تقوا در اصل از ماده وقایه به معنی نگهداری یا خویشتن داری است (1) و به تعبیر دیگر یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ میکند، و در واقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و از تندرویهای خطرناک، باز میدارد. به همین دلیل امیر مؤمنان علی ع تقوا را به عنوان یک دژ نیرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا که میفرماید:اعلموا عباد اللَّه ان التقوی دار حصن عزیز: بدانید ای بندگان خدا تقوا دژی است مستحکم و غیر قابل نفوذ (2).در احادیث اسلامی و همچنین کلمات دانشمندان، تشبیهات فراوانی برای تجسم حالت تقوا بیان شده است، امیر مؤمنان علی ع میفرماید:الا و ان التقوی مطایا ذلل، حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة:تقوا همچون مرکبی است راهوار که صاحبش بر آن سوار است و زمامش در دست او است و تا دل بهشت او راه پیش میبرد! . نهج البلاغه خطبه 16. بعضی، تقوا را به حالت کسی تشبیه کردهاند که از یک سرزمین پر از خار عبور میکند، سعی دارد دامن خود را کاملا برچیند و با احتیاط گام بردارد مبادا نوک خاری در پایش بنشیند، و یا دامنش را بگیرد.عبد اللَّه معتز این سخن را به شعر در آورده است و میگوید: خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقیو اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یری لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصیگناهان را از کوچک و بزرگ ترک کن که حقیقت تقوا همین است.همچون کسی باش که در یک زمین پر خار با نهایت احتیاط گام بر میدارد.گناهان صغیره را کوچک مشمر که کوهها از سنگ ریزهها تشکیل میشود (2). ضمنا از این تشبیه به خوبی استفاده میشود که تقوا به این نیست که انسان انزوا و گوشه گیری انتخاب کند، بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ کند. در هر صورت این حالت تقوا و کنترل نیرومند معنوی، روشنترین آثار ایمان به مبدء و معاد یعنی خدا و رستاخیز است، و معیار فضیلت و افتخار انسان و مقیاس سنجش شخصیت او در اسلام محسوب میشود تا آنجا که جمله إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ به صورت یک شعار جاودانی اسلام در آمده است (حجرات آیه 14). }.(1)(2) تفسیر ابو الفتوح رازی ج اول ص 62.-تفسیر نمونه، ج1، ص: 81 علی ع میفرماید:ان تقوی اللَّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة:تقوا و ترس از خدا، کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیره رستاخیز، و سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکت است (نهج البلاغه خطبه 230)..ضمنا باید توجه داشت که تقوا دارای شاخهها و شعبی است، تقوای مالی و اقتصادی، تقوای جنسی، و اجتماعی، و تقوای سیاسی و مانند اینها.[سوره البقرة (2): آیات 6 تا 7];إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (7) کسانی که کافر شدند برای آنها تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد.. خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آنها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است. تفسیر: گروه دوم، کافران لجوج و سرسخت.این گروه درست در نقطه مقابل متقین و پرهیزگاران قرار دارند و صفات آنها در دو آیه فوق به طور فشرده بیان شده است.در نخستین آیه میگوید: آنها که کافر شدند (و در کفر و بیایمانی سخت و لجوجند) برای آنها تفاوت نمیکند که آنان را از عذاب الهی بترسانی یا نترسانی . تقوی که همان خویشتنداری در برابر گناه، و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا میباشد، تقوی سپری است در مقابل آتش و عاملی است بازدارنده در برابر انحراف، تقوی سرمایه بزرگ بازار قیامت، و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است . پس منظور از ایمان و پرهیزگاری تنها ادعای اسلام و پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیا نیست بلکه حقیقت ایمان و پرهیزگاری همانا نفوذ آن در تمام اعمال و شؤون زندگی است، حقیقت تقوی قرآن بزرگترین امتیاز را برای تقوی قرار داده و آن را تنها معیار سنجش ارزش انسانها میشمرد :إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ;(حجرات 14)در جای دیگر تقوی را بهترین زاد و توشه شمرده، میگوید:وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی;(بقره- 197).و در جای دیگر لباس تقوی را بهترین لباس برای انسان میشمرد وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ;(اعراف- 26).و در آیات متعددی یکی از نخستین اصول دعوت انبیاء را تقوی ذکر کرده، و بالآخره در جای دیگر اهمیت این موضوع را تا آن حد بالا برده که خدا را اهل تقوی میشمرد، و میگوید:هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ;(مدثر- 56). اکنون باید دید حقیقت تقوی این سرمایه بزرگ معنوی و این بزرگترین افتخار انسان با اینهمه امتیازات چیست؟ قرآن اشاراتی دارد که پرده از روی حقیقت تقوی بر میدارد: در آیات متعددی جای تقوی را قلب میشمرد، از جمله میفرماید:ولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی: آنها که صدای خود را در برابر رسول خدا ص پائین میآورند و رعایت ادب میکنند کسانی هستند که خداوند قلوبشان را برای پذیرش تقوی آزموده است (حجرات- 3).قرآن، تقوی را نقطه مقابل فجور ذکر کرده، چنان که در آیه 8 سوره شمس میخوانیم: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها: خداوند انسان را آفرید و راه فجور و تقوی را به او نشان داد.قرآن هر عملی را که از روح اخلاص و ایمان و نیت پاک سرچشمه گرفته باشد بر اساس تقوی میشمرد، چنان که در آیه 108 سوره توبه در باره مسجد قبا که منافقان مسجد ضرار را در مقابل آن ساختند میفرماید:لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ: مسجدی که از روز نخست بر شالوده تقوی باشد شایستهتر است که در آن نماز بخوانی.از مجموع این آیات به خوبی استفاده میشود که تقوی همان احساس مسئولیت و تعهدی است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم میشود و او را از فجور و گناه باز میدارد، به نیکی و پاکی و عدالت دعوت میکند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها میشوید. تفسیر نمونه، ج22، ص: 205هنگامی که به ریشه لغوی این کلمه باز میگردیم نیز به همین نتیجه میرسیم، زیرا تقوی از وقایة به معنی کوشش در حفظ و نگهداری چیزی است، و منظور در اینگونه موارد نگهداری روح و جان از هر گونه آلودگی، و متمرکز ساختن نیروها در اموری است که رضای خدا در آن است. بعضی از بزرگان برای تقوی سه مرحله قائل شدهاند: 1- نگهداری نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح. 2- پرهیز از هر گونه گناه اعم از ترک واجب و فعل معصیت. 3- خویشتنداری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول میدارد و از حق منصرف میکند، و این تقوای خواص بلکه خاص الخاص است (1).امیر مؤمنان علی ع (در نهج البلاغه) تعبیرات گویا و زندهای پیرامون تقوی دارد، و تقوی از مسائلی است که در بسیاری از خطب و نامهها و کلمات قصار حضرت ع روی آن تکیه شده است. در یک جا تقوی را با گناه و آلودگی مقایسه کرده چنین میگوید:الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار! الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها، و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة!:بدانید گناهان همچون مرکبهای سرکش است که گنهکاران بر آنها سوار میشوند، و لجامشان گسیخته میگردد، و آنان را در قعر دوزخ سرنگون میسازد. اما تقوی مرکبی است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار میشوند، زمام آنها را به دست میگیرند، و تا قلب بهشت پیش میتازند! (2). -بحار الانوار جلد 70 صفحه 136-2-نهج البلاغه خطبه 16.تفسیر نمونه، ج22، ص: 206 مطابق این تشبیه لطیف، تقوی همان حالت خویشتنداری و کنترل نفس و تسلط بر شهوات است، در حالی که بی تقوایی همان تسلیم شدن در برابر شهوات سرکش و از بین رفتن هر گونه کنترل بر آنها است. و در جای دیگری میفرماید:اعلموا عباد اللَّه ان التقوی دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله، و لا یحرز من لجا الیه، الا و بالتقوی تقطع حمة الخطایا:بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعهای محکم و شکستناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمیدهد و کسی که به آن پناهنده شود در امان نیست، بدانید انسان تنها به وسیله تقوا از گزند گناه مصون میماند (1). و باز در جای دیگر میافزاید:فاعتصموا بتقوی اللَّه فان لها حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته.چنگ به تقوای الهی بزنید که رشتهای محکم و دستگیرهای است استوار و پناهگاهی است مطمئن! (2).از لابلای مجموع این تعبیرات حقیقت و روح تقوی به خوبی روشن میشود. این نکته نیز لازم به یادآوری است که تقوی میوه درخت ایمان است، و به همین دلیل برای به دست آوردن این سرمایه عظیم باید پایه ایمان را محکم ساخت. البته ممارست بر اطاعت، و پرهیز از گناه، و توجه به برنامههای اخلاقی، بلکه تقوی را در نفس راسخ میسازد، و نتیجه آن پیدایش نور یقین و ایمان شهودی در جان انسان است، و هر قدر نور تقوی افزون شود نور یقین نیز افزون خواهد شد، و لذا در روایات اسلامی میبینیم تقوی یک درجه بالاتر از ایمان و یک درجه پائینتر از یقین شمرده شده! امام علی بن موسی الرضا -ع- میفرماید؟ الایمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوی فوق الایمان بدرجة، و الیقین فوق التقوی بدرجة، و ما قسم فی الناس شیء اقل من الیقین:ایمان یک درجه برتر از اسلام است، و تقوی درجهای است بالاتر از ایمان و یقین درجهای برتر از تقوی است و هیچ چیز در میان مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است (1)! این بحث را به شعر معروفی که حقیقت تقوی را ضمن مثال روشنی بیان کرده پایان میدهیم: خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقیو اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یری لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصی=گناهان کوچک و بزرگ را ترک گوی و تقوی همین است.-و همچون کسی باش که از یک خارزار میگذرد لباس و دامان خود را چنان جمع میکند که خار بر دامانش ننشیند، و پیوسته مراقب اطراف خویش است! هرگز گناهی را کوچک مشمر که کوههای بزرگ از سنگریزههای کوچک تشکیل شده! بحار الانوار جلد 70 صفحه 136. ان تقوی اللَّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة:تقوا و ترس از خدا، کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیره رستاخیز، و سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکت است (نهج البلاغه خطبه 230). ضمنا باید توجه داشت که تقوا دارای شاخهها و شعبی است، تقوای مالی و اقتصادی، تقوای جنسی، و اجتماعی، و تقوای سیاسی و مانند اینها. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100103761)
تقوا در اصل از ماده وقایه به معنی نگهداری یا خویشتن داری است (1) و به تعبیر دیگر یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ میکند، و در واقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و از تندرویهای خطرناک، باز میدارد.
به همین دلیل امیر مؤمنان علی ع تقوا را به عنوان یک دژ نیرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا که میفرماید:اعلموا عباد اللَّه ان التقوی دار حصن عزیز: بدانید ای بندگان خدا تقوا دژی است مستحکم و غیر قابل نفوذ (2).در احادیث اسلامی و همچنین کلمات دانشمندان، تشبیهات فراوانی برای تجسم حالت تقوا بیان شده است، امیر مؤمنان علی ع میفرماید:الا و ان التقوی مطایا ذلل، حمل علیها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة:تقوا همچون مرکبی است راهوار که صاحبش بر آن سوار است و زمامش در دست او است و تا دل بهشت او راه پیش میبرد! . نهج البلاغه خطبه 16.
بعضی، تقوا را به حالت کسی تشبیه کردهاند که از یک سرزمین پر از خار عبور میکند، سعی دارد دامن خود را کاملا برچیند و با احتیاط گام بردارد مبادا نوک خاری در پایش بنشیند، و یا دامنش را بگیرد.عبد اللَّه معتز این سخن را به شعر در آورده است و میگوید:
خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقیو اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یری
لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصیگناهان را از کوچک و بزرگ ترک کن که حقیقت تقوا همین است.همچون کسی باش که در یک زمین پر خار با نهایت احتیاط گام بر میدارد.گناهان صغیره را کوچک مشمر که کوهها از سنگ ریزهها تشکیل میشود (2).
ضمنا از این تشبیه به خوبی استفاده میشود که تقوا به این نیست که انسان انزوا و گوشه گیری انتخاب کند، بلکه باید در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ کند.
در هر صورت این حالت تقوا و کنترل نیرومند معنوی، روشنترین آثار ایمان به مبدء و معاد یعنی خدا و رستاخیز است، و معیار فضیلت و افتخار انسان و مقیاس سنجش شخصیت او در اسلام محسوب میشود تا آنجا که جمله إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ به صورت یک شعار جاودانی اسلام در آمده است (حجرات آیه 14).
}.(1)(2) تفسیر ابو الفتوح رازی ج اول ص 62.-تفسیر نمونه، ج1، ص: 81
علی ع میفرماید:ان تقوی اللَّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة:تقوا و ترس از خدا، کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیره رستاخیز، و سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکت است (نهج البلاغه خطبه 230)..ضمنا باید توجه داشت که تقوا دارای شاخهها و شعبی است، تقوای مالی و اقتصادی، تقوای جنسی، و اجتماعی، و تقوای سیاسی و مانند اینها.[سوره البقرة (2): آیات 6 تا 7];إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (6) خَتَمَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ عَلی سَمْعِهِمْ وَ عَلی أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ (7) کسانی که کافر شدند برای آنها تفاوت نمیکند که آنان را (از عذاب خداوند) بترسانی یا نترسانی، ایمان نخواهند آورد.. خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده، و بر چشمهای آنها پرده افکنده شده، و عذاب بزرگی در انتظار آنها است.
تفسیر: گروه دوم، کافران لجوج و سرسخت.این گروه درست در نقطه مقابل متقین و پرهیزگاران قرار دارند و صفات آنها در دو آیه فوق به طور فشرده بیان شده است.در نخستین آیه میگوید: آنها که کافر شدند (و در کفر و بیایمانی سخت و لجوجند) برای آنها تفاوت نمیکند که آنان را از عذاب الهی بترسانی یا نترسانی . تقوی که همان خویشتنداری در برابر گناه، و احساس مسئولیت و تعهد در پیشگاه حق است نخستین برنامه بندگان مؤمن خدا میباشد، تقوی سپری است در مقابل آتش و عاملی است بازدارنده در برابر انحراف، تقوی سرمایه بزرگ بازار قیامت، و معیار شخصیت و کرامت انسان در پیشگاه پروردگار است . پس منظور از ایمان و پرهیزگاری تنها ادعای اسلام و پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیا نیست بلکه حقیقت ایمان و پرهیزگاری همانا نفوذ آن در تمام اعمال و شؤون زندگی است،
حقیقت تقوی
قرآن بزرگترین امتیاز را برای تقوی قرار داده و آن را تنها معیار سنجش ارزش انسانها میشمرد :إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ;(حجرات 14)در جای دیگر تقوی را بهترین زاد و توشه شمرده، میگوید:وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی;(بقره- 197).و در جای دیگر لباس تقوی را بهترین لباس برای انسان میشمرد وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ;(اعراف- 26).و در آیات متعددی یکی از نخستین اصول دعوت انبیاء را تقوی ذکر کرده، و بالآخره در جای دیگر اهمیت این موضوع را تا آن حد بالا برده که خدا را اهل تقوی میشمرد، و میگوید:هُوَ أَهْلُ التَّقْوی وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ;(مدثر- 56).
اکنون باید دید حقیقت تقوی این سرمایه بزرگ معنوی و این بزرگترین افتخار انسان با اینهمه امتیازات چیست؟
قرآن اشاراتی دارد که پرده از روی حقیقت تقوی بر میدارد: در آیات متعددی جای تقوی را قلب میشمرد، از جمله میفرماید:ولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی: آنها که صدای خود را در برابر رسول خدا ص پائین میآورند و رعایت ادب میکنند کسانی هستند که خداوند قلوبشان را برای پذیرش تقوی آزموده است (حجرات- 3).قرآن، تقوی را نقطه مقابل فجور ذکر کرده، چنان که در آیه 8 سوره شمس میخوانیم: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها: خداوند انسان را آفرید و راه فجور و تقوی را به او نشان داد.قرآن هر عملی را که از روح اخلاص و ایمان و نیت پاک سرچشمه گرفته باشد بر اساس تقوی میشمرد، چنان که در آیه 108 سوره توبه در باره مسجد قبا که منافقان مسجد ضرار را در مقابل آن ساختند میفرماید:لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ: مسجدی که از روز نخست بر شالوده تقوی باشد شایستهتر است که در آن نماز بخوانی.از مجموع این آیات به خوبی استفاده میشود که تقوی همان احساس مسئولیت و تعهدی است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم میشود و او را از فجور و گناه باز میدارد، به نیکی و پاکی و عدالت دعوت میکند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگیها میشوید. تفسیر نمونه، ج22، ص: 205هنگامی که به ریشه لغوی این کلمه باز میگردیم نیز به همین نتیجه میرسیم، زیرا تقوی از وقایة به معنی کوشش در حفظ و نگهداری چیزی است، و منظور در اینگونه موارد نگهداری روح و جان از هر گونه آلودگی، و متمرکز ساختن نیروها در اموری است که رضای خدا در آن است.
بعضی از بزرگان برای تقوی سه مرحله قائل شدهاند:
1- نگهداری نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح.
2- پرهیز از هر گونه گناه اعم از ترک واجب و فعل معصیت.
3- خویشتنداری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول میدارد و از حق منصرف میکند، و این تقوای خواص بلکه خاص الخاص است (1).امیر مؤمنان علی ع (در نهج البلاغه) تعبیرات گویا و زندهای پیرامون تقوی دارد، و تقوی از مسائلی است که در بسیاری از خطب و نامهها و کلمات قصار حضرت ع روی آن تکیه شده است. در یک جا تقوی را با گناه و آلودگی مقایسه کرده چنین میگوید:الا و ان الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار! الا و ان التقوی مطایا ذلل حمل علیها اهلها، و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة!:بدانید گناهان همچون مرکبهای سرکش است که گنهکاران بر آنها سوار میشوند، و لجامشان گسیخته میگردد، و آنان را در قعر دوزخ سرنگون میسازد. اما تقوی مرکبی است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار میشوند، زمام آنها را به دست میگیرند، و تا قلب بهشت پیش میتازند! (2).
-بحار الانوار جلد 70 صفحه 136-2-نهج البلاغه خطبه 16.تفسیر نمونه، ج22، ص: 206
مطابق این تشبیه لطیف، تقوی همان حالت خویشتنداری و کنترل نفس و تسلط بر شهوات است، در حالی که بی تقوایی همان تسلیم شدن در برابر شهوات سرکش و از بین رفتن هر گونه کنترل بر آنها است. و در جای دیگری میفرماید:اعلموا عباد اللَّه ان التقوی دار حصن عزیز، و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله، و لا یحرز من لجا الیه، الا و بالتقوی تقطع حمة الخطایا:بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعهای محکم و شکستناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمیدهد و کسی که به آن پناهنده شود در امان نیست، بدانید انسان تنها به وسیله تقوا از گزند گناه مصون میماند (1). و باز در جای دیگر میافزاید:فاعتصموا بتقوی اللَّه فان لها حبلا وثیقا عروته و معقلا منیعا ذروته.چنگ به تقوای الهی بزنید که رشتهای محکم و دستگیرهای است استوار و پناهگاهی است مطمئن! (2).از لابلای مجموع این تعبیرات حقیقت و روح تقوی به خوبی روشن میشود.
این نکته نیز لازم به یادآوری است که تقوی میوه درخت ایمان است، و به همین دلیل برای به دست آوردن این سرمایه عظیم باید پایه ایمان را محکم ساخت. البته ممارست بر اطاعت، و پرهیز از گناه، و توجه به برنامههای اخلاقی، بلکه تقوی را در نفس راسخ میسازد، و نتیجه آن پیدایش نور یقین و ایمان شهودی در جان انسان است، و هر قدر نور تقوی افزون شود نور یقین نیز افزون خواهد شد، و لذا در روایات اسلامی میبینیم تقوی یک درجه بالاتر از ایمان و یک درجه پائینتر از یقین شمرده شده! امام علی بن موسی الرضا -ع- میفرماید؟ الایمان فوق الاسلام بدرجة، و التقوی فوق الایمان بدرجة، و الیقین فوق التقوی بدرجة، و ما قسم فی الناس شیء اقل من الیقین:ایمان یک درجه برتر از اسلام است، و تقوی درجهای است بالاتر از ایمان و یقین درجهای برتر از تقوی است و هیچ چیز در میان مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است (1)! این بحث را به شعر معروفی که حقیقت تقوی را ضمن مثال روشنی بیان کرده پایان میدهیم:
خل الذنوب صغیرها و کبیرها فهو التقیو اصنع کماش فوق ارض الشوک یحذر ما یری
لا تحقرن صغیرة ان الجبال من الحصی=گناهان کوچک و بزرگ را ترک گوی و تقوی همین است.-و همچون کسی باش که از یک خارزار میگذرد لباس و دامان خود را چنان جمع میکند که خار بر دامانش ننشیند، و پیوسته مراقب اطراف خویش است! هرگز گناهی را کوچک مشمر که کوههای بزرگ از سنگریزههای کوچک تشکیل شده!
بحار الانوار جلد 70 صفحه 136.
ان تقوی اللَّه مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة:تقوا و ترس از خدا، کلید گشودن هر در بستهای است، ذخیره رستاخیز، و سبب آزادی از بردگی شیطان و نجات از هر هلاکت است (نهج البلاغه خطبه 230).
ضمنا باید توجه داشت که تقوا دارای شاخهها و شعبی است، تقوای مالی و اقتصادی، تقوای جنسی، و اجتماعی، و تقوای سیاسی و مانند اینها. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100103761)
- [سایر] تقوا یعنی چه؟
- [سایر] تقوا یعنی چه؟
- [سایر] حقیقت و ماهیت تقوا چیست؟
- [سایر] آیا رابطه تقوا و انسان یک سویه است؟ که فقط تقوا، انسان را حفظ می کند یا رابطه ای دو سویه دارند؟
- [سایر] تقوا باعث محدودیت آزادی می شود یا مایه مصونیت است؟
- [سایر] چرا باید به فرد با تقوا همسر داد؟
- [سایر] اثر تقوی در افزایش بهرهوری اقتصادی را توضیح دهید؟
- [سایر] اثر تقوی در افزایش بهرهوری اقتصادی را توضیح دهید؟
- [سایر] نقش تقوا در بهداشت جسمی و روانی چگونه است؟
- [سایر] راهکارهای برطرف کردن شهوت و زیاد کردن تقوا چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند؛ ولی اگر میت اهل علم و تقوا باشد مکروه نیست.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت از اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [امام خمینی] مستحب است امام در وسط بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [آیت الله اردبیلی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد، این عمل مکروه نیست.