خدا که می دانست برخی از انسان ها گنهکار می شوند، پس چرا آنها را خلق کرد؟
سلام. خداوند میدونه شیطان سرپیچی میکنه و انسان را خلق میکنه و شیطان را ابزار قرار میده تا انسان ها رو امتحان کنه. بعد خدا هم میدونه بعضی از انسان ها به جهنم میرن و بعضیا به بهشت و در آخر شیطان هم از بین میره بقیه آدما هم یا در جهنم هستن یا در بهشت کل خلقت ما طبق گفته های شما اینه و این برای یک انسانی که روی زمینه داره فکر میکنه که علت خلقتش در کل یه عمل برنامه ریزی شده است که جوابشم معلوم هستش، یکم غیر منطقیه. یعنی در کل ما ایجاد شدیم تا آزمایش بشیم و به جهنم یا بهشت بریم؟ خوب اینا همش برای من که انسانم غیرمنطقیه یعنی همه ی اینا برای رسیدن به بهشت و آزمایش شدن ماست؟ اصلا چه دلیلی برای این کار هست؟ چرا یه انسان باید خلق بشه تا بعدش جهنمم تجربه کنه؟ همش به خاطر اینه که یکی از صفات خدا اینه که باید همیشه خلق کنه و به وجود بیاره؟ اینجا بین صفات تناقضی موجود نیس که از یک طرف به خاطر یک عمل برنامه ریزی شده یک نفر به جهنم میرود از اون طرف میگیم خدا مهربانه؟ آخه چرا خدا باید یه نفر به وجود بیاره که بعدش به جهنم بره در حالی که خدا خودش میدونه که اون فرد به جهنم خواهد رفت؟ این مهربانانه نیست... با سلام و تشکر بر خلاف تصور شما اسرار بسیاری در آفرینش انسان نهفته است چه این که تردیدی وجود ندارد که انسان در همه عمل های خود مختار است و نه مجبور. در توضیح مسئله باید گفت : فلسفه آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می شود، یعنی خداوند به واسطه فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می افزاید، از نعمت وجود محروم نمی نماید و او را خلق می کند.(1) اما در عین حال حکمت خداوند اقتضا دارد که خلقت، حکیمانه و هدفمند و دارای سرانجام و مسیری معین برای مخلوق باشد . بر این اساس تکامل انسان و رسیدن به مراتب بالای حیات بهشتی، هدف خلقت او بیان می شود. در نتیجه برای هر انسانی مسیری معین و ابزاری لازم برای رسیدن به سعادت ابدی و تکامل عمیق روحی و معنوی تعریف می شود.امتحانات لازم و متناسب با ظرفیت های خاص خودش برای او در نظر گرفته می شود . نمی توان قبل از برگزاری آزمون فرد را از فرصت حضور در آزمون محروم ساخت تنها به این دلیل که نتیجه عملکرد او برای ما روشن است. علم و آگاهی پیشین خداوند از نحوه برخورد افراد با اختیار و حق انتخابی که به آن ها داده شده، در خصوص همه افراد یکسان است. همان گونه که کفر و عصیان و ظلم بندگان و در نتیجه جهنمی شدن آن ها ضرری به حال خداوند ندارد ، عبادت و تقوا و بندگی آنان و در نتیجه بهشتی شدن شان هم فایده ای به حال خداوند ندارد تا خداوند تنها بهشتیان را در آزمون سرنوشت ساز حاضر سازد و رفوزه ها را از ابتدا از این فرصت محروم نماید. در فلسفه آفرینش و شکوه داستان خلقت تنها با بهشتی شدن انسان ها یا خلقت کسانی که با حسن انتخاب های خود گناه نکرده و اهل بهشت می شوند، شکل نمی گیرد، بلکه زیبایی و شکوه این داستان به آن است که همه افراد به طور مساوی از فرصت خود بهره ببرند . هیچ کس نداند که چه نتیجه ای در برابر او قرار دارد ، اگر قرار بود که تنها اهل بهشت در دنیا خلق شوند، دیگر آزمون دنیا ، آزمونی صوری و نمایشی بود و همه به نوعی می دانستند که در هر صورت اهل بهشت خواهند شد. خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد. اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد. حال در مورد خدا‌، آیا می‌توان سوء اختیار یک فرد و در نتیجه بدبخت شدن او را بر عهده ولی‌ّ نعمتی گذاشت که به او امکاناتی را برای انتخاب بهترین‌ها عطا کرده است‌؟ گفته شما درست است که در علم خداوند بوده که مثلا عده ای از افراد اگر آفریده شوند، در نهایت وارد جهنم خواهند شد ، ولی فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله (شدنی) هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی (بشویم). ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند. اساساً اختیار آدمی، زمینه پاداش و جزا را در جهان فراهم می نماید. اگر قرار باشد که همه انسان‌ها خوب باشند یا تنها انسان‌های خوب آفریده شوند، اختیار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه کج وجود نداشته باشد که عده‌ای دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نیک و خوب بودن در کنار بدی‌ها معنا می یابد. در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می یابد . اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است. چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت. به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن ها تفاوتی قائل می شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می نماید ؛ این لازمه یک آزمون مهم و کامل است. پس در فلسفه آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ، زیرا این محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است . از طرف دیگر به یقین دنیا محل آزمون برای همه انسان هاست (2)؛ اما بزرگی و زیبایی و شکوه آزمون دنیا برای همه افراد در این است که به هر فرد امکان شکست خود را بدهد . از نحوه رفتار و عملکرد دیگران درس عبرت بگیرد . به علاوه عملکرد افراد گمراه و بدکار مهم ترین آزمون دیگر انسان ها در برابر گزینه های امتحانات الهی است. در نتیجه می توان گفت بدون وجود این افراد و این فضا در آزمون دنیا حتی بهشتی شدن بهشتیان هم ارزش چندانی ندارد. اگر قرار باشد که همه انسان‌ها خوب باشند یا تنها انسان‌های خوب آفریده شوند، انتخاب درست و صحیح معنا یا ارزش نداشت. در نتیجه می توان دریافت که خلقت انسان ها با مهربانی خداوند هم منافاتی ندارد. زیرا کمک و لطفی به مجموعه انسان ها و عامل مهمی در مسیر شکل دادن به ساختار عظیم و جدی آزمون دنیا است که به کمال رسیدن همه انسان ها در خلال این آزمون مهم و جدی و پر از عبرت و سرشار از خطر شکل گرفته و سامان می یابد . البته در این میان لطف و رافت و مهربانی خداوند در هزاران شکل و صورت شامل حال بندگان حتی گنهکاران و اهل عذاب می شود و بسیاری از ایشان در نهایت به سعادت و نجات می رسند . پس وجود افرادی که راه نادرست را می روند، به خاطر حقیقت وجودی نوع بشر و انسان است که ترکیبی از حیوان و فرشته، یا ترکیبی از ماده و ملکوت، ترکیبی از شهوت و عقل است. به طور کاملاً‌ ممکن و طبیعی باید در هر دو چهره افرادی وجود داشته باشند، اما افراد به انتخاب خود به آن مسیر می روند. بهشت و جهنمی بودن نتیجه کار انسان است که از اختیار داشتن آدمی ناشی می شود ؛ پس جهنمی شدن جهنمیان به خاطر گناهان خودشان بود . می توانستند با حسن انتخاب ، بهشت را برای خود رقم بزنند. گناه ما انسان ها معمولا در مراحل گوناگون با توبه یا زمینه سازی های عفو و رحمت خداوند برطرف شده و سرانجام بسیاری از گنهکاران در نهایت بهشت و سعادت خواهد بود ، پس این که ما گناه می کنیم ،دلیلی بر آفریده نشدن مان نیست. پی‌نوشت‌ها: 1. سید حسن ابراهیمیان، انسان‌شناسی، ص 115 و 116. نشر معارف - تهران ، 1381 شمسی. 2. ملک (67) آیه 2.
عنوان سوال:

خدا که می دانست برخی از انسان ها گنهکار می شوند، پس چرا آنها را خلق کرد؟


پاسخ:

سلام. خداوند میدونه شیطان سرپیچی میکنه و انسان را خلق میکنه و شیطان را ابزار قرار میده تا انسان ها رو امتحان کنه. بعد خدا هم میدونه بعضی از انسان ها به جهنم میرن و بعضیا به بهشت و در آخر شیطان هم از بین میره بقیه آدما هم یا در جهنم هستن یا در بهشت کل خلقت ما طبق گفته های شما اینه و این برای یک انسانی که روی زمینه داره فکر میکنه که علت خلقتش در کل یه عمل برنامه ریزی شده است که جوابشم معلوم هستش، یکم غیر منطقیه. یعنی در کل ما ایجاد شدیم تا آزمایش بشیم و به جهنم یا بهشت بریم؟ خوب اینا همش برای من که انسانم غیرمنطقیه یعنی همه ی اینا برای رسیدن به بهشت و آزمایش شدن ماست؟ اصلا چه دلیلی برای این کار هست؟ چرا یه انسان باید خلق بشه تا بعدش جهنمم تجربه کنه؟ همش به خاطر اینه که یکی از صفات خدا اینه که باید همیشه خلق کنه و به وجود بیاره؟ اینجا بین صفات تناقضی موجود نیس که از یک طرف به خاطر یک عمل برنامه ریزی شده یک نفر به جهنم میرود از اون طرف میگیم خدا مهربانه؟ آخه چرا خدا باید یه نفر به وجود بیاره که بعدش به جهنم بره در حالی که خدا خودش میدونه که اون فرد به جهنم خواهد رفت؟ این مهربانانه نیست...

با سلام و تشکر
بر خلاف تصور شما اسرار بسیاری در آفرینش انسان نهفته است چه این که تردیدی وجود ندارد که انسان در همه عمل های خود مختار است و نه مجبور. در توضیح مسئله باید گفت :
فلسفه آفرینش انسان همانند هر موجود دیگری بر اساس فیاضیت مطلق خداوند تعریف می شود، یعنی خداوند به واسطه فیض مطلق خود هر موجودی را که لایق خلقت بوده و امکان آفریده شدن داشت و خلقت او به زیبایی و شکوه جهان خلقت می افزاید، از نعمت وجود محروم نمی نماید و او را خلق می کند.(1)
اما در عین حال حکمت خداوند اقتضا دارد که خلقت، حکیمانه و هدفمند و دارای سرانجام و مسیری معین برای مخلوق باشد . بر این اساس تکامل انسان و رسیدن به مراتب بالای حیات بهشتی، هدف خلقت او بیان می شود.
در نتیجه برای هر انسانی مسیری معین و ابزاری لازم برای رسیدن به سعادت ابدی و تکامل عمیق روحی و معنوی تعریف می شود.امتحانات لازم و متناسب با ظرفیت های خاص خودش برای او در نظر گرفته می شود . نمی توان قبل از برگزاری آزمون فرد را از فرصت حضور در آزمون محروم ساخت تنها به این دلیل که نتیجه عملکرد او برای ما روشن است.

علم و آگاهی پیشین خداوند از نحوه برخورد افراد با اختیار و حق انتخابی که به آن ها داده شده، در خصوص همه افراد یکسان است. همان گونه که کفر و عصیان و ظلم بندگان و در نتیجه جهنمی شدن آن ها ضرری به حال خداوند ندارد ، عبادت و تقوا و بندگی آنان و در نتیجه بهشتی شدن شان هم فایده ای به حال خداوند ندارد تا خداوند تنها بهشتیان را در آزمون سرنوشت ساز حاضر سازد و رفوزه ها را از ابتدا از این فرصت محروم نماید.
در فلسفه آفرینش و شکوه داستان خلقت تنها با بهشتی شدن انسان ها یا خلقت کسانی که با حسن انتخاب های خود گناه نکرده و اهل بهشت می شوند، شکل نمی گیرد، بلکه زیبایی و شکوه این داستان به آن است که همه افراد به طور مساوی از فرصت خود بهره ببرند . هیچ کس نداند که چه نتیجه ای در برابر او قرار دارد ، اگر قرار بود که تنها اهل بهشت در دنیا خلق شوند، دیگر آزمون دنیا ، آزمونی صوری و نمایشی بود و همه به نوعی می دانستند که در هر صورت اهل بهشت خواهند شد.

خدا کسی را جهنمی و کس دیگر را بهشتی نمی کند؛ البته خدا نسبت به اموری که افراد انتخاب می‌کنند و به نتایجی که می‌رسند، آگاه است‌، آن هم به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارد.
اگر دو اتومبیل با سرعت زیاد به سوی هم در حرکت باشند، هلی‌کوپتری که بر بالای مسیر این ها حرکت می‌کند، صحنه را می‌بیند و می‌داند که تا چند لحظه دیگر این دو اتومبیل با هم برخورد و تصادف می‌کنند. ولی تصادف زاییده علم خلبان نیست‌، بلکه زاییده سرعت زیادی است که راننده‌ها با انتخاب خود برگزیده‌اند. اگر سرعت را انتخاب نمی‌کردند، تصادف پیش نمی‌آمد. حال در مورد خدا‌، آیا می‌توان سوء اختیار یک فرد و در نتیجه بدبخت شدن او را بر عهده ولی‌ّ نعمتی گذاشت که به او امکاناتی را برای انتخاب بهترین‌ها عطا کرده است‌؟

گفته شما درست است که در علم خداوند بوده که مثلا عده ای از افراد اگر آفریده شوند، در نهایت وارد جهنم خواهند شد ، ولی فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله (شدنی) هاست؛ یعنی باید به دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی (بشویم). ظرف وجود ما با حضور در دنیا و طی مراحل علمی و عملی و گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند.
اساساً اختیار آدمی، زمینه پاداش و جزا را در جهان فراهم می نماید. اگر قرار باشد که همه انسان‌ها خوب باشند یا تنها انسان‌های خوب آفریده شوند، اختیار و حق انتخاب معنا نداشت. تا راه کج وجود نداشته باشد که عده‌ای دچار آن شوند، انتخاب راه درست معنا ندارد. نیک و خوب بودن در کنار بدی‌ها معنا می یابد.

در واقع آنچه خداوند آفرید، موجود انسانی است و انسان با اختیار و حق انتخاب معنا می یابد . اگر انتخاب و اختیار او نباشد، فرقی با مثلاً فرشتگان ندارد، یعنی اگر فقط انسان پاک ‌آفریده می شد، چیزی جز فرشته نبود، در حالی که انسان موجود و نوعی جدای از فرشته است. چون چنین است و پای اختیار و انتخاب به میان‌ آمد، باید راه نیک و بد هر دو وجود داشته و هر یک از این دو راه نیز برای خود رهروانی داشته باشد. اگر قرار باشد که راه بدی از همان ابتدا به جهت علم ازلی خدا بسته باشد، دیگر اختیار نیک از میان نیک و بد معنا نداشت.
به علاوه این علم مانع فیض خداوند در حق بندگان هم نخواهد شد ، همان طور که آموزگاری قبل از امتحان یا حتی از ابتدای سال می داند که کدام دانش آموز موفق و کدام یک رفوزه خواهد شد ، اما نه در طول سال در تدریس و آموزش آن ها تفاوتی قائل می شود و نه در وقت امتحان فرصت را از برخی دریغ می نماید ؛ این لازمه یک آزمون مهم و کامل است.

پس در فلسفه آفرینش هیچ تفاوتی بین انسان های گوناگون در استفاده از فرصت خلقت نیست. خداوند به دلیل علم به سرانجام افراد نمی تواند برخی را از فیض وجود محروم نماید ، زیرا این محروم کردن فرد از یک نعمت به خاطر جرمی است که مرتکب نشده است .
از طرف دیگر به یقین دنیا محل آزمون برای همه انسان هاست (2)؛ اما بزرگی و زیبایی و شکوه آزمون دنیا برای همه افراد در این است که به هر فرد امکان شکست خود را بدهد . از نحوه رفتار و عملکرد دیگران درس عبرت بگیرد . به علاوه عملکرد افراد گمراه و بدکار مهم ترین آزمون دیگر انسان ها در برابر گزینه های امتحانات الهی است. در نتیجه می توان گفت بدون وجود این افراد و این فضا در آزمون دنیا حتی بهشتی شدن بهشتیان هم ارزش چندانی ندارد. اگر قرار باشد که همه انسان‌ها خوب باشند یا تنها انسان‌های خوب آفریده شوند، انتخاب درست و صحیح معنا یا ارزش نداشت.

در نتیجه می توان دریافت که خلقت انسان ها با مهربانی خداوند هم منافاتی ندارد. زیرا کمک و لطفی به مجموعه انسان ها و عامل مهمی در مسیر شکل دادن به ساختار عظیم و جدی آزمون دنیا است که به کمال رسیدن همه انسان ها در خلال این آزمون مهم و جدی و پر از عبرت و سرشار از خطر شکل گرفته و سامان می یابد . البته در این میان لطف و رافت و مهربانی خداوند در هزاران شکل و صورت شامل حال بندگان حتی گنهکاران و اهل عذاب می شود و بسیاری از ایشان در نهایت به سعادت و نجات می رسند .
پس وجود افرادی که راه نادرست را می روند، به خاطر حقیقت وجودی نوع بشر و انسان است که ترکیبی از حیوان و فرشته، یا ترکیبی از ماده و ملکوت، ترکیبی از شهوت و عقل است. به طور کاملاً‌ ممکن و طبیعی باید در هر دو چهره افرادی وجود داشته باشند، اما افراد به انتخاب خود به آن مسیر می روند.

بهشت و جهنمی بودن نتیجه کار انسان است که از اختیار داشتن آدمی ناشی می شود ؛ پس جهنمی شدن جهنمیان به خاطر گناهان خودشان بود . می توانستند با حسن انتخاب ، بهشت را برای خود رقم بزنند.
گناه ما انسان ها معمولا در مراحل گوناگون با توبه یا زمینه سازی های عفو و رحمت خداوند برطرف شده و سرانجام بسیاری از گنهکاران در نهایت بهشت و سعادت خواهد بود ، پس این که ما گناه می کنیم ،دلیلی بر آفریده نشدن مان نیست.

پی‌نوشت‌ها:
1. سید حسن ابراهیمیان، انسان‌شناسی، ص 115 و 116. نشر معارف - تهران ، 1381 شمسی.
2. ملک (67) آیه 2.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین