مباهله یعنی چه؟چه ویژگیهائی دارد؟چرا پیامبر(ص)با مسیحیان نجران مباهله نمود؟آیا قبل ویا بعداز پیامبر(ص)مباهله کردن سابقه داشته؟ پاسخ: (مباهله) پیامبر(ص) با مسیحیان نجران برگرفته از سنتی متداول، در میان اقوام سامی[1] و بیانگر تلاشهای فراوان پیامبر(ص) برای دعوت اهل کتاب به دین اسلام بوده است[2] که متأسفانه بخش وسیعی از مناظرات و گفتگوهای پیامبر(ص) با آنان مورد غفلت سیره نویسان واقع شده و در متون اسلامی نیز به طور مستقل بدان پرداخته نشده است. مباهله از آن جهت که دلیلی بر فضیلت و برتری اهلبیت(ع) و عصمت و امامت بلافصل امام علی(ع) است، دارای اهمیت است. مباهله از ریشه (بهل) به معنای رها ساختن، ترک گفتن، به خود واگذاشتن[3] و قید و بند چیزی را برداشتن و نیز لعنت کردن آمده است[4] که از زبانهای عبری و سریانی وارد زبان عربی شده است[5] و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر که در مسأله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. تفاوت میان مباهله و لعنت کردن آن است که مباهله از شدت و تأکید بیشتری برخوردار است.[6] زمان و علت مباهله مسحیان نجران با پیامبر(ص) برخی زمان آن را سال سوم هجری میدانند؛ زیرا به اتفاق اکثر مفسران شیعه[7] و سنی آیه 61 سوره آل عمران که برای دعوت به مباهله است، در این سال نازل شده است و برخی وقوع آن را در سال نهم هجری (عامالوفود) دانستهاند که پیامبر(ص) عازم مدینه شدند؛ اما قول اول صحیحتر به نظر میرسد.[8] از محتوای آیات 24 19 آل عمران میتوان دریافت که پیامبر(ص) برای تفهیم اینکه همه انبیاء در یک مسیر واحد بودهاند و دین حق یکی است[9] و اختلاف در ظاهر شرایع به دلیل تناسب آن با مراحل تکامل اندیشه بشری است و عیسی(ع) نیز بنده و فرستاده خداست، تلاشهای فراوانی کرد و موفق شد، عدهای از آنان را به اسلام فرا خواند؛ اما عدهای دیگر به مجادله و محاجه با پیامبر(ص) پرداختند و چون سخنان منطقی پیامبر(ص) در آنان اثر نکرد، به دستور خدا آنان را به مباهله فرا خواند. مسیحیان نجران (نجران) سومین شهر یمن در منطقه مرزی حجاز و یمن میباشد، که 73 دهکده داشت و تنها منطقه مسیحینشین و مرکز صنعت نساجی در حجاز بود و چون نخستین ساکن آن نجران بن زید نام داشت، نجران نامیده شد.[10] ساکنان این سرزمین را باقی مانده (اصحاب اخدود) دانستهاند.[11] هیأت نمایندگان مسیحیان هفتاد تن[12] از صاحبنظران و نخبگان مسیحی که سه تن از آنان رهبران مذهبی مسیحیت و در رأس هیأت بودند، وارد مدینه شدند؛[13] 1 ابو حارثة ابن علقمه اسقف اعظم و نماینده رسمی کلیساهای روم و حجاز. 2 عبدالمسیح ملقب به عاقب که در عقل و درایت شهرت داشت. 3 ایهم که به او سید میگفتند. ماجرای مباهله در سال سوم یا نهم هجری (عامالوفود) پیامبر(ص) نامهای برای دعوت مسیحیان نجران به دین اسلام فرستاد. بزرگان مسیحی نجران، پس از مذاکرات طولانی به نتیجه مشخص نرسیده و تصمیم گرفتند، پس از دیدار پیامبر(ص) راه حل مناسبی بیابند.[14] آنان با لباسهای فاخر ابریشمی و انگشتر طلا به دست بر پیامبر(ص) در مسجد وارد شدند. پیامبر(ص) با آنان سخن نگفت. آنان در جستجوی علت این رفتار، نزد علی(ع) راهنمایی شدند. حضرت فرمود: (با همان لباسهای سفر، نزد پیامبر(ص) روید). آنان چنین کردند و هنگام ملاقات با پیامبر(ص)، ایشان فرمود: (به خدا سوگند! بار نخست شیطان همراهتان بود).[15] هنگام گفتگو با پیامبر(ص)، آنان ابتدا درباره ماهیت عیسی(ع) سؤال کردند. پیامبر(ص) از ایشان به عنوان بنده و پیامبر(ص) خدا یاد کرد.[16] آنان شگفت زده پرسیدند چگونه ممکن است در حالی که همه آدمیان پدری دارند و عیسی(ع) بدون پدر به دنیا آمده است؟ پیامبر(ص) فرمود: (آدم از خاک و بدون پدر آفریده شد، آفرینش عیسی(ع) نیز همانند آفرینش آدم، بدون پدر و از نفخه روحالقدس میباشد).[17] مسیحیان که قائل به ربوبیت حضرت عیسی(ع) بودند و او را فرزند خدا میدانستند، از پاسخ به این استدلال درمانده و به انکار شدید آن پرداختند. تا آنجا که پیامبر(ص) از رفتار آنان به ستوه آمد.[18] سپس به فرمان خداوند آنان به مباهله دعوت شدند: (هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.)[19] فردای آن روز 24 یا 25 ذیالحجه[20] دو طرف در بیابانی اطراف مدینه گرد آمدند.[21] پیامبر(ص) همراه امام علی(ع) که حسنین(ع) پیش روی آنها و فاطمه(س) پشت سر حضرت بود، همگی در جایگاه خویش و در زیر یک چادر قرار گرفتند.[22] پیامبر(ص) فرمود: (بارالها! اینان اهل بیت من هستند.)[23] مسیحیان نجران نیز که برخی فرزندان خود را همراه آورده بودند و در مقابل آنان استقرار یافتند. بزرگان مسیحی چون عزیزترین اشخاص پیامبر(ص) را همراه او دیدند[24]، به قوم خویش گفتند: (ما صورتهایی را میبینیم که اگر از خدا درخواست از جا برکندن کوهها را کنند، چنین خواهد شد.[25] هرگز با آنان مباهله نکنید که به خدا سوگند او همانند پیامبران به مباهله نشسته است[26] که اگر چنین کنید هلاک خواهید شد و تا قیامت، مسیحیای بر روی زمین باقی نخواهد ماند.)[27] از اینرو از مباهله امتناع کرده، عدهای اسلام آوردند و عدهای به دادن جزیه راضی شدند. برخی این تصمیم را ناشی از ظهور نشانههای عذاب دانستهاند.[28] پیامبر(ص) پس از پشیمانی آنان از مباهله فرمود: (به خدا سوگند اگر مباهله میکردم، تمام این بیابان پر از آتش میشد و در دم هلاک میشدید.)[29] مسیحیان موظف شدند، به عنوان جزیه سالیانه دو هزار دست لباس به مسلمانان بدهند.[30] -------------------------------------------------------------------------------- [1]. پذیرفتن مباهله توسط مسیحیان نشانی از وجود این سنت در میان آنان بوده است. [2]. آل عمران، 2520. [3]. ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 2001م، ج1، ص141. [4]. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، 1960، ص71. [5]. ماسینیون، لویی؛ مباهله در مدینه، تهران، رسالت، 1378، ص.67 [6]. ابو هلال عسکری، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرسین، 1412. [7]. طباطبایی، سید محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر همدانی، قم، دارالعلم، بیتا، ج5 ، ص229. [8]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371، چاپ ششم، ج1، ص449. [9]. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، آل عمران، 19. [10]. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1979م.، ج5، ص266. [11]. همان، ص267. [12]. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1363، ج2، ص447. [13]. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل؛ البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب، 1418، ج5، ص64. [14]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، 1983م، ج21، صص318 228. [15]. ابن کثیر، پیشین، ج5، ص65. [16]. طبری، ابو علی فضل ابن حسن؛ مجمع البیان، تهران، اعلمی، 1415، ج2، ص309. [17]. آل عمران، 59. [18]. طبری، محمد ابن جریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالفکر، 1415، ج3، ص405. [19]. آل عمران، 61. [20]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص421. [21]. میبدی، رشیدالدین؛ کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر، 1361، ج2، صص151 147. [22]. مفید، محمد ابن محمد بن نعمان؛ الارشاد، قم، دارالمفید، 1414، ص115. [23]. ابن حنبل، احمد؛ المسند، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415، ج1، ص302. [24]. همان، ص115. [25]. الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، بیروت، دارالفکر، 1985م.، چاپ سوم، ج8 ، ص89. [26]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص420 و نیز یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، 1415، ج2، صص8382. [27]. الفخر الرازی، پیشین، ج8 ، ص89. [28]. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ص323. [29]. زمخشری، پیشین، ص369. [30]. ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، بیجا، انتشارات کتابفروشی اسلامی، بیتا، ص46.
مباهله یعنی چه؟چه ویژگیهائی دارد؟چرا پیامبر(ص)با مسیحیان نجران مباهله نمود؟آیا قبل ویا بعداز پیامبر(ص)مباهله کردن سابقه داشته؟
مباهله یعنی چه؟چه ویژگیهائی دارد؟چرا پیامبر(ص)با مسیحیان نجران مباهله نمود؟آیا قبل ویا بعداز پیامبر(ص)مباهله کردن سابقه داشته؟
پاسخ: (مباهله) پیامبر(ص) با مسیحیان نجران برگرفته از سنتی متداول، در میان اقوام سامی[1] و بیانگر تلاشهای فراوان پیامبر(ص) برای دعوت اهل کتاب به دین اسلام بوده است[2] که متأسفانه بخش وسیعی از مناظرات و گفتگوهای پیامبر(ص) با آنان مورد غفلت سیره نویسان واقع شده و در متون اسلامی نیز به طور مستقل بدان پرداخته نشده است.
مباهله از آن جهت که دلیلی بر فضیلت و برتری اهلبیت(ع) و عصمت و امامت بلافصل امام علی(ع) است، دارای اهمیت است.
مباهله از ریشه (بهل) به معنای رها ساختن، ترک گفتن، به خود واگذاشتن[3] و قید و بند چیزی را برداشتن و نیز لعنت کردن آمده است[4] که از زبانهای عبری و سریانی وارد زبان عربی شده است[5] و در اصطلاح به عملی گفته میشود که دو یا چند نفر که در مسأله مهم دینی با یکدیگر اختلاف دارند، در یک جا جمع شوند و با اصرار و تضرع به درگاه خداوند، از او بخواهند آن را که بر باطل است، رسوا و مجازات کند. تفاوت میان مباهله و لعنت کردن آن است که مباهله از شدت و تأکید بیشتری برخوردار است.[6]
زمان و علت مباهله مسحیان نجران با پیامبر(ص)
برخی زمان آن را سال سوم هجری میدانند؛ زیرا به اتفاق اکثر مفسران شیعه[7] و سنی آیه 61 سوره آل عمران که برای دعوت به مباهله است، در این سال نازل شده است و برخی وقوع آن را در سال نهم هجری (عامالوفود) دانستهاند که پیامبر(ص) عازم مدینه شدند؛ اما قول اول صحیحتر به نظر میرسد.[8]
از محتوای آیات 24 19 آل عمران میتوان دریافت که پیامبر(ص) برای تفهیم اینکه همه انبیاء در یک مسیر واحد بودهاند و دین حق یکی است[9] و اختلاف در ظاهر شرایع به دلیل تناسب آن با مراحل تکامل اندیشه بشری است و عیسی(ع) نیز بنده و فرستاده خداست، تلاشهای فراوانی کرد و موفق شد، عدهای از آنان را به اسلام فرا خواند؛ اما عدهای دیگر به مجادله و محاجه با پیامبر(ص) پرداختند و چون سخنان منطقی پیامبر(ص) در آنان اثر نکرد، به دستور خدا آنان را به مباهله فرا خواند.
مسیحیان نجران
(نجران) سومین شهر یمن در منطقه مرزی حجاز و یمن میباشد، که 73 دهکده داشت و تنها منطقه مسیحینشین و مرکز صنعت نساجی در حجاز بود و چون نخستین ساکن آن نجران بن زید نام داشت، نجران نامیده شد.[10] ساکنان این سرزمین را باقی مانده (اصحاب اخدود) دانستهاند.[11]
هیأت نمایندگان مسیحیان
هفتاد تن[12] از صاحبنظران و نخبگان مسیحی که سه تن از آنان رهبران مذهبی مسیحیت و در رأس هیأت بودند، وارد مدینه شدند؛[13]
1 ابو حارثة ابن علقمه اسقف اعظم و نماینده رسمی کلیساهای روم و حجاز.
2 عبدالمسیح ملقب به عاقب که در عقل و درایت شهرت داشت.
3 ایهم که به او سید میگفتند.
ماجرای مباهله
در سال سوم یا نهم هجری (عامالوفود) پیامبر(ص) نامهای برای دعوت مسیحیان نجران به دین اسلام فرستاد.
بزرگان مسیحی نجران، پس از مذاکرات طولانی به نتیجه مشخص نرسیده و تصمیم گرفتند، پس از دیدار پیامبر(ص) راه حل مناسبی بیابند.[14]
آنان با لباسهای فاخر ابریشمی و انگشتر طلا به دست بر پیامبر(ص) در مسجد وارد شدند. پیامبر(ص) با آنان سخن نگفت. آنان در جستجوی علت این رفتار، نزد علی(ع) راهنمایی شدند. حضرت فرمود: (با همان لباسهای سفر، نزد پیامبر(ص) روید). آنان چنین کردند و هنگام ملاقات با پیامبر(ص)، ایشان فرمود: (به خدا سوگند! بار نخست شیطان همراهتان بود).[15]
هنگام گفتگو با پیامبر(ص)، آنان ابتدا درباره ماهیت عیسی(ع) سؤال کردند. پیامبر(ص) از ایشان به عنوان بنده و پیامبر(ص) خدا یاد کرد.[16]
آنان شگفت زده پرسیدند چگونه ممکن است در حالی که همه آدمیان پدری دارند و عیسی(ع) بدون پدر به دنیا آمده است؟
پیامبر(ص) فرمود: (آدم از خاک و بدون پدر آفریده شد، آفرینش عیسی(ع) نیز همانند آفرینش آدم، بدون پدر و از نفخه روحالقدس میباشد).[17]
مسیحیان که قائل به ربوبیت حضرت عیسی(ع) بودند و او را فرزند خدا میدانستند، از پاسخ به این استدلال درمانده و به انکار شدید آن پرداختند. تا آنجا که پیامبر(ص) از رفتار آنان به ستوه آمد.[18] سپس به فرمان خداوند آنان به مباهله دعوت شدند: (هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.)[19]
فردای آن روز 24 یا 25 ذیالحجه[20] دو طرف در بیابانی اطراف مدینه گرد آمدند.[21]
پیامبر(ص) همراه امام علی(ع) که حسنین(ع) پیش روی آنها و فاطمه(س) پشت سر حضرت بود، همگی در جایگاه خویش و در زیر یک چادر قرار گرفتند.[22] پیامبر(ص) فرمود: (بارالها! اینان اهل بیت من هستند.)[23]
مسیحیان نجران نیز که برخی فرزندان خود را همراه آورده بودند و در مقابل آنان استقرار یافتند. بزرگان مسیحی چون عزیزترین اشخاص پیامبر(ص) را همراه او دیدند[24]، به قوم خویش گفتند: (ما صورتهایی را میبینیم که اگر از خدا درخواست از جا برکندن کوهها را کنند، چنین خواهد شد.[25] هرگز با آنان مباهله نکنید که به خدا سوگند او همانند پیامبران به مباهله نشسته است[26] که اگر چنین کنید هلاک خواهید شد و تا قیامت، مسیحیای بر روی زمین باقی نخواهد ماند.)[27]
از اینرو از مباهله امتناع کرده، عدهای اسلام آوردند و عدهای به دادن جزیه راضی شدند. برخی این تصمیم را ناشی از ظهور نشانههای عذاب دانستهاند.[28]
پیامبر(ص) پس از پشیمانی آنان از مباهله فرمود: (به خدا سوگند اگر مباهله میکردم، تمام این بیابان پر از آتش میشد و در دم هلاک میشدید.)[29]
مسیحیان موظف شدند، به عنوان جزیه سالیانه دو هزار دست لباس به مسلمانان بدهند.[30]
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. پذیرفتن مباهله توسط مسیحیان نشانی از وجود این سنت در میان آنان بوده است.
[2]. آل عمران، 2520.
[3]. ابی الحسین احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 2001م، ج1، ص141.
[4]. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر؛ اساس البلاغه، دمشق، دارالشعب، 1960، ص71.
[5]. ماسینیون، لویی؛ مباهله در مدینه، تهران، رسالت، 1378، ص.67
[6]. ابو هلال عسکری، حسن بن عبدالله؛ معجم الفروق اللغویه، قم، جامعه مدرسین، 1412.
[7]. طباطبایی، سید محمد حسین؛ تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر همدانی، قم، دارالعلم، بیتا، ج5 ، ص229.
[8]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371، چاپ ششم، ج1، ص449.
[9]. طباطبایی، سید محمدحسین، پیشین، آل عمران، 19.
[10]. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1979م.، ج5، ص266.
[11]. همان، ص267.
[12]. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1363، ج2، ص447.
[13]. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل؛ البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب، 1418، ج5، ص64.
[14]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیا التراث العربی، 1983م، ج21، صص318 228.
[15]. ابن کثیر، پیشین، ج5، ص65.
[16]. طبری، ابو علی فضل ابن حسن؛ مجمع البیان، تهران، اعلمی، 1415، ج2، ص309.
[17]. آل عمران، 59.
[18]. طبری، محمد ابن جریر؛ جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالفکر، 1415، ج3، ص405.
[19]. آل عمران، 61.
[20]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص421.
[21]. میبدی، رشیدالدین؛ کشف الاسرار، تهران، امیرکبیر، 1361، ج2، صص151 147.
[22]. مفید، محمد ابن محمد بن نعمان؛ الارشاد، قم، دارالمفید، 1414، ص115.
[23]. ابن حنبل، احمد؛ المسند، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1415، ج1، ص302.
[24]. همان، ص115.
[25]. الفخر الرازی، تفسیر الفخر الرازی، بیروت، دارالفکر، 1985م.، چاپ سوم، ج8 ، ص89.
[26]. ابن شهرآشوب، ابو عبدالله محمد؛ مناقب آل ابی طالب، بیروت، دارالاضواء، 1412، ج3، ص420 و نیز یعقوبی، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، 1415، ج2، صص8382.
[27]. الفخر الرازی، پیشین، ج8 ، ص89.
[28]. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ص323.
[29]. زمخشری، پیشین، ص369.
[30]. ابن هشام، السیرة النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، بیجا، انتشارات کتابفروشی اسلامی، بیتا، ص46.
- [سایر] مباهله یعنی چه؟چه ویژگیهائی دارد؟چرا پیامبر(ص)با مسیحیان نجران مباهله نمود؟
- [سایر] داستان کامل مباهله نجران که بین پیامبر-صلی الله علیه وآله- و مسیحیان صورت گرفت چگونه بوده است؟
- [سایر] سلام؛ در کتب حدیث شیعه؛ مانند کافی و من لا یحضر از قول پیامبر(ص) آمده به زنان نوشتن یاد ندهید: لا تعلّموهن الکتابة، این حدیث را چگونه میتوان توجیه و تفسیر نمود؟
- [سایر] برخی معتقدند که حکومت پیامبر(ص) مسألهای بشری است و ربطی به خدا و دین ندارد. بنابراین اگر آن حضرت در زمان خویش اقدام به تشکیل حکومت نمود، بنابر نیاز جامعه بود، نه تکلیفی الهی و دینی؟!
- [سایر] در کتاب تحریر الوسیله، ج یک، ص 241 م 11، امام خمینی می گوید: "اقوا و مشهور آن است که از پشت می توان با همسر نزدیکی (آمیزش) نمود. در حالی که پیامبر خدا (ص) فرمود: خدا لعنت کند کسی را که از پشت با همسرش نزدیکی کند. لطفاً توضیح دهید.
- [سایر] پیامبر(ص) فرمود: (زمامداران چوپانان مردمند، وقتی چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبیبان مردمند، وقتی طبیب بیمار باشد، بیماران را چه کسی درمان کند؟ بندگانِ عابد خداوند راهنمای مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه کسی راه رونده را هدایت میکند؟ و تاجران امین مردمند، وقتی که امین خیانت کرد، به چه کسی باید اطمینان نمود؟) المواعظ العددیه، ص 125؛ آیا این حدیث درست است؟رسول خدا در جواب شخص چه فرمودند؟
- [سایر] با سلام. خواهشمندم ضمن توضیح و تفسیر دو حدیث زیر بفرمایید که چگونه این دو حدیث قابل جمعاند؟ (پیامبر(ص) شب هنگام که برای عبادت بر میخاست، قرآن را زیر لب زمزمه میکرد، اما همین اندازه میفهمیدم که آیهای را تمام و آیهای دیگر را شروع نمود. گفتم ای پیامبر خدا! چرا قرآن را با صدای بلند نمیخوانید؟ فرمودند: دوست ندارم با این کارم رفیقم و خانوادهام را اذیت کنم).(تحکیم خانواده، ری شهری). (امام صادق(ع): شایسته است که هرگاه مرد نماز شب میخواند صدایش را به گوش خانوادهاش برساند تا آنکه اهل نماز شب است برخیزد، و آنکه نیست تکانی به خود بدهد).(تحکیم خانواده، ری شهری).
- [سایر] با سلام، محدّثین از امام علیّ (ع) حکایت کرده اند: روزی در جمع عدّه ای از اصحاب و یاران نشسته بودیم که حضرت رسول (ص) سؤال فرمود: بهترین چیز برای زن چیست؟ و هیچ یک از افراد جواب مناسبی برای آن نداشتند. هنگامی که من به منزل، نزد فاطمه (س) آمدم، موضوع را برای ایشان، مطرح کردم که امروز پیامبر خدا چنین سؤالی را بیان نموده است؟ حضرت فاطمه اظهار داشت: آیا هیچ کدام از اصحاب جواب آن را ندانستند؟ گفتم: خیر، کسی جوابی نداد. پس از او اظهار نمود: بهترین چیزی که برای زن سعادت بخش و مفید می باشد، آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی نیز او را نبیند. امام علیّ (ع) افزود: چون شب فرا رسید، در جلسه ای با حضور اصحاب و رسول خدا (ص) مشارکت نموده و من گفتم: یا رسول اللّه، از ما سؤال کردی: چه چیزی برای زن بهتر است؟ اکنون جواب آن را آورده ام و آن این که بهترین چیز برای زن آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی هم او را نبیند. حضرت رسول فرمود: چه کسی این پاسخ را گفته است؟ گفتم: فاطمه زهراء. حضرت فرمود: بلی، دخترم راست گفته است، همانا که او پاره تن من می باشد. (احقاق الحقّ: ج 25، ص 350، اعیان الشّیعة: ج 1، ص 322). آیا این حدیث درست است؟ سند درستی دارد؟ معنایش چیست؟
