که بت ها هیچ تأثیری در سرنوشت بشر ندارند و بارها این مطلب را به آنها گفته بود؛ ولی مشرکان زیر بار حرف های او نمی رفتند. حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از آن که بت ها را بشکند، با مشرکان بحث و مناظره کرده بود و آنها را از بت پرستی نهی کرده بود صافات (37)، آیه 85 و 86؛ انبیاء (21)، آیه 52 57. و استدلال کرده بود که بت ها هیچ تأثیری بر سرنوشت بشر ندارند؛ ولی آنها حاضر به فکر کردن درباره سخنان حضرت ابراهیم علیه السلام نبودند و می گفتند: ما پیرو پدرانمان هستیم. در چنین وضعی، حضرت ابراهیم علیه السلام صحنه ای را طراحی کرد؛ تا آنها را به تفکر وادارد و از خود آنها اعتراف بگیرد که بت ها قادر به هیچ کاری نیستند. او بتها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت و ادعا کرد که بت بزرگ، بت ها را شکسته است. این جمله در واقع، یک استدلال است که بخشی از مقدمات آن در ذهن مشرکان است. صورت منطقی این استدلال، چنین است:
1. شما مشرکان مدعی هستید که بت ها در سرنوشت بشر مؤثرند.
2. اگر بت ها در سرنوشت بشر مؤثر باشند، لازم می آید که بر انجام امور قادر باشند.
3. اگر بت ها دارای قدرت باشند، بت بزرگ از همه آنها قدرتمندتر خواهد بود.
4. بنابراین، اگر بت ها نابود شده اند و تبر بر دوش بت بزرگ است، پس شما باید نتیجه بگیرید که بت بزرگ، آنها را نابود ساخته است؛ زیرا بشر نمی تواند بت ها را نابود کند؛ چون به عقیده شما بر بشر تسلط دارند.
وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام آن جمله را گفت، در واقع، این استدلال را در ذهن مشرکان زنده کرد و آنها با این سخن به درون خود رجوع کردند و متوجه شدند که عقیده شان باطل است و به همین دلیل، همدیگر را ملامت نمودند؛ (فَرَجَعُوا إِلی أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ)؛ انبیاء (21)، آیه 64.؛ (آنها به وجدان خویش بازگشتند و (به خود) گفتند: حقّاً که شما ستم گرید).
(آن گاه سرهای خود را پایین انداختند و گفتند: تو می دانی که این بت ها نمی توانند سخن بگویند) انبیاء (21)، آیه 65..
بنابراین، جمله (بل فعله کبیرهم هذا) لازمه عقیده مشرکان بود که حضرت ابراهیم علیه السلام آن را در مقام مناظره با آنها بیان کرد؛ یعنی از مسلمات خود مشرکان استفاده کرد؛ تا آنها را محکوم کند و این، روشی است که همه عقلا در مناظرات به کار می برند. حضرت ابراهیم علیه السلام از این شیوه مناظره در جاهای دیگری نیز استفاده کرده است انعام (6)، آیه 74 - 81. و در هیچ کدام از این موارد، خداوند متعال روش حضرت ابراهیم را مذمت نکرده است؛ بلکه آن را به عنوان روش جدال احسن پذیرفته است.
علت این که این گونه حرف زدن در مقام مناظره، دروغ نیست، نکات زیر است:
اولاً، مخاطب می داند که این حرف، عقیده متکلم نیست.
ثانیاً، بطلان آن برای هر دو طرف مناظره، کاملاً روشن است.
ثالثاً، متکلم می داند که مخاطب هم به بطلان این مطلب آگاه است. بنابراین، متکلم در چنین مقامی، به هیچ وجه انتظار ندارد که حرف او مورد پذیرش مخاطب قرار گیرد؛ بلکه برعکس، غرضش این است که حرف او مورد انکار مخاطب واقع شود؛ تا او بتواند از این انکار استفاده کند و او را محکوم کند؛ در حالی که در دروغ، قصد متکلم این است که حرف او مورد قبول مخاطب واقع شود.
افزون بر اینها، حضرت ابراهیم علیه السلام قبل از این که بت ها را بشکند، به بت پرستان گفت: من بت ها را خواهم شکست. ر.ک: انبیاء (21)، آیه 57. بنابراین، هم بت پرستان می دانستند که او بت ها را شکسته است و هم خودش می دانست که بت پرستان این مطلب را می دانند و روشن است که در چنین وضعی، کسی دروغ نمی گوید و اگر در چنین وضعی شخصی واقعیت مطلب را انکار کند، حتماً منظوری غیر از معنی ظاهری جمله دارد؛ به ویژه، اگر متکلم حکیم باشد و به عبارت دیگر، برای مخاطبان حضرت ابراهیم علیه السلام، هفت نشانه وجود داشت که او از این جمله، هدفی دیگر دارد.
اما آیات ستاره و خورشید
درباره سخن حضرت ابراهیم علیه السلام درباره خورشید و ماه، در قرآن چنین آمده است: (فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأی کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِینَ. فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ. فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ)؛ انعام (6)، آیه 76 77.؛ (پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره ای دید؛ گفت: این، پروردگار من است. و آن گاه چون غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: این، پروردگار من است؛ آن گاه چون ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود، قطعاً از گروه گمراهان بودم).
این عبارت نیز مانند آیات شکستن بت ها، جدل است؛ یعنی ابراهیم از شیوه جدل، برای بحث با بت پرستان استفاده کرده است.
حال باید دید که حضرت ابراهیم علیه السلام چگونه از غروب آفتاب و ماه و ستارگان بر نفی ربوبیت آنها استدلال کرد؟ این استدلال، ممکن است از سه راه زیر باشد:
1. پروردگار و مربی موجودات، باید همیشه ارتباط نزدیک با مخلوقات خود داشته باشد و لحظه ای نیز از آنها جدا نشود. بنابراین، چگونه موجودی که غروب می کند و ساعت ها نور خود را می چیند و از بسیاری موجودات به کلی بیگانه می شود، می تواند پروردگارت و رب آنها باشد؟
2. موجودی که دارای غروب و طلوع است، اسیر چنگال قوانین است و چیزی که خود محکوم این قوانین است، چگونه می تواند حاکم بر آنها و مالک آنها باشد؟ او خود مخلوق ضعیفی است که باید در چارچوب قوانینی که کمترین تخلف در آنها راه ندارند، حرکت کند.
3. موجودی که دارای حرکت است، حتماً موجود حادثی خواهد بود؛ زیرا همان طور که مشروحاً در فلسفه اثبات شده، حرکت، همه جا دلیل بر حدوث است؛ زیرا حرکت خود یک نوع وجود حادث است و چیزی که در معرض حوادث است، یعنی دارای حرکت است و نمی تواند یک وجود ازلی و ابدی باشد. تفسیر نمونه، ج 5، ص 313 و 314.
همین مطلب را (که حضرت ابراهیم علیه السلام در مقام احتجاج بیان فرموده)، امام رضاعلیه السلام در قالب استفهام انکاری بیان فرمود؛ یعنی (هذا ربّی)، جمله ای سؤالی است و معنای آن این است که (آیا این خدای من است؟) و سؤال نیز به جهت انکار صورت گرفته است.
حضرت امام رضاعلیه السلام فرمود: ابراهیم علیه السلام در میان سه گروه واقع شده بود؛ گروهی که (ستاره) زهره را می پرستیدند؛ گروهی که ماه را ستایش می کردند و گروهی که خورشید را پرستش می کردند و این در زمانی بود که از مخفیگاهش در زیر زمین که او را نهان داشته بودند، خارج شد. وقتی شب او را فراگرفت و زهره را دید، از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ وقتی ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کننده ها را دوست ندارم؛ زیرا افول و غروب از صفات پدیده ها است؛ نه از صفات موجود قدیم و ازلی و وقتی ماه را در آسمان دید، با حالت انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ وقتی غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، گمراه خواهم شد و منظورش این بود که اگر پروردگارم هدایتم نمی کرد، گمراه شده بودم و فردا صبح که خورشید را دید، باز از روی انکار گفت: آیا این پروردگار من است؟ این از ماه و زهره بزرگ تر است و وقتی خورشید هم غروب کرد، به آن سه گروه رو کرده، گفت: (یا قَوْمِ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ. إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ)؛ انعام (6)، آیه 78 - 79.؛ (ای مردم! من از آن چه شما آنها را شریک خدا قرار می دهید، دور و برکنار هستم. من روی خود را به سوی کسی که آسمان ها و زمین را آفریده، برمی گردانم (-(و از باطل به سوی حق می روم )-) و مشرک نیستم).
حضرت ابراهیم علیه السلام با این گفته های خود، خواست برای آنان بطلان دینشان را روشن کند و برایشان ثابت کند که عبادت کردن چیزهایی که مثل زهره و ماه و خورشید هستند، صحیح نیست؛ بلکه شایسته عبادت تنها خالق آنها و خالق آسمان و زمین است و آن دلیل هایی که برای قوم خود آورد، الهام خدا و از داده های او بود؛ همان طور که خداوند می فرماید: (وَ تِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها إِبْراهِیمَ عَلی قَوْمِهِ)؛ انعام (6)، آیه 78 - 79.؛ (و آنها دلیل ها و حجت های ما بود که به ابراهیم دادیم؛ تا در مقابل قوم خود به آنها استدلال کند). عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ترجمه غفاری و مستفید، ج 1، ص 400. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 2/500037)
- [سایر] اگر انبیا راستگو و معصومند، چرا ابراهیم علیه السلام شکستن بت ها را به بت بزرگ نسبت داد، آیا این دروغ نیست؟
- [سایر] آیات بت شکنی حضرت ابراهیم و پرستش خورشید و ستارگان را توضیح دهید؟
- [سایر] پدر واقعی حضرت ابراهیم کیست؟ آیا پدرش بت پرست بود؟ آیا هر پیامبری باید از نسل پاک باشد؟
- [سایر] آیا روایت گریه حضرت ابراهیم (ع) بر امام حسین (ع) صحیح است؟
- [سایر] آیا مقام حضرت علی(ع) از مقام حضرت ابراهیم(ع) بالاتر است؟
- [سایر] در مورد زیارت وارث توضیح دهید و وجه ارث امام حسین(ع) از حضرت آدم و ابراهیم(ع) چیست؟
- [سایر] چرا خداوند به جای وحی به حضرت ابراهیم(ع) برای ذبح حضرت اسماعیل(ع) در خواب به او الهام کرد؟
- [سایر] پدر و مادر حضرت ابراهیم(ع) که بودند؟
- [سایر] اعتقاد مشرکین و بت پرستان دوران جاهلیت چه بود؟
- [سایر] چرا حضرت ابراهیم(ع) پدر مسلمانان نامیده شده است؟
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله سیستانی] نماز میّت پنج تکبیر دارد ، و اگر نماز گزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است : بعد از نیّت و گفتن تکبیر اول بگوید : (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اللّهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ) . و بعد از تکبیر دوم بگوید : (الّهُمَّ صَلّ عَلی مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) . بعد از تکبیر سوم بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ) . و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المَیِّتِ) و اگر زن است بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتَةِ) . و بعد تکبیر پنجم را بگوید . و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید : (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ ، اَرْسَلَهُ بِالحَقِّ بَشِیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السّاعَةِ ) . و بعد از تکبیر دوم بگوید : (اللّهُمَّ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ، وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وآل مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ کَاَفْضَلِ ما صَلّیْتَ وَبارکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهِیمَ وَآلِ إبْراهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ، وَصَلّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ والمُرْسَلِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحِینَ ) . وبعد از تکبیر سوم بگوید : (اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَالمُؤْمِناتِ ، وَالمُسْلِمِینَ وَالمُسْلِماتِ ، الاَحْیاءِ مِنْهُمْ وَالاَمْواتِ ، تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهمْ بِالخَیْراتِ ، إنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَواتِ ، إنَّکَ عَلی کُلّ شَیءٍ قَدِیرٌ) . و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید : (اللّهُمَّ إنّ هذا عَبْدُکَ وَابَنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُو لٍ بِهِ ، اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا ، اللّهُمَّ إنّ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ وَاِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ ، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیّینَ وَاخْلفْ عَلی اَهْلِهِ فِی الغابِرِینَ ، وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ) . بعد تکبیر پنجم را بگوید . ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید : (اللّهُمَّ إنَّ هذِهِ اَمَتُکَ وَابَنَةُ عَبْدِکَ وَابْنَةُ اَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَاَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ بِهِ ، اللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْراً وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنّا ، اللّهُمَّ إنّ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی إحْسانِها وَاِنْ کانَتْ مُسِیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها ، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فِی اَعْلی عِلّیَینَ ، وَاخْلُفْ عَلی اَهْلِها فِی الغابِرِینَ ، وَارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ ) .
- [آیت الله اردبیلی] نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اوّل بگوید: (اَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَأنَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا الْمَیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المَیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اوّل بگوید: (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ أرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشیرا وَنَذیرا بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَارْحَمْ مُحَمَّدا وَآلَ مُحَمَّدٍ کَأفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهیمَ وَآلِ إبْراهیمَ إنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمیعِ الأنْبیاءِ وَالْمُرْسَلینَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقینَ وَجَمیعِ عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأحْیاءِ مِنْهُمْ وَالأمْواتِ تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ) و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد باشد بگوید: (اَللّهُمَّ إنَّ هذا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَأنْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلاّ خَیْرا وَأنْتَ أعْلَمُ بِهِ مِنّا أللّهُمَّ إنْ کانَ مُحْسِنا فَزِدْ فی إحْسانِهِ وَإنْ کانَ مُسیئا فَتَجَاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ أللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلّیّینَ واخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الْغابِرینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید؛ ولی اگر میّت زن باشد، بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إنَّ هذِهِ أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنَةُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَأنْتَ خَیْرُ مَنْزولٍ بِهِ أللّهُمَّ إنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خَیْرا وَأنْتَ أعْلَمُ بِها مِنّا أللّهُمَّ إنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إحْسانِها وَإنْ کانَتْ مُسیئَةً فَتَجَاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها أللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلّیّینَ واخْلُفْ عَلی أهْلِها فی الْغابِرینَ وَارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ).
- [آیت الله علوی گرگانی] نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر را به این ترتیب بگوید کافی است، بعد ازنیّت وگفتن تکبیر اوّل بگوید: )أَشْهَدُ أَنْ لا اًّلهَ اًّلاّ ا& وَأنّ َمُحَمَّداً رَسُولُ ا&( و بعد از تکبیر دوم بگوید: )اَللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ محّمَدً( و بعد از تکبیر سوم بگوید: )اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤمِنینَ وَالمُؤْمِنات( و بعد از تکبیر چهارم، اگر میّت مرد است بگوید: )اَلّلهُمَّ اغْفِر لِهذا المَیِّت( و اگر زن است بگوید: )اللّهُمَّ اغْفِر لِهذِهِ المَیِّت( و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اوّل بگوید: )أَشْهَدُ أن لا اًّلهَ الاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشیرَاً وَنَذیرَاً بَیْنَ یَدَیِ السّاعََْ(، و بعد از تکبیر دوم بگوید: )اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمّدً وَأرْحَمْ مُحَمَّداً وَآلِ مُحَمَّدً کَأفْضَلِ ماصَلیّْتَ و بارَکتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی اًّبراهیمَ وَآلِ اًّبراهیمَ اًّنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَصَلِّ عَلیجَمیعِ الأنْبِیأِ وَالمُرْسَلینَ وَالشُهَدأِ وَالصِدّیقینَ وَجَمیعِ عِبادِ اللّهِ الصالِحینَ(، و بعد از تکبیر سوم بگوید: )اَللهمَّ اغْفِر لِلْمُؤمِنینَ وَالمُؤمِناتِ وَالمُسْلِمینَ وَالمُسْلِماتِ الاحیأِ مِنْهُم وَالامْواتِ تابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُم بِالخَیْراتِ انّکَ مُجیبُ الدَعواتِ اِنَّکَ عَلیکُلِّ شَئً قَدیر(، و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: )الّلهمَّ اًّنّ هذا عَبْدُکَ وَابنُ عَبْدِکَ وابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَأَنتَ خَیرُ مَنْزولً بِهِ الّلهُمَّ انّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ الاّ خَیْراً وَانْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا الّلهُمّ اًّن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی اًّحْسانِهِ وَان کانَ مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ اللهُمّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعلی عِلّیّینَ وَاخْلُف عَلَی اَهْلِهِ فِی الغابِرینَ وارْحَمْهُ بِرِحْمَتِکَ یا ارْحَمَ الراحِمینَ(، و بعد تکبیر پنجم را بگوید ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: )الّلهُمَّ اًّنّ هذهِ اَمَتُکَ وَابْنَُْ عَبْدِکَ وَابْنَُْ امَتِکَ نَزَلَت بِکَ وَاَنْتَ خَیرُ مَنزولً بِهِ الّلهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنها اًّلاّ خَیْراً وَأنْتَ أعْلَمُ بِها مِنّا اللّهُمَّ اًّن کانَت مُحْسِنَْ فَزِدْ فی اًّحْسانِها وَاًّن کانَت مُسِیئَْ فَتَجاوَزْ عَنْها وَاغْفِرْ لَها اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعلی عِلِّیینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِها فِی الغابِرینَ وَارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الراحِمین(.
- [آیت الله بروجردی] در آشامیدن آب چند چیز مستحب است:اوّل:آب را به طور مکیدن بیاشامد.دوم:در روز ایستاده آب بخورد.سوم:پیش از آشامیدن آب (بسم الله) و بعد از آن (الحمد لله) بگوید.چهارم:به سه نفس آب بیاشامد.پنجم:از روی میل آب بیاشامد.ششم:بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبدالله (- ع) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله مظاهری] نماز میّت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیّت و گفتن تکبیر اوّل بگوید: (اَشْهَدُ اَنْ لا إلهَ اِلّاَ اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ).(1) و بعد از تکبیر دوّم بگوید: (اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ).(2) و بعد از تکبیر سوّم بگوید: (اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ).(3) و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: (اَللَّهُمَّ اغْفِر لِهذَا الْمَیِّتِ).(4) و اگر زن است بگوید: (اَللُّهمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّت).(5) و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اوّل بگوید: (اَشهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّاَ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ).(6) و بعد از تکبیر دوّم بگوید: (اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و الِ مُحَمَّدٍ وَ بارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ ارْحَمْ مُحَمَّداً و الَ مُحَمَّدٍ کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وَ بارَکْتَ وَ تَرَحَّمْتَ عَلی اِبراهیمَ وَ الِ اِبْراهیمَ اِنّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ وَ صَلِّ عَلی جَمیعِ الْاَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلینَ وَ الشُّهَداءِ وَالصِّدّیقینَ وَ جَمیعِ عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحینَ).(7) و بعد از تکبیر سوّم بگوید: (اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ المُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ اَلْاَحیاءِ مِنْهُمْ وَ الْاَمْواتِ تابِعْ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ).(8) و بعد از تکبیر چهارم اگر میّت مرد است بگوید: (اَللَّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وَ اَنْتَ خَیْرُ مَنزُولٍ بِهِ اَللَّهُمَّ اِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلّا خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنَّا اَللَّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ وَ اِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرْ لَهُ اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی اَعْلی عِلّیینَ وَاخْلُفْ عَلی اَهْلِهِ فِی الْغابِرینَ وَ ارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ).(9) و بعد تکبیر پنجم را بگوید ولی اگر میّت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللَّهُمَّ اِنَّ هذِهِ اَمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَ ابْنَةُ اَمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وَ اَنْتَ خَیْرُ مَنزُولٍ بِه اَللَّهُمَّ اِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها اِلّا خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِها مِنَّا اَللَّهُمَّ اِنْ کانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فِی اِحْسانِها وَ اِنْ کانَتْ مُسیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَ اغْفِرْ لَها اَللَّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی اَعْلی عِلّیینَ وَاخْلُفْ عَلی اَهْلِها فِی الْغابِرینَ وَ ارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ).(10)
- [آیت الله وحید خراسانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافیست بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و بعد از تکبیر دوم بگوید اللهم صل علی محمد و ال محمد و بعد از تکبیر سوم بگوید اللهم اغفر للمومنین و المومنات و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید اللهم اغفر لهذا المیت و اگر زن است بگوید اللهم اغفر لهذه المیت و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالحق بشیرا و نذیرا بین یدی الساعه و بعد از تکبیر دوم بگوید اللهم صل علی محمد و ال محمد و بارک علی محمد و ال محمد و ارحم محمدا و ال محمد کافضل ما صلیت و بارکت و ترحمت علی ابراهیم و ال ابراهیم انک حمید مجید و صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الشهداء و الصدیقین و جمیع عباد الله الصالحین و بعد از تکبیر سوم بگوید اللهم اغفر للمومنین و المومنات و المسلمین و المسلمات الاحیاء منهم و الاموات تابع بیننا و بینهم بالخیرات انک مجیب الدعوات انک علی کل شیء قدیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید اللهم ان هذا عبدک و ابن عبدک و ابن امتک نزل بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا و انت اعلم به منا اللهم ان کان محسنا فزد فی احسانه و ان کان مسییا فتجاوز عنه و اغفر له اللهم اجعله عندک فی اعلی علیین واخلف علی اهله فی الغابرین وارحمه برحمتک یا ارحم الراحمین و بعد تکبیر پنجم را بگوید ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید اللهم ان هذه امتک و ابنه عبدک و ابنه امتک نزلت بک و انت خیر منزول به اللهم انا لا نعلم منها الا خیرا و انت اعلم بها منا اللهم ان کانت محسنه فزد فی احسانها و ان کانت مسییه فتجاوز عنها و اغفر لها اللهم اجعلها عندک فی اعلی علیین و اخلف علی اهلها فی الغابرین و ارحمها برحمتک یا ارحم الراحمین