آیا شهید مطهری داستان قرآن درباره حضرت آدم (ع) را سمبلیک می داند؟
برای درک صحیح این مطلب باید معنای سمبلیک را مد نظر قرار دهیم. اگر بیان سمبلیک به این معنا باشد که ظاهر مطلبی که نقل می شود، هیچ واقعیتی ندارد، و تنها معنای رمزی آن مد نظر است، شهید مطهری هرگز چنین مطلبی را نمی پذیرند. اما اگر معنای سمبلیک این باشد که مطلب بیان شده، علاوه بر ظاهری که نقل می کند، حقایقی را نیز تعلیم می دهد که فراتر از ظاهر هستند، این مطلبی صحیح است و نمونه های آن بسیار است. چون هستی دارای عوالم متفاوتی است که بعضی از آنها، مرتبه عالی تر و قوی تر عالم دیگر هستند. و اتفاق در یک عالم در عالم بالاتر، معنایی دیگر می یابد. مثل نماز که در عالم ماده، افعالی فیزیکی است و در عالم معنا، مشحون از رموز و اسرار است. شهید مطهری به صراحت کامل، ادعای اینکه داستان های قرآن، از جمله داستان خلقت آدم، خالی از بیان واقعی باشد، رد می کنند: ( بعضی ‌ها راجع به برخی از قصص قرآن گفته ‌اند که قرآن هدفش مقدس است؛ قصص را نقل می ‌کند برای پند و عبرت گرفتن. قرآن که کتاب تاریخ نیست که بخواهد وقایع نگاری کند؛ وقایع را برای پندها ذکر می ‌کند. وقتی که هدف پند است، دیگر فرق نمی ‌کند که آن واقعه ‌ای که نقل می ‌کند واقعاً واقع شده باشد یا آن را به صورت یک داستان نقل کند که نتیجه بگیرد. مگر نیست که بسیاری از حکیمان دنیا پندهای بسیار بزرگ را از زبان حیوانات بیان کرده‌ اند که همه مردم می ‌دانند که اینها واقعیت ندارد؟ مثل داستانهای کلیله و دمنه که خرگوش چنین گفت، روباه چنین گفت، شیر چنین گفت، شیر آمد با روباه چنین سخن گفت، بعد خرگوش مأموریت پیدا کرد ... و وقتی می‌ خواهد بگوید که انسان باید عاقل و فَطِن باشد و هیکل و زور نمی‌ تواند با عقل و فکر و هوش برابری کند می ‌گوید خرگوش به این کوچکی و کم قوّه ‌ای، شیر به آن بزرگی و زورمندی را آخر در چاه معلّق می ‌کند. این را برای پند و اندرز می ‌گوید، و الّا داستانی واقع نشده که واقعاً شیری باشد و روباهی و خرگوشی و با همدیگر حرف زده باشند. بعضی خواسته‌ اند چنین حرفی- العیاذباللَّه- بگویند که اصلًا ضرورتی ندارد ما در باب قصص قرآن، راجع به این جهتش فکر کنیم که آیا قصص قرآن تاریخ است یا تمثیل برای پند و اندرز. ولی این حرف، بسیار حرف مفتی است. محال است که انبیاء، در منطق نبوت، برای یک حقیقت- العیاذباللَّه- یک امر واقع نشده و یک دروغ را ولو به صورت تمثیل بیان کنند.)[1] و شهید مطهری در عین حال که تمثیلی بودن به این معنا را رد کرده اند، نوعی از سمبلیک بودن را پذیرفته اند: ( ما اگر مخصوصاً قرآن کریم را ملاک قرار دهیم می ‌بینیم قرآن داستان آدم را به صورت به اصطلاح سمبولیک طرح کرده است. منظورم این نیست که (آدم) که در قرآن آمده نام شخص نیست، چون (سمبل) نوع انسان است- ابداً- قطعاً (آدم اوّل) یک فرد و یک شخص است و وجود عینی داشته است؛ منظورم این است که قرآن داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و ... به صورت سمبولیک طرح کرده است. نتیجه ‌ای که قرآن از این داستان می ‌گیرد، از نظر خلقت حیرت انگیز آدم نیست و در باب خداشناسی از این داستان هیچ گونه نتیجه‌گیری نمی ‌کند، بلکه قرآن تنها از نظر مقام معنوی انسان و از نظر یک سلسله مسائل اخلاقی، داستان آدم را طرح می ‌کند.[2] [1]. مجموعه ‌آثار استاد شهیدمطهری، ج‌16، ص 100. [2]. مجموعه‌ آثار استاد شهیدمطهری، ج‌1، ص: 515.
عنوان سوال:

آیا شهید مطهری داستان قرآن درباره حضرت آدم (ع) را سمبلیک می داند؟


پاسخ:

برای درک صحیح این مطلب باید معنای سمبلیک را مد نظر قرار دهیم. اگر بیان سمبلیک به این معنا باشد که ظاهر مطلبی که نقل می شود، هیچ واقعیتی ندارد، و تنها معنای رمزی آن مد نظر است، شهید مطهری هرگز چنین مطلبی را نمی پذیرند. اما اگر معنای سمبلیک این باشد که مطلب بیان شده، علاوه بر ظاهری که نقل می کند، حقایقی را نیز تعلیم می دهد که فراتر از ظاهر هستند، این مطلبی صحیح است و نمونه های آن بسیار است. چون هستی دارای عوالم متفاوتی است که بعضی از آنها، مرتبه عالی تر و قوی تر عالم دیگر هستند. و اتفاق در یک عالم در عالم بالاتر، معنایی دیگر می یابد. مثل نماز که در عالم ماده، افعالی فیزیکی است و در عالم معنا، مشحون از رموز و اسرار است.

شهید مطهری به صراحت کامل، ادعای اینکه داستان های قرآن، از جمله داستان خلقت آدم، خالی از بیان واقعی باشد، رد می کنند:
( بعضی ‌ها راجع به برخی از قصص قرآن گفته ‌اند که قرآن هدفش مقدس است؛ قصص را نقل می ‌کند برای پند و عبرت گرفتن. قرآن که کتاب تاریخ نیست که بخواهد وقایع نگاری کند؛ وقایع را برای پندها ذکر می ‌کند. وقتی که هدف پند است، دیگر فرق نمی ‌کند که آن واقعه ‌ای که نقل می ‌کند واقعاً واقع شده باشد یا آن را به صورت یک داستان نقل کند که نتیجه بگیرد. مگر نیست که بسیاری از حکیمان دنیا پندهای بسیار بزرگ را از زبان حیوانات بیان کرده‌ اند که همه مردم می ‌دانند که اینها واقعیت ندارد؟ مثل داستانهای کلیله و دمنه که خرگوش چنین گفت، روباه چنین گفت، شیر چنین گفت، شیر آمد با روباه چنین سخن گفت، بعد خرگوش مأموریت پیدا کرد ... و وقتی می‌ خواهد بگوید که انسان باید عاقل و فَطِن باشد و هیکل و زور نمی‌ تواند با عقل و فکر و هوش برابری کند می ‌گوید خرگوش به این کوچکی و کم قوّه ‌ای، شیر به آن بزرگی و زورمندی را آخر در چاه معلّق می ‌کند. این را برای پند و اندرز می ‌گوید، و الّا داستانی واقع نشده که واقعاً شیری باشد و روباهی و خرگوشی و با همدیگر حرف زده باشند. بعضی خواسته‌ اند چنین حرفی- العیاذباللَّه- بگویند که اصلًا ضرورتی ندارد ما در باب قصص قرآن، راجع به این جهتش فکر کنیم که آیا قصص قرآن تاریخ است یا تمثیل برای پند و اندرز.
ولی این حرف، بسیار حرف مفتی است. محال است که انبیاء، در منطق نبوت، برای یک حقیقت- العیاذباللَّه- یک امر واقع نشده و یک دروغ را ولو به صورت تمثیل بیان کنند.)[1]

و شهید مطهری در عین حال که تمثیلی بودن به این معنا را رد کرده اند، نوعی از سمبلیک بودن را پذیرفته اند: ( ما اگر مخصوصاً قرآن کریم را ملاک قرار دهیم می ‌بینیم قرآن داستان آدم را به صورت به اصطلاح سمبولیک طرح کرده است. منظورم این نیست که (آدم) که در قرآن آمده نام شخص نیست، چون (سمبل) نوع انسان است- ابداً- قطعاً (آدم اوّل) یک فرد و یک شخص است و وجود عینی داشته است؛ منظورم این است که قرآن داستان آدم را از نظر سکونت در بهشت، اغوای شیطان، طمع، حسد، رانده شدن از بهشت، توبه و ... به صورت سمبولیک طرح کرده است. نتیجه ‌ای که قرآن از این داستان می ‌گیرد، از نظر خلقت حیرت انگیز آدم نیست و در باب خداشناسی از این داستان هیچ گونه نتیجه‌گیری نمی ‌کند، بلکه قرآن تنها از نظر مقام معنوی انسان و از نظر یک سلسله مسائل اخلاقی، داستان آدم را طرح می ‌کند.[2]

[1]. مجموعه ‌آثار استاد شهیدمطهری، ج‌16، ص 100.
[2]. مجموعه‌ آثار استاد شهیدمطهری، ج‌1، ص: 515.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین