تاریخ در این زمینه گویا نیست و نمی توان به اظهار نظر قاطعی پرداخت. از برخی متون استفاده می شود که پیامبر(ص) در اثر مسمومیت از دنیا رفتند. و ظاهرا در آن دوره، ترور به وسیله سم، معمول بوده است، کما اینکه درباره ابوبکر نیز گفته شده است که با سم کشته شد. و بسیاری از ائمه نیز با سم به شهادت رسیدند. اما به نظر می رسد که دست هایی با زیرکی تلاش کرده اند، به جای از بین بردن اصل سخن مسمومیت، آن را غیر منطقی جلوه داده، و بی اعتبارش کنند. چون در نقل ها، ضمن بیان مسمومیت، ریشه آن را به چند سال قبل بازگردانده اند، تا هر خواننده ای، به آن بی اعتنا باشد. و ظاهرا در این زمینه دقت کافی صورت نگرفته و این دروغ تاریخی، در همه جا نقل شده است: "گروهی، زن یکی از اشراف یهود را به نام "زینب" فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر(ص) فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع ... زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذاشت، احساس کرد مسموم است...".[1] جالب این جاست که زواید این نقل تاریخی، در بعضی نقل ها وجود ندارد. در بعضی به جنگ خیبر اشاره ای نشده و در بعضی به شخص مسموم کننده اشاره ای نشده است: ابن اسحاق گزارش می دهد که پیامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "در اثر همان خوراکی اکنون رگ دلم قطع می شود".[2] آیت الله سبحانی می نویسد: "معروف این است که پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است".[3] هر کس خواسته از این نقل تاریخی را کامل کند، اجزای مختلف را کنار هم چیده و به این نتیجه رسیده که اگر مسمومیتی بوده، توسط زن یهودی ای بوده، که آن هم در جنگ خیبر صورت گرفته! پس این نقل غیر معتبر است چون: اولا جنگ خیبر در سال هفتم هجری بوده[4] و پیامبر (ص) در سال 11 هجری رحلت نمودند.[5] و اثر کردن یک سم بعد از این مدت طولانی بدون علائم قبلی عجیب است. ثانیا نوع تدبیرهای حضرت در جنگ ها، بسیار عجیب می کند که حضرت از دشمن خود غذا بگیرد و بخورد. خصوصا در جنگ خیبر که حتی بنابر نقل هایی پیامبر (ص) برای جلوگیری از توطئه های دشمن، بر خلاف رویه، متعه را در آن زمان ممنوع کرده بودند! از سویی نیز نقل هایی وجود دارد که انگیزه قتل پیامبر (ص) در سال های آخر حیاتشان را نشان می دهد: زمخشری (از علمانی اهل سنت) در (کشّاف) در تفسیر قول خداوند تعالی: وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا (توبه 74)، می گوید: مراد از این اهتمام به رسول خدا، فتک و تروری است که می خواستند به رسول خدا وارد آورند، و این قضیّه در رجوع آنحضرت از غزوه تبوک واقع شد، که پانزده نفر از منافقین، هم میثاق شدند که چون آنحضرت بر فراز عقبه بالا آید، او را از روی شترش در درّه و ته وادی پرتاب کنند. عمّار بن یاسر رضی الله عنه دهانه شتر رسول الله را گرفته بود و حذیفه از پشت سر شتر را می راند. در این بین حذیفه شنید که صدای پای شتر و بهم خوردن اسلحه می آید. چون به پشت سر روی گردانید، دید جماعتی هستند که لثام و نقاب بر چهره خود انداخته اند. به آنها گفت: دور شوید ای دشمنان خدا و آنها فرار کردند.[6] حتی عده ای بیان کرده اند که باید دقت نمود که نقل های تاریخی با یکدیگر خلط نشوند. و احساس نشود که قصد ترور منحصر در یک مرتبه بوده است: ( از مجموع آنچه بیان شد، به دست میآید که دو سوء قصد نسبت به رسول- خدا بر فراز عقبه صورت گرفته است یکی در غزوه تبوک و دیگری در مراجعت از حجّة الوداع، و جهت تشابه این دو سوء قصد چه در عقبه بودن محلّ، و چه در جهت قیادت عمّار و سیاقت حذیفه، و چه در جهت تعداد منافقین که چهارده نفر و یا پانزده نفر بودهاند، نمیتوان از نقطه نظر جنبه تاریخی، حکم به وحدت آن نمود که به دو شکل و صورت تحویل داده شده است، بلکه دو واقعه متمایز با مشخّصات متمایزه می باشند.)[7] این ترورها، مربوط به منافقان و افراد مطرح مسلمان بوده است، تا آن جا که حذیفه، در ماجرای ترور به پیامبر (ص) می فرماید: ای رسول خدا، من شرّ و بدی را در چهره برخی از فرماندهان سپاهت بخوبی در مییابم.[8] پس اصلا عجیب نیست که منافقانی توانسته باشند رد حقیقت را در تاریخ، مخدوش کرده و آنچه کرده اند را پنهان نموده باشند. و واقعه شهادت پیامبر (ص) در اثر خوراندن سم را نظریه مطرود گذاشته باشند. [1]. فروغ ابدیت، ج 1- 2، ص 265؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 267؛ ابراهیم آیتی،تاریخ اسلام، ص 507 [2]. سیره ابن هشام، ج 3، ص 367 - 368. [3]. فروغ ابدیت، ج 1 - 2، ص 265 - 266 [4]. فروغ ابدیت، ج 1،ص 265 - 266. [5]. همان، ص 508. [6]. (تفسیر کشاف) طبع لیسی کلکته ج 1 ص 554، به نقل از امام شناسی، ج10، ص: 298. [7]. امام شناسی، ج10، ص: 299. [8]. الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص: 54.
تاریخ در این زمینه گویا نیست و نمی توان به اظهار نظر قاطعی پرداخت. از برخی متون استفاده می شود که پیامبر(ص) در اثر مسمومیت از دنیا رفتند. و ظاهرا در آن دوره، ترور به وسیله سم، معمول بوده است، کما اینکه درباره ابوبکر نیز گفته شده است که با سم کشته شد. و بسیاری از ائمه نیز با سم به شهادت رسیدند.
اما به نظر می رسد که دست هایی با زیرکی تلاش کرده اند، به جای از بین بردن اصل سخن مسمومیت، آن را غیر منطقی جلوه داده، و بی اعتبارش کنند. چون در نقل ها، ضمن بیان مسمومیت، ریشه آن را به چند سال قبل بازگردانده اند، تا هر خواننده ای، به آن بی اعتنا باشد. و ظاهرا در این زمینه دقت کافی صورت نگرفته و این دروغ تاریخی، در همه جا نقل شده است:
"گروهی، زن یکی از اشراف یهود را به نام "زینب" فریب دادند که پیامبر را از طریق غذا مسموم سازد. نقشة وی از این قرار بود که آن زن، کسی را خدمت یکی از یاران پیامبر(ص) فرستاد و از او پرسید که پیامبر اسلام کدام عضو گوسفند را بیشتر دوست می دارد. او در پاسخ گفت: ذراع ... زینب، گوسفندی را بریان کرد و آن را مسموم ساخت، و بیش از همه در ذراع آن سم داخل نمود و به عنوان هدیه خدمت پیامبر فرستاد. پیامبر نخستین لقمه ای را که به دهان گذاشت، احساس کرد مسموم است...".[1]
جالب این جاست که زواید این نقل تاریخی، در بعضی نقل ها وجود ندارد. در بعضی به جنگ خیبر اشاره ای نشده و در بعضی به شخص مسموم کننده اشاره ای نشده است:
ابن اسحاق گزارش می دهد که پیامبر(ص) در مرض وفات خود فرمود: "در اثر همان خوراکی اکنون رگ دلم قطع می شود".[2]
آیت الله سبحانی می نویسد: "معروف این است که پیامبر در مرض وفات خود فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است".[3]
هر کس خواسته از این نقل تاریخی را کامل کند، اجزای مختلف را کنار هم چیده و به این نتیجه رسیده که اگر مسمومیتی بوده، توسط زن یهودی ای بوده، که آن هم در جنگ خیبر صورت گرفته! پس این نقل غیر معتبر است چون: اولا جنگ خیبر در سال هفتم هجری بوده[4] و پیامبر (ص) در سال 11 هجری رحلت نمودند.[5] و اثر کردن یک سم بعد از این مدت طولانی بدون علائم قبلی عجیب است. ثانیا نوع تدبیرهای حضرت در جنگ ها، بسیار عجیب می کند که حضرت از دشمن خود غذا بگیرد و بخورد. خصوصا در جنگ خیبر که حتی بنابر نقل هایی پیامبر (ص) برای جلوگیری از توطئه های دشمن، بر خلاف رویه، متعه را در آن زمان ممنوع کرده بودند!
از سویی نیز نقل هایی وجود دارد که انگیزه قتل پیامبر (ص) در سال های آخر حیاتشان را نشان می دهد:
زمخشری (از علمانی اهل سنت) در (کشّاف) در تفسیر قول خداوند تعالی: وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا (توبه 74)، می گوید: مراد از این اهتمام به رسول خدا، فتک و تروری است که می خواستند به رسول خدا وارد آورند، و این قضیّه در رجوع آنحضرت از غزوه تبوک واقع شد، که پانزده نفر از منافقین، هم میثاق شدند که چون آنحضرت بر فراز عقبه بالا آید، او را از روی شترش در درّه و ته وادی پرتاب کنند. عمّار بن یاسر رضی الله عنه دهانه شتر رسول الله را گرفته بود و حذیفه از پشت سر شتر را می راند. در این بین حذیفه شنید که صدای پای شتر و بهم خوردن اسلحه می آید. چون به پشت سر روی گردانید، دید جماعتی هستند که لثام و نقاب بر چهره خود انداخته اند. به آنها گفت: دور شوید ای دشمنان خدا و آنها فرار کردند.[6]
حتی عده ای بیان کرده اند که باید دقت نمود که نقل های تاریخی با یکدیگر خلط نشوند. و احساس نشود که قصد ترور منحصر در یک مرتبه بوده است: ( از مجموع آنچه بیان شد، به دست میآید که دو سوء قصد نسبت به رسول- خدا بر فراز عقبه صورت گرفته است یکی در غزوه تبوک و دیگری در مراجعت از حجّة الوداع، و جهت تشابه این دو سوء قصد چه در عقبه بودن محلّ، و چه در جهت قیادت عمّار و سیاقت حذیفه، و چه در جهت تعداد منافقین که چهارده نفر و یا پانزده نفر بودهاند، نمیتوان از نقطه نظر جنبه تاریخی، حکم به وحدت آن نمود که به دو شکل و صورت تحویل داده شده است، بلکه دو واقعه متمایز با مشخّصات متمایزه می باشند.)[7]
این ترورها، مربوط به منافقان و افراد مطرح مسلمان بوده است، تا آن جا که حذیفه، در ماجرای ترور به پیامبر (ص) می فرماید: ای رسول خدا، من شرّ و بدی را در چهره برخی از فرماندهان سپاهت بخوبی در مییابم.[8]
پس اصلا عجیب نیست که منافقانی توانسته باشند رد حقیقت را در تاریخ، مخدوش کرده و آنچه کرده اند را پنهان نموده باشند. و واقعه شهادت پیامبر (ص) در اثر خوراندن سم را نظریه مطرود گذاشته باشند.
[1]. فروغ ابدیت، ج 1- 2، ص 265؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 267؛ ابراهیم آیتی،تاریخ اسلام، ص 507
[2]. سیره ابن هشام، ج 3، ص 367 - 368.
[3]. فروغ ابدیت، ج 1 - 2، ص 265 - 266
[4]. فروغ ابدیت، ج 1،ص 265 - 266.
[5]. همان، ص 508.
[6]. (تفسیر کشاف) طبع لیسی کلکته ج 1 ص 554، به نقل از امام شناسی، ج10، ص: 298.
[7]. امام شناسی، ج10، ص: 299.
[8]. الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج1، ص: 54.
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا به شهادت رسیدند؟
- [آیت الله بهجت] آیا افزودن جملات: "إلها واحدا..." پس از ذکر شهادت اوّل در تشهّد و جمله ی "أرسله بالهُدی و دین الحقّ..." پس از ذکر شهادت دوّم و "بارک علی محمّدٍ و آل محمّد و تفضّل علی محمّدٍ و آل محمّد..." پس از ذکر صلوات، مشروعیّت دارد؟
- [سایر] پیامبراکرم(ص) رحلت کردند یا به شهادت رسیدند؟
- [سایر] معنای این صلوات شریفه چیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد فی الاولین و صل علی محمد و آل محمد فی الآخرین و صل علی محمد و آل محمد فی الملأ الاعلی و صل علی محمد و آل محمد فی المرسلین؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شهید شدند؟
- [سایر] جهاد و شهادت در نگاه رسول خدا - صلی الله علیه و آله و سلم - چگونه بود؟
- [سایر] آیا پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) در اذان و اقامه شان ذکر اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله را می گفتند؟
- [سایر] آیا آیۀ 144 سورۀ آل عمران بر شهادت پیامبر اکرم (ص) دلالت دارد؟
- [سایر] چرا در کلمه شهادت باید شهادت دهیم که محمد(ص) پیامبر است؟ و از دیگر پیامبران نامی نمیبریم؟
- [سایر] چرا زنان پیامبر اسلام (ص ) بعد از وفات پیامبر اکرم(ص ), نمی توانستند ازدواج کنند؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)