تفسیر آیات 37 و 38 احزاب را بفرمایید؟
(وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّه عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّه وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّه مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّه أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ...)؛ احزاب (33)، آیه 37 و 38.؛ (و آن گاه که به کسی که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو (-(نیز)-) به او نعمت داده بودی، می گفتی: همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آن چه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می کردی و از مردم می ترسیدی...). قبل از نزول آیه 37 و 38 سوره احزاب، این گونه رایج بوده که اگر کسی را به عنوان پسر خوانده انتخاب می کردند، مانند پسر خودشان به حساب آمده و همسر او، عروس خانواده می شد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز (زیدبن حارثه) را که برده بود، خرید و آزاد کرد و بعد او را به عنوان پسر خوانده خودش قبول کرد. پیغمبرصلی الله علیه وآله زید را خیلی دوست می داشت و بعد از مدتی (زینب بنت جحش) را که دختر عمّه اش بود، به ازدواج زید درآورد و به تعبیری، عروس پیغمبرصلی الله علیه وآله شد؛ ولی بعضی خواستند سوء استفاده کنند که پیغمبر بعد از مدتی عاشق زینب شد؛ زید هم دست از سرش کشید و پیغمبرصلی الله علیه وآله زینب را گرفت. خداوند تبارک و تعالی با آیاتی که فرستاد، سنت جاهلی درباره پسرخواندگی را رد کرد؛ چنان که در آیه 40 سوره احزاب می فرماید: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ)؛ (پیغمبر، پدر هیچ یک از شما نیست). در اسلام، پسر خوانده و پدر خوانده، مانند پسر و پدر واقعی نیستند که از یکدیگر ارث ببرند یا زن پسر خوانده، مانند عروس انسان، حرام ابدی باشد. اصل داستان این بود که (زید) با (زینب) اختلاف داشت و بارها زید و زینب آمدند و پیامبرصلی الله علیه وآله وساطت و اصلاح می کرد و از آیات هم فهمیده می شود که پیغمبرصلی الله علیه وآله زید را از خدا می ترساند و می فرمود: دست از اختلاف بردارید؛ اما در هر صورت، بالاخره با هم نساختند؛ پس بنا شد که زید، زینب را طلاق بدهد. خداوند نیز این آیات را نازل کرد: (فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً)؛ وقتی زید، زینب را طلاق داد، ما او را به تزویج تو در می آوریم که مردم نترسند؛ اگر خواستند عروس پسر خوانده خودشان را بعد از طلاق بگیرند و خدا جایز کرده است و حرجی نیست). جبرئیل آمد به پیغمبر گفت: حالا که قرار است زید، زینب را طلاق بدهد، هر وقت او را طلاق داد، شما زینب را بگیر؛ تا سنت جاهلی غلطی که زن پسر خوانده را عروس حساب می کنند، از بین برود؛ ولی این مسئله به صورت آیه نازل نشده بود. پیغمبرصلی الله علیه وآله از این حکم ترسید و آن را در دل خود نگه داشت. فرض کنید الان پسری زنش را طلاق دهد و پدر شوهر برود و عروس را بگیرد؛ چقدر مورد تهمت قرار می گیرد و چقدر زشت است؟ پیغمبرصلی الله علیه وآله وحشت زده شد که با این سنت و آداب اجتماعی، مگر می شود این کار را کرد؟ مدتی او در نگرانی بود که این آیه نازل شد: (وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّه عَلَیْهِ)؛ (یاد بیاور پیغمبر که تو می گفتی به کسی که خدا به او نعمت داده بود). (وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ)؛ (و تو هم به او نعمت داده بودی و از بردگی، نجاتش دادی و آزادش کردی). (أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ)؛ (همسرت را نگه دار). (وَ اتَّقِ اللَّهَ)؛ (تقوا پیشه کن) و اختلاف نکنید و به یاد بیاور وقتی به یاد آن حکم جبرئیل می افتادی (-(که بعد از طلاق زینب، با او ازدواج کن )-)می ترسیدی؛ (وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ)؛ (و مخفی می کردی در خودت آن چیزی که جبرئیل به تو گفته بود) و بالاخره خدا آشکارش کرد. خداوند می خواهد عروس خواندگی را لغو کند و تو از ترس آبرو، مخفی می کردی در خودت آن چه را که خدا اراده کرده روشن کند و به عنوان حکم خدا، بیانش کند. (وَ تَخْشَی النَّاسَ)؛ (ای پیغمبر! تو از مردم می ترسیدی). (وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ)؛ (خدا سزاوارتر است که از او ترسیده شود). با توکل به خدا، برای شکستن این سنت، اقدام کن و بعد از این که زید، زینب را طلاق داد، تن به این ازدواج بده، تا این سنت، لغو شود. به دنبال این ازدواج، بدخواهان با داستان سرایی و با تهمت زدن به پیامبرصلی الله علیه وآله، افسانه پردازی کردند و حتی کار را به جایی رساندند که گفتند: اگر پیغمبر از زنی خوشش آمد، بر شوهرش حرام می شود و به ازدواج پیامبرصلی الله علیه وآله در می آید! اگر بناست پیغمبری، پیغمبر باشد، باید سنت های اجتماعی غلط را بشکند؛ (لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ)؛ (تا دیگر مؤمنین، زن پسرخوانده را عروس حساب نکند و این سنت، شکسته شود). (وَ کانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً)؛ معلوم می شود که بر پیغمبرصلی الله علیه وآله خیلی سخت بود که خداوند می فرماید: ای پیغمبر! این که گفتم، شدنی است و هیچ خوفی به خود راه مده. بنابراین، قضیه عشق و عاشقی یک افسانه دروغین است که متأسفانه از برخی منابع اهل تسنن به افکار عمومی سرایت کرده است. این کجا و اعتقاد شیعه به عصمت پیامبر و نزول آیه (یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ) در شأن پیامبر و اهل بیت او کجا؟ این موضوع، مانند شایعه آیات شیطانی و افسانه غرانیق که در برخی منابع اهل سنت مانند تفسیر طبری و سیره ابن هشام آمده و موجب سوء استفاده بدخواهان شده است، موضوعی ساختگی است و ساحت پیامبرصلی الله علیه وآله از هرگونه آلودگی و خطا، پاک و منزه است و آن حضرت، اشرف مخلوقات و سیّد و سرور تمامی پیامبران می باشد. به عنوان یک نتیجه گیری، می توان گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله در این واقعه تاریخی با بزرگواری و از خود گذشتگی، بر دو سنت جاهلی زیر خط بطلان کشید: 1. از زینب دختر جحش که از خانواده معتبری بود، برای زید، پسر حارثه که از بردگان آزاد شده بود، خواستگاری کرد و سنت غلط اختلاف طبقاتی را شکست. 2. سنت غلط (عروس خواندگی) را نیز شکست. این سنت شکنی ها لازم بود توسط خود پیامبرصلی الله علیه وآله انجام شوند؛ تا در جامعه، تثبیت و نهادینه شوند؛ اگر چه انجام آنها برای پیامبرصلی الله علیه وآله، بسیار سخت بود و توهین ها و تهمت هایی را به دنبال داشت.
عنوان سوال:

تفسیر آیات 37 و 38 احزاب را بفرمایید؟


پاسخ:

(وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّه عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَاتَّقِ اللَّه وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ مَا اللَّه مُبْدِیهِ وَ تَخْشَی النَّاسَ وَ اللَّه أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ...)؛ احزاب (33)، آیه 37 و 38.؛ (و آن گاه که به کسی که خدا بر او نعمت ارزانی داشته بود و تو (-(نیز)-) به او نعمت داده بودی، می گفتی: همسرت را پیش خود نگاه دار و از خدا پروا بدار و آن چه را که خدا آشکار کننده آن بود، در دل خود نهان می کردی و از مردم می ترسیدی...).
قبل از نزول آیه 37 و 38 سوره احزاب، این گونه رایج بوده که اگر کسی را به عنوان پسر خوانده انتخاب می کردند، مانند پسر خودشان به حساب آمده و همسر او، عروس خانواده می شد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز (زیدبن حارثه) را که برده بود، خرید و آزاد کرد و بعد او را به عنوان پسر خوانده خودش قبول کرد. پیغمبرصلی الله علیه وآله زید را خیلی دوست می داشت و بعد از مدتی (زینب بنت جحش) را که دختر عمّه اش بود، به ازدواج زید درآورد و به تعبیری، عروس پیغمبرصلی الله علیه وآله شد؛ ولی بعضی خواستند سوء استفاده کنند که پیغمبر بعد از مدتی عاشق زینب شد؛ زید هم دست از سرش کشید و پیغمبرصلی الله علیه وآله زینب را گرفت.
خداوند تبارک و تعالی با آیاتی که فرستاد، سنت جاهلی درباره پسرخواندگی را رد کرد؛ چنان که در آیه 40 سوره احزاب می فرماید: (ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ)؛ (پیغمبر، پدر هیچ یک از شما نیست).
در اسلام، پسر خوانده و پدر خوانده، مانند پسر و پدر واقعی نیستند که از یکدیگر ارث ببرند یا زن پسر خوانده، مانند عروس انسان، حرام ابدی باشد.
اصل داستان این بود که (زید) با (زینب) اختلاف داشت و بارها زید و زینب آمدند و پیامبرصلی الله علیه وآله وساطت و اصلاح می کرد و از آیات هم فهمیده می شود که پیغمبرصلی الله علیه وآله زید را از خدا می ترساند و می فرمود: دست از اختلاف بردارید؛ اما در هر صورت، بالاخره با هم نساختند؛ پس بنا شد که زید، زینب را طلاق بدهد. خداوند نیز این آیات را نازل کرد: (فَلَمَّا قَضی زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً)؛ وقتی زید، زینب را طلاق داد، ما او را به تزویج تو در می آوریم که مردم نترسند؛ اگر خواستند عروس پسر خوانده خودشان را بعد از طلاق بگیرند و خدا جایز کرده است و حرجی نیست).
جبرئیل آمد به پیغمبر گفت: حالا که قرار است زید، زینب را طلاق بدهد، هر وقت او را طلاق داد، شما زینب را بگیر؛ تا سنت جاهلی غلطی که زن پسر خوانده را عروس حساب می کنند، از بین برود؛ ولی این مسئله به صورت آیه نازل نشده بود. پیغمبرصلی الله علیه وآله از این حکم ترسید و آن را در دل خود نگه داشت. فرض کنید الان پسری زنش را طلاق دهد و پدر شوهر برود و عروس را بگیرد؛ چقدر مورد تهمت قرار می گیرد و چقدر زشت است؟ پیغمبرصلی الله علیه وآله وحشت زده شد که با این سنت و آداب اجتماعی، مگر می شود این کار را کرد؟ مدتی او در نگرانی بود که این آیه نازل شد:
(وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّه عَلَیْهِ)؛ (یاد بیاور پیغمبر که تو می گفتی به کسی که خدا به او نعمت داده بود).
(وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ)؛ (و تو هم به او نعمت داده بودی و از بردگی، نجاتش دادی و آزادش کردی).
(أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ)؛ (همسرت را نگه دار).
(وَ اتَّقِ اللَّهَ)؛ (تقوا پیشه کن) و اختلاف نکنید و به یاد بیاور وقتی به یاد آن حکم جبرئیل می افتادی (-(که بعد از طلاق زینب، با او ازدواج کن )-)می ترسیدی؛
(وَ تُخْفِی فِی نَفْسِکَ)؛ (و مخفی می کردی در خودت آن چیزی که جبرئیل به تو گفته بود) و بالاخره خدا آشکارش کرد.
خداوند می خواهد عروس خواندگی را لغو کند و تو از ترس آبرو، مخفی می کردی در خودت آن چه را که خدا اراده کرده روشن کند و به عنوان حکم خدا، بیانش کند.
(وَ تَخْشَی النَّاسَ)؛ (ای پیغمبر! تو از مردم می ترسیدی).
(وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ)؛ (خدا سزاوارتر است که از او ترسیده شود).
با توکل به خدا، برای شکستن این سنت، اقدام کن و بعد از این که زید، زینب را طلاق داد، تن به این ازدواج بده، تا این سنت، لغو شود. به دنبال این ازدواج، بدخواهان با داستان سرایی و با تهمت زدن به پیامبرصلی الله علیه وآله، افسانه پردازی کردند و حتی کار را به جایی رساندند که گفتند: اگر پیغمبر از زنی خوشش آمد، بر شوهرش حرام می شود و به ازدواج پیامبرصلی الله علیه وآله در می آید!
اگر بناست پیغمبری، پیغمبر باشد، باید سنت های اجتماعی غلط را بشکند؛ (لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فِی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ)؛ (تا دیگر مؤمنین، زن پسرخوانده را عروس حساب نکند و این سنت، شکسته شود).
(وَ کانَ أَمْرُ اللَّه مَفْعُولاً)؛ معلوم می شود که بر پیغمبرصلی الله علیه وآله خیلی سخت بود که خداوند می فرماید: ای پیغمبر! این که گفتم، شدنی است و هیچ خوفی به خود راه مده.
بنابراین، قضیه عشق و عاشقی یک افسانه دروغین است که متأسفانه از برخی منابع اهل تسنن به افکار عمومی سرایت کرده است. این کجا و اعتقاد شیعه به عصمت پیامبر و نزول آیه (یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ) در شأن پیامبر و اهل بیت او کجا؟
این موضوع، مانند شایعه آیات شیطانی و افسانه غرانیق که در برخی منابع اهل سنت مانند تفسیر طبری و سیره ابن هشام آمده و موجب سوء استفاده بدخواهان شده است، موضوعی ساختگی است و ساحت پیامبرصلی الله علیه وآله از هرگونه آلودگی و خطا، پاک و منزه است و آن حضرت، اشرف مخلوقات و سیّد و سرور تمامی پیامبران می باشد.
به عنوان یک نتیجه گیری، می توان گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله در این واقعه تاریخی با بزرگواری و از خود گذشتگی، بر دو سنت جاهلی زیر خط بطلان کشید:
1. از زینب دختر جحش که از خانواده معتبری بود، برای زید، پسر حارثه که از بردگان آزاد شده بود، خواستگاری کرد و سنت غلط اختلاف طبقاتی را شکست.
2. سنت غلط (عروس خواندگی) را نیز شکست.
این سنت شکنی ها لازم بود توسط خود پیامبرصلی الله علیه وآله انجام شوند؛ تا در جامعه، تثبیت و نهادینه شوند؛ اگر چه انجام آنها برای پیامبرصلی الله علیه وآله، بسیار سخت بود و توهین ها و تهمت هایی را به دنبال داشت.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین