مساله جبر و اختیار، از مسائلی بوده که همیشه ذهن بشر را درگیر کرده است و عده زیادی در آن لغزیده اند و سخنان ناروا بر زبان آورده اند. پس باید در آن تامل کرد و با دقت در اصول صحیح اندیشه، از نتایج غلط دوری کرد. در این جا رعایت یک مساله بسیار مهم است و آن اینکه مسائل را از قسمت ساده آن شروع کنیم. و به اندازه توان تجزیه و تحلیل خود پیش رویم. و اگر جایی با ناتوانی در هضم مساله مواجه می شویم، قسمت های روشن و بدیهی آن را انکار نکنیم. در کنار اینکه، موضع گیری صحیح در قبال آنچه نفهمیده ایم، سکوت است و باید از انکارهای بیجا پرهیز کرد. با توجه به این نکته منطقی، باید دقت کرد که انکار اختیار انسان، بسیار نارواست. هر کسی توانایی انتخاب خود را با وجدان خویش می یابد. و هرگز به طور جدی در آن تردید نمی کند. مثلا هیچ کس در وسط خیابان، در این تردید نمی کند که آیا می تواند از جلوی ماشین هایی که به سرعت به سمت او می آیند، کنار رود! یا اینکه مجبور است در وسط خیابان بماند تا ماشین ها به او بزنند! حال که مساله اختیار را بسیار واضح می بینیم، باید سایر اعتقادات مرتبط خود در این زمینه را تجریه و تحلیل کنیم. و تا هر جایی که می توانیم مساله را هضم کنیم، پیش رویم. مثلا یکی از اعتقادات ما، علم خدای متعال به اعمال و رفتار ماست که او از پیش می داند ما چه خواهیم کرد. اما آیا علم او با اختیار ما ناسازگار است؟ در پاسخ به این مساله می توانیم با مثال ها مساله را برای خود ساده کنیم. فرض کنیم گروهی با بررسی های علمی، به این نتیجه رسیده اند که این کوه آتشفشانی تا دقایقی دیگر، فوران خواهد کرد. آیا علم و اطلاع اینان سبب فوران کوه شده و کوه در فوران کردن مجبور است؟ یا آنکه علم هیچ نوع تعیین کنندگی ای برای عرصه تکوین ندارد؟ با توجه به این مثال به خوبی می یابیم که علم الهی، ما را مجبور نخواهد کرد. خصوصا که در علم الهی، اختیار ما نیز قرار دارد. یعنی خدای متعال می داند که ما با اختیار خود فلان کار را انجام می دهیم یا ترک می کنیم. مساله دیگری که در اعتقادات ما قرار دارد، قضا و قدر الهی است. که فهم صحیح قضاء و قدر مساله را حل خواهد کرد. قدر به معنای احتمالات مختلف یک رویداد، و قضا به معنای نهایی شدن یکی از آن احتمالات است. مثلا برنجی که در خانه داریم، می تواند به خوبی پخته شود تا آن را بخوریم. یا آنکه به گونه ای بسوزد که مجبور شویم آن را به زباله دانی بریزیم، یا آنکه مدت طولانی ای بماند و موش ها آن را بخورند. به این احتمالات مختلف که در پیش روی آن برنج است، قدر می گوییم و به آن احتمالی که رخ می دهد و در عمل معین می شود، قضا می گوییم. با توجه به این توضیح روشن می شود که قضاء و قدر الهی، همان نظام علت و معلولی است که در جهان حاکم شده است. که با توجه به توحید افعالی، موثر بودن هر علتی، از وجود خدای متعال خالی نیست. و این گونه تمام افعال از قضاء و قدر الهی است. پس قضاء و قدر الهی نیز منافاتی با مختار بودن ما ندارد. مساله دیگر، حیطه ای است که در آن هیچ نوع اختیاری نداریم. و فعل ما نیستند. مثل اینکه فرزند در کدام خانواده متولد شود. پدر و مادر او چه کسانی باشند و ... که این ها افعال ما نیستند، تا بگوییم در آنها اختیار داریم. در حالی که بر روی ما اثر دارند. در این جا نیز باید به فرق اثر، و اجبار توجه داشته باشیم. ما موثرهای متفاوتی بر روی خود احساس می کنیم. محیط زندگی، سیستم آموزشی، خلق و خو و تربیت والدین و ... که این ها همه بر روی ما موثر هستند. اما هیچ کدام ما را مجبور نمی کنند. بلکه ما با دیدن این کشش های مختلف یکی را انتخاب می کنیم. از همین رو همسر لوط، با گناهکاران است و همسر فرعون با مومنان محشور می شود. و ما نیز می بینیم که مثلا در بین توصیه دوست خود، و سفارش والدین، می توانیم یکی را انتخاب کنیم و از دیگری دور شویم. پس موثرهای مختلف، نهایتا توسط خود ما، نهایی می شوند. و هر کسی در هر محیطی می تواند، در مسیر صحیح سعادت خویش گام بردارد. کما اینکه این مساله در تاریخ خود را نشان داده است. و در نهایت می توان به این اشاره کرد که وجود مطالبی نظیر نوشته شدن تقدیر هر کس در شب قدر، و نقش انسان در مطالبی که برایش نوشته می شود، بر همین اختیار تاکید می کند.
مساله جبر و اختیار، از مسائلی بوده که همیشه ذهن بشر را درگیر کرده است و عده زیادی در آن لغزیده اند و سخنان ناروا بر زبان آورده اند. پس باید در آن تامل کرد و با دقت در اصول صحیح اندیشه، از نتایج غلط دوری کرد.
در این جا رعایت یک مساله بسیار مهم است و آن اینکه مسائل را از قسمت ساده آن شروع کنیم. و به اندازه توان تجزیه و تحلیل خود پیش رویم. و اگر جایی با ناتوانی در هضم مساله مواجه می شویم، قسمت های روشن و بدیهی آن را انکار نکنیم. در کنار اینکه، موضع گیری صحیح در قبال آنچه نفهمیده ایم، سکوت است و باید از انکارهای بیجا پرهیز کرد.
با توجه به این نکته منطقی، باید دقت کرد که انکار اختیار انسان، بسیار نارواست. هر کسی توانایی انتخاب خود را با وجدان خویش می یابد. و هرگز به طور جدی در آن تردید نمی کند. مثلا هیچ کس در وسط خیابان، در این تردید نمی کند که آیا می تواند از جلوی ماشین هایی که به سرعت به سمت او می آیند، کنار رود! یا اینکه مجبور است در وسط خیابان بماند تا ماشین ها به او بزنند!
حال که مساله اختیار را بسیار واضح می بینیم، باید سایر اعتقادات مرتبط خود در این زمینه را تجریه و تحلیل کنیم. و تا هر جایی که می توانیم مساله را هضم کنیم، پیش رویم.
مثلا یکی از اعتقادات ما، علم خدای متعال به اعمال و رفتار ماست که او از پیش می داند ما چه خواهیم کرد. اما آیا علم او با اختیار ما ناسازگار است؟ در پاسخ به این مساله می توانیم با مثال ها مساله را برای خود ساده کنیم. فرض کنیم گروهی با بررسی های علمی، به این نتیجه رسیده اند که این کوه آتشفشانی تا دقایقی دیگر، فوران خواهد کرد. آیا علم و اطلاع اینان سبب فوران کوه شده و کوه در فوران کردن مجبور است؟ یا آنکه علم هیچ نوع تعیین کنندگی ای برای عرصه تکوین ندارد؟ با توجه به این مثال به خوبی می یابیم که علم الهی، ما را مجبور نخواهد کرد. خصوصا که در علم الهی، اختیار ما نیز قرار دارد. یعنی خدای متعال می داند که ما با اختیار خود فلان کار را انجام می دهیم یا ترک می کنیم.
مساله دیگری که در اعتقادات ما قرار دارد، قضا و قدر الهی است. که فهم صحیح قضاء و قدر مساله را حل خواهد کرد. قدر به معنای احتمالات مختلف یک رویداد، و قضا به معنای نهایی شدن یکی از آن احتمالات است. مثلا برنجی که در خانه داریم، می تواند به خوبی پخته شود تا آن را بخوریم. یا آنکه به گونه ای بسوزد که مجبور شویم آن را به زباله دانی بریزیم، یا آنکه مدت طولانی ای بماند و موش ها آن را بخورند. به این احتمالات مختلف که در پیش روی آن برنج است، قدر می گوییم و به آن احتمالی که رخ می دهد و در عمل معین می شود، قضا می گوییم. با توجه به این توضیح روشن می شود که قضاء و قدر الهی، همان نظام علت و معلولی است که در جهان حاکم شده است. که با توجه به توحید افعالی، موثر بودن هر علتی، از وجود خدای متعال خالی نیست. و این گونه تمام افعال از قضاء و قدر الهی است. پس قضاء و قدر الهی نیز منافاتی با مختار بودن ما ندارد.
مساله دیگر، حیطه ای است که در آن هیچ نوع اختیاری نداریم. و فعل ما نیستند. مثل اینکه فرزند در کدام خانواده متولد شود. پدر و مادر او چه کسانی باشند و ... که این ها افعال ما نیستند، تا بگوییم در آنها اختیار داریم. در حالی که بر روی ما اثر دارند. در این جا نیز باید به فرق اثر، و اجبار توجه داشته باشیم. ما موثرهای متفاوتی بر روی خود احساس می کنیم. محیط زندگی، سیستم آموزشی، خلق و خو و تربیت والدین و ... که این ها همه بر روی ما موثر هستند. اما هیچ کدام ما را مجبور نمی کنند. بلکه ما با دیدن این کشش های مختلف یکی را انتخاب می کنیم. از همین رو همسر لوط، با گناهکاران است و همسر فرعون با مومنان محشور می شود. و ما نیز می بینیم که مثلا در بین توصیه دوست خود، و سفارش والدین، می توانیم یکی را انتخاب کنیم و از دیگری دور شویم. پس موثرهای مختلف، نهایتا توسط خود ما، نهایی می شوند. و هر کسی در هر محیطی می تواند، در مسیر صحیح سعادت خویش گام بردارد. کما اینکه این مساله در تاریخ خود را نشان داده است.
و در نهایت می توان به این اشاره کرد که وجود مطالبی نظیر نوشته شدن تقدیر هر کس در شب قدر، و نقش انسان در مطالبی که برایش نوشته می شود، بر همین اختیار تاکید می کند.
- [سایر] آیا سرنوشت ازدواج هر کسی از پیش تعیین شده است؟
- [سایر] چرا انسانهای گناهکار به جهنم می روند این سرنوشت آنان بوده که خداوند تعیین کرده است؟
- [سایر] نقش بازی عروسکی در شخصیت کودکان چیست؟
- [سایر] قرآن درباره این که قسمت یا سرنوشت، تعیین کننده سرانجام افراد است، چه می گوید؟
- [آیت الله اردبیلی] نقش کارهایی که زندهها برای اموات انجام میدهند، چیست؟ و چه اثری در وضع و سرنوشت آنان دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] نقش کارهایی که احیاء برای اموات انجام می دهند چیست ؟ چه اثری در وضع و سرنوشت آنان دارد ؟
- [آیت الله علوی گرگانی] نشان دادن چهره کامل چهارده معصوم 7 ذر حالات زیر چه حکمی دارد : الف - نشان دادن چهره کامل بدون هیچ گونه تغییر در چهرهپردازی؟ ب - نشان دادن چهره کامل همراه با گریم بگونهای که بیننده با کمی دقّت مصنوعی بودن را بفهمد؟ ج - استفاده کردن از اشخاصی که در تمام مدّت بازیگری خود، فقط نقش ائمه را بازی میکنند؟ د - استفاده از بازیگرانی که فقط نقشهای مثبت را بازی میکنند؟
- [سایر] اگر سرنوشت ما قبلاً تعیین شده، پس باید یزید، یزید باشد؟ آیا انسان میتواند قضا و قدر را تغییر دهد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] لمس کردن دختران نابالغی که در نقش زنان بالغ بازی میکنند برای مردان نامحرم و لمس پسران نابالغی که در نقش مردان بالغ بازی میکنند برای زنان نامحرم چه حکمی دارد؟
- [سایر] نقش خبرگان در تعیین و مشروعیت رهبری چگونه است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد، چنان چه غنا شود، یعنی: بطور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید حرام است و اگر غنا نشود مکروه می باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . آوازی که مخصوص مجالس لهو و بازیگری است، غنا و حرام می باشد، اگر نوحه یا روضه یا قرآن را هم با غنا بخوانند حرام است ولی اگر آن را با صدای خوب بخوانند که غنا نباشد اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] آوازی که مخصوص مجالس لهو و بازیگری است؛ غنا و حرام می باشد. و نوحه یا روضه یا قرآن را با آواز لهوی نباید بخوانند؛ اگر آن را با صدای خوب بخوانند اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] آوازی که مخصوص مجالس لهو و بازیگری است، غنا و حرام میباشد و اگر نوحه یا روضه یا قرآن را هم با غنا بخوانند حرام است، ولی اگر آن را با صدای خوب بخوانند که غنا نباشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود، یعنی به طور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است، اذان و اقامه را بگوید حرام و باطل است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود؛ یعنی به طور آواز خوانی که در مجلس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید؛ حرام است و اگر اینطور نشود مکروه می باشد.
- [آیت الله سیستانی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بگرداند چنانچه غنا شود یعنی به طور آواز خوانی که در مجلس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید حرام است . و اگر غنا نشود مکروه میباشد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود ، یعنی به طور آواز خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است ، اذان و اقامه را بگوید ، حرام است و اگر غنا نشود ، مکروه می باشد .
- [امام خمینی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد، چنانچه غنا شود یعنی به طور آوازه خوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید حرام است، و اگر غنا نشود مکروه می باشد.
- [امام خمینی] اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بیندازد چنانچه غنا شود، یعنی بطور آوازهخوانی که در مجالس لهو و بازیگری معمول است اذان و اقامه را بگوید، حرام است و اگر غنا نشود مکروه میباشد.