پرسش:آیا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دختری به اسم رقیه(س) داشته اند؟ چرا که شنیده ام شهید مطهری می گفته که حضرت رقیه گویا اصلاً وجود خارجی ندارد؟
پرسش:آیا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دختری به اسم رقیه(س) داشته اند؟ چرا که شنیده ام شهید مطهری می گفته که حضرت رقیه گویا اصلاً وجود خارجی ندارد؟ پاسخ: در پاسخ به سوال شما باید گفت که دو نظریه متفاوت اما قابل جمع در مورد این مسئله وجود دارد: الف) در میان منابع کهن و اصیل تاریخ و همچنین در کتابهایی که تحت عنوان (مقتل) پیرامون شهادت امام حسین(ع) نوشته شده‌اند (از قبیل: تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری؛ الارشاد، شیخ مفید؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهراشوب؛ اعلام الوری، طبرسی؛ نسب قریش، مصعب‌بن‌عبدالله الزبیری؛ انساب الاشراف، بلاذری؛ تذکرة الخواص، سبط بن جوزی و ...) هیچ نامی از حضرت رقیه به میان نیامده است. مورخان و مقتل نویسان فقط از دو دختر امام حسین به نام‌های: فاطمه و سکینه یاد کرده اند. و در هیچ یک از منابع اولیه (یعنی از زمان شهادت تا شش قرن پس از آن) نامی از رقیه (فاطمه صغری) موجود نیست. این نام در منابع متاخر (مربوط به صده‌های اخیر)از قبیل: نفس المهموم (ص 415-416)؛ معالی السبطین (ج2، ص170)؛ منتهی الآمال(ج1، ص807 و ...)؛ به ادبیات عاشورا وارد شده است. ب) در برخی منابع تعداد فرزندان امام حسین را (بجای 6 فرزند) ده نفر ذکر کرده‌اند که عبارتند از: شش پسر و چهار دختر. در این میان نام سه تن از دختران امام حسین(ع) را آورده و هیچکدام به نام دختر چهارم اشاره‌ای نمی‌کنند. از این میان به عنوان نمونه می‌توان به: 1- (اربلی) نویسنده کتاب (کشف الغمه) اشاره نمود وی به نقل از شخصی به نام کمال الدین می‌‌نویسد: امام حسین ده فرزند داشت. شش پسر و چهار دختر. و از دخترها زینب، فاطمه و سکینه را نام می‌برد و چهارمی را نام نمی‌برد. (جلد دوم، چاپ اول، تبریز، 1381 هجری قمری، ص 38 ). 2- علامه مجلسی نیز همین حرف را به نقل از کمال‌الدین بن طلحه آورده است. (بحارالانوار، ج 45، ص 331). 3- نویسنده کتاب (ناسخ التواریخ)، آورده است: محمد بن طلحه شافعی در (مطالب السؤل) می‌گوید: امام حسین(ع) چهار دختر داشت: فاطمه، سکینه، زینب. و چهارمی را نام نبرده است (چاپ سوم، جلد چهارم سید الشهداء ، ص 238). 4- در کتاب (منتخب التواریخ) آمده است: یکی از قبوری که در شام واقع است، قبر حضرت رقیه بنت الحسین(ع) است. پس از آن داستان جالبی را نقل می‌کند. می‌گوید: شیخ محمدعلی شامی به من گفت: پدر بزرگ مادری من سید ابراهیم دمشقی سه دختر داشت. دختر بزرگ، شبی در خواب حضرت رقیه را می‌بیند. حضرت رقیه با او می‌گوید: به پدرت بگو که به والی شام خبر بدهد که در قبر من آب افتاده، بیاید و تعمیر کند. دختر خواب را به پدر می‌گوید ولی پدر می‌ترسد و خبر نمی‌کند. شب دوم دختر وسط و شب سوم دختر سوم، همین خواب را می‌بینند و شب چهارم خود سید ابراهیم آن حضرت را در خواب می‌بیند و با عتاب به او می‌گوید: چرا به والی خبر نمی‌دهی؟! سید نزد والی شام رفت و ماجرا را گفت. والی دستور داد علمای شیعه و سنی آمدند. والی گفت: قفل حرم به دست هر کس باز شود او متصدّی نبش قبر است. قفل به دست سید ابراهیم باز شد. سید قبر را نبش کرد و آن بچه را بیرون آورد و در بغل نگهداشت و قبر را تعمیر کرد. سید پس از پایان کار از خدا خواست خدایا پسری برایم عطا کن. دعای او قبول شد و سید مصطفی به دنیا آمد. والی شام ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت. سلطان عبدالحمید سید ابراهیم را متولی قبور شریفه کرد. و همین الآن تولیت قبور شریفه به دست سید عباس است که پسر سید مصطفی است. این ماجرا گویا در سال 1280 قمری روی داده است(ص 388، چاپ اول). 5- در میان منابع قدیمی تنها کسی که درباره خرابه شام و درگذشت دختر سه و یا چهار ساله امام حسین، گزارشی کوتاه ارائه کرده است عماد الدین حسن بن علی طبری صاحب کتاب (کامل بهایی) می‌باشد که وی نیز نامی از دختر متوفی نبرده است. مأخذ یگانه و اصلی عماد الدین طبری نیز کتاب (حاویه در مثالب معاویه)است که نویسنده آن (قاسم بن محمد بن احمد ماموفی) از علمای سنی مذهبی است که ظاهرا انسان معتدل و بدون تعصبی بوده است. به جز منبع مزبور در هیچکدام از منابع معتبر و کهن، ذکری از حکایت دختری خردسال که با دیدن سر بریده پدرش جان سپرده باشد به میان نیامده است. ایشان جریان را اینگونه نقل می کنند: در کتاب (حاویة در مثالب معاویة) آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، مخفی می‌داشتند و به پسران و دختران آنان می‌گفتند: پدرتان به سفر رفته و برمی‌گردد. پس از آنکه به دستور یزید زنان و کودکان اسیر را در جوار خانه یزید جای دادند، در میان آنان دخترکی چهار ساله شبی خواب دید. از خواب بیدار شد و گفت: بابام حسین کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم و خیلی هم پریشان بود. زنان و کودکان، همه به گریه افتادند. سر و صدای گریه یزید را از خواب بیدار کرد. یزید گفت: چه خبر است؟ گفتند: بچه‌ای پدرش را می‌خواهد و برای همین زنان و کودکان گریه می‌کنند. یزید دستور داد: سر پدرش را ببرید و در کنار او بگذارید. مأموران یزید سر امام حسین را آوردند و در برابر چشمان آن بچه قرار دادند. دختر چهار ساله وقتی نگاهش به آن سر افتاد ترسید و فریادی برآورد و پس از آن بیمار شد و وفات کرد. (عماد الدین طبری، کامل بهائی، ج2، ص 179، چاپ اول، قم، مؤسسه طبع و نشر قم، 1376 ش). سایر کتاب‌هایی که از این تاریخ به بعد نوشته شده‌اند با استناد به این کتاب، داستان رقیه را ذکر و آن را پر و بال داده‌اند. توجه به یک نکته ضروری: توجه به این نکته نیز در این‌جا لازم به نظر می‌رسد که: یکی از بانوانی که پس از واقعه کربلا به اسارت در آمد شخصیتی است به نام (رقیه همسر مسلم بن عقیل) که دختر حضرت علی(ع) بوده است، در مورد وی آمده است که ایشان در شام وفات کرده اند. نتیجه: شاید بتوان از مجموع مطالب فوق به این نتیجه رسید که: اصل مسئله ثابت است و آن اینکه یکی از وابستگان به اهل‌بیت(ع) در شام مدفون است. حال یا دختر امام علی و دختر امام حسین هر دو در شام مدفونند(وبرخی وی را با رقیه دختر امام علی همنام گرفته یا اشتباها نام وی را نیز رقیه ذکر کرده‌اند) یا فقط شخصی به نام رقیه دختر امام علی(ع). ظاهرا شهید مطهری نیز همین را می‌خواهند بفرمایند. لذا به این مسئله در بخش تحریفات لفظی اشاره می‌کنند و این بدان معنا است که اصل قضیه(یعنی مدفون بودن یکی از وابستگان اهل‌بیت(ع) در شام) را می‌پذیرند اما این طول تفصیلی که امروزه با نام شخصیتی به نام (رقیه) مرسوم و معمول گشته را رد می‌نمایند.
عنوان سوال:

پرسش:آیا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دختری به اسم رقیه(س) داشته اند؟ چرا که شنیده ام شهید مطهری می گفته که حضرت رقیه گویا اصلاً وجود خارجی ندارد؟


پاسخ:

پرسش:آیا حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دختری به اسم رقیه(س) داشته اند؟ چرا که شنیده ام شهید مطهری می گفته که حضرت رقیه گویا اصلاً وجود خارجی ندارد؟


پاسخ: در پاسخ به سوال شما باید گفت که دو نظریه متفاوت اما قابل جمع در مورد این مسئله وجود دارد:
الف) در میان منابع کهن و اصیل تاریخ و همچنین در کتابهایی که تحت عنوان (مقتل) پیرامون شهادت امام حسین(ع) نوشته شده‌اند (از قبیل: تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری؛ الارشاد، شیخ مفید؛ مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهراشوب؛ اعلام الوری، طبرسی؛ نسب قریش، مصعب‌بن‌عبدالله الزبیری؛ انساب الاشراف، بلاذری؛ تذکرة الخواص، سبط بن جوزی و ...) هیچ نامی از حضرت رقیه به میان نیامده است. مورخان و مقتل نویسان فقط از دو دختر امام حسین به نام‌های: فاطمه و سکینه یاد کرده اند. و در هیچ یک از منابع اولیه (یعنی از زمان شهادت تا شش قرن پس از آن) نامی از رقیه (فاطمه صغری) موجود نیست. این نام در منابع متاخر (مربوط به صده‌های اخیر)از قبیل: نفس المهموم (ص 415-416)؛ معالی السبطین (ج2، ص170)؛ منتهی الآمال(ج1، ص807 و ...)؛ به ادبیات عاشورا وارد شده است.
ب) در برخی منابع تعداد فرزندان امام حسین را (بجای 6 فرزند) ده نفر ذکر کرده‌اند که عبارتند از: شش پسر و چهار دختر. در این میان نام سه تن از دختران امام حسین(ع) را آورده و هیچکدام به نام دختر چهارم اشاره‌ای نمی‌کنند. از این میان به عنوان نمونه می‌توان به:
1- (اربلی) نویسنده کتاب (کشف الغمه) اشاره نمود وی به نقل از شخصی به نام کمال الدین می‌‌نویسد: امام حسین ده فرزند داشت. شش پسر و چهار دختر. و از دخترها زینب، فاطمه و سکینه را نام می‌برد و چهارمی را نام نمی‌برد. (جلد دوم، چاپ اول، تبریز، 1381 هجری قمری، ص 38 ).
2- علامه مجلسی نیز همین حرف را به نقل از کمال‌الدین بن طلحه آورده است. (بحارالانوار، ج 45، ص 331).
3- نویسنده کتاب (ناسخ التواریخ)، آورده است: محمد بن طلحه شافعی در (مطالب السؤل) می‌گوید: امام حسین(ع) چهار دختر داشت: فاطمه، سکینه، زینب. و چهارمی را نام نبرده است (چاپ سوم، جلد چهارم سید الشهداء ، ص 238).
4- در کتاب (منتخب التواریخ) آمده است: یکی از قبوری که در شام واقع است، قبر حضرت رقیه بنت الحسین(ع) است. پس از آن داستان جالبی را نقل می‌کند. می‌گوید: شیخ محمدعلی شامی به من گفت: پدر بزرگ مادری من سید ابراهیم دمشقی سه دختر داشت. دختر بزرگ، شبی در خواب حضرت رقیه را می‌بیند. حضرت رقیه با او می‌گوید: به پدرت بگو که به والی شام خبر بدهد که در قبر من آب افتاده، بیاید و تعمیر کند. دختر خواب را به پدر می‌گوید ولی پدر می‌ترسد و خبر نمی‌کند. شب دوم دختر وسط و شب سوم دختر سوم، همین خواب را می‌بینند و شب چهارم خود سید ابراهیم آن حضرت را در خواب می‌بیند و با عتاب به او می‌گوید: چرا به والی خبر نمی‌دهی؟! سید نزد والی شام رفت و ماجرا را گفت. والی دستور داد علمای شیعه و سنی آمدند. والی گفت: قفل حرم به دست هر کس باز شود او متصدّی نبش قبر است. قفل به دست سید ابراهیم باز شد. سید قبر را نبش کرد و آن بچه را بیرون آورد و در بغل نگهداشت و قبر را تعمیر کرد. سید پس از پایان کار از خدا خواست خدایا پسری برایم عطا کن. دعای او قبول شد و سید مصطفی به دنیا آمد. والی شام ماجرا را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت. سلطان عبدالحمید سید ابراهیم را متولی قبور شریفه کرد. و همین الآن تولیت قبور شریفه به دست سید عباس است که پسر سید مصطفی است. این ماجرا گویا در سال 1280 قمری روی داده است(ص 388، چاپ اول).
5- در میان منابع قدیمی تنها کسی که درباره خرابه شام و درگذشت دختر سه و یا چهار ساله امام حسین، گزارشی کوتاه ارائه کرده است عماد الدین حسن بن علی طبری صاحب کتاب (کامل بهایی) می‌باشد که وی نیز نامی از دختر متوفی نبرده است. مأخذ یگانه و اصلی عماد الدین طبری نیز کتاب (حاویه در مثالب معاویه)است که نویسنده آن (قاسم بن محمد بن احمد ماموفی) از علمای سنی مذهبی است که ظاهرا انسان معتدل و بدون تعصبی بوده است. به جز منبع مزبور در هیچکدام از منابع معتبر و کهن، ذکری از حکایت دختری خردسال که با دیدن سر بریده پدرش جان سپرده باشد به میان نیامده است. ایشان جریان را اینگونه نقل می کنند: در کتاب (حاویة در مثالب معاویة) آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، مخفی می‌داشتند و به پسران و دختران آنان می‌گفتند: پدرتان به سفر رفته و برمی‌گردد. پس از آنکه به دستور یزید زنان و کودکان اسیر را در جوار خانه یزید جای دادند، در میان آنان دخترکی چهار ساله شبی خواب دید. از خواب بیدار شد و گفت: بابام حسین کجاست؟ همین الآن او را در خواب دیدم و خیلی هم پریشان بود. زنان و کودکان، همه به گریه افتادند. سر و صدای گریه یزید را از خواب بیدار کرد. یزید گفت: چه خبر است؟ گفتند: بچه‌ای پدرش را می‌خواهد و برای همین زنان و کودکان گریه می‌کنند. یزید دستور داد: سر پدرش را ببرید و در کنار او بگذارید. مأموران یزید سر امام حسین را آوردند و در برابر چشمان آن بچه قرار دادند. دختر چهار ساله وقتی نگاهش به آن سر افتاد ترسید و فریادی برآورد و پس از آن بیمار شد و وفات کرد. (عماد الدین طبری، کامل بهائی، ج2، ص 179، چاپ اول، قم، مؤسسه طبع و نشر قم، 1376 ش).
سایر کتاب‌هایی که از این تاریخ به بعد نوشته شده‌اند با استناد به این کتاب، داستان رقیه را ذکر و آن را پر و بال داده‌اند.
توجه به یک نکته ضروری:
توجه به این نکته نیز در این‌جا لازم به نظر می‌رسد که: یکی از بانوانی که پس از واقعه کربلا به اسارت در آمد شخصیتی است به نام (رقیه همسر مسلم بن عقیل) که دختر حضرت علی(ع) بوده است، در مورد وی آمده است که ایشان در شام وفات کرده اند.
نتیجه:
شاید بتوان از مجموع مطالب فوق به این نتیجه رسید که:
اصل مسئله ثابت است و آن اینکه یکی از وابستگان به اهل‌بیت(ع) در شام مدفون است. حال یا دختر امام علی و دختر امام حسین هر دو در شام مدفونند(وبرخی وی را با رقیه دختر امام علی همنام گرفته یا اشتباها نام وی را نیز رقیه ذکر کرده‌اند) یا فقط شخصی به نام رقیه دختر امام علی(ع).
ظاهرا شهید مطهری نیز همین را می‌خواهند بفرمایند. لذا به این مسئله در بخش تحریفات لفظی اشاره می‌کنند و این بدان معنا است که اصل قضیه(یعنی مدفون بودن یکی از وابستگان اهل‌بیت(ع) در شام) را می‌پذیرند اما این طول تفصیلی که امروزه با نام شخصیتی به نام (رقیه) مرسوم و معمول گشته را رد می‌نمایند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین