آن بانو در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در شهر مکه بدنیا آمدند، نامش را فاطمه نهادند تا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور بگرداند.[1] کنیه ایشان؛ ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها و از القاب مشهور وی؛ زهرا، بتول، مبارکه، طاهره، سیده النساء می باشد. پدر عظیم الشأن وی رسول اکرم(ص) و مادر مکرم ایشان خدیجه کبری می باشند. آن بانو همیشه همراه پیامبر بودند، در محاصره اقتصادی در بروز رنج و اندوه، که بعد از محاصره اقتصادی بر اثر سختی ها و مشکلات بسیار مادر مکرمشان را از دست داده و تنها در کنار پدر بودند، در هشت سالگی به مدینه هجرت نمودند. در سال دوم هجری آن بانو با علی فرزند ابوطالب ازدواج می نمایند که این ازدواج به فرمان الهی بود.[2] بانویی که همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاکسار، بخششگری بی مثال که لباس عروسی را به فقیر می دهد. در حال روزه غذای خویش را می بخشد. پیراهن وصله دار به تن می نماید. پیامبر(ص) می فرمایند: اولین کسی که داخل بهشت می شود فاطمه است.[3] هرگاه پیامبر قصد مسافرت داشتند با آخرین نفری که وداع می کرد فاطمه بود و هنگامی که از سفر بر می گشت اول به دیدار فاطمه می رفت. آن بانو در سال یازده هجری، 13 جمادی اولی یا 3 جمادی الثانی بر اثر آسیب های جسمی وارده به شهادت می رسند. از بعضی از منابع شیعه و سنی استفاده می شود که حضرت فاطمه(س) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایی که بر آن مخدره وارد شد, شهید شدند. اما این که مسبب شهادت چه کسی بوده، اختلاف است؛ بعضی ((قنفذ)) را ذکر کرده و بعضی، جمعیتی که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل می دانند. آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن کس که شیعه است، همین مآخذ کافی است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّی ها میتوانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره میکنیم: در بحار الانوار می نویسد: پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی(ع) و عدهای بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل میرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی(ع) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نکن[4] اهل سنت نیز در کتابهای کلامی، تاریخی و حدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. برای نمونه، به چند روایت اشاره میکنیم: 1 بلاذری میگوید: ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی که آتش به همراه داشت، به سوی خانه علی رفت. فاطمه عمر را در درب خانه ملاقات کرد و گفت: ای پسر خطاب! آیا میخواهی خانه ما را آتش بزنی؟! عمر بن خطاب گفت: بله.[5] 2. ابن عبد ربّه میگوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید[6] 3. ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنان که در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت: آیا نمیخواهی از علی که از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو علی رابیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه کار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را میخواهد. علی به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. عمر گفت: علی را رها نکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت کن. علی گفت: سبحان الله، آنچه را که از آن او نیست برای خودش ادعا کرده است. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر باز هم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند؛ در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید، با صدای بلند فریاد کرد: (یا ابتاه) یا (رسول الله) پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها که نکشیدیم. وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه میکردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم.[7] همانطور که ملاحظه میکنید در منابع شیعه، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت سعی کرده اند تا تمام ابعاد ماجرا بیان نشود. اما از لابه لای همان مطالب ذکر شده شان می توان فهمید که چه مطالبی را ذکر نکرده اند. اسناد و مدارک این ماجرا در کتب شیعه و سنی در کتاب (مأساة الزّهراء) نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی، ج دوم بیان شده است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: 1- کامل الزیارات ابی القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسی بن قولیه، ص 332. 2- بحارالانوار، ج 28، ص 61 - ج، 29، 192 - ج 30، ص 348 - ج 43، ص 170. 3- الاختصاص شیخ مفید، ص 182. 4- دلائل الامامه طبری ص 45. 5- وفات الصدیقه الزهر(س) علامه مقدأم ص 78. منابع اهل سنت: 1- الملل والنحل الشهرستانی ج 1، ص 57. 2- مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 358 (به نقل از ((المعارف)) ابن قتیبه). 3- الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه، ص 160. 4- انساب الاشراف بلاذری، ج 1، ص 586. 5- العقد الفرید ابن عبد ربه، ج 4، ص 259. 6- الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17. [1]. احقاق الحق، جلد 10، ص 16؛ فضائل خمسه، ج 3، ص 153 و 155. [2]. مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 30 و 31. [3]. فضائل خمسه، ج 3، ص 204. [4]. بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثبات الوصیة. [5]. انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة. [6]. العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، 1953 و 1372. [7]. الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی.
آن بانو در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در شهر مکه بدنیا آمدند، نامش را فاطمه نهادند تا خداوند او و دوستدارانش را از آتش دور بگرداند.[1]
کنیه ایشان؛ ام الحسن، ام الحسین، ام المحسن، ام الائمه و ام ابیها و از القاب مشهور وی؛ زهرا، بتول، مبارکه، طاهره، سیده النساء می باشد. پدر عظیم الشأن وی رسول اکرم(ص) و مادر مکرم ایشان خدیجه کبری می باشند.
آن بانو همیشه همراه پیامبر بودند، در محاصره اقتصادی در بروز رنج و اندوه، که بعد از محاصره اقتصادی بر اثر سختی ها و مشکلات بسیار مادر مکرمشان را از دست داده و تنها در کنار پدر بودند، در هشت سالگی به مدینه هجرت نمودند.
در سال دوم هجری آن بانو با علی فرزند ابوطالب ازدواج می نمایند که این ازدواج به فرمان الهی بود.[2]
بانویی که همسری مهربان برای شوهر، مادری مهربان برای فرزندان، همسری متواضع و بی توقع، عبادتگری خاشع و خاکسار، بخششگری بی مثال که لباس عروسی را به فقیر می دهد. در حال روزه غذای خویش را می بخشد. پیراهن وصله دار به تن می نماید.
پیامبر(ص) می فرمایند: اولین کسی که داخل بهشت می شود فاطمه است.[3]
هرگاه پیامبر قصد مسافرت داشتند با آخرین نفری که وداع می کرد فاطمه بود و هنگامی که از سفر بر می گشت اول به دیدار فاطمه می رفت.
آن بانو در سال یازده هجری، 13 جمادی اولی یا 3 جمادی الثانی بر اثر آسیب های جسمی وارده به شهادت می رسند. از بعضی از منابع شیعه و سنی استفاده می شود که حضرت فاطمه(س) در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایی که بر آن مخدره وارد شد, شهید شدند. اما این که مسبب شهادت چه کسی بوده، اختلاف است؛ بعضی ((قنفذ)) را ذکر کرده و بعضی، جمعیتی که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل می دانند.
آتش زدن به درِ خانه حضرت فاطمه و سیلی زدن به آن حضرت در منابع تاریخی و روائی شیعه آمده است و برای آن کس که شیعه است، همین مآخذ کافی است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّی ها میتوانند به آن معتقد باشند. برای نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره میکنیم:
در بحار الانوار می نویسد: پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و علی(ع) و عدهای بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، علی را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایی رسید که محسن او سقط شد. علی را به مسجد بردند ولی بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنی تو را به قتل میرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل علی(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد. اصل توطئه چنین بود که وقتی ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر علی(ع) را بکشد ولی وقتی نماز ابوبکر تمام شد گفت: ای خالد آنچه را دستور دادم نکن[4]
اهل سنت نیز در کتابهای کلامی، تاریخی و حدیثی مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. برای نمونه، به چند روایت اشاره میکنیم:
1 بلاذری میگوید: ابوبکر کسی را دنبال علی فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولی حضرت علی نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالی که آتش به همراه داشت، به سوی خانه علی رفت. فاطمه عمر را در درب خانه ملاقات کرد و گفت: ای پسر خطاب! آیا میخواهی خانه ما را آتش بزنی؟! عمر بن خطاب گفت: بله.[5]
2. ابن عبد ربّه میگوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: علی، عباس، زبیر و سعد بن عباده. علی، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: ای پسر خطاب! آیا آمده ای خانه ما را آتش بزنی؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید[6]
3. ابن قتیبه دینوری آورده است: ابوبکر عمر را به سوی کسانی که بیعت نکردند و در خانه علی تحصّن کردند، فرستاد. عمر به خانه علی آمد و صدا زد ولی کسی بیرون نیامد. عمر هیزم خواست و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، یا باید بیرون بیایید و بیعت کنید ویا خانه را بر سر آنان که در آن هستند آتش میزنم. به او گفتند: فاطمه در آن است. عمر گفت: و لو فاطمه در آن باشد. همه بیرون آمدند ولی علی بیرون نیامد. عمر نزد ابوبکر رفت و گفت: آیا نمیخواهی از علی که از بیعت سرباز زده بیعت بگیری؟ ابوبکر به قنفذ گفت: برو علی رابیاور. قنفذ آمد و علی به او گفت: چه کار داری؟ قنفذ گفت: خلیفه رسول خدا تو را میخواهد. علی به او گفت: زود بر پیامبر دروغ بستید. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر گریه طولانی کرد. عمر گفت: علی را رها نکن. ابوبکر به قنفذ گفت: دوباره نزد علی برو و بگو: با خلیفه رسول خدا بیعت کن. علی گفت: سبحان الله، آنچه را که از آن او نیست برای خودش ادعا کرده است. قنفذ پیام علی را به ابوبکر رساند. ابوبکر باز هم بسیار گریه کرد. پس از آن عمر برخاست و گروهی با او همراه شدند و به در خانه فاطمه آمدند؛ در زدند. وقتی فاطمه صدای آنها راشنید، با صدای بلند فریاد کرد: (یا ابتاه) یا (رسول الله) پس از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چهها که نکشیدیم. وقتی که گروه مهاجم گریه فاطمه را شنیدند. در حالی که گریه میکردند برگشتند و دلشان به حضرت فاطمه سوخت ولی عمر و عدهای ماندند. علی را بیرون آوردند وگفتند بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه میکنید؟ گفتند: به خدا سوگند گردنت را میزنیم.[7]
همانطور که ملاحظه میکنید در منابع شیعه، این حادثه به طور کامل ذکر شده است و منابع اهل سنّت سعی کرده اند تا تمام ابعاد ماجرا بیان نشود. اما از لابه لای همان مطالب ذکر شده شان می توان فهمید که چه مطالبی را ذکر نکرده اند.
اسناد و مدارک این ماجرا در کتب شیعه و سنی در کتاب (مأساة الزّهراء) نوشته جناب سید جعفر مرتضی عاملی لبنانی، ج دوم بیان شده است.
برای آگاهی بیشتر ر.ک:
1- کامل الزیارات ابی القاسم جعفربن محمد بن جعفر بن موسی بن قولیه، ص 332.
2- بحارالانوار، ج 28، ص 61 - ج، 29، 192 - ج 30، ص 348 - ج 43، ص 170.
3- الاختصاص شیخ مفید، ص 182.
4- دلائل الامامه طبری ص 45.
5- وفات الصدیقه الزهر(س) علامه مقدأم ص 78.
منابع اهل سنت:
1- الملل والنحل الشهرستانی ج 1، ص 57.
2- مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 358 (به نقل از ((المعارف)) ابن قتیبه).
3- الامامه والخلافه مقاتل بن عطیه، ص 160.
4- انساب الاشراف بلاذری، ج 1، ص 586.
5- العقد الفرید ابن عبد ربه، ج 4، ص 259.
6- الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17.
[1]. احقاق الحق، جلد 10، ص 16؛ فضائل خمسه، ج 3، ص 153 و 155.
[2]. مناقب شهر آشوب، ج 2، ص 30 و 31.
[3]. فضائل خمسه، ج 3، ص 204.
[4]. بحارالانوار، ج 28، ص 308 به نقل از اثبات الوصیة.
[5]. انساب الاشراف، ج 2، ص 12، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظة العربیة.
[6]. العقد الفرید، ج 5، ص 12، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، 1953 و 1372.
[7]. الامامة و السیاسة، ج 1، ص 30، تحقیق استاد علی شیری، منشورات رضی.
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] حضرت زهرا(س) در چه سالی و چرا و چگونه به شهادت رسیدند ؟
- [سایر] حضرت فاطمه (س) چگونه به همسری امام علی (ع) رسیدند؟
- [سایر] آیا نوه دختری پیامبر یعنی فرزندان حضرت زهرا(س) را فرزندان پیامبر(ص) می توان خواند؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا(سلام الله علیها)به شهادت رسیدند و یا فوت کردند ؟
- [سایر] با عرض سلام وتسلیت به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)مطالب زیادی وجود دارد مخواستم از شما خواهش کنم نحوه ی چگونگی شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)؟؟؟؟ واین که حضرت علی(ع)وفرزندانشان اصحاب وکنیزانی که در خانه وجود داشتند چرا حضرت فاطمه زهرا(س)در را باز کردند؟؟؟؟؟ و بعد از اینکه خانم فاطمه زهرا(س)را زدندچراکسی کاری نکرد ؟؟
- [سایر] حضرت زهرا س چگونه به شهادت رسید؟
- [سایر] چرا از بین دختران پیامبر گرامی اسلام(ص)، فقط حضرت فاطمه(س)، معصوم بودند؟
- [سایر] لمس کردن نام نبی اکرم(ص)، امامان(ع) و حضرت زهرا(س) بدون وضو چگونه است؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) می فرمود: از فاطمه(س) بوی بهشت را استشمام می کنم؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).