شعر در مدح امام حسین ع بفرمایید؟
ای اتصال نوری ما تا خدا حسین بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین ای نور تو امانت اصلاب شامخه گشتی شهود خلق وعیان شدخدا حسین دنیا و آخرت به جمالت جلا گرفت عالم حجاب محض و تو بدر الدجا حسین روشن تر از درخشش خورشید مشرقین در جان ماست نور جمال شما حسین تسلیم عشق هول قیامت نمی چشد ای سایه ی ولای تو تایید ما حسین بی تو بشر قابل ذکر و ثنا نبود تو آمدی و شد گل ما بر ملا حسین خیل ملک به طینت ما سجده کرد وگفت مسجود ماست آیه ای از هل اتا حسین هر جا که هست نور خدا سجده واجب است آری به پیشگاه خدا سجده واجب است بی تو اله نور پرستش نمی شود رب جلی بدون تو کرنش نمی شود ای باطن حقایق واسرار لو کشف در ذات دین بجز تو سفارش نمی شود دستی نمی رسد به تو الا المطهرون بی دست تو تکامل و جوشش نمی شود عشق حقیقی دل مومن ولای تست با تو خیال عشق مشوش نمی شود ای صورت گذشته و آینده دست تو بی پاسخت ز نزد تو پرسش نمی شود هرگز پیمبری به مقام پیمبری بی اشک روضه ی تو پذیرش نمی شود ای ساقی سبوی شهادت اراده کن جان را اراده کن که به کوشش نمی شود آن ساغری که پرده ی پندار می درد ما را ز خویش تا به سر دار می برد دل را شعاع جلوه ی جانان عوض کند غم را نگاه مست طبیبان عوض کند مستی کجا و باده ی هجده عیار عشق جان را پی امام شهیدان عوض کند عشقت چو پیش دوزخیان عرضه میشود صدها زهیر خیمه به رضوان عوض کند ای از نسیم یکدم تو نو بهار ها نامت مسیر گردش طوفان عوض کند ما از ره تراجمه الوحی می رویم دل را صدای ناطق قرآن عوض کند آن را که از مسیر تو بیرون نهد قدم هر روز رنگ چهره ی ایمان عوض کند باور نمی کنیم به جز بِر والدین نیکی به تو مسیر گناهان عوض کند رفتار تو معلم رفتار انبیاست گفتار تو ملین دلهای اولیاست ای گاهواره ی تو همان کشتی نجات ما را رسان به ساحل سرخابی فرات جبریل در ترنم لالایی تو دید مادر گرفته بود به نجوای کربلات قامت بلند از چه به کوته ترین زمان طاقت نداشتی به رحم مادرت فدات از بس نوای العطش تو بلند بود خشکیده شیر مادر مظلومه ات برات گفتا مرا به تشنه جگر حاجتی نبود گفتند این گلوست همان چشمه ی حیات گفتا مگر که گریه کنی دارد این پسر گفتند تا قیام قیامت چو امهات گویا ز راز سینه ی مادر شنیده ای سازم نثار، کودک شش ماهه ای به پات مهدی بیاید و تو خطاب از حرم کنی رجعت بیاید و تو علی را علم کنی ای خوی تو به نرمی احساس فاطمه وی لهجه ات ز گرمی انفاس فاطمه ای وارث شجاعت وجود پیمبری دست کرامتت گل احساس فاطمه آن صورتت که صورت تمثیلی خداست یک جلوه است از دل حساس فاطمه ای سرو ناز باغ علی زودتر ببال شاید کمک شوی تو به دستاس فاطمه چندان مجال نیست به این روز های خوش وای از هجوم دشمن خناس فاطمه بعد از عروج فاطمه نیلی شوند باز باغ شکوفه های گل یاس فاطمه روز ی که خون زاده ای ام البنین چکد عباس اوست حضرت عباس فاطمه با عاشقان سخن زجدایی ملال نیست تا عصر کوفه فاصله بیش از هلال نیست
عنوان سوال:

شعر در مدح امام حسین ع بفرمایید؟


پاسخ:

ای اتصال نوری ما تا خدا حسین

بی تو نبود خلقت ما کیمیا حسین

ای نور تو امانت اصلاب شامخه

گشتی شهود خلق وعیان شدخدا حسین

دنیا و آخرت به جمالت جلا گرفت

عالم حجاب محض و تو بدر الدجا حسین

روشن تر از درخشش خورشید مشرقین

در جان ماست نور جمال شما حسین

تسلیم عشق هول قیامت نمی چشد

ای سایه ی ولای تو تایید ما حسین

بی تو بشر قابل ذکر و ثنا نبود

تو آمدی و شد گل ما بر ملا حسین

خیل ملک به طینت ما سجده کرد وگفت

مسجود ماست آیه ای از هل اتا حسین

هر جا که هست نور خدا سجده واجب است

آری به پیشگاه خدا سجده واجب است

بی تو اله نور پرستش نمی شود

رب جلی بدون تو کرنش نمی شود

ای باطن حقایق واسرار لو کشف

در ذات دین بجز تو سفارش نمی شود

دستی نمی رسد به تو الا المطهرون

بی دست تو تکامل و جوشش نمی شود

عشق حقیقی دل مومن ولای تست

با تو خیال عشق مشوش نمی شود

ای صورت گذشته و آینده دست تو

بی پاسخت ز نزد تو پرسش نمی شود

هرگز پیمبری به مقام پیمبری

بی اشک روضه ی تو پذیرش نمی شود

ای ساقی سبوی شهادت اراده کن

جان را اراده کن که به کوشش نمی شود

آن ساغری که پرده ی پندار می درد

ما را ز خویش تا به سر دار می برد

دل را شعاع جلوه ی جانان عوض کند

غم را نگاه مست طبیبان عوض کند

مستی کجا و باده ی هجده عیار عشق

جان را پی امام شهیدان عوض کند

عشقت چو پیش دوزخیان عرضه میشود

صدها زهیر خیمه به رضوان عوض کند

ای از نسیم یکدم تو نو بهار ها

نامت مسیر گردش طوفان عوض کند

ما از ره تراجمه الوحی می رویم

دل را صدای ناطق قرآن عوض کند

آن را که از مسیر تو بیرون نهد قدم

هر روز رنگ چهره ی ایمان عوض کند

باور نمی کنیم به جز بِر والدین

نیکی به تو مسیر گناهان عوض کند

رفتار تو معلم رفتار انبیاست

گفتار تو ملین دلهای اولیاست

ای گاهواره ی تو همان کشتی نجات

ما را رسان به ساحل سرخابی فرات

جبریل در ترنم لالایی تو دید

مادر گرفته بود به نجوای کربلات

قامت بلند از چه به کوته ترین زمان

طاقت نداشتی به رحم مادرت فدات

از بس نوای العطش تو بلند بود

خشکیده شیر مادر مظلومه ات برات

گفتا مرا به تشنه جگر حاجتی نبود

گفتند این گلوست همان چشمه ی حیات

گفتا مگر که گریه کنی دارد این پسر

گفتند تا قیام قیامت چو امهات

گویا ز راز سینه ی مادر شنیده ای

سازم نثار، کودک شش ماهه ای به پات

مهدی بیاید و تو خطاب از حرم کنی

رجعت بیاید و تو علی را علم کنی

ای خوی تو به نرمی احساس فاطمه

وی لهجه ات ز گرمی انفاس فاطمه

ای وارث شجاعت وجود پیمبری

دست کرامتت گل احساس فاطمه

آن صورتت که صورت تمثیلی خداست

یک جلوه است از دل حساس فاطمه

ای سرو ناز باغ علی زودتر ببال

شاید کمک شوی تو به دستاس فاطمه

چندان مجال نیست به این روز های خوش

وای از هجوم دشمن خناس فاطمه

بعد از عروج فاطمه نیلی شوند باز

باغ شکوفه های گل یاس فاطمه

روز ی که خون زاده ای ام البنین چکد

عباس اوست حضرت عباس فاطمه

با عاشقان سخن زجدایی ملال نیست

تا عصر کوفه فاصله بیش از هلال نیست





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین