گاهی انسان به خاطر ضعف، ناامیدی و ناتوانی و بیحوصله شدن طلب مرگ میکند و شکیبایی و پایداری را در مقابل سختیها و کشاکشهای روزگار از دست داده است و از این جهت مرگ را کانون آرامش و رهایی خود میبیند، چنین کسی باید خوب دقت کند، که آیا اعمالش به گونه ای بوده است که مرگ برای او کانون آرامش و رهایی باشد؟ یا اینکه فقط تلاش می کند از چاله ای که در آن افتاده، بیرون بیاید، اگر چه خروج از چاله فرو افتادن در چاه باشد! از این روست که مولای متقیان علی (ع) می فرمایند: (وَأَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَمَا بَعْدَ الْمَوتِ، وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق؛[1] بسیار به یاد مرگ و منزلهای پس از آن باش، امّا هرگز آرزوی مرگ مکن مگر آنگاه که صددرصد به رضایت الهی مطمئن باشی.) طبیعتا مومن، با مرگ از زندان به بوستانی آباد وارد می شود. امام حسین (ع) می فرمایند: (دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است! مرگ برای مؤمنین یک پلی میباشد که که ایشان بوسیله آن وارد بهشت خود میشوند و برای کفار یک پلی میباشد که بواسطه آن داخل جهنم خود میگردند.)[2] بنابراین برای مومن مرگ خواستنی و دوست داشتنی است، حضرت علی (ع) می فرمایند: (پسر ابی طالب مانوستر است بمرگ از کودک به پستان مادرش.)[3] و قرآن نیز، طلب مرگ را معیار و محکی برای اثبات ادعای جایگاه عالی در نزد خدا بیان می کند: (إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛[جمعه/6] اگر میپندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راستگویید (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسید)) پس با این معیار، روشن می شود که ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس چنین ادعایی بکنیم. و البته اگر می توانیم آخرت را بیش از پیش آباد کنیم، باید دعایمان درخواست عمر طولانی از خدای متعال باشد. چون دنیا مانند مزرعهای است که در آن کشت نمود، تا در آخرت محصولی برای برداشت داشته باشیم. و برای داشتن محصول بیشتر، باید کشت بیشتری داشته باشیم. و از همین جهت عمر طولانی برای اولیاء الهی خواستنی است: حضرت علی (ع) می فرمایند: (دنیا محل سجده پیامبران میباشد، و وحی خداوند بر زمین فرود آمده است، فرشتگان در دنیا نماز گزارده اند و دوستان خداوند در زمین سکونت کرده و در آن به تجارت پرداخته اند، آنها در دنیا کسب رحمت کردند و بهشت را سود بردند.)[4] با این نوع دیدگاه نباید کم طاقتی کرد، و تا آن جا که می توان باید از این بازار سود بیشتری به دست آورد. و مذمت بی جای دنیا، و کم طاقتی عمل درستی نیست. البته کسی که از دست دادن مطامع دنیوی و امور مادی سبب شده، که دچار ناامیدی شود و طلب مرگ کند، او مرگ را انتقال به باغ و بوستان نمی داند. بلکه مرگ را پوسیدن می داند و تصور می کند که راه نجات او در این است! اما هیهات هیهات که مرگ پوسیدن نیست. بلکه صرفا یک انتقال است. انتقالی که خوب یا بد بودنش در گرو اعمال ماست. و آن کس که از دست دادن مطامع دنیوی آنچنان او را به ناامیدی می کشاند، که طلب مرگ می کند، نمی تواند انتقال خوبی داشته باشد. و باید از مرگ گریزان باشد. چون چنین کسی دل در گرو دنیای فریبنده دارد که او را فرسنگ ها از نجات دور کرده است. [1]. نامه 69 نهچ ابلاغه. [2]. بحار الأنوار، ج44، ص: 297. [3]. بحار الأنوار، ج71، ص: 57. [4]. بحار الأنوار ، ج70، ص: 100.
گاهی انسان به خاطر ضعف، ناامیدی و ناتوانی و بیحوصله شدن طلب مرگ میکند و شکیبایی و پایداری را در مقابل سختیها و کشاکشهای روزگار از دست داده است و از این جهت مرگ را کانون آرامش و رهایی خود میبیند، چنین کسی باید خوب دقت کند، که آیا اعمالش به گونه ای بوده است که مرگ برای او کانون آرامش و رهایی باشد؟ یا اینکه فقط تلاش می کند از چاله ای که در آن افتاده، بیرون بیاید، اگر چه خروج از چاله فرو افتادن در چاه باشد!
از این روست که مولای متقیان علی (ع) می فرمایند: (وَأَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَمَا بَعْدَ الْمَوتِ، وَلاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْط وَثِیق؛[1] بسیار به یاد مرگ و منزلهای پس از آن باش، امّا هرگز آرزوی مرگ مکن مگر آنگاه که صددرصد به رضایت الهی مطمئن باشی.)
طبیعتا مومن، با مرگ از زندان به بوستانی آباد وارد می شود.
امام حسین (ع) می فرمایند: (دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است! مرگ برای مؤمنین یک پلی میباشد که که ایشان بوسیله آن وارد بهشت خود میشوند و برای کفار یک پلی میباشد که بواسطه آن داخل جهنم خود میگردند.)[2]
بنابراین برای مومن مرگ خواستنی و دوست داشتنی است، حضرت علی (ع) می فرمایند: (پسر ابی طالب مانوستر است بمرگ از کودک به پستان مادرش.)[3]
و قرآن نیز، طلب مرگ را معیار و محکی برای اثبات ادعای جایگاه عالی در نزد خدا بیان می کند:
(إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛[جمعه/6] اگر میپندارید که شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راستگویید (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسید))
پس با این معیار، روشن می شود که ابتدا باید از آباد بودن آخرتمان به اندازه کافی مطمئن شویم، سپس چنین ادعایی بکنیم. و البته اگر می توانیم آخرت را بیش از پیش آباد کنیم، باید دعایمان درخواست عمر طولانی از خدای متعال باشد. چون دنیا مانند مزرعهای است که در آن کشت نمود، تا در آخرت محصولی برای برداشت داشته باشیم. و برای داشتن محصول بیشتر، باید کشت بیشتری داشته باشیم. و از همین جهت عمر طولانی برای اولیاء الهی خواستنی است:
حضرت علی (ع) می فرمایند: (دنیا محل سجده پیامبران میباشد، و وحی خداوند بر زمین فرود آمده است، فرشتگان در دنیا نماز گزارده اند و دوستان خداوند در زمین سکونت کرده و در آن به تجارت پرداخته اند، آنها در دنیا کسب رحمت کردند و بهشت را سود بردند.)[4]
با این نوع دیدگاه نباید کم طاقتی کرد، و تا آن جا که می توان باید از این بازار سود بیشتری به دست آورد. و مذمت بی جای دنیا، و کم طاقتی عمل درستی نیست.
البته کسی که از دست دادن مطامع دنیوی و امور مادی سبب شده، که دچار ناامیدی شود و طلب مرگ کند، او مرگ را انتقال به باغ و بوستان نمی داند. بلکه مرگ را پوسیدن می داند و تصور می کند که راه نجات او در این است! اما هیهات هیهات که مرگ پوسیدن نیست. بلکه صرفا یک انتقال است. انتقالی که خوب یا بد بودنش در گرو اعمال ماست. و آن کس که از دست دادن مطامع دنیوی آنچنان او را به ناامیدی می کشاند، که طلب مرگ می کند، نمی تواند انتقال خوبی داشته باشد. و باید از مرگ گریزان باشد. چون چنین کسی دل در گرو دنیای فریبنده دارد که او را فرسنگ ها از نجات دور کرده است.
[1]. نامه 69 نهچ ابلاغه.
[2]. بحار الأنوار، ج44، ص: 297.
[3]. بحار الأنوار، ج71، ص: 57.
[4]. بحار الأنوار ، ج70، ص: 100.
- [سایر] آیا آرزوی مرگ گناه هست؟
- [سایر] آیا آرزوی مرگ داشتن معصیت است؟ اگر معصیت است پس چرا حضرت زهرا(سلام الله علیها) مرگ خود را از خداوند طلب کردند؟
- [سایر] در چه صورت می توان آرزوی مرگ کرد؟
- [آیت الله بهجت] آیا جایز است انسان آرزوی مرگ یا شهادت بنماید؟
- [سایر] حکمت اینکه حضرت زهرا (س) از خدا آرزوی مرگ می کنند چیست؟
- [سایر] چگونه سفارش به دعای برای طول عمر در روایات با امر به آرزوی مرگ در سوره جمعه، سازگار است؟
- [سایر] آیا آرزوی مرگ برای یک ظالم درست است؟ آیا از مرگ یک ظالم خوشحال شدن بد است؟ و به طور کلی آیا از نگاه احادیث میتوان برای حاکمان و پادشاهان ظالم و ستمگر تقاضای مرگ نمود؟!
- [سایر] همان گونه که در برخی از آیات قرآن آمده است، اولیای الهی آرزوی مرگ می کنند؛ این آرزو به چه معناست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] حکم قاضی که به ناحق قضاوت می کند چیست؟ اگر باعث مرگ یک بی گناه شود .
- [آیت الله مکارم شیرازی] حکم قاضی که به ناحق قضاوت می کند چیست؟ اگر باعث مرگ یک بی گناه شود .
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی یقه پاره نکند، به خصوص در مرگ غیر پدر و برادر.
- [آیت الله مظاهری] به سیّدی که معصیت کار است، اگر خمس دادن کمک به معصیت او باشد، نمیشود خمس داد و به سیّدی هم که آشکارا معصیت میکند، گرچه دادن خمس کمک به معصیت او نباشد. نباید خمس بدهند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر جلوگیری از معصیت توقّف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا اورا از محلّ معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می کند تصرّف کند جایز است ، بلکه واجب است عمل کند .
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت با گرفتن دست گناهکار یا حائل شدن بین او و گناه یا خارج کردن او از محل ارتکاب معصیت یا گرفتن ابزار گناه ممکن باشد، واجب است بدان عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در وسیلهای که با آن معصیت میکند تصرّف کند، جایز بلکه واجب است.
- [آیت الله نوری همدانی] به سیدّی که معصیت کار است ، اگر خمس دادن کمک به معصیّت او باشد ؛ نمی شود خمس داد و به سیدّی هم که آشکارا معصیّت می کند ، اگر چه خمس کمک به معصیّت او نباشد ؛ نباید خمس بدهند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر اینکه دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت می کند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.
- [امام خمینی] اگر جلوگیری از معصیت توقف داشته باشد بر این که دست معصیت کار را بگیرد یا او را از محل معصیت بیرون کند یا در آلتی که به آن معصیت میکند تصرف کند، جایز است، بلکه واجب است عمل کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی به گناه گنهکار یا به ترک واجب از کسی، راضی باشد، گرچه اعانت بر گناه صادق نیست، ولی شریک در گناه گنهکار است؛ مثلاً کسی که راضی باشد بر بیحجابی یا بدحجابی زنها، گرچه مرد باشد، در نامه عملش گناه بیحجابی یا بدحجابی که گناه بزرگی است ثبت میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] به شرابخوار و نیز به کسی که معصیتکار است اگر زکات دادن کمک به معصیت او باشد نمیشود زکات داد و بنا بر احتیاط مستحب به کسی که معصیت کبیره بجا میآورد یا آشکارا گناه میکند زکات ندهند.