- [سایر] (المصباح الزاهر فی القرائات العشر البواهر) از شهرورزی، در جزء اول در باب قرائت حمزة بن حبیب زیات می نویسد: حمزه زیات بر امام جعفر صادق قرائت نمود و نیز جعفر بر ابوالاسود دوئلی و ابوالاسود دوئلی بر امیرالمؤمنین علی (ع) و علی (ع) بر پیامبر (ص). حمزة بن حبیب زیات می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: کسی بهتر از تو بر من قرائت ننمود و چیزی در این قرائت با تو مخالف نیستم مگر در ده حرف و من آن را قرائت نمی کنم گر چه در عربی جایز است. عرض کردم فدایت شوم در چه امری با من مخالفی؟ فرمود: در سوره نساء می خوانم (والارحام) نصب... تا آخر روایت. سؤال: 1. در مورد صحت سند قرائت حمزة بن حبیب زیات؟ 2. در مورد صحت این حدیث و گفتگوی بین حمزة بن حبیب زیات و امام صادق (ع)؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] شخصی نزد سلطان محمود سبکتکین رفت و گفت : مدتی بود که می خواستم رسول خدا (ص) را در خواب ببینم و غم خود را برایش بازگو کنم که سعادت مساعدت نمود و در شب گذشته به این دولت رسیدم و جمال با کمال آن حضرت را در خواب دیدم و گفتم : یا رسول الله ، هزار درهم قرض دارم و بر ادای آن قادر نیستم، می ترسم که اجل برسد آن بدهی در گردن من باقی بماند ؛ آن حضرت فرمود : برو نزد محمود سبکتکین و آن مبلغ را از او بستان، عرض کردم : شاید از من باور نکند و نشان طلبد . فرمود : به او بگو به آن نشان که در اول شب ، سی هزار مرتبه بر من صلوات می فرستد و در آخر شب ، سی هزار مرتبه دیگر بر من صلوات می فرستد ؛ سلطان محمود از شنیدن این خواب به گریه آمد و تصدیق کرد و قرض او را ادا کرد و هزار درهم دیگر نیز به او بخشید ؛ اطرافیان سلطان تعجب کردند و گفتند : ای سلطان ، حرف های این مرد را چگونه تصدیق می کنی و حال آن که ما در اول شب و آخر شب با تو هستیم و نمی بینیم که به فرستادن صلوات مشغول باشی و اگر کسی در تمام اوقات شبانه روز به فرستادن صلوات مشغول باشد ، نمی تواند که شصت هزار صلوات بفرستد . سلطان محمود گفت : من از علما شنیده ام که هر که یک بار این صلوات را بفرستد گویا چنان است که ده هزار مرتبه صلوات فرستاده است و من در اول شب سه مرتبه و در آخر شب نیز سه مرتبه این صلوات را می خوانم . پس این شخص که پیغام آن حضرت را آورده درست و راست می گوید و این گریه من از شادی است . این صلوت چنین است : اللهم صل علی سیدنا و نبینا محمد و آله ، ما اختلف الملوان . خدایا ، درود فرست بر مولای ما و پیامبر ما محمد و خاندانش(ص)، تا آن گاه که روز و شب می آیند و می روند ، و تعاقب العصران و کر الجدیدان و استقبل و بامداد و شامگاه پی در پی می شوند ، و روزان و شبان به دنبال هم می رسند الفرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منی التحیه و السلام. و آن دو ستاره قطبی بزرگ و کوچک روی می آورند ؛ و روان او و خاندانش را از سوی من درود و سلام برسان . آیا متن بالا معتبر است؟ و آیا واقعا اگر با توجه به خدا و پیامبر(ص) و معنی این دعا آن را مسلمانی بخواند 100000 بار صلوات فرستاده؟ می توان برای همیشه برای خودمان این صلوات را بگوییم؟