داستان آدم(ع)وخروج از بهشت را بیان کنید؟
در ابتدا باید دانست :آدم و حوا هر دو از شجره ممنوعه خوردند چنانکه در قرآن مجید می خوانیم(فاکلا منها فبدت لهما سوئ اتهما )طه \121 جهت توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم: 1. ماجرای بهشت آدم و حوا، در سه مورد از آیات قرآن ذکر شده است: بقره، 35 به بعد، اعراف، 19 به بعد، طه، 115 به بعد. 2. از مجموع آیات مزبور، به ویژه آیه 30 سوره مبارک بقره که می فرماید: (انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در زمین جانشینی قرار می دهم). فهمیده می شود که آدم و حوا از نخست برای زندگی و مرگ در زمین آفریده شده بودند و ساکن شدن آنها در بهشت به وسیله خداوند تنها برای آزمایش بوده است. راز آمدن آدم به زمین نیز چنین بوده که به منظور محرز شدن مقام خلیفه اللهی وی، برتری او را بر ملائکه اعلام کند. آنگاه دستور سجده کردن به او را بدان ها داده، سپس او و حوا را در بهشت ساکن سازد و بعد به زمین فرستاده شوند لیکن آدم و حوا بر اثر خطای خود بر آن پیشی گرفته و به صورت تنبیهی و با سابقه خطا بر زمین آمدند. 3. افزون بر آن که بر زمین آمدن آدم و حوا و رخداد مراحل مزبور، یک قضاء مسلم و حتمی الهی بود این امر پیامدهایی را به دنبال داشت که در صورت واقع نشدن، آدم و حوا بدان دست نمی یافتند، از جمله: 1- گرچه آدم به خود ستم کرده و به لب پرتگاه هلاکت و دو راهی سعادت و شقاوت یعنی دنیا کشاند؛ ولی با آمدن به این دنیا، یکی از درجات سعادت و منازل کمال و ترقی را برای خود فراهم ساخت، به گونه ای که اگر اصلا به این عالم نمی آمد، و یا می آمد ولی خطا نمی کرد، هرگز آن را درک نمی کرد، چرا که بدون این جریان، آدم چگونه می توانست میزان فقر، مذلت، بیچارگی و قصور خود را دریابد و یا چگونه می توانست سعادت ها و راحتی هایی که در عالم قدس و جوار خداوند در برابر زحمات، رنج ها و مشقت های این دنیا به او داده می شود به دست آورد؟ آری، خداوند صفاتی مانند: عفو، آمرزش، رأفت، توبه، پرده پوشی، فضل، رحمت و... دارد که جز گنهکاران از آن برخوردار نمی شوند و در ایام روزگار، نسیم های رحمتی از جانب او می وزد که جز افرادی که خود را در معرض آن قرار می دهند بهره ای نمی برند و این همه در دنیا، دست یافتنی است. 2- عهدی که در سوره طه مطرح شده، به این حقیقت اشاره دارد که آن پیمان عمومی بر پرستش و بندگی خدا، در دنیا، حاصل شدنی تر است؛ چرا که در دنیایی که هرگز انواع ناراحتی ها و دردها و ناملایمات بوده، مرگ و زندگی، تندرستی و بیماری، گشایش و تنگدستی، راحت و زحمت، یافتن و از دست دادن و... در آن جمع است یک رویکرد ایمانی لازم است تا با نظر افکندن در آن، انسان خود را مملوک خدا دیده، همه استقلال ها، نورانیت و جمال و زیبایی و... را در این زاویه مشاهده کند و تنها با نگاه از این دریچه به دنیاست که انسان ناملایمی در آن ندیده، و هراسی نخواهد داشت، عهدی که خداوند با آدم بست نیز همین جهت گیری بوده و تنها در دنیا امکان تحقق می یافت. 3- انسان برای زندگی در زمین خلق شده است (انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در روی زمین جانشین (نماینده ای) قرار خواهم داد) (بقره، آیه 130). پس می بایست دیر یا زود حضرت آدم و حوا به زمین بیایند و در آنجا به زندگی خود ادامه دهند. 4- حضور حضرت آدم و حوا در بهشت، در حقیقت برای کسب آمادگی حضور در زندگی در دنیا و زمین بوده است، نه این که دائما در آن باشند. باید توجه داشت که حضرت آدم و حوا در بهشت جاودانی نبوده اند زیرا این بهشت در صحنه قیامت بروز و ظهور دارد. بلکه در بهشت برزخی بوده اند که محلی موقتی برای مؤمنان است و همه مؤمنان پس از مرگ بدان نقل مکان می کنند. آنها باید مدتی در آنجا می مانند تا آمادگی حضور در زمین را پیدا کنند. 5- حضور ما انسان ها در زمین به دلیل گناه آدم و حوا نبوده است. بلکه انسان جهت آزمون و رشد, نیاز به حضور بر روی زمین داشت. این اندیشه که ما گناه نخستین آدم و حوا را بر دوش می کشیم از آموزه های مسیحیت تحریف شده است و دین اسلام به آن اعتقادی ندارد. 6- اصولا گناه آدم و حوا، به معنای اصطلاحی نیست. زیرا گناه در جایی است که تکلیف آمده باشد و بهشت جایگاه تکلیف نیست و آدم و حوا مکلف نبودند. آنان از زمانی که به زمین آمدند وارد جایگاه تکلیف شدند. آنچه در بهشت بین آدم و حوا و شیطان گذشت آزمایشی بس عظیم برای آنها بود که فریب سخنان فریبنده شیطان را نخورند. بنابراین آنها گناهی نکردند تا دامن دیگران را بگیرد. آیه 23 سوره اعراف و آیات قبل و بعد ان درباره داستان آدم و حوا با شیطان، و در نگاهی وسیع، درباره ارتباط انسان و شیطان. از مجموع آیات، چنین استفاده می‌شود که گرچه شیطان توانست با گرفتن چهره خیرخواهی و دوستی در وسوسه‌های خود، زمینه رانده شدن آن دو را از بهشت مهیا و آنها را به تناول از شجره ممنوعه مبتلا بکند؛ اما سرانجام، هنگامی که آدم و حوا به نقشه شیطانی ابلیس واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند، به فکر جبران گذشته افتادند و در پیشگاه خداوند بر ظلم به خویشتن اعتراف کردند. مفسران درباره این که سخن فوق، چگونه با عصمت انبیا و نبوت آن حضرت سازگار است، پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند: 1- برخی گفته‌اند که گناه بر دو نوع است: گناه مطلق، همان مخالفت با فرمان قطعی خداوند است که شامل ترک واجب و انجام حرام می‌باشد. گناه نسبی، آن است که عمل غیرحرامی از شخص بزرگی سر زند که با توجه به مقام و موقعیتش، شایسته او نباشد، چه اعمال بزرگان با توجه به موقعیت آنها، سنجیده می‌شود. ازاین‌رو اگر یک ترک اولی از آن‌ها سرزند، مورد عقاب پروردگار قرار می‌گیرند، (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 411، نشر اسماعیلیان). 2- برخی نیز گفته‌اند که نهی آدم از شجره ممنوعه، نهی ارشادی بود، نه نهی مولوی. گاهی خداوند از چیزی به لحاظ مقام مولویت نهی می‌کند. در این صورت، اطاعتش بر هر انسانی واجب است؛ اما گاهی تنها برای این که به انسان بگوید که ارتکاب این عمل، اثر نامطلوبی برای او دارد، نهی می‌کند (مقام نصیحت و اندرز) در داستان آدم نیز، امر خداوند به عنوان یک ارشاد است نه فرمان؛ لذا آدم تنها با نهی ارشادی مخالفت کرد، نه عصیان و گناه واقعی، (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 132 و 137، نشر دارالکتب). 3- بعضی گفته‌اند که نهی آدم، نهی آزمایشی بوده است نه واقعی. با توجه بر این که آدم برای زندگی در زمین آفریده شده بود، نه بهشت و دوران توقف او در بهشت، دوران آزمایش بود نه دوران تکلیف بنابراین اوامر و نواهی خداوند در بهشت، تنها برای آشنا ساختن آدم به مسائل آینده در زمینه واجب و حرام بوده است. به این ترتیب، آدم تنها با یک فرمان آزمایشی مخالفت کرد، نه امر واجب و قطعی، (ر.ک: آیت‌الله‌مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 104، مطبوعاتی هدف). 4- برخی معتقدند که الفاظی مانند ظلم، عصیان، اغوا، توبه و غفران در داستان آدم، هیچ‌کدام دلیل صدور گناه از آدمی نمی‌باشند؛ زیرا واژه‌ی ظلم در لغت عرب، به معنای تجاوز از حد و قرار دادن چیزی در غیر محل خود است. کار آدم نیز - هر نوع تفسیر کنیم - نوعی تجاوز از حد و کار بی‌مورد بوده است و این، غیر از آن است که بگوییم: آدم قانون الهی را شکست و در زمره گناه‌کاران درآمد. افزون بر آن، درباره آدم، مسأله ظلم به نفس مطرح است و در قرآن، ظلم به نفس، در مقابل انجام کار بد قرار گرفته است (سبحانی، جعفر: منشور جاوید، ج 11، ص 92 - 90، مؤسسه امام صادق(ع(. 5- در میان مفسرین اهل سنت، گروهی چون فخر رازی، مدعی شده‌اند که به طور مسلم، آدم مرتکب گناه شده است؛ ولی چون آن گناه پیش از رسیدن به مقام نبوت بوده است، با عصمت ایشان منافات ندارد، (تفسیر فخر رازی، ج 14، ص 50) در مقابل، افرادی چون شیخ محمد عبده و آلوسی نیز گفته‌اند: با توجه به این ارتکاب آدم از روی سهو و نسیان بوده است، ضرری به عصمت و نبوت ایشان وارد نمی‌آید، (تفسیر المنار، ج 1، ص 280، نشر بیروت دارالمعرفة - تفسیر روح‌المعانی، ج 1، ص 235، بیروت، داراحیاء). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100115755)
عنوان سوال:

داستان آدم(ع)وخروج از بهشت را بیان کنید؟


پاسخ:

در ابتدا باید دانست :آدم و حوا هر دو از شجره ممنوعه خوردند چنانکه در قرآن مجید می خوانیم(فاکلا منها فبدت لهما سوئ اتهما )طه \121 جهت توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم:
1. ماجرای بهشت آدم و حوا، در سه مورد از آیات قرآن ذکر شده است: بقره، 35 به بعد، اعراف، 19 به بعد، طه، 115 به بعد.
2. از مجموع آیات مزبور، به ویژه آیه 30 سوره مبارک بقره که می فرماید: (انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در زمین جانشینی قرار می دهم). فهمیده می شود که آدم و حوا از نخست برای زندگی و مرگ در زمین آفریده شده بودند و ساکن شدن آنها در بهشت به وسیله خداوند تنها برای آزمایش بوده است. راز آمدن آدم به زمین نیز چنین بوده که به منظور محرز شدن مقام خلیفه اللهی وی، برتری او را بر ملائکه اعلام کند. آنگاه دستور سجده کردن به او را بدان ها داده، سپس او و حوا را در بهشت ساکن سازد و بعد به زمین فرستاده شوند لیکن آدم و حوا بر اثر خطای خود بر آن پیشی گرفته و به صورت تنبیهی و با سابقه خطا بر زمین آمدند.
3. افزون بر آن که بر زمین آمدن آدم و حوا و رخداد مراحل مزبور، یک قضاء مسلم و حتمی الهی بود این امر پیامدهایی را به دنبال داشت که در صورت واقع نشدن، آدم و حوا بدان دست نمی یافتند، از جمله:
1- گرچه آدم به خود ستم کرده و به لب پرتگاه هلاکت و دو راهی سعادت و شقاوت یعنی دنیا کشاند؛ ولی با آمدن به این دنیا، یکی از درجات سعادت و منازل کمال و ترقی را برای خود فراهم ساخت، به گونه ای که اگر اصلا به این عالم نمی آمد، و یا می آمد ولی خطا نمی کرد، هرگز آن را درک نمی کرد، چرا که بدون این جریان، آدم چگونه می توانست میزان فقر، مذلت، بیچارگی و قصور خود را دریابد و یا چگونه می توانست سعادت ها و راحتی هایی که در عالم قدس و جوار خداوند در برابر زحمات، رنج ها و مشقت های این دنیا به او داده می شود به دست آورد؟
آری، خداوند صفاتی مانند: عفو، آمرزش، رأفت، توبه، پرده پوشی، فضل، رحمت و... دارد که جز گنهکاران از آن برخوردار نمی شوند و در ایام روزگار، نسیم های رحمتی از جانب او می وزد که جز افرادی که خود را در معرض آن قرار می دهند بهره ای نمی برند و این همه در دنیا، دست یافتنی است.
2- عهدی که در سوره طه مطرح شده، به این حقیقت اشاره دارد که آن پیمان عمومی بر پرستش و بندگی خدا، در دنیا، حاصل شدنی تر است؛ چرا که در دنیایی که هرگز انواع ناراحتی ها و دردها و ناملایمات بوده، مرگ و زندگی، تندرستی و بیماری، گشایش و تنگدستی، راحت و زحمت، یافتن و از دست دادن و... در آن جمع است یک رویکرد ایمانی لازم است تا با نظر افکندن در آن، انسان خود را مملوک خدا دیده، همه استقلال ها، نورانیت و جمال و زیبایی و... را در این زاویه مشاهده کند و تنها با نگاه از این دریچه به دنیاست که انسان ناملایمی در آن ندیده، و هراسی نخواهد داشت، عهدی که خداوند با آدم بست نیز همین جهت گیری بوده و تنها در دنیا امکان تحقق می یافت.
3- انسان برای زندگی در زمین خلق شده است (انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در روی زمین جانشین (نماینده ای) قرار خواهم داد) (بقره، آیه 130).
پس می بایست دیر یا زود حضرت آدم و حوا به زمین بیایند و در آنجا به زندگی خود ادامه دهند.
4- حضور حضرت آدم و حوا در بهشت، در حقیقت برای کسب آمادگی حضور در زندگی در دنیا و زمین بوده است، نه این که دائما در آن باشند. باید توجه داشت که حضرت آدم و حوا در بهشت جاودانی نبوده اند زیرا این بهشت در صحنه قیامت بروز و ظهور دارد. بلکه در بهشت برزخی بوده اند که محلی موقتی برای مؤمنان است و همه مؤمنان پس از مرگ بدان نقل مکان می کنند. آنها باید مدتی در آنجا می مانند تا آمادگی حضور در زمین را پیدا کنند.
5- حضور ما انسان ها در زمین به دلیل گناه آدم و حوا نبوده است. بلکه انسان جهت آزمون و رشد, نیاز به حضور بر روی زمین داشت. این اندیشه که ما گناه نخستین آدم و حوا را بر دوش می کشیم از آموزه های مسیحیت تحریف شده است و دین اسلام به آن اعتقادی ندارد.
6- اصولا گناه آدم و حوا، به معنای اصطلاحی نیست. زیرا گناه در جایی است که تکلیف آمده باشد و بهشت جایگاه تکلیف نیست و آدم و حوا مکلف نبودند. آنان از زمانی که به زمین آمدند وارد جایگاه تکلیف شدند. آنچه در بهشت بین آدم و حوا و شیطان گذشت آزمایشی بس عظیم برای آنها بود که فریب سخنان فریبنده شیطان را نخورند. بنابراین آنها گناهی نکردند تا دامن دیگران را بگیرد.
آیه 23 سوره اعراف و آیات قبل و بعد ان درباره داستان آدم و حوا با شیطان، و در نگاهی وسیع، درباره ارتباط انسان و شیطان. از مجموع آیات، چنین استفاده می‌شود که گرچه شیطان توانست با گرفتن چهره خیرخواهی و دوستی در وسوسه‌های خود، زمینه رانده شدن آن دو را از بهشت مهیا و آنها را به تناول از شجره ممنوعه مبتلا بکند؛ اما سرانجام، هنگامی که آدم و حوا به نقشه شیطانی ابلیس واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند، به فکر جبران گذشته افتادند و در پیشگاه خداوند بر ظلم به خویشتن اعتراف کردند. مفسران درباره این که سخن فوق، چگونه با عصمت انبیا و نبوت آن حضرت سازگار است، پاسخ‌های گوناگونی داده‌اند: 1- برخی گفته‌اند که گناه بر دو نوع است: گناه مطلق، همان مخالفت با فرمان قطعی خداوند است که شامل ترک واجب و انجام حرام می‌باشد. گناه نسبی، آن است که عمل غیرحرامی از شخص بزرگی سر زند که با توجه به مقام و موقعیتش، شایسته او نباشد، چه اعمال بزرگان با توجه به موقعیت آنها، سنجیده می‌شود. ازاین‌رو اگر یک ترک اولی از آن‌ها سرزند، مورد عقاب پروردگار قرار می‌گیرند، (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 411، نشر اسماعیلیان). 2- برخی نیز گفته‌اند که نهی آدم از شجره ممنوعه، نهی ارشادی بود، نه نهی مولوی. گاهی خداوند از چیزی به لحاظ مقام مولویت نهی می‌کند. در این صورت، اطاعتش بر هر انسانی واجب است؛ اما گاهی تنها برای این که به انسان بگوید که ارتکاب این عمل، اثر نامطلوبی برای او دارد، نهی می‌کند (مقام نصیحت و اندرز) در داستان آدم نیز، امر خداوند به عنوان یک ارشاد است نه فرمان؛ لذا آدم تنها با نهی ارشادی مخالفت کرد، نه عصیان و گناه واقعی، (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 132 و 137، نشر دارالکتب). 3- بعضی گفته‌اند که نهی آدم، نهی آزمایشی بوده است نه واقعی. با توجه بر این که آدم برای زندگی در زمین آفریده شده بود، نه بهشت و دوران توقف او در بهشت، دوران آزمایش بود نه دوران تکلیف بنابراین اوامر و نواهی خداوند در بهشت، تنها برای آشنا ساختن آدم به مسائل آینده در زمینه واجب و حرام بوده است. به این ترتیب، آدم تنها با یک فرمان آزمایشی مخالفت کرد، نه امر واجب و قطعی، (ر.ک: آیت‌الله‌مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 104، مطبوعاتی هدف). 4- برخی معتقدند که الفاظی مانند ظلم، عصیان، اغوا، توبه و غفران در داستان آدم، هیچ‌کدام دلیل صدور گناه از آدمی نمی‌باشند؛ زیرا واژه‌ی ظلم در لغت عرب، به معنای تجاوز از حد و قرار دادن چیزی در غیر محل خود است. کار آدم نیز - هر نوع تفسیر کنیم - نوعی تجاوز از حد و کار بی‌مورد بوده است و این، غیر از آن است که بگوییم: آدم قانون الهی را شکست و در زمره گناه‌کاران درآمد. افزون بر آن، درباره آدم، مسأله ظلم به نفس مطرح است و در قرآن، ظلم به نفس، در مقابل انجام کار بد قرار گرفته است (سبحانی، جعفر: منشور جاوید، ج 11، ص 92 - 90، مؤسسه امام صادق(ع(. 5- در میان مفسرین اهل سنت، گروهی چون فخر رازی، مدعی شده‌اند که به طور مسلم، آدم مرتکب گناه شده است؛ ولی چون آن گناه پیش از رسیدن به مقام نبوت بوده است، با عصمت ایشان منافات ندارد، (تفسیر فخر رازی، ج 14، ص 50) در مقابل، افرادی چون شیخ محمد عبده و آلوسی نیز گفته‌اند: با توجه به این ارتکاب آدم از روی سهو و نسیان بوده است، ضرری به عصمت و نبوت ایشان وارد نمی‌آید، (تفسیر المنار، ج 1، ص 280، نشر بیروت دارالمعرفة - تفسیر روح‌المعانی، ج 1، ص 235، بیروت، داراحیاء). (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100115755)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین