با سلام میخواستم بدانم فاجعه فخ چه واقعه ای بوده و حسین ابن علی شهید فخ که بوده است؟ پاسخ: فخ مکانی نزدیک مکه در عربستان است که در آنجا جمعی از صحابه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مدفون هستند. شهرت فخ به دلیل واقعهای است که روز 8 ذی حجه سال 169 ه. ق در زمان هادی عباسی در آنجا روی داد. در این روز که به یوم فخ معروف است، عده زیادی از علویان به جهت قیام بر ضد خلیفه عباسی کشته شدند. شرح ماجرا فشارها و آزار و اذیت های هادی عباسی نسبت به شیعیان آنها را به مقاومت در برابر یورشهای خشونتآمیز حکومت ستمگر عباسی واداشت و در اثر همین بیدادگریها، کم کم، نطفه یک نهضت مقاومت در برابر حکومت عباسی به رهبری یکی از نوادگان امام حسن مجتبی علیهالسلام - بنام (حسین صاحب فخ)[1] منعقد گردید. البته هنوز این نهضت شکل نگرفته و موعد آن که موسم حج بود، فرا نرسیده بود ولی سختگیریهای طاقتفرسای فرماندار وقت مدینه، باعث شد که آتش این نهضت زودتر شعلهور شود. فرماندار مدینه که از مخالفان خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، برای خوش خدمتی به دستگاه خلافت، و گویا به منظور اثبات لیاقت خود! هر روز به بهانهای شخصیتهای بزرگ هاشمی را اذیت میکرد. از جمله، آنها را مجبور میساخت هر روز در فرمانداری حاضر شده خود را معرفی نمایند، او به این هم اکتفا نکرده، آنها را ضامن حضور یکدیگر قرار میداد و یکی را به علت غیبت دیگری، مؤاخذه و بازداشت مینمود! [2] یک روز (حسین صاحب فخ)و(یحیی بن عبدالله) را به خاطر غیبت یکی از بزرگان بنی هاشم سخت مؤاخذه کرد و به عنوان گروگان بازداشت نمود و همین امر مثل جرقهای که به انبار باروتی برسد، موجب انفجار خشم و انزجار هاشمیان گردیده, نهضت آنها را جلو انداخت و آتش جنگ در مدینه شعلهور گردید. - شهید فخّ کیست؟ چنانکه اشاره شد، رهبری این نهضت را (حسین بن علی)مشهور به شهید فخّ، نواده حضرت مجتبی، به عهده داشت. او یکی از رجال برجسته، بافضیلت و شهامت، و عالیقدر هاشمی بود. او مردی وارسته و بخشنده و بزرگوار بود و از نظر صفات عالی انسانی، یک چهره معروف و ممتاز به شمار میرفت. [3] او از پدر ومادر با فضیلت و پاکدامنی که در پرتو صفات عالی انسانی خود به (زوج صالح) مشهور بودند، به دنیا آمده و در خانواده فضیلت و تقوی و شهامت پرورش یافته بود. پدر و دایی و جد و عموی مادری و عدهای دیگر از خویشان و نزدیکان او، به وسیله (منصور دوانیقی)به شهادت رسیده بودند و این خانواده بزرگ که چندین نفر از مردان خود را در راه مبارزه با دشمنان اسلام قربانی داده بود، پیوسته در غم و اندوه عمیقی فرو رفته بود. [4] حسین که در چنین خانوادهای پرورش یافته بود، هرگز خاطره شهادت پدر و بستگان خود را به دست دژخیمان (منصور) فراموش نمیکرد و یادآوری شهادت آنان روح پرشور و دلیر او را که لبریز از احساسات ضد عباسی بود، سخت آزرده میساخت، ولی به علت نامساعد بودن اوضاع و شرائط، ناگزیر از سکوت درد آلودی بود. او که قبلاً احساساتش جریحهدار شده بود، بیدادگریهای هادی عباسی و مخصوصاً حاکم مدینه، کاسه صبرش را لبریز نموده او را به سوی قیام بر ضدّ حکومت هادی پیش برد. به محض آنکه حسین قیام کرد، عده زیادی از هاشیمان و مردم مدینه با او بیعت کرده با نیروهای هادی به نبرد پرداختند و پس از آنکه طرفداران هادی را مجبور به عقبنشینی کردند، به فاصله چند روز، تجهیز قوا نموده به سوی مکه حرکت کردند تا با استفاده از اجتماع مسلمانان در ایام حج، شهر مکه را پایگاه قرار داده دامنه نهضت را توسعه بدهند. گزارش جنگ مدینه و حرکت این عده به سوی مکه، به اطلاع هادی رسید. هادی سپاهی را به جنگ آنان فرستاد. در سرزمین (فخ) دو سپاه به هم رسیدند و جنگ سختی در گرفت. در جریان جنگ، حسین وعدهای دیگر از رجال و بزرگان هاشمی به شهادت رسیدند و بقیه سپاه او پراکنده شدند و عدهای نیز اسیر شده پس از انتقال به بغداد، به قتل رسیدند. مزدوران حکومت هادی به کشتن آنان اکتفا نکرده از دفن اجساد آنان خودداری نمودند و سرهایشان را از تن جدا کرده ناجوانمردانه برای هادی عباسی به بغداد فرستادند که به گفته بعضی از مورخان تعداد آنها متجاوز از صد بود.[5] شکست نهضت شهید فخ فاجعه بسیار تلخ و دردآلودی بود که دل همه شیعیان و مخصوصاً خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - را سخت به دردآورد و خاطره فاجعه جانگداز کربلا را در خاطره ها زنده کرد. این فاجعه به قدری دلخراش و فجیع بود که سالها بعد، امام جواد میفرمود: پس از فاجعه کربلا هیچ فاجعهای برای ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است. [6] این حادثه بی ارتباط با روش پیشوای هفتم نبود، زیرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشکیل نهضت از آن اطلاع داشت، بلکه با حسین شهید فخ در تماس و ارتباط بود. گرچه پیشوای هفتم شکست نهضت را پیش بینی میکرد، لیکن هنگامی که احساس کرد حسین در تصمیم خود استوار است، به او فرمود: (گرچه تو شهید خواهی شد، ولی باز در جهاد و پیکار کوشا باش، این گروه، مردمی پلید و بدکارند که اظهار ایمان میکنند ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند، من در این راه اجر و پاداش شما را از خدای بزرگ میخواهم). [7] از طرف دیگر هادی عباسی که میدانست پیشوای هفتم بزرگترین شخصیت خاندان پیامبر است و سادات و بنی هاشم از روش او الهام میگیرند، پس از حادثه فخ، سخت خشمگین شد، زیرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتی رهبری این عملیات را آن حضرت به عهده داشته است، به همین جهت امام هفتم را تهدید به قتل کرده گفت: (به خدا سوگند، حسین (صاحب فخ)، به دستور موسی بن جعفر بر ضد من قیام کرده و از او پیروی نموده است، زیرا امام و پیشوای این خاندان کسی جز موسی بن جعفر نیست. خدا مرا بکشد اگر او را زنده بگذارم)!! [8] این تهدیدها گرچه از طرف پیشوای هفتم با خونسردی تلقی شد، لکن در میان خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - و شیعیان و علاقه مندان آن حضرت سخت ایجاد وحشت کرد، ولی پیش از آنکه هادی موفق به اجرای مقاصد پلید خود گردد، طومار عمرش درهم پیچیده شد و خبر مرگش موجی از شادی و سرور در مدینه برانگیخت! ________________________________________ [1] . وی حسین بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب است و چون در سرزمینی بنام (فخ) در 6 میلی مکه در جنگ با سپاهیان خلیفه عباسی به قتل رسید، به (صاحب فخ) یا (شهید فخ) مشهور گردید. [2] . محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث،ج 10، ص 25 - ابوالفرج الاًّصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبهالحیدیه، 1385 ه.ق، ص 294 - 295 - ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصاد، ج 6، ص 90. [3] . پس از شهادت حسین بن علی، هنگامی که سر بریده او را به مدینه آوردند، پیشوای هفتم از مشاهده آن سخت افسرده شد و با تأثر و اندوه عمیق فرمود: به خدا سوگند او یک مسلمان نیکوکار بود، او بسیار روزه میگرفت، فراوان نماز میخواند، با فساد و آلودگی مبارزه مینمود، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد،او در میان خاندان خود بینظیر بود ( ابوالفرجالاًّصفهانی، مقاتلالطالبیین، نجف، منشوراتالمکتبهالحیدریه، 1385 ه.ق، ص 302). [4] . ابوالفرجالاًّصفهانی، همان کتاب، ص 285. [5] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 6، ص 93 - محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج 10، ص.28 پس از شکست سپاه حسین صاحب فخ، و شهادت او، (یحیی بن عبدالله)با گروهی به (دیلم) رفت و در آنجا به فعالیت پرداخت و مردم آن منطقه به او پیوستند و نیروی قابل توجهی تشکیل دادند، ولی هارون بادسائسی او را به بغداد آورد و به طرز فجیعی به قتل رسانید. مشروح شهادت او را در فصل (نیرنگهای هارون) خواهیم آورد. [6] . مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبهالاًّسلامیه، 1385 ه.ق، ج 48، ص 165. [7] . مجلسی، همان کتاب، ص 169 - کلینی، الأصول من الکافی، تهران، مکتبهالصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 366 - ابوالفرجالاًّصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، منشوراتالمکتبهالحیدریه، 1385 ه.ق، ص 298. [8] . مجلسی، همان کتاب ج 48، ص 151. مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان
با سلام میخواستم بدانم فاجعه فخ چه واقعه ای بوده و حسین ابن علی شهید فخ که بوده است؟
پاسخ: فخ مکانی نزدیک مکه در عربستان است که در آنجا جمعی از صحابه پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله مدفون هستند.
شهرت فخ به دلیل واقعهای است که روز 8 ذی حجه سال 169 ه. ق در زمان هادی عباسی در آنجا روی داد. در این روز که به یوم فخ معروف است، عده زیادی از علویان به جهت قیام بر ضد خلیفه عباسی کشته شدند.
شرح ماجرا
فشارها و آزار و اذیت های هادی عباسی نسبت به شیعیان آنها را به مقاومت در برابر یورشهای خشونتآمیز حکومت ستمگر عباسی واداشت و در اثر همین بیدادگریها، کم کم، نطفه یک نهضت مقاومت در برابر حکومت عباسی به رهبری یکی از نوادگان امام حسن مجتبی علیهالسلام - بنام (حسین صاحب فخ)[1] منعقد گردید.
البته هنوز این نهضت شکل نگرفته و موعد آن که موسم حج بود، فرا نرسیده بود ولی سختگیریهای طاقتفرسای فرماندار وقت مدینه، باعث شد که آتش این نهضت زودتر شعلهور شود.
فرماندار مدینه که از مخالفان خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - بود، برای خوش خدمتی به دستگاه خلافت، و گویا به منظور اثبات لیاقت خود! هر روز به بهانهای شخصیتهای بزرگ هاشمی را اذیت میکرد. از جمله، آنها را مجبور میساخت هر روز در فرمانداری حاضر شده خود را معرفی نمایند، او به این هم اکتفا نکرده، آنها را ضامن حضور یکدیگر قرار میداد و یکی را به علت غیبت دیگری، مؤاخذه و بازداشت مینمود! [2]
یک روز (حسین صاحب فخ)و(یحیی بن عبدالله) را به خاطر غیبت یکی از بزرگان بنی هاشم سخت مؤاخذه کرد و به عنوان گروگان بازداشت نمود و همین امر مثل جرقهای که به انبار باروتی برسد، موجب انفجار خشم و انزجار هاشمیان گردیده, نهضت آنها را جلو انداخت و آتش جنگ در مدینه شعلهور گردید.
- شهید فخّ کیست؟
چنانکه اشاره شد، رهبری این نهضت را (حسین بن علی)مشهور به شهید فخّ، نواده حضرت مجتبی، به عهده داشت. او یکی از رجال برجسته، بافضیلت و شهامت، و عالیقدر هاشمی بود. او مردی وارسته و بخشنده و بزرگوار بود و از نظر صفات عالی انسانی، یک چهره معروف و ممتاز به شمار میرفت. [3]
او از پدر ومادر با فضیلت و پاکدامنی که در پرتو صفات عالی انسانی خود به (زوج صالح) مشهور بودند، به دنیا آمده و در خانواده فضیلت و تقوی و شهامت پرورش یافته بود.
پدر و دایی و جد و عموی مادری و عدهای دیگر از خویشان و نزدیکان او، به وسیله (منصور دوانیقی)به شهادت رسیده بودند و این خانواده بزرگ که چندین نفر از مردان خود را در راه مبارزه با دشمنان اسلام قربانی داده بود، پیوسته در غم و اندوه عمیقی فرو رفته بود. [4]
حسین که در چنین خانوادهای پرورش یافته بود، هرگز خاطره شهادت پدر و بستگان خود را به دست دژخیمان (منصور) فراموش نمیکرد و یادآوری شهادت آنان روح پرشور و دلیر او را که لبریز از احساسات ضد عباسی بود، سخت آزرده میساخت، ولی به علت نامساعد بودن اوضاع و شرائط، ناگزیر از سکوت درد آلودی بود.
او که قبلاً احساساتش جریحهدار شده بود، بیدادگریهای هادی عباسی و مخصوصاً حاکم مدینه، کاسه صبرش را لبریز نموده او را به سوی قیام بر ضدّ حکومت هادی پیش برد.
به محض آنکه حسین قیام کرد، عده زیادی از هاشیمان و مردم مدینه با او بیعت کرده با نیروهای هادی به نبرد پرداختند و پس از آنکه طرفداران هادی را مجبور به عقبنشینی کردند، به فاصله چند روز، تجهیز قوا نموده به سوی مکه حرکت کردند تا با استفاده از اجتماع مسلمانان در ایام حج، شهر مکه را پایگاه قرار داده دامنه نهضت را توسعه بدهند. گزارش جنگ مدینه و حرکت این عده به سوی مکه، به اطلاع هادی رسید. هادی سپاهی را به جنگ آنان فرستاد. در سرزمین (فخ) دو سپاه به هم رسیدند و جنگ سختی در گرفت. در جریان جنگ، حسین وعدهای دیگر از رجال و بزرگان هاشمی به شهادت رسیدند و بقیه سپاه او پراکنده شدند و عدهای نیز اسیر شده پس از انتقال به بغداد، به قتل رسیدند.
مزدوران حکومت هادی به کشتن آنان اکتفا نکرده از دفن اجساد آنان خودداری نمودند و سرهایشان را از تن جدا کرده ناجوانمردانه برای هادی عباسی به بغداد فرستادند که به گفته بعضی از مورخان تعداد آنها متجاوز از صد بود.[5]
شکست نهضت شهید فخ فاجعه بسیار تلخ و دردآلودی بود که دل همه شیعیان و مخصوصاً خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - را سخت به دردآورد و خاطره فاجعه جانگداز کربلا را در خاطره ها زنده کرد.
این فاجعه به قدری دلخراش و فجیع بود که سالها بعد، امام جواد میفرمود: پس از فاجعه کربلا هیچ فاجعهای برای ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است. [6]
این حادثه بی ارتباط با روش پیشوای هفتم نبود، زیرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشکیل نهضت از آن اطلاع داشت، بلکه با حسین شهید فخ در تماس و ارتباط بود. گرچه پیشوای هفتم شکست نهضت را پیش بینی میکرد، لیکن هنگامی که احساس کرد حسین در تصمیم خود استوار است، به او فرمود:
(گرچه تو شهید خواهی شد، ولی باز در جهاد و پیکار کوشا باش، این گروه، مردمی پلید و بدکارند که اظهار ایمان میکنند ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند، من در این راه اجر و پاداش شما را از خدای بزرگ میخواهم). [7]
از طرف دیگر هادی عباسی که میدانست پیشوای هفتم بزرگترین شخصیت خاندان پیامبر است و سادات و بنی هاشم از روش او الهام میگیرند، پس از حادثه فخ، سخت خشمگین شد، زیرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتی رهبری این عملیات را آن حضرت به عهده داشته است، به همین جهت امام هفتم را تهدید به قتل کرده گفت: (به خدا سوگند، حسین (صاحب فخ)، به دستور موسی بن جعفر بر ضد من قیام کرده و از او پیروی نموده است، زیرا امام و پیشوای این خاندان کسی جز موسی بن جعفر نیست. خدا مرا بکشد اگر او را زنده بگذارم)!! [8]
این تهدیدها گرچه از طرف پیشوای هفتم با خونسردی تلقی شد، لکن در میان خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله - و شیعیان و علاقه مندان آن حضرت سخت ایجاد وحشت کرد، ولی پیش از آنکه هادی موفق به اجرای مقاصد پلید خود گردد، طومار عمرش درهم پیچیده شد و خبر مرگش موجی از شادی و سرور در مدینه برانگیخت!
________________________________________
[1] . وی حسین بن علی بن حسن بن علی بن ابی طالب است و چون در سرزمینی بنام (فخ) در 6 میلی مکه در جنگ با سپاهیان خلیفه عباسی به قتل رسید، به (صاحب فخ) یا (شهید فخ) مشهور گردید.
[2] . محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث،ج 10، ص 25 - ابوالفرج الاًّصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبهالحیدیه، 1385 ه.ق، ص 294 - 295 - ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصاد، ج 6، ص 90.
[3] . پس از شهادت حسین بن علی، هنگامی که سر بریده او را به مدینه آوردند، پیشوای هفتم از مشاهده آن سخت افسرده شد و با تأثر و اندوه عمیق فرمود: به خدا سوگند او یک مسلمان نیکوکار بود، او بسیار روزه میگرفت، فراوان نماز میخواند، با فساد و آلودگی مبارزه مینمود، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را انجام میداد،او در میان خاندان خود بینظیر بود ( ابوالفرجالاًّصفهانی، مقاتلالطالبیین، نجف، منشوراتالمکتبهالحیدریه، 1385 ه.ق، ص 302).
[4] . ابوالفرجالاًّصفهانی، همان کتاب، ص 285.
[5] . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 6، ص 93 - محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم والملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج 10، ص.28 پس از شکست سپاه حسین صاحب فخ، و شهادت او، (یحیی بن عبدالله)با گروهی به (دیلم) رفت و در آنجا به فعالیت پرداخت و مردم آن منطقه به او پیوستند و نیروی قابل توجهی تشکیل دادند، ولی هارون بادسائسی او را به بغداد آورد و به طرز فجیعی به قتل رسانید. مشروح شهادت او را در فصل (نیرنگهای هارون) خواهیم آورد.
[6] . مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبهالاًّسلامیه، 1385 ه.ق، ج 48، ص 165.
[7] . مجلسی، همان کتاب، ص 169 - کلینی، الأصول من الکافی، تهران، مکتبهالصدوق، 1381 ه.ق، ج 1، ص 366 - ابوالفرجالاًّصفهانی، مقاتل الطالبیین، نجف، منشوراتالمکتبهالحیدریه، 1385 ه.ق، ص 298.
[8] . مجلسی، همان کتاب ج 48، ص 151. مهدی پیشوایی- سیره پیشوایان
- [سایر] «علی بنالحسین» در زیارت عاشورا کدام یک از فرزندان امام حسین(علیه السلام) است؟
- [سایر] می خواستم بدانم سرنوشت همسران امام حسین (ع) بعد از واقعه کربلا چه شد؟
- [سایر] شبهه: حضرت حسین ابن علی علیه السلام راههای دیگری غیر از جنگ و قیام داشت، مثلا می توانست مانند برادرش حسن ابن علی علیه السلام صلح نماید.
- [سایر] سلام. آیا امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) پا به ایران گذاشته بودند؟ با چه هدف؟
- [سایر] به هنگام تشکیل سقیفه امیرمومنان علی علیهالسلام کجابود؟
- [سایر] علی ابن ابی طالب امام اول شیعیان در کجا مدفون شده است؟
- [آیت الله سبحانی] اگر عاقد بگوید انکحت موکلاتی فاطمه، زهرا، زینب لموکِلی احمد، علی، حسین یعنی قصد دارد فاطمه را به عقد احمد و زهرا به عقد علی و زینب را به عقد حسین درآورد آیا چنین عقدی صحیح است؟
- [سایر] چرا ابن ملجم امیرالمومنین علی علیه السلام را به شهادت رساند؟ مگر وی از یاران حضرت نبود؟
- [سایر] سخن پیامبران، امام علی، امام حسن و امام سجاد(ع) در مورد مظلومیت و شهادت امام حسین(ع) و یارانشان در روز عاشورا چه بود؟ عربی و فارسی آنرا میخواستم.
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن (فاطمه) باشد، باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زن موکّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست) و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها)، (بِمَهرِها) بگوید، اشکال ندارد و اگر مالی را که زن بخشیده مقداری از مهر باشد، باید به جای (مَهرِها) بگوید: (عَلی هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها) و اگر مالی که زن بخشیده از مهر نباشد باید به جای آن بگوید: (عَلی ما بَذَلَتْ).