کرامت به معنای دوری از پستی و فرومایگی است و روح بزرگوار و منزّه از هر پستی را کریم گویند.[1] لئیم ضد کریم است.[2] لئامت و دنائت به یک معناست، لذا دنائت در برابر کرامت و دنی در مقابل کریم است.[3] کرامت از دیدگاه معصوم (ع): رسول مکرم اسلام (ص) می فرماید: خدای بزرگ کریم است و کَرَم را دوست می‌دارد.[4] ‌امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: کسی که قبل از سؤال می‌بخشد کریم است.[5] حوادث ناگوار در روح کریم اثر نمی‌گذارد.[6] کریم انسانی است که از حرام اجتناب کند و از همۀ عیب‌ها منزّه و پاک باشد.[7] انسان کریم از چیزی که لئیم به آن فخر می‌کند بیزار است.[8] کریم انسانی است که آبروی خود را با مال حفظ می‌کند، ولی لئیم کسی است که مال را به وسیلۀ آبرو حفظ می‌کند.[9] اگر کسی روح را به کرامت و عظمت بشناسد همۀ دنیا در چشمش کوچک می‌شود.[10] راه رسیدن به ساحت کرامت به روشنی تقابل کرامت و لئامت در روایات ائمۀ دین (ع) بیان شد. کرامت، بزرگواری و دوری از هر پستی و فرومایگی است چرا که وصفی ارزشی است و از اسمای حضرت حق است، اما در مقابل هر چه انسان را از بزرگ منشی و قرب الاهی دور سازد ریشه در دنائت و پستی و زشتی دارد. به فرمودۀ رسول مکرم اسلام (ص): دوستی دنیا ریشۀ هر معصیت و ابتدای هر گناه است.[11] لذا دنیا، دنیا نامیده شد، چون که بی مقدارتر از هر چیزی است.[12] با توجه به این که قبلاً گذشت که دنائت در برابر کرامت و دنی در مقابل کریم است و چون دنی و دنائت و دنیا هم ریشه‌اند از این رو نمی‌توان کرامت و بزرگواری را در دوستی دنیا جست و جو نمود. چرا که به فرمودۀ حضرت امیر (ع): دنیا انسان را خوار و ذلیل می‌کند.[13] کرامت نقطه مقابل ذلّت و خواری است. باید برای رسیدن به قلّۀ بلند کرامت به سلاح پرهیز از گناه و دنیا طلبی و هوا و هوس، و در یک کلمه به سلاح تقوا مجهّز گشت. به فرمودۀ امیرالمؤمنین علی (ع): کرامت بدون تقوا حاصل نمی‌شود.[14] به فرمودۀ خدای بزرگ در قرآن کریم: با کرامت‌ترین (گرامی‌ترین) شما نزد خداوند با تقواترین شماست.[15] و به فرمودۀ امیرالمؤمنین علی (ع): کلید کَرَم، تقواست.[16] شناخت تقوا به فرمودۀ حضرت امیر (ع): تقوا آن است که انسان از هر چه او را به گناه وا می‌دارد، دوری نماید.[17] آن حضرت می‌فرماید: همانا تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری دل‌ها، روشنایی قلب‌ها، درمان دردهای جسم‌ها، مَرْهم زخم جان‌ها، پاک کنندۀ پلیدی ارواح، روشنایی بخش تاریکی چشم‌ها، امنیت در نا آرامی‌ها و روشن کننده تاریکی‌های شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهری، قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آمیزد و آن را بر همۀ امورتان حاکم گردانید. اطاعت خدا را راه ورود به آب حیات، شفیع گرفتن خواسته‌ها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشت‌های طولانی دوران برزخ و راه نجات لحظات سخت زندگی قرار دهید؛ زیرا اطاعت خدا وسیلۀ نگه دارنده از حوادث هلاک کننده و جایگاه‌های وحشتناک که انتظار آن را می‌کشید و حرارت آتش‌های برافروخته است. پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختی‌ها از او دور گردند، تلخی‌ها شیرین و فشار مشکلات و ناراحتی‌ها بر طرف خواهد شد و مشکلات پیاپی و خسته کننده آسان گردیده و مَجد و بزرگی از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو می‌بارند. رحمت باز داشته حق باز می‌گردد و نعمت‌هایالاهی پس از فرو نشستن به جوشش آمده و برکات تقلیل یافته فزونی می‌یابند.[18] کرامت و روح الاهی قرآن کریم گوهر اصلی انسان را به عنوان یک موجود شریف و کریم معرفی می‌کند که اگر انسان کریم بشود راه طبیعی خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته است و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلی انسان است، بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمی کریم است. خدای بزرگ می‌فرماید: ما انسان را گرامی داشتیم.[19] چون در خلقت او گوهری کریم به کار رفته است. اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق می‌شد، کرامت برای او ذاتی یا وصف اوّلی نبود. ولی انسان دارای فرع و اصلی است؛ فرع او به خاک بر می‌گردد و اصل او به اللَّه منسوب است. خدای کریم در قرآن مجید روح را به خود نسبت داد و جسم را که به خاک و طبیعت مرتبط است. به طین منسوب کرد.[20] نفرمود من انسان را از گل و روح مجرّد خلق کردم، بلکه انسان را از گل ساختم، سپس از روح خود در او دمیدم و چون روح انسانی به خداوندی که معلم اکرم است، ارتباط دارد. پس سهمی از کرامت دارد و روح الاهی به معنای روح کرامت است.[21] پاداش انسان‌های کریم به فرمودۀ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع): خدا شما را به پرهیزکاری سفارش کرد و آن را نهایت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسید از خدایی که در پیشگاه او حاضرید و اختیار شما در دست اوست و همۀ حرکات و حالات شما را زیر نظر دارد. اگر چیزی را پنهان کنید می‌داند و اگر آشکار کردید ثبت می‌کند. برای ثبت اعمال، فرشتگان کریم و بزرگواری را گمارده که نه حقّی را فراموش و نه باطلی را ثبت می‌کنند. آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از فتنه‌ها نجات می‌یابد، و با نور هدایت از تاریکی‌ها می‌گریزد و به آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسی پیدا می‌کند. خدا او را در منزل کرامت خویش مسکن می‌دهد، خانه‌ای که مخصوص خداست. سقف آن عرش پروردگاری و روشنایی آن از جمال الاهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشینانش پیامبران الاهی هستند.[22] پی نوشتها: [1] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22. [2] ثعالبی نیشابوری، فقه اللغة، ص 139. [3] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22. [4] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید)، منتخب میزان الحکمه، ح 5493. [5] آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، چاپ دانشگاه، ج 1، ص 365، ح 1389. [6] همان مصدر، ج 2، ص 1، ح 1555. [7] همان مصدر، ج 2، ص 4، ح 1565. [8] همان مصدر، ج 2، ص 44، ح 177. [9] همان مصدر، ج 2، ص 154، ح 2159. [10] همان مصدر، ج 5، ص 451، ح 9130. [11] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید)، منتخب میزان الحکمة، ح 2194. [12] همان مصدر ح 2171. [13] همان مصدر ح 2192. [14] نهج البلاغه، حکمت 113. حجرات، 13. [16] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید) منتخب میزان الحکمة، ح 6664. [17] همان مصدر، ح 6683. [18] نهج البلاغه، خطبۀ 198. [19] اسراء، 70. [20] ص، 72 - 71. [21] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 62. [22] نهج البلاغه، خطبۀ 183. http://farsi.islamquest.net
کرامت چیست؟ چگونه میتوان در طریق کرامت گام برداشت؟ و انسانهای کریم در نزد خداوند از چه مقامی برخوردار هستند؟
کرامت به معنای دوری از پستی و فرومایگی است و روح بزرگوار و منزّه از هر پستی را کریم گویند.[1]
لئیم ضد کریم است.[2] لئامت و دنائت به یک معناست، لذا دنائت در برابر کرامت و دنی در مقابل کریم است.[3]
کرامت از دیدگاه معصوم (ع):
رسول مکرم اسلام (ص) می فرماید: خدای بزرگ کریم است و کَرَم را دوست میدارد.[4]
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید: کسی که قبل از سؤال میبخشد کریم است.[5] حوادث ناگوار در روح کریم اثر نمیگذارد.[6]
کریم انسانی است که از حرام اجتناب کند و از همۀ عیبها منزّه و پاک باشد.[7]
انسان کریم از چیزی که لئیم به آن فخر میکند بیزار است.[8]
کریم انسانی است که آبروی خود را با مال حفظ میکند، ولی لئیم کسی است که مال را به وسیلۀ آبرو حفظ میکند.[9]
اگر کسی روح را به کرامت و عظمت بشناسد همۀ دنیا در چشمش کوچک میشود.[10]
راه رسیدن به ساحت کرامت
به روشنی تقابل کرامت و لئامت در روایات ائمۀ دین (ع) بیان شد. کرامت، بزرگواری و دوری از هر پستی و فرومایگی است چرا که وصفی ارزشی است و از اسمای حضرت حق است، اما در مقابل هر چه انسان را از بزرگ منشی و قرب الاهی دور سازد ریشه در دنائت و پستی و زشتی دارد. به فرمودۀ رسول مکرم اسلام (ص): دوستی دنیا ریشۀ هر معصیت و ابتدای هر گناه است.[11] لذا دنیا، دنیا نامیده شد، چون که بی مقدارتر از هر چیزی است.[12] با توجه به این که قبلاً گذشت که دنائت در برابر کرامت و دنی در مقابل کریم است و چون دنی و دنائت و دنیا هم ریشهاند از این رو نمیتوان کرامت و بزرگواری را در دوستی دنیا جست و جو نمود. چرا که به فرمودۀ حضرت امیر (ع): دنیا انسان را خوار و ذلیل میکند.[13] کرامت نقطه مقابل ذلّت و خواری است. باید برای رسیدن به قلّۀ بلند کرامت به سلاح پرهیز از گناه و دنیا طلبی و هوا و هوس، و در یک کلمه به سلاح تقوا مجهّز گشت. به فرمودۀ امیرالمؤمنین علی (ع): کرامت بدون تقوا حاصل نمیشود.[14]
به فرمودۀ خدای بزرگ در قرآن کریم: با کرامتترین (گرامیترین) شما نزد خداوند با تقواترین شماست.[15]
و به فرمودۀ امیرالمؤمنین علی (ع): کلید کَرَم، تقواست.[16]
شناخت تقوا
به فرمودۀ حضرت امیر (ع): تقوا آن است که انسان از هر چه او را به گناه وا میدارد، دوری نماید.[17]
آن حضرت میفرماید: همانا تقوا و ترس از خدا، داروی بیماری دلها، روشنایی قلبها، درمان دردهای جسمها، مَرْهم زخم جانها، پاک کنندۀ پلیدی ارواح، روشنایی بخش تاریکی چشمها، امنیت در نا آرامیها و روشن کننده تاریکیهای شماست. پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهری، قرار دهید و با جان نه با تن فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آمیزد و آن را بر همۀ امورتان حاکم گردانید. اطاعت خدا را راه ورود به آب حیات، شفیع گرفتن خواستهها، پناهگاه روز اضطراب، چراغ روشنگر قبرها، آرامش وحشتهای طولانی دوران برزخ و راه نجات لحظات سخت زندگی قرار دهید؛ زیرا اطاعت خدا وسیلۀ نگه دارنده از حوادث هلاک کننده و جایگاههای وحشتناک که انتظار آن را میکشید و حرارت آتشهای برافروخته است. پس کسی که تقوا را انتخاب کند، سختیها از او دور گردند، تلخیها شیرین و فشار مشکلات و ناراحتیها بر طرف خواهد شد و مشکلات پیاپی و خسته کننده آسان گردیده و مَجد و بزرگی از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو میبارند. رحمت باز داشته حق باز میگردد و نعمتهایالاهی پس از فرو نشستن به جوشش آمده و برکات تقلیل یافته فزونی مییابند.[18]
کرامت و روح الاهی
قرآن کریم گوهر اصلی انسان را به عنوان یک موجود شریف و کریم معرفی میکند که اگر انسان کریم بشود راه طبیعی خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته است و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلی انسان است، بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمی کریم است. خدای بزرگ میفرماید: ما انسان را گرامی داشتیم.[19] چون در خلقت او گوهری کریم به کار رفته است. اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق میشد، کرامت برای او ذاتی یا وصف اوّلی نبود. ولی انسان دارای فرع و اصلی است؛ فرع او به خاک بر میگردد و اصل او به اللَّه منسوب است. خدای کریم در قرآن مجید روح را به خود نسبت داد و جسم را که به خاک و طبیعت مرتبط است. به طین منسوب کرد.[20] نفرمود من انسان را از گل و روح مجرّد خلق کردم، بلکه انسان را از گل ساختم، سپس از روح خود در او دمیدم و چون روح انسانی به خداوندی که معلم اکرم است، ارتباط دارد. پس سهمی از کرامت دارد و روح الاهی به معنای روح کرامت است.[21]
پاداش انسانهای کریم
به فرمودۀ حضرت امیرالمؤمنین علی (ع): خدا شما را به پرهیزکاری سفارش کرد و آن را نهایت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسید از خدایی که در پیشگاه او حاضرید و اختیار شما در دست اوست و همۀ حرکات و حالات شما را زیر نظر دارد.
اگر چیزی را پنهان کنید میداند و اگر آشکار کردید ثبت میکند. برای ثبت اعمال، فرشتگان کریم و بزرگواری را گمارده که نه حقّی را فراموش و نه باطلی را ثبت میکنند. آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از فتنهها نجات مییابد، و با نور هدایت از تاریکیها میگریزد و به آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسی پیدا میکند. خدا او را در منزل کرامت خویش مسکن میدهد، خانهای که مخصوص خداست. سقف آن عرش پروردگاری و روشنایی آن از جمال الاهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشینانش پیامبران الاهی هستند.[22]
پی نوشتها:
[1] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22.
[2] ثعالبی نیشابوری، فقه اللغة، ص 139.
[3] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22.
[4] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید)، منتخب میزان الحکمه، ح 5493.
[5] آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الحکم، چاپ دانشگاه، ج 1، ص 365، ح 1389.
[6] همان مصدر، ج 2، ص 1، ح 1555.
[7] همان مصدر، ج 2، ص 4، ح 1565.
[8] همان مصدر، ج 2، ص 44، ح 177.
[9] همان مصدر، ج 2، ص 154، ح 2159.
[10] همان مصدر، ج 5، ص 451، ح 9130.
[11] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید)، منتخب میزان الحکمة، ح 2194.
[12] همان مصدر ح 2171.
[13] همان مصدر ح 2192.
[14] نهج البلاغه، حکمت 113. حجرات، 13.
[16] محمدی ری شهری، محمد، (حسینی سید حمید) منتخب میزان الحکمة، ح 6664.
[17] همان مصدر، ح 6683.
[18] نهج البلاغه، خطبۀ 198.
[19] اسراء، 70.
[20] ص، 72 - 71.
[21] جوادی آملی، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 62.
[22] نهج البلاغه، خطبۀ 183.
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] از آیات قرآن کریم چه اذکاری را برای تسبیح خدا میتوان استنباط کرد؟
- [سایر] چگونه در دعا از خداوند کرامت بخواهیم؟
- [سایر] آیا برداشت های ما از قرآن کریم و تفسیر آن، منجر به پذیرش کثرت گرایی دینی نمی شود؟[1]
- [سایر] آیا مقام خلیفة اللّهی (جانشینی خداوند) مخصوص حضرت آدم و انبیا علیهمالسلام است یا انسانهای دیگر را هم شامل میشود؟
- [سایر] آیا مقام خلیفة اللّهی (جانشینی خداوند) مخصوص حضرت آدم و انبیا علیهمالسلام است یا انسانهای دیگر را هم شامل میشود؟
- [سایر] امام علی(ع) در نهج البلاغه میفرماید: (عمری که خداوند بهانه فرزند آدم را در آن میپذیرد، شصت سال است). آیا میتوان از این سخن برداشت کرد که توبه از گناهان تا شصت سالگی مورد پذیرش است؟
- [سایر] با توجه به آیه 191 آل عمران میشود اینگونه برداشت کرد که میتوان قرآن را در حال درازکش هم خواند؟!
- [سایر] در راه ایجاد مسؤولیتپذیری در فرزندان، چه موانعی وجود دارد و چگونه میتوان آنها را از سر راه برداشت؟
- [سایر] زلزله و حوادث طبیعی دیگر که در آن ها انسان های بی گناه، خصوصا کودکان کشته می شوند، چگونه با کرامت و عدالت و رحمت خدا سازگار است؟
- [سایر] چرا برخی علی رغم علاقه فراوان، در روخوانی قرآن مشکل دارند؟ چگونه میتوان با قرآن کریم انس گرفت؟
- [آیت الله اردبیلی] نافله ظهر و عصر را در سفر نباید خواند، ولی نافله عشاء را به نیّت این که شاید مطلوب خداوند باشد، میتوان بجا آورد.
- [آیت الله مظاهری] مخارج غسل و کفن و دفن میّت را به طور متعارف و متناسب با شأن او، میتوان از اصل مالش برداشت گرچه وصیّت نکرده باشد یا صغیر داشته باشد، و مخارج تجهیز زن به عهده شوهر است گرچه زن مال داشته باشد.
- [آیت الله اردبیلی] غسل به معنای شستشوی تمام بدن به قصد تقرّب به خداوند متعال است که با کیفیت مخصوص و در شرایط خاصی انجام میشود. غسل یا واجب است و یا مستحب و میتوان آن را به صورت ترتیبی یا ارتماسی انجام داد.
- [آیت الله علوی گرگانی] تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد وبالغ وعاقل وشیعه دوازده امامی وحلال زاده و زنده وعادل باشد، وعادل کسی است که دارای ملکه عدالت باشد، وکارهائی که بر او واجب است بجا آورد، وکارهائی را که بر او حرام است ترک کند، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی اور ا تصدیق نمایند، و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید میکند بهتر آن است که اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد و در صورتی که اعلمیّت مجتهدی احراز شود واجب است از او تقلید کند; گرچه احراز اعلمیّت مشکل است و اما در صورتی که بین اعلم و غیر اعلم اختلاف فتوائینباشد در مسائلی که با هم اتفاق دارند میتوان از غیر اعلم تقلید نمود.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام رباخواری است که قرآن شریف آن را جنگ با خداوند متعال و رسولش میداند: (فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَربْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ)[1] (و اگر (از ربا پرهیز نکنید)، بدانید به جنگ با خدا و فرستاده او، برخاستهاید.) و آن اقسامی دارد: الف) قرض با بهره، گرچه آن بهره بسیار کم یا شرطی از شروط باشد، و هر چه درباره این قسم از نظر قرآن و روایات مذمّت شده است، درباره قرض بدون بهره که به آن قرضالحسنه میگویند سفارش شده است و قرآن شریف آن را قرض به خدای متعال میداند: (مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَریم)[2] (کیست آن کس که به خدا وامی نیکو دهد تا نتیجهاش را برای وی دو چندان گرداند و او را پاداشی خوش باشد؟) ب) قرض مثل به مثل با زیادتر یا خرید و فروش مثل به مثل با زیادتر، نظیر اینکه یک سکّه طلا قرض دهد به یک سکّه طلا و هزارتومان و یا بفروشد سکّهای به سکّهای با هزار تومان و این قسم نیز در روایات ما ربا و حرام است، گرچه واقعاً و به حسب ارزش، سودی و بهرهای نباشد. ج) بهره و سود بردن بهواسطه حیله شرعی نظیر اینکه یک میلیون قرضالحسنه دهد، ولی چیز کم ارزشی را بفروشد به یک صد هزار تومان، این قسم نیز حرام است و این همان تقلّب در قانون است که قرآن شریف آن را استهزا به آیات الهی میداند. د) انجام حیلهای نه برای سود و بهره بردن بلکه برای اینکه ارزش واقعی مثل به مثل را یکسان کند، نظیر معامله سکّهای با سکّه دیگر گرچه از نظر وزن مساوی ولی از نظر قیمت یکی گرانتر از دیگری است و شخص سکّه گرانتر را با چیز کم ارزشی میفروشد به سکّه ارزانتر با پولی که سکّه ارزانتر را مساوی با سکّه گرانتر کند، و یا سکّه گرانتر را میفروشد به همان سکّه ارزانتر یا قرض میدهد به همان ارزانتر، ولی چیز کمارزشی را میفروشد به قیمتی که تفاوت آنها را جبران صفحه 404 نماید، و این قسم همان حیلهای است که گفتهاند: چه خوب است از حرام به حلال فرار کردن.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله علوی گرگانی] در سجده چند چیز مستحبّ است: 1 - کسی که ایستاده نماز میخواند، بعد از آن که سر از رکوع برداشت وکاملاً ایستاد و کسی که نشسته نماز میخواند، بعد از آن که کاملاً نشست، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید. 2 - موقعی که مرد میخواهد به سجده برود، اوّل دستها را و زن اوّل زانوها را بر زمین بگذارد. 3 - بینی را به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد. 4 - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند وبرابر گوش بگذارد، به طوری که سر آنها روبه قبله باشد. 5 - در سجده دعا کند و از خداوند حاجت بخواهد واین دعا رابخواند: )یا خَیْرَ المَسْؤُلینَ وَیا خَیْرَ المُعْطِینَ ارْزُقْنی وَارْزُقْ عِیالِی مِنْ فِضْلِکَ فَاًّنَّکَ ذو الفَضْلِ العَظیم( یعنی ای بهترین کسی که از او سؤال میکنند وای بهترین عطا کنندگان، روزی بده به من وعیال من از فضل خودت، پس بدرستی که تو دارای فضل بزرگی. 6 - بعد از سجدهبر ران چپ بنشیند وروی پایراسترا بر کف پای چپ بگذارد. 7 - بعد از هر سجده وقتی نشست وبدنش آرام گرفت، تکبیر بگوید. 8 - بعد از سجده اوّل بدنش که آرام گرفت )استَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَأَتوبُ اًّلَیْه( بگوید. 9 - سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد. 10 - برای رفتن به سجده دوم، در حال آرامی بدن، )اللّهُ أکْبَر( بگوید. 11 - در سجدهها بعد از ذکر واجب صلوات بفرستد. 12 - در موقع بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد. 13 - مردها آرنجها وشکم را به زمین نچسبانند وبازوها را از پهلو جدا نگاه دارند، و زنها آرنجها وشکم را بر زمین بگذارند واعضأ بدن را بیکدیگر بچسبانند ومستحبّات دیگر سجده در کتابهای مفصّل گفته شده است.
- [آیت الله مظاهری] در سجده سیزده مورد مستحب است: 1 - کسی که ایستاده نماز میخواند بعد از آنکه سر از رکوع برداشت و کاملاً ایستاد و کسی که نشسته نماز میخواند بعد از آنکه کاملاً نشست، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید. 2 - موقعی که مرد میخواهد به سجده برود، اوّل دستها را و زن اوّل زانوها را به زمین بگذارد. 3 - بینی را به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد. 4 - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد به طوری که سر آنها رو به قبله باشد. 5 - در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند: (یا خَیْرَ الْمَسْؤُولینَ وَ یا خَیْرَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنی وَ ارْزُقْ عِیالی مِنْ فَضْلِکَ فَاِنَّکَ ذُوالْفَضْلِ الْعَظیمِ). (یعنی ای بهترین کسی که از او سؤال میکنند و ای بهترین عطا کنندگان، روزی بده به من و عیال من از فضل خودت پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی هستی). 6 - بعد از سجده، بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد. 7 - بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید. 8 - بعد از سجده اوّل بدنش که آرام گرفت بگوید: (اَسْتَغْفِرُاللَّهَ رَبّی وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ). 9 - سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد. 10 - برای رفتن به سجده دوم، در حال آرامی بدن )اَللَّهُ اَکْبَرُ( بگوید. 11 - در سجده صلوات بفرستد و اگر آن را به قصد ذکری که در سجدهها دستور دادهاند بگوید، اشکال ندارد. 12 - در موقع بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد. 13 - مردها آرنجها را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها را بر زمین بگذارند و اعضای بدن را به یکدیگر بچسبانند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در سجده چند چیز مستحب است: 1 - کسی که ایستاده نماز می خواند بعد از آنکه سر از رکوع برداشت و کاملا ایستاد و کسی که نشسته نماز می خواند بعد از آنکه کاملا نشست؛ برای رفتن به سجده تکبیر بگوید. 2 - موقعی که می خواهد به سجده برود؛ مرد اول دستها را و زن اول زانوها را به زمین بگذارد. 3 - بینی را به مهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد. 4 - در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد به طوری که سر آنها رو به قبله باشد. 5 - در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند یا خیر المسؤولین و یا خیر المعطین؛ ارزقنی وارزق عیالی من فضلک فانک ذو الفضل العظیم یعنی: ای بهترین کسی که از او سؤال می کنند و ای بهترین عطا کنندگان؛ از فضل خودت روزی بده به من و عیال من؛ پس بدرستی که تو دارای فضل بزرگی. 6 - بعد از سجده؛ بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد. 7 - بعد از هر سجده؛ وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید. 8 - بعد از سجده اول بدنش که آرام گرفت استغفر اللّه ربی و اتوب الیه بگوید. 9 - سجده را طول بدهد و در موقع نشستن؛ دستها را روی رانها بگذارد. 10 - برای رفتن به سجده دوم؛ در حال آرامی بدن اللّه اکبر بگوید. 11 - در سجده ها صلوات بفرستد. 12 - در موقع بلند شدن؛ دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد. 13 - مردها آرنجها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها و شکم را بر زمین بگذارند و اعضاء آن را به یکدیگر بچسبانند. و مستحبات دیگر سجده در کتابهای مفصل گفته شده است.
- [آیت الله بروجردی] در سجده چند چیز مستحب است:1. کسی که ایستاده نماز میخواند بعد از آن که سر از رکوع برداشت و کاملاً ایستاد و کسی که نشسته نماز میخواند بعد از آن که کاملاً نشست، برای رفتن به سجده تکبیر بگوید.2. موقعی که مرد میخواهد به سجده برود اوّل دستها را و زن اوّل زانوها را به زمین بگذارد.3. بینی را به مُهر یا چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد.4. در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد، به طوری که سر آنها رو به قبله باشد.5. در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند:(یا خَیرَ المَسئُولینَ وَ یا خَیرَ الْمُعْطینَ اُرْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیالی مِنْ فَضْلِکَ فَاِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ). یعنی ای بهترین کسی که از او سؤال میکنند و ای بهترین عطا کنندگان، روزی بده به من و عیال من از فضل خودت، پس به درستی که تو دارای فضل بزرگی.6. بعد از سجده بر ران چپ بنشیند و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد.7. بعد از هر سجده وقتی نشست و بدنش آرام گرفت تکبیر بگوید.8. بعد از سجدهی اوّل بدنش که آرام گرفت (اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ) بگوید.9. سجده را طول بدهد و در موقع نشستن دستها را روی رانها بگذارد.10 - برای رفتن به سجدهی دوم، در حال آرامی بدن (اَللهُ اَکبَر) بگوید.11. در سجدهها صلوات بفرستد ولی آن را به قصد ذکری که در سجده دستور دادهاند نگوید.12. در موقع بلند شدن، دستها را بعد از زانوها از زمین بردارد.13. مردها آرنجها و شکم را به زمین نچسبانند و بازوها را از پهلو جدا نگاه دارند و زنها آرنجها و شکم را به زمین بگذارند و اعضاءِ بدن را به یکدیگر بچسبانند.و مستحبات دیگر سجده در کتابهای مفصل گفته شده است.