آتشی که شیطان از آن آفریده شده، همان آتشی نیست که در جهنم گناهکاران را می سوزاند: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای جبرئیل مرا از آتش اطلاع دهید که خداوند آن را چگونه آفریده است، جبرئیل گفت: خداوند هزار سال آن را افروخت تا قرمز شد، و بعد هزار سال دیگر سوخت تا سفید گردید، و هزار سال دیگر سوخت تا سیاه شد. آتش جهنم چنان سیاه و تاریک گردید که هیچ روشنائی در آن دیده نمیشود، ولی سوزش آن هم از بین نمی رود، سوگند به خدائی که تو را براستی برانگیخت اگر به اندازه سر سوزنی از آن در دنیا ظاهر گردد همه را خواهد سوزانید. اگر مردی را وارد دوزخ کنند و بعد او را از آنجا بیرون آورند همه اهل زمین را هلاک خواهد ساخت، در آن هنگام که او را بنگرند و حالات او را مشاهده کنند، و اگر یکی از آن زنجیرههای آتشین را که در قرآن ذکر آنها آمده در کوهها قرار دهند همه ذوب خواهند شد. اگر یکی از خازنان نوزدهگانه دوزخ بر روی زمین افکنده شود، همه مردم از بوی متعفن آن خواهند مرد.[1] در حالی که آتشی که شیطان (ابلیس) از آن آفریده شده، امری بوده که سبب فخر او شده بود: (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ؛[الرحمن/15] و جنّ را از شعله های مختلط و متحرّک آتش خلق کرد.) و شیطان نیز یکی از همین اجنه است: (إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ؛[کهف/50] ابلیس که از جن بود) مارج" در اصل از" مرج" (بر وزن مرض) به معنی اختلاط و آمیزش است، و در اینجا منظور اختلاط شعله های مختلف آتش می باشد، زیرا هنگامی که آتش شعله ور می شود گاه به رنگ سرخ، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبی، گاه به رنگ سفید درمی آید. بعضی گفته اند که معنی" تحرک" نیز در آن هست (از" امرجت الدابة" یعنی" حیوان را در چراگاه رها کردم" زیرا یکی از معانی" مرج" همان مرتع است). باز در اینجا دقیقا برای ما روشن نیست که آفرینش" جن" از این آتشهای رنگارنگ چگونه بوده است؟[2] یعنی از آتشهای مختلف سرخ و سیاه و سفید. و بعضی گویند: مارج، خالص و صاف از گل و شعله آتشی که دودی در آن نیست.[3] و بعد از دقت به فرق آتش جهنم، با آتشی که شیطان از آن آفریده شده، باید به این نیز دقت کنیم که آتش جهنم، تناسب کاملی با انسان دارد. چون خود اوست! و ثمره و حاصل اعمال پلید کافرانه و معاندانه اش! (فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ؛[بقره/24] بترسید از آتشی که برای کافران مهیّا شده و هیزم آن مردمان و سنگها هستند.) [1]. بحار الأنوار ، ج67، ص: 393. [2]. تفسیر نمونه، ج23، ص: 120. [3]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج24، ص: 76.
آتشی که شیطان از آن آفریده شده، همان آتشی نیست که در جهنم گناهکاران را می سوزاند:
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: ای جبرئیل مرا از آتش اطلاع دهید که خداوند آن را چگونه آفریده است، جبرئیل گفت: خداوند هزار سال آن را افروخت تا قرمز شد، و بعد هزار سال دیگر سوخت تا سفید گردید، و هزار سال دیگر سوخت تا سیاه شد.
آتش جهنم چنان سیاه و تاریک گردید که هیچ روشنائی در آن دیده نمیشود، ولی سوزش آن هم از بین نمی رود، سوگند به خدائی که تو را براستی برانگیخت اگر به اندازه سر سوزنی از آن در دنیا ظاهر گردد همه را خواهد سوزانید.
اگر مردی را وارد دوزخ کنند و بعد او را از آنجا بیرون آورند همه اهل زمین را هلاک خواهد ساخت، در آن هنگام که او را بنگرند و حالات او را مشاهده کنند، و اگر یکی از آن زنجیرههای آتشین را که در قرآن ذکر آنها آمده در کوهها قرار دهند همه ذوب خواهند شد.
اگر یکی از خازنان نوزدهگانه دوزخ بر روی زمین افکنده شود، همه مردم از بوی متعفن آن خواهند مرد.[1]
در حالی که آتشی که شیطان (ابلیس) از آن آفریده شده، امری بوده که سبب فخر او شده بود:
(وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ؛[الرحمن/15] و جنّ را از شعله های مختلط و متحرّک آتش خلق کرد.)
و شیطان نیز یکی از همین اجنه است:
(إِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ؛[کهف/50] ابلیس که از جن بود)
مارج" در اصل از" مرج" (بر وزن مرض) به معنی اختلاط و آمیزش است، و در اینجا منظور اختلاط شعله های مختلف آتش می باشد، زیرا هنگامی که آتش شعله ور می شود گاه به رنگ سرخ، گاه به رنگ زرد، گاه به رنگ آبی، گاه به رنگ سفید درمی آید. بعضی گفته اند که معنی" تحرک" نیز در آن هست (از" امرجت الدابة" یعنی" حیوان را در چراگاه رها کردم" زیرا یکی از معانی" مرج" همان مرتع است). باز در اینجا دقیقا برای ما روشن نیست که آفرینش" جن" از این آتشهای رنگارنگ چگونه بوده است؟[2]
یعنی از آتشهای مختلف سرخ و سیاه و سفید. و بعضی گویند: مارج، خالص و صاف از گل و شعله آتشی که دودی در آن نیست.[3]
و بعد از دقت به فرق آتش جهنم، با آتشی که شیطان از آن آفریده شده، باید به این نیز دقت کنیم که آتش جهنم، تناسب کاملی با انسان دارد. چون خود اوست! و ثمره و حاصل اعمال پلید کافرانه و معاندانه اش!
(فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتی وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکافِرینَ؛[بقره/24] بترسید از آتشی که برای کافران مهیّا شده و هیزم آن مردمان و سنگها هستند.)
[1]. بحار الأنوار ، ج67، ص: 393.
[2]. تفسیر نمونه، ج23، ص: 120.
[3]. ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج24، ص: 76.
- [سایر] چرا تعابیر قرآن درباره ماده اولیه خلق انسان متفاوت است؟
- [سایر] چه ربطی بین خلقت شیطان از آتش، و آتش بودن عذاب جهنم است؟
- [سایر] چرا خدا شیطان را از آتش خلق کرد و انسان را از خاک آفرید ؟
- [سایر] شیطان که خود از آتش است، چگونه در جهنم خواهد سوخت؟
- [سایر] شیطان با این که می داند در آینده ای نه چندان دور در آتش بزرگ جهنم گرفتار می شود؛ چرا توبه نمی کند؟
- [سایر] شیطان با اینکه می داند در اینده ای نه چندان دور در اتش بزرگ جهنم گرفتار می شود و هم جهنم را دیده و هم بهشت را چرا توبه نمی کند
- [سایر] ماده اولیه انسان چیست؟
- [سایر] اگر شیطان از آتش است، چگونه در آتش خواهد سوخت؟
- [سایر] اگر شیطان از آتش است، چگونه در آتش خواهد سوخت؟
- [سایر] اگر شیطان از آتش است، چگونه در آتش خواهد سوخت؟
- [آیت الله بروجردی] هرگاه پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود هر قدر صلاح میداند تازیانه به او میزند و روایت شده که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکة رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند توبهی او قبول میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کتابهایی را که طلاب علوم دینی یا غیر آنها از درآمد کسب و کار می خرند چنانچه مورد نیازشان باشد خمس ندارد، ولی اگر فعلاً نیازی به آن ندارند و مقصودشان استفاده در آینده است خمس به آن تعلق می گیرد (اگر در تمام طول سال نیز از آن استفاده نکند، ولی وجود آن کتاب برای مواقع ضروری در کتابخانه لازم است، نیاز محسوب می شود) همچنین وسایلی مانند اسباب آتش نشانی در جاهایی که بیم آتش سوزی است یا داروهای ضروری و کمکهای اولیه در خانه جزء هزینه های زندگی محسوب می شود و خمس ندارد هر چند اتفاقاً در تمام سال از آنها استفاده نشود.
- [آیت الله خوئی] هر گاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند، به او میزند. و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود. ولی اگر توبه کند توبة او قبول میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هرگاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند به او میزند، و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند، و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند، توبه او قبول میشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد؛ حاکم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح می داند؛ به او می زند. و روایت شده است که خداوند عالم دهانه ای از آتش به دهان او می زند و ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت می کنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود. ولی اگر توبه کند توبه او قبول می شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] هر گاه کسی در حال احرام پسری را از روی شهوت ببوسد، صد تازیانه به او میزنند و اگر چنین گناهی را در غیر حال احرام مرتکب شود هر مقداری که حاکم شرع صلاح بداند، از سی تازیانه تا نود تازیانه، به او میزنند. درباره این گناه روایت شده که هر کس آن را مرتکب شود، خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و نیز روایت شده که ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیّا است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله اردبیلی] کسی که وضو میگیرد، مستحب است هنگامی که نگاهش به آب میافتد، بگوید: (بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالْحَمْدُ للّهِ الَّذی جَعَلَ الْماءَ طَهُورا ولَمْ یَجْعَلْهُ نَجِسا) یعنی: (با نام خدا آغاز میکنم و با کمک از او وضو میگیرم، همه حمد و سپاس از آنِ خدایی است که آب را پاکیزه قرار داده و آن را نجس قرار نداده است) و هنگامی که پیش از وضو دست خود را میشوید، بگوید: (أَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابِینَ وَاجعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ) یعنی: (خدایا مرا از توبهکنندگان و پاکشوندگان قرار بده) و در وقت مضمضه کردن (یعنی آب در دهان گرداندن) بگوید: (أَللّهُمَّ لَقِّنی حُجَّتی یَوْمَ أَلْقاکَ وَأَطْلِقْ لِسانی بِذِکْرِکَ) یعنی: (خدایا روزی که با تو دیدار میکنم، دلیلم را به من تلقین کن و زبانم را به یاد خود بگشا) و در وقت استنشاق (یعنی آب در بینی کردن) بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَیَّ ریحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنی مِمَّنْ یَشُمُّ ریحَهَا وَرَوْحَها وَطیبَها) یعنی: (خدایا بوی بهشت را بر من حرام مگردان، و از کسانی قرارم ده که نسیم و عطر بهشت را میبویند) و در هنگام شستن صورت بگوید: (أَللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهی یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجُوهُ) یعنی: (خدایا رویم را در آن روز که چهرهها سیاه میگردند سپید گردان، و در آن روزی که چهرهها سپید میشوند، رویم را سیاه مگردان) و در وقت شستن دست راست بخواند: (أَللّهُمَّ أَعْطِنی کِتابی بِیَمینی وَالْخُلْدَ فی الْجِنَانِ بِیَساری وَحاسِبْنی حِسابَا یَسیرا) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست راستم بده، و جاودانی در بهشت را به دست چپم، و حساب مرا آسان فرما) و هنگام شستن دست چپ بگوید: (أَللّهُمَّ لاتُعْطِنی کِتابی بِشِمالی وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْری ولا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إِلی عُنُقی، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ) یعنی: (خدایا نامه کردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده، و دستم را به گردنم مبند، و من از پارههای آتش سوزان جهنم به تو پناه میبرم) و هنگامی که سر را مسح میکند، بگوید: (أَللّهُمَ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَعَفْوِکَ) یعنی: (خدایا مرا با رحمت و برکتها و بخشایش خود در بر گیر) و در وقت مسح پا بخواند: (أَللّهُمَ ثَبِّتْنی عَلَی الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الأَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضیکَ عَنّی یَا ذَا الْجَلالِ وَالإکْرامِ) یعنی: (خدایا آن روز که گامها بر صراط میلغزند، گام مرا ثابت و استوار بدار، و کوششم را در آنچه از من خرسند میشوی قرار ده، ای دارنده شکوه و بزرگواری).