(قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ)؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ (یکی از آن دو (-(دختر )-)گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی، اختیار با توست و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستکاران خواهی یافت. (-(موسی )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدی (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه می گوییم، وکیل است). خواستگاری دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ)؛ قصص (28)، آیه 27.. شعیب به موسی گفت: من می خواهم یکی از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگاری خانواده دختر از پسر است و حتی شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود که گفت: (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ)؛ همان، آیه 26.. این سخن، نوعی پیشنهاد ازدواج، در قالب کنایه بود واز آن جا که شعیب متوجه آن کنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسی را مطرح کرد. بنابراین، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ ولی باید توجه داشت که دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این کار ننمود؛ بلکه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذکر است که گرچه از نظر شرعی این کار مباح است، ولی باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان های مختلف، مراعات شود. در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبی بر جای نمی گذارد؛ حتی گاهی اثر عکس می دهد و در نتیجه، از نظر عرفی، بهتر است خواستگاری از طرف پسر باشد. پسرها این روحیه را دارند که اگر ده بار هم جواب منفی بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمی شوند؛ ولی شما فرض کنید دختری با مادرش برای خواستگاری بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگی ازدواج ندارد و می خواهد ادامه تحصیل دهد! خوب، چه حالی به دختر و مادر او دست می دهد؟ مسلماً حالت خوبی نیست؛ ولی برعکس آن طوری نیست؛ مادر پسر می گوید: پسر من می خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و کوچکی شما را بکند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالی که اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفی صورت خوشی ندارد. ضمناً مهریه می تواند کار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ)؛ همان، آیه 27.؛ (به شرط آن که هشت سال برای من کار کنی). ملاک داماد و شوهر خوب هم، امانت داری و ایمان و قدرت کار و کسب است؛ (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ همان، آیه 26.؛ (بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است). دختران شعیب دیدند او در ماجرای کمک رسانی به آنها، نه یک کلمه حرف نامربوط زد و نه یک نگاه بد به نامحرم کرد و از طرفی، وجدان کاری و قدرت بازوی خوبی هم دارد. این معیارها برای شوهر آینده یک دختر، لازم است؛ تا یک زندگی مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت کند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمی تواند کافی باشد. پاسخ سؤال دوم: مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...)؛ همان، آیه 27.؛ ((-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی...). شعیب دید موسی پول ندارد؛ ولی توان و عرضه کار کردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بی انصافی بود و برخلاف کار کردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایی مثل شعیب شدن، آن هم برای عمل حلالی چون چوپانی (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسی علیه السلام سازگاری داشت. مقدار مهریه از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنی استفاده می شود که مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد. در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده می شد و معمولاً برای هزینه های شروع زندگی، آن را خرج می کردند؛ به عنوان مثال، رسول اکرم صلی الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامی که حضرت علی علیه السلام آن را پرداخت کرد، رسول خداصلی الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن برای عروس، لباس عروسی تهیه کرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسی کرد. حضرت موسی هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به کار برای حضرت شعیب کرد و شعیب نیز مسکن و خوراک داماد و عروس را تأمین می کرد؛ یعنی مهریه، دست مایه شروع زندگی شد. این، فلسفه مهریه است. مهریه ای که در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یک نوع ضمانت است که داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنی عاقبت اندیشی جهت بعد از طلاق یا جلوگیری از طلاق است. حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان های مختلف، متفاوت می شود. در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله که مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را کنکاش کنیم، خواهیم فهمید که قیمت یک گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنی با آن مهریه، می شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم که نمی شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یک نوع کالا، مشخص کرد؛ ولی به طور تقریبی می شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان می شود؛ در حالی که اگر به درهم بخواهیم حساب کنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان می شود که مبلغ معقولی برای این زمان نیست، اجرت یک چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنی 96 ماه، مبلغی معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان می شود. بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان می تواند متغیر باشد. حال دامادی که این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن می تواند با او شرط کند که هر زمان که مالک خانه ای شد، مقداری از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید که توقع جهاز سنگین را ندارد. به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت می شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم که مهریه های بسیار سنگین، مانند هزار سکه طلا، از نظر شرع و عرف، ناکارآمد می باشند و مهریه های بسیار سبک، مانند یک شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفی و شرعی ندارند. در پایان تذکر دو نکته زیر مفید است: 1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دختری است که برای موسی پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش برای هر دو مورد یکی است؛ (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ) و (أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ) که برای هر دو موضع، از واژه (احد) استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است. 2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلکه مهریه، همان هشت سال مستخدمی موسی برای شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسی علیه السلام مطرح شد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/500037)
(قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلی ما نَقُولُ وَکِیلٌ)؛ قصص (28)، آیه 26 - 28.؛ (یکی از آن دو (-(دختر )-)گفت: ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی، اختیار با توست و نمی خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستکاران خواهی یافت. (-(موسی )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدی (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه می گوییم، وکیل است).
خواستگاری دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ (قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ)؛ قصص (28)، آیه 27..
شعیب به موسی گفت: من می خواهم یکی از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگاری خانواده دختر از پسر است و حتی شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود که گفت: (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ)؛ همان، آیه 26..
این سخن، نوعی پیشنهاد ازدواج، در قالب کنایه بود واز آن جا که شعیب متوجه آن کنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسی را مطرح کرد.
بنابراین، از نظر شرعی اشکال ندارد؛ ولی باید توجه داشت که دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این کار ننمود؛ بلکه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذکر است که گرچه از نظر شرعی این کار مباح است، ولی باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان های مختلف، مراعات شود.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبی بر جای نمی گذارد؛ حتی گاهی اثر عکس می دهد و در نتیجه، از نظر عرفی، بهتر است خواستگاری از طرف پسر باشد.
پسرها این روحیه را دارند که اگر ده بار هم جواب منفی بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمی شوند؛ ولی شما فرض کنید دختری با مادرش برای خواستگاری بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگی ازدواج ندارد و می خواهد ادامه تحصیل دهد!
خوب، چه حالی به دختر و مادر او دست می دهد؟
مسلماً حالت خوبی نیست؛ ولی برعکس آن طوری نیست؛ مادر پسر می گوید: پسر من می خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و کوچکی شما را بکند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالی که اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفی صورت خوشی ندارد.
ضمناً مهریه می تواند کار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ)؛ همان، آیه 27.؛ (به شرط آن که هشت سال برای من کار کنی).
ملاک داماد و شوهر خوب هم، امانت داری و ایمان و قدرت کار و کسب است؛ (إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ)؛ همان، آیه 26.؛ (بهترین کسی است که استخدام می کنی؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است).
دختران شعیب دیدند او در ماجرای کمک رسانی به آنها، نه یک کلمه حرف نامربوط زد و نه یک نگاه بد به نامحرم کرد و از طرفی، وجدان کاری و قدرت بازوی خوبی هم دارد.
این معیارها برای شوهر آینده یک دختر، لازم است؛ تا یک زندگی مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت کند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمی تواند کافی باشد.
پاسخ سؤال دوم:
مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ (عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ...)؛ همان، آیه 27.؛ ((-(شعیب )-) گفت: من می خواهم یکی از این دو دختر خود را (-(که مشاهده می کنی )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال برای من کار کنی...).
شعیب دید موسی پول ندارد؛ ولی توان و عرضه کار کردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بی انصافی بود و برخلاف کار کردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایی مثل شعیب شدن، آن هم برای عمل حلالی چون چوپانی (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسی علیه السلام سازگاری داشت.
مقدار مهریه
از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنی استفاده می شود که مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد.
در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده می شد و معمولاً برای هزینه های شروع زندگی، آن را خرج می کردند؛ به عنوان مثال، رسول اکرم صلی الله علیه وآله 500 درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامی که حضرت علی علیه السلام آن را پرداخت کرد، رسول خداصلی الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن برای عروس، لباس عروسی تهیه کرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسی کرد.
حضرت موسی هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به کار برای حضرت شعیب کرد و شعیب نیز مسکن و خوراک داماد و عروس را تأمین می کرد؛ یعنی مهریه، دست مایه شروع زندگی شد. این، فلسفه مهریه است.
مهریه ای که در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یک نوع ضمانت است که داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنی عاقبت اندیشی جهت بعد از طلاق یا جلوگیری از طلاق است.
حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان های مختلف، متفاوت می شود. در زمان رسول خداصلی الله علیه وآله که مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را کنکاش کنیم، خواهیم فهمید که قیمت یک گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنی با آن مهریه، می شد 250 گوسفند خرید. البته قبول داریم که نمی شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یک نوع کالا، مشخص کرد؛ ولی به طور تقریبی می شود حدس زد. در نتیجه قیمت 250 گوسفند بیش از 30 میلیون تومان می شود؛ در حالی که اگر به درهم بخواهیم حساب کنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان می شود که مبلغ معقولی برای این زمان نیست، اجرت یک چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنی 96 ماه، مبلغی معادل 28 میلیون و هشتصدهزار تومان می شود.
بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان می تواند متغیر باشد. حال دامادی که این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن می تواند با او شرط کند که هر زمان که مالک خانه ای شد، مقداری از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید که توقع جهاز سنگین را ندارد.
به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت می شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم که مهریه های بسیار سنگین، مانند هزار سکه طلا، از نظر شرع و عرف، ناکارآمد می باشند و مهریه های بسیار سبک، مانند یک شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفی و شرعی ندارند.
در پایان تذکر دو نکته زیر مفید است:
1. عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دختری است که برای موسی پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش برای هر دو مورد یکی است؛ (قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ) و (أُنْکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ) که برای هر دو موضع، از واژه (احد) استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است.
2. مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلکه مهریه، همان هشت سال مستخدمی موسی برای شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسی علیه السلام مطرح شد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 10/500037)
- [سایر] گاهی، مادر همراه با دختر خود و بدون پسر به خواستگاری میآید. اینگونه خواستگاری کردن توهین به دختر نیست؟
- [سایر] آیا خواستگاری دختر از پسر، شیوهی نادرستی برای ازدواج است؟
- [سایر] چرا برای ازدواج باید به خواستگاری رفت؟ نمی شود در محیط بیرون با هم دوست باشند مدتی بعد پسر به خواستگاری دختر آید؟
- [سایر] آیا می شود پسر بدون اجازه مادر به خواستگاری برود و ازدواج کند ؟
- [سایر] بهترین راه خواستگاری پسر از دختری که همکلاسی وی می باشد چیست؟
- [سایر] در جلسه خواستگاری ، دختر باید صحبت را آغاز کنند یا پسر؟
- [سایر] درکشور ما پسر به خواستگاری دختر می رود . آیا دلیل شرعی و دینی دارد؟
- [سایر] درکشور ما پسر به خواستگاری دختر می رود . آیا دلیل شرعی و دینی دارد ؟
- [سایر] در جلسه خواستگاری ، دختر باید صحبت را آغاز کنند یا پسر ؟
- [سایر] وقتی دختر و پسر همدیگر را دوست دارند، مادر پسر به علت بیرون بودن موی دختر اقدام به خواستگاری نمیکند. آیا دعایی برای گشایش وجود دارد؟
- [آیت الله سیستانی] قرآن و انگشتر و شمشیر میّت و لباسهائی را که پوشیده یا برای پوشیدن نگه داشته است ، مال پسر بزرگتر است . و اگر میّت از سه چیز اول بیشتر از یکی دارد ، مثلاً دو قرآن یا دو انگشتری دارد ، احتیاط واجب آن است که پسر بزرگ در آنها با ورثه دیگر صلح کند . و همچنین در مورد رحل قرآن و تفنگ و خنجر و مانند آنها از سلاحهای دیگر و غلاف شمشیر و جای قرآن تابع آنهاست .
- [آیت الله خوئی] اگر پسر بزرگ میت، بیش از یکی باشد، مثلًا از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد، باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله بهجت] اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد، مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر بهدنیا آمده باشد اگر چنین فرضی صحیح باشد باید لباس، قرآن، انگشتر و شمشیر میت را بهطور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر پسر بزرگ میّت بیش از یکی باشد مثلاً از دو زن او در یک زمان دو پسر به دنیا آمده باشد باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میّت را به طور مساوی بین خودشان تقسیم کنند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پسر بزرگ میّت بیش از یکی باشد مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد، باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میّت را بطور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله سبحانی] اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد. مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد، باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد، مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشند، باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد مثلا از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد؛ باید لباس و قرآن و انگشتری و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [آیت الله بروجردی] اگر پسر بزرگ میت بیش از یکی باشد مثلاً از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد باید لباس و قرآن و انگشتری و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.
- [امام خمینی] اگر پسر بزرگ میت، بیش از یکی باشد، مثلا از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد، باید لباس و قرآن و انگشتر و شمشیر میت را به طور مساوی بین خودشان قسمت کنند.