(فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُرِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ)؛ اعراف (7)، آیه 20.؛ (پس شیطان، آن دو را وسوسه کرد؛ تا آن چه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود، برای آنان نمایان گرداند و گفت: (پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد؛ جز (-(برای)-) آن که (-(مبادا)-) دو فرشته گردید یا از (-(زمره)-) جاودانان شوید). پاسخ این پرسش، بسیار مهم است و اگر نکتهاش مشخص و معلوم شود، برای امروز ما مفید است. ممکن است 60 یا 70 سال زحمت بکشیم، تهذیب نفس و اخلاق و کسب علم کنیم، اما یک دفعه شیطان همان فرمول را به کار ببندد و سرمان را کلاه بگذارد؛ حتی اگر بحث گناه حضرت آدمعلیه السلام هم نباشد؛ چنان که قول صحیح مفسرین این است که خطای حضرت آدمعلیه السلام، به دلایلی گناه نبود؛ زیرا آن جا عالم تکلیف نبوده، ولی بالاخره حضرت آدمعلیه السلام زیرک بود و آن قدر علم و ظرفیت داشته که پیغمبر شود؛ اما باز هم شیطان زورش به او رسید. این، نکته مهمی برای امروز ماست که چطور شد سرش کلاه رفت؛ حالا به عنوان گناه باشد یا ترک اولی و این مسئله، اختصاص به مردان یا زنان هم ندارد؛ چنان که در آیه شریفه میخوانیم: (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ)؛ اعراف (7)، آیه 20.؛ (شیطان وسوسه کرد برای هر دوی آنها). این که اول آدم را وسوسه کرده باشد و بعد زورش به او نرسیده، سراغ حوا رفته، انصافاً از قرآن برنمیآید. وسوسه آنها در طول هم نبود که تقصیر را به گردن یکی از آنها بیندازیم و بگوییم که شیطان از طریق حوا وارد شد. آن چه درباره وسوسه آدم از طریق حوا مطرح شده، مطالب بیاساسی است که از تورات تحریف شده، برخاسته است. از آیات قرآن استفاده میشود که به چهار دلیل، سر آدم و حوا کلاه رفت که سه دلیل را آیه 20 و 21 سوره اعراف گفته و یک دلیل را هم آیه 120 سوره طه بیان فرموده است. دلیل اول حس تکاملطلبی آدم و حوا؛ شیطان از همین ویژگی سوء استفاده کرد و گفت: (ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ) همان.. نهی خدا از خوردن میوه این درخت، به خاطر این است که اگر بخورید، ملائکه میشوید! من شیطان، سابقهام از تو آدم و حوا بیشتر است. هر کسی از این درخت خورد، ملائکه شد! خدا خواست آدم خلق کند برای کره زمین؛ (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) و به شما گفت که از این نخورید و اگر بخورید، اشکالی ندارد و شما هم مَلَک میشوید و خدا دوباره آدم دیگری خلق میکند! آیا انصافاً مَلَک شدن بد است؟ آیا مَلَک شدن، گناه است؟ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل شدن، چه گناهی دارد؛ به خصوص این که آدم آن مقام بالای ملائکه را دیده بود که سراسر عقل و نورند و خوشش آمده بود؟ از این رو، او قصد سرپیچی از فرامین خدا را نداشت؛ بلکه حس تکاملیابی داشت. اگرچه حضرت آدم از جهت علمی و مقام خلافت الهی، بر فرشتگان برتری داشت، اما از جهت یکپارچگی نورانیت، نسبت به فرشتگان، برای خودش نقص میدید و میخواست از این جهت نیز برتری پیدا کند. دلیل دوم حس جاودانگی؛ بشر دوست دارد جاودانه باشد و در ضمیر ناخودآگاه همه ما این است که دوست داریم همیشه بمانیم. نوع بشر، چنین است که اگر مشکل حادّی نباشد، دوست ندارد از بین برود؛ حتی اگر زندگی سختی داشته باشد. جدّ ما، حضرت آدم نیز دارای این خصلت بود و شیطان نیز از همین ویژگی سوء استفاده کرد و گفت: (أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ) اعراف (7)، آیه 20.. دلیل سوم زودباوری؛ (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ) اعراف (7)، آیه 21.؛ (قسم خورد برای آدم و حوا که آن دو حرفی که برایتان زدم، خیرخواهی بود). قصد جهنم بردنتان را ندارم؛ غرض من نصیحت است. تا به حال آدم و حوا قسم دروغ از کسی نشنیده بودند و به همین جهت، باورشان شد. دلیل چهارم حب ریاست؛ از آیه 120 طه، (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی)، استفاده میشود که منظور از (ملک لایبلی)، یک ریاستی است که تمام شدنی نیست. انسان، خواهان ملک است؛ خواهان دارایی و ریاست است و این هم چیز بدی نیست؛ بلکه گاهی مقدس است. حضرت حجت(عج) انتظار میکشد تا یک زمانی زمامدار عالم شود. حضرت امیرعلیه السلام فرمود: (اگر زیر بار خلافت میروم، فقط به این دلیل است که حق مظلومی را بگیرم یا ظالمی را عقاب دهم). از این رو، خلقت انسان طوری است که به این چهار مطلب (تکاملخواهی، جاودانگی، خیرخواهی و فرمانروایی) گرایش دارد و به همین علت، شیطان از همین جا وارد شد و هر چهار مورد را برای آدم به کار برد؛ تا بتواند او را فریب دهد. گمان میرود که یکی از آنها برای آدمهای معمولی، حتی کسانی که ادعای خودسازی دارند، بس است که وسوسه شوند؛ چه رسد به هر چهار مورد! چرا آدم دوست داشت مَلَک شود؛ در حالی که مقام خود آدم، بالاتر از ملائکه است؟ در این باره گفتنی است که میان جنبه جسمی و شخصی حضرت آدمعلیه السلام و جنبه خلافت الهی و شخصیت حضرت آدم، باید تفاوت قایل باشیم. چنین نیست که شخص حضرت آدم و جنبه جسمی او از جبرئیل و میکائیل بالاتر باشد؛ زیرا ملائکه، عقل محض میباشند و در روایت چنین آمده است: (رَکَّب فی الملائکة عقلاً بلا شهوة) صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 4.؛ (خداوند، آفرینش فرشتگان را با عقل و بدون شهوت قرار داده است). وقتی خدا گفت: سجده کنید، با عقلشان جور درنیامد و دیدند کاری خلاف عقل آنهاست و به خاطر این که عقل محض بودند، خوب و بد را میفهمیدند. وقتی خدا فرمود: سجده کنید، همه تعجب کردند و با عقل جور در نمیآمد که افضل بر فاضل یا فاضل بر مفضول، سجده کند و به همین جهت، خداوند نسبت به ملائکه عصبانی نشد؛ بلکه نظر آنها را با سکوتش امضا کرد. خداوند نفرمود دروغ میگویید یا اشتباه میکنید؛ بلکه فرمود: (انّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)؛ (من یک چیزی میدانم که شما نمیدانید) و آن چیز، این است که هدف خلقت من از آدم، مقام خلیفةاللهی است و علت غایی خلقت، ظهور چهارده معصومعلیهم السلام است و سجده فرشتگان بر آن مقام خلافت الهی آنان و بر آن مقام نوریّه است که وسائط فیض میباشند. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: (خلقکم اللَّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقین)؛ یعنی در زمانی که نه آدمی بود و نه ملائکهای، انوار شما در عرش خدا وجود داشت. ملائکه آن قدر عاقل بودند که حتی یک نسل از آدم نگذشت که حرف آنها راست درآمد و انسان، خونریزی و فساد کرد - قابیل، هابیل را کشت - بنابراین حق داشتند دلیل سجده را بپرسند. خداوند هم از آن جا که انصاف و عدالت دارد، به خاطر سؤال آنها عصبانی نشد و عذابشان نکرد؛ بلکه برایشان دلیل آورد که اگر فقط شما بودید و شخص آدم و نسل آدم، شما برتر بودید؛ در حالی که سجده شما در برابر آدم، به جهت مقام خلافت الهی اوست و به جهت آن است که صلب آدم، حامل نور چهارده معصومعلیهم السلام است که مقام اینان برتر از مقام حضرت آدم و تمامی انبیای الهی است؛ به طوری که حضرت محمدصلی الله علیه وآله، گل سرسبد خلقت است و حجةبن الحسن عسگری، جهان را پر از عدل و داد میکند؛ پس سجده، در واقع، بر شخص حضرت آدم نبود؛ بلکه بر انسان کامل و بر کسانی بود که گرد عرش خداوند موجود بودند و بنا بود از صلب آدم، به صورت بشر خلق شوند؛ (حتّی منَّ عَلینا بِکُم فَجَعَلکم فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّه أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ)؛زیارت جامعه کبیره.؛ خدا بر ما انسانها منت گذاشت که شما را در قالب بشر خلق نمود. بنا بر آن چه گفته شد، اگر جنبه شخصی و جسمی حضرت آدم ملاحظه شود، لطافت و نورانیت فرشتگان برتر است و برای حضرت آدم، ارتقا به آن لطافت و مقام فرشتگان، جالب بود و شیطان از همین حس تکاملجویی آدم از جنبه شخصی و جسمی، سوء استفاده کرد و او را وسوسه کرد؛ تا از میوه ممنوع بخورد؛ اگر چه از جهت شخصیت علمی و مقام خلافت الهی، حضرت آدم بر فرشتگان برتری داشت و معلم فرشتگان بوده است. خداوند حضرت آدم و حوا را نسبت به خوردن از درخت ممنوع هشدار داده بود و از سختیهای بعد از آن، خبر داده بود؛ پس چرا آدم و حوا رعایت نکردند؟ خداوند در قرآن به آدم میفرماید: (إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْری وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحی) طه (20)، آیه 118 - 119.؛ (در زندگی بهشتی، نه گرسنه میشوی؛ نه برهنه میمانی؛ نه تشنه میگردی و نه آفتاب زده میشوی). با این وجود، وقتی شیطان او را وسوسه به جاودانه ماندن کرد و رهنمون به شجره خلد توهمی نمود، همیشه ماندن را بر آن همه راحتی بهشت ترجیح داد. یکی از ویژگیهای ممتاز انسان، این است که برای جاودانگی و حفظ آینده خود، حاضر است بسیاری از سختیها و مشکلات را تحمل کند؛ اما چه بسا شیطان و افراد شیطان صفت، از همین ویژگی انسان سوء استفاده کنند و به عنوان تأمین زندگی آینده و بار زندگی را بستن و...، آدمی را به انحراف بکشانند و او را در ورطه هلاکت قرار دهند. آیا خوردن از درخت ممنوع توسط حضرت آدمعلیه السلام، سرپیچی از فرمان خدا و گناه نبود و با عصمت او ناسازگار نیست؟ در این باره باید دانست که میان (نهی مولوی) و (نهی ارشادی)، تفاوت است. نهی مولوی در مورد کارهای حرام میباشد که وعده جهنم برای آنها داده شده است؛ مانند ارتکاب قتل و یا ترک عبادت واجب؛ اما (نهی ارشادی)، توصیه و سفارش است؛ به طوری که اگر انجام دهد، آسایش و آرامش بیشتری خواهد داشت؛ مانند توصیه به رعایت مسائل بهداشتی و مصرف دارو که اگر کسی رعایت نکرد، بیماری خودش طولانی خواهد شد و در دنیا، آسایش و آرامش خودش را از دست خواهد داد. با توجه به آن چه گفته شد، خوردن از درخت ممنوع، مورد نهی ارشادی خداوند بود و موجب هبوط حضرت آدم به دنیا و سختی کشیدن او شد؛ اما کار حرامی نبود؛ تا مورد (نهی مولوی) باشد و با عصمت ناسازگار باشد. علاوه بر این، امر و نهی مولوی و تکلیف، مخصوص این عالم است و ثابت نشده که در آن عالم نیز تکلیفی وجود داشته، تا عصیان معنا پیدا کند. پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ
(فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُرِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ)؛ اعراف (7)، آیه 20.؛ (پس شیطان، آن دو را وسوسه کرد؛ تا آن چه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود، برای آنان نمایان گرداند و گفت: (پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد؛ جز (-(برای)-) آن که (-(مبادا)-) دو فرشته گردید یا از (-(زمره)-) جاودانان شوید).
پاسخ این پرسش، بسیار مهم است و اگر نکتهاش مشخص و معلوم شود، برای امروز ما مفید است. ممکن است 60 یا 70 سال زحمت بکشیم، تهذیب نفس و اخلاق و کسب علم کنیم، اما یک دفعه شیطان همان فرمول را به کار ببندد و سرمان را کلاه بگذارد؛ حتی اگر بحث گناه حضرت آدمعلیه السلام هم نباشد؛ چنان که قول صحیح مفسرین این است که خطای حضرت آدمعلیه السلام، به دلایلی گناه نبود؛ زیرا آن جا عالم تکلیف نبوده، ولی بالاخره حضرت آدمعلیه السلام زیرک بود و آن قدر علم و ظرفیت داشته که پیغمبر شود؛ اما باز هم شیطان زورش
به او رسید. این، نکته مهمی برای امروز ماست که چطور شد سرش کلاه رفت؛ حالا به عنوان گناه باشد یا ترک اولی و این مسئله، اختصاص به مردان یا زنان هم ندارد؛ چنان که در آیه شریفه میخوانیم: (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ)؛ اعراف (7)، آیه 20.؛
(شیطان وسوسه کرد برای هر دوی آنها).
این که اول آدم را وسوسه کرده باشد و بعد زورش به او نرسیده، سراغ حوا رفته، انصافاً از قرآن برنمیآید. وسوسه آنها در طول هم نبود که تقصیر را
به گردن یکی از آنها بیندازیم و بگوییم که شیطان از طریق حوا وارد شد. آن چه درباره وسوسه آدم از طریق حوا مطرح شده، مطالب بیاساسی است که از تورات تحریف شده، برخاسته است.
از آیات قرآن استفاده میشود که به چهار دلیل، سر آدم و حوا کلاه رفت که سه دلیل را آیه 20 و 21 سوره اعراف گفته و یک دلیل را هم آیه 120 سوره طه بیان فرموده است.
دلیل اول
حس تکاملطلبی آدم و حوا؛ شیطان از همین ویژگی سوء استفاده کرد و گفت: (ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ) همان.. نهی خدا از خوردن میوه این درخت، به خاطر این است که اگر بخورید، ملائکه میشوید! من شیطان، سابقهام از تو آدم و حوا بیشتر است. هر کسی از این درخت خورد، ملائکه شد! خدا خواست آدم خلق کند برای کره زمین؛ (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً)
و به شما گفت که از این نخورید و اگر بخورید، اشکالی ندارد و شما هم مَلَک میشوید و خدا دوباره آدم دیگری خلق میکند!
آیا انصافاً مَلَک شدن بد است؟ آیا مَلَک شدن، گناه است؟ جبرئیل و میکائیل و اسرافیل شدن، چه گناهی دارد؛ به خصوص این که آدم آن مقام بالای ملائکه را دیده بود که سراسر عقل و نورند و خوشش آمده بود؟ از این رو، او قصد سرپیچی از فرامین خدا را نداشت؛ بلکه حس تکاملیابی داشت. اگرچه حضرت آدم از جهت علمی و مقام خلافت الهی، بر فرشتگان برتری داشت، اما از جهت یکپارچگی نورانیت، نسبت به فرشتگان، برای خودش نقص میدید و میخواست از این جهت نیز برتری پیدا کند.
دلیل دوم
حس جاودانگی؛ بشر دوست دارد جاودانه باشد و در ضمیر ناخودآگاه همه ما این است که دوست داریم همیشه بمانیم. نوع بشر، چنین است که اگر مشکل حادّی نباشد، دوست ندارد از بین برود؛ حتی اگر زندگی سختی داشته باشد. جدّ ما، حضرت آدم نیز دارای این خصلت بود و شیطان نیز از همین ویژگی سوء استفاده کرد و گفت: (أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ) اعراف (7)، آیه 20..
دلیل سوم
زودباوری؛ (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ) اعراف (7)، آیه 21.؛ (قسم خورد برای آدم و حوا که آن دو حرفی که برایتان زدم، خیرخواهی بود).
قصد جهنم بردنتان را ندارم؛ غرض من نصیحت است. تا به حال آدم و حوا قسم دروغ از کسی نشنیده بودند و به همین جهت، باورشان شد.
دلیل چهارم
حب ریاست؛ از آیه 120 طه، (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی)، استفاده میشود که منظور از (ملک لایبلی)، یک ریاستی است که تمام شدنی نیست. انسان، خواهان ملک است؛ خواهان دارایی و ریاست است و این هم چیز بدی نیست؛ بلکه گاهی مقدس است. حضرت حجت(عج) انتظار میکشد تا یک زمانی زمامدار عالم شود.
حضرت امیرعلیه السلام فرمود: (اگر زیر بار خلافت میروم، فقط به این دلیل است که حق مظلومی را بگیرم یا ظالمی را عقاب دهم).
از این رو، خلقت انسان طوری است که به این چهار مطلب (تکاملخواهی، جاودانگی، خیرخواهی و فرمانروایی) گرایش دارد و به همین علت، شیطان
از همین جا وارد شد و هر چهار مورد را برای آدم به کار برد؛ تا بتواند او را فریب دهد. گمان میرود که یکی از آنها برای آدمهای معمولی،
حتی کسانی که ادعای خودسازی دارند، بس است که وسوسه شوند؛ چه رسد به هر چهار مورد!
چرا آدم دوست داشت مَلَک شود؛ در حالی که مقام خود آدم، بالاتر از ملائکه است؟
در این باره گفتنی است که میان جنبه جسمی و شخصی حضرت آدمعلیه السلام و جنبه خلافت الهی و شخصیت حضرت آدم، باید تفاوت قایل باشیم. چنین نیست که شخص حضرت آدم و جنبه جسمی او از جبرئیل و میکائیل بالاتر باشد؛ زیرا ملائکه، عقل محض میباشند و در روایت چنین آمده است:
(رَکَّب فی الملائکة عقلاً بلا شهوة) صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 4.؛ (خداوند، آفرینش فرشتگان را با عقل
و بدون شهوت قرار داده است).
وقتی خدا گفت: سجده کنید، با عقلشان جور درنیامد و دیدند کاری خلاف عقل آنهاست و به خاطر این که عقل محض بودند، خوب و بد را میفهمیدند. وقتی خدا فرمود: سجده کنید، همه تعجب کردند و با عقل جور در نمیآمد که افضل بر فاضل یا فاضل بر مفضول، سجده کند و به همین جهت، خداوند نسبت به ملائکه عصبانی نشد؛ بلکه نظر آنها را با سکوتش امضا کرد.
خداوند نفرمود دروغ میگویید یا اشتباه میکنید؛ بلکه فرمود: (انّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)؛ (من یک چیزی میدانم که شما نمیدانید) و آن چیز، این است که هدف خلقت من از آدم، مقام خلیفةاللهی است و علت غایی خلقت، ظهور چهارده معصومعلیهم السلام است و سجده فرشتگان بر آن مقام خلافت الهی آنان
و بر آن مقام نوریّه است که وسائط فیض میباشند.
در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: (خلقکم اللَّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقین)؛ یعنی در زمانی که نه آدمی بود و نه ملائکهای، انوار شما در عرش خدا وجود داشت.
ملائکه آن قدر عاقل بودند که حتی یک نسل از آدم نگذشت که حرف آنها راست درآمد و انسان، خونریزی و فساد کرد - قابیل، هابیل را کشت - بنابراین حق داشتند دلیل سجده را بپرسند.
خداوند هم از آن جا که انصاف و عدالت دارد، به خاطر سؤال آنها عصبانی نشد و عذابشان نکرد؛ بلکه برایشان دلیل آورد که اگر فقط شما بودید و شخص آدم و نسل آدم، شما برتر بودید؛ در حالی که سجده شما در برابر آدم، به جهت مقام خلافت الهی اوست و به جهت آن است که صلب آدم، حامل نور چهارده معصومعلیهم السلام است که مقام اینان برتر از مقام حضرت آدم و تمامی انبیای
الهی است؛ به طوری که حضرت محمدصلی الله علیه وآله، گل سرسبد خلقت است و حجةبن الحسن عسگری، جهان را پر از عدل و داد میکند؛ پس سجده،
در واقع، بر شخص حضرت آدم نبود؛ بلکه بر انسان کامل و بر کسانی بود که گرد عرش خداوند موجود بودند و بنا بود از صلب آدم، به صورت بشر خلق شوند؛ (حتّی منَّ عَلینا بِکُم فَجَعَلکم فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّه أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ)؛زیارت جامعه کبیره.؛
خدا بر ما انسانها منت گذاشت که شما را در قالب بشر خلق نمود.
بنا بر آن چه گفته شد، اگر جنبه شخصی و جسمی حضرت آدم ملاحظه شود، لطافت و نورانیت فرشتگان برتر است و برای حضرت آدم، ارتقا به آن لطافت و مقام فرشتگان، جالب بود و شیطان از همین حس تکاملجویی آدم
از جنبه شخصی و جسمی، سوء استفاده کرد و او را وسوسه کرد؛ تا از میوه ممنوع بخورد؛ اگر چه از جهت شخصیت علمی و مقام خلافت الهی،
حضرت آدم بر فرشتگان برتری داشت و معلم فرشتگان بوده است.
خداوند حضرت آدم و حوا را نسبت به خوردن از درخت ممنوع هشدار داده بود و از سختیهای بعد از آن، خبر داده بود؛ پس چرا آدم و حوا رعایت نکردند؟
خداوند در قرآن به آدم میفرماید:
(إِنَّ لَکَ أَلاَّ تَجُوعَ فِیها وَ لا تَعْری وَ أَنَّکَ لا تَظْمَؤُا فِیها وَ لا تَضْحی) طه (20)، آیه 118 - 119.؛
(در زندگی بهشتی، نه گرسنه میشوی؛ نه برهنه میمانی؛ نه تشنه میگردی و نه آفتاب زده میشوی).
با این وجود، وقتی شیطان او را وسوسه به جاودانه ماندن کرد و رهنمون به شجره خلد توهمی نمود، همیشه ماندن را بر آن همه راحتی بهشت ترجیح داد. یکی از ویژگیهای ممتاز انسان، این است که برای جاودانگی و حفظ آینده خود، حاضر است بسیاری از سختیها و مشکلات را تحمل کند؛ اما چه بسا شیطان و افراد شیطان صفت، از همین ویژگی انسان سوء استفاده کنند
و به عنوان تأمین زندگی آینده و بار زندگی را بستن و...، آدمی را به انحراف بکشانند و او را در ورطه هلاکت قرار دهند.
آیا خوردن از درخت ممنوع توسط حضرت آدمعلیه السلام، سرپیچی از فرمان خدا و گناه نبود و با عصمت او ناسازگار نیست؟
در این باره باید دانست که میان (نهی مولوی) و (نهی ارشادی)، تفاوت است. نهی مولوی در مورد کارهای حرام میباشد که وعده جهنم برای آنها
داده شده است؛ مانند ارتکاب قتل و یا ترک عبادت واجب؛ اما (نهی ارشادی)، توصیه و سفارش است؛ به طوری که اگر انجام دهد، آسایش و آرامش بیشتری خواهد داشت؛ مانند توصیه به رعایت مسائل بهداشتی و مصرف دارو که
اگر کسی رعایت نکرد، بیماری خودش طولانی خواهد شد و در دنیا، آسایش و آرامش خودش را از دست خواهد داد.
با توجه به آن چه گفته شد، خوردن از درخت ممنوع، مورد نهی ارشادی خداوند بود و موجب هبوط حضرت آدم به دنیا و سختی کشیدن او شد؛ اما کار حرامی نبود؛ تا مورد (نهی مولوی) باشد و با عصمت ناسازگار باشد.
علاوه بر این، امر و نهی مولوی و تکلیف، مخصوص این عالم است و ثابت نشده که در آن عالم نیز تکلیفی وجود داشته، تا عصیان معنا پیدا کند.
پرسشها و پاسخهای قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها - اداره مشاوره و پاسخ
- [سایر] آیا روایتی به این مضمون وجود دارد که روزه گرفتن از آن زمان بر ما واجب شد که حضرت آدم(ع) از میوه ممنوعه خورد!؟
- [سایر] خداوند در قرآن می فرماید آدم و حوا با خوردن میوه ممنوعه، عورتشان بر آنها آشکار شد. حال آیا خداوند آدم و حوا را جاهل آفریده بود و آدم و حوا با خوردن میوه ممنوعه آگاه به معایب خود شدند؟
- [سایر] مگر حضرت آدم(ع) از درخت ممنوعه نخورد؟ آیا این کار جز گناه معنای دیگری میدهد؟
- [سایر] مخالفت آدم با نهی الهی در استفاده از شجره ممنوعه چگونه با عصمت وی سازگار است؟
- [سایر] آیا خطای حضرت آدم (ع) ما را نیز گناهکار کرده است؟ چرا این قدر بر داستان آدم تاکید شده است؟
- [سایر] آیا شهید مطهری داستان قرآن درباره حضرت آدم (ع) را سمبلیک می داند؟
- [سایر] شجره ممنوعه چیست؟
- [سایر] آیا تفسیر سمبلیک از قرآن صحیح است ؟ و آیا می توان داستان حضرت آدم (ع ) و فرشتگان را سمبلیک دانست ؟
- [سایر] آیا حضرت آدم(علیه السلام) با نزدیک شدن به درخت ممنوعه، گناه کرد؟
- [سایر] داستان آدم(ع)وخروج از بهشت را بیان کنید؟
- [آیت الله بروجردی] موقع نوشتن اسم مبارک حضرت رسول) ع) مستحب است صلوات را هم بنویسد و نیز بهتر است هر وقت آن حضرت را یاد میکند صلوات بفرستد.
- [آیت الله جوادی آملی] .سجده برای غیر خدا حرام است. سجده فرشتگان برای حضرت آدم نبود, زیرا وی به مثابه قبله بود, چنانکه سجده حضرت یعقوب(ع)و فرزندان او برای حضرت یوسف(ع) نبود, بلکه به منظور شکر خدا بود. آنچه برخی از زائران قبور امامان معصوم(ع)به صورت سجده انجام میدهند، اگر به منظور شکر نعمت توفیق به زیارت آنان باشند, اشکال ندارد و اگر مقصود خضوع در برابر آنها باشد, حرام است و برای پرهیز از توّهم برخی، سزاوار است که چنین کاری انجام نشود.
- [آیت الله بروجردی] هر وقت انسان اسم مبارک حضرت رسول (ع) مانند محمّد و احمد، یا لقب و کُنیة آن جناب مثل مصطفی و ابوالقاسم بگوید یا بشنود، اگر چه در نماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] برای سجده بهتر از هر چیز تربت حضرت سیدالشهداء (ع) می باشد؛ بعد از آن خاک؛ بعد از خاک سنگ و بعد از سنگ گیاه است.
- [آیت الله جوادی آملی] .سیّدی که مستحقِ سهم سادات است , باید از طرف پدر به هاشم انتساب دا شته باشد و لازم نیست که از نسل حضرت پیامبر(ع) باشد؛ اما اگر کسی از طرف مادر انتساب به هاشم داشته باشد، کافی نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که وضو ندارد بنا بر احتیاط حرام است اسم خداوند متعال را به هر زبانی نوشته شده باشد؛ مس نماید. و بهتر آن است که اسم مبارک پیغمبر و امام و حضرت زهرا (ع) را هم مس ننماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .سجده بر تربت حضرت سید الشهداء(ع) افضل از سجده بر سایر چیزهایی است که سجده بر آنها صحیح است. پس از آن, در فضیلت، خاک و سپس سنگ و پس از سنگ، گیاه است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است یعنی مکلف شده؛ عجله کنند. از حضرت صادق (ع) روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر روزه دار به گفتن یا به نوشتن یا به اشاره و مانند اینها به خدا و پیغمبر(ص) و جانشینان آن حضرت (ع) عمداً نسبت دروغ بدهد . اگر چه فوراً بگوید دروغ گفتم یا توبه کند ،روزة او باطل است .و احتیاط .اجب آن است که حضرت زهراسلام الله علیها و سایر پیغمبران و جانشینان آنان هم در این حکم فرقی ندارند .
- [آیت الله بروجردی] در آشامیدن آب چند چیز مستحب است:اوّل:آب را به طور مکیدن بیاشامد.دوم:در روز ایستاده آب بخورد.سوم:پیش از آشامیدن آب (بسم الله) و بعد از آن (الحمد لله) بگوید.چهارم:به سه نفس آب بیاشامد.پنجم:از روی میل آب بیاشامد.ششم:بعد از آشامیدن آب حضرت ابا عبدالله (- ع) و اهل بیت ایشان را یاد کند و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.