طبق اصول و مبانی قرآن و روایات؛ انتخاب پیامبر، امام و معرّفی آنها به مردم و نیز معرّفی معصوم، از جانب خدای تعالی صورت می‌گیرد: «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتی‏ مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛[1] و هنگامی که آیه‏ای برای آنها بیاید، می‏گویند: «ما هرگز ایمان نمی‌آوریم، مگر این‌که مانند همان چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود» خداوند آگاه‌تر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد. زیرا فقط خدا است که می‌داند چه کسی شایستگی این مقام را دارد و دیگران از این علم بی‌بهره هستند. به همین دلیل معرّفی معصوم باید از جانب خدا و به واسطه پیامبر یا جانشین او صورت بگیرد. از این‌رو؛ معصوم بودن کسی، مربوط و مشروط به این نیست که آن شخص فرزند پیامبر باشد یا نه؛ همان‌طور که فرزندان همه پیامبران معصوم نبوده‌اند؛ و الزامی وجود ندارد که همه فرزندان یک پیامبر معصوم باشند. در این میان می‌توان به فرزندان حضرت یعقوب اشاره کرد که از دوازده فرزند او، فقط حضرت یوسف معصوم و پیامبر بود و دیگر فرزندان او نه فقط معصوم نبودند، بلکه برخی از آنها نزدیک بود دست خود را به خون پاک یوسف(ع) آلوده کنند. برای آگاهی بیشتر نمایه‌های زیر را مطالعه کنید: «معنای عصمت»، سؤال 1738 «مصادیق معصوم»، سؤال 1749 «انحصار معصومین در چهارده نفر»، سؤال 178 [1] . انعام، 124.
طبق اصول و مبانی قرآن و روایات؛ انتخاب پیامبر، امام و معرّفی آنها به مردم و نیز معرّفی معصوم، از جانب خدای تعالی صورت میگیرد: «وَ إِذا جاءَتْهُمْ آیَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتی مِثْلَ ما أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛[1] و هنگامی که آیهای برای آنها بیاید، میگویند: «ما هرگز ایمان نمیآوریم، مگر اینکه مانند همان چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد.
زیرا فقط خدا است که میداند چه کسی شایستگی این مقام را دارد و دیگران از این علم بیبهره هستند. به همین دلیل معرّفی معصوم باید از جانب خدا و به واسطه پیامبر یا جانشین او صورت بگیرد. از اینرو؛ معصوم بودن کسی، مربوط و مشروط به این نیست که آن شخص فرزند پیامبر باشد یا نه؛ همانطور که فرزندان همه پیامبران معصوم نبودهاند؛ و الزامی وجود ندارد که همه فرزندان یک پیامبر معصوم باشند. در این میان میتوان به فرزندان حضرت یعقوب اشاره کرد که از دوازده فرزند او، فقط حضرت یوسف معصوم و پیامبر بود و دیگر فرزندان او نه فقط معصوم نبودند، بلکه برخی از آنها نزدیک بود دست خود را به خون پاک یوسف(ع) آلوده کنند.
برای آگاهی بیشتر نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«معنای عصمت»، سؤال 1738
«مصادیق معصوم»، سؤال 1749
«انحصار معصومین در چهارده نفر»، سؤال 178 [1] . انعام، 124.
- [سایر] آیا پیامبر (ص) از حضرت خدیجه (س) فرزندی غیر حضرت زهرا (س) داشتند؟
- [سایر] دختر پیامبر (ص) فاطمه زهرا (س) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] آیا نوه دختری پیامبر یعنی فرزندان حضرت زهرا(س) را فرزندان پیامبر(ص) می توان خواند؟
- [سایر] پیامبر مکرم اسلام(ص) در چه روزی از ماههای قمری باغ فدک را به حضرت زهرا(س) اعطا نمودند؟
- [سایر] لمس کردن نام نبی اکرم(ص)، امامان(ع) و حضرت زهرا(س) بدون وضو چگونه است؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) می فرمود: از فاطمه(س) بوی بهشت را استشمام می کنم؟
- [سایر] ماجرای گریه حضرت زهرا (س) بعد از پیامبر (ص) و آزار مردم توسط آن چه بود؟
- [سایر] دلیل بر عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا س دارای مقام عصمت هستند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] دلائل عصمت حضرت زهرا (س) چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).