عوامل کرامت انسان چیست؟
مکرّم از اسمای فعلی خداوند است که برای نشان دادن خود، مظهر طلب می‌کند و مظهر اتمّ این اسم الهی، امیر مؤمنان (ع) است چنان‌که در زیارت جامعه می‌خوانیم (و عباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول - مفاتیح الجنان). معنای کرامت: کرامت هر چیز، نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معنای کرم آورده‌اند کرامت در مقابل (هوان) و حقارت است. در قرآن کریم نیز این دو لفظ مقابل یک‌دیگر استعمال شده است مانند (من یهن الله فما له من مکرمٍ – (حج/ 18)، (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ - فجر/ 16- 15). پس، هر چیزی به هر اندازه از هوان و حقارت مبّرا باشد، به همان مقدار کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است. استاد، علامه طباطبایی (رضوان لله تعالی علیه) بارها می‌فرمود: کرامت معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد آن‌گاه می‌فرمودند اگر انسان به مقامی برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، می‌توان گفت که به مقام کرامت رسیده است. کلام ایشان را این‌گونه می‌توان تبیین کرد انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیک‌تر شود، به همان مقدار، از هوان و حقارت رها می‌شود و به کرامت می‌رسد اگر به حدّ نهایی عبودیت خدا رسید، کاملًا از هوان و حقارت می‌رهد و به کرامت مطلق می‌رسد ولی اگر بهره‌ای از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی‌برد. منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودی انسان است وگرنه کرامت مطلق حقیقی، مخصوص خدای سبحان است. هیچ موجودی به اندازه خدای سبحان از هوان و حقارت مبّرا نیست. از این جهت، نه تنها متّصف به اسم - کریم - می‌شود (فإنّ ربّی غنیٌّ کریم- نمل/ 40)، (ما غرّک بربّک الکریم - انفطار/ 6) بلکه به - اکرم - نیز متّصف می‌گردد (إقرأ و ربّک الأکرم - علق/ 3). بنابر آنچه گفته شد، کرامت، صفت هر چیز نیکویی است که مورد پسند و ستایش باشد. لذا، به همه خصلت‌ها و صفات پسندیده و نیکو، (مکارم اخلاق) گفته می‌شود و اختصاص به بخشش، عطا و سخاوت ندارد (بعثت لأُتمّم مکارم الأخلاق- بحار، 67/ 372) و چون رسول اکرم (ص) دارای اخلاق برزگ است (وإنّک لعلی خلقٍ عظیم- قلم/ 4) و ذات نورانی امیرالمؤمنین (ع) و نبیّ مکرّم، نور واحدند. پس، آن حضرت (ع) نیز صاحب خلق عظیم است. عوامل کسب کرامت: شایان ذکر است، همان‌گونه که برائت از حقارت و پستی مراتب دارد، کرامت نیز دارای مراتبی است و هر موجودی به اندازه برائت خود از هوان و حقارت، کریم خواهد بود. در زیارت جامعه، ائمه (ع) به عنوان اصول و ریشه‌های کرامت معرفی شده‌اند (و أصول الکرم) زیرا تمام خیرات و برکات موجود در نظام هستی، اعم از برکات مادی و معنوی، به وساطت آن ذوات مقدس افاضه می‌شود (إن ذُکر الخیرُ کُنتم أَوّلَه و أصلَه و فرْعَه و معدِنه و مأواه و مُنتهاه- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه). سرّ این‌که فرشتگان به کرامت رسیدند و بندگان مکرم خدا شدند (بل عباد مکرمون لایسقونه بالقول وهم بأمره یعلمون- انبیاء/ 26)، آن است که افتخار شاگردی ائمّه اطهار (ع) را دارند چنان که همگان، حتی انبیا (ع) شاگرد آن‌هایند چنان که حضرت علی (ع) در خطبه‌ای فرمود: إنّا آل محمّد کنّا أنواراً حوْل العرش فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت الملائکة بتسبیحنا ثمّ أهبطنا إلی الأرض فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت أهل الأرض- بحار، 24/ 88). یعنی همانا ما خاندان محمد (ص) نورهایی اطراف عرش الاهی بودیم، پس خداوند ما را به تسبیح فرمان داد، ما تسبیح کردیم. پس، فرشتگان به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح کردند. سپس خداوند ما را به سوی زمین هبوط داد و مأمور به تسبیح کرد. پس، ما تسبیح خدا کردیم، سپس اهل زمین به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح گفتند. بدین ترتیب، مجموعه عالم امکان، بر سر سفره کرامت امیر مؤمنان و سایر ائمه (ع) نشسته است. (آیة الله جوادی آملی، علی (ع) مظهر اسمای حسنای الهی) لذا تنها راه و عامل رسیدن به کرامت الهی تقرب جستن به خداوند علی اعلی است که با عبادت و ترک محرمات حاصل می شود و برای نیل به این مقام به ناچار باید از ائمه هدی (ع) که مظهر کرامت و منشأ تسبیح الهی هستند مدد جست. کرامت و قدرت خرق عادت: کرامت معنای اصطلاحی دیگری نیز دارد که امری واقعی و محققی است که نیازی به اثبات ندارد چرا که فاعل آن ادعایی در برابر آن ندارد و میوه ایست که از شاخه خرق عادت و معجزه ثمر می دهد. در اصل کرامت کار خارق عادتی است که از پیامبر یا امام یا یکی از اولیای الهی و انسان‌های پاک و باتقوا سرمی‌زند و دلیل بر داشتن مقام الهی است. اگر این عمل خارق عادت همراه با ادعای نبوت باشد دلیل بر پیامبری شخص است و اگر همراه با ادعای امامت باشد، دلیل بر امامت است و اگر با هیچ کدام از این ادعاها همراه نبود، نشانه لطفی است که خداوند به این بندگان شایسته‌اش کرده و البته خداوند این لطف را به کسانی می‌کند که از آن سوء استفاده نکنند. مثلًا عمل عجیب و خارق عادتی که آصف برخیا (وزیر حضرت سلیمان (ع) انجام داد و در یک چشم به هم زدن، تخت عظیم سلطنتی بلقیس را در جلو حضرت سلیمان (ع) حاضر کرد. نمونه‌ای از کرامت مردان خداست که داستان آن در سوره نمل آمده است. و همچنین خبر دادن از اسرار و امور پنهان و درون و ضمایر مردم که نمونه‌هایی از کرامت می‌باشند البته اولیای الهی و عارفان بالله به طور کلی جز در مواردی که مورد رضای خداوند است و برای اظهار قدرت الهی و اتمام حجت کردن ضرورت دارد، از اظهار کرامات دوری می‌کردند و به کرامت خود توجهی نمی‌کردند چون در نزد آنها نظام آفرینش و عجایب آن خود بالاترین کرامت است و اظهار کرامت در برابر این کرامت الهی را نوع بی‌ادبی به حساب می‌آوردند و در مورد اظهار کرامات از مکر و فریب نفس می‌ترسیدند چون توجه به هر چیزی غیرخدا را نوعی شرک تلقی می‌کردند. عاملی که انسان را به اینگونه کرامات می رساند پیروی از دستورات الهی است چرا که کرامت به این معنی عنایتی است از جانب خداوند که فقط به انسانهای وارسته اهداء می شود و نمونه ای از پاداشهای دنیایی است که در مقابل کارهای نیکشان به آنها داده می شود. البته توجّه شود که هر خرق عادتی را هم کرامت نمی گویند. کرامت آن خرق عادتی است که ناشی از قرب انسان به خداوند و به اذن او باشد.لذا خرق عادتی که از یک مرتاض سر می زند کرامت نیست. لذا به صرف دیده شدن یک امر خارق العاده از یک شخص نمی توان او را ولی خدا یا امام یا پیامبر دانست.
عنوان سوال:

عوامل کرامت انسان چیست؟


پاسخ:

مکرّم از اسمای فعلی خداوند است که برای نشان دادن خود، مظهر طلب می‌کند و مظهر اتمّ این اسم الهی، امیر مؤمنان (ع) است چنان‌که در زیارت جامعه می‌خوانیم (و عباده المکرمین الذین لا یسبقونه بالقول - مفاتیح الجنان).

معنای کرامت:
کرامت هر چیز، نفیس و عزیز شدن آن است. لغویان در معنای کرم آورده‌اند کرامت در مقابل (هوان) و حقارت است. در قرآن کریم نیز این دو لفظ مقابل یک‌دیگر استعمال شده است مانند (من یهن الله فما له من مکرمٍ – (حج/ 18)، (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ - فجر/ 16- 15). پس، هر چیزی به هر اندازه از هوان و حقارت مبّرا باشد، به همان مقدار کرامت دارد و مورد تقدیر و ستایش است.
استاد، علامه طباطبایی (رضوان لله تعالی علیه) بارها می‌فرمود: کرامت معادل دقیق فارسی ندارد و برای بیان آن باید از چند لفظ استفاده کرد آن‌گاه می‌فرمودند اگر انسان به مقامی برسد که عبودیت محض پیدا کند و حاضر نشود در مقابل غیر خدا سر بر زمین بساید، می‌توان گفت که به مقام کرامت رسیده است.
کلام ایشان را این‌گونه می‌توان تبیین کرد انسان هر چه به عبودیّت محض نزدیک‌تر شود، به همان مقدار، از هوان و حقارت رها می‌شود و به کرامت می‌رسد اگر به حدّ نهایی عبودیت خدا رسید، کاملًا از هوان و حقارت می‌رهد و به کرامت مطلق می‌رسد ولی اگر بهره‌ای از عبودیت خدا نداشته باشد، حقیر مطلق است و حظّی از کرامت نمی‌برد.
منظور از کرامت مطلق، همان اطلاق به لحاظ درجه وجودی انسان است وگرنه کرامت مطلق حقیقی، مخصوص خدای سبحان است.
هیچ موجودی به اندازه خدای سبحان از هوان و حقارت مبّرا نیست. از این جهت، نه تنها متّصف به اسم - کریم - می‌شود (فإنّ ربّی غنیٌّ کریم- نمل/ 40)، (ما غرّک بربّک الکریم - انفطار/ 6) بلکه به - اکرم - نیز متّصف می‌گردد (إقرأ و ربّک الأکرم - علق/ 3).
بنابر آنچه گفته شد، کرامت، صفت هر چیز نیکویی است که مورد پسند و ستایش باشد. لذا، به همه خصلت‌ها و صفات پسندیده و نیکو، (مکارم اخلاق) گفته می‌شود و اختصاص به بخشش، عطا و سخاوت ندارد (بعثت لأُتمّم مکارم الأخلاق- بحار، 67/ 372) و چون رسول اکرم (ص) دارای اخلاق برزگ است (وإنّک لعلی خلقٍ عظیم- قلم/ 4) و ذات نورانی امیرالمؤمنین (ع) و نبیّ مکرّم، نور واحدند. پس، آن حضرت (ع) نیز صاحب خلق عظیم است.
عوامل کسب کرامت:
شایان ذکر است، همان‌گونه که برائت از حقارت و پستی مراتب دارد، کرامت نیز دارای مراتبی است و هر موجودی به اندازه برائت خود از هوان و حقارت، کریم خواهد بود.
در زیارت جامعه، ائمه (ع) به عنوان اصول و ریشه‌های کرامت معرفی شده‌اند (و أصول الکرم) زیرا تمام خیرات و برکات موجود در نظام هستی، اعم از برکات مادی و معنوی، به وساطت آن ذوات مقدس افاضه می‌شود (إن ذُکر الخیرُ کُنتم أَوّلَه و أصلَه و فرْعَه و معدِنه و مأواه و مُنتهاه- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه).
سرّ این‌که فرشتگان به کرامت رسیدند و بندگان مکرم خدا شدند (بل عباد مکرمون لایسقونه بالقول وهم بأمره یعلمون- انبیاء/ 26)، آن است که افتخار شاگردی ائمّه اطهار (ع) را دارند چنان که همگان، حتی انبیا (ع) شاگرد آن‌هایند چنان که حضرت علی (ع) در خطبه‌ای فرمود: إنّا آل محمّد کنّا أنواراً حوْل العرش فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت الملائکة بتسبیحنا ثمّ أهبطنا إلی الأرض فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت أهل الأرض- بحار، 24/ 88).
یعنی همانا ما خاندان محمد (ص) نورهایی اطراف عرش الاهی بودیم، پس خداوند ما را به تسبیح فرمان داد، ما تسبیح کردیم. پس، فرشتگان به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح کردند. سپس خداوند ما را به سوی زمین هبوط داد و مأمور به تسبیح کرد. پس، ما تسبیح خدا کردیم، سپس اهل زمین به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح گفتند.
بدین ترتیب، مجموعه عالم امکان، بر سر سفره کرامت امیر مؤمنان و سایر ائمه (ع) نشسته است.
(آیة الله جوادی آملی، علی (ع) مظهر اسمای حسنای الهی)
لذا تنها راه و عامل رسیدن به کرامت الهی تقرب جستن به خداوند علی اعلی است که با عبادت و ترک محرمات حاصل می شود و برای نیل به این مقام به ناچار باید از ائمه هدی (ع) که مظهر کرامت و منشأ تسبیح الهی هستند مدد جست.

کرامت و قدرت خرق عادت:
کرامت معنای اصطلاحی دیگری نیز دارد که امری واقعی و محققی است که نیازی به اثبات ندارد چرا که فاعل آن ادعایی در برابر آن ندارد و میوه ایست که از شاخه خرق عادت و معجزه ثمر می دهد. در اصل کرامت کار خارق عادتی است که از پیامبر یا امام یا یکی از اولیای الهی و انسان‌های پاک و باتقوا سرمی‌زند و دلیل بر داشتن مقام الهی است. اگر این عمل خارق عادت همراه با ادعای نبوت باشد دلیل بر پیامبری شخص است و اگر همراه با ادعای امامت باشد، دلیل بر امامت است و اگر با هیچ کدام از این ادعاها همراه نبود، نشانه لطفی است که خداوند به این بندگان شایسته‌اش کرده و البته خداوند این لطف را به کسانی می‌کند که از آن سوء استفاده نکنند.
مثلًا عمل عجیب و خارق عادتی که آصف برخیا (وزیر حضرت سلیمان (ع) انجام داد و در یک چشم به هم زدن، تخت عظیم سلطنتی بلقیس را در جلو حضرت سلیمان (ع) حاضر کرد. نمونه‌ای از کرامت مردان خداست که داستان آن در سوره نمل آمده است.
و همچنین خبر دادن از اسرار و امور پنهان و درون و ضمایر مردم که نمونه‌هایی از کرامت می‌باشند البته اولیای الهی و عارفان بالله به طور کلی جز در مواردی که مورد رضای خداوند است و برای اظهار قدرت الهی و اتمام حجت کردن ضرورت دارد، از اظهار کرامات دوری می‌کردند و به کرامت خود توجهی نمی‌کردند چون در نزد آنها نظام آفرینش و عجایب آن خود بالاترین کرامت است و اظهار کرامت در برابر این کرامت الهی را نوع بی‌ادبی به حساب می‌آوردند و در مورد اظهار کرامات از مکر و فریب نفس می‌ترسیدند چون توجه به هر چیزی غیرخدا را نوعی شرک تلقی می‌کردند.
عاملی که انسان را به اینگونه کرامات می رساند پیروی از دستورات الهی است چرا که کرامت به این معنی عنایتی است از جانب خداوند که فقط به انسانهای وارسته اهداء می شود و نمونه ای از پاداشهای دنیایی است که در مقابل کارهای نیکشان به آنها داده می شود.
البته توجّه شود که هر خرق عادتی را هم کرامت نمی گویند. کرامت آن خرق عادتی است که ناشی از قرب انسان به خداوند و به اذن او باشد.لذا خرق عادتی که از یک مرتاض سر می زند کرامت نیست. لذا به صرف دیده شدن یک امر خارق العاده از یک شخص نمی توان او را ولی خدا یا امام یا پیامبر دانست.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین