چگونه سفارش به دعای برای طول عمر در روایات با امر به آرزوی مرگ در سوره جمعه، سازگار است؟
پاسخ اجمالی: عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از چنین آرزویی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه خطاب به یهودیانی که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند (پاسخ دندانشکنی به آنها ‌داده) ، می ‌گوید:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گوئید. قرآن با این استدلال پرده از روی دروغ و تزویر آنان بر می ‌دارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر کذب آنها است. مؤمن آرزوی لقاء پروردگار متعال دارد که راه رسیدن به آن انجام اعمال صالحی است که او را به مقام قرب برساند و این نیاز به عمر طولانی و فرصت کافی دارد از این جهت در روایات به ما فرموده اند که همواره آرزوی عمر طولانی داشته باشیم مگر در صورتی که عمر انسان چراگاه شیطان شده باشد. البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو می‌شود و دیگر از خدا طول عمر نمی‌خواهد. یکی کسی است که در دنیا وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است. دوم مساله شهادت در راه خدا است که آرزوی شهادت در راه خدا که آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) یک آرزوی مطلوب است. پاسخ تفصیلی: عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص)[1] و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه آنهم خطاب به یهودیان به این مسأله امر کرده است که توجه به شأن نزول این آیات حقیقت و حکمت این امر را روشن می سازد. قرآن مجید در سوره بقره خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:" بگو: ای یهودیان!:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گوئید". [2] همچنین در سوره جمعه می فرماید:" بگو: (ای یهودیان! اگر گمان می‌ کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!)[3] مخاطب پیامبر اکرم (ص) در این دو آیه به دستور خداوند متعال یهودیانی هستند که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت اند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان کاری ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! این خود خواهی ابلهانه در آیات مختلفی از قرآن که سخن از یهود می‌ گوید منعکس شده است که می گفتند:"ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم".[4] و " آنها گفتند کسی در بهشت داخل نمی‌شود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد".[5] و " آتش دوزخ جز چند روزی به ما اصابت نخواهد کرد".[6] این پندارهای موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت می ‌کرد، و از سوی دیگر به کبر و خودپسندی و خود برتربینی. قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنی به آنها ‌داده ، می‌ گوید:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌ گوئید". [7] آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمتهای بی پایان بهشت در اختیار شما باشد؟ آیا دوست، آرزوی دیدن محبوب خود را ندارد؟! یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است یا ما چند روزی بیش در آتش نمی‌ سوزیم، می ‌خواستند مسلمانان را نسبت به آئینشان دلسرد کنند، ولی قرآن پرده از روی دروغ و تزویر آنان بر می ‌دارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر کذب آنها است، راستی اگر انسان چنان ایمانی به سرای آخرت داشته باشد چرا اینقدر به زندگی این جهان دل ببندد؟ و برای وصول به آن مرتکب هزار گونه جنایت شود؟ در آیات بعد، قرآن اضافه می‌ کند:" آنها هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد، به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستادند و خداوند از ستمگران، آگاه است"[8]. آری آنها می‌ دانستند در پرونده اعمالشان چه نقطه‌ های سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنا بر این سرای آخرت برای آنها سرای عذاب و شکنجه و رسوایی است و به همین دلیل خواهان آن نیستند. خدای متعال درباره حرص شدید آنها به مادیات می‌ گوید" تو آنها را حریص ترین مردم بر زندگی می‌بینی، حتی حریص تر از مشرکان، آن چنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند".[9] حریص در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبی، آنها حتی از مشرکان که طبعا می‌بایست در جمع ‌آوری اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکی نداشته باشند حریص ترند.[10] و برای جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! هر یک تمنای عمر هزار ساله دارد. بنابراین خطاب این آیه متوجه یهودیان نژاد پرستی بوده که فکر می کردند که اولیاء خدا فقط آنان بوده و قوم برتر آنانند نه سایر مردم و پیامبر (ص) از طرف خدای متعال مأمور شده تا با این استدلال محکم و متین ادعای آنان را باطل کرده و آنان را در بین مردم رسوا سازد. البته انسان های مؤمن و پرهیزگار خواهان لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال هستند و لازمه رسیدن به مقام قرب الهی این است که اعمال صالح و خیرات فراوان در پرونده اعمال آدمی ثبت بوده باشد و مسلم است که هر انسانی که دارای اعمال نیک بیشتری بوده باشد، از درجات بالاتری برخوردار خواهد بود و از آنجایی که لازمه برخورداری از اعمال نیک فراوان، داشتن فرصت مطلوب و طول عمر است، مؤمن باید همواره خواهان عمر طولانی در مسیر اطاعت پروردگار رب العالمین باشد چرا که تنها راه رسیدن خود به مقام قرب را انجام اعمال نیک و صالحه دانسته و لازمه انجام آن اعمال برخورداری از فرصت مطلوب است بنا بر این هیچ گاه آرزوی مرگ، مطلوب اسلام نبوده مگر در صورتی که انسان اسیر شیطان شده وبه تعبیر امام سجاد (ع)عمر او مرتع شیطان شده باشد[11] و با اعمال خود دائما از لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال دور می شود. البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو می ‌شود و دیگر از خدا طول عمر نمی ‌خواهد: 1. کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه‌ که پیش فرستاده خیر و برکت است ، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است در اینجا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همان‌طور که دانشجویی که برای تحصیل‌ به خارج رفته و در آنجا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است آرزوی بازگشت به وطن دارد چون‌ مسؤولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاالله یک‌ آرزوست ، آما آیا آنها در صدد تحقق‌ بخشیدن به این آرزو هستند یا در عین اینکه‌ مرگ برای آنها یک امر آرزویی است با آن مبارزه هم می‌ کنند ؟ نکته این‌ است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه می‌ کنند ( مگر در دو صورت‌ که خواهیم گفت ) ، چرا ؟ برای اینکه مثل آنان همان مثل دانشجوست : دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظه‌ای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه می‌ کند با اینکه‌ آرزوی آن را دارد ، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در اینجا کاری‌ برایش نمانده است ، یعنی آنچه باید انجام می‌داده ، انجام داده است. 2. دوم مساله شهادت است. از آنجا که شهادت در راه خدا بالاترین درجه کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی‌ هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، برّی نیست [12]، پس بنابر این آرزوی شهادت ( مرگ در راه خدا ) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند[13]. پی نوشتها: [1] بحارالأنوار ج 6، ص 128- ما، [الأمالی للشیخ الطوسی‌] ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَاقِدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْهَادِ عَنْ هِنْدٍ بِنْتِ الْحَارِثِ الْفِرَاسِیَّةِ عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَی رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شَاکٍ فَتَمَنَّی الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَی إِحْسَانِکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ. [2] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. [3] قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین، جمعة، 6‌. [4] مائده، 18: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه. [5] بقره، 111 : وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری. [6] بقره، 80 : وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً. [7] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. [8] بقره، 95:وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ. [9] بقره، 96:َ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی‌ حَیاةٍوَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ. [10] تفسیر نمونه، ج‌1، ص357و356. [11] الصحیفةالسجادیة(ع) ص : 93، بحارالأنوار، ج 70 ، ص 62 قَالَ‌سَیِّدُ السَّاجِدِینَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنِ الْکَوْنُ فِی الدُّنْیَا صَلَاحاً لِلْعِبَادِ لِتَحْصِیلِ الذَّخَائِرِ لِلْمَعَادِ لَمَا أَسْکَنَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ الْمُقَدَّسَةَ فِی تِلْکَ الْأَبْدَانِ الْکَثِیفَةِ. [12] کلینی، الکافی، ج 2، ص 348؛ مجلسی، بحار الانوار،ج 71، ص 61، با اندکی اختلاف. [13] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن جلد 7 ( تفسیر سوره‌های صف ، جمعه ، منافقون و تغابن )، صص 64-81. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

چگونه سفارش به دعای برای طول عمر در روایات با امر به آرزوی مرگ در سوره جمعه، سازگار است؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از چنین آرزویی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه خطاب به یهودیانی که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند (پاسخ دندانشکنی به آنها ‌داده) ، می ‌گوید:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گوئید.
قرآن با این استدلال پرده از روی دروغ و تزویر آنان بر می ‌دارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر کذب آنها است.
مؤمن آرزوی لقاء پروردگار متعال دارد که راه رسیدن به آن انجام اعمال صالحی است که او را به مقام قرب برساند و این نیاز به عمر طولانی و فرصت کافی دارد از این جهت در روایات به ما فرموده اند که همواره آرزوی عمر طولانی داشته باشیم مگر در صورتی که عمر انسان چراگاه شیطان شده باشد.
البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو می‌شود و دیگر از خدا طول عمر نمی‌خواهد. یکی کسی است که در دنیا وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است.
دوم مساله شهادت در راه خدا است که آرزوی شهادت در راه خدا که آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) یک آرزوی مطلوب است.

پاسخ تفصیلی:
عمر طولانی یکی از نعمت های ارزشمند الهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص)[1] و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند و قرآن مجید تنها در دو آیه در سوره های بقره و جمعه آنهم خطاب به یهودیان به این مسأله امر کرده است که توجه به شأن نزول این آیات حقیقت و حکمت این امر را روشن می سازد.
قرآن مجید در سوره بقره خطاب به پیامبر اکرم (ص) می فرماید:" بگو: ای یهودیان!:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گوئید". [2]
همچنین در سوره جمعه می فرماید:" بگو: (ای یهودیان! اگر گمان می‌ کنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می ‌گویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!)[3]
مخاطب پیامبر اکرم (ص) در این دو آیه به دستور خداوند متعال یهودیانی هستند که ادعای برتر بودن قوم خود را داشته و فقط خود را اولیاء خدا می دانستند و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت اند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده!، و آتش جهنم با آنها چندان کاری ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند، و خلاصه آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند! این خود خواهی ابلهانه در آیات مختلفی از قرآن که سخن از یهود می‌ گوید منعکس شده است که می گفتند:"ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم".[4] و " آنها گفتند کسی در بهشت داخل نمی‌شود مگر اینکه یهودی یا نصرانی باشد".[5] و " آتش دوزخ جز چند روزی به ما اصابت نخواهد کرد".[6]
این پندارهای موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت می ‌کرد، و از سوی دیگر به کبر و خودپسندی و خود برتربینی.
قرآن مجید در آیات فوق پاسخ دندانشکنی به آنها ‌داده ، می‌ گوید:" اگر (آن چنان که شما مدعی هستید) سرای آخرت نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌ گوئید". [7]
آیا میل ندارید به جوار رحمت خدا پناه برید و نعمتهای بی پایان بهشت در اختیار شما باشد؟ آیا دوست، آرزوی دیدن محبوب خود را ندارد؟! یهود با گفتن این سخنها که بهشت مخصوص ما است یا ما چند روزی بیش در آتش نمی‌ سوزیم، می ‌خواستند مسلمانان را نسبت به آئینشان دلسرد کنند، ولی قرآن پرده از روی دروغ و تزویر آنان بر می ‌دارد؛ زیرا آنها به هیچ وجه حاضر به ترک زندگی دنیا نیستند و این خود دلیل محکمی بر کذب آنها است، راستی اگر انسان چنان ایمانی به سرای آخرت داشته باشد چرا اینقدر به زندگی این جهان دل ببندد؟ و برای وصول به آن مرتکب هزار گونه جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن اضافه می‌ کند:" آنها هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد، به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستادند و خداوند از ستمگران، آگاه است"[8].
آری آنها می‌ دانستند در پرونده اعمالشان چه نقطه‌ های سیاه و تاریک وجود دارد، آنها از اعمال زشت و ننگین خود مطلع بودند، خدا نیز از اعمال این ستمگران آگاه است، بنا بر این سرای آخرت برای آنها سرای عذاب و شکنجه و رسوایی است و به همین دلیل خواهان آن نیستند.
خدای متعال درباره حرص شدید آنها به مادیات می‌ گوید" تو آنها را حریص ترین مردم بر زندگی می‌بینی، حتی حریص تر از مشرکان، آن چنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند".[9]
حریص در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبی، آنها حتی از مشرکان که طبعا می‌بایست در جمع ‌آوری اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکی نداشته باشند حریص ترند.[10] و برای جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! هر یک تمنای عمر هزار ساله دارد.
بنابراین خطاب این آیه متوجه یهودیان نژاد پرستی بوده که فکر می کردند که اولیاء خدا فقط آنان بوده و قوم برتر آنانند نه سایر مردم و پیامبر (ص) از طرف خدای متعال مأمور شده تا با این استدلال محکم و متین ادعای آنان را باطل کرده و آنان را در بین مردم رسوا سازد.
البته انسان های مؤمن و پرهیزگار خواهان لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال هستند و لازمه رسیدن به مقام قرب الهی این است که اعمال صالح و خیرات فراوان در پرونده اعمال آدمی ثبت بوده باشد و مسلم است که هر انسانی که دارای اعمال نیک بیشتری بوده باشد، از درجات بالاتری برخوردار خواهد بود و از آنجایی که لازمه برخورداری از اعمال نیک فراوان، داشتن فرصت مطلوب و طول عمر است، مؤمن باید همواره خواهان عمر طولانی در مسیر اطاعت پروردگار رب العالمین باشد چرا که تنها راه رسیدن خود به مقام قرب را انجام اعمال نیک و صالحه دانسته و لازمه انجام آن اعمال برخورداری از فرصت مطلوب است بنا بر این هیچ گاه آرزوی مرگ، مطلوب اسلام نبوده مگر در صورتی که انسان اسیر شیطان شده وبه تعبیر امام سجاد (ع)عمر او مرتع شیطان شده باشد[11] و با اعمال خود دائما از لقاء الهی و مقام قرب پروردگار متعال دور می شود.
البته در دو مورد است که مرگ برای اولیاالله یک آرزو می ‌شود و دیگر از خدا طول عمر نمی ‌خواهد:
1. کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه‌ که پیش فرستاده خیر و برکت است ، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسؤولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است در اینجا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همان‌طور که دانشجویی که برای تحصیل‌ به خارج رفته و در آنجا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است آرزوی بازگشت به وطن دارد چون‌ مسؤولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاالله یک‌ آرزوست ، آما آیا آنها در صدد تحقق‌ بخشیدن به این آرزو هستند یا در عین اینکه‌ مرگ برای آنها یک امر آرزویی است با آن مبارزه هم می‌ کنند ؟ نکته این‌ است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه می‌ کنند ( مگر در دو صورت‌ که خواهیم گفت ) ، چرا ؟ برای اینکه مثل آنان همان مثل دانشجوست : دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظه‌ای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه می‌ کند با اینکه‌ آرزوی آن را دارد ، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در اینجا کاری‌ برایش نمانده است ، یعنی آنچه باید انجام می‌داده ، انجام داده است.
2. دوم مساله شهادت است. از آنجا که شهادت در راه خدا بالاترین درجه کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس سالها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد (اما شهادت یک کمال تضمین شده است) پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی‌ هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، برّی نیست [12]، پس بنابر این آرزوی شهادت ( مرگ در راه خدا ) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند[13].

پی نوشتها:
[1] بحارالأنوار ج 6، ص 128- ما، [الأمالی للشیخ الطوسی‌] ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَاقِدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْهَادِ عَنْ هِنْدٍ بِنْتِ الْحَارِثِ الْفِرَاسِیَّةِ عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَی رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شَاکٍ فَتَمَنَّی الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَی إِحْسَانِکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ.
[2] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
[3] قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین، جمعة، 6‌.
[4] مائده، 18: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ و احبائه.
[5] بقره، 111 : وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری.
[6] بقره، 80 : وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً.
[7] بقره، 94:قُلْ إِنْ کانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
[8] بقره، 95:وَ لَنْ یَتَمَنَّوْهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ.
[9] بقره، 96:َ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی‌ حَیاةٍوَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ.
[10] تفسیر نمونه، ج‌1، ص357و356.
[11] الصحیفةالسجادیة(ع) ص : 93، بحارالأنوار، ج 70 ، ص 62 قَالَ‌سَیِّدُ السَّاجِدِینَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنِ الْکَوْنُ فِی الدُّنْیَا صَلَاحاً لِلْعِبَادِ لِتَحْصِیلِ الذَّخَائِرِ لِلْمَعَادِ لَمَا أَسْکَنَ اللَّهُ الْأَرْوَاحَ الْمُقَدَّسَةَ فِی تِلْکَ الْأَبْدَانِ الْکَثِیفَةِ.
[12] کلینی، الکافی، ج 2، ص 348؛ مجلسی، بحار الانوار،ج 71، ص 61، با اندکی اختلاف.
[13] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن جلد 7 ( تفسیر سوره‌های صف ، جمعه ، منافقون و تغابن )، صص 64-81.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین