در باره ایمان اَبوطالِب به گفتار زیر توجه نمائید. اَبوطالِب، عبدمناف (عمران) بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف قرشی (متولد سال دهم بعثت برابر با 620 م)، عمو و حامی پیامبر (ص). چون محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب با گروش فررندش علی (ع) به اسلام مخالفت نکرد و حتّی او را به همراهی با پیامبر فرمان داد محمد (ص) را نیز از پشتیبانی خود مطمئن ساخت (1)، اما خود در پاسخ به دعوت پیامبر که او را سزاوارترین فرد برای قبول اسلام می دانست، ظاهراً به سالخوردگی خود و ملامت و کینة قریش اشاره کرد. آنگاه که پیامبر (ص) دعوت خود را آشکار کرد، کسانی از سران قریش نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند یا برادر زاده اش را از این کار بازدارد، یا حمایت خود را از محمد (ص) برگیرد. ابوطالب گاهی با لحنی ملایم با ایشان سخن می گفت و زمانی با محمد (ص) در این باره به گفت و گو می نشست (2). پشتیبانی آشکار ابوطالب از محمد (ص) بر کافران گران آمد و چون می پنداشتند که غمخواری او از محمد (ص) که در کودکی به (یتیم ابوطالب) شهرت داشت، فقط به خاطر فرزند خواندگی اوست. کفار، عُمارة بن ولید را که جوانی خردمند و خوشرو بود، همراه گرفتند و به قصد مبادله با حضرت محمد (ص) پیش ابوطالب آمدند. ابوطالب سخت برآشفت و آنان را براند. (3) ابوطالب سرانجام در هشتاد و چند سالگی درگذشت. به اعتقاد شیعه، ابوطالب به محمد (ص) و دین او ایمان آورد، اما مصلحت را در کتمان آن دانست (4)، زیرا اگر ایمانش را آشکار می کرد، همچون دیگر مسلمانان مکه، دیدگاه او مشخص می گردید و نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حکم و داور مشرکان گردد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از رسول اکرم و نصرت دین او سود جوید. (5) درباره اسلام ابوطالب که از مباحث عقیدتی کلامی بین مذاهب اسلامی است، روایات و اخبار فراوان در دست است و کتابها و رساله ها و مقالات بی شماری تدوین شده است که از جملة کهن ترین آنها باید از کتاب ایمان ابی طالب اثر شیخ مفید (د 413 ق) نام برد. جمهور علما و مفسران شیعه و عده ای از بزرگان اهل سنّت، به اعتبار روایات اهل بیت (ع)، یا اجتهاد و استنباط خود، عقیده به اسلام ابوطالب دارند و اسناد راویان حدیث گروهی از مورخان و مفسران اهل تسنن را که انکار ایمان ابوطالب کرده اند. ضعیف و یا مرسل می دانند. (6) اشعار منسوب به ابوطالب به سبب دربرداشتن حوادث مکه در طلوع اسلام و همچنین به سبب منزلت خاص وی، مورد عنایت ادبای عصر نخستین اسلامی قرار گرفت. بیشتر قصاید منسوب به او در مدح پیامبر و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و نیز حاوی برخی نکات تاریخی و قومی است.(7) مثلا در این شعر چنین آمده است: امین حبیب فی العباد مسوّم ..... (محمد)درستکار و بندگان، دوستدار او و برتر از همگان است- به حق پروردگاری که حاکم بر همه چیز است- از نزد پروردگار به او وحی می رسد- وهر کس چنین اعتقادی نداشته باشد انگشت ندامت خواهد گزید. داستان دیگری که دلیل بر اسلام حضرت ابی طالب است مسئله ی استسقای ابوطالب است که در تاریخ آمده است که اهل مکه زمانی به آنان قحطی رسید و دو سال باران نبارید حضرت عبدالمطلب ابوطالب را امر کرد که حضرت محمد را که کودک شیرخواری بود روی دست بلند کرده رو به کعبه به ایستد و خدا را بحق آن کودک خواند ساعتی نگذشت که ابر آمده و باران شدیدی نازل شد و این داستان دلیل است بر اعتقاد ابوطالب به توحید و شناخت وی درباره ی کودکی که از مقامی رفیع برخوردار بوده و به رسالت خواهد رسید. دلیلهای بسیار دیگری درباره ی اسلام ابی طالب هست که می توان آنها را در الغدیر جلد هفتم صفحه 340 به بعد مطالعه کرد. پی نوشت ها: 1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1 ، ص113، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م؛ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص263 264،بیروت، دار احباء التراث العربی؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، 1390 ق. 2. طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 2،ص322 326، بیروت، 1976 م. 3. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج 2، ص322 326،بیروت، 1957 1960 م؛ طبری، 2ص326 327؛ ابن قدامه، 352. 4. راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج3،ص1078، قم، 1409ق. 5. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج 14، ص81 82، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1959 1963 م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة،ج8، ص117، بیروت، 1403ق. 6. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 2، به کوشش محمد باقر محمودی، ج2، ص82 29بیروت، 1394ق، ص 1974 م. 7. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص618، ناشر مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی،چاپ اول تهران سال1372ش.
آیا جناب ابوطالب پدر امام علی(علیه السلام)، به حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) ایمان آورده و مسلمان بود؟
در باره ایمان اَبوطالِب به گفتار زیر توجه نمائید.
اَبوطالِب، عبدمناف (عمران) بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبد مناف قرشی (متولد سال دهم بعثت برابر با 620 م)، عمو و حامی پیامبر (ص).
چون محمد (ص) به پیامبری مبعوث شد، ابوطالب با گروش فررندش علی (ع) به اسلام مخالفت نکرد و حتّی او را به همراهی با پیامبر فرمان داد محمد (ص) را نیز از پشتیبانی خود مطمئن ساخت (1)، اما خود در پاسخ به دعوت پیامبر که او را سزاوارترین فرد برای قبول اسلام می دانست، ظاهراً به سالخوردگی خود و ملامت و کینة قریش اشاره کرد. آنگاه که پیامبر (ص) دعوت خود را آشکار کرد، کسانی از سران قریش نزد ابوطالب آمدند و از وی خواستند یا برادر زاده اش را از این کار بازدارد، یا حمایت خود را از محمد (ص) برگیرد. ابوطالب گاهی با لحنی ملایم با ایشان سخن می گفت و زمانی با محمد (ص) در این باره به گفت و گو می نشست (2).
پشتیبانی آشکار ابوطالب از محمد (ص) بر کافران گران آمد و چون می پنداشتند که غمخواری او از محمد (ص) که در کودکی به (یتیم ابوطالب) شهرت داشت، فقط به خاطر فرزند خواندگی اوست. کفار، عُمارة بن ولید را که جوانی خردمند و خوشرو بود، همراه گرفتند و به قصد مبادله با حضرت محمد (ص) پیش ابوطالب آمدند. ابوطالب سخت برآشفت و آنان را براند. (3)
ابوطالب سرانجام در هشتاد و چند سالگی درگذشت. به اعتقاد شیعه، ابوطالب به محمد (ص) و دین او ایمان آورد، اما مصلحت را در کتمان آن دانست (4)، زیرا اگر ایمانش را آشکار می کرد، همچون دیگر مسلمانان مکه، دیدگاه او مشخص می گردید و نمی توانست به عنوان سرپرست قبیله، حکم و داور مشرکان گردد و از مقام شیخوخت خود در حمایت از رسول اکرم و نصرت دین او سود جوید. (5)
درباره اسلام ابوطالب که از مباحث عقیدتی کلامی بین مذاهب اسلامی است، روایات و اخبار فراوان در دست است و کتابها و رساله ها و مقالات بی شماری تدوین شده است که از جملة کهن ترین آنها باید از کتاب ایمان ابی طالب اثر شیخ مفید (د 413 ق) نام برد.
جمهور علما و مفسران شیعه و عده ای از بزرگان اهل سنّت، به اعتبار روایات اهل بیت (ع)، یا اجتهاد و استنباط خود، عقیده به اسلام ابوطالب دارند و اسناد راویان حدیث گروهی از مورخان و مفسران اهل تسنن را که انکار ایمان ابوطالب کرده اند. ضعیف و یا مرسل می دانند. (6)
اشعار منسوب به ابوطالب به سبب دربرداشتن حوادث مکه در طلوع اسلام و همچنین به سبب منزلت خاص وی، مورد عنایت ادبای عصر نخستین اسلامی قرار گرفت. بیشتر قصاید منسوب به او در مدح پیامبر و دفاع از اسلام و تأیید مسلمانان و نیز حاوی برخی نکات تاریخی و قومی است.(7)
مثلا در این شعر چنین آمده است:
امین حبیب فی العباد مسوّم .....
(محمد)درستکار و بندگان، دوستدار او و برتر از همگان است- به حق پروردگاری که حاکم بر همه چیز است- از نزد پروردگار به او وحی می رسد- وهر کس چنین اعتقادی نداشته باشد انگشت ندامت خواهد گزید.
داستان دیگری که دلیل بر اسلام حضرت ابی طالب است مسئله ی استسقای ابوطالب است که در تاریخ آمده است که اهل مکه زمانی به آنان قحطی رسید و دو سال باران نبارید حضرت عبدالمطلب ابوطالب را امر کرد که حضرت محمد را که کودک شیرخواری بود روی دست بلند کرده رو به کعبه به ایستد و خدا را بحق آن کودک خواند ساعتی نگذشت که ابر آمده و باران شدیدی نازل شد و این داستان دلیل است بر اعتقاد ابوطالب به توحید و شناخت وی درباره ی کودکی که از مقامی رفیع برخوردار بوده و به رسالت خواهد رسید.
دلیلهای بسیار دیگری درباره ی اسلام ابی طالب هست که می توان آنها را در الغدیر جلد هفتم صفحه 340 به بعد مطالعه کرد.
پی نوشت ها:
1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 1 ، ص113، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، 1959 م؛ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص263 264،بیروت، دار احباء التراث العربی؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، 1390 ق.
2. طبری، تاریخ؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 2،ص322 326، بیروت، 1976 م.
3. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج 2، ص322 326،بیروت، 1957 1960 م؛ طبری، 2ص326 327؛ ابن قدامه، 352.
4. راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج3،ص1078، قم، 1409ق.
5. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج 14، ص81 82، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1959 1963 م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة،ج8، ص117، بیروت، 1403ق.
6. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 2، به کوشش محمد باقر محمودی، ج2، ص82 29بیروت، 1394ق، ص 1974 م.
7. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج5، ص618، ناشر مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی،چاپ اول تهران سال1372ش.
- [سایر] چرا پدر امام علی(علیه السلام) یعنی ابوطالب دین محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول نکرد و به دین پیشینیان در گذشت؟
- [سایر] آیا از لحاظ مقام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام برتری دارد؟
- [سایر] معنای این صلوات شریفه چیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الآخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملأ الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین؟
- [سایر] شباهت غذای امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – با غذای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – چه بود؟
- [سایر] آیا حضرت علی(علیه السلام) با عایشه، همسر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) جنگید؟
- [سایر] آیا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در آغاز این سفر حجه الوداع با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود؟
- [سایر] شبهه: چرا شیعیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر میدانند؟
- [سایر] چرا جناب عبد المطلب سرپرستی پیامبر اسلام(ص) را پس از فوت، به ابوطالب واگذار کرد؟
- [سایر] رابطه خلفا ثلاثه با اهل بیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) از جمله حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) چگونه بوده است؟
- [سایر] چرا شیعیان، امام حسن(علیه السلام)را که فرزند حضرت علی(علیه السلام) است، فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)می دانند؟
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] صلوات بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او از مستحبات مؤکد است و هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله مانند محمد و احمد یا لقب یا کنیه آن جناب؛ مثل مصطفی و ابو القاسم، را بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود
- [آیت الله بروجردی] اذان هیجده جمله است:(اَللهُ اَکبرُ)؛ چهار مرتبه.(اَشهّدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ - اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ حَی عَلَی الصَّلوة حَی عَلَی الفَلاحِ حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ اَللهُ اَکبرُ لا اِلَهَ اِلا اللهُ)؛ هر یک دو مرتبه.و اقامه هفده جمله است:یعنی دو مرتبه (اَللهُ اَکبرُ) از اوّل اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ اِلا اللهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَد قامَتِ الصَّلوة) اضافه نمود.