در منابع تاریخی معتبر آمده فدک مجموعهای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید.(1) بلاذری مینویسد که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نصف آن جا را به صلح خالصه خویش نمود. بنابر نقل بلاذری از عایشه وقتی که زنان پیامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: (... انما هذا المال لِآل محمد..)(2) از این حدیث دو نتیجه مهم حاصل میشود؛ اول این که زنان پیامبر جزء آل محمد صلّی الله علیه و آله نیستند، دوم این که فدک را حضرت صلیاللهعلیهوآله به دخترش فاطمه سلام الله علیها داده بود، چنان که نقل کرده است که فاطمه سلام الله علیها به ابیبکر گفت رسول خدا فدک را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان..(3) بلاذری که یکی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل کرده است که ملک فدک مال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود و پیامبر صلیاللهعلیهوآله از درآمد آن به خاندان خود میداد که فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه سلام الله علیها بخشید و همچنین این مورخ نقل نموده است که عمر بن عبدالعزیز آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برگرداند، چنان که عمر بن عبدالعزیز بعد از رسیدن به خلافت خطبهای خواند و گفت فدک (فیء) رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود که آن را به فاطمه سلام الله علیها داد... مأمون نیز آن را طی نامهای به فرزندان فاطمه سلام الله علیها برگرداند و گفت این ملک را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشیده است و وارثین او و فرزندانش مالک حقیقی آن هستند(4) و قد کتب امیر المؤمنین (مأمون) الی المبارک الطبری مولی امیر المؤمنین (مامون) یا مره برد فدک علی ورثه فاطمه بنت رسول الله صلّی الله علیه و آله ..(5) ابن ابی الحدید روایاتی آورده است که دلالت میکند پیامبر این ملک را بنابر آیه شریفة (... و آت ذی القربی حقه...) به فاطمه بخشید و هرگز آن حضرت فدک را به عنوان میراث مطالبه ننمود.(6) پی نوشت: 1- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271. 2- ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص 44. 3- همان، ص 45. 4-همان، ص 46 47؛ و ابن اثیر الکامل، بیروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225. 5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، 1409، ج 4، ص 84. 6- همان
در منابع تاریخی معتبر آمده فدک مجموعهای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا سلام الله علیها بخشید.(1)
بلاذری مینویسد که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نصف آن جا را به صلح خالصه خویش نمود. بنابر نقل بلاذری از عایشه وقتی که زنان پیامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: (... انما هذا المال لِآل محمد..)(2)
از این حدیث دو نتیجه مهم حاصل میشود؛ اول این که زنان پیامبر جزء آل محمد صلّی الله علیه و آله نیستند، دوم این که فدک را حضرت صلیاللهعلیهوآله به دخترش فاطمه سلام الله علیها داده بود، چنان که نقل کرده است که فاطمه سلام الله علیها به ابیبکر گفت رسول خدا فدک را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان..(3)
بلاذری که یکی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل کرده است که ملک فدک مال رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود و پیامبر صلیاللهعلیهوآله از درآمد آن به خاندان خود میداد که فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه سلام الله علیها بخشید و همچنین این مورخ نقل نموده است که عمر بن عبدالعزیز آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برگرداند، چنان که عمر بن عبدالعزیز بعد از رسیدن به خلافت خطبهای خواند و گفت فدک (فیء) رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود که آن را به فاطمه سلام الله علیها داد... مأمون نیز آن را طی نامهای به فرزندان فاطمه سلام الله علیها برگرداند و گفت این ملک را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشیده است و وارثین او و فرزندانش مالک حقیقی آن هستند(4) و قد کتب امیر المؤمنین (مأمون) الی المبارک الطبری مولی امیر المؤمنین (مامون) یا مره برد فدک علی ورثه فاطمه بنت رسول الله صلّی الله علیه و آله ..(5)
ابن ابی الحدید روایاتی آورده است که دلالت میکند پیامبر این ملک را بنابر آیه شریفة (... و آت ذی القربی حقه...) به فاطمه بخشید و هرگز آن حضرت فدک را به عنوان میراث مطالبه ننمود.(6)
پی نوشت:
1- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
2- ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص 44.
3- همان، ص 45.
4-همان، ص 46 47؛ و ابن اثیر الکامل، بیروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، 1409، ج 4، ص 84.
6- همان
- [سایر] شبهه: بنابر اعتقاد شیعه، پیامبر اسلام(ص) که فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند.
- [سایر] حکمت بخشش فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چیست؟
- [سایر] بر فرض این که پیامبر ص فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، چرا بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند؟
- [سایر] آیا فدک ارث حضرت زهرا(س) بود؟
- [سایر] قضیه فدک چه بود و عمر چگونه با حضرت زهرا(سلام الله علیها) برخورد کرد؟
- [سایر] بر فرض این که پیامبر صلّی الله علیه و آله فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، چرا بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند؟
- [سایر] بر فرض این که پیامبر صلّی الله علیه و آله فدک را به حضرت زهرا هبه کردهاند، چرا بین فرزندانش تبعیض قائل شدهاند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم فدک را به حضرت زهرا داد؟
- [سایر] اگر فدک هدیه پیامبر بود، چرا فاطمه زهرا آن را به عنوان ارث خود مطالبه میکند؟
- [سایر] چرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به طور علنی در ملاء عام موضوع بخشیدن فدک به حضرت فاطمه (سلام الله علیها ) را مطرح نکردند؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).